علم و مسئله افزایش جمعیت سگ و گربه ولگرد
اردلان توتچی
گزارشهای اخیر از حمله حیوانات اهلی ولگرد به انسانها و از طرف دیگر اعمال روشهای بَدَوی شهرداریها در جمعآوری و کنترل جمعیت آنها، سؤالهای مهمی را در مقابل شهروندان، مدیران شهری و محیطزیستی و همچنین حامیان حقوق حیوانات قرار داده است. محل زندگی حیوانات اهلی ولگرد کجاست؟ چگونه میتوان از آسیب و تهاجم آنها به اکوسیستمها جلوگیری کرد؟ روشهای کنترل جمعیت کجا و چگونه باید اعمال شوند؟ و وظیفه شهروندان در این میان چیست؟ در این یادداشت با استفاده از آمار موجود از تجارب جهانی، تخمینها از جمعیت این حیوانات و دادن تصویری از تخریبهای صورتگرفته، ابتدا تصویری از ابعاد مشکل داده خواهد شد، سپس تلاش خواهد شد تا با درنظرگرفتن همه حساسیتها، راهحلهایی منطبق بر شرایط جغرافیایی و محیطزیستی ایران برای بهبود وضعیت ارائه شود. لازم به ذکر است که آمارها و برآوردهای قیدشده محافظهکارانه بوده و لطمات حقیقی واردشده به محیطزیست طبیعی ایران به احتمال زیاد بسیار بیشتر از مقادیر ذکرشده است. حیوانات اهلی ولگرد (در این یادداشت سگها و گربهها) چندین هزارسال پیش بهتدریج و بهدلیل موقعیت بُرد-بُردی که از زندگی در کنار انسانها
پدید میآمد، اهلی شدند و طی چندصد نسل و با تغییرات ژنتیکی قابلتوجه نسبت به عموزادگان سگسان و گربهسان خود، راه متفاوتی را پیش گرفتند. سگها در دوره انسانهای شکارچی-گردآورنده و گربهها کمی بعدتر و پس از انقلاب نئولیتیک (و گسترش کشاورزی) با انسانها خو گرفتند. با تشکیل شهرهای اولیه و جمعیتهای بر پایه تجارت و خدمات، بخش عمدهای از این حیوانات از شهرها رانده شدند یا به علت نقششان در گسترش بعضی بیماریهای مشترک از این محیطها حذف شدند. تا پیش از پایان قرن هجدهم و شکلگیری شهرهای مدرن در اروپا، جمعیتهای به نسبت کوچکی از این حیوانات هنوز در شهرها حضور داشتند و عمدتا از گرسنگی، بیماری و آزار انسانها رنج میبردند. با تدوین اولین قوانین شهری، حضور حیوانات اهلی در محیطهای شهری (و در گام بعدی در تمام محیطهای عمومی) صرفا در صورت داشتن قلاده (سرپرست) ممکن شد و در اغلب کشورهای توسعهیافته کنونی سایر این حیوانات از محیطهای عمومی حذف شدند. گرچه این عمل در درجه اول به دلیل مشکلات حقوقی ناشی از آسیبها و خسارات احتمالی بوده، دلایل مهمتر دیگری نیز داشته است. با آگاهشدن انسانها از رنج مستمری که حیوانات اهلی
بدون صاحب متحمل میشوند، اتانازی حیوانات اهلی ولگرد به شکل عمل بالینی یا کلینیکال شکل قانونی گرفت. حیوانات اهلی ولگرد، چون تواناییهای شکار خود را تا حدودی از دست داده بودند و تغذیه بسیار نامناسبی که از پسماندهای انسانی داشتند، از لاغری پاتالوژیک رنج میبردند. ضمنا زندگی کلونیوار این حیوانات و نزدیکی آنها موجب انتقال سریع بیماریها میشد. بحرانهای محیطزیستی اما زمانی زبانه کشیدند که دستهای از این پستانداران (در فلات ایران بهخصوص سگها) با جداشدن از کلونیها وارد حیاتوحش شده و با محدودکردن منابع غذایی برای سایر گوشتخواران، انتقال بیماریها، برهمزدن تعادل اکولوژیک، جفتگیری بین گونهای و مهمتر از آن با حمله و کشتن حیوانات وحشی، گونههای بسیاری را منقرض کردند یا به سمت انقراض سوق دادند. آمارهای بینالمللی نشان میدهند که سگهای ولگرد یا فرال زندگی حدود ۲۰۰ گونه را در نقاط مختلف جهان تهدید میکنند که در این میان ۱۸۰ گونه در طبقهبندی بهشدت در خطر تا آسیبپذیر اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت قرار دارند. درمورد گربهها، تحقیقات نشان دادهاند که هر قلاده از این پستانداران شکارچی در سال بین یک تا ۳۴
پرنده را شکار میکنند. این تعداد پرندهای است که گربههای خانگی و قلادهدار در سال از طبیعت حذف میکنند و تعداد میانگین سالانه برای گربههای فرال بسیار بیش از اینهاست. در ایران در نبود مدیریت درست دفع پسماندهای انسانی و گسترش بهشدت خطرناک تغذیه حیوانات اهلی ولگرد توسط انسانها، جمعیت آنها در مراکز جمعیتی ایران طی سالهای اخیر بهشدت افزایش یافته است. در غیاب آمار مستدل از جمعیت سگ و گربههای ولگرد در ایران، برآوردهای محافظهکارانه، تعداد سگهای ولگرد را تا 3.6 میلیون و گربهها تا 2.1 میلیون تخمین میزنند. اگر بپذیریم که تعداد حیوانگزیدگی سالانه نسبت مستقیمی با جمعیت سگ و گربه دارد، برآورد میشود که سالانه بیش از شش درصد به تعداد این حیوانات اهلی افزوده میشود. با توجه به بهبود وضع تفکیک زباله شهری و دفع و دفن آن، دور از ذهن نیست که این افزایش جمعیت ریشه در گسترش غذارسانی شهروندان به حیوانات اهلی ولگرد در کانونهای شهری (گربه) و حاشیه شهری (سگ) داشته باشد. تغذیه حیوانات اهلی بدون صاحب، مستقیما موجب افزایش سریع جمعیت آنها و متعاقب آن ادامه رشته رنج نسلهای جدید حیوانات ولگرد میشود. دردسترسبودن غذا برای
حیوانات (چه اهلی و چه وحشی و حتی انسانها) موجب فعالشدن انگیزه تولیدمثل میشود. گسترش منابع تغذیه، افزایش جمعیت و تکثیر رنج مستمر، حلقههای این زنجیره خطرناک زیستی هستند. نکته مهم این است که امنیت غذایی حیوانات اهلی غریزه شکار، توسعه قلمرو و رقابت با سایر شکارچیان را در آنها از بین نمیبرد. درواقع شکار پرندگان برای گربهها یا پستانداران جونده برای سگها، لزوما با هدف تأمین غذا انجام نمیشود و بخشی از طبیعت آنهاست. گرچه بخش عمدهای از حیوانان اهلی ولگرد در نزدیکی مراکز جمعیتی انسانی زندگی میکنند، تحقیقات و مشاهده رفتار اجتماعی سگها در حاشیه شهرها نشان داده که دستههای بزرگی از آنها (عمدتا نرهای جوانی که از گروه خود رانده شدهاند) وارد مراتع، جنگلها و قلمرو حیات وحش میشوند و بهشدت منابع غذایی حیات وحش را محدود میکنند. موارد بسیاری از حمله گروههای سگ ولگرد به پستانداران بزرگ بهشدت در خطر انقراض در ایران گزارش شده است. در دهه گذشته حمله منجر به مرگ سگهای ولگرد به خزندگان، گاوسانان وحشی، گرازها، گربهسانان کوچک (گربه پالاس و سیاهگوش) و حتی گربهسانان بزرگ مانند پلنگ و یوزپلنگ گزارش شده است.
آبشخورهای تعبیهشده برای حیوانات وحشی در مناطق حفاظتشده، یکی پس از دیگری به قُرق سگهای ولگرد مبدل میشوند و موجب پرهیز پرندگان و پستانداران از نزدیکشدن به آنها میشوند. شاید مقایسه آمار تقریبی 70 قلاده یوزپلنگ آسیایی باقیمانده در کل فلات ایران با بیش از 300 هزار قلاده سگ ولگرد فقط در نواحی شرقی تهران (حوالی پارکهای ملی خجیر و سرخه حصار) به درک شدت این بحران کمک کند. با درنظرگرفتن جمعیت بسیار زیاد سگها و گربههای اهلی و شکنندهبودن محیط زیست ایران، مقایسه موقعیت اکولوژیک فلات ایران و کشورهای توسعهیافته غربی چندان راهگشا نخواهد بود. با وجود این برای مدیریت مقطعی و همچنین پرهیز از هدررفتن زمان و منابع به پای تجربههای ناموفق میتوان از تجربیات موجود درس گرفت و برای یافتن راهحلی کارآمد، اخلاقی و متناسب با منابعِ در دسترس کوشید. کنترل جمعیت چندمیلیونی سگها و گربههای ولگرد در گستره عظیم جغرافیایی ایران کار بسیار پیچیدهای است و نیازمند برنامهریزی در مقاطع کوتاهمدت تا بلندمدت است. در اینجا باید یادآوری کرد که هیچ روش واحدی برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی ولگرد به تنهایی نمیتواند مؤثر باشد. تحقیقات و
تجربیات جهانی و منطقهای نشان داده است که برای اثربخشی سیاستهای محیطزیستی ترکیبی از روشها در مقیاسهای زمانی و مکانی متفاوت باید اعمال شوند. قطعا مهمترین و اولین گام برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی ولگرد آمارگیری از تعداد و پراکنش آنها در گستره شهرها و مراتع ایران است. دسترسی به این آمار، شناسایی نقاط پرریسک و اکوسیستمهای در خطر و آسیبپذیر را ممکن میکند تا مشخص شود منابع و امکانات را در کجا باید متمرکز کرد. قدم مهم بعدی، ساماندهی شبکه تفکیک، جمعآوری و دفن پسماند و از دسترس خارجکردن کانونهای تغذیه و تجمع حیوانات اهلی ولگرد است. اقدام لازم بعدی در مناطقِ با تراکم جمعیت کم تا متوسط، زندهگیری، واکسیناسیون، عقیمسازی، محدودکردن جابهجایی سگها یا گربهها در پناهگاهها و معرفی آنها به متقاضیان سرپرستی است. متأسفانه وضعیت اغلب پناهگاههای موجود در ایران با استانداردهای جهانی بسیار فاصله دارد و مهمتر از آن فضای متراکم این مراکز موجب تضییع حقوق حیوانات میشود. در اغلب این پناهگاهها، تعداد بسیار زیادی حیوان بالغ، توله، سالمند یا دچار معلولیت در فضاهای کوچک با هم نگهداری میشوند. حیواناتی که نیازمند به
تحرک و تعامل با انسانها هستند در این فضاها به علت نداشتن فضای حرکت کافی، درگیری و تنش هرروزه، از مشکلات روانی و فیزیکی رنج خواهند برد. در بخش بزرگی از این مراکز نگهداری برای سگها، سگهای ضعیف، معلول یا پیر توسط جوانان دائما آزار و در مواردی کشته و مثله میشوند یا در بهترین حالت به غذای کافی دسترسی ندارند. گامهای شرحدادهشده پیش از این برای کانونهای کوچک و متوسط (با جمعیت چند صد قلاده) به شرط وجود منابع کافی ممکن هستند. با وجود این اجرای این سیاستها در مقیاس کلان، برای مراکز جمعیت بزرگ و با گستره جغرافیایی بزرگ، عملا غیرممکن است. پژوهشها روی روشهای عقیم و رهاسازی نشان داده است که برای کارآمدبودن، در این روشها باید در زمان بسیار کوتاه (طی یک چرخه تولیدمثل) بخش بزرگی (حداقل 70 درصد) از حیوانات اهلی عقیم شوند و در غیر این صورت ممکن است بیفایده یا حتی دارای اثر معکوس باشند. اگر واقعبینانه به این مسئله نگاه کنیم، واضح است که انجام مراحل زندهگیری، عقیمسازی و رهاکردن برای چند میلیون سگ و گربه در گستره عظیم جغرافیایی ایران عملا غیرممکن است. در گام سوم، بهعنوان روش نهایی و در شرایط ویژه، باید شرایط
مرگ آسان برای حیوانات بدون صاحب و ولگرد (بهویژه آن دسته از حیواناتی که وارد مناطق حفاظتشده و تحت خطر شدهاند) را تدوین و اجرا کرد. در دامپزشکی، اتانازی حیوانات یک عمل بالینی به حساب میآید و در مواردی که زندگی حیوان از حداقل کیفیت لازم برخوردار نبوده و در وضعیت فعلی گزینه جایگزینی وجود نداشته باشد، انجام میپذیرد. انجام عمل اتانازی یک حیوان، عمدتا توسط دامپزشک یا تکنسین اتانازی صورت میپذیرد و صرفا در موارد خاص پلیس (یا سایر پرسنل دولتی) نیز ممکن است این کار را انجام دهند. براساس تعریف انجمن آمریکایی دامپزشکی برای مرگ بدون درد حیوانات باید از روشی استفاده کرد که بهسرعت باعث ازدسترفتن هشیاری و بهدنبال آن ایست قلبی و تنفسی بشود. استفاده از گلوله در اغلب کشورها صرفا در مواردی که زندهگیری ممکن نباشد یا خطر آنی برای انسان یا حیات وحش مسلم تلقی شود، مجاز شمرده میشود. استفاده از روشهایی که موجب تأخیر در مرگ دردناک حیوان بشود، مصداق حیوانآزاری محسوب میشود و در اغلب موارد پیگرد قانونی بههمراه دارد. با تمام این توضیحات، باید همیشه به یاد داشت که استفاده از اتانازی برای حیوانات ولگرد، کماکان یک دوراهی
اخلاقی مورد بحث است. مردم، مسئولان شهری و کسانی که اتانازی را انجام میدهند باید آگاه باشند که این کار صرفا بخشی از راهبرد مقابله با افزایش جمعیت حیوانات اهلی ولگرد است. در غیاب سیاستها و برنامههای متناسب با پایداری زیستمحیطی و همچنین کوتاهیها در اعمال قوانین حافظ منابع طبیعی و حیات وحش، شهروندان باید وظیفه حفاظت از تنوع زیستی ارزشمند ایران، بهویژه گونههای اندمیک و در خطر انقراض را بر عهده بگیرند. با ادامه روند فعلی در طول چند دهه حیات وحش ایران به تسخیر حیوانات اهلی ولگرد در خواهد آمد و ساکنان بومی و بهویژه پستانداران بزرگی مانند یوز آسیایی، کفتار راهراه و خرس سیاه بلوچستان را برای همیشه از دست خواهیم داد. وظیفه دولتها در این میان، تدوین قوانین بازدارنده برای جلوگیری از غذارسانی و اعمال آنها، نگهداری بدون قلاده در مراتع بهویژه سگهای گله و برخورد قاطع با خشونت علیه حیوانات است.
گزارشهای اخیر از حمله حیوانات اهلی ولگرد به انسانها و از طرف دیگر اعمال روشهای بَدَوی شهرداریها در جمعآوری و کنترل جمعیت آنها، سؤالهای مهمی را در مقابل شهروندان، مدیران شهری و محیطزیستی و همچنین حامیان حقوق حیوانات قرار داده است. محل زندگی حیوانات اهلی ولگرد کجاست؟ چگونه میتوان از آسیب و تهاجم آنها به اکوسیستمها جلوگیری کرد؟ روشهای کنترل جمعیت کجا و چگونه باید اعمال شوند؟ و وظیفه شهروندان در این میان چیست؟ در این یادداشت با استفاده از آمار موجود از تجارب جهانی، تخمینها از جمعیت این حیوانات و دادن تصویری از تخریبهای صورتگرفته، ابتدا تصویری از ابعاد مشکل داده خواهد شد، سپس تلاش خواهد شد تا با درنظرگرفتن همه حساسیتها، راهحلهایی منطبق بر شرایط جغرافیایی و محیطزیستی ایران برای بهبود وضعیت ارائه شود. لازم به ذکر است که آمارها و برآوردهای قیدشده محافظهکارانه بوده و لطمات حقیقی واردشده به محیطزیست طبیعی ایران به احتمال زیاد بسیار بیشتر از مقادیر ذکرشده است. حیوانات اهلی ولگرد (در این یادداشت سگها و گربهها) چندین هزارسال پیش بهتدریج و بهدلیل موقعیت بُرد-بُردی که از زندگی در کنار انسانها
پدید میآمد، اهلی شدند و طی چندصد نسل و با تغییرات ژنتیکی قابلتوجه نسبت به عموزادگان سگسان و گربهسان خود، راه متفاوتی را پیش گرفتند. سگها در دوره انسانهای شکارچی-گردآورنده و گربهها کمی بعدتر و پس از انقلاب نئولیتیک (و گسترش کشاورزی) با انسانها خو گرفتند. با تشکیل شهرهای اولیه و جمعیتهای بر پایه تجارت و خدمات، بخش عمدهای از این حیوانات از شهرها رانده شدند یا به علت نقششان در گسترش بعضی بیماریهای مشترک از این محیطها حذف شدند. تا پیش از پایان قرن هجدهم و شکلگیری شهرهای مدرن در اروپا، جمعیتهای به نسبت کوچکی از این حیوانات هنوز در شهرها حضور داشتند و عمدتا از گرسنگی، بیماری و آزار انسانها رنج میبردند. با تدوین اولین قوانین شهری، حضور حیوانات اهلی در محیطهای شهری (و در گام بعدی در تمام محیطهای عمومی) صرفا در صورت داشتن قلاده (سرپرست) ممکن شد و در اغلب کشورهای توسعهیافته کنونی سایر این حیوانات از محیطهای عمومی حذف شدند. گرچه این عمل در درجه اول به دلیل مشکلات حقوقی ناشی از آسیبها و خسارات احتمالی بوده، دلایل مهمتر دیگری نیز داشته است. با آگاهشدن انسانها از رنج مستمری که حیوانات اهلی
بدون صاحب متحمل میشوند، اتانازی حیوانات اهلی ولگرد به شکل عمل بالینی یا کلینیکال شکل قانونی گرفت. حیوانات اهلی ولگرد، چون تواناییهای شکار خود را تا حدودی از دست داده بودند و تغذیه بسیار نامناسبی که از پسماندهای انسانی داشتند، از لاغری پاتالوژیک رنج میبردند. ضمنا زندگی کلونیوار این حیوانات و نزدیکی آنها موجب انتقال سریع بیماریها میشد. بحرانهای محیطزیستی اما زمانی زبانه کشیدند که دستهای از این پستانداران (در فلات ایران بهخصوص سگها) با جداشدن از کلونیها وارد حیاتوحش شده و با محدودکردن منابع غذایی برای سایر گوشتخواران، انتقال بیماریها، برهمزدن تعادل اکولوژیک، جفتگیری بین گونهای و مهمتر از آن با حمله و کشتن حیوانات وحشی، گونههای بسیاری را منقرض کردند یا به سمت انقراض سوق دادند. آمارهای بینالمللی نشان میدهند که سگهای ولگرد یا فرال زندگی حدود ۲۰۰ گونه را در نقاط مختلف جهان تهدید میکنند که در این میان ۱۸۰ گونه در طبقهبندی بهشدت در خطر تا آسیبپذیر اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت قرار دارند. درمورد گربهها، تحقیقات نشان دادهاند که هر قلاده از این پستانداران شکارچی در سال بین یک تا ۳۴
پرنده را شکار میکنند. این تعداد پرندهای است که گربههای خانگی و قلادهدار در سال از طبیعت حذف میکنند و تعداد میانگین سالانه برای گربههای فرال بسیار بیش از اینهاست. در ایران در نبود مدیریت درست دفع پسماندهای انسانی و گسترش بهشدت خطرناک تغذیه حیوانات اهلی ولگرد توسط انسانها، جمعیت آنها در مراکز جمعیتی ایران طی سالهای اخیر بهشدت افزایش یافته است. در غیاب آمار مستدل از جمعیت سگ و گربههای ولگرد در ایران، برآوردهای محافظهکارانه، تعداد سگهای ولگرد را تا 3.6 میلیون و گربهها تا 2.1 میلیون تخمین میزنند. اگر بپذیریم که تعداد حیوانگزیدگی سالانه نسبت مستقیمی با جمعیت سگ و گربه دارد، برآورد میشود که سالانه بیش از شش درصد به تعداد این حیوانات اهلی افزوده میشود. با توجه به بهبود وضع تفکیک زباله شهری و دفع و دفن آن، دور از ذهن نیست که این افزایش جمعیت ریشه در گسترش غذارسانی شهروندان به حیوانات اهلی ولگرد در کانونهای شهری (گربه) و حاشیه شهری (سگ) داشته باشد. تغذیه حیوانات اهلی بدون صاحب، مستقیما موجب افزایش سریع جمعیت آنها و متعاقب آن ادامه رشته رنج نسلهای جدید حیوانات ولگرد میشود. دردسترسبودن غذا برای
حیوانات (چه اهلی و چه وحشی و حتی انسانها) موجب فعالشدن انگیزه تولیدمثل میشود. گسترش منابع تغذیه، افزایش جمعیت و تکثیر رنج مستمر، حلقههای این زنجیره خطرناک زیستی هستند. نکته مهم این است که امنیت غذایی حیوانات اهلی غریزه شکار، توسعه قلمرو و رقابت با سایر شکارچیان را در آنها از بین نمیبرد. درواقع شکار پرندگان برای گربهها یا پستانداران جونده برای سگها، لزوما با هدف تأمین غذا انجام نمیشود و بخشی از طبیعت آنهاست. گرچه بخش عمدهای از حیوانان اهلی ولگرد در نزدیکی مراکز جمعیتی انسانی زندگی میکنند، تحقیقات و مشاهده رفتار اجتماعی سگها در حاشیه شهرها نشان داده که دستههای بزرگی از آنها (عمدتا نرهای جوانی که از گروه خود رانده شدهاند) وارد مراتع، جنگلها و قلمرو حیات وحش میشوند و بهشدت منابع غذایی حیات وحش را محدود میکنند. موارد بسیاری از حمله گروههای سگ ولگرد به پستانداران بزرگ بهشدت در خطر انقراض در ایران گزارش شده است. در دهه گذشته حمله منجر به مرگ سگهای ولگرد به خزندگان، گاوسانان وحشی، گرازها، گربهسانان کوچک (گربه پالاس و سیاهگوش) و حتی گربهسانان بزرگ مانند پلنگ و یوزپلنگ گزارش شده است.
آبشخورهای تعبیهشده برای حیوانات وحشی در مناطق حفاظتشده، یکی پس از دیگری به قُرق سگهای ولگرد مبدل میشوند و موجب پرهیز پرندگان و پستانداران از نزدیکشدن به آنها میشوند. شاید مقایسه آمار تقریبی 70 قلاده یوزپلنگ آسیایی باقیمانده در کل فلات ایران با بیش از 300 هزار قلاده سگ ولگرد فقط در نواحی شرقی تهران (حوالی پارکهای ملی خجیر و سرخه حصار) به درک شدت این بحران کمک کند. با درنظرگرفتن جمعیت بسیار زیاد سگها و گربههای اهلی و شکنندهبودن محیط زیست ایران، مقایسه موقعیت اکولوژیک فلات ایران و کشورهای توسعهیافته غربی چندان راهگشا نخواهد بود. با وجود این برای مدیریت مقطعی و همچنین پرهیز از هدررفتن زمان و منابع به پای تجربههای ناموفق میتوان از تجربیات موجود درس گرفت و برای یافتن راهحلی کارآمد، اخلاقی و متناسب با منابعِ در دسترس کوشید. کنترل جمعیت چندمیلیونی سگها و گربههای ولگرد در گستره عظیم جغرافیایی ایران کار بسیار پیچیدهای است و نیازمند برنامهریزی در مقاطع کوتاهمدت تا بلندمدت است. در اینجا باید یادآوری کرد که هیچ روش واحدی برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی ولگرد به تنهایی نمیتواند مؤثر باشد. تحقیقات و
تجربیات جهانی و منطقهای نشان داده است که برای اثربخشی سیاستهای محیطزیستی ترکیبی از روشها در مقیاسهای زمانی و مکانی متفاوت باید اعمال شوند. قطعا مهمترین و اولین گام برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی ولگرد آمارگیری از تعداد و پراکنش آنها در گستره شهرها و مراتع ایران است. دسترسی به این آمار، شناسایی نقاط پرریسک و اکوسیستمهای در خطر و آسیبپذیر را ممکن میکند تا مشخص شود منابع و امکانات را در کجا باید متمرکز کرد. قدم مهم بعدی، ساماندهی شبکه تفکیک، جمعآوری و دفن پسماند و از دسترس خارجکردن کانونهای تغذیه و تجمع حیوانات اهلی ولگرد است. اقدام لازم بعدی در مناطقِ با تراکم جمعیت کم تا متوسط، زندهگیری، واکسیناسیون، عقیمسازی، محدودکردن جابهجایی سگها یا گربهها در پناهگاهها و معرفی آنها به متقاضیان سرپرستی است. متأسفانه وضعیت اغلب پناهگاههای موجود در ایران با استانداردهای جهانی بسیار فاصله دارد و مهمتر از آن فضای متراکم این مراکز موجب تضییع حقوق حیوانات میشود. در اغلب این پناهگاهها، تعداد بسیار زیادی حیوان بالغ، توله، سالمند یا دچار معلولیت در فضاهای کوچک با هم نگهداری میشوند. حیواناتی که نیازمند به
تحرک و تعامل با انسانها هستند در این فضاها به علت نداشتن فضای حرکت کافی، درگیری و تنش هرروزه، از مشکلات روانی و فیزیکی رنج خواهند برد. در بخش بزرگی از این مراکز نگهداری برای سگها، سگهای ضعیف، معلول یا پیر توسط جوانان دائما آزار و در مواردی کشته و مثله میشوند یا در بهترین حالت به غذای کافی دسترسی ندارند. گامهای شرحدادهشده پیش از این برای کانونهای کوچک و متوسط (با جمعیت چند صد قلاده) به شرط وجود منابع کافی ممکن هستند. با وجود این اجرای این سیاستها در مقیاس کلان، برای مراکز جمعیت بزرگ و با گستره جغرافیایی بزرگ، عملا غیرممکن است. پژوهشها روی روشهای عقیم و رهاسازی نشان داده است که برای کارآمدبودن، در این روشها باید در زمان بسیار کوتاه (طی یک چرخه تولیدمثل) بخش بزرگی (حداقل 70 درصد) از حیوانات اهلی عقیم شوند و در غیر این صورت ممکن است بیفایده یا حتی دارای اثر معکوس باشند. اگر واقعبینانه به این مسئله نگاه کنیم، واضح است که انجام مراحل زندهگیری، عقیمسازی و رهاکردن برای چند میلیون سگ و گربه در گستره عظیم جغرافیایی ایران عملا غیرممکن است. در گام سوم، بهعنوان روش نهایی و در شرایط ویژه، باید شرایط
مرگ آسان برای حیوانات بدون صاحب و ولگرد (بهویژه آن دسته از حیواناتی که وارد مناطق حفاظتشده و تحت خطر شدهاند) را تدوین و اجرا کرد. در دامپزشکی، اتانازی حیوانات یک عمل بالینی به حساب میآید و در مواردی که زندگی حیوان از حداقل کیفیت لازم برخوردار نبوده و در وضعیت فعلی گزینه جایگزینی وجود نداشته باشد، انجام میپذیرد. انجام عمل اتانازی یک حیوان، عمدتا توسط دامپزشک یا تکنسین اتانازی صورت میپذیرد و صرفا در موارد خاص پلیس (یا سایر پرسنل دولتی) نیز ممکن است این کار را انجام دهند. براساس تعریف انجمن آمریکایی دامپزشکی برای مرگ بدون درد حیوانات باید از روشی استفاده کرد که بهسرعت باعث ازدسترفتن هشیاری و بهدنبال آن ایست قلبی و تنفسی بشود. استفاده از گلوله در اغلب کشورها صرفا در مواردی که زندهگیری ممکن نباشد یا خطر آنی برای انسان یا حیات وحش مسلم تلقی شود، مجاز شمرده میشود. استفاده از روشهایی که موجب تأخیر در مرگ دردناک حیوان بشود، مصداق حیوانآزاری محسوب میشود و در اغلب موارد پیگرد قانونی بههمراه دارد. با تمام این توضیحات، باید همیشه به یاد داشت که استفاده از اتانازی برای حیوانات ولگرد، کماکان یک دوراهی
اخلاقی مورد بحث است. مردم، مسئولان شهری و کسانی که اتانازی را انجام میدهند باید آگاه باشند که این کار صرفا بخشی از راهبرد مقابله با افزایش جمعیت حیوانات اهلی ولگرد است. در غیاب سیاستها و برنامههای متناسب با پایداری زیستمحیطی و همچنین کوتاهیها در اعمال قوانین حافظ منابع طبیعی و حیات وحش، شهروندان باید وظیفه حفاظت از تنوع زیستی ارزشمند ایران، بهویژه گونههای اندمیک و در خطر انقراض را بر عهده بگیرند. با ادامه روند فعلی در طول چند دهه حیات وحش ایران به تسخیر حیوانات اهلی ولگرد در خواهد آمد و ساکنان بومی و بهویژه پستانداران بزرگی مانند یوز آسیایی، کفتار راهراه و خرس سیاه بلوچستان را برای همیشه از دست خواهیم داد. وظیفه دولتها در این میان، تدوین قوانین بازدارنده برای جلوگیری از غذارسانی و اعمال آنها، نگهداری بدون قلاده در مراتع بهویژه سگهای گله و برخورد قاطع با خشونت علیه حیوانات است.