|

یک شهردار سابق مدرسه از تجارب خود می‌گوید

از شهرداری مدرسه تا مستندسازی اجتماعی

آرزو فرشید.خبرنگار

طرح «شهردار مدرسه» سال به سال گسترده‌تر شده و حالا دیگر نامی آشنا برای مسئولان مدارس و دانش‌آموزان است. این آشنایی به لطف آنهایی که است که در همان ابتدا این ایده را جدی گرفته و برای بالندگی آن کوشیدند؛ از مسئولان مربوطه در شهرداری و آموزش‌وپرورش گرفته تا نخستین شهرداران مدرسه. یکی از این شهرداران علیرضا سلیمانی است. او 22 سال قبل پا در این راه گذاشت و هنوز که هنوز است با این طرح، مدارس و شهرداران مدارس در ارتباط است. او عضو کارگروه شهردار مدرسه است و ورودش به عرصه فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را مدیون تجربه همان‌ سال‌ها می‌داند.
شهردار پیشین مدرسه حالا دیگر عضو سرای اهل قلم و نویسنده ۵ عنوان کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. گوینده و نویسنده چند برنامه رادیویی است و در حوزه تئاتر هم کارهایی کرده است. او چند سالی است که مستندسازی در عرصه اجتماعی را پیشه کرده و اخیرا مجموعه‌ای تحت عنوان «اگه از من میشنوی» در۱۰۰ قسمت و با محوریت تجربه‌نگاری از سالمندان ساخته است.
او در این گفت‌وگو از تجربه شهردارشدن در مدرسه و آثاری که در زندگی بزرگسالی‌اش گذشته است، می‌گوید.

در دوران مدرسه شهردار بودید؛ چند سال گذشته؟

من در سال ۷۷ شهردار مدرسه بودم.
از فرآیند انتخاب شهردار بگویید؛ چطور بود؟ یعنی آن فضا چقدر به رقابت‌های انتخاباتی معمول در عالم سیاست شبیه بود؟
در دورانی که من شهردار مدرسه بودم، این طرح نوپا و نوظهور بود. هنوز بین دانش‌آموزان به خوبی شناخته نشده بود و رقابت برای کسب کرسی‌های انجمن اسلامی دانش‌آموزان جدی‌تر بود. اما وقتی بحث از انتخابات شد، موضوع برای من جدی شد و تصمیم گرفتم از این موضوع بیشتر بدانم، به ‌خاطرهمین به شهرداری منطقه ۴ رفتم و از هر کسی پرسیدم کسی چیزی نمی‌دانست. یادم هست خانمی در روابط عمومی به من آدرس اداره کل آموزش‌های شهروندی که اگر اشتباه نکنم در آن روزها اسمش اداره کل مشارکت‌های اجتماعی بود را داد. من هم مراجعه و اطلاعات جالبی کسب کردم. با چیزهایی که یاد گرفته بودم یک روزنامه دیواری بزرگ به ‌عنوان تبلیغات درست کردم و همین موضوع باعث ایجاد تفاوت بین من و کاندیدای دیگر شد و شهردار مدرسه شدم. روزنامه دیواری من به اداره کل رسید و مدیرکل وقت هم یک دوربین عکاسی به من هدیه داد.
اشاره کردید که طرح جدید بود و بچه‌ها شناختی نداشتند، استقبال از آن چطور بود؟ دانش‌آموزان چقدر ماجرا را جدی گرفتند؟ در انتخابات مشارکت فعال داشتند؟ بعد از انتخابات چطور برای ارایه پیشنهاد یا پیگیری موضوعات به شهردار مدرسه مراجعه‌ می‌کردند؟
برای بچه‌ها وقوع هر رویدادی که باعث تعطیل‌شدن یا ایجاد وقفه در کلاس درس می‌شد، جذاب بود. مشارکت‌ها غیرآگاهانه اما جدی بود. حتی مسئولان مدرسه هم آگاهی لازم را در خصوص طرح نداشتند و طبیعی بود که بچه‌ها با حقوق شهروندی خود و تکالیف‌شان نسبت به شهر آشنا نبودند. به مرور وقتی بروشورهای آموزشی به‌ دست‌مان رسید، گروه‌هایی را تشکیل دادیم و برای بچه‌ها مسئولیت‌هایی را که آن روزها منحصرا در حیطه مدرسه بود، تعریف کردیم. اینها نخستین گام‌های شناخت حقوق شهروندی و مسائل شهری برای من بود.
مسئولان مدرسه چقدر شهردار را واقعا جدی می‌گرفتند؟ شهردار در موضوعات و مسائل مربوط به مدرسه طرف مشورت بود؟ به نظراتش توجهی می‌شد؟
نه، در روزگار ما نگاه مسئولان مدرسه به موضوعات فرهنگی و پرورشی محدود به اردو، تئاتر و مسابقه درس‌هایی از قرآن آقای قرائتی بود. از نگاه مدیر مدرسه فعالیت‌های فوق برنامه فاقد کارایی و ارزش بودند و صرفا برای اینکه از طرف اداره بخشنامه می‌شد، به صورت خیلی ساده و بی‌اهمیت اجرا می‌شدند.
انتظار اصلی از شهردار مدرسه چیست؟
انتظار اصلی از شهردار مدرسه ایجاد آگاهی و انگیزه برای مشارکت خودخواسته در امور مدرسه، محله و شهر است. فعالیت‌هایی که در صورت تحقق، هزینه‌های مدیریت شهری را کاهش می‌دهد و باعث بهبود کیفیت زندگی شهروندان می‌شود.
خود شما وقتی شهردار شدید چقدر به وعده‌هایی که داده بودید، عمل کردید؟
من در انتخابات شعار ندادم و فقط یک روز سر صف خطاب به دانش‌آموزان گفتم: «من دلم مدرسه‌ای زیبا، شاد و پر از انرژی می‌خواهد.
شما هم اگر با من هم‌نظر هستید من را انتخاب کنید!» بچه‌ها به من اعتماد کردند و من به تنها وعده انتخاباتی‌ام که ایجاد کتابخانه۲۰۰۰ جلدی برای مدرسه بود، عمل کردم. از دانش‌آموزان خواستم هر کدام ۲ جلد کتاب غیر درسی به مدرسه هدیه کنند و ۴۰۰ جلد کتاب از آموزش‌وپرورش و تعدادی از ناشران خصوصی گرفتم و مدرسه ما که به لحاظ امکانات محروم بود، صاحب کتابخانه‌ای کامل شد.
وقتی شهردار شدید سخت‌ترین بخش کار چه بود؟ در واقع اصلی‌ترین مانع برای انجام وظایف شهردار مدرسه چیست؟
سخت‌ترین بخش کار متقاعدکردن مسئولان مدرسه برای همراه‌شدن در تحقق و اجرایی‌شدن ایده‌ها بود. تلخ‌ترین خاطره من مربوط به روزی است که در جشنواره دانش‌آموزی در چند رشته برگزیده شده بودیم و به علت شرکت در اختتامیه تنبیه و توبیخ شدیم. خوشبختانه این روزها طرح برای اکثر مدیران مدارس شناخته‌شده است و مسئولان با بچه‌ها همراه و همدل هستند.
بهترین بخش‌ کار چه بود؛ از این تجربه لذت بردید و راضی هستید؟
بهترین بخش کار دیدن نتایج کارها و طرح‌های کوچکی بود که ثابت می‌کرد فعالیت فرهنگی فعالیتی موثر اما زمانبر است. امیدواری‌هایی که باعث جرقه و دلبستگی به تداوم فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی شد.
من از اینکه در مسیر فعالیت‌های فرهنگی قرار گرفتم، خوشحالم. یکی از ارزشمندترین دستاوردهای مقوله «اجتماعی‌شدن» مهربان و صبورترشدن است. اینکه یاد می‌گیری انسان‌ها را همان‌گونه‌ای که هستند، بپذیری و دوست داشته باشی.
مهم‌ترین چیزی که در جریان این شهردارشدن، آموختید چه بود؟
من از تجربه شهردارشدن آموختم که برای ایجاد یک تغییر و یک عادتی که تبدیل به رفتار رایج و عادی شده است باید صبور بود، مطالعه کرد و از شکست نترسید.
الان و در بزرگسالی مشغول چه کار هستید؟ آن تجربه کمکی به شما در عرصه شغلی و اجتماعی کرده است؟
من این روزها یک مجموعه فرهنگی دارم و در کنار دوستانم در حوزه فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی مطالعه و فعالیت می‌کنم. سعی می‌کنم آموخته‌هایم از زندگی و تجربه‌های تلخ و شیرین از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را با دانش‌آموزان، همسایگان و بستگان در میان بگذارم و از آنها و تجربه‌هایشان بیاموزم.
تجربه شهردار مدرسه‌شدن، تجربه مدیریت کلان در مدرسه بود. آموزش نحوه تأثیرگذاری مثبت بر دیگران و از همه مهم‌تر متقاعد‌کردن دیگران برای مشارکت در یک کار خوب که درنهایت منجر به وقوع حال خوب در مشارکت‌کنندگان می‌شود.
فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد این طرح برای دانش‌آموزان چیست؛ آنهایی که شهردارشدن را تجربه می‌کنند یا آنهایی که در مدرسه هم یک شهروند ساده هستند؟
بزرگ‌ترین دستاورد و معیار برای اینکه بدانیم یک کار فرهنگی چقدر اثربخش است رصد حال مردم و حال شهر و جامعه بعد از آن واقعه است. حال خوب حلقه گمشده دنیای دیجیتال امروز است.
بزرگ‌ترین دستاورد طرح شهردار مدرسه برای دانش‌آموزان اجتماعی‌شدن و مشارکت‌پذیرشدن آنهاست؛ اینکه یاد می‌گیرند که در هر سن و جایگاهی که هستند، مسئولیت‌ها و نقش‌شان را به خوبی اجرا کنند.
شهردار مدرسه تمرین مطالبه‌گری مثبت و روشی بسیار صحیح برای ایجاد روحیه پاسخگویی است. شهردار مدرسه شبیه الماسی است که از هر طرف که نگاهش کنید ابعاد آموزشی، فرهنگی و اجتماعی آن می‌درخشد. چه شهردار باشی و چه دانش‌آموز ساده، این تجربه به ما می‌آموزد که برای به دست آوردن هر چیز باید تلاش کرد و آموخت و هر قدرت و جایگاهی باید پشتوانه‌ای داشته باشد. پشتوانه مدیریت در کنار تجربه و تخصص استفاده از خرد جمعی است؛ مقوله‌ای که در ساختار شهردار مدرسه به آن توجه ویژه‌ای می‌شود.
این طرح همان‌قدر که دانش‌آموزان را برای ورود به زندگی اجتماعی آماده می‌کند، در پیشبرد امور مدرسه هم به صورت عملی کارایی دارد؟
شهردار مدرسه عامل تعامل و ایجاد رابطه مشارکتی بین دانش‌آموزان، مدرسه، خانواده و مدیریت شهری است. پرواضح است که اتحاد و همدلی این ۴ گروه می‌تواند منجر به آبادانی مدرسه و محله و رغبت بیشتر خانواده‌ها برای همراهی در حل مشکلات مدرسه شود.

طرح «شهردار مدرسه» سال به سال گسترده‌تر شده و حالا دیگر نامی آشنا برای مسئولان مدارس و دانش‌آموزان است. این آشنایی به لطف آنهایی که است که در همان ابتدا این ایده را جدی گرفته و برای بالندگی آن کوشیدند؛ از مسئولان مربوطه در شهرداری و آموزش‌وپرورش گرفته تا نخستین شهرداران مدرسه. یکی از این شهرداران علیرضا سلیمانی است. او 22 سال قبل پا در این راه گذاشت و هنوز که هنوز است با این طرح، مدارس و شهرداران مدارس در ارتباط است. او عضو کارگروه شهردار مدرسه است و ورودش به عرصه فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را مدیون تجربه همان‌ سال‌ها می‌داند.
شهردار پیشین مدرسه حالا دیگر عضو سرای اهل قلم و نویسنده ۵ عنوان کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. گوینده و نویسنده چند برنامه رادیویی است و در حوزه تئاتر هم کارهایی کرده است. او چند سالی است که مستندسازی در عرصه اجتماعی را پیشه کرده و اخیرا مجموعه‌ای تحت عنوان «اگه از من میشنوی» در۱۰۰ قسمت و با محوریت تجربه‌نگاری از سالمندان ساخته است.
او در این گفت‌وگو از تجربه شهردارشدن در مدرسه و آثاری که در زندگی بزرگسالی‌اش گذشته است، می‌گوید.

در دوران مدرسه شهردار بودید؛ چند سال گذشته؟

من در سال ۷۷ شهردار مدرسه بودم.
از فرآیند انتخاب شهردار بگویید؛ چطور بود؟ یعنی آن فضا چقدر به رقابت‌های انتخاباتی معمول در عالم سیاست شبیه بود؟
در دورانی که من شهردار مدرسه بودم، این طرح نوپا و نوظهور بود. هنوز بین دانش‌آموزان به خوبی شناخته نشده بود و رقابت برای کسب کرسی‌های انجمن اسلامی دانش‌آموزان جدی‌تر بود. اما وقتی بحث از انتخابات شد، موضوع برای من جدی شد و تصمیم گرفتم از این موضوع بیشتر بدانم، به ‌خاطرهمین به شهرداری منطقه ۴ رفتم و از هر کسی پرسیدم کسی چیزی نمی‌دانست. یادم هست خانمی در روابط عمومی به من آدرس اداره کل آموزش‌های شهروندی که اگر اشتباه نکنم در آن روزها اسمش اداره کل مشارکت‌های اجتماعی بود را داد. من هم مراجعه و اطلاعات جالبی کسب کردم. با چیزهایی که یاد گرفته بودم یک روزنامه دیواری بزرگ به ‌عنوان تبلیغات درست کردم و همین موضوع باعث ایجاد تفاوت بین من و کاندیدای دیگر شد و شهردار مدرسه شدم. روزنامه دیواری من به اداره کل رسید و مدیرکل وقت هم یک دوربین عکاسی به من هدیه داد.
اشاره کردید که طرح جدید بود و بچه‌ها شناختی نداشتند، استقبال از آن چطور بود؟ دانش‌آموزان چقدر ماجرا را جدی گرفتند؟ در انتخابات مشارکت فعال داشتند؟ بعد از انتخابات چطور برای ارایه پیشنهاد یا پیگیری موضوعات به شهردار مدرسه مراجعه‌ می‌کردند؟
برای بچه‌ها وقوع هر رویدادی که باعث تعطیل‌شدن یا ایجاد وقفه در کلاس درس می‌شد، جذاب بود. مشارکت‌ها غیرآگاهانه اما جدی بود. حتی مسئولان مدرسه هم آگاهی لازم را در خصوص طرح نداشتند و طبیعی بود که بچه‌ها با حقوق شهروندی خود و تکالیف‌شان نسبت به شهر آشنا نبودند. به مرور وقتی بروشورهای آموزشی به‌ دست‌مان رسید، گروه‌هایی را تشکیل دادیم و برای بچه‌ها مسئولیت‌هایی را که آن روزها منحصرا در حیطه مدرسه بود، تعریف کردیم. اینها نخستین گام‌های شناخت حقوق شهروندی و مسائل شهری برای من بود.
مسئولان مدرسه چقدر شهردار را واقعا جدی می‌گرفتند؟ شهردار در موضوعات و مسائل مربوط به مدرسه طرف مشورت بود؟ به نظراتش توجهی می‌شد؟
نه، در روزگار ما نگاه مسئولان مدرسه به موضوعات فرهنگی و پرورشی محدود به اردو، تئاتر و مسابقه درس‌هایی از قرآن آقای قرائتی بود. از نگاه مدیر مدرسه فعالیت‌های فوق برنامه فاقد کارایی و ارزش بودند و صرفا برای اینکه از طرف اداره بخشنامه می‌شد، به صورت خیلی ساده و بی‌اهمیت اجرا می‌شدند.
انتظار اصلی از شهردار مدرسه چیست؟
انتظار اصلی از شهردار مدرسه ایجاد آگاهی و انگیزه برای مشارکت خودخواسته در امور مدرسه، محله و شهر است. فعالیت‌هایی که در صورت تحقق، هزینه‌های مدیریت شهری را کاهش می‌دهد و باعث بهبود کیفیت زندگی شهروندان می‌شود.
خود شما وقتی شهردار شدید چقدر به وعده‌هایی که داده بودید، عمل کردید؟
من در انتخابات شعار ندادم و فقط یک روز سر صف خطاب به دانش‌آموزان گفتم: «من دلم مدرسه‌ای زیبا، شاد و پر از انرژی می‌خواهد.
شما هم اگر با من هم‌نظر هستید من را انتخاب کنید!» بچه‌ها به من اعتماد کردند و من به تنها وعده انتخاباتی‌ام که ایجاد کتابخانه۲۰۰۰ جلدی برای مدرسه بود، عمل کردم. از دانش‌آموزان خواستم هر کدام ۲ جلد کتاب غیر درسی به مدرسه هدیه کنند و ۴۰۰ جلد کتاب از آموزش‌وپرورش و تعدادی از ناشران خصوصی گرفتم و مدرسه ما که به لحاظ امکانات محروم بود، صاحب کتابخانه‌ای کامل شد.
وقتی شهردار شدید سخت‌ترین بخش کار چه بود؟ در واقع اصلی‌ترین مانع برای انجام وظایف شهردار مدرسه چیست؟
سخت‌ترین بخش کار متقاعدکردن مسئولان مدرسه برای همراه‌شدن در تحقق و اجرایی‌شدن ایده‌ها بود. تلخ‌ترین خاطره من مربوط به روزی است که در جشنواره دانش‌آموزی در چند رشته برگزیده شده بودیم و به علت شرکت در اختتامیه تنبیه و توبیخ شدیم. خوشبختانه این روزها طرح برای اکثر مدیران مدارس شناخته‌شده است و مسئولان با بچه‌ها همراه و همدل هستند.
بهترین بخش‌ کار چه بود؛ از این تجربه لذت بردید و راضی هستید؟
بهترین بخش کار دیدن نتایج کارها و طرح‌های کوچکی بود که ثابت می‌کرد فعالیت فرهنگی فعالیتی موثر اما زمانبر است. امیدواری‌هایی که باعث جرقه و دلبستگی به تداوم فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی شد.
من از اینکه در مسیر فعالیت‌های فرهنگی قرار گرفتم، خوشحالم. یکی از ارزشمندترین دستاوردهای مقوله «اجتماعی‌شدن» مهربان و صبورترشدن است. اینکه یاد می‌گیری انسان‌ها را همان‌گونه‌ای که هستند، بپذیری و دوست داشته باشی.
مهم‌ترین چیزی که در جریان این شهردارشدن، آموختید چه بود؟
من از تجربه شهردارشدن آموختم که برای ایجاد یک تغییر و یک عادتی که تبدیل به رفتار رایج و عادی شده است باید صبور بود، مطالعه کرد و از شکست نترسید.
الان و در بزرگسالی مشغول چه کار هستید؟ آن تجربه کمکی به شما در عرصه شغلی و اجتماعی کرده است؟
من این روزها یک مجموعه فرهنگی دارم و در کنار دوستانم در حوزه فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی مطالعه و فعالیت می‌کنم. سعی می‌کنم آموخته‌هایم از زندگی و تجربه‌های تلخ و شیرین از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را با دانش‌آموزان، همسایگان و بستگان در میان بگذارم و از آنها و تجربه‌هایشان بیاموزم.
تجربه شهردار مدرسه‌شدن، تجربه مدیریت کلان در مدرسه بود. آموزش نحوه تأثیرگذاری مثبت بر دیگران و از همه مهم‌تر متقاعد‌کردن دیگران برای مشارکت در یک کار خوب که درنهایت منجر به وقوع حال خوب در مشارکت‌کنندگان می‌شود.
فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد این طرح برای دانش‌آموزان چیست؛ آنهایی که شهردارشدن را تجربه می‌کنند یا آنهایی که در مدرسه هم یک شهروند ساده هستند؟
بزرگ‌ترین دستاورد و معیار برای اینکه بدانیم یک کار فرهنگی چقدر اثربخش است رصد حال مردم و حال شهر و جامعه بعد از آن واقعه است. حال خوب حلقه گمشده دنیای دیجیتال امروز است.
بزرگ‌ترین دستاورد طرح شهردار مدرسه برای دانش‌آموزان اجتماعی‌شدن و مشارکت‌پذیرشدن آنهاست؛ اینکه یاد می‌گیرند که در هر سن و جایگاهی که هستند، مسئولیت‌ها و نقش‌شان را به خوبی اجرا کنند.
شهردار مدرسه تمرین مطالبه‌گری مثبت و روشی بسیار صحیح برای ایجاد روحیه پاسخگویی است. شهردار مدرسه شبیه الماسی است که از هر طرف که نگاهش کنید ابعاد آموزشی، فرهنگی و اجتماعی آن می‌درخشد. چه شهردار باشی و چه دانش‌آموز ساده، این تجربه به ما می‌آموزد که برای به دست آوردن هر چیز باید تلاش کرد و آموخت و هر قدرت و جایگاهی باید پشتوانه‌ای داشته باشد. پشتوانه مدیریت در کنار تجربه و تخصص استفاده از خرد جمعی است؛ مقوله‌ای که در ساختار شهردار مدرسه به آن توجه ویژه‌ای می‌شود.
این طرح همان‌قدر که دانش‌آموزان را برای ورود به زندگی اجتماعی آماده می‌کند، در پیشبرد امور مدرسه هم به صورت عملی کارایی دارد؟
شهردار مدرسه عامل تعامل و ایجاد رابطه مشارکتی بین دانش‌آموزان، مدرسه، خانواده و مدیریت شهری است. پرواضح است که اتحاد و همدلی این ۴ گروه می‌تواند منجر به آبادانی مدرسه و محله و رغبت بیشتر خانواده‌ها برای همراهی در حل مشکلات مدرسه شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها