از دستور عدم کاشت چمن چه خبر؟
لیلا باقری
حتما برای شما هم پیش آمده که وقت پیادهروی، بیهوا، سروصورت و لباستان از آب چاه یا قناتی که محوطهای سبز را آبیاری میکند، خیس شده باشد. البته بیشتر از شما سنگفرش خیابان یا آسفالت سعی میکند فیض ببرد و نمیتواند و آب، راه در جوی میگیرد و میپیوندد به فاضلاب. چه مدت زمان میبرد تا کسی به 137 زنگ بزند و پیمانکار به مسئول فضای سبز خبر دهد تا فواره به سمت چمنها برگردد؟ نمیدانیم! اما جدای از غرقابکردن پیادهروی قیر و سیماناندود، آنچه از نظر عموم مردم پنهان میماند، هدررفت آب به خاطر نوع گیاه کاشتهشده است؛ خلقی دیرینه که باغبان تفاوت بین آبیاری و غرقاب را نمیداند و گیاه مناسبی هم نمیکارد. «لیدی شیل»، همسر وزیرمختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه در خاطرات خود به این مسئله اشاره میکند. در دوران ناصری، افراد متمول کمکم شروع به ساخت عمارت و باغ میکنند و در سفرهای خارجی قلمه گیاهان زینتی را سوغات میآورند. «لیدی» در توصیف تبوتاب این گلکاری مینویسد «ناصرالدینشاه» یک باغبان طرازاول انگلیسی به نام «برتون» دارد که «لیدی» توانسته با کمکش در باغ سفارتخانه «کرفس» و «گلکلم» مرغوبی به عمل بیاورد. همه هم تعجب میکنند که چرا او سبزیجات خوردنی کاشته است، وقتی همه عاشق زینتیاند. «لیدی» در ادامه مینویسد باغبانی و پرورش نباتات به روش صحیح در ایران سخت است؛ چون در درجهاول وادارکردن باغبانها به انجام وظایف مورد نظر او کاری دشوار و پیچیده است. بعد هم هر دو هفته یکبار برای آبیاری باغ چنان سیلی به راه میاندازند که نشای گیاهان غرق در آب میشود. یعنی از دوره ناصری تابهحال هدررفت آب در آبیاری و البته وادارکردن فرد مسئول به آبیاری اصولی و کاشت گیاه مناسب وجود دارد. حالا هم یکی دوست دارد زینتی بکارد و یکی گیاه مثمرمثل توت و به کاشت گیاه بومی و مناسب اقلیم توجه زیادی نمیشود. حتی با وجود دستور رئیس سازمان پارکها و فضای مبنیبر عدم کاشت چمن، باز این روند ادامه دارد. متخصصان هم بارها در گذشته گفتهاند چمن باید خشک شود، فارغ از اینکه جایگزینی برای آن داشته باشیم یا نه. گویا پیمانکاران فضای سبز چندان با سازمان پارکها هماهنگ نیستند و خودسر عمل میکنند. اما درباره چمن... این گیاه سه، چهار گونه دارد و از خانواده گندمیان است و در هر شهری نوع آن متفاوت. عمرش هم بسته به نوع خاک و نگهداری فرق میکند. چند سال ماندگاری دارد و البته گاهی هم دچار آفت میشود و زود از بین میرود. این گیاه پوششی به دلیل مصرف زیاد آب بههیچعنوان مناسب اقلیم خشک نیست. با توقف کاشت یا خشککردن چمنهای موجود و تغییر چشمانداز منظر میتوان به میزان چشمگیری از هدررفت آب جلوگیری و بحران خشکسالی را مدیریت کرد. اما تابهحال همین کار ساده برای کمک به حل بحران آب انجام نشده است. پارکها پس از طراحی به دست پیمانکار میافتند و پیمانکار بر اساس تشخیص خود تصمیم میگیرد چه بکارد و چه نکارد. بیشتر هم به کاشت گیاهان جدید و زینتی علاقهمندند تا گیاهان بومی و سازگار با آبوخاک منطقه. از سوی دیگر برخی پیمانکاران هم گلایه دارند هرسال وقت درختکاری، شهرداری درختانی را برای کاشت اعلام میکند که اصولی انتخاب نشدهاند و بهتازگی هم درختان مثمر مانند توت در بین شهرداران مد شده است. در هر صورت جای متخصص خالی است. طراحی فضای سبز را هم معمار منظر برعهده میگیرد که تخصص چندانی در گیاهشناسی ندارد و از گیاهان موجود استفاده میکند. از جمله چمن که از مضرترین گیاهان پوششی برای اقلیم خشک است و چرا باید در سرزمینی بیآب از پوششی استفاده کرد که مصرف آب زیادی دارد؟ سرزمینی که نهتنها رودهای پرآب و تالابهایش هم رو به خشکی میرود که پایتختش هم در نقطهای ساخته شده است که هیچ رودی ندارد و در گذشته، قنات آبش را تأمین میکرده است و حالا برای سبز نگهداشتن آن بیحسابوکتاب چمن میکارند. بیآبی تهران هم از قضا قدمت دارد. در «آبنامه تهران» به قلم «اسماعیل عباسی» آمده است که شهرداری در آغاز دهه 30 شمسی برای نخستینبار سازوکار جدیدی برای مقابله با عواقب خشکسالی و پیامدهای آن به کار گرفت تا اضطراب مردم کاهش یابد. آن زمان مردم مستقیم با مسئله خشکسالی مواجه بودند، نه مانند این روزگار که هر لحظه شیر را باز کنند، آب جاری میشود و اصلا به این فکر نمیکنند آب تهران از رودخانههای اطراف تأمین میشود و این شهر آب از خود ندارد. خلاصه اینکه شهرداری تدارکاتی برای تهیه آب از اطراف تهران و توزیع عادلانه آن میبیند و در روزنامهها هم اعلانهایی بر این اساس میدهد. مثلا اطلاعات در هفت خرداد 1306 نوشته است: مالکان مستحضرند که امسال به دلیل مسائل جوی مقدار آب از سال گذشته کمتر است. به همین دلیل این مؤسسه به حسب وظیفه به قدر امکان آب اضافی از هر طرف تهیه میکند و امید است از این حیث مردم در زحمت نیفتند... همچنین سوم تیر 1307 هم در اطلاعات نوشته شده: «اخیرا چنانچه عموم اهالی اطلاع دارند در قسمتهای مختلف شمال تهران منازل زیادی احداث و همچنین در نقاط مهم خیابانهای عریضوطویلی ساخته شده که ناگزیر باید مشروب و آبپاشی شوند. درصورتیکه آبهای اختصاصی شهر همان آبهایی هستند که از قدیم بوده و قنات جدیدی احداث نشده است... از طرفی مالکان برخی قناتها آنطورکه باید قناتها را لایروبی نکردند و آب قناتها دچار نقصان شده است... دستور داده شده امسال تمامی مقنیها از ولایات به تهران بیایند. حالا پس از صد سال در بر همان پاشنه میچرخد و نهتنها ساختوساز بیرویه و خارج از تابآوری اقلیم انجام میشود که اندک آب موجود هم در مواردی مانند آبیاری چمن و پیادهروهای کنارش به هدر میرود. بدون توجه به اینکه مفهومی بهنام منظرسازی در اقلیم خشک وجود دارد و از اساس میتوان به جای کاشت وسیع گیاه از سنگ و چوب و کاشت گیاهان مناسب در وسعت کم، بهره برد. گیاهان بومی و سازگار با کمآبی که در طرحهای پژوهشی دانشگاهی توسط گیاهشناسان آزمایش شدهاند و نه آنچه که معمار منظر و پیمانکار انتخاب میکند. روح «لیدی شیل» شاد... نیست تا ببیند مسئول محوطه سبز در حد همان باغبان دوره ناصری مانده است که سخت میتوان او را وادار به انجام وظیفه مورد نظر کرد. اگرچه دیگر بیسواد نباشد و تحصیلکرده بهترین دانشگاهها باشد و عنوان معمار، مهندس و شهردار... را یدک بکشد.
حتما برای شما هم پیش آمده که وقت پیادهروی، بیهوا، سروصورت و لباستان از آب چاه یا قناتی که محوطهای سبز را آبیاری میکند، خیس شده باشد. البته بیشتر از شما سنگفرش خیابان یا آسفالت سعی میکند فیض ببرد و نمیتواند و آب، راه در جوی میگیرد و میپیوندد به فاضلاب. چه مدت زمان میبرد تا کسی به 137 زنگ بزند و پیمانکار به مسئول فضای سبز خبر دهد تا فواره به سمت چمنها برگردد؟ نمیدانیم! اما جدای از غرقابکردن پیادهروی قیر و سیماناندود، آنچه از نظر عموم مردم پنهان میماند، هدررفت آب به خاطر نوع گیاه کاشتهشده است؛ خلقی دیرینه که باغبان تفاوت بین آبیاری و غرقاب را نمیداند و گیاه مناسبی هم نمیکارد. «لیدی شیل»، همسر وزیرمختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه در خاطرات خود به این مسئله اشاره میکند. در دوران ناصری، افراد متمول کمکم شروع به ساخت عمارت و باغ میکنند و در سفرهای خارجی قلمه گیاهان زینتی را سوغات میآورند. «لیدی» در توصیف تبوتاب این گلکاری مینویسد «ناصرالدینشاه» یک باغبان طرازاول انگلیسی به نام «برتون» دارد که «لیدی» توانسته با کمکش در باغ سفارتخانه «کرفس» و «گلکلم» مرغوبی به عمل بیاورد. همه هم تعجب میکنند که چرا او سبزیجات خوردنی کاشته است، وقتی همه عاشق زینتیاند. «لیدی» در ادامه مینویسد باغبانی و پرورش نباتات به روش صحیح در ایران سخت است؛ چون در درجهاول وادارکردن باغبانها به انجام وظایف مورد نظر او کاری دشوار و پیچیده است. بعد هم هر دو هفته یکبار برای آبیاری باغ چنان سیلی به راه میاندازند که نشای گیاهان غرق در آب میشود. یعنی از دوره ناصری تابهحال هدررفت آب در آبیاری و البته وادارکردن فرد مسئول به آبیاری اصولی و کاشت گیاه مناسب وجود دارد. حالا هم یکی دوست دارد زینتی بکارد و یکی گیاه مثمرمثل توت و به کاشت گیاه بومی و مناسب اقلیم توجه زیادی نمیشود. حتی با وجود دستور رئیس سازمان پارکها و فضای مبنیبر عدم کاشت چمن، باز این روند ادامه دارد. متخصصان هم بارها در گذشته گفتهاند چمن باید خشک شود، فارغ از اینکه جایگزینی برای آن داشته باشیم یا نه. گویا پیمانکاران فضای سبز چندان با سازمان پارکها هماهنگ نیستند و خودسر عمل میکنند. اما درباره چمن... این گیاه سه، چهار گونه دارد و از خانواده گندمیان است و در هر شهری نوع آن متفاوت. عمرش هم بسته به نوع خاک و نگهداری فرق میکند. چند سال ماندگاری دارد و البته گاهی هم دچار آفت میشود و زود از بین میرود. این گیاه پوششی به دلیل مصرف زیاد آب بههیچعنوان مناسب اقلیم خشک نیست. با توقف کاشت یا خشککردن چمنهای موجود و تغییر چشمانداز منظر میتوان به میزان چشمگیری از هدررفت آب جلوگیری و بحران خشکسالی را مدیریت کرد. اما تابهحال همین کار ساده برای کمک به حل بحران آب انجام نشده است. پارکها پس از طراحی به دست پیمانکار میافتند و پیمانکار بر اساس تشخیص خود تصمیم میگیرد چه بکارد و چه نکارد. بیشتر هم به کاشت گیاهان جدید و زینتی علاقهمندند تا گیاهان بومی و سازگار با آبوخاک منطقه. از سوی دیگر برخی پیمانکاران هم گلایه دارند هرسال وقت درختکاری، شهرداری درختانی را برای کاشت اعلام میکند که اصولی انتخاب نشدهاند و بهتازگی هم درختان مثمر مانند توت در بین شهرداران مد شده است. در هر صورت جای متخصص خالی است. طراحی فضای سبز را هم معمار منظر برعهده میگیرد که تخصص چندانی در گیاهشناسی ندارد و از گیاهان موجود استفاده میکند. از جمله چمن که از مضرترین گیاهان پوششی برای اقلیم خشک است و چرا باید در سرزمینی بیآب از پوششی استفاده کرد که مصرف آب زیادی دارد؟ سرزمینی که نهتنها رودهای پرآب و تالابهایش هم رو به خشکی میرود که پایتختش هم در نقطهای ساخته شده است که هیچ رودی ندارد و در گذشته، قنات آبش را تأمین میکرده است و حالا برای سبز نگهداشتن آن بیحسابوکتاب چمن میکارند. بیآبی تهران هم از قضا قدمت دارد. در «آبنامه تهران» به قلم «اسماعیل عباسی» آمده است که شهرداری در آغاز دهه 30 شمسی برای نخستینبار سازوکار جدیدی برای مقابله با عواقب خشکسالی و پیامدهای آن به کار گرفت تا اضطراب مردم کاهش یابد. آن زمان مردم مستقیم با مسئله خشکسالی مواجه بودند، نه مانند این روزگار که هر لحظه شیر را باز کنند، آب جاری میشود و اصلا به این فکر نمیکنند آب تهران از رودخانههای اطراف تأمین میشود و این شهر آب از خود ندارد. خلاصه اینکه شهرداری تدارکاتی برای تهیه آب از اطراف تهران و توزیع عادلانه آن میبیند و در روزنامهها هم اعلانهایی بر این اساس میدهد. مثلا اطلاعات در هفت خرداد 1306 نوشته است: مالکان مستحضرند که امسال به دلیل مسائل جوی مقدار آب از سال گذشته کمتر است. به همین دلیل این مؤسسه به حسب وظیفه به قدر امکان آب اضافی از هر طرف تهیه میکند و امید است از این حیث مردم در زحمت نیفتند... همچنین سوم تیر 1307 هم در اطلاعات نوشته شده: «اخیرا چنانچه عموم اهالی اطلاع دارند در قسمتهای مختلف شمال تهران منازل زیادی احداث و همچنین در نقاط مهم خیابانهای عریضوطویلی ساخته شده که ناگزیر باید مشروب و آبپاشی شوند. درصورتیکه آبهای اختصاصی شهر همان آبهایی هستند که از قدیم بوده و قنات جدیدی احداث نشده است... از طرفی مالکان برخی قناتها آنطورکه باید قناتها را لایروبی نکردند و آب قناتها دچار نقصان شده است... دستور داده شده امسال تمامی مقنیها از ولایات به تهران بیایند. حالا پس از صد سال در بر همان پاشنه میچرخد و نهتنها ساختوساز بیرویه و خارج از تابآوری اقلیم انجام میشود که اندک آب موجود هم در مواردی مانند آبیاری چمن و پیادهروهای کنارش به هدر میرود. بدون توجه به اینکه مفهومی بهنام منظرسازی در اقلیم خشک وجود دارد و از اساس میتوان به جای کاشت وسیع گیاه از سنگ و چوب و کاشت گیاهان مناسب در وسعت کم، بهره برد. گیاهان بومی و سازگار با کمآبی که در طرحهای پژوهشی دانشگاهی توسط گیاهشناسان آزمایش شدهاند و نه آنچه که معمار منظر و پیمانکار انتخاب میکند. روح «لیدی شیل» شاد... نیست تا ببیند مسئول محوطه سبز در حد همان باغبان دوره ناصری مانده است که سخت میتوان او را وادار به انجام وظیفه مورد نظر کرد. اگرچه دیگر بیسواد نباشد و تحصیلکرده بهترین دانشگاهها باشد و عنوان معمار، مهندس و شهردار... را یدک بکشد.