رهایی از دام بیسیاستی
مجتبی بیات. سرپرست معاونت مطالعات و برنامهریزی مدیریت، امور اجتماعی و اقتصادی مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران
سیاست شهری با این باور شکل میگیرد که شهر عرصهای از زندگی انسانی است که خصوصی نیست و به دلیل مشترکبودن بین تمام شهروندان و پیچیدگیهایش توسط نهاد مدیریت شهری که برآمده از انتخابات است، برنامهریزی و اداره میشود. رویکرد سیاستی به مدیریت شهری به معنای مبناقراردادن اصولی مشخص در برنامهریزی و اقدام برای اداره شهر، با درنظرگرفتن عناصر و پیشرانهای یک محیط پیچیده است. سیاست شهری مجموعه تصمیماتی پایاست که توسط شورای شهر به عنوان یک منبع اقتدار برای حل مسائل شهر اتخاذ و با عاملیت شهردار و سازمان شهرداری عملیاتی میشوند. به این ترتیب سیاستگذاری شهری به مجموعه اهداف و اقدامات حقوقی و رسمی مدیریت شهری اطلاق ميشود که برای پاسخ به نیازها و حل مسائل حوزههای گوناگون شهر و حیات اجتماعی شهروندان طراحی و اجرا میشود. باید در نظر داشت که ضرورت اتخاذ یک سیاست مشخص در اداره شهر از آنجایی آغاز میشود که شهروندان همواره انتظار دارند کارگزاران شهری در حل مسائل مربوط به شهرشان کارآمد باشند. ماهیت و حد و حدود این انتظار با روشنشدن نتایج انتخابات مشخص میشود. در نتیجه میتوان گفت سیاست شهری، تصمیمات و برنامههایی است که در
چارچوب اراده عمومی که در تعیین اعضای شورای شهر از طریق انتخابات متبلور شده است، اتخاذ و اجرائی میشود. با عنایت به شعار مردمسالاری و حقوق شهری، نگاه اجتماعی به شهر مبین مواجهه اصلاحطلبانه با این پدیده است. تبلور این نگاه، سیاست شهری اجتماعی است. در سیاست شهری اجتماعی رویکردها، تصمیمات، برنامهها و اقدامات مدیریت شهری به شرط ارتقاي عینی کیفیت زندگی، تحقق عدالت اجتماعی شهری و اعتلاي فرهنگ و هنر شهروندان که برگردان گفتمان اصلاحات در مدیریت شهری هستند، معنا و موضوعیت پیدا میکنند. در این سیاست، اولویتبخشی، برنامهریزی، اجرا و نظارت بر تمام اقدامات شهرداری در کلیه حیطههای عملکردی شامل اجتماعی و فرهنگی، حملونقل و ترافیک، خدمات شهری، محیط زیست، شهرسازی و معماری، مالیه و اقتصاد شهری، زیرساختهای شهری، ایمنی و مدیریت بحران و دیپلماسی شهری ضرورتا باید بتواند تأمینکننده مطالبات همه شهروندان باشد. هدف سیاست اجتماعی شهری تحقق «شهر زندگی» است که در آن همه شهروندان از قِبَلِ اطمینان از تحقق مطالبات زیستی (سلامت فردی و اجتماعی)، اجتماعی، فرهنگی، هویتی (آموزش و مصرف فرهنگی)، اقتصادی و سیاسی بهطور ذهنی و عینی از
شادی، رضایت، خشنودی و خوشبختی برخوردار هستند. به نظر میرسد با استقبال شورای شهر پنجم از رویکرد «شهری برای همه» که نخستینبار توسط شهردار تهران پیروز حناچی مطرح شد، سیاستگذاران و کارگزاران جدید شهری از دام بیسیاستی در مدیریت شهری رها شده و به نوعی به سیاست شهری اجتماعی تمکین کردهاند. در واقع رویکرد «شهری برای همه» صورت عملیاتیتر سیاست شهری اجتماعی به عنوان ترجمه گفتمان مردمسالاری و حقوق شهری جریان پیروز در انتخابات است. در سیاست «شهری برای همه» تکثر و حق به شهر برای آحاد شهروندان صرفنظر از منطقه محله زندگی و وابستگیهای هویتی و فرهنگی ایشان به رسمیت شناخته میشوند و فضاهای شهری به مثابه عرصه عمومی بازتعریف میشوند. حق برخورداری از زندگی شهری عادلانه مورد توجه قرار میگیرد و مدیریت شهری تلاش میکند با استفاده از ابزار مقرراتگذاری زمینه ایفای نقش نهادهای رسمی و غیررسمی مطالبهگر حقوق شهری را فراهم کند. ازاینروست که گسترش حملونقل عمومی به عنوان یک راهبرد اساسی مورد توجه قرار میگیرد .
در این سیاست، راهبرد سهجانبهگرایی به شاقول تنظیم روابط بین شهروندان، سرمایهگذاران شهری و دولت در مواجهه با مدیریت شهری تبدیل میشود. به نحوی که همه بازیگران محیط تعاملی شهر به طور همزمان به حقوق و مسئولیتهای خویش پایبند میشوند. به عنوان مثال نهادهای دولتی از سویی هزینهپرداز حضور خود در شهر میشوند و از سوی دیگر انتظار دارند شهروندان نیز مالیات و عوارض خدمات دریافتی را بهموقع پرداخت کنند. مثال دیگر اینکه سرمایهگذار با مشارکت در پروژههای شهری در عین اینکه به دنبال کسب سود میرود به مسئولیتهای اجتماعی خویش نیز میپردازد. در این میدان، مدیریت شهری نیز به عنوان ارائهکننده خدمات متنوع شهری، خود در نقش تنظیمکننده روابط و حافظ و مدعیالعموم منافع عمومی در برابر دولت، بخش خصوصی ظاهر میشود. مسئله اصلی در عملیاتیسازی سیاست شهری برای همه، مدیریت گستردگی و پیچیدگی محیط سیاستگذاری «شهری برای همه» است. در واقع هر یک از بازیگران این محیط به دنبال بیشینهکردن سود خویش هستند و چه بسا سود ایشان در شکست این سیاست باشد. در چنین محیطی مهمترین ابزار سیاستگذاران و مدیران عالی گفتوگوهای راهبردی است. این گفتوگو
در وهله نخست باید بین سیاستگذاران و کارگزاران اجرائی شهرداری صورت گیرد و هدف آن اقناعسازی نسبت به سیاست شهردار است. در وهله دوم آحاد شهروندان و تشکلهای شهروندی طرف گفتوگویی هستند که با هدف تبیین سیاست و ایجاد مطالبهگری عمومی شکل میگیرد. به عبارت بهتر مهمترین مؤتلف شورای شهر پنجم و شهردار پیروز حناچی در پیشبرد سیاست «شهری برای همه» مردم هستند. اما گفتوگوی سوم که اهمیت راهبردیتری دارد، گفتوگو با صاحبان قدرت است که ممکن است تحقق سیاست «شهری برای همه» با منافع و اهداف ایشان در تعارض باشد. در شرایط محیطی کنونی، مهمترین ظرفیت در همسوسازی مخالفان سیاست شهردار، اتکا بر ایجاد رضایتمندی و مشروعیت عمومی از پس تحقق «شهری برای همه» است. در شرایطی که سرانجام با طرح سیاست «شهری برای همه» مدیریت شهری تهران از دام بیسیاستی رها شده است، اتحاد و همسویی شورای شهر و شهردار تهران برای تحقق سیاست مذکور مهمترین بستر و فرصت رهایی از وضعیتی است که عدهای از منتقدان شهری عنوان «بیدستاوردی» را براي آن اطلاق کردهاند.
سیاست شهری با این باور شکل میگیرد که شهر عرصهای از زندگی انسانی است که خصوصی نیست و به دلیل مشترکبودن بین تمام شهروندان و پیچیدگیهایش توسط نهاد مدیریت شهری که برآمده از انتخابات است، برنامهریزی و اداره میشود. رویکرد سیاستی به مدیریت شهری به معنای مبناقراردادن اصولی مشخص در برنامهریزی و اقدام برای اداره شهر، با درنظرگرفتن عناصر و پیشرانهای یک محیط پیچیده است. سیاست شهری مجموعه تصمیماتی پایاست که توسط شورای شهر به عنوان یک منبع اقتدار برای حل مسائل شهر اتخاذ و با عاملیت شهردار و سازمان شهرداری عملیاتی میشوند. به این ترتیب سیاستگذاری شهری به مجموعه اهداف و اقدامات حقوقی و رسمی مدیریت شهری اطلاق ميشود که برای پاسخ به نیازها و حل مسائل حوزههای گوناگون شهر و حیات اجتماعی شهروندان طراحی و اجرا میشود. باید در نظر داشت که ضرورت اتخاذ یک سیاست مشخص در اداره شهر از آنجایی آغاز میشود که شهروندان همواره انتظار دارند کارگزاران شهری در حل مسائل مربوط به شهرشان کارآمد باشند. ماهیت و حد و حدود این انتظار با روشنشدن نتایج انتخابات مشخص میشود. در نتیجه میتوان گفت سیاست شهری، تصمیمات و برنامههایی است که در
چارچوب اراده عمومی که در تعیین اعضای شورای شهر از طریق انتخابات متبلور شده است، اتخاذ و اجرائی میشود. با عنایت به شعار مردمسالاری و حقوق شهری، نگاه اجتماعی به شهر مبین مواجهه اصلاحطلبانه با این پدیده است. تبلور این نگاه، سیاست شهری اجتماعی است. در سیاست شهری اجتماعی رویکردها، تصمیمات، برنامهها و اقدامات مدیریت شهری به شرط ارتقاي عینی کیفیت زندگی، تحقق عدالت اجتماعی شهری و اعتلاي فرهنگ و هنر شهروندان که برگردان گفتمان اصلاحات در مدیریت شهری هستند، معنا و موضوعیت پیدا میکنند. در این سیاست، اولویتبخشی، برنامهریزی، اجرا و نظارت بر تمام اقدامات شهرداری در کلیه حیطههای عملکردی شامل اجتماعی و فرهنگی، حملونقل و ترافیک، خدمات شهری، محیط زیست، شهرسازی و معماری، مالیه و اقتصاد شهری، زیرساختهای شهری، ایمنی و مدیریت بحران و دیپلماسی شهری ضرورتا باید بتواند تأمینکننده مطالبات همه شهروندان باشد. هدف سیاست اجتماعی شهری تحقق «شهر زندگی» است که در آن همه شهروندان از قِبَلِ اطمینان از تحقق مطالبات زیستی (سلامت فردی و اجتماعی)، اجتماعی، فرهنگی، هویتی (آموزش و مصرف فرهنگی)، اقتصادی و سیاسی بهطور ذهنی و عینی از
شادی، رضایت، خشنودی و خوشبختی برخوردار هستند. به نظر میرسد با استقبال شورای شهر پنجم از رویکرد «شهری برای همه» که نخستینبار توسط شهردار تهران پیروز حناچی مطرح شد، سیاستگذاران و کارگزاران جدید شهری از دام بیسیاستی در مدیریت شهری رها شده و به نوعی به سیاست شهری اجتماعی تمکین کردهاند. در واقع رویکرد «شهری برای همه» صورت عملیاتیتر سیاست شهری اجتماعی به عنوان ترجمه گفتمان مردمسالاری و حقوق شهری جریان پیروز در انتخابات است. در سیاست «شهری برای همه» تکثر و حق به شهر برای آحاد شهروندان صرفنظر از منطقه محله زندگی و وابستگیهای هویتی و فرهنگی ایشان به رسمیت شناخته میشوند و فضاهای شهری به مثابه عرصه عمومی بازتعریف میشوند. حق برخورداری از زندگی شهری عادلانه مورد توجه قرار میگیرد و مدیریت شهری تلاش میکند با استفاده از ابزار مقرراتگذاری زمینه ایفای نقش نهادهای رسمی و غیررسمی مطالبهگر حقوق شهری را فراهم کند. ازاینروست که گسترش حملونقل عمومی به عنوان یک راهبرد اساسی مورد توجه قرار میگیرد .
در این سیاست، راهبرد سهجانبهگرایی به شاقول تنظیم روابط بین شهروندان، سرمایهگذاران شهری و دولت در مواجهه با مدیریت شهری تبدیل میشود. به نحوی که همه بازیگران محیط تعاملی شهر به طور همزمان به حقوق و مسئولیتهای خویش پایبند میشوند. به عنوان مثال نهادهای دولتی از سویی هزینهپرداز حضور خود در شهر میشوند و از سوی دیگر انتظار دارند شهروندان نیز مالیات و عوارض خدمات دریافتی را بهموقع پرداخت کنند. مثال دیگر اینکه سرمایهگذار با مشارکت در پروژههای شهری در عین اینکه به دنبال کسب سود میرود به مسئولیتهای اجتماعی خویش نیز میپردازد. در این میدان، مدیریت شهری نیز به عنوان ارائهکننده خدمات متنوع شهری، خود در نقش تنظیمکننده روابط و حافظ و مدعیالعموم منافع عمومی در برابر دولت، بخش خصوصی ظاهر میشود. مسئله اصلی در عملیاتیسازی سیاست شهری برای همه، مدیریت گستردگی و پیچیدگی محیط سیاستگذاری «شهری برای همه» است. در واقع هر یک از بازیگران این محیط به دنبال بیشینهکردن سود خویش هستند و چه بسا سود ایشان در شکست این سیاست باشد. در چنین محیطی مهمترین ابزار سیاستگذاران و مدیران عالی گفتوگوهای راهبردی است. این گفتوگو
در وهله نخست باید بین سیاستگذاران و کارگزاران اجرائی شهرداری صورت گیرد و هدف آن اقناعسازی نسبت به سیاست شهردار است. در وهله دوم آحاد شهروندان و تشکلهای شهروندی طرف گفتوگویی هستند که با هدف تبیین سیاست و ایجاد مطالبهگری عمومی شکل میگیرد. به عبارت بهتر مهمترین مؤتلف شورای شهر پنجم و شهردار پیروز حناچی در پیشبرد سیاست «شهری برای همه» مردم هستند. اما گفتوگوی سوم که اهمیت راهبردیتری دارد، گفتوگو با صاحبان قدرت است که ممکن است تحقق سیاست «شهری برای همه» با منافع و اهداف ایشان در تعارض باشد. در شرایط محیطی کنونی، مهمترین ظرفیت در همسوسازی مخالفان سیاست شهردار، اتکا بر ایجاد رضایتمندی و مشروعیت عمومی از پس تحقق «شهری برای همه» است. در شرایطی که سرانجام با طرح سیاست «شهری برای همه» مدیریت شهری تهران از دام بیسیاستی رها شده است، اتحاد و همسویی شورای شهر و شهردار تهران برای تحقق سیاست مذکور مهمترین بستر و فرصت رهایی از وضعیتی است که عدهای از منتقدان شهری عنوان «بیدستاوردی» را براي آن اطلاق کردهاند.