آماده در برابر حادثهها
حکمروايی در بيانی ساده فرايندی از تصميمسازی و روندی است كه تصميمها در آن به اجرا در میآيند، این روش در واقع پاسخی است به ناکارآمدی روشهای سنتی اداره شهرها که درون خودش اهمیت الگوهای گذار از حکومت شهری متمرکز و سلسلهمراتبی را نشان میدهد. با این تعریف قدمت حکمروایی به قدمت تاریخ شهرنشینی است. اگر چه كاربرد مفهوم حکمروايی شهری از اواخر دهه 1980 و از آفريقا آغاز شد، اما برايان مک لالين اولين نظريهپردازی است كه در سال 1973 به اين مفهوم پرداخت و عقیده داشت تقاضای روزافزون مردم شهرها اين است كه حکومت شهری بايد نسبت به روندهای تغيير در شهر «پاسخگوتر»، اقداماتش با مسائل شهری و تحول آنها «متناسبتر»، نسبت به اجتماع «مسئولتر»، به عنوان بخشی از نظام يادگيری بهتر عمل و سرانجام نقش مهم در پيشبينی، كشف و استقبال از آينده ايفا كند. برای تحقق اين تقاضاها او ارتباط با نظام اجتماع را ضروری دانست و با اين مقدمات حکمروايی را نوعی فرايند عنوان کرد كه متضمن نظام به هم پيوستهای است كه هم «حکومت» و هم «اجتماع» را در بر میگيرد. بنابراین حکمروایی خوب شهری در واقع فرایندی است که بر اساس کنش متقابل میان سازمانها و نهادهای رسمی اداره شهر از یک طرف و سازمانهای غیر دولتی و تشکلهای جامعه مدنی از طرف دیگر شکل میگیرد. از دیدگاه برنامه توسعه سازمان ملل این ایده مولفههایی چون مشارکت، پاسخگویی، کارایی و اثربخشی، شفافیت، عدالت، حاکمیت قانون، مسئولیتپذیری و اجماعپذیری را در برمیگیرد. حکمروایی شهری همچنین در مقابل حکومت شهری به عنوان نماینده مجموعه سازمانهای مسئول در اداره شهر و متکی به نهادهای رسمی از ایده اداره غیرمتمرکز و مشارکتی شهرها دفاع میکند. با توجه به اينکه شهرها به عنوان نيروي محرك رشد اقتصادي و نيز كانون كار و فعاليت و موقعيتهاي اجتماعي عموم كشورهاي جهان هستند، در وضعيت موجود شهرنشيني چندسطحي، مديريت شهري بايد مولفههايي چون شفافيت، پاسخگويي، مشاركتطلبي، قانونمداري، كارآمدي و اجماعگرايي داشته باشد تا از تمام شرايط افزاينده شهرنشيني بهره گيرد. از طرف ديگر، شدت يافتن روزافزون مقياس و گستردگي و نيز پيچيدگي مسائل شهرها و همچنين آشکارشدن بيكفايتي سيستمهاي سنتي بروكراتيک و تصميمگيري بالا به پايين سبب شده است گرايشي به سوي سيستمهايی به وجود آيد كه در آن تصميمات بزرگ و كوچک با اشتراك بين صاحبان منافع شهري اتخاذ ميشوند. جامعه جهانی امروزه به اين نتيجه رسيده است كه مشکل عمده مديريت شهری كمبود منابع مالی يا تکنولوژی مدرن يا نيروی انسانی ماهر نيست بلکه پيش و بيش از همه، مشکل اصلی در شيوه اداره اين عوامل است. حکمروايی در واقع فرايندی است كه نهاد مستقر دولت یا شهرداری آن را هدايت میكند ولی با همکاری بخش خصوصی و جامعه مدنی به پيش میرود. در حکمروايی نهاد رسمی يکی از كنشگران است و ساير عوامل دخيل در حکمروايی بسته به سطح مورد بحث گوناگون هستند.
حکمروايی در بيانی ساده فرايندی از تصميمسازی و روندی است كه تصميمها در آن به اجرا در میآيند، این روش در واقع پاسخی است به ناکارآمدی روشهای سنتی اداره شهرها که درون خودش اهمیت الگوهای گذار از حکومت شهری متمرکز و سلسلهمراتبی را نشان میدهد. با این تعریف قدمت حکمروایی به قدمت تاریخ شهرنشینی است. اگر چه كاربرد مفهوم حکمروايی شهری از اواخر دهه 1980 و از آفريقا آغاز شد، اما برايان مک لالين اولين نظريهپردازی است كه در سال 1973 به اين مفهوم پرداخت و عقیده داشت تقاضای روزافزون مردم شهرها اين است كه حکومت شهری بايد نسبت به روندهای تغيير در شهر «پاسخگوتر»، اقداماتش با مسائل شهری و تحول آنها «متناسبتر»، نسبت به اجتماع «مسئولتر»، به عنوان بخشی از نظام يادگيری بهتر عمل و سرانجام نقش مهم در پيشبينی، كشف و استقبال از آينده ايفا كند. برای تحقق اين تقاضاها او ارتباط با نظام اجتماع را ضروری دانست و با اين مقدمات حکمروايی را نوعی فرايند عنوان کرد كه متضمن نظام به هم پيوستهای است كه هم «حکومت» و هم «اجتماع» را در بر میگيرد. بنابراین حکمروایی خوب شهری در واقع فرایندی است که بر اساس کنش متقابل میان سازمانها و نهادهای رسمی اداره شهر از یک طرف و سازمانهای غیر دولتی و تشکلهای جامعه مدنی از طرف دیگر شکل میگیرد. از دیدگاه برنامه توسعه سازمان ملل این ایده مولفههایی چون مشارکت، پاسخگویی، کارایی و اثربخشی، شفافیت، عدالت، حاکمیت قانون، مسئولیتپذیری و اجماعپذیری را در برمیگیرد. حکمروایی شهری همچنین در مقابل حکومت شهری به عنوان نماینده مجموعه سازمانهای مسئول در اداره شهر و متکی به نهادهای رسمی از ایده اداره غیرمتمرکز و مشارکتی شهرها دفاع میکند. با توجه به اينکه شهرها به عنوان نيروي محرك رشد اقتصادي و نيز كانون كار و فعاليت و موقعيتهاي اجتماعي عموم كشورهاي جهان هستند، در وضعيت موجود شهرنشيني چندسطحي، مديريت شهري بايد مولفههايي چون شفافيت، پاسخگويي، مشاركتطلبي، قانونمداري، كارآمدي و اجماعگرايي داشته باشد تا از تمام شرايط افزاينده شهرنشيني بهره گيرد. از طرف ديگر، شدت يافتن روزافزون مقياس و گستردگي و نيز پيچيدگي مسائل شهرها و همچنين آشکارشدن بيكفايتي سيستمهاي سنتي بروكراتيک و تصميمگيري بالا به پايين سبب شده است گرايشي به سوي سيستمهايی به وجود آيد كه در آن تصميمات بزرگ و كوچک با اشتراك بين صاحبان منافع شهري اتخاذ ميشوند. جامعه جهانی امروزه به اين نتيجه رسيده است كه مشکل عمده مديريت شهری كمبود منابع مالی يا تکنولوژی مدرن يا نيروی انسانی ماهر نيست بلکه پيش و بيش از همه، مشکل اصلی در شيوه اداره اين عوامل است. حکمروايی در واقع فرايندی است كه نهاد مستقر دولت یا شهرداری آن را هدايت میكند ولی با همکاری بخش خصوصی و جامعه مدنی به پيش میرود. در حکمروايی نهاد رسمی يکی از كنشگران است و ساير عوامل دخيل در حکمروايی بسته به سطح مورد بحث گوناگون هستند.