|

بلاکچین از صفر تا یک

شروع و مطرح‌شدن بلاکچین با رمز‌ارز بیت‌کوین رقم خورد، سابقه بیت‌کوین هم برمی‌گردد به فعالیت‌هایی که از دهه ۸۰ میلادی شروع شده بود برای ایجاد یک سیستم پول دیجیتال تا افراد بتوانند یک سیستم مالی روی اینترنت یا فضای دیجیتال داشته باشند و بتوانند خرج کنند و تراکنش‌هایشان را انجام دهند. اما چیزی که مسئله ایجاد کرده و مشکل‌ساز شده بود و خیلی از متخصصان حوزه رمزنگاری روی آن کار می‌کردند، بحث اصطلاحا بازخرج یا دبل اسپندینگ رمزارزها بود، اینکه چطور باید از دو بار خرج‌شدن یک پول جلوگیری شود. در فضای واقعی وقتی اسکناس را می‌دهیم، این اتفاق نمی‌افتد، نمی‌توانیم دوباره آن را خرج کنیم ولی در فضای دیجیتال ممکن است پول دیجیتال را بشود دو بار خرج کرد و در ازای چیزهایی که دریافت می‌شود، به دو نفر داده شود. تلاش‌های زیادی قبل از بیت‌کوین شده بود که بتوانند یک سیستم کش ایجاد کنند اما برای جلوگیری از این مسئله با چالش‌هایی مواجه بودند. مجبور بودند هردفعه هر تراکنش را با طرف مقابل به‌گونه‌ای چک کنند، حالا با تماس ایمیل یا تلفن و راه‌های مختلف و همین فرایند طوری بود که برای افراد ایجاد انگیزه نکرده بود تا از این سیستم استفاده کنند. در سیستم‌های مالی نیاز داریم یک نهاد واسطه آن بالا باشد، تراکنش‌ها را تأیید کند و حرف او مورد اعتماد و وثوق بقیه باشد که اگر گفت هرنفر آن‌قدر پول در حسابش هست، مورد اعتماد باشد؛ درواقع یک نهاد اعتمادساز در سیستم‌های مالی ما برای برقراری ارتباطات لازم بود اما این مشکل برای رمزارزها نبود. تا یک‌سری فعالیت‌های آزادی‌خواهانه در سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز شد که مقارن شده بود با سال ورشکستگی بانک‌هاي بین‌المللی. یک‌سری اعتراض می‌کردند که چرا دارایی ما باید در اختیار بانک‌ها باشد و در نتیجه ما ورشکست شویم و کنترل دارایی‌مان را نداشته باشیم. در حالی که الان اینکه ما چقدر داریم را بانک برای ما تعیین می‌کند. اگر به هر دلیلی و هر نحوی دیتاسنتر و اطلاعات بانک از بین برود یا اعتماد ما از بین برود، به دارایی ما ضربه وارد می‌شود. بر همین اساس یک‌سری گروه زیرزمینی فعالیتی را شروع کردند که اصطلاحا به آن دموکراسی پول می‌گفتند. آنها قصد داشتند سیستم دیجیتال را دوباره پیاده‌سازی کنند و اینکه می‌خواستند نتیجه کار بدون نهاد واسطه یعنی با حذف نهاد ثالثی که وظیفه اعتمادسازی دارد، باشد. شبکه‌‌ای از همه‌ اعضا به شرط اینکه اکثریت اعضا مورداعتماد باشند تا افراد بتوانند در این سیستم تبادل داشته باشند و نتیجه تبادل و حاصل تبادل مورد اعتماد افراد درستکار شبکه باشد. این منجر به ایجاد رمز‌ارزی به اسم بیت‌کوین شد که تولد زنجیره بلوکی یا بلاکچین هم از همین جا شکل گرفت. البته خود کلمه زنجیره بلوکی از اینجا می‌آید که در بیت‌کوین تراکنش‌ها به صورت‌های بلوکی دسته‌دسته شده و این بلوک‌ها به صورت روابط رمزنگاری به هم زنجیر می‌شدند؛ یعنی مثلا بلوک پنجاهم با بلوک پنجاه‌ویکم مرتبط بود و... یعنی تراکنش‌هایی که در بلوک پنجاهم بودند، در یک بلوک قرار داشتند، تراکنش‌هایی که در بلوک پنجاه‌ویکم بودند، تراکنش‌های بعدی بودند، این دو بلوک از طریق یک‌سری توابع و روابط ریاضی و رمزنگاری به هم متصل بودند؛ یعنی هر تغییری در بلوک پنجاهم ایجاد می‌شد، اثر خودش را روی بلوک پنجاه‌ویکم نشان می‌داد. بلوک‌ها زنجیره‌وار به هم وصل بودند. در ادامه اپلیکیشن‌ها و نرم‌افزارهایی که روی چنین ساختار داده‌ای فعالیت می‌کردند، به عنوان فناوری‌ها و نرم‌افزارهای زنجیره بلوکی شناخته می‌شوند. درواقع الان به کل آن فناوری زنجیره بلوکی یا بلاکچین می‌گویند. اول خود زنجیره بلوکی ایجاد شد و بعد به چشم آمد که می‌شود کار دیگری کرد. اینکه چیزی به اسم دفاتر کل توزیع‌شده داشته باشیم که اصطلاحا به آن DLT می‌گویند. فناوری‌های دفاتر کل توزیع‌شده که درواقع بلاکچین هم جزئی از آن می‌شود. ساختار آن لزوما این‌طور نیست که بلوک‌بلوک به هم وصل شود ولی باز هم از ساختارهای داده‌ای استفاده می‌کنند که توسط توابع رمزنگاری به همدیگر متصل هستند. اینکه توابع رمزنگاری ساخت بلوک‌ها و یونیت‌های دیتایمان را به‌هم وصل می‌کنند، باعث می‌شود که تغییر آن در آینده مشکل باشد؛ یعنی اگر یک‌زمانی بخواهیم بلوک‌های گذشته را تغییر دهیم، این کار را سخت می‌کند. باز هم برگردیم به اتفاقی که در بیت‌کوین افتاد به عنوان اولین کاربرد اصلی بلاکچین، چون آنجا مجبور بوديم در شبکه‌ افرادی که کاملا ناشناس بودند و از حسن نیت، درستکاری و خرابکاری آنها اطلاعی نداریم، اعتماد را برقرار کنیم. مجبور بودیم هزینه دهیم؛ یعنی در بیت‌کوین بايد هزینه‌ای برای برقراری اعتماد در شبکه‌مان پرداخت كنيم. آن هزینه چیست؟ هزینه‌‌ای است که خودش را به شکل محاسبات پیچیده و به شکل ساده‌تر يعني مصرف برق‌ نشان می‌دهد. ما مجبور بودیم برای اینکه افراد خرابکار در این شبکه اطلاعات خراب وارد نکنند، هر تراکنشی را در شبکه بین اعضا پخش کنیم و اعضا باید این تراکنش را تأیید کنند. هر بلوکی که قرار است به صورت یک بلوک مورد اعتماد به شبکه‌مان اضافه شود، تراکنش‌های آن پخش می‌شوند، یک‌سری نود (Node) به اسم استخراج‌کننده یا ماینر این تراکنش‌ها را جمع و صحت‌سنجی می‌کنند، صحت‌شان را که دریافت کردند، حالا باید اینها را به شبکه اضافه کنند. اضافه‌کردن در قالب یک بلوک اتفاق می‌افتد. برای اینکه هرکسی این کار را انجام ندهد و نشان حسن نیتش باشد و نشان دهد من در جهت اعتمادسازی هزینه‌ای داده‌ام، باید یک بلوک را ماین کند. ماین‌کردن بلوک هم این است که برای هر بلوک باید یک معمای ریاضی را حل کند که حل‌کردن آن هزینه محاسباتی دارد و فقط هم با آزمون و خطا اتفاق می‌افتد؛ یعنی یک ماینر یا استخراج‌کننده که می‌خواهد در فرایند اعتبارسنجی و صحت‌سنجی تراکنش‌ها شرکت کند، مجبور است بعد از جمع‌آوري تراکنش‌ها، شروع به تولید بلوک کند، یک مسئله ریاضی با آزمون و خطا را حل کند و اگر به جوابش رسید، آن را در خود بلوک بگذارد و بگوید این بلوک تراکنشی من است، این هم جواب ریاضی مسئله‌ای که باید حل کنیم، یعنی مسئله‌اش مشخص است. یک تابع هشت است که همه می‌دانند چیست و به‌راحتی قابل چک‌کردن است. ویژگی آن هم این‌ است که پیداکردنش بسیار سخت است ولی چک‌کردنش بسیار راحت است. برای بقیه اعضا می‌فرستد. اگر بقیه اعضا دیدند هم تراکنش‌ها درست است و هم جوابی که او برای بلوک به دست آورده درست است، این به عنوان بلوک مورد اعتماد به زنجیره اضافه می‌شود. درواقع اعتماد را چطور ایجاد کردیم؟ با این که افراد نتوانند همين‌جوري در شبکه تراکنش و بلوک ایجاد کنند و مجبور شوند هزینه بدهند. اگر هزینه‌ای هم بدهد و بلوک دروغ یا اشتباهی هم درست کند، مورد قبول واقع نمی‌شود چون همه سریع هم تراکنش‌ها را و هم جواب را چک می‌کنند که درست باشد. پس کلا در زنجیره بلوکی چیز جدیدي آوردیم. بین اعضای Pair یا همتا، نظیر به نظیر، همتا به همتا، پیر تو پیر استفاده می‌کنند، در شبکه‌ای از این افراد یا نودهای شبکه اعتمادی را برقرار کردیم. این بزرگ‌ترین دستاورد زنجیره بلوکی در مرحله اول بود که جذابیت ایجاد کرد و اول هم برای تراکنش‌های مالی استفاده شد. در مرحله بعدی کم‌کم فناوری جذابیت خودش را بیشتر نشان داد، کاربردهای دیگری به آن علاقه‌مند شدند و نسل بعدی برایش ایجاد شد. وقتی می‌توانیم در آن تراکنش را پخش کنیم و مورد اعتماد باشد، چرا محاسبات را روی زنجیره بلوکی نبریم و افراد بتوانند از یک ماشین مجازی جهانی استفاده کنند که نود هرکس بتواند نمونه‌ای باشد از آن ماشین جهانی و بتوانند کد اجرا کنند و کدشان را روی زنجیره بلوکی بگذارند تا شبکه‌ای مثل اتریوم ایجاد شود. اینجا اتفاق دیگری افتاد. بیت‌کوین آمده بود تا بانک‌ها را کنار بگذارد. حالا بعد از اتریوم کلی رمزارز دیگر ایجاد شد با انواع ایده‌ها ولی همه حول و حوش این ایده اصلی بودند که داده‌ها را یونیت‌بندی کنند، یونیت‌ها را با روابط رمزنگاری به هم متصل کنند و چیزی به اسم قرارداد هوشمند را روی شبکه بیاورند که یک‌سری برنامه کامپیوتری روی زنجیره بلوکی باشد که افراد بتوانند از خدماتش در زنجیره بلوکی استفاده کنند. یعنی همان‌طور که ما در شبکه تراکنش می‌فرستیم، یک کد بفرستیم و افراد بتوانند استفاده کنند. به همین شکل و با شیوه‌های مختلف خیلی توکن و رمزارز ایجاد شد. بعد از چند سال خود ایده برای بانک‌ها هم جذاب شد. بیت‌کوین آمده بود که بانک‌ها را کنار بگذارد اما خود بانک‌ها دیدند می‌تواند فناوری خوبی باشد و می‌تواند اعتمادسازی کند بین نودهایی که میزان اعتمادشان به همدیگر طیف است، از بی‌اعتمادی کامل تا اعتماد کامل. در بیت‌کوین افراد در اوج بی‌اعتمادی بودند به همین خاطر شبکه مجبور بود برای برقراری اعتماد در شبکه بیشترین هزینه را بکند، بیشترین هزینه از نظر مصرف برق و محاسبات اما در شبکه‌ای که می‌توانست اعضای دیگری داشته باشد که همديگر را می‌شناختند و هویت‌ها مشخص بود، میزان بی‌اعتمادی آن‌قدر نبود و با هزینه کمتری هم می‌توانستیم اعتماد را برقرار کنیم و به جایش شبکه‌ای داشته باشیم که برای همه افراد با یک نسخه یکسان از تراکنش اتفاق می‌افتد.
چیزی که در بازار اتفاق می‌افتد، این است که مثلا یک فرایند پیچیده تجاری را در نظر بگیرید که شرکت‌های مختلفی در فرایند آن دخیل هستند و با هم تعاملات و تبادلات مالی و تجاری دارند. یکی از مشکلات عمده‌ای که در این حوزه وجود دارد، این است که هرکس اصطلاحا لجر یا دفتر کل خودش را دارد و یکی از بیشترین منابع هزینه‌ای که در شرکت‌ها هست، تطبیق این دفاتر کل با همدیگر است. یکی از ایده‌هایی که مطرح شد، این بود که زنجیره بلوکی را در چنین جاهایی استفاده کنیم که همه افراد به یک نسخه از تراکنش‌ها و اطلاعات دسترسی داشته باشند و درواقع دسته دیگری از زنجیره بلوکی به اسم زنجیره‌های بلوکی مجوزمحور پیدا شد که برخلاف زنجیره بلوکی ابتدایی هیچ تأیید اولیه‌اي احتیاج نداشتند. افراد این شبکه را یک کنسرسیوم و اعضایی که قرار است از این فناوری استفاده کنند، مشخص می‌کنند.
ح: الان زنجیره‌هاي بلوکی دو دسته هستند؛ زنجیره بلوکی‌های عمومی و زنجیره بلوکی‌های خصوصی شامل کنسرسیومی که باز هم تعابیر مجوزمحور و بدون مجوز را برایشان به کار می‌برند. تمرکز عمده افراد حول و حوش زنجیره‌ بلوکی‌های عمومی است. توضیحات این متن هم درباره زنجیره بلوکی‌های عمومی است؛ مثل بیت‌کوین و اتریوم که هرکسی می‌تواند به راحتی وارد شبکه شود. به نحوی می‌شود گفت مدیریت این شبکه در اختیار دولوپرهاست اما واقعیت این است که چنین شبکه‌ای مدیریتی ندارد. یک کد باز دارد، اوپن‌سورس است که کدش در اینترنت هست، افراد می‌توانند بروند، ببینند، تمام کد را بررسی کنند و می‌توانند روی کامپیوتر نصبش کنند و نحوه کار یک nude عضو شبکه بیت‌کوین یا اتریوم را ببینند. یعنی همه نودها مجاز هستند که از آن پروتکل پیروی کنند. به نحوی رفتار همه نودها در شبکه مشخص است، مطابق پروتکل است اما از طرفی نهاد قانون‌گذار مشخصی ندارد. خود افراد هستند، کسی مشخص نمی‌کند چه نودی کی وارد شبکه شود، چه زمانی خاموش شود، چه زمانی روشن شود. من می‌توانم الان نود بیت‌کوین را روی کامپیوترم راه بيندازم، هر زمان که خواستم، خاموش کنم. شبکه، پایداری خود را دارد و وابسته به این رفتارها نیست، نهاد ثالثی هم آن را مدیریت نمی‌کند. در واقع جذابیتی که بیت‌کوین و زنجیره بلوکی عمومی ایجاد کرد، این بود که ما شبکه‌ای ایجاد کردیم که بدون نهاد ثالث، نهاد ناظر، نهاد مدیریت‌کننده، همه افراد هم‌سطح بودند و این شبکه کار و اعتماد را پخش می‌کرد در میان افرادی که از این شبکه استفاده می‌کنند.
حال پرسش این است که این مسئله برای کشوری مانند ایران چگونه است؟ در مدت اخیر خبرهای رسمی و غیررسمی بسیاری منتشر شده که افراد زیادی در ایران کار ماینینگ برای رسیدن به بیت‌کوین را انجام می‌دهند.
پاسخ این سؤال را باید در چند قسمت داد؛ اول اینکه چرا ماینرها، ماین می‌کنند؟ مگر نگفتیم که کار هزینه‌بری است؟ پاسخ این است که بیت‌کوین طوری طراحی شده بود که بتواند افراد را تشویق کند تا در فرایند اعتمادسازی شبکه‌اش، نقش داشته باشند. وظیفه اصلی ماینر و حضور او در شبکه بیت‌کوین نیز برای برقراری اعتماد و ولیديشن تراکنش‌ها و بلوک‌هاست. اما چون هزینه‌بر است، باید به نوعی افراد تشویق می‌شدند تا در این فرایند شرکت کنند. به این ترتیب، در هر بلوکی که تأیید و به شبکه اضافه می‌شود، اصطلاحا جایزه‌ای برای کسی که آن را ماین کرده است، داده می‌شود و مقداری بیت‌کوین ایجاد می‌شود که به حساب کسی که ماین کرده، وارد می‌شود تا در اختیارش باشد و بتواند از آن استفاده کند. در واقع چیزی که افراد را تشویق می‌کند، جایزه ماینینگ و ارزش بیت‌کوینی است که در آن زمان وجود دارد. چیزی که به ذهن می‌آید این است که بنابراين در این صورت همه ماین می‌کنند. اما شبکه بیت‌کوین طوری ایجاد شده که درجه سختی برای مسئله تعیین کرده است و مسئله باید حل شود. درجه سختی نیز مدام خودش را به‌روز می‌کند و مدام براساس پروتکل، تنظیم می‌شود؛ یعنی طوری تنظیم شده که به‌طور متوسط، هر دقیقه یک ‌بار یک بلوک بیت‌کوین، ماین یا ایجاد شود و نوت‌ها بتوانند یک بلوک را پیدا کنند؛ یعنی از نظر احتمالی، متوسط هر دقیقه یک‌ بار است. این را هم با توجه به روابطش تنظیم کرده است.
کد بیت‌کوین از سال 2009 شروع به کار کرد. آن موقع، کامپیوترها خیلی ضعیف‌تر بودند و توان محاسباتی نیز کمتر بود اما درجه سختی هم خیلی پایین‌تر بود. هر چه پیشرفت تجهیزات بیشتر باشد، هر چه توان محاسباتی بیشتری وارد شبکه شود، سختی مسئله هم بیشتر مي‌شود. مسئله دیگری که باید در این خصوص اضافه کنم، این است که اصلا فرایند خلق پول در شبکه بیت‌کوین، توسط همین جایزه‌هایی است که به بلوک‌های ماین‌شده اختصاص می‌گيرد. بیت‌کوین را به مقداری مشخصی می‌توان تولید کرد چون خواص پول، کمیاب‌ و نایاب بودن آن است که آن را ارزشمند می‌کند. اگر بتوان آن را همین‌طور تولید کرد، خیلی ارزشمند نیست برای چیزی که بخواهد معیار و ملاک ارزش قرار گیرد. این جزء ویژگی‌های ارز محسوب می‌شود. فرایند خلق پول و فرایند خلق بیت‌کوین نیز کلا به‌صورت جایزه‌های ماینینگ است. جایزه ماینینگ دو وجه و دو عملکرد در شبکه بیت‌کوین دارد. یکی بیت‌کوین‌های جدید را وارد شبکه می‌کند، یکی هم مکانیسم تشویقی است برای افرادی که در فرایند اعتمادسازی شبکه شرکت کنند. این را هم باید در نظر داشت که تعداد کل بیت‌کوین‌ها محدود است، یعنی در کل ظرفیتی که برای عرضه بیت‌کوین در نظر گرفته شده برابر با ۲۱ میلیون است که تا الان نزدیک به 18 میلیون آن تولید شده است. به این ترتیب است که هر چند سال یک بار، جایزه ماینینگ، نصف می‌شود. یعنی اگر این جایزه ابتدا 50 بیت‌کوین بود، بعد به 25 کاهش یافت، بعد 12.5، بعد 6.25 شد. جایزه هر بلوک، مدام کم می‌شود. حالا با این شرایط چرا ماینرها دنبال ماینینگ می‌روند؟ پاسخ این است که می‌خواهند بلوک، ماین کنند. نکته‌ای که باید عرض کنم این است که اگر من به عنوان شخص نوعی، حتي دستگاه هم بخرم، با دستگاه‌هایی که هست، شخصا نمی‌توانم چنین کاری بکنم. یعنی احتمال اینکه یک بلوک را ماین کنم ممکن است به صد سال یا چند ده سال برسد. به همین دلیل اصطلاحا گردهمایی‌اي ایجاد شد به اسم استخر یا pool که مجتمع‌های بزرگی در چین و روسیه و جاهای مختلف هستند. در واقع افرادی که می‌گوییم ماین می‌کنند، دستگاه را می‌خرند و عضو یک پول یا استخر می‌شوند که برای آن استخر کار می‌کنند. آن استخر، همه توان محاسباتی را از سراسر دنیا جمع کرده و در اختیار خودش گرفته است، هر جایزه‌ای برد، به میزان مشارکت افراد، میان آنها پخش می‌کند. در اینجا، پول‌ها یا همان استخرها با درصدی هر دقیقه یک بار که ماین می‌شود، آن را می‌برند. پس افرادی که در ایران دستگاه می‌خرند، در واقع دستگاه ماینینگ می‌خرند و عضو پولی در چین می‌شوند. (بیشترشان هم واقعا در چین هستند) به چین یا روسیه یا جاهای دیگر وصل می‌شوند، برای آنها کار می‌کنند و جایزه‌ای که آنها دریافت می‌کنند، به میزان تناسب به نیروها پرداخت می‌شود.
حالا ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا ما که در ایران هستیم می‌توانیم با بیت‌کوین، تحریم‌ها را دور بزنیم؟
پاسخ این است که در واقع این اتفاق نمی‌افتد. درست است که خود بیت‌کوین، تحت نظارت دولت‌ها نیست و دولت‌ها نمی‌توانند در پروتکل آن دست ببرند، اما اتفاقی که می‌افتد این است که وقتی می‌خواهید بیت‌کوین را به ارزی تبدیل کنید که قابل استفاده باشد، باید کاری کنید که این اصل را نقض می‌کند. الان کلیه تبادلات روی بیت‌کوین اتفاق نمی‌افتد. با اینکه قیمت بیت‌کوین بالا رفته است، فرض کنید اگر 21 میلیون بیت‌کوین هم داشته باشیم، یعنی همه بیت‌کوین‌ها هم موجود باشند و قیمت آن هم حدود 10 هزار دلار باشد، کل ارزشی که شبکه بیت‌کوین می‌تواند داشته باشد، نزدیک به 210 میلیارد دلار است که عددش باز هم خیلی بزرگ نیست. مسئله‌ای که در مورد آن صحبت کردم این بود که دولت‌ها می‌توانند به نوعی روی این تبادلات کنترل داشته باشند، مثلا آمریکا برای صرافی‌هایی که در آمریکا هستند قانون گذاشته اگر کسی می‌خواهد بیت‌کوین به صرافی‌ها بدهد و دلار بگیرد، حتما باید هویتش مشخص باشد. یعنی دیگر ناشناس‌بودن که زمان دریافت اصل بیت‌کوین وجود دارد، در این مرحله از بین می‌رود. اصطلاحا مشتری را باید بشناسید. به همین دلیل اگر بخواهد ایران را تحریم کند، می‌تواند به ایرانی‌ها ندهد. چون شبکه بیت‌کوین، شبکه شفافی است، هویت افراد، واضح نیست اما تراکنش‌ها مشخص است. مشخص است که هر حساب، چقدر دریافت می‌کند و چقدر می‌دهد، اینها را همه می‌بینند. اگر آدرس حساب را داشته باشید، می‌توانید تراکنش‌های آن را در اینترنت ببینید؛ از زمانی که ایجاد شده تا الان که فعالیت می‌کند. برای همین، ردگیری حساب‌ها، ردگیری‌های مشخصی است. کلا این مسئله که نتوان آن را ردگیری کرد، چندان در مورد بیت‌کوین صدق نمی‌کند. علاوه بر این وقتی قوانین تحریم را می‌توان روی صرافی‌ها یا منابع اکسچنج اعمال کرد، جلوی کار گرفته می‌شود. البته حتما می‌توان راه فراری برای این هم پیدا کرد اما باز هم ارزش پولی آن آن‌قدر زیاد نیست که فکر کنیم می‌توان با بیت‌کوین، رقم‌های زیادی را در تحریم دور زد و جابه‌جا کرد.
برای اینکه همه بحث معطوف به بیت‌کوین نباشد، باید دید مزایای بلاکچین در حوزه‌های دیگر چگونه است و برای کشوری مانند ایران، بلاکچین چه مزایای احتمالی‌اي می‌تواند داشته باشد.
برای توضیح این مبحث نیز باید گفت که به صورت کلی در جاهایی که به نحوی توزیع‌شدگی داریم، بلاکچین با توجه به ذاتی که دارد، آن هم بدون نهاد واسط یا با نظارت کم نهاد واسط، می‌تواند موفق باشد. یک مثال آن در حوزه انرژی است که می‌توان تبادل همتا به همتای انرژی داشت. یعنی افراد یک محله می‌توانند پنل خورشیدی داشته باشند و برق اضافی‌شان را به هم بفروشند، بدون اینکه بخواهند به نهاد ثالثی بفروشند یا بتوانند بازار محلی برق ایجاد کنند. یعنی خود این افراد هم تولید‌کننده و هم مصرف‌کننده باشند.
در حوزه پزشکی و برای اسناد پزشکی نیز افراد می‌توانند با این فناوری مالک داده خود باشند؛ یعنی سیستم‌هایی ایجاد شود به این ‌صورت که افراد بتوانند حریم خصوصی خود را کنترل کنند و با مجوز خود اسنادشان را در اختیار پزشک یا بیمارستان قرار دهند. با همه این توضیحات ممکن است برای شما این پرسش پیش آمده باشد که کلا فناوری‌های این‌گونه، به چه میزان وابسته به تکنولوژی هستند و چقدر وابسته به نیروی انسانی متخصص. اگر کشوری قدرتمند باشد، لزوما به معنای این نيست که دولوپرهای قدرتمندی دارد یا نه، به دلیل برتری تکنولوژیک آن است.
در مورد بلاکچین باید گفت عمده پلتفرم‌ها و نرم‌افزارهایی که وجود دارند، متن‌باز هستند؛ یعنی در اینترنت هستند، همه افراد و همه کشورها به آن دسترسی دارند و می‌توانند آن را ببینند. اصطلاحا کامیونیتی‌بیس است. افراد شرکت می‌کنند و از کشورهای مختلف، بسته به علاقه خود نظر می‌دهند. پس محدودیتی از نظر اینکه فناوری در اختیار یک کشور باشد نیست. اما کارایی همین هم برمی‌گردد به میزانی که افراد یا به قولی دولوپرهای یک کشور علاقه‌مند باشند و در آن حوزه فعالیت کنند و آن را توسعه دهند. چون عمدتا آنها متن‌باز هستند و در اینترنت در اختیار همه هست. این به توان یک کشور از نظر علمی و توسعه نرم‌افزار و کارکردن در حوزه‌های مرتبط با آی‌تی برمی‌گردد.
به اعتقاد من در حوزه بلاکچین در ایران وضعیتی معمولی داریم. یعنی شاید در حوزه امنیت، حرف‌های سطح بالایی در دنیا برای گفتن داشته باشیم اما در حوزه بلاکچین فعلا مانند بقیه کشورها هستیم. علاقه‌مندانی داریم که کار کردند اما آن‌طور هم نیست و نبوده که بگوییم ایران جزء پیشروها و گردانندگان و تشکیل‌دهندگان گروه‌ها باشد. البته به صورت انفرادی در ایران کسانی را داریم که در این حوزه در سطح بالا ارتباط برقرار می‌کنند ولی می‌توان گفت وضعیت ما در مجموع، در این حوزه معمولی است.

شروع و مطرح‌شدن بلاکچین با رمز‌ارز بیت‌کوین رقم خورد، سابقه بیت‌کوین هم برمی‌گردد به فعالیت‌هایی که از دهه ۸۰ میلادی شروع شده بود برای ایجاد یک سیستم پول دیجیتال تا افراد بتوانند یک سیستم مالی روی اینترنت یا فضای دیجیتال داشته باشند و بتوانند خرج کنند و تراکنش‌هایشان را انجام دهند. اما چیزی که مسئله ایجاد کرده و مشکل‌ساز شده بود و خیلی از متخصصان حوزه رمزنگاری روی آن کار می‌کردند، بحث اصطلاحا بازخرج یا دبل اسپندینگ رمزارزها بود، اینکه چطور باید از دو بار خرج‌شدن یک پول جلوگیری شود. در فضای واقعی وقتی اسکناس را می‌دهیم، این اتفاق نمی‌افتد، نمی‌توانیم دوباره آن را خرج کنیم ولی در فضای دیجیتال ممکن است پول دیجیتال را بشود دو بار خرج کرد و در ازای چیزهایی که دریافت می‌شود، به دو نفر داده شود. تلاش‌های زیادی قبل از بیت‌کوین شده بود که بتوانند یک سیستم کش ایجاد کنند اما برای جلوگیری از این مسئله با چالش‌هایی مواجه بودند. مجبور بودند هردفعه هر تراکنش را با طرف مقابل به‌گونه‌ای چک کنند، حالا با تماس ایمیل یا تلفن و راه‌های مختلف و همین فرایند طوری بود که برای افراد ایجاد انگیزه نکرده بود تا از این سیستم استفاده کنند. در سیستم‌های مالی نیاز داریم یک نهاد واسطه آن بالا باشد، تراکنش‌ها را تأیید کند و حرف او مورد اعتماد و وثوق بقیه باشد که اگر گفت هرنفر آن‌قدر پول در حسابش هست، مورد اعتماد باشد؛ درواقع یک نهاد اعتمادساز در سیستم‌های مالی ما برای برقراری ارتباطات لازم بود اما این مشکل برای رمزارزها نبود. تا یک‌سری فعالیت‌های آزادی‌خواهانه در سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز شد که مقارن شده بود با سال ورشکستگی بانک‌هاي بین‌المللی. یک‌سری اعتراض می‌کردند که چرا دارایی ما باید در اختیار بانک‌ها باشد و در نتیجه ما ورشکست شویم و کنترل دارایی‌مان را نداشته باشیم. در حالی که الان اینکه ما چقدر داریم را بانک برای ما تعیین می‌کند. اگر به هر دلیلی و هر نحوی دیتاسنتر و اطلاعات بانک از بین برود یا اعتماد ما از بین برود، به دارایی ما ضربه وارد می‌شود. بر همین اساس یک‌سری گروه زیرزمینی فعالیتی را شروع کردند که اصطلاحا به آن دموکراسی پول می‌گفتند. آنها قصد داشتند سیستم دیجیتال را دوباره پیاده‌سازی کنند و اینکه می‌خواستند نتیجه کار بدون نهاد واسطه یعنی با حذف نهاد ثالثی که وظیفه اعتمادسازی دارد، باشد. شبکه‌‌ای از همه‌ اعضا به شرط اینکه اکثریت اعضا مورداعتماد باشند تا افراد بتوانند در این سیستم تبادل داشته باشند و نتیجه تبادل و حاصل تبادل مورد اعتماد افراد درستکار شبکه باشد. این منجر به ایجاد رمز‌ارزی به اسم بیت‌کوین شد که تولد زنجیره بلوکی یا بلاکچین هم از همین جا شکل گرفت. البته خود کلمه زنجیره بلوکی از اینجا می‌آید که در بیت‌کوین تراکنش‌ها به صورت‌های بلوکی دسته‌دسته شده و این بلوک‌ها به صورت روابط رمزنگاری به هم زنجیر می‌شدند؛ یعنی مثلا بلوک پنجاهم با بلوک پنجاه‌ویکم مرتبط بود و... یعنی تراکنش‌هایی که در بلوک پنجاهم بودند، در یک بلوک قرار داشتند، تراکنش‌هایی که در بلوک پنجاه‌ویکم بودند، تراکنش‌های بعدی بودند، این دو بلوک از طریق یک‌سری توابع و روابط ریاضی و رمزنگاری به هم متصل بودند؛ یعنی هر تغییری در بلوک پنجاهم ایجاد می‌شد، اثر خودش را روی بلوک پنجاه‌ویکم نشان می‌داد. بلوک‌ها زنجیره‌وار به هم وصل بودند. در ادامه اپلیکیشن‌ها و نرم‌افزارهایی که روی چنین ساختار داده‌ای فعالیت می‌کردند، به عنوان فناوری‌ها و نرم‌افزارهای زنجیره بلوکی شناخته می‌شوند. درواقع الان به کل آن فناوری زنجیره بلوکی یا بلاکچین می‌گویند. اول خود زنجیره بلوکی ایجاد شد و بعد به چشم آمد که می‌شود کار دیگری کرد. اینکه چیزی به اسم دفاتر کل توزیع‌شده داشته باشیم که اصطلاحا به آن DLT می‌گویند. فناوری‌های دفاتر کل توزیع‌شده که درواقع بلاکچین هم جزئی از آن می‌شود. ساختار آن لزوما این‌طور نیست که بلوک‌بلوک به هم وصل شود ولی باز هم از ساختارهای داده‌ای استفاده می‌کنند که توسط توابع رمزنگاری به همدیگر متصل هستند. اینکه توابع رمزنگاری ساخت بلوک‌ها و یونیت‌های دیتایمان را به‌هم وصل می‌کنند، باعث می‌شود که تغییر آن در آینده مشکل باشد؛ یعنی اگر یک‌زمانی بخواهیم بلوک‌های گذشته را تغییر دهیم، این کار را سخت می‌کند. باز هم برگردیم به اتفاقی که در بیت‌کوین افتاد به عنوان اولین کاربرد اصلی بلاکچین، چون آنجا مجبور بوديم در شبکه‌ افرادی که کاملا ناشناس بودند و از حسن نیت، درستکاری و خرابکاری آنها اطلاعی نداریم، اعتماد را برقرار کنیم. مجبور بودیم هزینه دهیم؛ یعنی در بیت‌کوین بايد هزینه‌ای برای برقراری اعتماد در شبکه‌مان پرداخت كنيم. آن هزینه چیست؟ هزینه‌‌ای است که خودش را به شکل محاسبات پیچیده و به شکل ساده‌تر يعني مصرف برق‌ نشان می‌دهد. ما مجبور بودیم برای اینکه افراد خرابکار در این شبکه اطلاعات خراب وارد نکنند، هر تراکنشی را در شبکه بین اعضا پخش کنیم و اعضا باید این تراکنش را تأیید کنند. هر بلوکی که قرار است به صورت یک بلوک مورد اعتماد به شبکه‌مان اضافه شود، تراکنش‌های آن پخش می‌شوند، یک‌سری نود (Node) به اسم استخراج‌کننده یا ماینر این تراکنش‌ها را جمع و صحت‌سنجی می‌کنند، صحت‌شان را که دریافت کردند، حالا باید اینها را به شبکه اضافه کنند. اضافه‌کردن در قالب یک بلوک اتفاق می‌افتد. برای اینکه هرکسی این کار را انجام ندهد و نشان حسن نیتش باشد و نشان دهد من در جهت اعتمادسازی هزینه‌ای داده‌ام، باید یک بلوک را ماین کند. ماین‌کردن بلوک هم این است که برای هر بلوک باید یک معمای ریاضی را حل کند که حل‌کردن آن هزینه محاسباتی دارد و فقط هم با آزمون و خطا اتفاق می‌افتد؛ یعنی یک ماینر یا استخراج‌کننده که می‌خواهد در فرایند اعتبارسنجی و صحت‌سنجی تراکنش‌ها شرکت کند، مجبور است بعد از جمع‌آوري تراکنش‌ها، شروع به تولید بلوک کند، یک مسئله ریاضی با آزمون و خطا را حل کند و اگر به جوابش رسید، آن را در خود بلوک بگذارد و بگوید این بلوک تراکنشی من است، این هم جواب ریاضی مسئله‌ای که باید حل کنیم، یعنی مسئله‌اش مشخص است. یک تابع هشت است که همه می‌دانند چیست و به‌راحتی قابل چک‌کردن است. ویژگی آن هم این‌ است که پیداکردنش بسیار سخت است ولی چک‌کردنش بسیار راحت است. برای بقیه اعضا می‌فرستد. اگر بقیه اعضا دیدند هم تراکنش‌ها درست است و هم جوابی که او برای بلوک به دست آورده درست است، این به عنوان بلوک مورد اعتماد به زنجیره اضافه می‌شود. درواقع اعتماد را چطور ایجاد کردیم؟ با این که افراد نتوانند همين‌جوري در شبکه تراکنش و بلوک ایجاد کنند و مجبور شوند هزینه بدهند. اگر هزینه‌ای هم بدهد و بلوک دروغ یا اشتباهی هم درست کند، مورد قبول واقع نمی‌شود چون همه سریع هم تراکنش‌ها را و هم جواب را چک می‌کنند که درست باشد. پس کلا در زنجیره بلوکی چیز جدیدي آوردیم. بین اعضای Pair یا همتا، نظیر به نظیر، همتا به همتا، پیر تو پیر استفاده می‌کنند، در شبکه‌ای از این افراد یا نودهای شبکه اعتمادی را برقرار کردیم. این بزرگ‌ترین دستاورد زنجیره بلوکی در مرحله اول بود که جذابیت ایجاد کرد و اول هم برای تراکنش‌های مالی استفاده شد. در مرحله بعدی کم‌کم فناوری جذابیت خودش را بیشتر نشان داد، کاربردهای دیگری به آن علاقه‌مند شدند و نسل بعدی برایش ایجاد شد. وقتی می‌توانیم در آن تراکنش را پخش کنیم و مورد اعتماد باشد، چرا محاسبات را روی زنجیره بلوکی نبریم و افراد بتوانند از یک ماشین مجازی جهانی استفاده کنند که نود هرکس بتواند نمونه‌ای باشد از آن ماشین جهانی و بتوانند کد اجرا کنند و کدشان را روی زنجیره بلوکی بگذارند تا شبکه‌ای مثل اتریوم ایجاد شود. اینجا اتفاق دیگری افتاد. بیت‌کوین آمده بود تا بانک‌ها را کنار بگذارد. حالا بعد از اتریوم کلی رمزارز دیگر ایجاد شد با انواع ایده‌ها ولی همه حول و حوش این ایده اصلی بودند که داده‌ها را یونیت‌بندی کنند، یونیت‌ها را با روابط رمزنگاری به هم متصل کنند و چیزی به اسم قرارداد هوشمند را روی شبکه بیاورند که یک‌سری برنامه کامپیوتری روی زنجیره بلوکی باشد که افراد بتوانند از خدماتش در زنجیره بلوکی استفاده کنند. یعنی همان‌طور که ما در شبکه تراکنش می‌فرستیم، یک کد بفرستیم و افراد بتوانند استفاده کنند. به همین شکل و با شیوه‌های مختلف خیلی توکن و رمزارز ایجاد شد. بعد از چند سال خود ایده برای بانک‌ها هم جذاب شد. بیت‌کوین آمده بود که بانک‌ها را کنار بگذارد اما خود بانک‌ها دیدند می‌تواند فناوری خوبی باشد و می‌تواند اعتمادسازی کند بین نودهایی که میزان اعتمادشان به همدیگر طیف است، از بی‌اعتمادی کامل تا اعتماد کامل. در بیت‌کوین افراد در اوج بی‌اعتمادی بودند به همین خاطر شبکه مجبور بود برای برقراری اعتماد در شبکه بیشترین هزینه را بکند، بیشترین هزینه از نظر مصرف برق و محاسبات اما در شبکه‌ای که می‌توانست اعضای دیگری داشته باشد که همديگر را می‌شناختند و هویت‌ها مشخص بود، میزان بی‌اعتمادی آن‌قدر نبود و با هزینه کمتری هم می‌توانستیم اعتماد را برقرار کنیم و به جایش شبکه‌ای داشته باشیم که برای همه افراد با یک نسخه یکسان از تراکنش اتفاق می‌افتد.
چیزی که در بازار اتفاق می‌افتد، این است که مثلا یک فرایند پیچیده تجاری را در نظر بگیرید که شرکت‌های مختلفی در فرایند آن دخیل هستند و با هم تعاملات و تبادلات مالی و تجاری دارند. یکی از مشکلات عمده‌ای که در این حوزه وجود دارد، این است که هرکس اصطلاحا لجر یا دفتر کل خودش را دارد و یکی از بیشترین منابع هزینه‌ای که در شرکت‌ها هست، تطبیق این دفاتر کل با همدیگر است. یکی از ایده‌هایی که مطرح شد، این بود که زنجیره بلوکی را در چنین جاهایی استفاده کنیم که همه افراد به یک نسخه از تراکنش‌ها و اطلاعات دسترسی داشته باشند و درواقع دسته دیگری از زنجیره بلوکی به اسم زنجیره‌های بلوکی مجوزمحور پیدا شد که برخلاف زنجیره بلوکی ابتدایی هیچ تأیید اولیه‌اي احتیاج نداشتند. افراد این شبکه را یک کنسرسیوم و اعضایی که قرار است از این فناوری استفاده کنند، مشخص می‌کنند.
ح: الان زنجیره‌هاي بلوکی دو دسته هستند؛ زنجیره بلوکی‌های عمومی و زنجیره بلوکی‌های خصوصی شامل کنسرسیومی که باز هم تعابیر مجوزمحور و بدون مجوز را برایشان به کار می‌برند. تمرکز عمده افراد حول و حوش زنجیره‌ بلوکی‌های عمومی است. توضیحات این متن هم درباره زنجیره بلوکی‌های عمومی است؛ مثل بیت‌کوین و اتریوم که هرکسی می‌تواند به راحتی وارد شبکه شود. به نحوی می‌شود گفت مدیریت این شبکه در اختیار دولوپرهاست اما واقعیت این است که چنین شبکه‌ای مدیریتی ندارد. یک کد باز دارد، اوپن‌سورس است که کدش در اینترنت هست، افراد می‌توانند بروند، ببینند، تمام کد را بررسی کنند و می‌توانند روی کامپیوتر نصبش کنند و نحوه کار یک nude عضو شبکه بیت‌کوین یا اتریوم را ببینند. یعنی همه نودها مجاز هستند که از آن پروتکل پیروی کنند. به نحوی رفتار همه نودها در شبکه مشخص است، مطابق پروتکل است اما از طرفی نهاد قانون‌گذار مشخصی ندارد. خود افراد هستند، کسی مشخص نمی‌کند چه نودی کی وارد شبکه شود، چه زمانی خاموش شود، چه زمانی روشن شود. من می‌توانم الان نود بیت‌کوین را روی کامپیوترم راه بيندازم، هر زمان که خواستم، خاموش کنم. شبکه، پایداری خود را دارد و وابسته به این رفتارها نیست، نهاد ثالثی هم آن را مدیریت نمی‌کند. در واقع جذابیتی که بیت‌کوین و زنجیره بلوکی عمومی ایجاد کرد، این بود که ما شبکه‌ای ایجاد کردیم که بدون نهاد ثالث، نهاد ناظر، نهاد مدیریت‌کننده، همه افراد هم‌سطح بودند و این شبکه کار و اعتماد را پخش می‌کرد در میان افرادی که از این شبکه استفاده می‌کنند.
حال پرسش این است که این مسئله برای کشوری مانند ایران چگونه است؟ در مدت اخیر خبرهای رسمی و غیررسمی بسیاری منتشر شده که افراد زیادی در ایران کار ماینینگ برای رسیدن به بیت‌کوین را انجام می‌دهند.
پاسخ این سؤال را باید در چند قسمت داد؛ اول اینکه چرا ماینرها، ماین می‌کنند؟ مگر نگفتیم که کار هزینه‌بری است؟ پاسخ این است که بیت‌کوین طوری طراحی شده بود که بتواند افراد را تشویق کند تا در فرایند اعتمادسازی شبکه‌اش، نقش داشته باشند. وظیفه اصلی ماینر و حضور او در شبکه بیت‌کوین نیز برای برقراری اعتماد و ولیديشن تراکنش‌ها و بلوک‌هاست. اما چون هزینه‌بر است، باید به نوعی افراد تشویق می‌شدند تا در این فرایند شرکت کنند. به این ترتیب، در هر بلوکی که تأیید و به شبکه اضافه می‌شود، اصطلاحا جایزه‌ای برای کسی که آن را ماین کرده است، داده می‌شود و مقداری بیت‌کوین ایجاد می‌شود که به حساب کسی که ماین کرده، وارد می‌شود تا در اختیارش باشد و بتواند از آن استفاده کند. در واقع چیزی که افراد را تشویق می‌کند، جایزه ماینینگ و ارزش بیت‌کوینی است که در آن زمان وجود دارد. چیزی که به ذهن می‌آید این است که بنابراين در این صورت همه ماین می‌کنند. اما شبکه بیت‌کوین طوری ایجاد شده که درجه سختی برای مسئله تعیین کرده است و مسئله باید حل شود. درجه سختی نیز مدام خودش را به‌روز می‌کند و مدام براساس پروتکل، تنظیم می‌شود؛ یعنی طوری تنظیم شده که به‌طور متوسط، هر دقیقه یک ‌بار یک بلوک بیت‌کوین، ماین یا ایجاد شود و نوت‌ها بتوانند یک بلوک را پیدا کنند؛ یعنی از نظر احتمالی، متوسط هر دقیقه یک‌ بار است. این را هم با توجه به روابطش تنظیم کرده است.
کد بیت‌کوین از سال 2009 شروع به کار کرد. آن موقع، کامپیوترها خیلی ضعیف‌تر بودند و توان محاسباتی نیز کمتر بود اما درجه سختی هم خیلی پایین‌تر بود. هر چه پیشرفت تجهیزات بیشتر باشد، هر چه توان محاسباتی بیشتری وارد شبکه شود، سختی مسئله هم بیشتر مي‌شود. مسئله دیگری که باید در این خصوص اضافه کنم، این است که اصلا فرایند خلق پول در شبکه بیت‌کوین، توسط همین جایزه‌هایی است که به بلوک‌های ماین‌شده اختصاص می‌گيرد. بیت‌کوین را به مقداری مشخصی می‌توان تولید کرد چون خواص پول، کمیاب‌ و نایاب بودن آن است که آن را ارزشمند می‌کند. اگر بتوان آن را همین‌طور تولید کرد، خیلی ارزشمند نیست برای چیزی که بخواهد معیار و ملاک ارزش قرار گیرد. این جزء ویژگی‌های ارز محسوب می‌شود. فرایند خلق پول و فرایند خلق بیت‌کوین نیز کلا به‌صورت جایزه‌های ماینینگ است. جایزه ماینینگ دو وجه و دو عملکرد در شبکه بیت‌کوین دارد. یکی بیت‌کوین‌های جدید را وارد شبکه می‌کند، یکی هم مکانیسم تشویقی است برای افرادی که در فرایند اعتمادسازی شبکه شرکت کنند. این را هم باید در نظر داشت که تعداد کل بیت‌کوین‌ها محدود است، یعنی در کل ظرفیتی که برای عرضه بیت‌کوین در نظر گرفته شده برابر با ۲۱ میلیون است که تا الان نزدیک به 18 میلیون آن تولید شده است. به این ترتیب است که هر چند سال یک بار، جایزه ماینینگ، نصف می‌شود. یعنی اگر این جایزه ابتدا 50 بیت‌کوین بود، بعد به 25 کاهش یافت، بعد 12.5، بعد 6.25 شد. جایزه هر بلوک، مدام کم می‌شود. حالا با این شرایط چرا ماینرها دنبال ماینینگ می‌روند؟ پاسخ این است که می‌خواهند بلوک، ماین کنند. نکته‌ای که باید عرض کنم این است که اگر من به عنوان شخص نوعی، حتي دستگاه هم بخرم، با دستگاه‌هایی که هست، شخصا نمی‌توانم چنین کاری بکنم. یعنی احتمال اینکه یک بلوک را ماین کنم ممکن است به صد سال یا چند ده سال برسد. به همین دلیل اصطلاحا گردهمایی‌اي ایجاد شد به اسم استخر یا pool که مجتمع‌های بزرگی در چین و روسیه و جاهای مختلف هستند. در واقع افرادی که می‌گوییم ماین می‌کنند، دستگاه را می‌خرند و عضو یک پول یا استخر می‌شوند که برای آن استخر کار می‌کنند. آن استخر، همه توان محاسباتی را از سراسر دنیا جمع کرده و در اختیار خودش گرفته است، هر جایزه‌ای برد، به میزان مشارکت افراد، میان آنها پخش می‌کند. در اینجا، پول‌ها یا همان استخرها با درصدی هر دقیقه یک بار که ماین می‌شود، آن را می‌برند. پس افرادی که در ایران دستگاه می‌خرند، در واقع دستگاه ماینینگ می‌خرند و عضو پولی در چین می‌شوند. (بیشترشان هم واقعا در چین هستند) به چین یا روسیه یا جاهای دیگر وصل می‌شوند، برای آنها کار می‌کنند و جایزه‌ای که آنها دریافت می‌کنند، به میزان تناسب به نیروها پرداخت می‌شود.
حالا ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا ما که در ایران هستیم می‌توانیم با بیت‌کوین، تحریم‌ها را دور بزنیم؟
پاسخ این است که در واقع این اتفاق نمی‌افتد. درست است که خود بیت‌کوین، تحت نظارت دولت‌ها نیست و دولت‌ها نمی‌توانند در پروتکل آن دست ببرند، اما اتفاقی که می‌افتد این است که وقتی می‌خواهید بیت‌کوین را به ارزی تبدیل کنید که قابل استفاده باشد، باید کاری کنید که این اصل را نقض می‌کند. الان کلیه تبادلات روی بیت‌کوین اتفاق نمی‌افتد. با اینکه قیمت بیت‌کوین بالا رفته است، فرض کنید اگر 21 میلیون بیت‌کوین هم داشته باشیم، یعنی همه بیت‌کوین‌ها هم موجود باشند و قیمت آن هم حدود 10 هزار دلار باشد، کل ارزشی که شبکه بیت‌کوین می‌تواند داشته باشد، نزدیک به 210 میلیارد دلار است که عددش باز هم خیلی بزرگ نیست. مسئله‌ای که در مورد آن صحبت کردم این بود که دولت‌ها می‌توانند به نوعی روی این تبادلات کنترل داشته باشند، مثلا آمریکا برای صرافی‌هایی که در آمریکا هستند قانون گذاشته اگر کسی می‌خواهد بیت‌کوین به صرافی‌ها بدهد و دلار بگیرد، حتما باید هویتش مشخص باشد. یعنی دیگر ناشناس‌بودن که زمان دریافت اصل بیت‌کوین وجود دارد، در این مرحله از بین می‌رود. اصطلاحا مشتری را باید بشناسید. به همین دلیل اگر بخواهد ایران را تحریم کند، می‌تواند به ایرانی‌ها ندهد. چون شبکه بیت‌کوین، شبکه شفافی است، هویت افراد، واضح نیست اما تراکنش‌ها مشخص است. مشخص است که هر حساب، چقدر دریافت می‌کند و چقدر می‌دهد، اینها را همه می‌بینند. اگر آدرس حساب را داشته باشید، می‌توانید تراکنش‌های آن را در اینترنت ببینید؛ از زمانی که ایجاد شده تا الان که فعالیت می‌کند. برای همین، ردگیری حساب‌ها، ردگیری‌های مشخصی است. کلا این مسئله که نتوان آن را ردگیری کرد، چندان در مورد بیت‌کوین صدق نمی‌کند. علاوه بر این وقتی قوانین تحریم را می‌توان روی صرافی‌ها یا منابع اکسچنج اعمال کرد، جلوی کار گرفته می‌شود. البته حتما می‌توان راه فراری برای این هم پیدا کرد اما باز هم ارزش پولی آن آن‌قدر زیاد نیست که فکر کنیم می‌توان با بیت‌کوین، رقم‌های زیادی را در تحریم دور زد و جابه‌جا کرد.
برای اینکه همه بحث معطوف به بیت‌کوین نباشد، باید دید مزایای بلاکچین در حوزه‌های دیگر چگونه است و برای کشوری مانند ایران، بلاکچین چه مزایای احتمالی‌اي می‌تواند داشته باشد.
برای توضیح این مبحث نیز باید گفت که به صورت کلی در جاهایی که به نحوی توزیع‌شدگی داریم، بلاکچین با توجه به ذاتی که دارد، آن هم بدون نهاد واسط یا با نظارت کم نهاد واسط، می‌تواند موفق باشد. یک مثال آن در حوزه انرژی است که می‌توان تبادل همتا به همتای انرژی داشت. یعنی افراد یک محله می‌توانند پنل خورشیدی داشته باشند و برق اضافی‌شان را به هم بفروشند، بدون اینکه بخواهند به نهاد ثالثی بفروشند یا بتوانند بازار محلی برق ایجاد کنند. یعنی خود این افراد هم تولید‌کننده و هم مصرف‌کننده باشند.
در حوزه پزشکی و برای اسناد پزشکی نیز افراد می‌توانند با این فناوری مالک داده خود باشند؛ یعنی سیستم‌هایی ایجاد شود به این ‌صورت که افراد بتوانند حریم خصوصی خود را کنترل کنند و با مجوز خود اسنادشان را در اختیار پزشک یا بیمارستان قرار دهند. با همه این توضیحات ممکن است برای شما این پرسش پیش آمده باشد که کلا فناوری‌های این‌گونه، به چه میزان وابسته به تکنولوژی هستند و چقدر وابسته به نیروی انسانی متخصص. اگر کشوری قدرتمند باشد، لزوما به معنای این نيست که دولوپرهای قدرتمندی دارد یا نه، به دلیل برتری تکنولوژیک آن است.
در مورد بلاکچین باید گفت عمده پلتفرم‌ها و نرم‌افزارهایی که وجود دارند، متن‌باز هستند؛ یعنی در اینترنت هستند، همه افراد و همه کشورها به آن دسترسی دارند و می‌توانند آن را ببینند. اصطلاحا کامیونیتی‌بیس است. افراد شرکت می‌کنند و از کشورهای مختلف، بسته به علاقه خود نظر می‌دهند. پس محدودیتی از نظر اینکه فناوری در اختیار یک کشور باشد نیست. اما کارایی همین هم برمی‌گردد به میزانی که افراد یا به قولی دولوپرهای یک کشور علاقه‌مند باشند و در آن حوزه فعالیت کنند و آن را توسعه دهند. چون عمدتا آنها متن‌باز هستند و در اینترنت در اختیار همه هست. این به توان یک کشور از نظر علمی و توسعه نرم‌افزار و کارکردن در حوزه‌های مرتبط با آی‌تی برمی‌گردد.
به اعتقاد من در حوزه بلاکچین در ایران وضعیتی معمولی داریم. یعنی شاید در حوزه امنیت، حرف‌های سطح بالایی در دنیا برای گفتن داشته باشیم اما در حوزه بلاکچین فعلا مانند بقیه کشورها هستیم. علاقه‌مندانی داریم که کار کردند اما آن‌طور هم نیست و نبوده که بگوییم ایران جزء پیشروها و گردانندگان و تشکیل‌دهندگان گروه‌ها باشد. البته به صورت انفرادی در ایران کسانی را داریم که در این حوزه در سطح بالا ارتباط برقرار می‌کنند ولی می‌توان گفت وضعیت ما در مجموع، در این حوزه معمولی است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها