|

بازگشت به عقب در افغانستان

مهدی قدیمی*

علاقه‌مندان به مطالعات و تحولات اجتماعی معتقدند که در فرایند تکامل اجتماعی جوامع انسانی، بازگشت به عقب معنایی ندارد و هیچ جامعه‌ای در فرایند تکامل اجتماعی به عقب بازنمی‌گردد یا اینکه حداقل در درازمدت به عقب بازنمی‌گردد. این نظریه در علوم اجتماعی به لحاظ علمی کاملا پذیرفته‌شده است، اما و با این وجود، گاهی اوقات ممکن است عواملی دست به دست هم بدهند و یک جامعه در مدت کوتاهی به عقب بازگردد. همه جوامع انسانی بر اساس شاخص‌های دقیقی مانند میزان مشارکت مردم در اداره جامعه، میزان آزادی رسانه‌ها، وجود احزاب سیاسی قانونی، انتخابات آزاد، محدودبودن قدرت سیاسی، وجود بنگاه‌های بزرگ اقتصادی، تعامل با جهان بیرونی، آزادی کسب‌وکار، تفکیک قوا، وجود سندیکاها و اتحادیه‌های صنفی و... همواره رو به جلو و توسعه‌یافتگی حرکت می‌کنند و هیچ‌گاه به عقب برنمی‌گردند هرچند میزان این توسعه‌یافتگی یک امر نسبی است و حتی سرعت آن از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت است. اما بازگشت به عقب، برخلاف انتظار، در کشور افغانستان به وقوع پیوست و افغانستان بعد از 20 سال به عقب بازگشت. این اتفاق در نتیجه یک بازی کثیف سیاسی و در یک معادله پیچیده که در آن تنها عاملی که اهمیت نداشت، زندگی و آزادی مردم فقیر افغانستان بود، به وقوع پیوست. امپریالیسم آمریکایی، سازمان نظامی ناتو، روسیه، چین، پاکستان و برخی از همسایگان و قدرت‌های منطقه‌ای بازی کثیفی در افغانستان انجام دادند که منجر به بازگشت افغانستان به عقب شد و بعد از 20 سال این کشور مجددا به حاکمیت ارتجاعی طالبان تن داد. مردم افغانستان به تجربه دردناکی تن دادند که این تجربه تلخ را با تمام گوشت و خون خود قبلا درک کرده بودند و زخم‌های عمیق آن هنوز از یادها نرفته بود. کشتارهای فجیع، قتل‌عام‌ها، اعدام‌های دسته‌جمعی، محدودکردن آزادی‌های عادی اجتماعی، محدود و خانه‌نشین کردن زنان، بستن مدارس دخترانه، مجبورکردن مردان به داشتن محاسن، بستن روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون و... همگی ازجمله زخم‌های ازیادنرفتنی حاکمیت پنج‌ساله طالبان در افغانستان بود.

همه موارد ذکرشده در جهت عکس شاخص‌های دقیق توسعه‌یافتگی است که در بالا به آن اشاره شد و این به معنای بازگشت به عقب در یک جامعه انسانی است.

ین داستان غم‌انگیز بازگشت به عقب، از حدود یک‌سال‌و‌نیم پیش با مذاکرات آمریکا و گروه طالبان در دوحه قطر، در غیاب دولت قانونی افغانستان آغاز شد. خود غیبت دولت افغانستان مسئله مشکوکی بود که چطور یک دولت بیگانه با یک گروه تروریستی که حدود 70 هزار افغان و حدود پنج‌هزار نیروی بین‌المللی را کشته بود و ده‌ها عملیات انتحاری و نابودکردن منابع انسانی و منابع مادی را انجام داده و همچنان نیز مسلح بود، در غیاب دولت می‌تواند شروع به مذاکره صلح کند. درنهایت توافق شد که دولت افغانستان در حدود پنج‌هزار زندانی طالبان را آزاد کنند. این کار غلط انجام شد و این گروه آزاد شدند و مذاکرات بین‌الافغانی در‌حالی شروع شد که گروه طالبان همچنان در جنگ بود و عملیات انتحاری و بمب‌گذاری‌های خود را در معابر و اماکن عمومی و کشتن مردمان غیرنظامی را ادامه می‌داد و حاضر به هیچ‌گونه آتش‌بسی نبود. اولین شرط هرگونه مذاکره در یک جنگ، آتش‌بس است و طالبان با قلدری تمام حاضر به آتش‌بس نبود و حتی به نظر می‌رسید که هیچ موضع مشترکی بین دولت و طالبان وجود نداشت و از همان زمان قابل پیش‌بینی بود که خطر بازگشت طالبان در افغانستان وجود دارد. دولت قانونی افغانستان قادر به پیش‌بینی این فرایند نبود و هیچ کار اساسی‌ای برای جلوگیری از تسلط مجدد طالبان انجام نداد. آزادی زندانیان طالبان که به جرم حملات تروریستی و جنگ مسلحانه در زندان بودند، از یک طرف نشان از خیانت امپریالیسم آمریکا به رهبری ترامپ داشت و از طرف دیگر اشتباه و اهمال دولت اشرف غنی بود. از آن روز به بعد، آمریکا شروع به خارج‌کردن نظامیان خود کرد و به همراه آن سازمان ناتو و کشورهای اروپایی نیز شروع به تخلیه نظامیان خود کردند. دولت افغانستان نیز هیچ‌کاری برای ممانعت از قدرت‌گیری مجدد طالبان انجام نمی‌داد و به نیروهای نظامی و امنیتی خود امیدوار بود و فکر می‌کرد که آنها توان مقابله با طالبان را دارند؛ درحالی‌که این نیروها چنین قدرتی را نداشتند. با تغییر دولت در آمریکا، دموکرات‌ها نیز تداوم‌دهنده استراتژی ترامپ بودند و خیانت آمریکا کامل شد. روز 25 مردادماه گروه طالبان با فتح کابل، پروژه بازگشت به عقب را تکمیل کرد. اما اینکه عده‌ای معتقدند طالبان نسبت به 20 سال پیش تغییر کرده است، سخن کاملا بیهوده‌ای است. اگر آنها تغییر کرده بودند به‌جای جنگ مسلحانه، سعی می‌کردند از طریق شرکت در انتخابات قدرت را به دست بگیرند. آنها اصولا دموکراسی را قبول ندارند که نشان‌دهنده تفکر ارتجاعی آنهاست. آنها تنها به دنبال تشکیل «امارت اسلامی» هستند. در مفهوم «امارت اسلامی» هیچ چیزی تعریف دقیقی ندارد و هیچ خبری از تقسیم قدرت، انتخابات آزاد، محدودشدن قدرت، آزادی رسانه‌ها، تفکیک قوا، آزادی مذاهب و اقوام، رعایت منشور حقوق بشر و... نیست و یک عبارت کاملا گنگ است. «امارت اسلامی» مبتنی بر حاکمیت یک گروه (سیستم تک‌حزبی) بوده و تنها حرف آنها پیاده‌کردن شریعت اسلامی بر مبنای نوع خاصی از شاخه اهل سنت است که آن‌هم مفهوم گنگی است که مشخص نیست کدام تفسیر از اسلام است. در نتیجه ممکن است در این تفسیر، قطع‌کردن دست، سنگسار‌کردن، گردن‌زدن، تعدد زوجات، جهاد نکاح و... وجود داشته باشد که دقیقا نسبت به دولت‌های 20ساله اخیر افغانستان نوعی بازگشت به عقب است. به‌این‌ترتیب می‌توان گفت حاکمیت گروه طالبان در افغانستان نوعی بازگشت به عقب است که هیچ‌یک از نخبگان، تحصیل‌کردگان، روشنفکران و اهالی رسانه حاضر به زندگی در زیر بیرق طالبان نیستند. امروزه میلیون‌ها نفر افغان به هر طریق ممکن خواهان خارج‌شدن از افغانستان هستند تا به پنج‌میلیون افغان آواره دیگر که در 20 سال گذشته بر اثر جنگی که طالبان راه انداخته بود، مجبور به ترک کشور شدند، بپیوندند. در فضای مجازی تصاویری از فرودگاه کابل پخش شد که تعدادی از افراد برای فرار از افغانستان بر بال هواپیمای در‌حال اوج‌گیری چسبیده بودند و در‌واقع در حادثه‌ای دردناک و غم‌انگیز، مردن را بر ماندن در زیر بیرق طالبان ترجیح می‌دادند. امروزه جهان با یک پدیده عجیب در حیطه سیاست مواجه است که حاصل خیانت قدرت‌های بزرگ جهانی ازجمله آمریکا، سازمان ناتو، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و بعضی از دولت‌های همسایه بوده است و هیچ‌کدام از این قدرت‌ها به تنها چیزی که اهمیت ندادند، حق زندگی مردم مظلوم افغانستان به‌ویژه نخبگان فکری و زنان جامعه افغانستان بود. هر کشوری که امروزه حاکمیت گروه طالبان در افغانستان را به رسمیت بشناسد، در‌واقع مرتکب خیانت بزرگ نسبت به، نه‌فقط مردم افغانستان که به کل بشریت خواهد بود. دولت چین اعلام آمادگی کرده که حاکمیت گروه طالبان را به رسمیت بشناسد که این نشان‌دهنده این است که دولت چین در‌حال تبدیل‌شدن به یک امپریالیسم شرقی است که سیاست‌های آن تنها تابع فاکتورهای مبتنی بر منافع اقتصادی است و فاکتورهای انسان‌دوستانه و منشور حقوق بشر حتی به شکل ظاهری در آن جایی ندارد. کشور پاکستان نیز در فرایند به‌قدرت‌رسیدن این گروه نقش بسیار مهمی را برعهده داشته که این خیانت نیز در تاریخ فراموش نخواهد شد. پس از حاکمیت طالبان در افغانستان، عملکرد دولت‌های آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان و سازمان عریض‌و‌طویل ناتو و... مورد انتقاد احزاب مخالف قرار گرفتند. ادامه در صفحه 5

علاقه‌مندان به مطالعات و تحولات اجتماعی معتقدند که در فرایند تکامل اجتماعی جوامع انسانی، بازگشت به عقب معنایی ندارد و هیچ جامعه‌ای در فرایند تکامل اجتماعی به عقب بازنمی‌گردد یا اینکه حداقل در درازمدت به عقب بازنمی‌گردد. این نظریه در علوم اجتماعی به لحاظ علمی کاملا پذیرفته‌شده است، اما و با این وجود، گاهی اوقات ممکن است عواملی دست به دست هم بدهند و یک جامعه در مدت کوتاهی به عقب بازگردد. همه جوامع انسانی بر اساس شاخص‌های دقیقی مانند میزان مشارکت مردم در اداره جامعه، میزان آزادی رسانه‌ها، وجود احزاب سیاسی قانونی، انتخابات آزاد، محدودبودن قدرت سیاسی، وجود بنگاه‌های بزرگ اقتصادی، تعامل با جهان بیرونی، آزادی کسب‌وکار، تفکیک قوا، وجود سندیکاها و اتحادیه‌های صنفی و... همواره رو به جلو و توسعه‌یافتگی حرکت می‌کنند و هیچ‌گاه به عقب برنمی‌گردند هرچند میزان این توسعه‌یافتگی یک امر نسبی است و حتی سرعت آن از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت است. اما بازگشت به عقب، برخلاف انتظار، در کشور افغانستان به وقوع پیوست و افغانستان بعد از 20 سال به عقب بازگشت. این اتفاق در نتیجه یک بازی کثیف سیاسی و در یک معادله پیچیده که در آن تنها عاملی که اهمیت نداشت، زندگی و آزادی مردم فقیر افغانستان بود، به وقوع پیوست. امپریالیسم آمریکایی، سازمان نظامی ناتو، روسیه، چین، پاکستان و برخی از همسایگان و قدرت‌های منطقه‌ای بازی کثیفی در افغانستان انجام دادند که منجر به بازگشت افغانستان به عقب شد و بعد از 20 سال این کشور مجددا به حاکمیت ارتجاعی طالبان تن داد. مردم افغانستان به تجربه دردناکی تن دادند که این تجربه تلخ را با تمام گوشت و خون خود قبلا درک کرده بودند و زخم‌های عمیق آن هنوز از یادها نرفته بود. کشتارهای فجیع، قتل‌عام‌ها، اعدام‌های دسته‌جمعی، محدودکردن آزادی‌های عادی اجتماعی، محدود و خانه‌نشین کردن زنان، بستن مدارس دخترانه، مجبورکردن مردان به داشتن محاسن، بستن روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون و... همگی ازجمله زخم‌های ازیادنرفتنی حاکمیت پنج‌ساله طالبان در افغانستان بود.

همه موارد ذکرشده در جهت عکس شاخص‌های دقیق توسعه‌یافتگی است که در بالا به آن اشاره شد و این به معنای بازگشت به عقب در یک جامعه انسانی است.

ین داستان غم‌انگیز بازگشت به عقب، از حدود یک‌سال‌و‌نیم پیش با مذاکرات آمریکا و گروه طالبان در دوحه قطر، در غیاب دولت قانونی افغانستان آغاز شد. خود غیبت دولت افغانستان مسئله مشکوکی بود که چطور یک دولت بیگانه با یک گروه تروریستی که حدود 70 هزار افغان و حدود پنج‌هزار نیروی بین‌المللی را کشته بود و ده‌ها عملیات انتحاری و نابودکردن منابع انسانی و منابع مادی را انجام داده و همچنان نیز مسلح بود، در غیاب دولت می‌تواند شروع به مذاکره صلح کند. درنهایت توافق شد که دولت افغانستان در حدود پنج‌هزار زندانی طالبان را آزاد کنند. این کار غلط انجام شد و این گروه آزاد شدند و مذاکرات بین‌الافغانی در‌حالی شروع شد که گروه طالبان همچنان در جنگ بود و عملیات انتحاری و بمب‌گذاری‌های خود را در معابر و اماکن عمومی و کشتن مردمان غیرنظامی را ادامه می‌داد و حاضر به هیچ‌گونه آتش‌بسی نبود. اولین شرط هرگونه مذاکره در یک جنگ، آتش‌بس است و طالبان با قلدری تمام حاضر به آتش‌بس نبود و حتی به نظر می‌رسید که هیچ موضع مشترکی بین دولت و طالبان وجود نداشت و از همان زمان قابل پیش‌بینی بود که خطر بازگشت طالبان در افغانستان وجود دارد. دولت قانونی افغانستان قادر به پیش‌بینی این فرایند نبود و هیچ کار اساسی‌ای برای جلوگیری از تسلط مجدد طالبان انجام نداد. آزادی زندانیان طالبان که به جرم حملات تروریستی و جنگ مسلحانه در زندان بودند، از یک طرف نشان از خیانت امپریالیسم آمریکا به رهبری ترامپ داشت و از طرف دیگر اشتباه و اهمال دولت اشرف غنی بود. از آن روز به بعد، آمریکا شروع به خارج‌کردن نظامیان خود کرد و به همراه آن سازمان ناتو و کشورهای اروپایی نیز شروع به تخلیه نظامیان خود کردند. دولت افغانستان نیز هیچ‌کاری برای ممانعت از قدرت‌گیری مجدد طالبان انجام نمی‌داد و به نیروهای نظامی و امنیتی خود امیدوار بود و فکر می‌کرد که آنها توان مقابله با طالبان را دارند؛ درحالی‌که این نیروها چنین قدرتی را نداشتند. با تغییر دولت در آمریکا، دموکرات‌ها نیز تداوم‌دهنده استراتژی ترامپ بودند و خیانت آمریکا کامل شد. روز 25 مردادماه گروه طالبان با فتح کابل، پروژه بازگشت به عقب را تکمیل کرد. اما اینکه عده‌ای معتقدند طالبان نسبت به 20 سال پیش تغییر کرده است، سخن کاملا بیهوده‌ای است. اگر آنها تغییر کرده بودند به‌جای جنگ مسلحانه، سعی می‌کردند از طریق شرکت در انتخابات قدرت را به دست بگیرند. آنها اصولا دموکراسی را قبول ندارند که نشان‌دهنده تفکر ارتجاعی آنهاست. آنها تنها به دنبال تشکیل «امارت اسلامی» هستند. در مفهوم «امارت اسلامی» هیچ چیزی تعریف دقیقی ندارد و هیچ خبری از تقسیم قدرت، انتخابات آزاد، محدودشدن قدرت، آزادی رسانه‌ها، تفکیک قوا، آزادی مذاهب و اقوام، رعایت منشور حقوق بشر و... نیست و یک عبارت کاملا گنگ است. «امارت اسلامی» مبتنی بر حاکمیت یک گروه (سیستم تک‌حزبی) بوده و تنها حرف آنها پیاده‌کردن شریعت اسلامی بر مبنای نوع خاصی از شاخه اهل سنت است که آن‌هم مفهوم گنگی است که مشخص نیست کدام تفسیر از اسلام است. در نتیجه ممکن است در این تفسیر، قطع‌کردن دست، سنگسار‌کردن، گردن‌زدن، تعدد زوجات، جهاد نکاح و... وجود داشته باشد که دقیقا نسبت به دولت‌های 20ساله اخیر افغانستان نوعی بازگشت به عقب است. به‌این‌ترتیب می‌توان گفت حاکمیت گروه طالبان در افغانستان نوعی بازگشت به عقب است که هیچ‌یک از نخبگان، تحصیل‌کردگان، روشنفکران و اهالی رسانه حاضر به زندگی در زیر بیرق طالبان نیستند. امروزه میلیون‌ها نفر افغان به هر طریق ممکن خواهان خارج‌شدن از افغانستان هستند تا به پنج‌میلیون افغان آواره دیگر که در 20 سال گذشته بر اثر جنگی که طالبان راه انداخته بود، مجبور به ترک کشور شدند، بپیوندند. در فضای مجازی تصاویری از فرودگاه کابل پخش شد که تعدادی از افراد برای فرار از افغانستان بر بال هواپیمای در‌حال اوج‌گیری چسبیده بودند و در‌واقع در حادثه‌ای دردناک و غم‌انگیز، مردن را بر ماندن در زیر بیرق طالبان ترجیح می‌دادند. امروزه جهان با یک پدیده عجیب در حیطه سیاست مواجه است که حاصل خیانت قدرت‌های بزرگ جهانی ازجمله آمریکا، سازمان ناتو، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و بعضی از دولت‌های همسایه بوده است و هیچ‌کدام از این قدرت‌ها به تنها چیزی که اهمیت ندادند، حق زندگی مردم مظلوم افغانستان به‌ویژه نخبگان فکری و زنان جامعه افغانستان بود. هر کشوری که امروزه حاکمیت گروه طالبان در افغانستان را به رسمیت بشناسد، در‌واقع مرتکب خیانت بزرگ نسبت به، نه‌فقط مردم افغانستان که به کل بشریت خواهد بود. دولت چین اعلام آمادگی کرده که حاکمیت گروه طالبان را به رسمیت بشناسد که این نشان‌دهنده این است که دولت چین در‌حال تبدیل‌شدن به یک امپریالیسم شرقی است که سیاست‌های آن تنها تابع فاکتورهای مبتنی بر منافع اقتصادی است و فاکتورهای انسان‌دوستانه و منشور حقوق بشر حتی به شکل ظاهری در آن جایی ندارد. کشور پاکستان نیز در فرایند به‌قدرت‌رسیدن این گروه نقش بسیار مهمی را برعهده داشته که این خیانت نیز در تاریخ فراموش نخواهد شد. پس از حاکمیت طالبان در افغانستان، عملکرد دولت‌های آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان و سازمان عریض‌و‌طویل ناتو و... مورد انتقاد احزاب مخالف قرار گرفتند. ادامه در صفحه 5

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها