8 سال جنگ ایران و عراق از زاویهای دیگر
احزاب سیاسی در جنگ
امیرحسین جعفری: در 31 شهریور 1359 با حمله ارتش عراق به ایران جنگی هشتساله میان دو کشور با دلایل مختلفی آغاز شد. اینكه جنگ چگونه و چرا شروع شد، با گذر سالهای بسیار از آن واقعه هنوز محل بحث جدی است و هر جناح سعی در محكومیت افراد و جناحهای دیگر در شروع و ادامه جنگ دارد و به این امر مهم كمتر توجه میشود كه جنگ آمد تا مسیر انقلاب را برای همه سد كند! هرچند اینكه چگونه میشد روند جنگ را كمهزینهتر كرد، بحث نسبتا درستی است كه نیازمند بیان نظرات مختلف و مناظرات حرفهای تاریخی درباره این مسئله است كه مشخص شود به فرض ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر تا چه حد به نفع كشور بود. اینكه ارتش و سپاه آمادگی یا اطلاع از وقوع جنگ داشته یا نداشتند، اینكه عراق از كدام كشورها تغذیه میشد و هزاران سؤال دیگر درباره جنگ جای بحث بسیاری دارد؛ اما فارغ از مباحث مرسوم درباره جبههها یك مسئله مهم كه در پیوند مستقیم با سیاست قرار دارد و كمتر مورد توجه قرار گرفته است، مبحث حضور و مشاركت نیروهای سیاسی با عنوان حزبیشان در جبهههاست. اگرچه جبههها رنگ سیاسی نداشت و همه با یك اراده برای حفظ انقلاب به پیكر دشمن
میتاختند؛ اما برخی احزاب و سازمانهای سیاسی با توجه به وظایف ملی و میهنیشان و كمك به تقویت انقلاب در مواجهه با صدام و كشورهایی كه در تلاش برای شكست كمر انقلاب بودند، نیروهای خود را تشویق به حضور در جبههها میكردند. شاید برخی بر این باور باشند كه این رفتار احزاب سیاسی یك واكنش سیاسی نسبت به مسائل روز آن دوران بوده است و مقاصد و اهداف قدرتطلبانه پشت سر این رفتار وجود داشته؛ اما جو آن زمان به شكلی بود كه جوانان فارغ از دیدگاههای سیاسیشان مقوله جنگ را اولویت همه پدیدههای زمان خود تحلیل میكردند.
زمانی كه جنگ آغاز شد، گروههای سیاسی مختلف و بسیاری به علت فضای بهوجودآمده پس از پیروزی انقلاب به فعالیت سیاسی مشغول بودند و برخی از مهمترین آنها از نخستین روز آغاز جنگ نیروهای خود را به شكل داوطلب و عمدتا در همراهی با سپاه پاسداران به جبههها فرستادند. ازجمله حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام، حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اكثریت) و... . هرچند از نظر طیفبندی سیاسی عمده نیروها از سوی جناح مذهبی و جناح چپ انقلاب در جبههها حضور داشتند؛ اما از طیف نیروهای ملی نیز شنیده شده كه برخی از آنها در جبههها مشاركت داشتهاند؛ ازجمله تصویری از داریوش فروهر و دیگر اعضای حزب ملت ایران كه در دفتر این حزب نیروهای خود را برای رفتن به جبهه بدرقه میكنند. هرچند شاید همه گروههای سیاسی آن دوران مدعی شوند كه ما نیز نیروهایی در جبههها داشتهایم كه به علت تعداد بالا و جزئیات كم از پرداختن به آنها صرفنظر میكنیم. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به حضور برخی از این سازمانها و احزاب سیاسی در جبههها كه مشروح آن را میخوانیم.
دانشجویان پیرو خط امام
دانشجویان پیرو خط امام را شاید نتوان به صورت ساختاری یك حزب یا سازمان سیاسی در نظر گرفت؛ هرچند دفتر تحكیم وحدت بهتنهایی یك سازمان تمامعیار و بانفوذ در حوزههای مختلف بود؛ اما دانشجویان فعال در تسخیر سفارت آمریكا پیوندهای سیاسی خود را اگرچه در سالهای دهه 70 از دست دادند، در دوران جنگ به نوعی در پیوند با انقلاب و فارغ از جناحبندی سیاسی در جبههها حضور فعال و بهویژه در سمتهای مهم فرماندهی داشتند.
در بین این نیروها اسامی مطرحی نیز وجود دارد كه بیشتر آنها در جبههها و برخی توسط منافقین در شهرها به شهادت رسیدند؛ ازجمله شهید جمال امیرخانی، شهید غلامحسین اسدی، شهید محمد بهبهانی، شهید محمد بولوردی، شهید غلامحسین بسطامی(فرمانده سپاه سوسنگرد)، شهید هوشنگ ترکاشوند، شهید جعفر ذاکر، شهید سیداحمد رحیمی، شهید بهروز سلطانی، شهید حسن سیف (شهادت عملیات خیبر)، شهید جلیل شرفی، شهید اسدالله شیران، شهید حسین شوریده، شهید علی صبوری، شهید فریدون صدری، شهید فضلالله میرعابدینی (اولین شهید دانشجویان خط امام در دفاع مقدس)، شهید محمد فاضل، شهید ناصر فولادی، شهید سید احمد کدخدازاده، شهید بیژن گلشنی، شهید محسن ماندگاری، شهید مجید مؤذنصفایی، شهید حسین میرسلطانی، شهید عباس ورامینی-مسئول آموزش نظامی لانه جاسوسی، قائممقام شهید همت- شهید محسن وزوایی، مسئول اطلاعات عملیات لانه جاسوسی و معاون جاوید نام احمد متوسلیان در عملیات بیتالمقدس. در كنار این شهدا، تعداد درخورتوجه دیگری نیز از دانشجویان پیرو خط امام ازجمله آقایان محمدرضا خاتمی (جانباز)، ابراهیم اصغرزاده (فرمانده سپاه قزوین)، حبیبالله بیطرف، عزیز جعفری (فرمانده
قرارگاه نصر) و علیاكبر زحمتكش (نیروی هوایی) در جبههها حضور داشتند.
حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی بهعنوان یك حزب نزدیك به حاكمیت پس از انقلاب با شروع جنگ مانند دیگر گروهها نیروهای داوطلب خود را از تمامی شهرها از دفاتر این حزب به جبههها اعزام كرد كه تعداد و اسامی دقیق آنها در دسترس نیست اما مسلما حضور نیروهای این حزب در جبههها جدی بوده است و در متن انحلال این حزب یكی از دلایلی كه برای آن معرفی شده است حضور عمده نیروهای این حزب در جبههها بود و تا یك سال پس از انحلال این حزب نیز نیروهای آن در جبههها باقی ماندند. رهبران حزب جمهوری اسلامی در سال 66 ضمن ارسال نامهای از امام خواستار انحلال حزب فوق میشوند. در بخشی از متن نامه آمده است: در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفه اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهههای نور عمل کرد و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نائل آمدند. از سویی رهبران این حزب به نوعی فرماندهان جنگ محسوب میشدند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب پیش از شروع جنگ و حتی پیش از پیروزی انقلاب فعالیتهای مسلحانه و چریكی خاص خود را انجام میداد و در روزهای نخست پیروزی انقلاب نیز به آموزش نیروهای مردمی و حتی نیروهای مبارز غیرایرانی پرداخت. این سازمان نبرد را پیش از شروع جنگ در كردستان و سیستانوبلوچستان آغاز كرد؛ محمد سلامتی دبیركل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره ماهیت نظامی این سازمان در مصاحبهای به تاریخ ششم مهر 99 به «شرق» گفته بود: «كمیتهای در سازمان به نام كمیته بررسی و حل مسائل كردستان در سازمان درست كردیم اعضای این كمیته عبارت بودند از محمد بروجردی، حسین زیبایی، محمود یاسینی، محمد قدیانی و من كه مسئول این كمیته شدم. محمد بروجردی البته مسئول ارگان نظامی سازمان نیز بود. من كه مسئول شورای مركزی بودم، مسئول ارگان اجرائی نیز بودم. كارهای نظامی عمدتا زیر نظر ارگان اجرائی بود؛ البته شاخه نظامی جداگانه عمل میكرد اما بیشتر كارهای نظامی بهخصوص در مورد كمیتهها و سپاه زیر نظر ارگان اجرائی انجام میگرفت... ما بهتدریج آماده عملیات نظامی شدیم. البته قبل از آن به تداركات زیادی برای سپاه و پیشمرگان نیاز داشتیم، برای اینكه
كارها هماهنگ شوند محمد بروجردی را به آیتالله خامنهای بهعنوان مسئول سپاه غرب كشور معرفی كردیم و بعد پیشنهاد شد آقای صیادشیرازی به علت هماهنگی با بروجردی مسئول ارتش در غرب كشور شوند و پس از آن یك هماهنگی كامل بین سپاه و ارتش به وجود آمد و فرماندهی پیشمرگان كرد نیز با خودمان بود».
سلامتی در ادامه درباره آموزش نیروهای سیاسی مختلف گفت: «لازم به توضیح است که سازمان وقتی که تشکیل شد، مجاهدین افغان، مثل برهانالدین ربانی، حکمتیار و دیگران برای کمک به آموزش نیروهایشان به دفتر سازمان مراجعه میکردند و ما آنها را به سپاه معرفی میکردیم. شهید قلنبر (عضو سازمان مجاهدین انقلاب در سیستان) در ادامه همان آموزشها به افغانستان رفت؛ اما متأسفانه وقتی به ایران برگشت توسط ضدانقلاب شهید شد».
از این سازمان فیضالله عربسرخی، نوروزی، منتظرالقائم، شجاعی زند، قدیانی، محسن آرمین، هاشم آغاجری و بهزاد نبوی (معاونت ستاد فرماندهی جنگ) در جبههها حضور داشتند. هرچند به علت اینكه برخی از اعضای این سازمان به ضرورت شرایط سالهای اول انقلاب به عضویت سپاه درآمده بودند، پس از سخنرانی امام درباره انتخاب بین حضور در گروههای سیاسی و نیروهای نظامی تعدادی از افراد این سازمان ضمن جدایی از سپاه پاسداران بهصورت داوطلب به جبههها رفتند.
سازمان فداییان خلق ایران )اكثریت(
سازمان سیاسی فوق اگرچه به سالهای پایانی جنگ نرسید و در سال 62 فعالیت آن از سوی دادستانی متوقف شد اما در سالهای نخست انقلاب و جنگ تعداد قابلتوجهی از نیروهای این سازمان در جبههها حضور داشته كه منجر به شهادت و جانبازی بیش از صد نفر از آنان شده است. این نكته را نباید از یاد برد كه جناح اقلیت و برخی عناصر تندرو این سازمان كه در سال 59 دچار انشعاب شدند، نهتنها در جبههها حضور نداشته بلكه به جناح اكثریت سازمان برای موضعگیریها نسبت به جنگ، انقلاب و سپاه انتقادات تندی میكردند. نشریه كار بهعنوان ارگان رسمی این سازمان در هر شماره خود پس از شروع جنگ به معرفی شهدای اعزامی این سازمان به جبههها پرداخته است. نشریه كار در تاریخ دوم مهر 1359 با صدور اطلاعیه نسبت به جنگ مینویسد: متحد شویم! تا پای جان از استقلال میهن دفاع كنیم!
14 روز بعد این نشریه با نشر یادداشتی با عنوان «خلق در سنگرها حماسه میآفریند» از حضور نیروهای خود در جبههها خبر میدهد و در تاریخ هفتم آبان 1359 با تیتر 9 رفیق فدایی، شهدای سنگرهای خوزستان، همیشه زندهاند از شهادت 9 نفر از نیروهای خود در جبهههای جنگ خبر میدهد كه این تعداد در روزهای بعد افزایش مییابد و در بهمنماه همان سال خبر شهادت 50 نفر از نیروهای خود را منتشر میكند.
اینكه نیروهای سازمان فداییان خلق ایران (اكثریت) پس از اعلام جرم توسط دادستانی و فرار یا دستگیری بازهم در جبههها حضور داشتهاند یا خیر مشخص نیست و شاید بهصورت موردی تعدادی در این زمینه در جبههها باقی مانده باشند اما تا زمان فعالیت این سازمان جوانان عضو در آن جبهه را یك اولویت ملی-سیاسی و عقیدتی میدیدند.
حزب توده ایران
حزب توده ایران حتی پیش از پیروزی انقلاب خود را همراه و معتقد به خط امام میدانست و در شرایط خاص انقلابی ازجمله در خنثیکردن كودتاها و مقابله با سلطنتطلبان ضد انقلاب، همواره در كنار خط امام ایستاد و در زمان شروع جنگ نیز نیروهای این حزب به صورت داوطلبانه در جبههها حضور یافتند و نیروهایی هم كه در مناطق جنگی زندگی میكردند از نخستین روز آغاز جنگ به مبارزه برخاستند؛ ازجمله عسكر دانش در آبادان و خرمشهر و دیگر نیروهای این حزب از تهران، اراك، تبریز، شیراز، مشهد و... كه در نقاط مختلف جنگی حضور یافتند. از سوی این حزب كیومرث زرشناس مسئول هماهنگیهاي لازم برای اعزام نیروها به جبهه بود و با استقرار در اهواز، كمیتهای از حزب توده برای اعزام نیروها به جبههها تشكیل شد. روزنامه مردم، ارگان رسمی حزب توده ایران، در روز دوم جنگ ضمن صدور اطلاعیهای نوشت: تودهایها آماده دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی ایراناند. این روزنامه در ادامه ذكر كرد: هموطنان، چون تن واحد به مقابله با تجاوز رژیم بعثی عراق و توطئه آمریكا برخیزیم. از سویی سازمان افسران حزب توده ایران نیز تا زمان فعالیت این حزب در جبههها مشغول فعالیت بود كه
روند مثبت و منفی آن یا قضاوت كیفیت تلاشهای آنها در جهت خدمت یا خیانت از صلاحیت این مطلب خارج است. كبیری، عطاریان، افضلی، آذرفر، غیاثوند، شمس، افرایی و... جزء نیروهای مطرح این سازمان در جنگ بودند و لازم به ذكر است كه تمامی آنان درجه سرهنگی داشتند. آیتالله ریشهری در شرح محاكمه سازمان نظامی حزب توده مینویسد: اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان مخفی حزب توده در زمره نظامیان بودند و من لازم میدانستم از حیثیت نظامیان در مقدمه دادگاه دفاع کنم. بنابراین تأکید کردم که شمار نظامیانی که با حزب همکاری داشتند، اندک بوده است و بهرغم تلاشهای بسیار حزب توده برای جذب افراد بیشتر از ارگانهای ارتش، در مجموع کمتر از 200 نفر را در تمامی ارگانهای نظامی و انتظامی -اعم از ژاندارمری، شهربانی و ارتش- جذب کرده که ما آنها را بهعنوان افراد نظامی و ارتش به رسمیت نمیشناسیم. جنگ برای این حزب نیز مانند دیگر مردم ادامه یافت تا فتح خرمشهر كه پس از آن اختلافنظراتی میان نیروهای سیاسی در كشور به وجود آمد كه آیا ادامه جنگ به صلاح است یا خیر كه حزب توده در این دوره مخالفت جدی خود را با ادامه جنگ ابراز میکند. حضور نیروهای این
حزب سیاسی پس از ممنوعیت فعالیت از سال 62 در جبههها مانند سازمان فداییان خلق اكثریت مشخص نیست و شاید برخی از نیروهای آن كه خود را به دادستانی معرفی نكرده یا دستگیر نشده بودند، در جبههها حضور داشتهاند كه دقیقا مشخص نیست. در بحث سیاست خارجی نیز این موضوع از سوی برخی مطرح میشود كه شوروی پس از انحلال و برخورد با حزب توده ایران و از سویی اخراج كارمندان سفارت شوروی از تهران در سال 1362، كمكهای تسلیحاتی خود را به عراق افزایش داد.
روحانیت
اگر روحانیت را جدای از دستهبندیهای فكری و حوزوی در نظر بگیریم، ساختار مراودات آنها به صورت یك سازمان سیاسی با تكیه بر شبكه مساجد شایان توجیه است و این بخش از جامعه نیز مانند دیگر نیروهای داوطلب جبههها در جنگ حضور داشتند كه برخی از آنان فارغ از لباس روحانیت، لباس سیاست نیز پوشیده بودند، اما به صورت داوطلبانی عادی میان جوانان حضور داشتند؛ ازجمله آیتالله صانعی، آیتالله طاهری، آیتالله مدنی، شهید آیتالله محلاتی، شهید حجتالاسلام میثمی، شهید حجتالاسلام ردانیپور و... بیشترین آمار سنی روحانیون شهید بین ۱۷ تا ۱۹ساله است؛ بهگونهای که ۴۹۵ شهید ۱۶ساله، ۴۹۳ شهید ۱۷ و ۱۸ساله و ۹۰ شهید ۱۹ساله داشتهایم. در بین استانهای کشور نیز استان اصفهان با ۵۴۳ شهید بیشترین و ایلام با ۱۱ شهید روحانی کمترین شهید را داشتند. از اهل تسنن غرب کشور نیز ۱۵ روحانی مبتدی، پنج مجتهد، ۴۱ ماموسی و ۲۳ مفتی و از روحانیون شرق کشور نیز سه مولوی و دو آخوند در دوران دفاع مقدس شهید شدهاند. در سالهای واپسین جنگ، تیپ ۸۳ امام صادق شکل گرفت که روحانی-بسیجی تربیت میکرد. لباس رسمی اعضای این تیپ، یونیفورم نظامی بسیجی با عمامه بود و به
همین شکل هم در مانورها رژه میرفتند. هرچند اگر به رأس فرماندهی جنگ نگاه كنیم، نامهای آشنایی به چشم میخورند؛ ازجمله مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان جانشین فرمانده كل قوا و حسن روحانی بهعنوان معاون هاشمی و سیدمحمد خاتمی بهعنوان عضو ستاد تبلیغات جنگ.
پشت به میهن
جوانان آن دوره كه فارغ از هرگونه دیدگاه سیاسی صرفا برای تقویت جبههها به جنوب و غرب سفر میكردند، اگرچه ممكن بود با برخی از همرزمان خود اختلافنظر سیاسی داشته باشند، اما دشمن برای تمامی ایرانیان مشترك بود. بااینحال، فاجعه زمانی رخ داد كه برخی در این دوره سخت تاریخی، خیانت را به خدمت ترجیح دادند؛ ازجمله برخی احزاب جداییطلب كردستان و سازمان منافقین كه همكاری آنان با صدام از حمایت گذشت و به همكاری صددرصدی و حتی مشاركت در عملیاتها انجامید كه اوج این رفتار خیانتآمیز را در عملیات فروغ جاویدان بروز دادند.
امیرحسین جعفری: در 31 شهریور 1359 با حمله ارتش عراق به ایران جنگی هشتساله میان دو کشور با دلایل مختلفی آغاز شد. اینكه جنگ چگونه و چرا شروع شد، با گذر سالهای بسیار از آن واقعه هنوز محل بحث جدی است و هر جناح سعی در محكومیت افراد و جناحهای دیگر در شروع و ادامه جنگ دارد و به این امر مهم كمتر توجه میشود كه جنگ آمد تا مسیر انقلاب را برای همه سد كند! هرچند اینكه چگونه میشد روند جنگ را كمهزینهتر كرد، بحث نسبتا درستی است كه نیازمند بیان نظرات مختلف و مناظرات حرفهای تاریخی درباره این مسئله است كه مشخص شود به فرض ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر تا چه حد به نفع كشور بود. اینكه ارتش و سپاه آمادگی یا اطلاع از وقوع جنگ داشته یا نداشتند، اینكه عراق از كدام كشورها تغذیه میشد و هزاران سؤال دیگر درباره جنگ جای بحث بسیاری دارد؛ اما فارغ از مباحث مرسوم درباره جبههها یك مسئله مهم كه در پیوند مستقیم با سیاست قرار دارد و كمتر مورد توجه قرار گرفته است، مبحث حضور و مشاركت نیروهای سیاسی با عنوان حزبیشان در جبهههاست. اگرچه جبههها رنگ سیاسی نداشت و همه با یك اراده برای حفظ انقلاب به پیكر دشمن
میتاختند؛ اما برخی احزاب و سازمانهای سیاسی با توجه به وظایف ملی و میهنیشان و كمك به تقویت انقلاب در مواجهه با صدام و كشورهایی كه در تلاش برای شكست كمر انقلاب بودند، نیروهای خود را تشویق به حضور در جبههها میكردند. شاید برخی بر این باور باشند كه این رفتار احزاب سیاسی یك واكنش سیاسی نسبت به مسائل روز آن دوران بوده است و مقاصد و اهداف قدرتطلبانه پشت سر این رفتار وجود داشته؛ اما جو آن زمان به شكلی بود كه جوانان فارغ از دیدگاههای سیاسیشان مقوله جنگ را اولویت همه پدیدههای زمان خود تحلیل میكردند.
زمانی كه جنگ آغاز شد، گروههای سیاسی مختلف و بسیاری به علت فضای بهوجودآمده پس از پیروزی انقلاب به فعالیت سیاسی مشغول بودند و برخی از مهمترین آنها از نخستین روز آغاز جنگ نیروهای خود را به شكل داوطلب و عمدتا در همراهی با سپاه پاسداران به جبههها فرستادند. ازجمله حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام، حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اكثریت) و... . هرچند از نظر طیفبندی سیاسی عمده نیروها از سوی جناح مذهبی و جناح چپ انقلاب در جبههها حضور داشتند؛ اما از طیف نیروهای ملی نیز شنیده شده كه برخی از آنها در جبههها مشاركت داشتهاند؛ ازجمله تصویری از داریوش فروهر و دیگر اعضای حزب ملت ایران كه در دفتر این حزب نیروهای خود را برای رفتن به جبهه بدرقه میكنند. هرچند شاید همه گروههای سیاسی آن دوران مدعی شوند كه ما نیز نیروهایی در جبههها داشتهایم كه به علت تعداد بالا و جزئیات كم از پرداختن به آنها صرفنظر میكنیم. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به حضور برخی از این سازمانها و احزاب سیاسی در جبههها كه مشروح آن را میخوانیم.
دانشجویان پیرو خط امام
دانشجویان پیرو خط امام را شاید نتوان به صورت ساختاری یك حزب یا سازمان سیاسی در نظر گرفت؛ هرچند دفتر تحكیم وحدت بهتنهایی یك سازمان تمامعیار و بانفوذ در حوزههای مختلف بود؛ اما دانشجویان فعال در تسخیر سفارت آمریكا پیوندهای سیاسی خود را اگرچه در سالهای دهه 70 از دست دادند، در دوران جنگ به نوعی در پیوند با انقلاب و فارغ از جناحبندی سیاسی در جبههها حضور فعال و بهویژه در سمتهای مهم فرماندهی داشتند.
در بین این نیروها اسامی مطرحی نیز وجود دارد كه بیشتر آنها در جبههها و برخی توسط منافقین در شهرها به شهادت رسیدند؛ ازجمله شهید جمال امیرخانی، شهید غلامحسین اسدی، شهید محمد بهبهانی، شهید محمد بولوردی، شهید غلامحسین بسطامی(فرمانده سپاه سوسنگرد)، شهید هوشنگ ترکاشوند، شهید جعفر ذاکر، شهید سیداحمد رحیمی، شهید بهروز سلطانی، شهید حسن سیف (شهادت عملیات خیبر)، شهید جلیل شرفی، شهید اسدالله شیران، شهید حسین شوریده، شهید علی صبوری، شهید فریدون صدری، شهید فضلالله میرعابدینی (اولین شهید دانشجویان خط امام در دفاع مقدس)، شهید محمد فاضل، شهید ناصر فولادی، شهید سید احمد کدخدازاده، شهید بیژن گلشنی، شهید محسن ماندگاری، شهید مجید مؤذنصفایی، شهید حسین میرسلطانی، شهید عباس ورامینی-مسئول آموزش نظامی لانه جاسوسی، قائممقام شهید همت- شهید محسن وزوایی، مسئول اطلاعات عملیات لانه جاسوسی و معاون جاوید نام احمد متوسلیان در عملیات بیتالمقدس. در كنار این شهدا، تعداد درخورتوجه دیگری نیز از دانشجویان پیرو خط امام ازجمله آقایان محمدرضا خاتمی (جانباز)، ابراهیم اصغرزاده (فرمانده سپاه قزوین)، حبیبالله بیطرف، عزیز جعفری (فرمانده
قرارگاه نصر) و علیاكبر زحمتكش (نیروی هوایی) در جبههها حضور داشتند.
حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی بهعنوان یك حزب نزدیك به حاكمیت پس از انقلاب با شروع جنگ مانند دیگر گروهها نیروهای داوطلب خود را از تمامی شهرها از دفاتر این حزب به جبههها اعزام كرد كه تعداد و اسامی دقیق آنها در دسترس نیست اما مسلما حضور نیروهای این حزب در جبههها جدی بوده است و در متن انحلال این حزب یكی از دلایلی كه برای آن معرفی شده است حضور عمده نیروهای این حزب در جبههها بود و تا یك سال پس از انحلال این حزب نیز نیروهای آن در جبههها باقی ماندند. رهبران حزب جمهوری اسلامی در سال 66 ضمن ارسال نامهای از امام خواستار انحلال حزب فوق میشوند. در بخشی از متن نامه آمده است: در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفه اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهههای نور عمل کرد و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نائل آمدند. از سویی رهبران این حزب به نوعی فرماندهان جنگ محسوب میشدند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب پیش از شروع جنگ و حتی پیش از پیروزی انقلاب فعالیتهای مسلحانه و چریكی خاص خود را انجام میداد و در روزهای نخست پیروزی انقلاب نیز به آموزش نیروهای مردمی و حتی نیروهای مبارز غیرایرانی پرداخت. این سازمان نبرد را پیش از شروع جنگ در كردستان و سیستانوبلوچستان آغاز كرد؛ محمد سلامتی دبیركل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره ماهیت نظامی این سازمان در مصاحبهای به تاریخ ششم مهر 99 به «شرق» گفته بود: «كمیتهای در سازمان به نام كمیته بررسی و حل مسائل كردستان در سازمان درست كردیم اعضای این كمیته عبارت بودند از محمد بروجردی، حسین زیبایی، محمود یاسینی، محمد قدیانی و من كه مسئول این كمیته شدم. محمد بروجردی البته مسئول ارگان نظامی سازمان نیز بود. من كه مسئول شورای مركزی بودم، مسئول ارگان اجرائی نیز بودم. كارهای نظامی عمدتا زیر نظر ارگان اجرائی بود؛ البته شاخه نظامی جداگانه عمل میكرد اما بیشتر كارهای نظامی بهخصوص در مورد كمیتهها و سپاه زیر نظر ارگان اجرائی انجام میگرفت... ما بهتدریج آماده عملیات نظامی شدیم. البته قبل از آن به تداركات زیادی برای سپاه و پیشمرگان نیاز داشتیم، برای اینكه
كارها هماهنگ شوند محمد بروجردی را به آیتالله خامنهای بهعنوان مسئول سپاه غرب كشور معرفی كردیم و بعد پیشنهاد شد آقای صیادشیرازی به علت هماهنگی با بروجردی مسئول ارتش در غرب كشور شوند و پس از آن یك هماهنگی كامل بین سپاه و ارتش به وجود آمد و فرماندهی پیشمرگان كرد نیز با خودمان بود».
سلامتی در ادامه درباره آموزش نیروهای سیاسی مختلف گفت: «لازم به توضیح است که سازمان وقتی که تشکیل شد، مجاهدین افغان، مثل برهانالدین ربانی، حکمتیار و دیگران برای کمک به آموزش نیروهایشان به دفتر سازمان مراجعه میکردند و ما آنها را به سپاه معرفی میکردیم. شهید قلنبر (عضو سازمان مجاهدین انقلاب در سیستان) در ادامه همان آموزشها به افغانستان رفت؛ اما متأسفانه وقتی به ایران برگشت توسط ضدانقلاب شهید شد».
از این سازمان فیضالله عربسرخی، نوروزی، منتظرالقائم، شجاعی زند، قدیانی، محسن آرمین، هاشم آغاجری و بهزاد نبوی (معاونت ستاد فرماندهی جنگ) در جبههها حضور داشتند. هرچند به علت اینكه برخی از اعضای این سازمان به ضرورت شرایط سالهای اول انقلاب به عضویت سپاه درآمده بودند، پس از سخنرانی امام درباره انتخاب بین حضور در گروههای سیاسی و نیروهای نظامی تعدادی از افراد این سازمان ضمن جدایی از سپاه پاسداران بهصورت داوطلب به جبههها رفتند.
سازمان فداییان خلق ایران )اكثریت(
سازمان سیاسی فوق اگرچه به سالهای پایانی جنگ نرسید و در سال 62 فعالیت آن از سوی دادستانی متوقف شد اما در سالهای نخست انقلاب و جنگ تعداد قابلتوجهی از نیروهای این سازمان در جبههها حضور داشته كه منجر به شهادت و جانبازی بیش از صد نفر از آنان شده است. این نكته را نباید از یاد برد كه جناح اقلیت و برخی عناصر تندرو این سازمان كه در سال 59 دچار انشعاب شدند، نهتنها در جبههها حضور نداشته بلكه به جناح اكثریت سازمان برای موضعگیریها نسبت به جنگ، انقلاب و سپاه انتقادات تندی میكردند. نشریه كار بهعنوان ارگان رسمی این سازمان در هر شماره خود پس از شروع جنگ به معرفی شهدای اعزامی این سازمان به جبههها پرداخته است. نشریه كار در تاریخ دوم مهر 1359 با صدور اطلاعیه نسبت به جنگ مینویسد: متحد شویم! تا پای جان از استقلال میهن دفاع كنیم!
14 روز بعد این نشریه با نشر یادداشتی با عنوان «خلق در سنگرها حماسه میآفریند» از حضور نیروهای خود در جبههها خبر میدهد و در تاریخ هفتم آبان 1359 با تیتر 9 رفیق فدایی، شهدای سنگرهای خوزستان، همیشه زندهاند از شهادت 9 نفر از نیروهای خود در جبهههای جنگ خبر میدهد كه این تعداد در روزهای بعد افزایش مییابد و در بهمنماه همان سال خبر شهادت 50 نفر از نیروهای خود را منتشر میكند.
اینكه نیروهای سازمان فداییان خلق ایران (اكثریت) پس از اعلام جرم توسط دادستانی و فرار یا دستگیری بازهم در جبههها حضور داشتهاند یا خیر مشخص نیست و شاید بهصورت موردی تعدادی در این زمینه در جبههها باقی مانده باشند اما تا زمان فعالیت این سازمان جوانان عضو در آن جبهه را یك اولویت ملی-سیاسی و عقیدتی میدیدند.
حزب توده ایران
حزب توده ایران حتی پیش از پیروزی انقلاب خود را همراه و معتقد به خط امام میدانست و در شرایط خاص انقلابی ازجمله در خنثیکردن كودتاها و مقابله با سلطنتطلبان ضد انقلاب، همواره در كنار خط امام ایستاد و در زمان شروع جنگ نیز نیروهای این حزب به صورت داوطلبانه در جبههها حضور یافتند و نیروهایی هم كه در مناطق جنگی زندگی میكردند از نخستین روز آغاز جنگ به مبارزه برخاستند؛ ازجمله عسكر دانش در آبادان و خرمشهر و دیگر نیروهای این حزب از تهران، اراك، تبریز، شیراز، مشهد و... كه در نقاط مختلف جنگی حضور یافتند. از سوی این حزب كیومرث زرشناس مسئول هماهنگیهاي لازم برای اعزام نیروها به جبهه بود و با استقرار در اهواز، كمیتهای از حزب توده برای اعزام نیروها به جبههها تشكیل شد. روزنامه مردم، ارگان رسمی حزب توده ایران، در روز دوم جنگ ضمن صدور اطلاعیهای نوشت: تودهایها آماده دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی ایراناند. این روزنامه در ادامه ذكر كرد: هموطنان، چون تن واحد به مقابله با تجاوز رژیم بعثی عراق و توطئه آمریكا برخیزیم. از سویی سازمان افسران حزب توده ایران نیز تا زمان فعالیت این حزب در جبههها مشغول فعالیت بود كه
روند مثبت و منفی آن یا قضاوت كیفیت تلاشهای آنها در جهت خدمت یا خیانت از صلاحیت این مطلب خارج است. كبیری، عطاریان، افضلی، آذرفر، غیاثوند، شمس، افرایی و... جزء نیروهای مطرح این سازمان در جنگ بودند و لازم به ذكر است كه تمامی آنان درجه سرهنگی داشتند. آیتالله ریشهری در شرح محاكمه سازمان نظامی حزب توده مینویسد: اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان مخفی حزب توده در زمره نظامیان بودند و من لازم میدانستم از حیثیت نظامیان در مقدمه دادگاه دفاع کنم. بنابراین تأکید کردم که شمار نظامیانی که با حزب همکاری داشتند، اندک بوده است و بهرغم تلاشهای بسیار حزب توده برای جذب افراد بیشتر از ارگانهای ارتش، در مجموع کمتر از 200 نفر را در تمامی ارگانهای نظامی و انتظامی -اعم از ژاندارمری، شهربانی و ارتش- جذب کرده که ما آنها را بهعنوان افراد نظامی و ارتش به رسمیت نمیشناسیم. جنگ برای این حزب نیز مانند دیگر مردم ادامه یافت تا فتح خرمشهر كه پس از آن اختلافنظراتی میان نیروهای سیاسی در كشور به وجود آمد كه آیا ادامه جنگ به صلاح است یا خیر كه حزب توده در این دوره مخالفت جدی خود را با ادامه جنگ ابراز میکند. حضور نیروهای این
حزب سیاسی پس از ممنوعیت فعالیت از سال 62 در جبههها مانند سازمان فداییان خلق اكثریت مشخص نیست و شاید برخی از نیروهای آن كه خود را به دادستانی معرفی نكرده یا دستگیر نشده بودند، در جبههها حضور داشتهاند كه دقیقا مشخص نیست. در بحث سیاست خارجی نیز این موضوع از سوی برخی مطرح میشود كه شوروی پس از انحلال و برخورد با حزب توده ایران و از سویی اخراج كارمندان سفارت شوروی از تهران در سال 1362، كمكهای تسلیحاتی خود را به عراق افزایش داد.
روحانیت
اگر روحانیت را جدای از دستهبندیهای فكری و حوزوی در نظر بگیریم، ساختار مراودات آنها به صورت یك سازمان سیاسی با تكیه بر شبكه مساجد شایان توجیه است و این بخش از جامعه نیز مانند دیگر نیروهای داوطلب جبههها در جنگ حضور داشتند كه برخی از آنان فارغ از لباس روحانیت، لباس سیاست نیز پوشیده بودند، اما به صورت داوطلبانی عادی میان جوانان حضور داشتند؛ ازجمله آیتالله صانعی، آیتالله طاهری، آیتالله مدنی، شهید آیتالله محلاتی، شهید حجتالاسلام میثمی، شهید حجتالاسلام ردانیپور و... بیشترین آمار سنی روحانیون شهید بین ۱۷ تا ۱۹ساله است؛ بهگونهای که ۴۹۵ شهید ۱۶ساله، ۴۹۳ شهید ۱۷ و ۱۸ساله و ۹۰ شهید ۱۹ساله داشتهایم. در بین استانهای کشور نیز استان اصفهان با ۵۴۳ شهید بیشترین و ایلام با ۱۱ شهید روحانی کمترین شهید را داشتند. از اهل تسنن غرب کشور نیز ۱۵ روحانی مبتدی، پنج مجتهد، ۴۱ ماموسی و ۲۳ مفتی و از روحانیون شرق کشور نیز سه مولوی و دو آخوند در دوران دفاع مقدس شهید شدهاند. در سالهای واپسین جنگ، تیپ ۸۳ امام صادق شکل گرفت که روحانی-بسیجی تربیت میکرد. لباس رسمی اعضای این تیپ، یونیفورم نظامی بسیجی با عمامه بود و به
همین شکل هم در مانورها رژه میرفتند. هرچند اگر به رأس فرماندهی جنگ نگاه كنیم، نامهای آشنایی به چشم میخورند؛ ازجمله مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان جانشین فرمانده كل قوا و حسن روحانی بهعنوان معاون هاشمی و سیدمحمد خاتمی بهعنوان عضو ستاد تبلیغات جنگ.
پشت به میهن
جوانان آن دوره كه فارغ از هرگونه دیدگاه سیاسی صرفا برای تقویت جبههها به جنوب و غرب سفر میكردند، اگرچه ممكن بود با برخی از همرزمان خود اختلافنظر سیاسی داشته باشند، اما دشمن برای تمامی ایرانیان مشترك بود. بااینحال، فاجعه زمانی رخ داد كه برخی در این دوره سخت تاریخی، خیانت را به خدمت ترجیح دادند؛ ازجمله برخی احزاب جداییطلب كردستان و سازمان منافقین كه همكاری آنان با صدام از حمایت گذشت و به همكاری صددرصدی و حتی مشاركت در عملیاتها انجامید كه اوج این رفتار خیانتآمیز را در عملیات فروغ جاویدان بروز دادند.