|

كالبدشكافي بدن و عشقي رمانتيك

شرق: «تن و دیگر تكه‌پاره‌های عشق» عنوان نمایش‌نامه‌ای است از اِوِلین دولا شُنُلی‌یِر كه با ترجمه مازیار نیستانی در نشر مانیاهنر منتشر شده است. اولین دولا شنلی‌یر، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگری است كه در سال 1975 در كبك كانادا متولد شده است. او در رشته تئاتر و همچنین ادبیات مدرن تحصیل كرده و تا امروز تعداد زیادی نمایش‌نامه منتشر كرده است. «تن و دیگر تكه‌پاره‌های عشق» در سال 2012 منتشر شده و در همان سال برای اولین‌بار به زبان فرانسوی به روی صحنه رفته است. این نمایش‌نامه اقتباسی است از رمانی با نام «كلمه‌هایی برای گفتنش» از نویسنده‌ای فرانسوی با نام ماری كاردینال. در پیش‌درآمد كتاب، نویسنده توضیحاتی درباره اثرش و چرایی اقتباس از رمان ماری كاردینال داده است. او پیش از آنكه به سراغ اقتباسش از رمان ماری كاردینال برود، به این نكته اشاره كرده كه اقتباس از یك اثر برایش اهمیت بیشتری داشته تا نوشتن نمایش‌نامه‌ای جدید:‌ «پیش از آن‌كه به الهام‌گرفتن از تخیل، آموزش، فرهنگ و تجربیات خودم نیاز داشته باشم، به تحقیق، انتخاب گردآوری و پاسخ‌گفتن به بعضی مسائل نیاز وافر داشتم. این خود نیازی پیچیده است، زیرا مرا بر آن داشت تا پی‌جوی رویكرد دیگری برای نوشتن باشم؛ رویكردی نا‌آشنا كه طی چند ماه گذشته كشفش كرده‌ام». او می‌گوید اقتباس از رمان برای نوشتن نمایش‌نامه سؤال‌های زیادی را پیش‌رویش قرار داد و با مسائلی روبه‌رو شد كه باید پاسخی برایشان می‌یافت. از جمله اینكه نقش ادبیات و نمایش‌نامه در جامعه امروزی چیست و تركیب و ادغام نوشته نویسنده‌ای دیگر در متن خود چه معنایی دارد؟ در اقتباس چه چیزهایی آشنا و چه چیزهایی بیگانه‌اند و چرا باید به جای نوشتن داستانی تازه داستانی دیگر را ساخت‌شكنی كنیم؟ و درنهایت این پرسش كه چرا او برای اقتباس به سراغ ماری كاردینال رفته است؟ او درباره این پرسش‌ها نوشته است: «فعلا بر آن نیستم كه ادعای ایده‌های جدیدی بكنم؛ بلكه ترجیح می‌دهم موضوع‌های خود را در دل ایده‌های موجود بیابم؛ مصرف‌كردن ایده‌ها، فهمیدن‌شان و بازیافت اصیل‌ترین و سطحی‌ترین معناهای لغت. باری، من بازیابی فرهنگی را به صنعت فرهنگی ترجیح می‌دهم. من خستگی تخیل‌ام را پذیرفته‌ام و در اتخاذ این رویكرد با بسیاری از نویسندگان معاصر كبك مسئله دارم. در حال حاضر، تصمیم دارم كه در ازدیاد دیوانه‌وار نمایش‌نامه‌های جدید شركت نكنم؛ نمایش‌نامه‌هایی كه اكثرشان تنها یك‌بار بازتولید و تفسیر می‌شوند و جنبه دیگری ندارند. ما در توهم نسلی خودزا زندگی می‌كنیم؛ نسلی كه معتقد است خود، خویشتن‌اش را به دنیا آورده». رویكرد و نگاه انتقادی شنلی‌یر در این توضیحاتش روشن است. او از هنرمندان و نویسندگانی انتقاد می‌كند كه ارتباط‌شان با گذشته قطع شده و به قول خودش هیچ سلف و اصالتی ندارند. او از تولید انبوه آثار فرهنگی و هنری انتقاد می‌كند و می‌گوید به این روال پایان داده است.
شنلی‌یر سپس به سراغ ماری كاردینال و دلیل اقتباس از رمان او رفته است. او می‌گوید ذهن ماری كاردینال با مضامینی درگیر بوده كه او را هم به چالش كشیده‌اند. او می‌گوید درونمایه و مضامینی كه ماری كاردینال به آنها پرداخته جدید و به اصطلاح همراه با مد زمانه نیستند: تجربه مادرانگی، مناظر كودكی، عاشق و فارغ‌شدن از عشق، نوستالژی، زنانگی، رشد روحی، درون‌گرایی و ادبیات. او درباره اینكه چرا برای اقتباس به سراغ نویسنده‌ای رفته كه مضامینی جدید در اثرش ندارد می‌گوید به‌دنبال این بوده كه باری دیگر جوهر اثر او را بیرون بكشد و قدرت و ضرورت آثارش را روشن كند و درواقع او را دوباره از حاشیه به متن بیاورد: «ماری كاردینال به عنوان نویسنده، در آثار و شیوه زندگی‌اش تلاش كرد تا زندگی زوج‌ها، خانواده‌ها و هر آن‌چه را كه معنای زن‌بودن دارد، به ویژه زن خلاق روشنفكر، بازآفرینی كند. من بر این باورم كه او می‌خواست ما را از قید تعاریف برهاند... با این وجود، این بدان معنا نیست كه ماری كاردینال به هدفش رسیده، همچنین من؛ بل به این معناست كه به ما اجازه می‌دهد هم در مقام اشخاصی منحصربه‌فرد و هم به عنوان جامعه تصور كنیم كه امیال متناقض و ناسازگار می‌توانند با هم در زندگی یك زن وجود داشته باشند. این اصلا مسئله كمی نیست. شاید می‌ 68 فرانسه و انقلاب آرام كبك موفق نشدند نظام ازخودبیگانگی را دگرگون كنند یا جریان ویران‌گر سرمایه‌داری لجام‌گسیخته را براندازند. اما این انقلاب‌ها زندگی خصوصی بشر را برای همیشه متحول كردند». آن‌طور كه مترجم اثر در مقدمه‌اش نوشته، این نمایش‌نامه ماجرای زوجی است كه زندگی مشترك‌شان پس از سال‌ها با بحران روبه‌رو شده است و آنها در تلاش‌اند تا بحران زندگی‌شان را پشت‌سر بگذارند اما در این میان حادثه‌ای رخ می‌دهد كه بر سیر ماجرا تأثیر می‌گذارد.
شرق: «تن و دیگر تكه‌پاره‌های عشق» عنوان نمایش‌نامه‌ای است از اِوِلین دولا شُنُلی‌یِر كه با ترجمه مازیار نیستانی در نشر مانیاهنر منتشر شده است. اولین دولا شنلی‌یر، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگری است كه در سال 1975 در كبك كانادا متولد شده است. او در رشته تئاتر و همچنین ادبیات مدرن تحصیل كرده و تا امروز تعداد زیادی نمایش‌نامه منتشر كرده است. «تن و دیگر تكه‌پاره‌های عشق» در سال 2012 منتشر شده و در همان سال برای اولین‌بار به زبان فرانسوی به روی صحنه رفته است. این نمایش‌نامه اقتباسی است از رمانی با نام «كلمه‌هایی برای گفتنش» از نویسنده‌ای فرانسوی با نام ماری كاردینال. در پیش‌درآمد كتاب، نویسنده توضیحاتی درباره اثرش و چرایی اقتباس از رمان ماری كاردینال داده است. او پیش از آنكه به سراغ اقتباسش از رمان ماری كاردینال برود، به این نكته اشاره كرده كه اقتباس از یك اثر برایش اهمیت بیشتری داشته تا نوشتن نمایش‌نامه‌ای جدید:‌ «پیش از آن‌كه به الهام‌گرفتن از تخیل، آموزش، فرهنگ و تجربیات خودم نیاز داشته باشم، به تحقیق، انتخاب گردآوری و پاسخ‌گفتن به بعضی مسائل نیاز وافر داشتم. این خود نیازی پیچیده است، زیرا مرا بر آن داشت تا پی‌جوی رویكرد دیگری برای نوشتن باشم؛ رویكردی نا‌آشنا كه طی چند ماه گذشته كشفش كرده‌ام». او می‌گوید اقتباس از رمان برای نوشتن نمایش‌نامه سؤال‌های زیادی را پیش‌رویش قرار داد و با مسائلی روبه‌رو شد كه باید پاسخی برایشان می‌یافت. از جمله اینكه نقش ادبیات و نمایش‌نامه در جامعه امروزی چیست و تركیب و ادغام نوشته نویسنده‌ای دیگر در متن خود چه معنایی دارد؟ در اقتباس چه چیزهایی آشنا و چه چیزهایی بیگانه‌اند و چرا باید به جای نوشتن داستانی تازه داستانی دیگر را ساخت‌شكنی كنیم؟ و درنهایت این پرسش كه چرا او برای اقتباس به سراغ ماری كاردینال رفته است؟ او درباره این پرسش‌ها نوشته است: «فعلا بر آن نیستم كه ادعای ایده‌های جدیدی بكنم؛ بلكه ترجیح می‌دهم موضوع‌های خود را در دل ایده‌های موجود بیابم؛ مصرف‌كردن ایده‌ها، فهمیدن‌شان و بازیافت اصیل‌ترین و سطحی‌ترین معناهای لغت. باری، من بازیابی فرهنگی را به صنعت فرهنگی ترجیح می‌دهم. من خستگی تخیل‌ام را پذیرفته‌ام و در اتخاذ این رویكرد با بسیاری از نویسندگان معاصر كبك مسئله دارم. در حال حاضر، تصمیم دارم كه در ازدیاد دیوانه‌وار نمایش‌نامه‌های جدید شركت نكنم؛ نمایش‌نامه‌هایی كه اكثرشان تنها یك‌بار بازتولید و تفسیر می‌شوند و جنبه دیگری ندارند. ما در توهم نسلی خودزا زندگی می‌كنیم؛ نسلی كه معتقد است خود، خویشتن‌اش را به دنیا آورده». رویكرد و نگاه انتقادی شنلی‌یر در این توضیحاتش روشن است. او از هنرمندان و نویسندگانی انتقاد می‌كند كه ارتباط‌شان با گذشته قطع شده و به قول خودش هیچ سلف و اصالتی ندارند. او از تولید انبوه آثار فرهنگی و هنری انتقاد می‌كند و می‌گوید به این روال پایان داده است.
شنلی‌یر سپس به سراغ ماری كاردینال و دلیل اقتباس از رمان او رفته است. او می‌گوید ذهن ماری كاردینال با مضامینی درگیر بوده كه او را هم به چالش كشیده‌اند. او می‌گوید درونمایه و مضامینی كه ماری كاردینال به آنها پرداخته جدید و به اصطلاح همراه با مد زمانه نیستند: تجربه مادرانگی، مناظر كودكی، عاشق و فارغ‌شدن از عشق، نوستالژی، زنانگی، رشد روحی، درون‌گرایی و ادبیات. او درباره اینكه چرا برای اقتباس به سراغ نویسنده‌ای رفته كه مضامینی جدید در اثرش ندارد می‌گوید به‌دنبال این بوده كه باری دیگر جوهر اثر او را بیرون بكشد و قدرت و ضرورت آثارش را روشن كند و درواقع او را دوباره از حاشیه به متن بیاورد: «ماری كاردینال به عنوان نویسنده، در آثار و شیوه زندگی‌اش تلاش كرد تا زندگی زوج‌ها، خانواده‌ها و هر آن‌چه را كه معنای زن‌بودن دارد، به ویژه زن خلاق روشنفكر، بازآفرینی كند. من بر این باورم كه او می‌خواست ما را از قید تعاریف برهاند... با این وجود، این بدان معنا نیست كه ماری كاردینال به هدفش رسیده، همچنین من؛ بل به این معناست كه به ما اجازه می‌دهد هم در مقام اشخاصی منحصربه‌فرد و هم به عنوان جامعه تصور كنیم كه امیال متناقض و ناسازگار می‌توانند با هم در زندگی یك زن وجود داشته باشند. این اصلا مسئله كمی نیست. شاید می‌ 68 فرانسه و انقلاب آرام كبك موفق نشدند نظام ازخودبیگانگی را دگرگون كنند یا جریان ویران‌گر سرمایه‌داری لجام‌گسیخته را براندازند. اما این انقلاب‌ها زندگی خصوصی بشر را برای همیشه متحول كردند». آن‌طور كه مترجم اثر در مقدمه‌اش نوشته، این نمایش‌نامه ماجرای زوجی است كه زندگی مشترك‌شان پس از سال‌ها با بحران روبه‌رو شده است و آنها در تلاش‌اند تا بحران زندگی‌شان را پشت‌سر بگذارند اما در این میان حادثه‌ای رخ می‌دهد كه بر سیر ماجرا تأثیر می‌گذارد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها