روزگاری که بابابرفی ممنوعالتصویر شد
احمد وخشیته. استادیار دانشگاه دوستی ملل روسیه
روسها شخصیتی خیالی مانند بابانوئل دارند که به آن «دِد ماروز» (بابابرفی) میگویند و قدمت او را به سال ۱۸۴۰ نسبت میدهند که اولینبار نامش در افسانه «ماروز ایوانوویچ» آمده است؛ پیرمردی با ریش و موی خاکستری که در کشوری یخزده در خانهای یخی زندگی میکند و هرگاه سرش را میتکاند، برف همهجا را سفید میکند. با وجود این هیچکس سال تولد او را نمیداند؛ اما به روایت افسانههای روسی، هجدهم نوامبر روز تولد «دِد ماروز» است و با این حساب او اکنون باید بیش از دو هزار سال داشته باشد! شخصیتی که با رویکارآمدن شوروی مورد بیمهری دستگاه قدرت قرار گرفت و او نیز مانند درخت کاج که ازجمله نمادهای سال نوی میلادی است، بر مبنای ایدئولوژی متعصبانه شورویایی به فراموشی محکوم شد. با وجود این اگرچه به حکم شوروی «دِد ماروز» ممنوعالتصویر شده بود و درخت کاج سال نو نیز غدغن بود، اما بسیاری از مردم پنهانی در خانهشان با درخت تزئینشده کاج به استقبال سال نو میرفتند و بابابرفی یواشکی در پستوهای خانهها به فرزندان هدیه میداد. شخصیت «دِد ماروز» به زمستانهای سرد و یخبندان شدید دوران اسلاوها بازمیگردد؛ پیرمردی قدکوتاه با ریش خاکستری که تصور میکردند در میان مزارع میدود و باعث یخزدگی آنها میشود؛ چراکه به باور کشاورزان اسلاوی، زمستان با برف و یخبندان زیاد منجر به برداشت محصول خوبی در تابستان میشد. از اینرو در جشنی بابابرفی را به یک وعده غذای سنتی خود یعنی بلینی و شراب قرمز میهمان میکردند. او بعدها به شکل پیرمردی با ریشهای سفید که عصایی به دست دارد و کت خز بلند آبیرنگ بر تن و در چکمههایی نمدی به تصویر کشیده شد و این تصویر را میتوان در کارتهای تبریک سال نو در پایان روسیه تزاری یافت یا در شعر سرگی یسنین در سال ۱۹۱۴ فهم کرد. گفته میشود تا قرن پانزدهم میلادی، سال نو در روسیه با نخستین روز ماه مارس [اولین روز بهار] جشن گرفته میشد و در سال ۱۴۹۲ کلیسای ارتدوکس روسیه این جشن را به اول ماه سپتامبر موکول میکند. اما پتر کبیر که در دوران حکومتش تغییرات بنیادینی خلق کرد تا روسیه را همگام با اروپا پیش ببرد، از مبدأ تقویم نیز غافل نبود و دستور داد که سالها را از ولادت حضرت مسیح باید آغاز کنند و سال نو را از یکم سپتامبر به یکم ژانویه منتقل کرد. او دستور داد در خیابانهای اصلی، نجیبزادگان باید کاجها را تزئین کنند و تا هفتم ژانویه اجازه ندارند تزئینات آن را جمع کنند و در این مدت مردم باید به یکدیگر تبریک میگفتند. پس از مرگ پتر این سنت به فراموشی سپرده شد تا اینکه کاترین دوم دوباره آن را احیا کرد. با رویکارآمدن شوروی، شورای کمیسرهای خلق تعطیلات سال نو در ژانویه را یک حرکت «ضد انقلابی» خواند و فرمان لغو آن را صادر کرد و گفته میشود گشتهای ویژهای در خیابانها قدم میزدند و از پنجره خانهها نگاه میکردند تا خانوادههایی را که قصد برگزاری جشن دارند، شناسایی کنند؛ اما این ممنوعیت زیاد دوام نیاورد و اولین شماره روزنامه پراودا در سال ۱۹۳۶ در صفحه اول عکسی از استالین با درخت کاج منتشر کرد که به نقل از او نوشته شده بود: «سال نو مبارک رفقا! با امید پیروزیهای جدید زیر پرچم لنین - استالین». پس از آن «دِد ماروز» هم که به تبعید محکوم شده بود، دوباره همراه درخت کاج بهطور رسمی و عیان به جامعه شوروی برگشت. از سال ۱۹۷۰ نیز سنت سخنرانی سالانه تلویزیونی تبریک سال نو در واپسین دقایق ۳۱ دسامبر پیدا شد که اولینبار، برژنف، دبیر کل شوروی برای این امر ظاهر شد. سنتی که پس از شوروی نیز ادامه پیدا کرد و مهمترین آن در دقایق پایانی سال ۱۹۹۹ رقم خورد که یلتسین در پیام تبریک خود گفت: «من زودتر از موعد میروم! روسیه باید با سیاستمداران جدید، باهوش، قوی و پرانرژی وارد هزاره جدید شود» و پس از او تصویر پوتین بهعنوان رئیسجمهور موقت در تلویزیون ظاهر شد و گفت: «دوستان عزیز! تا تحویل سال، ثانیههایی بیشتر باقی نمانده است؛ بیایید به اطرافیان خود لبخند بزنیم و برای یکدیگر عشق و خوشبختی آرزو کنیم».
روسها شخصیتی خیالی مانند بابانوئل دارند که به آن «دِد ماروز» (بابابرفی) میگویند و قدمت او را به سال ۱۸۴۰ نسبت میدهند که اولینبار نامش در افسانه «ماروز ایوانوویچ» آمده است؛ پیرمردی با ریش و موی خاکستری که در کشوری یخزده در خانهای یخی زندگی میکند و هرگاه سرش را میتکاند، برف همهجا را سفید میکند. با وجود این هیچکس سال تولد او را نمیداند؛ اما به روایت افسانههای روسی، هجدهم نوامبر روز تولد «دِد ماروز» است و با این حساب او اکنون باید بیش از دو هزار سال داشته باشد! شخصیتی که با رویکارآمدن شوروی مورد بیمهری دستگاه قدرت قرار گرفت و او نیز مانند درخت کاج که ازجمله نمادهای سال نوی میلادی است، بر مبنای ایدئولوژی متعصبانه شورویایی به فراموشی محکوم شد. با وجود این اگرچه به حکم شوروی «دِد ماروز» ممنوعالتصویر شده بود و درخت کاج سال نو نیز غدغن بود، اما بسیاری از مردم پنهانی در خانهشان با درخت تزئینشده کاج به استقبال سال نو میرفتند و بابابرفی یواشکی در پستوهای خانهها به فرزندان هدیه میداد. شخصیت «دِد ماروز» به زمستانهای سرد و یخبندان شدید دوران اسلاوها بازمیگردد؛ پیرمردی قدکوتاه با ریش خاکستری که تصور میکردند در میان مزارع میدود و باعث یخزدگی آنها میشود؛ چراکه به باور کشاورزان اسلاوی، زمستان با برف و یخبندان زیاد منجر به برداشت محصول خوبی در تابستان میشد. از اینرو در جشنی بابابرفی را به یک وعده غذای سنتی خود یعنی بلینی و شراب قرمز میهمان میکردند. او بعدها به شکل پیرمردی با ریشهای سفید که عصایی به دست دارد و کت خز بلند آبیرنگ بر تن و در چکمههایی نمدی به تصویر کشیده شد و این تصویر را میتوان در کارتهای تبریک سال نو در پایان روسیه تزاری یافت یا در شعر سرگی یسنین در سال ۱۹۱۴ فهم کرد. گفته میشود تا قرن پانزدهم میلادی، سال نو در روسیه با نخستین روز ماه مارس [اولین روز بهار] جشن گرفته میشد و در سال ۱۴۹۲ کلیسای ارتدوکس روسیه این جشن را به اول ماه سپتامبر موکول میکند. اما پتر کبیر که در دوران حکومتش تغییرات بنیادینی خلق کرد تا روسیه را همگام با اروپا پیش ببرد، از مبدأ تقویم نیز غافل نبود و دستور داد که سالها را از ولادت حضرت مسیح باید آغاز کنند و سال نو را از یکم سپتامبر به یکم ژانویه منتقل کرد. او دستور داد در خیابانهای اصلی، نجیبزادگان باید کاجها را تزئین کنند و تا هفتم ژانویه اجازه ندارند تزئینات آن را جمع کنند و در این مدت مردم باید به یکدیگر تبریک میگفتند. پس از مرگ پتر این سنت به فراموشی سپرده شد تا اینکه کاترین دوم دوباره آن را احیا کرد. با رویکارآمدن شوروی، شورای کمیسرهای خلق تعطیلات سال نو در ژانویه را یک حرکت «ضد انقلابی» خواند و فرمان لغو آن را صادر کرد و گفته میشود گشتهای ویژهای در خیابانها قدم میزدند و از پنجره خانهها نگاه میکردند تا خانوادههایی را که قصد برگزاری جشن دارند، شناسایی کنند؛ اما این ممنوعیت زیاد دوام نیاورد و اولین شماره روزنامه پراودا در سال ۱۹۳۶ در صفحه اول عکسی از استالین با درخت کاج منتشر کرد که به نقل از او نوشته شده بود: «سال نو مبارک رفقا! با امید پیروزیهای جدید زیر پرچم لنین - استالین». پس از آن «دِد ماروز» هم که به تبعید محکوم شده بود، دوباره همراه درخت کاج بهطور رسمی و عیان به جامعه شوروی برگشت. از سال ۱۹۷۰ نیز سنت سخنرانی سالانه تلویزیونی تبریک سال نو در واپسین دقایق ۳۱ دسامبر پیدا شد که اولینبار، برژنف، دبیر کل شوروی برای این امر ظاهر شد. سنتی که پس از شوروی نیز ادامه پیدا کرد و مهمترین آن در دقایق پایانی سال ۱۹۹۹ رقم خورد که یلتسین در پیام تبریک خود گفت: «من زودتر از موعد میروم! روسیه باید با سیاستمداران جدید، باهوش، قوی و پرانرژی وارد هزاره جدید شود» و پس از او تصویر پوتین بهعنوان رئیسجمهور موقت در تلویزیون ظاهر شد و گفت: «دوستان عزیز! تا تحویل سال، ثانیههایی بیشتر باقی نمانده است؛ بیایید به اطرافیان خود لبخند بزنیم و برای یکدیگر عشق و خوشبختی آرزو کنیم».