|

با گسترش اینترنت در ایران صدها روستا به شهرتی کم‌نظیر رسیدند و گردشگری و اشتغالشان رونق گرفت

روستا نِت

موج مهاجرت ایرانیان از روستا به شهر و خالی‌شدن ناگهانی روستاهایی با هزاران سال قدمت و سابقه، با چنان سرعت و شدتی رخ داد که کمتر کسی گمان می‌کرد این موج کند یا متوقف شود؛ حالا اما چندسالی است که نه تنها این موج توفانی فروکش کرده که حتی در بسیاری موارد جهت عکس هم به خودش گرفته است. تقریبا تمام تحلیل‌ و بررسی‌های کارشناسی چند سال گذشته، یکی از دلایل مهاجرت بی‌رویه را کمبود امکانات روستاها برآورد می‌کردند و در صدر این بی‌امکاناتی از ضعف و نبود یکی از مهم‌ترین نیازهای امروز بشر یعنی اینترنت هم سخن به میان می‌آمد؛ برآوردهایی که حالا در صحت آن چندان شک و شبهه‌ای وجود ندارد و توجه به این نقص حتی بخشی از مشکل را حل کرده است. این‌روزها از هر ایرانی که درباره صنایع دستی و شرایط گردشگری روستاهای مختلف بپرسید، به احتمال فراوان نام چند روستا را با مشخصه‌های منحصربه‌فردشان و از سابقه سفر خود به این روستاها یا برنامه‌اش برای سفری در آینده می‌گوید؛ روستایی در شمال ایران به گل‌هایش شناخته می‌شود و روستایی هم در جنوب با بلوط و جنگل‌کاری جوانانش. در سیستان‌وبلوچستان هم ده‌ها روستا با صنایع‌دستی‌شان گل کرده‌اند و در کرمان و خوزستان و... هم جوانانی نام‌آور، نام روستاهایشان را در حافظه ایرانیان تثبیت کرده‌اند. این موج اما چگونه شکل گرفت؟ پاسخ خلاصه این پرسش را می‌توان با مروری کوتاه بر سابقه فعالیت ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی یافت اما پیش از این مرور، یک عامل مهم را نباید فراموش کرد و آن رسیدن اینترنت به بسیاری از روستاهای محروم ایران است؛ با رسیدن اینترنتی به نسبت پرسرعت به دورافتاده‌ترین مناطق روستایی ایران، هر کدام از ساکنان این مناطق محروم گوشی موبایل خود را به رسانه‌ای تأثیرگذار تبدیل کردند و از مشکلات و زیبایی‌های محل زندگی خود نوشتند. این افراد احتمالا در شروع کار هیچ‌گاه گمان نمی‌کردند که همین فعالیت ساده بتواند گره از مشکلات فراوان روستایشان بگشاید اما حالا در صدها روستای ایران گردشگری رونق یافته، هنرهای دست زنان و مردان روستا به دیگر نقاط کشور فروخته می‌شود و مشکلات‌شان هم در کمترین زمان ممکن به گوش مردم و مسئولان می‌رسد. گزارش پیش‌رو به چند مثال در این زمینه می‌پردازد و از افرادی می‌گوید که روستا و حتی استان خود را با تحولات فراوان روبه‌رو کردند یا در این زمینه گام‌هایی را برداشته‌اند. تعداد این افراد و روستاها البته بسیار بیشتر از آن است که در یک گزارش رسانه‌ای بتوان همه را معرفی کرد اما همین چند مثال شاید بتواند نحوه فعالیت و نوع کار آنها را معرفی کند.

‌سعید انصاریان و «الگن» اعجاب‌برانگیز
ممکن است شما هم در ماه‌های گذشته نام روستای «الگن» را شنیده باشید یا حتی به این روستا سفر کرده و سرپرستی یک بلوط را پذیرفته باشيد و اگر نامتان در این فهرست نیست، حتما در روزها و ماه‌های آینده از الگن بیشتر می‌شنوید. چرا؟ در ادامه این نوشته متوجه می‌شوید. «سعید انصاریان» جوان هنرمند و گرافیستی است که سال‌ها زندگی در تهران و دستاوردهای اجتماعی‌اش در این شهر را رها کرد و با امید ساخت دنیایی تازه عازم روستای محل تولدش یعنی الگن شد. الگن روستایی ناشناخته در دامنه‌های زاگرس و در استان کهگیلویه‌وبویراحمد است که حالا نامش سر زبان‌ها افتاده است. استان محروم کهگیلویه‌وبویراحمد و روستای الگن با وجود داشتن قدمتی چندهزارساله و چندین اثر باستانی باشکوه، هیچ‌گاه به شهرت و آوازه نرسید تا اینکه در یک سال گذشته و با آغاز فعالیت‌های سعید، صدها و حتی هزاران نفر از ایرانیان فعال را به خود دید. ماجرا از این قرار است که سعید فعالیتش را با نیت نجات زاگرس از الگن شروع و بنیاد الگن را با هدف بلوط‌کاری ایجاد می‌کند. او برای این کار محل زندگی خود را از تهران به الگن تغییر می‌دهد و در صفحه کوچک اینستاگرامش از اهداف خود می‌نویسد. چندصد دنبال‌کننده سعید حالا به چندین هزار نفر رسیده‌اند و او در این مدت توانسته از طریق همین صفحه و اینترنت صدها نفر را به الگن بکشاند و با کمک آنها قلعه قدیمی این روستا را مرمت کند و صدها هزار نهال بلوط بکارد. سعید با نوشته‌های خود و قلم‌ سحرانگیزش به معرفی الگن می‌پردازد و از برنامه‌هایش برای درخت‌کاری می‌گوید. او در آخرین فعالیت خود از کاشت صدها نهال به یاد مسافران هواپیمایی اوکراینی نوشته که با استقبال فراوانی هم روبه‌رو شد و افراد زیادی از میل خود به سرپرستی این نهال‌ها گفتند. خلاصه فعالیت سعید و بنیاد الگن به این صورت است که افراد می‌توانند کاشت و سرپرستی نهالی را قبول کنند و هر وقت خواستند به این نهال سر بزنند. در غیاب سرپرست، ساکنان روستای الگن مسئولیت نگهداری از این نهال را برعهده می‌گیرند و سرپرست هم در مقابل هزینه ناچیزی را در اختیار بنیاد قرار می‌دهد. این گام‌های کوچک و ساده اما در کنار نجات زاگرس، موجب اشتغال‌زایی هم می‌شود؛ موضوع مهمی که اگرچه تاکنون به طور کامل محقق نشده اما با عزم راسخ ساکنان الگن به زودی محقق خواهد شد. سعید تنها یک مثال از افرادی است که پس از سال‌ها دوری از روستای خود حالا به زادگاه خود برگشته‌اند. اگر مروری بر تاریخچه بنیاد الگن داشته باشید، نقش اینترنت و کمک‌گرفتن از شبکه‌های اجتماعی را به خوبی می‌بینید؛ کاری که سعید به خوبی آن را شناخته و به درستی از پس آن برآمده است.

‌«نوید» روزهای خوب سیستان‌وبلوچستان
استانی که پیش از این و به دلیل تصویر نادرست برخی فیلم‌های سینمایی با عبارات قاچاق و خشونت و بمب در ذهن‌ها تصویر می‌شد، حالا با فرهنگ کم‌نظیر مردمانش و آثار زیبای دست زنان و مردانش شناخته می‌شود؛ سیستان‌وبلوچستان در چند سال گذشته بیش از هر استان دیگري برای ایرانیان مفهوم و تصویر تازه یافته و این تحول را بی‌شک مدیون فعالیت جوانانش در شبکه‌های اجتماعی است. «نوید برهان‌زهی» یکی از فرزندان سیستان‌وبلوچستان است که از روز اول حضور در شبکه‌های اجتماعی به مقابله با تصاویر ساخته‌شده از این استان در ذهن‌ها پرداخت و توانست هزاران نفر را به سفر و بازدید از این استان ترغیب کند. او فرزند یکی از روستاهای بلوچستان است و بخش وسیعی از فعالیت‌هایش را هم از همین روستا آغاز کرده است. توییت‌های نوید در توییتر و دیگر فعالیت‌هایش در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام بر نوع فرهنگ و زندگی مردم سیستان‌وبلوچستان تأکید دارد و او در این سال‌ها توانسته تصویری زنده و واقعی از روستا و حتی استانش برای دیگران بسازد. حالا بسیاری استان کهن سیستان‌وبلوچستان را با آثار کم‌نظیر تاریخی‌اش، صنایع دستی و سواحل زیبای چابهارش می‌شناسند و در روزهای دشوار هم از طریق نوشته‌های جوانان این استان به یاری مردم این استان می‌شتابند. در سال‌های گذشته هم ده‌ها فروشگاه اینترنتی از سوی همین جوانان ایجاد شده که آثار دست زنان و مردان سیستانی و بلوچ را به فروش می‌رساند و به دیگر نقاط ایران پیک می‌کند. نکته مهم درباره این ساخت تصویر تازه از این استان، استقبال دیگر جوانان از چنین رویکردی است و حالا نوید تنها معرف این استان نیست چراکه در هر روستایی از این استان دست‌کم یک نفر با گوشی خود به معرفی سبک زندگی مردم روستایش و همچنین آثار دستی این روستا می‌پردازد. این جوانان در همین سیل اخیر سیستان‌وبلوچستان هم توانستند در نقش خبرنگارانی توانمند ظاهر شوند که شرایط دشوار مردم را با نوشته‌های خود به تصویر می‌کشیدند و همین نوشته‌ها هم باعث شد موجی برای کمک به سیل‌زدگان ایجاد شود.

‌«تاج‌آباد» و شهرتی که با کتاب آمد
«روستای تاج‌آباد پایین (تاج‌‌آباد‌ سفلی) در غرب استان همدان و شهرستان بهار و در شرق گردنه اسدآباد و در نزدیکی جاده همدان به کرمانشاه قرار گرفته است. زبان مردم روستا کردی است و از جاذبه‌های دیدنی آن کاروانسرای شاه‌‌عباسی تاج‌آباد است»؛ این توصیف درباره روستای تاج‌آباد حالا رنگ باخته و ایرانیان و حتی بعضی از شهروندان کشورهای خارجی این روستا را به نام کوچه‌هایش می‌شناسند.
کوچه‌های این روستا به نام مشاهیر یا کتاب‌های مشاهیر جهان است و با تابلویی آبی‌رنگ به دو زبان انگلیسی و کردی بر سردر کوچه‌ها نصب شده است. در حال حاضر نام 30 کوچه و خیابان این روستا مزین به نام مشاهیر یا کتاب‌هایشان است. از آنجایی که برای نصب تابلوهای این کوچه‌ها و خیابان‌ها در این روستا هیچ حمایت مالی‌اي صورت نگرفت «حامد صنایعی‌آرام» علاقه‌مند به کتاب‌خوانی با کمترین هزینه اقدام به ساخت و نصب تابلوها کرد. نام‌گذاری معابر بر اساس محیط روستا و با نظرسنجی و رأی مردم خود روستا انتخاب شده است.
همین فعالیت ساده و معرفی آن در وبلاگ دهیار روستا و پس از آن صفحات ایجادشده در شبکه‌های اجتماعی به نام تاج‌آباد، شهرتی کم‌نظیر برای این روستا ایجاد کرد و حالا تبدیل به مقصدی گردشگری شده است. این شهرت و نام‌آوری محصول فکر تازه دهیار و برخی جوانان روستاست که در همین چند سال گذشته از طریق ایمیل با دیگر کشورها ارتباط می‌گرفتند و از آنها می‌خواستند نام مشاهیر خود را براي قرارگرفتن بر چهره کوچه‌های این روستا بیان کنند که معمولا هم با استقبال روبه‌رو می‌شد. دهیار وقت این روستا گفته بود این‌کارها در ابتدا با اینترنت دایال‌آپ انجام می‌شد و بعدها با گسترش اینترنت پرسرعت کار آنها هم راحت شد. تاج‌آباد حالا به عنوان روستای دوستدار کتاب و نویسنده شهرتی کم‌نظیر دارد.
به این فهرست و خلاقیت ساکنان روستاهای ایران می‌توان ده‌ها و حتی صدها مورد دیگر را هم اضافه کرد؛ خلاقیتی که به نظر می‌آید در آینده چهره‌ای تازه از روستاهای ایران را در معرض دید همگان قرار خواهد داد و فعلا و در همین گام اول هم توانسته روستاهای ایران را رونق ببخشد.

موج مهاجرت ایرانیان از روستا به شهر و خالی‌شدن ناگهانی روستاهایی با هزاران سال قدمت و سابقه، با چنان سرعت و شدتی رخ داد که کمتر کسی گمان می‌کرد این موج کند یا متوقف شود؛ حالا اما چندسالی است که نه تنها این موج توفانی فروکش کرده که حتی در بسیاری موارد جهت عکس هم به خودش گرفته است. تقریبا تمام تحلیل‌ و بررسی‌های کارشناسی چند سال گذشته، یکی از دلایل مهاجرت بی‌رویه را کمبود امکانات روستاها برآورد می‌کردند و در صدر این بی‌امکاناتی از ضعف و نبود یکی از مهم‌ترین نیازهای امروز بشر یعنی اینترنت هم سخن به میان می‌آمد؛ برآوردهایی که حالا در صحت آن چندان شک و شبهه‌ای وجود ندارد و توجه به این نقص حتی بخشی از مشکل را حل کرده است. این‌روزها از هر ایرانی که درباره صنایع دستی و شرایط گردشگری روستاهای مختلف بپرسید، به احتمال فراوان نام چند روستا را با مشخصه‌های منحصربه‌فردشان و از سابقه سفر خود به این روستاها یا برنامه‌اش برای سفری در آینده می‌گوید؛ روستایی در شمال ایران به گل‌هایش شناخته می‌شود و روستایی هم در جنوب با بلوط و جنگل‌کاری جوانانش. در سیستان‌وبلوچستان هم ده‌ها روستا با صنایع‌دستی‌شان گل کرده‌اند و در کرمان و خوزستان و... هم جوانانی نام‌آور، نام روستاهایشان را در حافظه ایرانیان تثبیت کرده‌اند. این موج اما چگونه شکل گرفت؟ پاسخ خلاصه این پرسش را می‌توان با مروری کوتاه بر سابقه فعالیت ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی یافت اما پیش از این مرور، یک عامل مهم را نباید فراموش کرد و آن رسیدن اینترنت به بسیاری از روستاهای محروم ایران است؛ با رسیدن اینترنتی به نسبت پرسرعت به دورافتاده‌ترین مناطق روستایی ایران، هر کدام از ساکنان این مناطق محروم گوشی موبایل خود را به رسانه‌ای تأثیرگذار تبدیل کردند و از مشکلات و زیبایی‌های محل زندگی خود نوشتند. این افراد احتمالا در شروع کار هیچ‌گاه گمان نمی‌کردند که همین فعالیت ساده بتواند گره از مشکلات فراوان روستایشان بگشاید اما حالا در صدها روستای ایران گردشگری رونق یافته، هنرهای دست زنان و مردان روستا به دیگر نقاط کشور فروخته می‌شود و مشکلات‌شان هم در کمترین زمان ممکن به گوش مردم و مسئولان می‌رسد. گزارش پیش‌رو به چند مثال در این زمینه می‌پردازد و از افرادی می‌گوید که روستا و حتی استان خود را با تحولات فراوان روبه‌رو کردند یا در این زمینه گام‌هایی را برداشته‌اند. تعداد این افراد و روستاها البته بسیار بیشتر از آن است که در یک گزارش رسانه‌ای بتوان همه را معرفی کرد اما همین چند مثال شاید بتواند نحوه فعالیت و نوع کار آنها را معرفی کند.

‌سعید انصاریان و «الگن» اعجاب‌برانگیز
ممکن است شما هم در ماه‌های گذشته نام روستای «الگن» را شنیده باشید یا حتی به این روستا سفر کرده و سرپرستی یک بلوط را پذیرفته باشيد و اگر نامتان در این فهرست نیست، حتما در روزها و ماه‌های آینده از الگن بیشتر می‌شنوید. چرا؟ در ادامه این نوشته متوجه می‌شوید. «سعید انصاریان» جوان هنرمند و گرافیستی است که سال‌ها زندگی در تهران و دستاوردهای اجتماعی‌اش در این شهر را رها کرد و با امید ساخت دنیایی تازه عازم روستای محل تولدش یعنی الگن شد. الگن روستایی ناشناخته در دامنه‌های زاگرس و در استان کهگیلویه‌وبویراحمد است که حالا نامش سر زبان‌ها افتاده است. استان محروم کهگیلویه‌وبویراحمد و روستای الگن با وجود داشتن قدمتی چندهزارساله و چندین اثر باستانی باشکوه، هیچ‌گاه به شهرت و آوازه نرسید تا اینکه در یک سال گذشته و با آغاز فعالیت‌های سعید، صدها و حتی هزاران نفر از ایرانیان فعال را به خود دید. ماجرا از این قرار است که سعید فعالیتش را با نیت نجات زاگرس از الگن شروع و بنیاد الگن را با هدف بلوط‌کاری ایجاد می‌کند. او برای این کار محل زندگی خود را از تهران به الگن تغییر می‌دهد و در صفحه کوچک اینستاگرامش از اهداف خود می‌نویسد. چندصد دنبال‌کننده سعید حالا به چندین هزار نفر رسیده‌اند و او در این مدت توانسته از طریق همین صفحه و اینترنت صدها نفر را به الگن بکشاند و با کمک آنها قلعه قدیمی این روستا را مرمت کند و صدها هزار نهال بلوط بکارد. سعید با نوشته‌های خود و قلم‌ سحرانگیزش به معرفی الگن می‌پردازد و از برنامه‌هایش برای درخت‌کاری می‌گوید. او در آخرین فعالیت خود از کاشت صدها نهال به یاد مسافران هواپیمایی اوکراینی نوشته که با استقبال فراوانی هم روبه‌رو شد و افراد زیادی از میل خود به سرپرستی این نهال‌ها گفتند. خلاصه فعالیت سعید و بنیاد الگن به این صورت است که افراد می‌توانند کاشت و سرپرستی نهالی را قبول کنند و هر وقت خواستند به این نهال سر بزنند. در غیاب سرپرست، ساکنان روستای الگن مسئولیت نگهداری از این نهال را برعهده می‌گیرند و سرپرست هم در مقابل هزینه ناچیزی را در اختیار بنیاد قرار می‌دهد. این گام‌های کوچک و ساده اما در کنار نجات زاگرس، موجب اشتغال‌زایی هم می‌شود؛ موضوع مهمی که اگرچه تاکنون به طور کامل محقق نشده اما با عزم راسخ ساکنان الگن به زودی محقق خواهد شد. سعید تنها یک مثال از افرادی است که پس از سال‌ها دوری از روستای خود حالا به زادگاه خود برگشته‌اند. اگر مروری بر تاریخچه بنیاد الگن داشته باشید، نقش اینترنت و کمک‌گرفتن از شبکه‌های اجتماعی را به خوبی می‌بینید؛ کاری که سعید به خوبی آن را شناخته و به درستی از پس آن برآمده است.

‌«نوید» روزهای خوب سیستان‌وبلوچستان
استانی که پیش از این و به دلیل تصویر نادرست برخی فیلم‌های سینمایی با عبارات قاچاق و خشونت و بمب در ذهن‌ها تصویر می‌شد، حالا با فرهنگ کم‌نظیر مردمانش و آثار زیبای دست زنان و مردانش شناخته می‌شود؛ سیستان‌وبلوچستان در چند سال گذشته بیش از هر استان دیگري برای ایرانیان مفهوم و تصویر تازه یافته و این تحول را بی‌شک مدیون فعالیت جوانانش در شبکه‌های اجتماعی است. «نوید برهان‌زهی» یکی از فرزندان سیستان‌وبلوچستان است که از روز اول حضور در شبکه‌های اجتماعی به مقابله با تصاویر ساخته‌شده از این استان در ذهن‌ها پرداخت و توانست هزاران نفر را به سفر و بازدید از این استان ترغیب کند. او فرزند یکی از روستاهای بلوچستان است و بخش وسیعی از فعالیت‌هایش را هم از همین روستا آغاز کرده است. توییت‌های نوید در توییتر و دیگر فعالیت‌هایش در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام بر نوع فرهنگ و زندگی مردم سیستان‌وبلوچستان تأکید دارد و او در این سال‌ها توانسته تصویری زنده و واقعی از روستا و حتی استانش برای دیگران بسازد. حالا بسیاری استان کهن سیستان‌وبلوچستان را با آثار کم‌نظیر تاریخی‌اش، صنایع دستی و سواحل زیبای چابهارش می‌شناسند و در روزهای دشوار هم از طریق نوشته‌های جوانان این استان به یاری مردم این استان می‌شتابند. در سال‌های گذشته هم ده‌ها فروشگاه اینترنتی از سوی همین جوانان ایجاد شده که آثار دست زنان و مردان سیستانی و بلوچ را به فروش می‌رساند و به دیگر نقاط ایران پیک می‌کند. نکته مهم درباره این ساخت تصویر تازه از این استان، استقبال دیگر جوانان از چنین رویکردی است و حالا نوید تنها معرف این استان نیست چراکه در هر روستایی از این استان دست‌کم یک نفر با گوشی خود به معرفی سبک زندگی مردم روستایش و همچنین آثار دستی این روستا می‌پردازد. این جوانان در همین سیل اخیر سیستان‌وبلوچستان هم توانستند در نقش خبرنگارانی توانمند ظاهر شوند که شرایط دشوار مردم را با نوشته‌های خود به تصویر می‌کشیدند و همین نوشته‌ها هم باعث شد موجی برای کمک به سیل‌زدگان ایجاد شود.

‌«تاج‌آباد» و شهرتی که با کتاب آمد
«روستای تاج‌آباد پایین (تاج‌‌آباد‌ سفلی) در غرب استان همدان و شهرستان بهار و در شرق گردنه اسدآباد و در نزدیکی جاده همدان به کرمانشاه قرار گرفته است. زبان مردم روستا کردی است و از جاذبه‌های دیدنی آن کاروانسرای شاه‌‌عباسی تاج‌آباد است»؛ این توصیف درباره روستای تاج‌آباد حالا رنگ باخته و ایرانیان و حتی بعضی از شهروندان کشورهای خارجی این روستا را به نام کوچه‌هایش می‌شناسند.
کوچه‌های این روستا به نام مشاهیر یا کتاب‌های مشاهیر جهان است و با تابلویی آبی‌رنگ به دو زبان انگلیسی و کردی بر سردر کوچه‌ها نصب شده است. در حال حاضر نام 30 کوچه و خیابان این روستا مزین به نام مشاهیر یا کتاب‌هایشان است. از آنجایی که برای نصب تابلوهای این کوچه‌ها و خیابان‌ها در این روستا هیچ حمایت مالی‌اي صورت نگرفت «حامد صنایعی‌آرام» علاقه‌مند به کتاب‌خوانی با کمترین هزینه اقدام به ساخت و نصب تابلوها کرد. نام‌گذاری معابر بر اساس محیط روستا و با نظرسنجی و رأی مردم خود روستا انتخاب شده است.
همین فعالیت ساده و معرفی آن در وبلاگ دهیار روستا و پس از آن صفحات ایجادشده در شبکه‌های اجتماعی به نام تاج‌آباد، شهرتی کم‌نظیر برای این روستا ایجاد کرد و حالا تبدیل به مقصدی گردشگری شده است. این شهرت و نام‌آوری محصول فکر تازه دهیار و برخی جوانان روستاست که در همین چند سال گذشته از طریق ایمیل با دیگر کشورها ارتباط می‌گرفتند و از آنها می‌خواستند نام مشاهیر خود را براي قرارگرفتن بر چهره کوچه‌های این روستا بیان کنند که معمولا هم با استقبال روبه‌رو می‌شد. دهیار وقت این روستا گفته بود این‌کارها در ابتدا با اینترنت دایال‌آپ انجام می‌شد و بعدها با گسترش اینترنت پرسرعت کار آنها هم راحت شد. تاج‌آباد حالا به عنوان روستای دوستدار کتاب و نویسنده شهرتی کم‌نظیر دارد.
به این فهرست و خلاقیت ساکنان روستاهای ایران می‌توان ده‌ها و حتی صدها مورد دیگر را هم اضافه کرد؛ خلاقیتی که به نظر می‌آید در آینده چهره‌ای تازه از روستاهای ایران را در معرض دید همگان قرار خواهد داد و فعلا و در همین گام اول هم توانسته روستاهای ایران را رونق ببخشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها