تغییر سبک زندگی روستایی با روستاهای هوشمند
گفتوگو با مهرداد ترابیان، مجری توسعه ارتباطات روستایی وزارت ارتباطات درباره اینترنت روستایی:
توسعه کسبوکارهای اینترنتی در یکی، دو سال گذشته موجب شده بسياري از ما به عنوان مصرفکننده برخی کالا و خدمات، محصولات یا خدماتی را مستقیما از روستايیان خریداری کنیم. واضحترینش که احتمالا بیشترمان تجربهاش کردهایم اجاره خانه روستایی و بومگردی در دورترین مناطقی است که تا پیش از این فکرش را نمیکردیم بشود حسابشده و برنامهریزیشده به آنجا سفر کرد. حالا اما به مدد اپلیکیشنهای تلفن همراه و دسترسی همگانی و گسترده به اینترنت در ایران این فرصت برای ما فراهم است تا پنیر سیاهمزگی را از روستایی در گیلان بخریم و زعفران خوبی از گناباد تهیه کنیم و برای تعطیلات به خانه خالو عدنان در قشم برویم. بخش مهمی از این دسترسی آسان به توسعه اینترنت در روستاهای ایران مربوط میشود و نفوذ اینترنت پرسرعت به خانههای روستاییان موجب شد تا آنها بیواسطه محصولات و زیباییهای روستایشان را تبلیغ کنند و مستقیما با مشتریهایشان در ارتباط باشند. این تنها بخشی از تأثیر اینترنت در زندگیهای روستایی است. آنچنان که مهرداد ترابیان، مدیرکل دفتر هماهنگی امور استانهای وزارت ارتباطات در این گفتوگو به ما گفته است، توسعه چشمگیر دسترسی به اینترنت در روستاها بهویژه در دوسالونیم گذشته موجب تحولاتی در سبک زندگی روستاییان در اموری مثل آموزش، درمان و کشاورزی میشود.
متولی مسئله اینترنت روستایی در کشور چه کسی است؟ وزارت ارتباطات یا اپراتورها؟
وزارت ارتباطات دو وظیفه عمده دارد؛ اول اینکه زیرساختهای ارتباطی کشور را توسعه دهد و دوم اینکه از کسبوکارهای آیتیمحور حمایت کند. وزارت ارتباطات بعد از خصوصیسازی گستردهای که در سال ۸۸ اتفاق افتاد، بیش از ۹۰ درصد مالکیت و تصدیگری در این بخش را به بخش خصوصی واگذار کرده و کمتر از ۱۰ درصد مالکیت آن در اختیار دولت باقی مانده است. درحقیقت دولت در حال حاضر بیشتر وظیفه نظارت و قانونگذاری در این حوزه را دارد. در زمینه توسعه روستایی و ارتباطش با وزارت ارتباطات باید به این نکته توجه کنیم که وقتی کار به بخش خصوصی واگذار میشود، بحث سرمایهگذاری و برگشت سرمایه اهمیت زیادی پیدا میکند. شرکتها اغلب در جایی سرمایهگذاری میکنند که برگشت سرمایه تضمینشدهای داشته باشند. بهعنوان مثال یک اپراتور ترجیح میدهد در یک شهر بزرگ تجهیزات نسل چهار و نسل سه را به كار گيرد تا در یک زمان مشخص سرمایهگذاری اولیهای با حاشیه سود قابل قبول برای اپراتور برگردد. ولی وقتی ما صحبت از روستا میکنیم یعنی جاییکه آرپو ناچیز است؛ یعنی «درآمد اپراتور روی هر مشترک در ماه» عددی نیست که بخش خصوصی را راضی به سرمایهگذاری در روستاها کند. این
اتفاق در همه جای دنیا هم به همین شکل است. حالا در دنیا برای حل این مسئله چه کردهاند؟ آنها مفهومی را طراحی کردهاند به اسم (USO (universal service obligation که به معنی سرویسهای عمومی اجباری است که در همه حوزهها هم تعریف شده است. در بخش سرویسهای عمومی اجباری این دولتها هستند که برای ارائه آن خدمات و سرویسهای اجباری باید وادار به سرمایهگذاري شوند و خدماتی را به شهروندان ارائه کنند. اما روش تأمین منابع در اینجا متفاوت است. برخی کشورها منابع این کار را برای خدماترسانی به بخش خصوصی با محل مالیاتی که برای اپراتورها وضع کردهاند، تأمین میکنند. درواقع از اپراتورها درصدی اضافهتر مالیات میگیرند و آن را صرف توسعه روستایی میکنند. برخی کشورها هم نظیر ایران درصدی از درآمد یک اپراتور را برای توسعه روستایی از او میگیرند. به عنوان مثال ما در ایران سه درصد از درآمد اپراتورها را بابت توسعه روستایی دریافت میکنیم.
این سه درصد به دست دولت میرسد و دولت خودش سرمایهگذاری میکند یا آن را به اپراتورها واگذار کرده است؟
اینکه ما ادعا میکنیم توسعه روستایی در حوزه ارتباطات در دولت دوازدهم جهش قابل توجهی داشته، به چند دلیل مهم است. در گذشته، یعنی دولت یازدهم به قبل روال کار چنین بود که این سه درصد از اپراتورها گرفته میشد. بعد دولت خودش به دنبال عقد قرارداد با پیمانکاری میرفت و شبکه را از لایه اول تا دسترسی مشتریها به شبکه کاملا خودش انجام میداد؛ یعنی در صفر تا صد شبکهسازی برای دسترسی روستاییها خودش تصدیگری میکرد. این اتفاق موجب میشد تا هزینه دولت در این زمینه خیلی بالا برود. از طرف دیگر ما اپراتورهایی را داشتیم که تا نزدیکی روستاها رفته بودند و فقط لازم بود برای اینکه دسترسی روستاییها هم به آن فراهم شود شبکه را ۱۰ تا ۵۰ کیلومتر توسعه دهند تا مثلا آخرین روستای آن منطقه هم بتواند به شبکه وصل شود و به این ترتیب هزینههای دولت هم در این راستا به شدت کاهش پیدا میکرد. بنابراین ما تصمیم گرفتیم بهجای اینکه دولت خودش در این زمینه تصدیگری کند، آن را به اپراتورها واگذار کنیم و تنها به آنها برای توسعه شبکه روستایی کار ارجاع دهیم.
چرا به چنین مسئلهای پیش از این فکر نشده بود؟ آیا پیش از این نمیدانستند که با این روش هم هزینه کمتر خواهد شد و هم کار توسعه بیشتری خواهد یافت؟
قطعا خبر داشتند و میدانستند این شیوهای بهتر و کمهزینهتر برای توسعه روستایی شبکه است. اما آنها در آن زمان یک معضل قانونی داشتند. آن هم این بود که این پول حتما باید از اپراتور گرفته و به خزانه دولت واریز شود. اقدامی که در دولت دوازدهم انجام شد این بود که مجوزهای لازم از سوی وزارت ارتباطات از مجلس و دولت و سازمان برنامه و بودجه گرفته شد تا دیگر این پول از اپراتورها اخذ نشود. به جای آن سازمان تنظیم مقررات که در یکی از کمیسیونهای آن کار قیمتگذاری خدمات انجام میشود، تعرفهای تعیین کند برای هر سرویسی که اپراتور در روستا میخواهد ارائه کند. وقتی این قیمت تعیین شد، اپراتور به جای پولی که باید به خزانه واریز میکرد، از ما سفارشی در زمینه توسعه شبکه روستایی بگیرد و آن را مطابق تعرفه انجام دهد. یعنی ما مثلا به اپراتور میگوییم برو در روستای علیآباد اصفهان و پوشش نسل دو برای مکالمه تلفنی و موبایلی ایجاد کن و بعد سند برای ما بیاور و ما بفهمیم که این خدمت در آنجا ارائه شده و به او اجازه میدهیم معادل تعرفه تعیینشده از آن سهدرصدی که نزد اپراتور داریم، بردارد. یعنی به جای اینکه من سه درصد را از او بگیرم و خودم
کارها را انجام دهم فقط با اپراتور درباره سه درصد و خدمات ارائهشده حساب و کتاب میکنم. همین تصمیم موجب شد رشد خوب و قابل توجهی در زمینه توسعه خدمات ارتباطی در بخش روستایی اتفاق بیفتد.
منابع طرح توسعه شبکه روستایی را چگونه تأمین کردید؟ به هر حال موضوعی است که به سرمایهگذاری قابل توجهی نیاز دارد.
کشور ما همیشه عدد مشخصی تورم سالانه دارد که روی قیمتها تأثیر میگذارد. هیچ ارگان و نهادی نمیتواند ادعا کند که من قیمت خدماتم را ثابت نگه میدارم. ما اما به جای اینکه تعرفهها را افزایش دهیم و آن را صرف طرحهای توسعهمان کنیم، از روش بهرهوری استفاده کردیم. یکی از ایدهها در این روش استفاده از طرح «رومینگ ملی» بود. اما طرح رومینگ ملی چیست؟ ببینید؛ بهعنوان مثال همراه اول در منطقهای سرویس ارائه میکرد. ایرانسل و رایتل هم در آنجا سرمایهگذاری میکردند. در واقع منابع کشور در یک منطقه سه برابر هزینه میشد. ما در طرح رومینگ ملی اعلام کردیم وقتی یک اپراتور در منطقهای حضور دارد، سایر اپراتورها هم میتوانند از ظرفیت آن اپراتور استفاده کنند. بدون اینکه مردم متوجه تغییر اپراتور شوند؛ یعنی شما به عنوان یک سرویسگیرنده با سیمکارت همراه اول هم در آنجا خدمات دریافت میکنید و با سیمکارت رایتل هم در آنجا همان خدمات را دریافت میکنید. منتها اتفاقی که در آنجا رخ داده، این است که مثلا رایتل از خدمات همراه اول استفاده میکند و شما به عنوان کاربر متوجه این مسئله نمیشوید. در واقع درصدی از صرفهجوییهای ما که منجر به
ثابتماندن تعرفهها شده بود، از اینجا و از طرح رومینگ ملی تأمین شد.
محل بعدی که در هزینههای ما صرفهجویی کرد تغییر نحوه خدماتدهی ما به روستايیان بود. ما در گذشته در روستاهایی مثلا سرویس نسل چهار ارائه کرده بودیم که این سرویس ضعفهایی داشت. مثلا کاربر نیاز داشت یک سیمکارت خاص مثل سیمکارت هایوب تهیه کند. بعضی وقتها لازم بود یک مودم خانگی هم خریداری میکرد تا برای پوشش موبایلی هم مثلا از آن مودم استفاده کند. این مسئله طبیعتا برای مشترک هزینه داشت. ما وارد شدیم و شیوه خدماتدهی را تغییر دادیم. یعنی به آن شبکه روستایی که در آن منطقه داشتیم، گفتیم به جای اینکه سیمکارتفروشی کند، وارد یک معامله بیتوبی (B to B) و برد-برد شود. به این ترتیب اپراتور درآمدش از بازار را داشت و مشترک روستایی یا شمای مسافر هم با یک سیمکارت همراه اول یا ایرانسل وقتی به منطقه روستایی میرفتید، بدون افزایش هزینه از آن رومینگ استفاده میکردید.
با این تدابیر چه بر سر شبکههای قدیمی موبایل روستایی مانند WLL یا نورتل آمد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. ما در بعضی روستاها یک تکنولوژی قدیمی داشتیم به اسم WLL. یعنی یک سیستم مخابراتی قبل از نسل اول موبایل. این سیستم موبایلی قدیمی برای سال ۸۲ یا ۸۳ بود؛ فکر ميکنم. کمکم فرسوده شده بود و نگهداری از آن هم به خوبی انجام نمیشد. باتریهای آن باتریهای نامناسبی بود. پوشش شبکهاش کاهش پیدا کرده بود. مشترکان در این روستاها هم باید سیمکارت WLL میگرفتند. بیش از ۲۰ هزار روستا این مشکل را داشتند. نزدیک هزار روستا هم که خیلی دورافتاده بودند از تکنولوژی ماهوارهای استفاده میکردند و سیمکارتهای نورتل داشتند. یعنی یک شرکت دیگر در آن مناطق سیمکارت فروخته بود و مردم مجبور بودند سیمکارت آنها را بخرند تا از آن شبکه استفاده کنند. ما در اینجا هم وارد شدیم و در راستای کاهش هزینهها نورتل را به ایرانسل واگذار کردیم و WLL را هم به همراه اول واگذار کردیم؛ یعنی شبکهها همه به هم متصل شدند و دیگر ما سیمکارت نورتل یا WLL نداریم. درحقیقت مشترک سیملس شد و با هر سیمکارتی که دارد، میتواند از شبکههای ما استفاده کند. جمیع این پنج روشی که من در اینجا گفتم، موجب شد تا ما در هزینههای توسعه شبکه روستایي با
کاهش قابل توجهی مواجه شویم. نتیجه این شد که در برنامه ششم توسعه بايد تا سال ۱۴۰۰ حدود ۸۰ درصد روستاهای کشور به پهنباند دسترسی پیدا میکردند ولی ما الان که با شما صحبت میکنیم به ۸۰ درصد رسیدهایم و برنامه داریم تا پایان دولت دوازدهم به صددرصد برسیم. اگر به روند توسعه روستایی در بخش ارتباطات نگاه کنید میبینید که ما در دوسالونیم گذشته یک جهش بزرگ در این زمینه داشتیم. یعنی در پایان دولت یازدهم و سال ۹۶ عددی حدود ۳۲درصدی داشتیم و در دوسالونیم به عدد ۸۰ درصد رسیدیم و دلایلش همین تدابیری بود که در بالا به آن اشاره کردم.
در زمینه توسعه شبکه فیبر نوری در شبکه روستایی چه اقداماتی انجام دادهاید؟
زیرساخت فیبر نوری برای توسعه شبکه ثابت و همراه خیلی مهم است. هرجای دنیا که میبینید از نظر ICT وضعیت بهتری دارند، به علت همین سیستمهای فیبر نوریشان است که تا در منازل هم رسیده. در کشورمان از زمان خصوصیسازی تاکنون هیچ پروژه فیبر نوری روستایی حتی در حد یک کيلومتر هم اجرا نکرده بودیم. اما از ابتدای امسال حدودا دو هزار کیلومتر فیبر نوری روستایی اجرا کردیم. قصد داریم تا خرداد ماه هم چهار هزار کیلومتر به این دو هزار کیلومتر اضافه کنیم. همچنین برنامه داریم تا پایان دولت دوازدهم این عدد را به 13 هزار کیلومتر فیبر نوری افزایش دهیم. اما فیبر نوری روستایی به چه دردی میخورد؟ اگر شما بخواهید به جایی خدمات نسل سه، نسل چهار یا انشاءالله نسل پنجم شبکههای موبایلی را بدهيد، بدون داشتن زیرساخت فیبر نوری ممکن نیست.
حالا این پهنباندی که به روستاها رفت، به چه دردی میخورد؟
برنامه ششم توسعه به ما میگوید که شما زیرساختهای پهنباند را باید به گونهای فراهم کنید که بتوان چهار خدمت آموزش الکترونیک، کشاورزی از راه دور، خردهبانکداری و خدمات سلامت از راه دور را به پشتوانه آن در روستاها ارائه کرد. یعنی قرار نیست ما فقط اینترنت را به روستا بدهیم و از آن هیچ استفادهای نکنیم یا برای آن هیچ فکري نکرده باشیم. در این راستا ما برای حدود ۹۵ درصد خانههای بهداشت زیرساخت اتصال به شبکه را فراهم کردیم. یعنی الان خانههای بهداشت روستاها میتوانند برای روستايیان پرونده الکترونیک تشکیل دهند. به این ترتیب هر روستايی که بیمار شود و به پزشک مراجعه کند، در پرونده الکترونیک او بیماریهای قبلی و داروهای او ثبت شده است. در واقع هرچیزی که وزارت بهداشت الان به صورت الکترونیکی ارائه میکند، در روستاها هم قابل بهرهبرداری است. در حدود هزارو 250 روستای دورافتاده در کشور که حتی یک دستگاه ATM هم نداشتند، دستگاههای ATM نصب کردیم. هزینه نصب هر دستگاه ATM ۱۲۰ میلیون تومان است. ما این کار را در هزارو 250 روستای عمدتا دورافتاده انجام دادیم و دستگاهها را نصب کردیم تا خردهبانکداری در این روستاها رواج پیدا کند تا
مثلا روستایی برای دریافت رایانهاش مجبور نباشد به روستای بزرگتر یا شهرهای نزدیک برود. ضمن اینکه وزارت ارتباطات با استفاده از ظرفیتهای خودش در پستبانک هم حدود هشت هزار دستگاه از پستبانک در روستاها نصب کرد. در مجموع الان 9هزارو 250 دستگاه ATM در روستاها فعال است.
توسعه اینترنت روستایی چه تحولی در کشاورزی سنتی ایران ایجاد میکند؟ بالاخره در سالهای گذشته با بحران در حوزه آب در بخش کشاورزی مواجه بودیم و میدانیم که منشأ این امر هم کشاورزی سنتی ایران است.
درخصوص کشاورزی نوین هم این زیرساختها منشأ اتفاقات مهم و بسیار خوبی خواهد شد. طبیعتا میدانید که کشور ما کشور کمآبی است و در این سالها هم بارها و بارها شاهد تنش بر سر آب در بخش کشاورزی و روستایی بودیم. برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی لاجرم باید به سمت کشاورزی نوین برویم. ما برای این منظور یک پایلوت را در دشت مغان با همکاری پژوهشکده فضایی انجام دادیم. پژوهشکده فضایی دادههای ماهوارهای را در اختیار ما قرار داد. همچنین از روش IOT (اینترنت چیزها یا اشیاء) استفاده کردیم و با ترکیب این تکنولوژیهای نوین شاهد بودیم که مصرف آب در بخش کشاورزی تا ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد. ضمن اینکه محصول هم محصول ارگانیک شد. چون به مدد همین دادههای ماهوارهای دیگر کشاورز همه زمین را سمپاشی نکرد و فقط جاهای خاصی را که از روی تصاویر ماهوارهای تشخیص داده شد، سمپاشی کرد. پس اینجا چند فایده همزمان برای کشاورز و مصرفکننده ایجاد شد. هم در مصرف آب کشاورزی صرفهجویی شد، هم به شكل قابل توجهی برای کشاورز در هزینه سمپاشی صرفهجویی صورت گرفت و هم اینکه محصول تبدیل به یک محصول ارگانیک شد که مرغوبیت بیشتری دارد. واقعا منافعی که از محل
کشاورزی نوین یا هوشمند حاصل میشود، بر کسی پوشیده نیست و این مسئله هم با توسعه ارتباطات روستایی پدید میآید.
به بحث تأثیر توسعه شبکه اینترنت روستایی در بخش آموزش اشاره کردید. چندیپیش هم آقای وزیر از تجهیز مدارس روستایی به اینترنت پرسرعت خبر داده بودند. در این زمینه چه کارهایی صورت گرفته است؟
در راستای عدالت آموزشی باید دسترسی روستاییان کشور به منابع علمی و آموزشی را تسهیل کنیم. در ۸۵ درصد روستاهای کشور در حال حاضر زیرساخت برای ارائه سرویسهای آموزشی وجود دارد. ما قولی به آموزش و پرورش داده بودیم که تا پایان امسال همه مدارس روستایی را با هزینه خودمان به شبکه متصل کنیم. یعنی حتی تجهیزات مودمی که در مدارس قرار میگیرد هم به وسیله وزارت ارتباطات تأمین شود. چون در تهران وقتی شما به شبکه دسترسی دارید، خود مدرسه سرویس را خریداری میکند و عددش هم ناچیز است و میتوانند با حدود ۵۰۰ هزار تومان در سال مدرسه را به اینترنت متصل کنند. ولی این هزینه برای مدارس کوچک سخت است. در كنار این، برای مدارس خریداری تجهیزاتی مانند مودم هم هزینهای دو، سه میلیونی در بر دارد که عموما از پسش بر نمیآمدند. ما قول دادیم هم اتصال مدارس روستایی به شبکه را رایگان انجام دهیم و هم تجهیزات مودم را خودمان نصب كنيم. در این مسیر یک تأخیر رخ داد که دو علت داشت؛ اول اینکه موقعیت مدارس خیلی دیر به دست ما رسید. کمتر از سه هفته گذشته نهایتا موقعیت مدارس روستایی به دست ما رسید. دومین مورد هم این بود که ما در وزارت ارتباطات یک تصمیم مهم و
ریسکی گرفتیم. آن هم این بود که تصمیم گرفتیم تجهیزات مودم مدارس را از تأمینکننده داخلی تهیه کنیم. برای ما خیلی ساده بود با توجه به برآوردی که کرده بودیم، این مودمها را از تأمینکننده خارجی تهیه کنیم. منتها آقای وزیر تصمیم گرفتند ما این تجهیزات را تماما از تولیدکنندههای داخلی تأمین کنیم. من آن زمان به ایشان گفتم که مودم آوتدور ایرانی اصلا وجود ندارد. اما بعد رفتیم و بازار را تحریک کردیم که به سمت ساخت این مودمها برود. جلسههای متعددی با 15 تولیدکننده داخلی که سندیکا معرفی کرده بود با حضور سندیکا داشتیم. در این جلسات به این تولیدکنندگان نمونههای خارجی مودمهای مورد نظر را دادیم و خدا را شکر الان که من با شما صحبت میکنم، این مودمها در داخل کشور تولید شده و تعدادی از آنها برای تست در اختیار ما قرار گرفته که کاملا شبیه موارد خارجی است. یعنی اتفاقی که در این بین افتاد، این بود که ما تا اوایل اسفند ۱۰ هزار مودم آوتدور تولید داخل برای تجهیز مدارس روستایی داریم و قصد داریم تا پایان سال این ۱۰ هزار مودم را در مدارس بخشهای مختلف روستایی نصب کنیم.
غیر از بحث آموزش، بهداشت، بانکداری و کشاورزی توسعه اینترنت در روستاها چه تأثیری در توسعه کسبوکارهای جدید دارد؟
اما غیر از این چهار مورد اساسی که در برنامه ششم توسعه به آن اشاره شده بود، ورود پهنباند به روستاها به توسعه کسبوکارهای محلی هم کمک شایانی میکند. یکی از مصادیق بارزش توسعه بومگردی در روستاهاست. پیش از این غالبا شما بر اساس توصیه دوستان و آشنایان به روستایی یا جایی برای سفر میرفتید. ولی الان هر روستا چندین حساب در شبکههای اجتماعی دارد و زیباییهای آن را معرفی میکند و موجب رونق گردشگری آنجا شده است. برای مثال عرض میکنم ما بهمن سال گذشته تصمیم داشتیم به جای جلسههای افتتاحی که در تهران برگزار میکنیم در یک روستا در جنوب شرق ایران این کار را انجام دهیم. شبکه نسل چهار را به روستای درک در نزدیکی چابهار بردیم. این روستا بسیار زیباست و طبیعت عجیبی دارد که در همین سالها به مدد شبکههای مجازی معروف شده است. الان من خبر دارم که اقامتگاههای این روستا چند ماه زودتر و پیشپیش اجاره میشود و وضعیت کسبوکار گردشگری در آن بسیار رونق گرفته است. یا مثلا درخصوص صنایعدستی هم اتفاقات خوب و قابل توجهی رخ داده است. مثلا روستای کلپورگان در سیستانوبلوچستان صنایع دستی خاصی داشتند که در گذشته فروش محدودی داشت. در این حد
که اگر کسی از آن روستا رد میشد، چیزی از آنها میخرید و اصلا شهرتی فراگیر نداشت. در سفری که با آقای وزیر به آنجا داشتیم، نسل سه و چهار را در آنجا فعال کردیم. همچنین پستبانک را برای انجام کارهای بانکی و ارسال مرسولات آنها به آن روستا بردیم. همچنین از دیجیکالا خواستیم تا در آن روستا کلاس آموزشی برای نحوه فروش محصولات برگزار کند. اقبال بسیار خوبی به صنایعدستی این روستا شد. طوری که چند خانوادهای که این صنعت را بلد بودند ولی از آن روستا مهاجرت کرده بودند هم الان به روستا بازگشتهاند و در حال کار روی ساخت و فروش صنایعدستی هستند. به عنوان نکته پایانی باید بگویم اگر تا دیروز نیازهای اولیه بشر به سه دسته مسکن، خوراک و پوشاک تقسیمبندی میشد، الان باید بگویم که ضلع چهارم ارتباطات خودش را به این نیازها ملحق کرده است. یعنی اگر الان در ارتباطات مشکلی داشته باشید، در نیازهای اولیهتان به مشکل خوردهاید.
توسعه کسبوکارهای اینترنتی در یکی، دو سال گذشته موجب شده بسياري از ما به عنوان مصرفکننده برخی کالا و خدمات، محصولات یا خدماتی را مستقیما از روستايیان خریداری کنیم. واضحترینش که احتمالا بیشترمان تجربهاش کردهایم اجاره خانه روستایی و بومگردی در دورترین مناطقی است که تا پیش از این فکرش را نمیکردیم بشود حسابشده و برنامهریزیشده به آنجا سفر کرد. حالا اما به مدد اپلیکیشنهای تلفن همراه و دسترسی همگانی و گسترده به اینترنت در ایران این فرصت برای ما فراهم است تا پنیر سیاهمزگی را از روستایی در گیلان بخریم و زعفران خوبی از گناباد تهیه کنیم و برای تعطیلات به خانه خالو عدنان در قشم برویم. بخش مهمی از این دسترسی آسان به توسعه اینترنت در روستاهای ایران مربوط میشود و نفوذ اینترنت پرسرعت به خانههای روستاییان موجب شد تا آنها بیواسطه محصولات و زیباییهای روستایشان را تبلیغ کنند و مستقیما با مشتریهایشان در ارتباط باشند. این تنها بخشی از تأثیر اینترنت در زندگیهای روستایی است. آنچنان که مهرداد ترابیان، مدیرکل دفتر هماهنگی امور استانهای وزارت ارتباطات در این گفتوگو به ما گفته است، توسعه چشمگیر دسترسی به اینترنت در روستاها بهویژه در دوسالونیم گذشته موجب تحولاتی در سبک زندگی روستاییان در اموری مثل آموزش، درمان و کشاورزی میشود.
متولی مسئله اینترنت روستایی در کشور چه کسی است؟ وزارت ارتباطات یا اپراتورها؟
وزارت ارتباطات دو وظیفه عمده دارد؛ اول اینکه زیرساختهای ارتباطی کشور را توسعه دهد و دوم اینکه از کسبوکارهای آیتیمحور حمایت کند. وزارت ارتباطات بعد از خصوصیسازی گستردهای که در سال ۸۸ اتفاق افتاد، بیش از ۹۰ درصد مالکیت و تصدیگری در این بخش را به بخش خصوصی واگذار کرده و کمتر از ۱۰ درصد مالکیت آن در اختیار دولت باقی مانده است. درحقیقت دولت در حال حاضر بیشتر وظیفه نظارت و قانونگذاری در این حوزه را دارد. در زمینه توسعه روستایی و ارتباطش با وزارت ارتباطات باید به این نکته توجه کنیم که وقتی کار به بخش خصوصی واگذار میشود، بحث سرمایهگذاری و برگشت سرمایه اهمیت زیادی پیدا میکند. شرکتها اغلب در جایی سرمایهگذاری میکنند که برگشت سرمایه تضمینشدهای داشته باشند. بهعنوان مثال یک اپراتور ترجیح میدهد در یک شهر بزرگ تجهیزات نسل چهار و نسل سه را به كار گيرد تا در یک زمان مشخص سرمایهگذاری اولیهای با حاشیه سود قابل قبول برای اپراتور برگردد. ولی وقتی ما صحبت از روستا میکنیم یعنی جاییکه آرپو ناچیز است؛ یعنی «درآمد اپراتور روی هر مشترک در ماه» عددی نیست که بخش خصوصی را راضی به سرمایهگذاری در روستاها کند. این
اتفاق در همه جای دنیا هم به همین شکل است. حالا در دنیا برای حل این مسئله چه کردهاند؟ آنها مفهومی را طراحی کردهاند به اسم (USO (universal service obligation که به معنی سرویسهای عمومی اجباری است که در همه حوزهها هم تعریف شده است. در بخش سرویسهای عمومی اجباری این دولتها هستند که برای ارائه آن خدمات و سرویسهای اجباری باید وادار به سرمایهگذاري شوند و خدماتی را به شهروندان ارائه کنند. اما روش تأمین منابع در اینجا متفاوت است. برخی کشورها منابع این کار را برای خدماترسانی به بخش خصوصی با محل مالیاتی که برای اپراتورها وضع کردهاند، تأمین میکنند. درواقع از اپراتورها درصدی اضافهتر مالیات میگیرند و آن را صرف توسعه روستایی میکنند. برخی کشورها هم نظیر ایران درصدی از درآمد یک اپراتور را برای توسعه روستایی از او میگیرند. به عنوان مثال ما در ایران سه درصد از درآمد اپراتورها را بابت توسعه روستایی دریافت میکنیم.
این سه درصد به دست دولت میرسد و دولت خودش سرمایهگذاری میکند یا آن را به اپراتورها واگذار کرده است؟
اینکه ما ادعا میکنیم توسعه روستایی در حوزه ارتباطات در دولت دوازدهم جهش قابل توجهی داشته، به چند دلیل مهم است. در گذشته، یعنی دولت یازدهم به قبل روال کار چنین بود که این سه درصد از اپراتورها گرفته میشد. بعد دولت خودش به دنبال عقد قرارداد با پیمانکاری میرفت و شبکه را از لایه اول تا دسترسی مشتریها به شبکه کاملا خودش انجام میداد؛ یعنی در صفر تا صد شبکهسازی برای دسترسی روستاییها خودش تصدیگری میکرد. این اتفاق موجب میشد تا هزینه دولت در این زمینه خیلی بالا برود. از طرف دیگر ما اپراتورهایی را داشتیم که تا نزدیکی روستاها رفته بودند و فقط لازم بود برای اینکه دسترسی روستاییها هم به آن فراهم شود شبکه را ۱۰ تا ۵۰ کیلومتر توسعه دهند تا مثلا آخرین روستای آن منطقه هم بتواند به شبکه وصل شود و به این ترتیب هزینههای دولت هم در این راستا به شدت کاهش پیدا میکرد. بنابراین ما تصمیم گرفتیم بهجای اینکه دولت خودش در این زمینه تصدیگری کند، آن را به اپراتورها واگذار کنیم و تنها به آنها برای توسعه شبکه روستایی کار ارجاع دهیم.
چرا به چنین مسئلهای پیش از این فکر نشده بود؟ آیا پیش از این نمیدانستند که با این روش هم هزینه کمتر خواهد شد و هم کار توسعه بیشتری خواهد یافت؟
قطعا خبر داشتند و میدانستند این شیوهای بهتر و کمهزینهتر برای توسعه روستایی شبکه است. اما آنها در آن زمان یک معضل قانونی داشتند. آن هم این بود که این پول حتما باید از اپراتور گرفته و به خزانه دولت واریز شود. اقدامی که در دولت دوازدهم انجام شد این بود که مجوزهای لازم از سوی وزارت ارتباطات از مجلس و دولت و سازمان برنامه و بودجه گرفته شد تا دیگر این پول از اپراتورها اخذ نشود. به جای آن سازمان تنظیم مقررات که در یکی از کمیسیونهای آن کار قیمتگذاری خدمات انجام میشود، تعرفهای تعیین کند برای هر سرویسی که اپراتور در روستا میخواهد ارائه کند. وقتی این قیمت تعیین شد، اپراتور به جای پولی که باید به خزانه واریز میکرد، از ما سفارشی در زمینه توسعه شبکه روستایی بگیرد و آن را مطابق تعرفه انجام دهد. یعنی ما مثلا به اپراتور میگوییم برو در روستای علیآباد اصفهان و پوشش نسل دو برای مکالمه تلفنی و موبایلی ایجاد کن و بعد سند برای ما بیاور و ما بفهمیم که این خدمت در آنجا ارائه شده و به او اجازه میدهیم معادل تعرفه تعیینشده از آن سهدرصدی که نزد اپراتور داریم، بردارد. یعنی به جای اینکه من سه درصد را از او بگیرم و خودم
کارها را انجام دهم فقط با اپراتور درباره سه درصد و خدمات ارائهشده حساب و کتاب میکنم. همین تصمیم موجب شد رشد خوب و قابل توجهی در زمینه توسعه خدمات ارتباطی در بخش روستایی اتفاق بیفتد.
منابع طرح توسعه شبکه روستایی را چگونه تأمین کردید؟ به هر حال موضوعی است که به سرمایهگذاری قابل توجهی نیاز دارد.
کشور ما همیشه عدد مشخصی تورم سالانه دارد که روی قیمتها تأثیر میگذارد. هیچ ارگان و نهادی نمیتواند ادعا کند که من قیمت خدماتم را ثابت نگه میدارم. ما اما به جای اینکه تعرفهها را افزایش دهیم و آن را صرف طرحهای توسعهمان کنیم، از روش بهرهوری استفاده کردیم. یکی از ایدهها در این روش استفاده از طرح «رومینگ ملی» بود. اما طرح رومینگ ملی چیست؟ ببینید؛ بهعنوان مثال همراه اول در منطقهای سرویس ارائه میکرد. ایرانسل و رایتل هم در آنجا سرمایهگذاری میکردند. در واقع منابع کشور در یک منطقه سه برابر هزینه میشد. ما در طرح رومینگ ملی اعلام کردیم وقتی یک اپراتور در منطقهای حضور دارد، سایر اپراتورها هم میتوانند از ظرفیت آن اپراتور استفاده کنند. بدون اینکه مردم متوجه تغییر اپراتور شوند؛ یعنی شما به عنوان یک سرویسگیرنده با سیمکارت همراه اول هم در آنجا خدمات دریافت میکنید و با سیمکارت رایتل هم در آنجا همان خدمات را دریافت میکنید. منتها اتفاقی که در آنجا رخ داده، این است که مثلا رایتل از خدمات همراه اول استفاده میکند و شما به عنوان کاربر متوجه این مسئله نمیشوید. در واقع درصدی از صرفهجوییهای ما که منجر به
ثابتماندن تعرفهها شده بود، از اینجا و از طرح رومینگ ملی تأمین شد.
محل بعدی که در هزینههای ما صرفهجویی کرد تغییر نحوه خدماتدهی ما به روستايیان بود. ما در گذشته در روستاهایی مثلا سرویس نسل چهار ارائه کرده بودیم که این سرویس ضعفهایی داشت. مثلا کاربر نیاز داشت یک سیمکارت خاص مثل سیمکارت هایوب تهیه کند. بعضی وقتها لازم بود یک مودم خانگی هم خریداری میکرد تا برای پوشش موبایلی هم مثلا از آن مودم استفاده کند. این مسئله طبیعتا برای مشترک هزینه داشت. ما وارد شدیم و شیوه خدماتدهی را تغییر دادیم. یعنی به آن شبکه روستایی که در آن منطقه داشتیم، گفتیم به جای اینکه سیمکارتفروشی کند، وارد یک معامله بیتوبی (B to B) و برد-برد شود. به این ترتیب اپراتور درآمدش از بازار را داشت و مشترک روستایی یا شمای مسافر هم با یک سیمکارت همراه اول یا ایرانسل وقتی به منطقه روستایی میرفتید، بدون افزایش هزینه از آن رومینگ استفاده میکردید.
با این تدابیر چه بر سر شبکههای قدیمی موبایل روستایی مانند WLL یا نورتل آمد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. ما در بعضی روستاها یک تکنولوژی قدیمی داشتیم به اسم WLL. یعنی یک سیستم مخابراتی قبل از نسل اول موبایل. این سیستم موبایلی قدیمی برای سال ۸۲ یا ۸۳ بود؛ فکر ميکنم. کمکم فرسوده شده بود و نگهداری از آن هم به خوبی انجام نمیشد. باتریهای آن باتریهای نامناسبی بود. پوشش شبکهاش کاهش پیدا کرده بود. مشترکان در این روستاها هم باید سیمکارت WLL میگرفتند. بیش از ۲۰ هزار روستا این مشکل را داشتند. نزدیک هزار روستا هم که خیلی دورافتاده بودند از تکنولوژی ماهوارهای استفاده میکردند و سیمکارتهای نورتل داشتند. یعنی یک شرکت دیگر در آن مناطق سیمکارت فروخته بود و مردم مجبور بودند سیمکارت آنها را بخرند تا از آن شبکه استفاده کنند. ما در اینجا هم وارد شدیم و در راستای کاهش هزینهها نورتل را به ایرانسل واگذار کردیم و WLL را هم به همراه اول واگذار کردیم؛ یعنی شبکهها همه به هم متصل شدند و دیگر ما سیمکارت نورتل یا WLL نداریم. درحقیقت مشترک سیملس شد و با هر سیمکارتی که دارد، میتواند از شبکههای ما استفاده کند. جمیع این پنج روشی که من در اینجا گفتم، موجب شد تا ما در هزینههای توسعه شبکه روستایي با
کاهش قابل توجهی مواجه شویم. نتیجه این شد که در برنامه ششم توسعه بايد تا سال ۱۴۰۰ حدود ۸۰ درصد روستاهای کشور به پهنباند دسترسی پیدا میکردند ولی ما الان که با شما صحبت میکنیم به ۸۰ درصد رسیدهایم و برنامه داریم تا پایان دولت دوازدهم به صددرصد برسیم. اگر به روند توسعه روستایی در بخش ارتباطات نگاه کنید میبینید که ما در دوسالونیم گذشته یک جهش بزرگ در این زمینه داشتیم. یعنی در پایان دولت یازدهم و سال ۹۶ عددی حدود ۳۲درصدی داشتیم و در دوسالونیم به عدد ۸۰ درصد رسیدیم و دلایلش همین تدابیری بود که در بالا به آن اشاره کردم.
در زمینه توسعه شبکه فیبر نوری در شبکه روستایی چه اقداماتی انجام دادهاید؟
زیرساخت فیبر نوری برای توسعه شبکه ثابت و همراه خیلی مهم است. هرجای دنیا که میبینید از نظر ICT وضعیت بهتری دارند، به علت همین سیستمهای فیبر نوریشان است که تا در منازل هم رسیده. در کشورمان از زمان خصوصیسازی تاکنون هیچ پروژه فیبر نوری روستایی حتی در حد یک کيلومتر هم اجرا نکرده بودیم. اما از ابتدای امسال حدودا دو هزار کیلومتر فیبر نوری روستایی اجرا کردیم. قصد داریم تا خرداد ماه هم چهار هزار کیلومتر به این دو هزار کیلومتر اضافه کنیم. همچنین برنامه داریم تا پایان دولت دوازدهم این عدد را به 13 هزار کیلومتر فیبر نوری افزایش دهیم. اما فیبر نوری روستایی به چه دردی میخورد؟ اگر شما بخواهید به جایی خدمات نسل سه، نسل چهار یا انشاءالله نسل پنجم شبکههای موبایلی را بدهيد، بدون داشتن زیرساخت فیبر نوری ممکن نیست.
حالا این پهنباندی که به روستاها رفت، به چه دردی میخورد؟
برنامه ششم توسعه به ما میگوید که شما زیرساختهای پهنباند را باید به گونهای فراهم کنید که بتوان چهار خدمت آموزش الکترونیک، کشاورزی از راه دور، خردهبانکداری و خدمات سلامت از راه دور را به پشتوانه آن در روستاها ارائه کرد. یعنی قرار نیست ما فقط اینترنت را به روستا بدهیم و از آن هیچ استفادهای نکنیم یا برای آن هیچ فکري نکرده باشیم. در این راستا ما برای حدود ۹۵ درصد خانههای بهداشت زیرساخت اتصال به شبکه را فراهم کردیم. یعنی الان خانههای بهداشت روستاها میتوانند برای روستايیان پرونده الکترونیک تشکیل دهند. به این ترتیب هر روستايی که بیمار شود و به پزشک مراجعه کند، در پرونده الکترونیک او بیماریهای قبلی و داروهای او ثبت شده است. در واقع هرچیزی که وزارت بهداشت الان به صورت الکترونیکی ارائه میکند، در روستاها هم قابل بهرهبرداری است. در حدود هزارو 250 روستای دورافتاده در کشور که حتی یک دستگاه ATM هم نداشتند، دستگاههای ATM نصب کردیم. هزینه نصب هر دستگاه ATM ۱۲۰ میلیون تومان است. ما این کار را در هزارو 250 روستای عمدتا دورافتاده انجام دادیم و دستگاهها را نصب کردیم تا خردهبانکداری در این روستاها رواج پیدا کند تا
مثلا روستایی برای دریافت رایانهاش مجبور نباشد به روستای بزرگتر یا شهرهای نزدیک برود. ضمن اینکه وزارت ارتباطات با استفاده از ظرفیتهای خودش در پستبانک هم حدود هشت هزار دستگاه از پستبانک در روستاها نصب کرد. در مجموع الان 9هزارو 250 دستگاه ATM در روستاها فعال است.
توسعه اینترنت روستایی چه تحولی در کشاورزی سنتی ایران ایجاد میکند؟ بالاخره در سالهای گذشته با بحران در حوزه آب در بخش کشاورزی مواجه بودیم و میدانیم که منشأ این امر هم کشاورزی سنتی ایران است.
درخصوص کشاورزی نوین هم این زیرساختها منشأ اتفاقات مهم و بسیار خوبی خواهد شد. طبیعتا میدانید که کشور ما کشور کمآبی است و در این سالها هم بارها و بارها شاهد تنش بر سر آب در بخش کشاورزی و روستایی بودیم. برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی لاجرم باید به سمت کشاورزی نوین برویم. ما برای این منظور یک پایلوت را در دشت مغان با همکاری پژوهشکده فضایی انجام دادیم. پژوهشکده فضایی دادههای ماهوارهای را در اختیار ما قرار داد. همچنین از روش IOT (اینترنت چیزها یا اشیاء) استفاده کردیم و با ترکیب این تکنولوژیهای نوین شاهد بودیم که مصرف آب در بخش کشاورزی تا ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد. ضمن اینکه محصول هم محصول ارگانیک شد. چون به مدد همین دادههای ماهوارهای دیگر کشاورز همه زمین را سمپاشی نکرد و فقط جاهای خاصی را که از روی تصاویر ماهوارهای تشخیص داده شد، سمپاشی کرد. پس اینجا چند فایده همزمان برای کشاورز و مصرفکننده ایجاد شد. هم در مصرف آب کشاورزی صرفهجویی شد، هم به شكل قابل توجهی برای کشاورز در هزینه سمپاشی صرفهجویی صورت گرفت و هم اینکه محصول تبدیل به یک محصول ارگانیک شد که مرغوبیت بیشتری دارد. واقعا منافعی که از محل
کشاورزی نوین یا هوشمند حاصل میشود، بر کسی پوشیده نیست و این مسئله هم با توسعه ارتباطات روستایی پدید میآید.
به بحث تأثیر توسعه شبکه اینترنت روستایی در بخش آموزش اشاره کردید. چندیپیش هم آقای وزیر از تجهیز مدارس روستایی به اینترنت پرسرعت خبر داده بودند. در این زمینه چه کارهایی صورت گرفته است؟
در راستای عدالت آموزشی باید دسترسی روستاییان کشور به منابع علمی و آموزشی را تسهیل کنیم. در ۸۵ درصد روستاهای کشور در حال حاضر زیرساخت برای ارائه سرویسهای آموزشی وجود دارد. ما قولی به آموزش و پرورش داده بودیم که تا پایان امسال همه مدارس روستایی را با هزینه خودمان به شبکه متصل کنیم. یعنی حتی تجهیزات مودمی که در مدارس قرار میگیرد هم به وسیله وزارت ارتباطات تأمین شود. چون در تهران وقتی شما به شبکه دسترسی دارید، خود مدرسه سرویس را خریداری میکند و عددش هم ناچیز است و میتوانند با حدود ۵۰۰ هزار تومان در سال مدرسه را به اینترنت متصل کنند. ولی این هزینه برای مدارس کوچک سخت است. در كنار این، برای مدارس خریداری تجهیزاتی مانند مودم هم هزینهای دو، سه میلیونی در بر دارد که عموما از پسش بر نمیآمدند. ما قول دادیم هم اتصال مدارس روستایی به شبکه را رایگان انجام دهیم و هم تجهیزات مودم را خودمان نصب كنيم. در این مسیر یک تأخیر رخ داد که دو علت داشت؛ اول اینکه موقعیت مدارس خیلی دیر به دست ما رسید. کمتر از سه هفته گذشته نهایتا موقعیت مدارس روستایی به دست ما رسید. دومین مورد هم این بود که ما در وزارت ارتباطات یک تصمیم مهم و
ریسکی گرفتیم. آن هم این بود که تصمیم گرفتیم تجهیزات مودم مدارس را از تأمینکننده داخلی تهیه کنیم. برای ما خیلی ساده بود با توجه به برآوردی که کرده بودیم، این مودمها را از تأمینکننده خارجی تهیه کنیم. منتها آقای وزیر تصمیم گرفتند ما این تجهیزات را تماما از تولیدکنندههای داخلی تأمین کنیم. من آن زمان به ایشان گفتم که مودم آوتدور ایرانی اصلا وجود ندارد. اما بعد رفتیم و بازار را تحریک کردیم که به سمت ساخت این مودمها برود. جلسههای متعددی با 15 تولیدکننده داخلی که سندیکا معرفی کرده بود با حضور سندیکا داشتیم. در این جلسات به این تولیدکنندگان نمونههای خارجی مودمهای مورد نظر را دادیم و خدا را شکر الان که من با شما صحبت میکنم، این مودمها در داخل کشور تولید شده و تعدادی از آنها برای تست در اختیار ما قرار گرفته که کاملا شبیه موارد خارجی است. یعنی اتفاقی که در این بین افتاد، این بود که ما تا اوایل اسفند ۱۰ هزار مودم آوتدور تولید داخل برای تجهیز مدارس روستایی داریم و قصد داریم تا پایان سال این ۱۰ هزار مودم را در مدارس بخشهای مختلف روستایی نصب کنیم.
غیر از بحث آموزش، بهداشت، بانکداری و کشاورزی توسعه اینترنت در روستاها چه تأثیری در توسعه کسبوکارهای جدید دارد؟
اما غیر از این چهار مورد اساسی که در برنامه ششم توسعه به آن اشاره شده بود، ورود پهنباند به روستاها به توسعه کسبوکارهای محلی هم کمک شایانی میکند. یکی از مصادیق بارزش توسعه بومگردی در روستاهاست. پیش از این غالبا شما بر اساس توصیه دوستان و آشنایان به روستایی یا جایی برای سفر میرفتید. ولی الان هر روستا چندین حساب در شبکههای اجتماعی دارد و زیباییهای آن را معرفی میکند و موجب رونق گردشگری آنجا شده است. برای مثال عرض میکنم ما بهمن سال گذشته تصمیم داشتیم به جای جلسههای افتتاحی که در تهران برگزار میکنیم در یک روستا در جنوب شرق ایران این کار را انجام دهیم. شبکه نسل چهار را به روستای درک در نزدیکی چابهار بردیم. این روستا بسیار زیباست و طبیعت عجیبی دارد که در همین سالها به مدد شبکههای مجازی معروف شده است. الان من خبر دارم که اقامتگاههای این روستا چند ماه زودتر و پیشپیش اجاره میشود و وضعیت کسبوکار گردشگری در آن بسیار رونق گرفته است. یا مثلا درخصوص صنایعدستی هم اتفاقات خوب و قابل توجهی رخ داده است. مثلا روستای کلپورگان در سیستانوبلوچستان صنایع دستی خاصی داشتند که در گذشته فروش محدودی داشت. در این حد
که اگر کسی از آن روستا رد میشد، چیزی از آنها میخرید و اصلا شهرتی فراگیر نداشت. در سفری که با آقای وزیر به آنجا داشتیم، نسل سه و چهار را در آنجا فعال کردیم. همچنین پستبانک را برای انجام کارهای بانکی و ارسال مرسولات آنها به آن روستا بردیم. همچنین از دیجیکالا خواستیم تا در آن روستا کلاس آموزشی برای نحوه فروش محصولات برگزار کند. اقبال بسیار خوبی به صنایعدستی این روستا شد. طوری که چند خانوادهای که این صنعت را بلد بودند ولی از آن روستا مهاجرت کرده بودند هم الان به روستا بازگشتهاند و در حال کار روی ساخت و فروش صنایعدستی هستند. به عنوان نکته پایانی باید بگویم اگر تا دیروز نیازهای اولیه بشر به سه دسته مسکن، خوراک و پوشاک تقسیمبندی میشد، الان باید بگویم که ضلع چهارم ارتباطات خودش را به این نیازها ملحق کرده است. یعنی اگر الان در ارتباطات مشکلی داشته باشید، در نیازهای اولیهتان به مشکل خوردهاید.