|

هویت چهل‌تکه

ندا کمرئی.روزنامه‌نگار

تهران در گستره 700کیلومترمربعی خود، به تاریخ و فرهنگی کهن تکیه کرده است. هویتی چهل‌تکه با خوانشی همواره متضاد که یک ‌سر در پویایی اجتماع بشری دارد و سر دیگر، جان‌مایه تلاش‌هایی هرگز به‌کام نشده. تصویر تمدنی هشت‌هزارساله از چشمه‌علی در جنوب تا گورهای سه‌هزارساله قیطریه، بازنمودی است برای تاریخ مردمانی که همواره پی‌جویی کلای تمدن کرده‌اند. نام‌ها در این گستره چنانکه دغدغه دیرینه برمی‌تابند، اوین، ونک، دزآشوب و فَرَّه‌زاد، نارمک، طرشت و علی‌آباد.

پهنه‌ای که اکنون کلان‌شهر تهران خوانده می‌شود، از قدیم اتصال شاهراه جنوب به شمال و شرق به غرب ایران بزرگ را بر عهده داشته و از جایگاه ارتباطی بی‌همتایی برخوردار بوده است؛ موقعیتی ستاره‌دار که گذر زمان ذره‌ای از اهمیت آن نکاسته است.
پهنه جنوبی تهران امروز یا همان شهر تاریخی ری، در قامت یکی از کانون‌های فرهنگ ایران‌زمین جامه‌ای رنگین بر تن کرده. ری باستان با قلعه‌های سترگ، مزارهای باشکوه و دانشمندان نام‌آور، شکارگاه بهرام چوبینه و دانشمندانی چون محمد بن زکریای رازی و امام فخر رازی در عصر زرین فرهنگ ایران اسلامی. شیخ صدوق و شیخ کلینی از بیم خلفای ستمکار بنی‌عباس و برای ترویج مذهب شیعه این دیار را برگزیدند تا بیش از آنکه یک پایگاه سیاسی یا دژ نظامی باشد، کانون علم و فرهنگ و ادب شود. کتابخانه صاحب بن عبّاد، نماد تاریخ این بخش از تهران است.
هنگامی که شهر باستانی ری در خلال حمله مغول ویران شد، این گرانیگاه تنها چند فرسخ آن‌سوتر برپا شد. از میان ده‌ها روستا و آبادی پیرامون ری، قرعه فال به نام روستای کوچک و گمنام تهران افتاد. نام این روستا نخستین‌بار در سده سوم هجری، هنگام نوشتن شرح احوال دو نفر از بزرگان علم و ادب، یعنی محمد بن حمّاد طهرانی و محمد بن احمد بن ابوبشر طهرانی به متون تاریخی راه یافت. طرفه آنکه تا دیرگاهی پس از آن نیز، روستای تهران غالبا به نام دانشمندان و شاعرانش شناخته می‌شد تا به جنگاوران و سیاست‌پیشگان.
حالا چند دهه بعد، روستای تهران بزرگ و بزرگ‌تر شد و آوازه‌اش به اکناف در بوق شد. آوازه انارستان‌ها و چنارستان‌هایش و شهرت خانه‌های زیرزمینی‌اش. به تعبیر مولانا: «عاشقان سازیده‌اند از چشم بَد / خانه‌ها زیر زمین، چون شهر ری».
در نهایت، آن که بر قامت روستای تهران، جامه شهری پوشاند، شاه تهماسب صفوی بود که بیش از هر شاه و فرمانروای دیگر، اهمیت ارتباطی تهران و ظرفیت‌های طبیعی آن در نوار شمالی ایران را تشخیص داد. 465 سال پیش به دستور او، حصاری با چهار دروازه و 114 برج به دور تهران کشیدند و در هر برج، سوره‌ای از قرآن نهادند تا نگاهبان شهر و مردمانش باشد.
دویست‌واندی سال پس از شاه تهماسب صفوی، وقتی آقا محمدخان قاجار، تهران را به پایتختی برگزید، جمعیت شهر به سختی از 10 هزار نفر فراتر می‌رفت اما خیلی زود، معماران و بنّایانی از کاشان و اصفهان؛ تاجرانی از آذربایجان و اصفهان و شیراز؛ منشیان و دبیرانی از تفرش و آشتیان و فراهان و سپاهیانی از ایلات نواحی مختلف ایران به تهران روی آوردند تا این شهر را آنچنان که شایسته پایتختی بود، سر و شکل دهند. از آن زمان بود که تهران، آیینه فرهنگ و اجتماع ایران شد و تا امروز سرشتی یافت این‌چنین. اگرچه نمودهایی از فرهنگ و زبان همه شهرها و نواحی ایران را در خود دارد و تکثری از هویت‌های چهل‌تکه‌شده اما یگانگی هویتی را به نمایش می‌گذارد و شبیه هیچ شهر دیگری نیست.
پایتختی تهران مقارن شد با یکی از پرتلاطم‌ترین دوران‌های تاریخ ایران: دوران دست‌درازی و چپاولگری استعمارگران؛ دوران رویارویی سنت و مدرنیته؛ دوران زوال نهادهای کهن؛ دوران جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و دینی؛ این تهران بود که بیش از هر شهر دیگری، میزبان دگرگونی‌های سهمگین در همه شئون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شد.
در نتیجه این وضعیت، میراث معماری و شهرسازی تهران مشتمل بر سبک‌های مختلف ایرانی و اروپایی است که گاه به شکل خالص نمودار می‌شوند و گاه آمیزه‌ خلاقانه‌ای از هر دو را به نمایش می‌گذارند. گاه نیز از منظر معماری مدرن، معماری ایران باستان یا دوران اسلامی را در قالبی نو عرضه می‌دارند: بناهایی همچون کاخ گلستان، ساختمان دارالفنون، دبیرستان البرز، کاخ شهربانی قدیم، برج آزادی، تئاتر شهر و موزه‌ هنرهای معاصر.
از منظر مکان-رویدادی، تاریخچه اسراری است که یکپارچه برای همه ایرانیان درس‌آموز است. همین یک قلم برای دانش‌اندوزی نسل‌ها کافی است که میدان بهارستان، آوردگاه دو جنبش بزرگ است، یکی جنبش مشروطه که به استقرار نخستین پارلمان دموکراتیک قاره آسیا انجامید و دیگر، نهضت ملی‌شدن صنعت نفت که الگویی برای خیزش‌های مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا شد. انقلاب اسلامی 57 که تهران را به زادگاه واپسین انقلاب بزرگ قرن بیستم تبدیل کرد و دگرگونی‌های شگرفی را نه فقط در ابعاد ملی و منطقه‌ای بلکه در سطح جهانی پدید آورد.
با این همه، گزاف نیست تهران را شناسنامه تاریخ معاصر دانست و مدعی شد هر آسیبی به هویت تاریخی و میراث فرهنگی این شهر به منزله پاره‌شدن برگ‌هایی از این شناسنامه پرافتخار است. به ناگزیر باید یادآور شد که در دهه‌های اخیر، به‌ویژه در 25 سال گذشته، میراث فرهنگی تهران بر اثر ناآگاهی عمومی و بی‌قیدی مدیریت شهری نسبت به تاریخ گذشته این شهر، متحمل آسیب‌های جبران‌ناپذیر شده است. نوسازی شهری و عملیات عمرانی همچنان اصل پایداری را نادیده گرفته و تمایلات سوداگرانه بر اندیشه‌های هویت‌مدارانه غلبه دارد.
اکنون اما تهران در جایی ایستاده‌ که هویت تاریخی‌اش پس چند دهه در مرز انحطاط کامل قرار دارد و بیم آن می‌رود که اندک رشته‌های پیوند با گذشته درخشان این شهر، برای همیشه پاره شود. چنبره وسیعی که شهرفروشی بر پیکره شهر زده، سیاست‌گذاران شهر را ناگزیر كرده تا صیانت از هویت تاریخی تهران را نه‌تنها جزئی از برنامه‌های خود بلکه به عنوان اصل حاکم بر همه طرح‌ها و برنامه‌ها مدّ نظر قرار دهند.

تهران در گستره 700کیلومترمربعی خود، به تاریخ و فرهنگی کهن تکیه کرده است. هویتی چهل‌تکه با خوانشی همواره متضاد که یک ‌سر در پویایی اجتماع بشری دارد و سر دیگر، جان‌مایه تلاش‌هایی هرگز به‌کام نشده. تصویر تمدنی هشت‌هزارساله از چشمه‌علی در جنوب تا گورهای سه‌هزارساله قیطریه، بازنمودی است برای تاریخ مردمانی که همواره پی‌جویی کلای تمدن کرده‌اند. نام‌ها در این گستره چنانکه دغدغه دیرینه برمی‌تابند، اوین، ونک، دزآشوب و فَرَّه‌زاد، نارمک، طرشت و علی‌آباد.

پهنه‌ای که اکنون کلان‌شهر تهران خوانده می‌شود، از قدیم اتصال شاهراه جنوب به شمال و شرق به غرب ایران بزرگ را بر عهده داشته و از جایگاه ارتباطی بی‌همتایی برخوردار بوده است؛ موقعیتی ستاره‌دار که گذر زمان ذره‌ای از اهمیت آن نکاسته است.
پهنه جنوبی تهران امروز یا همان شهر تاریخی ری، در قامت یکی از کانون‌های فرهنگ ایران‌زمین جامه‌ای رنگین بر تن کرده. ری باستان با قلعه‌های سترگ، مزارهای باشکوه و دانشمندان نام‌آور، شکارگاه بهرام چوبینه و دانشمندانی چون محمد بن زکریای رازی و امام فخر رازی در عصر زرین فرهنگ ایران اسلامی. شیخ صدوق و شیخ کلینی از بیم خلفای ستمکار بنی‌عباس و برای ترویج مذهب شیعه این دیار را برگزیدند تا بیش از آنکه یک پایگاه سیاسی یا دژ نظامی باشد، کانون علم و فرهنگ و ادب شود. کتابخانه صاحب بن عبّاد، نماد تاریخ این بخش از تهران است.
هنگامی که شهر باستانی ری در خلال حمله مغول ویران شد، این گرانیگاه تنها چند فرسخ آن‌سوتر برپا شد. از میان ده‌ها روستا و آبادی پیرامون ری، قرعه فال به نام روستای کوچک و گمنام تهران افتاد. نام این روستا نخستین‌بار در سده سوم هجری، هنگام نوشتن شرح احوال دو نفر از بزرگان علم و ادب، یعنی محمد بن حمّاد طهرانی و محمد بن احمد بن ابوبشر طهرانی به متون تاریخی راه یافت. طرفه آنکه تا دیرگاهی پس از آن نیز، روستای تهران غالبا به نام دانشمندان و شاعرانش شناخته می‌شد تا به جنگاوران و سیاست‌پیشگان.
حالا چند دهه بعد، روستای تهران بزرگ و بزرگ‌تر شد و آوازه‌اش به اکناف در بوق شد. آوازه انارستان‌ها و چنارستان‌هایش و شهرت خانه‌های زیرزمینی‌اش. به تعبیر مولانا: «عاشقان سازیده‌اند از چشم بَد / خانه‌ها زیر زمین، چون شهر ری».
در نهایت، آن که بر قامت روستای تهران، جامه شهری پوشاند، شاه تهماسب صفوی بود که بیش از هر شاه و فرمانروای دیگر، اهمیت ارتباطی تهران و ظرفیت‌های طبیعی آن در نوار شمالی ایران را تشخیص داد. 465 سال پیش به دستور او، حصاری با چهار دروازه و 114 برج به دور تهران کشیدند و در هر برج، سوره‌ای از قرآن نهادند تا نگاهبان شهر و مردمانش باشد.
دویست‌واندی سال پس از شاه تهماسب صفوی، وقتی آقا محمدخان قاجار، تهران را به پایتختی برگزید، جمعیت شهر به سختی از 10 هزار نفر فراتر می‌رفت اما خیلی زود، معماران و بنّایانی از کاشان و اصفهان؛ تاجرانی از آذربایجان و اصفهان و شیراز؛ منشیان و دبیرانی از تفرش و آشتیان و فراهان و سپاهیانی از ایلات نواحی مختلف ایران به تهران روی آوردند تا این شهر را آنچنان که شایسته پایتختی بود، سر و شکل دهند. از آن زمان بود که تهران، آیینه فرهنگ و اجتماع ایران شد و تا امروز سرشتی یافت این‌چنین. اگرچه نمودهایی از فرهنگ و زبان همه شهرها و نواحی ایران را در خود دارد و تکثری از هویت‌های چهل‌تکه‌شده اما یگانگی هویتی را به نمایش می‌گذارد و شبیه هیچ شهر دیگری نیست.
پایتختی تهران مقارن شد با یکی از پرتلاطم‌ترین دوران‌های تاریخ ایران: دوران دست‌درازی و چپاولگری استعمارگران؛ دوران رویارویی سنت و مدرنیته؛ دوران زوال نهادهای کهن؛ دوران جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و دینی؛ این تهران بود که بیش از هر شهر دیگری، میزبان دگرگونی‌های سهمگین در همه شئون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شد.
در نتیجه این وضعیت، میراث معماری و شهرسازی تهران مشتمل بر سبک‌های مختلف ایرانی و اروپایی است که گاه به شکل خالص نمودار می‌شوند و گاه آمیزه‌ خلاقانه‌ای از هر دو را به نمایش می‌گذارند. گاه نیز از منظر معماری مدرن، معماری ایران باستان یا دوران اسلامی را در قالبی نو عرضه می‌دارند: بناهایی همچون کاخ گلستان، ساختمان دارالفنون، دبیرستان البرز، کاخ شهربانی قدیم، برج آزادی، تئاتر شهر و موزه‌ هنرهای معاصر.
از منظر مکان-رویدادی، تاریخچه اسراری است که یکپارچه برای همه ایرانیان درس‌آموز است. همین یک قلم برای دانش‌اندوزی نسل‌ها کافی است که میدان بهارستان، آوردگاه دو جنبش بزرگ است، یکی جنبش مشروطه که به استقرار نخستین پارلمان دموکراتیک قاره آسیا انجامید و دیگر، نهضت ملی‌شدن صنعت نفت که الگویی برای خیزش‌های مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا شد. انقلاب اسلامی 57 که تهران را به زادگاه واپسین انقلاب بزرگ قرن بیستم تبدیل کرد و دگرگونی‌های شگرفی را نه فقط در ابعاد ملی و منطقه‌ای بلکه در سطح جهانی پدید آورد.
با این همه، گزاف نیست تهران را شناسنامه تاریخ معاصر دانست و مدعی شد هر آسیبی به هویت تاریخی و میراث فرهنگی این شهر به منزله پاره‌شدن برگ‌هایی از این شناسنامه پرافتخار است. به ناگزیر باید یادآور شد که در دهه‌های اخیر، به‌ویژه در 25 سال گذشته، میراث فرهنگی تهران بر اثر ناآگاهی عمومی و بی‌قیدی مدیریت شهری نسبت به تاریخ گذشته این شهر، متحمل آسیب‌های جبران‌ناپذیر شده است. نوسازی شهری و عملیات عمرانی همچنان اصل پایداری را نادیده گرفته و تمایلات سوداگرانه بر اندیشه‌های هویت‌مدارانه غلبه دارد.
اکنون اما تهران در جایی ایستاده‌ که هویت تاریخی‌اش پس چند دهه در مرز انحطاط کامل قرار دارد و بیم آن می‌رود که اندک رشته‌های پیوند با گذشته درخشان این شهر، برای همیشه پاره شود. چنبره وسیعی که شهرفروشی بر پیکره شهر زده، سیاست‌گذاران شهر را ناگزیر كرده تا صیانت از هویت تاریخی تهران را نه‌تنها جزئی از برنامه‌های خود بلکه به عنوان اصل حاکم بر همه طرح‌ها و برنامه‌ها مدّ نظر قرار دهند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها