|

4 زن از تجربه زیسته تردد شهری خود در طول شبانه‌روز می‌گویند

وقتی مترو امن‌ترین نقطه شهر است

نیلوفر حامدی.خبرنگار

«از همان روز کذایی یاد گرفتم که به محض نشستن در خودرو باید شیشه‌ها را تا آخر بالا ببرم؛ فرقی ندارد زمستان باشد یا تابستان. استفاده از کولر و بخاری همیشه راه بهتری است. در را قفل کنم و فقط حواسم به مسیر باشد. رادیو و آهنگی هم روشن کنم تا صدا و ادا اطوار برخی راننده‌های اطراف را نبینم.» «مترو بهترین گزینه است. شلوغی‌اش آن هم در اوج ساعات رفت و برگشت مردم از محل کار آدم را خسته می‌کند اما حداقل خیالم راحت است که کمتر در مظان خطر و مشکل قرار می‌گیرم.» «هیچ‌وقت روزی که وسط بزرگراه با دادوفریاد از تاکسی پیاده شدم از خاطرم نمی‌رود. از همان روز به بعد دیگر امکان ندارد لحظات نشستن در تاکسی را با آرامش بگذرانم.» «من ساکت نمی‌مانم. واکنش نشان می‌دهم. بارها شده که به خاطر رفتار فردی در اتوبوس با او برخورد کرده‌ام؛ چون خودم به امنیت خودم احترام می‌گذارم.» خیابان‌ها و کوچه‌هایی که در طول روز و شب در آن تردد می‌کنیم، بخشی از مهم‌ترین تجربه‌های زیسته ما را شکل می‌دهند. ما در خیابان‌ها برف و باران و آفتاب را می‌بینیم، چهره مردم و همشهریان را نظاره می‌کنیم، گاهی زمین می‌خوریم، گاهی دعوا می‌کنیم و گاهی هم کسی دست‌مان را می‌گیرد. در همه حال اما آنچه که تردد در این مسیر را برای ما سخت یا آسان می‌کند، بودن یا نبودن «امنیت» است. مفهومی که شاید تعریف آن در یکسری واژه کار ساده‌ای نباشد اما حس و لمس‌کردن آن به راحتی ممکن است. شاید شرح حس امنیت برای هر فردی کار راحتی نباشد اما اینکه آیا در شرایط متفاوت این مفهوم را حس می‌کند یا نه کار دشواری نیست. به راحتی و با یک پاسخ «بله» یا «خیر» می‌تواند جواب بدهد.

شهر و حس امنیت در آن یکی از برجسته‌ترین ساحاتی است که می‌توان آن شهر را محک زد و شهروندان هم بهترین گزینه‌ها برای ارزیابی این امنیت هستند. افرادی که در خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر زندگی می‌کنند، راه می‌روند و اوقات‌شان را در آن سپری می‌کنند. راضیه، مریم، سیما و الهام 4 زنی هستند که تجربه خود از تردد روزانه از مناطق مختلف شهری تهران را روایت می‌کنند. تجربه‌هایی متفاوت و امنیتی که در شهر گاهی آن را حس می‌کنند و برخی روزها و شب‌ها هم بدون آن قدم به شهر می‌گذارند.
با خودروی شخصی خودم احساس امنیت بیشتری می‌کنم
راضیه 38 سال دارد و حالا 6 سالی می‌شود که مسیر خانه تا محل کارش را با خودرو شخصی طی می‌کند. هر روز از حوالی شهر ری راهی شهرک غرب می‌شود. می‌گوید مسیر آن قدر طولانی است که بدون خودرو رفت‌وآمدکردن کار را برایش دشوار می‌کند و علاوه بر 8 ساعت کاری باید 2 ساعت هم بیشتر در راه باشد. اما این همه دلیل او نیست: «حالا یک سالی می‌شود که مترویی در میدان صنعت راه‌اندازی شده و امکان اینکه بعضی روزها هم بتوانم از آن طریق رفت‌وآمد کنم به وجود آمده است، اما راستش را بخواهید باز هم خودروی شخصی را ترجیح می‌دهم؛ چون احساس آرامش بیشتری دارم. در خودرو فقط خودم هستم و گاهی اوقات هم همکارانم را تا یک مسیری می‌رسانم اما می‌دانم که هیچ‌ کسی نمی‌تواند برای من مزاحمتی ایجاد کند. اما در طول روز بارها و بارها تجربیات سایر همکارانم را می‌شنوم که در مسیر راه‌شان چقدر با آزارهای متعدد روبه‌رو شده‌اند. برای همین چرا باید بدون خودروی شخصی تردد کنم؟»
او البته در همین خودروی شخصی هم آزار را تجربه کرده است: «اگر چه یک بار در همین خودروی شخصی خودم هم تجربه بدی داشتم. 3 سال پیش بود. دستم را به شیشه بغلی ماشینم تکیه داده بودم و غرق در اتفاقات روز به سمت خانه حرکت می‌کردم. آن روز در شرکت کاری داشتیم که مجبور شده بودم چند ساعتی بیشتر بمانم و به همین دلیل هم دیرتر راهی خانه شدم. ساعت حدود 10 شب و خیابان‌ها هم نسبتا خلوت بود. خوشحال از نبود ترافیک در حرکت بودم که ناگهان دیدم یک دستی از بیرون دستم را گرفته است. آن قدر شوکه شده بودم که برای چند لحظه اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، مات بودم و فقط شانس آورده بودم که خیابان‌ها خلوت بودند. شاید هم بدشانس بودم چون خیابان خلوت به آن مرد جسارت چنین کاری را داده بود. بعد از چند لحظه که از شوک درآمدم، دستم را کشیدم، شیشه خودرو را بالا دادم و سرعت را زیاد کردم. حتی زبانم باز نشد که فریاد بزنم؛ فقط چهره مرد موتورسوار را دیدم که می‌خندید. بعد از چند دقیقه اذیت و آزارش را بیشتر کرد. مقابل ماشین من ویراژ می‌داد و اجازه نمی‌داد رد شوم. اصلا نمی‌دانستم چکار کنم. حتی به ذهنم نرسید که تلفنم را بردارم و برای ترسیدنش هم که شده به 110 زنگ بزنم ولی نزدیک یک خروجی او راه خودش را رفت و من هم بالاخره در مسیر خودم قرار گرفتم.»
راضیه حالا از آن اتفاق تصویری تار در ذهنش دارد اما تأثیرات آن حادثه به قوت خود باقی است: «شاید برای کسی که این تجربه‌ها را بخواند، موضوع ساده باشد. اتفاقی هم که آخرش رخ نداد. من سالم به خانه برگشتم. حتی یک خط روی خودم یا ماشینم نیفتاد اما اتفاق بدی بود؛ آن قدر بد که حالا بعد از 3 سال، هنوز نمی‌توانم دستم را از پنجره خودرو بیرون ببرم. حتی شیشه ها را هم به ندرت پایین می‌دهم؛ برایم تبدیل به یک ترس جدی شده است.»
او اما با وجود این حس امنیت در شهر را به طور کلی زیر سوال نمی‌برد: «نمی‌خواهم بگویم که اصلا احساس امنیت ندارم. این طور هم نیست. آن حادثه یک بار تکرار شد. به جز آن گاهی اوقات رخ می‌دهد که سرنشینان سایر خودروها حرفی بزنند یا متلکی بگویند، اما من توجهی به آنها ندارم و راه خودم را می‌روم ولی کاش می‌شد تردد عادی ما در شهر همراه با این اتفاقات نباشد. این حادثه برای من به خیر گذشت اما تجربیات زیادی شنیده و خوانده‌ام که عاقبت خوشی نداشته‌اند.»
مترو از همه وسایط نقلیه عمومی امن‌تر است
مریم اما خودرویی ندارد. مترو گزینه منتخبش برای تردد در شهر است و از آن هم رضایت نسبی دارد. او تا به حال در مترو با مشکلی مواجه نشده و به همین دلیل هم با خیال راحت از این وسیله نقلیه عمومی استفاده می‌کند: «خودروی شخصی که ندارم. تاکسی‌های اینترنتی هم که دیگر قیمت‌شان خیلی بالا رفته است. اتوبوس هم آن قدر ترافیک و انتظار در ایستگاه دارد که نمی‌ارزد سوارش بشوم. در نتیجه مترو بهترین گزینه است. تازه وقتی در کوپه‌های جدا از مردان می‌نشینم، نگران چیزی هم نیستم.»
وقتی از او می‌پرسم که یعنی موافق با جدایی زن و مرد در همه محیط‌هاست اما پاسخ دیگری می‌دهد: «نه من طرفدار تفکیک زن و مرد نیستم. اما این کار در مترو خوب است. در این شلوغی واقعا اگر قرار باشد واگن‌ها مجزا نباشند نمی‌دانم چه خواهد شد. در این یک قلم به نظرم تفکیک کار خوبی است.»
امنیت برای مریم تعریف روشنی دارد: «من می‌خواهم آرامش داشته باشم و کسی مزاحمم نشود. این امکان تا حدی در مترو برایم مهیاست. فکر کنم زیرزمین امن‌تر از روی زمین باشد. شاید هم به این علت است که مردم در مترو خسته‌اند. همه در حال دویدن‌ هستند. اول صبح همه می‌خواهند سر کار و مدرسه و دانشگاه‌شان بروند و عصر هم خسته و مانده، منتظرند تا زودتر به خانه برسند.»
تجربه پیاده‌شدن از تاکسی وسط بزرگراه من را تغییر داد
پاییز سال گذشته بود که سیما مجبور شد وسط بزگراه از تاکسی پیاده شود. حالا ولی می‌گوید اگر به آن روز برمی‌گشت، هرگز این کار را نمی‌کرد: «از سرکار به خانه برمی‌گشتم. مسیر همیشگی بود. در اتوبان کردستان بودیم که ناگهان حس کردم دست مرد کناری، روی پایم است. اول حس کردم اشتباه می‌کنم بعد از چند لحظه اما فهمیدم که اشتباهی در کار نیست. خودم را جمع کردم، سرفه کردم، سعی کردم فضا را تغییر دهم اما هیچ راهی نبود. ترسیده بودم. می خواستم به راننده بگویم اما دهانم باز نمی‌شد. کیفم را به سمت آن مرد فشار دادم، بازهم فایده ای نداشت. داشتم خفه می‌شدم. از ترس و اضطراب توامان. هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسید. ناگهان گفتم، «آقا من پیاده میشم». تنها کاری بود که به ذهنم رسید. کرایه را دادم. پیاده شدم و وسط بزرگراه زدم زیر گریه. از ترس و بی علمی خودم خجالت زده بودم. از اینکه نتوانسته بودم هیچ کاری کنم. از اینکه داد نزدم، جیغ نکشیدم، از اینکه سکوت کردم عصبانی بودم. اگر دوباره به آن روز برگردم، حتما جواب آن رفتار را می‌دهم.»
از نظر سیما این آزارها در تمام طول روز و شب وجود دارد. یک روز بیشتر و روز دیگر کمتر. اما آنقدر زیاد شده‌اند که حتی به بعضی از آنها عادت کرده است: «شما از یک زن بپرس که اگر مردی در خیابان به تو متلک بیندازد چه می‌کنی؟ حتما چند لحظه ای فکر می‌کند. چون این تجربه آنقدر برای او عادی و تکراری است که نمی داند چگونه باید پاسخ شما را بدهد. در تاکسی، اتوبوس، موقع قدم زدن، روی پل های عابر. برای همین هم می‌‌گویم که اگر به ان روز برگردم طور دیگری رفتار می‌کنم. چون حالا دیگر آنقدر در این باره خوانده‌ام که خوب می‌دانم نباید در مقابل چنین اتفاقاتی سکوت کرد.»

آزار در سطح شهر محدود به زنان نیست
«گاهی به دوستانم می‌گویم که اگر آدم خوش خوابی نبودم، هر روز باید در اتوبوس‌ها با این و آن دعوا می‌کردم.» این ها را الهام می‌گوید. 22 سال دارد و به قول خودش به حقوق شهروندی‌اش آشناست. وسیله‌ای که بیشتر اوقات با آن تردد می‌کند اتوبوس است و می‌گوید به خودش و آرامش و امنیتش احترام می‌گذارد: «من قبل از هر کسی به امنیت خودم احترام می‌گذارم و به همین دلیل هم به آنهایی که می‌گویند باید در مقابل آزارگران سکوت کرد، مشکل جدی دارم. سکوت من یعنی، اجازه دادن به اینکه آن فرد به خطایش ادامه دهد. برای همین هم، همیشه و تحت هر شرایطی واکنش نشان می‌دهم. بارها شده که دراتوبوس به خاطر اینکه کسی نگاه خیره طولانی مدتی داشته با او برخورد کرده‌ام. تازه بیشتر وقاع در مسیر رفت و آمد را چرت می زنم و موسیقی گوش می‌دهم. به همین دلیل هم خیلی ازبرخوردها را نمی‌بینم.» از نظر الهام وسیله نقلیه مورد نظر، تفاوت چندانی در مواجهه‌های این چنینی ایجاد نمی‌کند: «فرقی ندارد. تاکسی، مترو، خودروی شخصی یا پیاده راه رفتن. هر کدام از این ها مشکلات خودشان را دارند. به همین دلیل هم می‌گویم که مهم است خودمان به خودمان احترام بگذاریم. تازه این تجربه‌ها فقط برای زنان نیست. من مردانی را هم دیده‌ام که با آزارهای متعدد در سطح شهر روبرو شدند.» امنیت دیجیتال، امنیت بهداشتی، امنیت زیرساخت و امنیت شخصی 4 معیار اصلی برای رتبه بندی شهرها است. تهران، سال گذشته از فهرست جهانی شهرهای امن خارج شد. حوالی کو‌چه‌های تنگ و باریک، یا وسط اتوبانی مملو از خودرو. درحاشیه یک پارک یا روی پل عابر پیاده. هنگام عبور از یک خیابان با خودروی شخصی یا نشسته در تاکسی و اتوبوس و مترو. فرقی نمی‌کند که کجا باشیم، تردد امن و امان در شهر، یکی از اساسی‌ترین حقوق شهروندی است. بخشی از آن تامین شده و بخش دیگرش نه و راضیه، مریم، سیما و الهام خواهان تمام این امنیت هستند. زیباترین و مدرن‌ترین شهرهای دنیا هم در صورتی که فاقد امنیت لازم برای شهروندانشان باشند، همیشه یک کمبود بزرگ خواهند داشت.

«از همان روز کذایی یاد گرفتم که به محض نشستن در خودرو باید شیشه‌ها را تا آخر بالا ببرم؛ فرقی ندارد زمستان باشد یا تابستان. استفاده از کولر و بخاری همیشه راه بهتری است. در را قفل کنم و فقط حواسم به مسیر باشد. رادیو و آهنگی هم روشن کنم تا صدا و ادا اطوار برخی راننده‌های اطراف را نبینم.» «مترو بهترین گزینه است. شلوغی‌اش آن هم در اوج ساعات رفت و برگشت مردم از محل کار آدم را خسته می‌کند اما حداقل خیالم راحت است که کمتر در مظان خطر و مشکل قرار می‌گیرم.» «هیچ‌وقت روزی که وسط بزرگراه با دادوفریاد از تاکسی پیاده شدم از خاطرم نمی‌رود. از همان روز به بعد دیگر امکان ندارد لحظات نشستن در تاکسی را با آرامش بگذرانم.» «من ساکت نمی‌مانم. واکنش نشان می‌دهم. بارها شده که به خاطر رفتار فردی در اتوبوس با او برخورد کرده‌ام؛ چون خودم به امنیت خودم احترام می‌گذارم.» خیابان‌ها و کوچه‌هایی که در طول روز و شب در آن تردد می‌کنیم، بخشی از مهم‌ترین تجربه‌های زیسته ما را شکل می‌دهند. ما در خیابان‌ها برف و باران و آفتاب را می‌بینیم، چهره مردم و همشهریان را نظاره می‌کنیم، گاهی زمین می‌خوریم، گاهی دعوا می‌کنیم و گاهی هم کسی دست‌مان را می‌گیرد. در همه حال اما آنچه که تردد در این مسیر را برای ما سخت یا آسان می‌کند، بودن یا نبودن «امنیت» است. مفهومی که شاید تعریف آن در یکسری واژه کار ساده‌ای نباشد اما حس و لمس‌کردن آن به راحتی ممکن است. شاید شرح حس امنیت برای هر فردی کار راحتی نباشد اما اینکه آیا در شرایط متفاوت این مفهوم را حس می‌کند یا نه کار دشواری نیست. به راحتی و با یک پاسخ «بله» یا «خیر» می‌تواند جواب بدهد.

شهر و حس امنیت در آن یکی از برجسته‌ترین ساحاتی است که می‌توان آن شهر را محک زد و شهروندان هم بهترین گزینه‌ها برای ارزیابی این امنیت هستند. افرادی که در خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر زندگی می‌کنند، راه می‌روند و اوقات‌شان را در آن سپری می‌کنند. راضیه، مریم، سیما و الهام 4 زنی هستند که تجربه خود از تردد روزانه از مناطق مختلف شهری تهران را روایت می‌کنند. تجربه‌هایی متفاوت و امنیتی که در شهر گاهی آن را حس می‌کنند و برخی روزها و شب‌ها هم بدون آن قدم به شهر می‌گذارند.
با خودروی شخصی خودم احساس امنیت بیشتری می‌کنم
راضیه 38 سال دارد و حالا 6 سالی می‌شود که مسیر خانه تا محل کارش را با خودرو شخصی طی می‌کند. هر روز از حوالی شهر ری راهی شهرک غرب می‌شود. می‌گوید مسیر آن قدر طولانی است که بدون خودرو رفت‌وآمدکردن کار را برایش دشوار می‌کند و علاوه بر 8 ساعت کاری باید 2 ساعت هم بیشتر در راه باشد. اما این همه دلیل او نیست: «حالا یک سالی می‌شود که مترویی در میدان صنعت راه‌اندازی شده و امکان اینکه بعضی روزها هم بتوانم از آن طریق رفت‌وآمد کنم به وجود آمده است، اما راستش را بخواهید باز هم خودروی شخصی را ترجیح می‌دهم؛ چون احساس آرامش بیشتری دارم. در خودرو فقط خودم هستم و گاهی اوقات هم همکارانم را تا یک مسیری می‌رسانم اما می‌دانم که هیچ‌ کسی نمی‌تواند برای من مزاحمتی ایجاد کند. اما در طول روز بارها و بارها تجربیات سایر همکارانم را می‌شنوم که در مسیر راه‌شان چقدر با آزارهای متعدد روبه‌رو شده‌اند. برای همین چرا باید بدون خودروی شخصی تردد کنم؟»
او البته در همین خودروی شخصی هم آزار را تجربه کرده است: «اگر چه یک بار در همین خودروی شخصی خودم هم تجربه بدی داشتم. 3 سال پیش بود. دستم را به شیشه بغلی ماشینم تکیه داده بودم و غرق در اتفاقات روز به سمت خانه حرکت می‌کردم. آن روز در شرکت کاری داشتیم که مجبور شده بودم چند ساعتی بیشتر بمانم و به همین دلیل هم دیرتر راهی خانه شدم. ساعت حدود 10 شب و خیابان‌ها هم نسبتا خلوت بود. خوشحال از نبود ترافیک در حرکت بودم که ناگهان دیدم یک دستی از بیرون دستم را گرفته است. آن قدر شوکه شده بودم که برای چند لحظه اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، مات بودم و فقط شانس آورده بودم که خیابان‌ها خلوت بودند. شاید هم بدشانس بودم چون خیابان خلوت به آن مرد جسارت چنین کاری را داده بود. بعد از چند لحظه که از شوک درآمدم، دستم را کشیدم، شیشه خودرو را بالا دادم و سرعت را زیاد کردم. حتی زبانم باز نشد که فریاد بزنم؛ فقط چهره مرد موتورسوار را دیدم که می‌خندید. بعد از چند دقیقه اذیت و آزارش را بیشتر کرد. مقابل ماشین من ویراژ می‌داد و اجازه نمی‌داد رد شوم. اصلا نمی‌دانستم چکار کنم. حتی به ذهنم نرسید که تلفنم را بردارم و برای ترسیدنش هم که شده به 110 زنگ بزنم ولی نزدیک یک خروجی او راه خودش را رفت و من هم بالاخره در مسیر خودم قرار گرفتم.»
راضیه حالا از آن اتفاق تصویری تار در ذهنش دارد اما تأثیرات آن حادثه به قوت خود باقی است: «شاید برای کسی که این تجربه‌ها را بخواند، موضوع ساده باشد. اتفاقی هم که آخرش رخ نداد. من سالم به خانه برگشتم. حتی یک خط روی خودم یا ماشینم نیفتاد اما اتفاق بدی بود؛ آن قدر بد که حالا بعد از 3 سال، هنوز نمی‌توانم دستم را از پنجره خودرو بیرون ببرم. حتی شیشه ها را هم به ندرت پایین می‌دهم؛ برایم تبدیل به یک ترس جدی شده است.»
او اما با وجود این حس امنیت در شهر را به طور کلی زیر سوال نمی‌برد: «نمی‌خواهم بگویم که اصلا احساس امنیت ندارم. این طور هم نیست. آن حادثه یک بار تکرار شد. به جز آن گاهی اوقات رخ می‌دهد که سرنشینان سایر خودروها حرفی بزنند یا متلکی بگویند، اما من توجهی به آنها ندارم و راه خودم را می‌روم ولی کاش می‌شد تردد عادی ما در شهر همراه با این اتفاقات نباشد. این حادثه برای من به خیر گذشت اما تجربیات زیادی شنیده و خوانده‌ام که عاقبت خوشی نداشته‌اند.»
مترو از همه وسایط نقلیه عمومی امن‌تر است
مریم اما خودرویی ندارد. مترو گزینه منتخبش برای تردد در شهر است و از آن هم رضایت نسبی دارد. او تا به حال در مترو با مشکلی مواجه نشده و به همین دلیل هم با خیال راحت از این وسیله نقلیه عمومی استفاده می‌کند: «خودروی شخصی که ندارم. تاکسی‌های اینترنتی هم که دیگر قیمت‌شان خیلی بالا رفته است. اتوبوس هم آن قدر ترافیک و انتظار در ایستگاه دارد که نمی‌ارزد سوارش بشوم. در نتیجه مترو بهترین گزینه است. تازه وقتی در کوپه‌های جدا از مردان می‌نشینم، نگران چیزی هم نیستم.»
وقتی از او می‌پرسم که یعنی موافق با جدایی زن و مرد در همه محیط‌هاست اما پاسخ دیگری می‌دهد: «نه من طرفدار تفکیک زن و مرد نیستم. اما این کار در مترو خوب است. در این شلوغی واقعا اگر قرار باشد واگن‌ها مجزا نباشند نمی‌دانم چه خواهد شد. در این یک قلم به نظرم تفکیک کار خوبی است.»
امنیت برای مریم تعریف روشنی دارد: «من می‌خواهم آرامش داشته باشم و کسی مزاحمم نشود. این امکان تا حدی در مترو برایم مهیاست. فکر کنم زیرزمین امن‌تر از روی زمین باشد. شاید هم به این علت است که مردم در مترو خسته‌اند. همه در حال دویدن‌ هستند. اول صبح همه می‌خواهند سر کار و مدرسه و دانشگاه‌شان بروند و عصر هم خسته و مانده، منتظرند تا زودتر به خانه برسند.»
تجربه پیاده‌شدن از تاکسی وسط بزرگراه من را تغییر داد
پاییز سال گذشته بود که سیما مجبور شد وسط بزگراه از تاکسی پیاده شود. حالا ولی می‌گوید اگر به آن روز برمی‌گشت، هرگز این کار را نمی‌کرد: «از سرکار به خانه برمی‌گشتم. مسیر همیشگی بود. در اتوبان کردستان بودیم که ناگهان حس کردم دست مرد کناری، روی پایم است. اول حس کردم اشتباه می‌کنم بعد از چند لحظه اما فهمیدم که اشتباهی در کار نیست. خودم را جمع کردم، سرفه کردم، سعی کردم فضا را تغییر دهم اما هیچ راهی نبود. ترسیده بودم. می خواستم به راننده بگویم اما دهانم باز نمی‌شد. کیفم را به سمت آن مرد فشار دادم، بازهم فایده ای نداشت. داشتم خفه می‌شدم. از ترس و اضطراب توامان. هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسید. ناگهان گفتم، «آقا من پیاده میشم». تنها کاری بود که به ذهنم رسید. کرایه را دادم. پیاده شدم و وسط بزرگراه زدم زیر گریه. از ترس و بی علمی خودم خجالت زده بودم. از اینکه نتوانسته بودم هیچ کاری کنم. از اینکه داد نزدم، جیغ نکشیدم، از اینکه سکوت کردم عصبانی بودم. اگر دوباره به آن روز برگردم، حتما جواب آن رفتار را می‌دهم.»
از نظر سیما این آزارها در تمام طول روز و شب وجود دارد. یک روز بیشتر و روز دیگر کمتر. اما آنقدر زیاد شده‌اند که حتی به بعضی از آنها عادت کرده است: «شما از یک زن بپرس که اگر مردی در خیابان به تو متلک بیندازد چه می‌کنی؟ حتما چند لحظه ای فکر می‌کند. چون این تجربه آنقدر برای او عادی و تکراری است که نمی داند چگونه باید پاسخ شما را بدهد. در تاکسی، اتوبوس، موقع قدم زدن، روی پل های عابر. برای همین هم می‌‌گویم که اگر به ان روز برگردم طور دیگری رفتار می‌کنم. چون حالا دیگر آنقدر در این باره خوانده‌ام که خوب می‌دانم نباید در مقابل چنین اتفاقاتی سکوت کرد.»

آزار در سطح شهر محدود به زنان نیست
«گاهی به دوستانم می‌گویم که اگر آدم خوش خوابی نبودم، هر روز باید در اتوبوس‌ها با این و آن دعوا می‌کردم.» این ها را الهام می‌گوید. 22 سال دارد و به قول خودش به حقوق شهروندی‌اش آشناست. وسیله‌ای که بیشتر اوقات با آن تردد می‌کند اتوبوس است و می‌گوید به خودش و آرامش و امنیتش احترام می‌گذارد: «من قبل از هر کسی به امنیت خودم احترام می‌گذارم و به همین دلیل هم به آنهایی که می‌گویند باید در مقابل آزارگران سکوت کرد، مشکل جدی دارم. سکوت من یعنی، اجازه دادن به اینکه آن فرد به خطایش ادامه دهد. برای همین هم، همیشه و تحت هر شرایطی واکنش نشان می‌دهم. بارها شده که دراتوبوس به خاطر اینکه کسی نگاه خیره طولانی مدتی داشته با او برخورد کرده‌ام. تازه بیشتر وقاع در مسیر رفت و آمد را چرت می زنم و موسیقی گوش می‌دهم. به همین دلیل هم خیلی ازبرخوردها را نمی‌بینم.» از نظر الهام وسیله نقلیه مورد نظر، تفاوت چندانی در مواجهه‌های این چنینی ایجاد نمی‌کند: «فرقی ندارد. تاکسی، مترو، خودروی شخصی یا پیاده راه رفتن. هر کدام از این ها مشکلات خودشان را دارند. به همین دلیل هم می‌گویم که مهم است خودمان به خودمان احترام بگذاریم. تازه این تجربه‌ها فقط برای زنان نیست. من مردانی را هم دیده‌ام که با آزارهای متعدد در سطح شهر روبرو شدند.» امنیت دیجیتال، امنیت بهداشتی، امنیت زیرساخت و امنیت شخصی 4 معیار اصلی برای رتبه بندی شهرها است. تهران، سال گذشته از فهرست جهانی شهرهای امن خارج شد. حوالی کو‌چه‌های تنگ و باریک، یا وسط اتوبانی مملو از خودرو. درحاشیه یک پارک یا روی پل عابر پیاده. هنگام عبور از یک خیابان با خودروی شخصی یا نشسته در تاکسی و اتوبوس و مترو. فرقی نمی‌کند که کجا باشیم، تردد امن و امان در شهر، یکی از اساسی‌ترین حقوق شهروندی است. بخشی از آن تامین شده و بخش دیگرش نه و راضیه، مریم، سیما و الهام خواهان تمام این امنیت هستند. زیباترین و مدرن‌ترین شهرهای دنیا هم در صورتی که فاقد امنیت لازم برای شهروندانشان باشند، همیشه یک کمبود بزرگ خواهند داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها