|

حاکمیت طالبان در همسایگی و امکان ظهور داعش و القاعده

محمدحسین عمادی*

تحولات اخیر افغانستان و به‌قدرت‌رسیدن طالبان، نگرانی‌هایی جدی از ظهور تروریسم برای تمامی کشورهای همسایه، منطقه و جهان به‌وجود آورده است. سابقه میزبانی و همکاری گروه القاعده با طالبان از یکسو و ظهور داعش خراسان هم‌زمان با حاکمیت طالبان به نگرانی‌های همسایگان افغانستان دامن زده است. مهم‌ترین اولویت مطرح‌شده در اولین نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان، ظهور مجدد تروریسم (القاعده و داعش) در این کشور بوده، حتی کشور پاکستان که خود جزء حامیان تاریخی طالبان است نیز با وجود بیش از 40 میلیون پشتون در کشورش از این قاعده مستثنی نیست. قدرت‌های جهان نیز در بیانیه شورای امنیت سازمان ملل به این مهم اشاره کرده و از طالبان مصرانه خواسته‌اند که با جدیت، ظهور و رشد تروریسم را کنترل کند. جدا از دل‌نگرانی‌های دیپلماتیک باید براساس شواهد و اطلاعات موجود به امکان و توان طالبان در کنترل گروه‌های تروریستی در خاک افغانستان پرداخت و این سؤال را مطرح کرد آیا طالبان انگیزه و اراده کنترل گروه‌های بنیادگرا و تروریستی را خواهد داشت یا ممکن است از مساعدت آنها در جهت افزایش قدرت چانه‌زنی خود با همسایگان و قدرت‌های منطقه استفاده کند؟ برای پاسخ‌گویی به این سؤالات کلیدی باید ابتدا به مقایسه تحلیلی طالبان که خود کماکان در لیست گروه‌های تروریستی جهان بوده و هم‌اکنون در مسند قدرت است، با دیگر جریانات تروریستی همچون داعش و القاعده پرداخت و فارغ از مواضع سیاسی و جناحی داخل کشور شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها را بیان کرد. برای مقایسه دقیق‌تر می‌توان پنج شاخص اصلی را مدنظر قرار داد و به بیان اختلافات و تشابهات آنها اشاره کرد. مبانی اعتقادی و ریشه‌های فکری، خاستگاه اجتماعی و اهداف سازمانی آنها همراه با روش‌های تأمین مالی و شیوه رهبری، شاید اصلی‌ترین مشخصه‌های مقایسه آنها باشد. ۱. مبانی عقیدتی و مذهبی: هرچند در یک دسته‌بندی کلی تمامی گروه‌های تروریستی طالبان، القاعده و داعش جزء گروه‌های بنیادگرای اسلامی بوده و تماما از اهل سنت و خشونت‌گرا هستند، اما از نظر تاریخی و اعتقادی بین این گروه‌ها تفاوت‌های فاحش وجود دارد. از منظر گرایش آنها به مذاهب و فرقه‌های مذهبی (حنفی، سلفی، حنبلی و دیوبندی) دارای ریشه‌های متفاوت هستند.

هرچند این تفاوت‌ها مانعی برای همکاری‌های موقت و تاکتیکی آنها نشده است‌ اما در لحظات حساس باعث رویارویی آنها شده است. بیان این تفاوت‌ها نیازمند مقاله‌ای جداگانه است و در این مختصر نمی‌گنجد. بنابراین هرچند همه این گروه‌ها ادعای احیای اسلام، شریعت و حکومت اسلامی دارند، مسلمان و سنی‌مذهب هستند‌ اما وقتی به ریشه تاریخی و جزئیات می‌نگریم، از نظر اعتقادی با یکدیگر تفاوت‌های معناداری دارند. بنابراین باید روی نقاط اشتراک و افتراق آنها در این زمینه تمرکز کرد.
۲. خاستگاه اجتماعی و پشتوانه مردمی: از این منظر نیز یک تفاوت بسیار جدی بین طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی حاضر در افغانستان وجود دارد.
‌طالبان قبل از آنکه یک گروه مذهبی باشد، یک گروه قومی-قبیله‌ای است که از بستر بیش از ۴۰ میلیون پشتون در پاکستان و نزدیک به ۲۰ میلیون پشتون در افغانستان برخاسته است‌ اما این نکته به‌معنای برخورداری از پشتوانه مردمی، ملی‌بودن و یا حمایت ملت افغانستان از این گروه نیست. خاستگاه اصلی آنها در سنت قبیله‌ای و قومی پشتون‌ها بوده و تحت تأثیر گرایش خاصی از مذهب اهل سنت است. این گروه به‌دلیل ماهیت قومی، نژادی، زبان و تاریخ خود پایگاه اصلی خود را همواره در مناطق مورد مناقشه مرزی و در پاکستان داشته و همواره برای دستیابی به یک حکومت سرزمینی، با قدرت زور و توسل به تنوع فرهنگی و نژادی، از افغانستان به‌عنوان یک بستر مستعد استفاده کرده است. هرچند تفاوت اساسی آنها با القاعده آن است که طالبان ریشه و بنیه و پایگاه در درون پشتون‌ها با جمعیتی حدود ۵۰ میلیون نفر دارند، درصورتی‌که نه القاعده و نه داعش این هویت را ندارند‌ اما این به‌معنای ملی‌بودن این جریان در جغرافیا و سرزمین افغانستان نیست. البته در مقایسه با طالبان، گروه القاعده و داعش گروه‌های مذهبی و سنتی بی‌وطن در قالب یک گروه تروریستی ایدئولوژیک و مدرن تلقی می‌شوند. نقش رهبری محلی و جایگاه رهبری محلی در طالبان بین قوم پشتون بسیار پررنگ است و آنها قدرت خود را از بدنه اجتماعی، سنتی و قومی پشتون‌های دو طرف مرز می‌گیرند؛ در سامان جامعه محلی نقش دارند و برای خود مأموریت‌هایی همچون خدمات مذهبی، حکمیت و میانجی‌گری تعریف کرده‌اند و در مقابل، مالیات محلی (عشر) از پشتون‌ها دریافت می‌کنند. شاید اصلی‌‌ترین دلیل مقاومت طالبان در طول دو دهه در قبال تهاجم قوای بین‌المللی همین آشیانه بومی و زادگاه محلی آنها در بین پشتون‌ها بوده است.
۳. اهداف و منشور سازمانی: همه این گروه‌ها به دنبال ایجاد حکومت اسلامی در قالب‌های خلافت یا امارت هستند‌ اما تفاوت اساسی بین آنها آن است که طالبان فعلا حوزه جغرافیایی خود را در قالب امارت اسلامی در درون افغانستان تعریف کرده‌اند‌ اما داعش و القاعده معتقد به حکومت منطقه‌ای است و وجود حروف «ع» و «ش» در انتهای واژه «داعش» به‌معنای «عراق و شام» گواهی بر این مدعاست. القاعده اما پا را فراتر گذاشته و حکومت اسلامی را به‌عنوان قاعده حکومتی برای جهان تعریف می‌کند. به‌این‌ترتیب، پایه و ستون جملگی، حاکمیت شرع و اسلام است‌ اما در قالب قرائت‌های مختلفی از دین. نکته مهم‌تر آنکه طالبان به‌دلیل ویژگی محلی و بومی خود کمتر به تدوین مانیفست و مرام‌نامه خود به‌صورت کتبی و رسمی در 20 سال گذشته پرداخته، درصورتی‌که القاعده و داعش که از پشتوانه قبیله‌ای و قومی برخوردار نیستند، مرام‌نامه اعتقادی خود را از ابتدا مدون و منتشر کرده‌اند.
۴. منابع مالی: براساس مطالعات و گزارش‌های غیررسمی موجود، طالبان چهار منبع درآمد دارند؛ هدایای نقدی ثروتمندان مذهبی کشورهای عربی (تقریبا سالانه ۱۰۶ ملیون دلار)، درآمد حاصل از تجارت تریاک و مواد مخدر (قریب 60 درصد) و مالیات‌های محلی یا عشر (حدود ۱۰ درصد) که از افراد بومی منطقه و براساس عرف و شریعت دریافت می‌کنند. قاچاق و تجارت برخی مواد معدنی به‌خصوص سنگ‌های قیمتی در حوزه نفوذ بخشی دیگر از منابع درآمدی آنهاست. اما القاعده و داعش همچنان‌که در سوریه و عراق نشان دادند، بسیار متفاوت هستند و منابع درآمدی آنها بسیار مشکوک و مخفی و عمدتا از کشورهای خارجی است. بدین معنا که از طرف دولت‌ها، گروه‌ها، انجمن‌های مذهبی و... تأمین مالی می‌شود یا از فروش غیرقانونی منابع و معادن کشور میزبان استفاده می‌کنند. آنها در سطوح بین‌المللی به‌شیوه‌ای پیچیده و مدرن، از هرگونه منبع بالقوه بهره‌برداری کرده و حتی در جابه‌جایی منابع مالی خود از رمزارزها نیز استفاده می‌کنند.
۵. شیوه رهبری و سیستم اداره حکومت: هرچند همه گروه‌های نام‌برده با توسل به اسلام و شریعت، حق حاکمیت خود را از منشأ قدسی می‌گیرند و برای رأی مردم و مؤمنان در حاکمیت حقی قائل نیستند‌ اما نام‌های مختلفی بر آن نهاده‌اند. طالبان، سیستم مورد نظر خود را «امارت اسلامی» تعریف کرده که به‌معنای حذف رأی مستقیم مردم در اداره حکومت است و حاکم را «امیرالمؤمنین» می‌داند. نظام طالبان با «خلافت اسلامی» که ازسوی داعش و القاعده تعریف می‌شود، تفاوت‌هایی دارد‌ اما با تمرکز قدرت همواره این اختیار را دارند که جهت حفظ موجودیت و منافع مشترک با‌هم ائتلاف کنند. از سوی دیگر، نوع رهبری طالبان، مذهبی-سنتی است و از شبکه مویرگی قومی و قبیله‌ای پشتون‌ها و طایفه‌های مختلف نشئت گرفته است و آنها هستند که تصمیم می‌گیرند که امیرالمؤمنین طالبان چه فردی باشد‌ اما داعش یک سیستم مذهبی نسبتا مدرن و ایدئولوژیک است. ادامه در صفحه 10

تحولات اخیر افغانستان و به‌قدرت‌رسیدن طالبان، نگرانی‌هایی جدی از ظهور تروریسم برای تمامی کشورهای همسایه، منطقه و جهان به‌وجود آورده است. سابقه میزبانی و همکاری گروه القاعده با طالبان از یکسو و ظهور داعش خراسان هم‌زمان با حاکمیت طالبان به نگرانی‌های همسایگان افغانستان دامن زده است. مهم‌ترین اولویت مطرح‌شده در اولین نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان، ظهور مجدد تروریسم (القاعده و داعش) در این کشور بوده، حتی کشور پاکستان که خود جزء حامیان تاریخی طالبان است نیز با وجود بیش از 40 میلیون پشتون در کشورش از این قاعده مستثنی نیست. قدرت‌های جهان نیز در بیانیه شورای امنیت سازمان ملل به این مهم اشاره کرده و از طالبان مصرانه خواسته‌اند که با جدیت، ظهور و رشد تروریسم را کنترل کند. جدا از دل‌نگرانی‌های دیپلماتیک باید براساس شواهد و اطلاعات موجود به امکان و توان طالبان در کنترل گروه‌های تروریستی در خاک افغانستان پرداخت و این سؤال را مطرح کرد آیا طالبان انگیزه و اراده کنترل گروه‌های بنیادگرا و تروریستی را خواهد داشت یا ممکن است از مساعدت آنها در جهت افزایش قدرت چانه‌زنی خود با همسایگان و قدرت‌های منطقه استفاده کند؟ برای پاسخ‌گویی به این سؤالات کلیدی باید ابتدا به مقایسه تحلیلی طالبان که خود کماکان در لیست گروه‌های تروریستی جهان بوده و هم‌اکنون در مسند قدرت است، با دیگر جریانات تروریستی همچون داعش و القاعده پرداخت و فارغ از مواضع سیاسی و جناحی داخل کشور شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها را بیان کرد. برای مقایسه دقیق‌تر می‌توان پنج شاخص اصلی را مدنظر قرار داد و به بیان اختلافات و تشابهات آنها اشاره کرد. مبانی اعتقادی و ریشه‌های فکری، خاستگاه اجتماعی و اهداف سازمانی آنها همراه با روش‌های تأمین مالی و شیوه رهبری، شاید اصلی‌ترین مشخصه‌های مقایسه آنها باشد. ۱. مبانی عقیدتی و مذهبی: هرچند در یک دسته‌بندی کلی تمامی گروه‌های تروریستی طالبان، القاعده و داعش جزء گروه‌های بنیادگرای اسلامی بوده و تماما از اهل سنت و خشونت‌گرا هستند، اما از نظر تاریخی و اعتقادی بین این گروه‌ها تفاوت‌های فاحش وجود دارد. از منظر گرایش آنها به مذاهب و فرقه‌های مذهبی (حنفی، سلفی، حنبلی و دیوبندی) دارای ریشه‌های متفاوت هستند.

هرچند این تفاوت‌ها مانعی برای همکاری‌های موقت و تاکتیکی آنها نشده است‌ اما در لحظات حساس باعث رویارویی آنها شده است. بیان این تفاوت‌ها نیازمند مقاله‌ای جداگانه است و در این مختصر نمی‌گنجد. بنابراین هرچند همه این گروه‌ها ادعای احیای اسلام، شریعت و حکومت اسلامی دارند، مسلمان و سنی‌مذهب هستند‌ اما وقتی به ریشه تاریخی و جزئیات می‌نگریم، از نظر اعتقادی با یکدیگر تفاوت‌های معناداری دارند. بنابراین باید روی نقاط اشتراک و افتراق آنها در این زمینه تمرکز کرد.
۲. خاستگاه اجتماعی و پشتوانه مردمی: از این منظر نیز یک تفاوت بسیار جدی بین طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی حاضر در افغانستان وجود دارد.
‌طالبان قبل از آنکه یک گروه مذهبی باشد، یک گروه قومی-قبیله‌ای است که از بستر بیش از ۴۰ میلیون پشتون در پاکستان و نزدیک به ۲۰ میلیون پشتون در افغانستان برخاسته است‌ اما این نکته به‌معنای برخورداری از پشتوانه مردمی، ملی‌بودن و یا حمایت ملت افغانستان از این گروه نیست. خاستگاه اصلی آنها در سنت قبیله‌ای و قومی پشتون‌ها بوده و تحت تأثیر گرایش خاصی از مذهب اهل سنت است. این گروه به‌دلیل ماهیت قومی، نژادی، زبان و تاریخ خود پایگاه اصلی خود را همواره در مناطق مورد مناقشه مرزی و در پاکستان داشته و همواره برای دستیابی به یک حکومت سرزمینی، با قدرت زور و توسل به تنوع فرهنگی و نژادی، از افغانستان به‌عنوان یک بستر مستعد استفاده کرده است. هرچند تفاوت اساسی آنها با القاعده آن است که طالبان ریشه و بنیه و پایگاه در درون پشتون‌ها با جمعیتی حدود ۵۰ میلیون نفر دارند، درصورتی‌که نه القاعده و نه داعش این هویت را ندارند‌ اما این به‌معنای ملی‌بودن این جریان در جغرافیا و سرزمین افغانستان نیست. البته در مقایسه با طالبان، گروه القاعده و داعش گروه‌های مذهبی و سنتی بی‌وطن در قالب یک گروه تروریستی ایدئولوژیک و مدرن تلقی می‌شوند. نقش رهبری محلی و جایگاه رهبری محلی در طالبان بین قوم پشتون بسیار پررنگ است و آنها قدرت خود را از بدنه اجتماعی، سنتی و قومی پشتون‌های دو طرف مرز می‌گیرند؛ در سامان جامعه محلی نقش دارند و برای خود مأموریت‌هایی همچون خدمات مذهبی، حکمیت و میانجی‌گری تعریف کرده‌اند و در مقابل، مالیات محلی (عشر) از پشتون‌ها دریافت می‌کنند. شاید اصلی‌‌ترین دلیل مقاومت طالبان در طول دو دهه در قبال تهاجم قوای بین‌المللی همین آشیانه بومی و زادگاه محلی آنها در بین پشتون‌ها بوده است.
۳. اهداف و منشور سازمانی: همه این گروه‌ها به دنبال ایجاد حکومت اسلامی در قالب‌های خلافت یا امارت هستند‌ اما تفاوت اساسی بین آنها آن است که طالبان فعلا حوزه جغرافیایی خود را در قالب امارت اسلامی در درون افغانستان تعریف کرده‌اند‌ اما داعش و القاعده معتقد به حکومت منطقه‌ای است و وجود حروف «ع» و «ش» در انتهای واژه «داعش» به‌معنای «عراق و شام» گواهی بر این مدعاست. القاعده اما پا را فراتر گذاشته و حکومت اسلامی را به‌عنوان قاعده حکومتی برای جهان تعریف می‌کند. به‌این‌ترتیب، پایه و ستون جملگی، حاکمیت شرع و اسلام است‌ اما در قالب قرائت‌های مختلفی از دین. نکته مهم‌تر آنکه طالبان به‌دلیل ویژگی محلی و بومی خود کمتر به تدوین مانیفست و مرام‌نامه خود به‌صورت کتبی و رسمی در 20 سال گذشته پرداخته، درصورتی‌که القاعده و داعش که از پشتوانه قبیله‌ای و قومی برخوردار نیستند، مرام‌نامه اعتقادی خود را از ابتدا مدون و منتشر کرده‌اند.
۴. منابع مالی: براساس مطالعات و گزارش‌های غیررسمی موجود، طالبان چهار منبع درآمد دارند؛ هدایای نقدی ثروتمندان مذهبی کشورهای عربی (تقریبا سالانه ۱۰۶ ملیون دلار)، درآمد حاصل از تجارت تریاک و مواد مخدر (قریب 60 درصد) و مالیات‌های محلی یا عشر (حدود ۱۰ درصد) که از افراد بومی منطقه و براساس عرف و شریعت دریافت می‌کنند. قاچاق و تجارت برخی مواد معدنی به‌خصوص سنگ‌های قیمتی در حوزه نفوذ بخشی دیگر از منابع درآمدی آنهاست. اما القاعده و داعش همچنان‌که در سوریه و عراق نشان دادند، بسیار متفاوت هستند و منابع درآمدی آنها بسیار مشکوک و مخفی و عمدتا از کشورهای خارجی است. بدین معنا که از طرف دولت‌ها، گروه‌ها، انجمن‌های مذهبی و... تأمین مالی می‌شود یا از فروش غیرقانونی منابع و معادن کشور میزبان استفاده می‌کنند. آنها در سطوح بین‌المللی به‌شیوه‌ای پیچیده و مدرن، از هرگونه منبع بالقوه بهره‌برداری کرده و حتی در جابه‌جایی منابع مالی خود از رمزارزها نیز استفاده می‌کنند.
۵. شیوه رهبری و سیستم اداره حکومت: هرچند همه گروه‌های نام‌برده با توسل به اسلام و شریعت، حق حاکمیت خود را از منشأ قدسی می‌گیرند و برای رأی مردم و مؤمنان در حاکمیت حقی قائل نیستند‌ اما نام‌های مختلفی بر آن نهاده‌اند. طالبان، سیستم مورد نظر خود را «امارت اسلامی» تعریف کرده که به‌معنای حذف رأی مستقیم مردم در اداره حکومت است و حاکم را «امیرالمؤمنین» می‌داند. نظام طالبان با «خلافت اسلامی» که ازسوی داعش و القاعده تعریف می‌شود، تفاوت‌هایی دارد‌ اما با تمرکز قدرت همواره این اختیار را دارند که جهت حفظ موجودیت و منافع مشترک با‌هم ائتلاف کنند. از سوی دیگر، نوع رهبری طالبان، مذهبی-سنتی است و از شبکه مویرگی قومی و قبیله‌ای پشتون‌ها و طایفه‌های مختلف نشئت گرفته است و آنها هستند که تصمیم می‌گیرند که امیرالمؤمنین طالبان چه فردی باشد‌ اما داعش یک سیستم مذهبی نسبتا مدرن و ایدئولوژیک است. ادامه در صفحه 10

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها