|

پریمیدون

بابک زمانی-نورولوژیست

صبح زود هنوز کاملا بیدار نشده‌ام که پیامی از یک دوست قدیمی در فضای مجازی می‌رسد. سال‌هاست همدیگر را ندیده‌ایم و از اینکه من را پیدا کرده، خیلی خوشحال است و می‌خواهد احوالی بپرسد؛ اما ادامه می‌دهد:

- «در ضمن دارویی برای یکی از بستگان ما نوشتی گیر نمیاد، به جاش چه دارویی مصرف کنه؟».
- می‌گویم: «پریمیدونه، برای لرزش دست استفاده میشه داروی ساده و ارزانیه، هیچ جایگزینی نداره، نمی‌دانم چرا نایاب شده. دو دارو به اسم مایزولین و لیسکانتین هم در اصل همون پریمیدون هستند، اگر گیر آوردن به شکل شربت یا قرص با همون میلی‌گرم محاسبه کنن بخورن؛ ولی اونها هم از مدت‌ها پیش‌تر گیر نمیاد».
سر صبحانه اهل منزل با همان لحن محبت‌آمیز و ملایم همیشگی می‌فرمایند: «برای پدر دوستم یه قرص نوشتی گیر نمیاد الان تلفنش را می‌گیرم میدم دستت بگو چی بخوره؟».
فعلا جز «چشم» چیزی نمی‌شود گفت. در مکالمه تلفنی همان مطالب را البته خیلی مؤدبانه‌تر تکرار می‌کنم.
در راه بیمارستان در اتومبیل شماره‌ای که روی موبایل می‌افتد، از یکی از مقامات سابق است و چون نمی‌توانم پاسخ بدهم، نامه اداری و مؤدبانه به‌ صورت پیام می‌رسد که دارویی برای همکارشان نوشته‌ام گیر نمی‌آید. می‌خواستند به دکتر دیگری مراجعه کنند. ایشان لطف کردند و از بیمار خواستند یک‌ بار دیگر بنده را بیازمایند؛ بلکه دارویی که پیدا شود بنویسم!
در مطب در حال ویزیت هستم. تا آن ساعت کلی پاسخ پریمیدونی داده‌ام که ناگهان صدای سروکله‌زدن با منشی از دیوارهای کاغذی عبور کرده و گوش‌آزار می‌شود.
- «ویزیت گرفته یک دارویی نوشته یک دونه‌اش در شهر گیر نمیاد، ما رو گیر آوردین؟ این‌همه دارو توی داروخانه‌ها حالا یکی دیگه می‌نوشتی چند بار باید بیاییم و بریم ویزیت بدیم تا داروی درست‌ودرمان برامون بنویسه».
درحالی‌که لرزش زیادی در تمام بدنم احساس می‌کنم از اتاق ویزیت بیرون می‌روم. قضیه با معذرت‌خواهی و پس‌دادن ویزیت و تعارف برای جبران زحمات رفت‌وآمد ایشان که با بزرگواری قبول نمی‌کنند، ختم به خیر می‌شود. البته با یک «واقعا که...» و یک نگاه چپ‌چپ که قبل از بسته‌شدن پرسروصدای در به ما -بنده و منشی- می‌اندازند. راستی کارشناسان و مسئولان محترم دارویی کشور حتی یک روز دور شهر برای یک داروی ساده مثل پریمیدون که تنها یک نمونه است و موارد متعدد دارد گشته‌اند؟ آیا می‌دانند اگر تنها یک روز زندگی‌شان آلوده به پاسخ‌گویی برای پریمیدون بشود، یعنی چه؟
قدر مسلم آنکه نایاب‌شدن یک داروی قدیمی بسیار ارزان که لرزش عده زیادی از مردم به دلیل بیماری‌ای را که تا 10 درصد مردم به آن مبتلا هستند، متوقف می‌کند و قطع ناگهانی‌اش خطراتی مثل تشنج دارد، اتفاقی است که نباید بیفتد و هیچ توجیهی جز عذرخواهی ندارد.
آیا کسی تاکنون مسئولیت آن را پذیرفته؟

صبح زود هنوز کاملا بیدار نشده‌ام که پیامی از یک دوست قدیمی در فضای مجازی می‌رسد. سال‌هاست همدیگر را ندیده‌ایم و از اینکه من را پیدا کرده، خیلی خوشحال است و می‌خواهد احوالی بپرسد؛ اما ادامه می‌دهد:

- «در ضمن دارویی برای یکی از بستگان ما نوشتی گیر نمیاد، به جاش چه دارویی مصرف کنه؟».
- می‌گویم: «پریمیدونه، برای لرزش دست استفاده میشه داروی ساده و ارزانیه، هیچ جایگزینی نداره، نمی‌دانم چرا نایاب شده. دو دارو به اسم مایزولین و لیسکانتین هم در اصل همون پریمیدون هستند، اگر گیر آوردن به شکل شربت یا قرص با همون میلی‌گرم محاسبه کنن بخورن؛ ولی اونها هم از مدت‌ها پیش‌تر گیر نمیاد».
سر صبحانه اهل منزل با همان لحن محبت‌آمیز و ملایم همیشگی می‌فرمایند: «برای پدر دوستم یه قرص نوشتی گیر نمیاد الان تلفنش را می‌گیرم میدم دستت بگو چی بخوره؟».
فعلا جز «چشم» چیزی نمی‌شود گفت. در مکالمه تلفنی همان مطالب را البته خیلی مؤدبانه‌تر تکرار می‌کنم.
در راه بیمارستان در اتومبیل شماره‌ای که روی موبایل می‌افتد، از یکی از مقامات سابق است و چون نمی‌توانم پاسخ بدهم، نامه اداری و مؤدبانه به‌ صورت پیام می‌رسد که دارویی برای همکارشان نوشته‌ام گیر نمی‌آید. می‌خواستند به دکتر دیگری مراجعه کنند. ایشان لطف کردند و از بیمار خواستند یک‌ بار دیگر بنده را بیازمایند؛ بلکه دارویی که پیدا شود بنویسم!
در مطب در حال ویزیت هستم. تا آن ساعت کلی پاسخ پریمیدونی داده‌ام که ناگهان صدای سروکله‌زدن با منشی از دیوارهای کاغذی عبور کرده و گوش‌آزار می‌شود.
- «ویزیت گرفته یک دارویی نوشته یک دونه‌اش در شهر گیر نمیاد، ما رو گیر آوردین؟ این‌همه دارو توی داروخانه‌ها حالا یکی دیگه می‌نوشتی چند بار باید بیاییم و بریم ویزیت بدیم تا داروی درست‌ودرمان برامون بنویسه».
درحالی‌که لرزش زیادی در تمام بدنم احساس می‌کنم از اتاق ویزیت بیرون می‌روم. قضیه با معذرت‌خواهی و پس‌دادن ویزیت و تعارف برای جبران زحمات رفت‌وآمد ایشان که با بزرگواری قبول نمی‌کنند، ختم به خیر می‌شود. البته با یک «واقعا که...» و یک نگاه چپ‌چپ که قبل از بسته‌شدن پرسروصدای در به ما -بنده و منشی- می‌اندازند. راستی کارشناسان و مسئولان محترم دارویی کشور حتی یک روز دور شهر برای یک داروی ساده مثل پریمیدون که تنها یک نمونه است و موارد متعدد دارد گشته‌اند؟ آیا می‌دانند اگر تنها یک روز زندگی‌شان آلوده به پاسخ‌گویی برای پریمیدون بشود، یعنی چه؟
قدر مسلم آنکه نایاب‌شدن یک داروی قدیمی بسیار ارزان که لرزش عده زیادی از مردم به دلیل بیماری‌ای را که تا 10 درصد مردم به آن مبتلا هستند، متوقف می‌کند و قطع ناگهانی‌اش خطراتی مثل تشنج دارد، اتفاقی است که نباید بیفتد و هیچ توجیهی جز عذرخواهی ندارد.
آیا کسی تاکنون مسئولیت آن را پذیرفته؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها