شهری از دل تاریخ
شهرها هرکدام هویت مختص به خود را دارند که یا تحت تأثیر وقایع تاریخیشان است یا متأثر از وضعیت فعلی آنها. تهران حالا زیر سایه پایتختبودن قرار دارد و گسترشی که پیدا کرده است، شهرهای مذهبی هویت خود را از اماکن متبرکه خود میگیرند و شهرهای تاریخی از تاریخشان. اصفهان شهری است که هویتش با بناها، تاریخ و میدان نقشجهان گره خورده است. بخش زیادی از هویت فعلی شهر اصفهان، تحت تأثیر بناهای دوره صفویه است، اما ردپای این شهر را میتوان در دل تاریخ پیدا کرد.
اصفهان شهری است که چندین نام در طول تاریخ داشته ، اما حالا وقتی نامش برده میشود، هرکسی تصویری از آن در ذهن دارد. برای خیلیها شهر اصفهان میدان نقشجهان و بناهای ارزشمندش است. بسیاری اصفهان را با چهارباغ و زایندهرود و پلهای تاریخی میشناسند. اصفهانی که این روزها در حال توسعه است، اما قدمتی بیش از این تصویر عمومی دارد. علی شجاعیاصفهانی، باستانشناس و عضو هیئتعلمی گروه باستانشناسی دانشکده مرمت دانشگاه هنر اصفهان، درباره پیشینه تاریخی شهر اصفهان میگوید: «تاریخ طولانی و سکونت متصل در شهر اصفهان از چند هزار سال پیش، چه در خود شهر و چه در اطراف آن وجود داشته است. خاستگاه تاریخی اصفهان در اسطورهها و افسانهها قابل ردیابی است که خود نشانی از سابقه کهن زیست در شهر اصفهان دارد».
یکی از ویژگیهایی که شهرها را در دورههای مختلف تاریخی مناسب سکونت میکند، شرایط طبیعی آن است. شجاعیاصفهانی میگوید: «شرایط زیستی و جغرافیایی مناسب نشان از سکونت در این پهنه در ادوار مختلف دارد. وجود رودخانه زایندهرود، دشت حاصلخیز، ارتفاعات اطراف دشت و موقعیت خاص در مرکز ایران همگی منجر به رشد این منطقه و تبدیل آن به شهر نخست یا شهر مهم در ادوار تاریخی و اسلامی شده است. استمرار شهرنشینی باعث شد تا شواهد زیست ادوار قدیمی محو شود و نبود مطالعات منسجم باستانشناسی نیز منجر به نبود شناخت صحیح از گذشتههای شهر شده است. تپه اشرف یکی از محوطههایی است که مطالعات باستانشناسی در آن خبر از تاریخ کهن شهر در قبل از اسلام و اهمیت چنین مطالعاتی میدهد».
تپه اشرف یکی از محوطههای باستانی باقیمانده در محدوده شهری اصفهان است؛ محوطههایی که سالهاست در حال کاوش و یکی از شواهد قدمت سکونت در شهر اصفهان هستند. محوطه تپه اشرف در داخل شهر اصفهان پتانسیل این را دارد که تبدیل به یک سایت موزه باستانی شود و در کنار آثار معروف معماری این شهر، قدمت تاریخی اصفهان را در تپههای باستانی روایت کند. این تپه که به سارویه و کهندژ نیز معروف است، در یکی از تازهترین فصلهای کاوش باستانشناسی با کشف چند اسکلت مربوط به دوره اشکانی خبرساز شد. باستانشناس دانشگاه هنر اصفهان درباره شواهد بهدستآمده در دیگر نقاط شهر هم میگوید: «در ابتدای خیابان چهارباغ نمونه سفالهایی از سه هزار سال پیش یافت شده یا در زمان ساخت هتل عباسی شواهدی فرهنگی در عمق چندمتری زیر سطح زمین به دست آمد. با این وجود، هیچوقت کار مدونی برای پیداکردن سابقه دقیق سکونت در شهر اصفهان انجام نشده است. توسعه شهری و گسترش ساختوساز، دسترسی به شواهد باستانی را هر روز سخت و عرصه را برای مطالعات تنگتر میکند».
بنایی که تاریخ را روایت میکند
همه شواهد سابقه سکونت در اصفهان اما مختص به یافتههای باستانی در تپهها یا شواهدی که همچنان زیر شهر است، نیست. بناهای فعلی شهر اصفهان خودشان شاهدی بر قدمت تاریخی و اهمیت شهر در دورههای مختلف تاریخی هستند. علی شجاعیاصفهانی میگوید: «زیر پوسته این شهر، شواهد شهرهای دیگری وجود دارد که قدمت و عظمت اصفهان را ثابت میکند، اما آثار فعلی باقیمانده نیز تاریخ شهر را شهادت میدهند. یکی از قدیمیترین شواهد سکونت در شهر اصفهان در دوران اسلامی، مسجدجامع شهر یا همان مسجد عتیق است. این مسجد از منظر بسیاری از ارزشهای تاریخی رتبه یک را در جهان اسلام دارد که نشانی از اهمیت شهر در دوران اسلامی و قبل از دوره صفویه است؛ دورانی که این شهر با بغداد و قاهره، مقر خلفای عباسی و فاطمی، در ارتباط و رقابت و گزینه جایگزین بغداد بهعنوان مرکز خلافت بود. دورانی که از اصفهان پس از بغداد بهعنوان امالقرای نام برده شده و به گفته یاقوت حموی، بزرگان اصفهان با تمامی رجال دیگر مناطق جهان اسلام برابری داشتند. از همه آن عظمت، تنها بنای مسجدجامع و انگشتشمار بناهای دیگر باقی مانده و پرواضح است که در صورت پرداختن به موضوع باستانشناسی شهری و
عدم تکرار پروژههایی مانند میدان عتیق، میتوان از حداقل فضاهای باقیمانده برای شناخت گذشته مهم شهر کمک گرفت».
یکی از مهمترین ویژگیهایی که اهمیت اصفهان را در دورههای مختلف ثابت نگه داشته است، رونق این شهر در همه ادوار و بازیابی چندباره پس از هر مشکلی بوده است. شجاعیاصفهانی دراینباره میگوید: «برخلاف دیگر شهرهای مهم ایران که در جغرافیای سیاسی امروز قرار دارند، اصفهان این بخت را داشت که در تمامی دوران و بهطور خاص در قبل و بعد از مغول، در صدر باشد و این ویژگی اهمیت شهر اصفهان و ضرورت شناخت بیشتر و حفاظت از میراث آشکار و پنهان آن را نشان میدهد».
سایه صوفیه بر سر شهر
اصفهان امروز بیشتر با آثار معروف دوره صفویه شناخته میشود؛ بناهای باشکوهی که نشان از رونق شهر داشتند و میراثی ارزشمند برای اصفهان برجای گذاشتند. علی شجاعیاصفهانی درباره علاقه سلسله صفویه به اصفهان میگوید: «شاهان صفویه قبل از شاهعباس نیز به اصفهان توجه داشتند تا اینکه با توجه به شرایط سیاسی پیشآمده و تحت تدبیر شاهعباس، اصفهان بهعنوان پایتخت سرزمین انتخاب شد و توسعه و رونق چشمگیری پیدا کرد؛ موضوعی که تا همین امروز روی هویت شهر اصفهان تأثیر گذاشته و باعث شده عامه مردم، اصفهان و اهمیت آن را مربوط به دوره صفوی بدانند. اما آثار موجود از دوره صفویه نیز با توجه به شواهد ثبتشده در منابع مکتوب، بسیار کمتر از انتظار است و عمده آنها در دورههای بعد تخریب شدهاند که این موضوع نیز ضرورت توجه به باستانشناسی در شهر و شناسایی شواهد مدفونشده را طلب میکند».
سایه صفویه بهطور جدی بر تاریخ اصفهان افتاده است. یکی از دورههای تاریخی اصفهان که به واسطه حواشی آن کمتر مورد توجه قرار میگیرد، دوره قاجار است. عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان درباره این دوره میگوید: «با حوادث مربوط به سقوط صفویه و روی کار آمدن افشارها، اصفهان رو به افول رفت و با انتخاب ظلالسلطان به حاکمیت اصفهان، عامدانه دهها بنای ارزشمند تخریب شد. او که سودای شاهی داشت، به علت اینکه مادرش از تبار قجرها نبود، خود را از سلطنت دور میدید و بیم ازدستدادن حاکمیت اصفهان را داشت. ظلالسلطان نگران بود که زیبایی اصفهان چشم شاهان قاجار را بگیرد و مرکز را دوباره به اصفهان منتقل کنند. ازاینرو بود که حدود 50،60 بنای تاریخی ارزشمند شهر اصفهان را از بین برد. این اتفاق در نگاه ما به دوره قاجار اصفهان تأثیر زیادی گذاشته است. با این وجود، معماری و هنر دوره قاجار اصفهان مطرح بوده و شواهد زیادی از آن قابل بررسی است».
توسعه و مسئله اصفهان بودن
شهرها برای بقا توسعه پیدا میکنند و مدرنیته حالا چهره و هویت شهرهای توسعهیافته را تحت تأثیر خودش قرار داده است. همین قابلیتهای زیستی که به آن اشاره شد، باعث شد تا اصفهان در دوره معاصر نیز با توسعه همراه شود و گاهی این توسعه بخشهایی از هویت این شهر را نشانه گرفته و از بین برده است. علی شجاعیاصفهانی، باستانشناسی که سالها با تاریخ این شهر سروکار داشته، درباره نحوه ایجاد تعادل بین توسعه و حفظ هویت شهر میگوید: «مدیریت شهری باید گوش شنوا داشته باشد. در دوره پهلوی اول با خیابانکشی گسترده چهره این شهر تغییر کرد و در کلیت خود آسیبهایی به شهر وارد آمد که تأثیر آن بسیار بیش از دوره قاجار بود؛ چراکه مداخله در بافتهای شهری به بهانه توسعه و مدرنشدن شهرها، بدون توجه به داشتههای فرهنگی، از همین دوران شروع شد و متأسفانه تا امروز نیز ادامه دارد. مدیریت شهری باید پشتوانه فرهنگی و تاریخی شهر را لحاظ کند و بپذیرد که اصفهان یک شهر تاریخی در مقیاس بینالمللی است و بنابراین هرگونه توسعهای بدون توجه به این مهم، شاید در کوتاهمدت اتفاقهای مثبتی را رقم بزند، اما در بلندمدت ضررهای جبرانناپذیری را به همراه خواهد
داشت».
شهرها را نمیتوان ثابت نگه داشت، زندگی در شهر به پویایی و زندهبودن شهر گره خورده است. چالش توسعه و حفظ هویت اما چالش همیشگیای برای شهرهای تاریخی ایران است؛ موضوعی که همیشه مورد توجه است تا هویت تاریخی شهرها حفظ شود و توسعه، تاریخ شهر را تحت تأثیر خود قرار ندهد.
شهرها هرکدام هویت مختص به خود را دارند که یا تحت تأثیر وقایع تاریخیشان است یا متأثر از وضعیت فعلی آنها. تهران حالا زیر سایه پایتختبودن قرار دارد و گسترشی که پیدا کرده است، شهرهای مذهبی هویت خود را از اماکن متبرکه خود میگیرند و شهرهای تاریخی از تاریخشان. اصفهان شهری است که هویتش با بناها، تاریخ و میدان نقشجهان گره خورده است. بخش زیادی از هویت فعلی شهر اصفهان، تحت تأثیر بناهای دوره صفویه است، اما ردپای این شهر را میتوان در دل تاریخ پیدا کرد.
اصفهان شهری است که چندین نام در طول تاریخ داشته ، اما حالا وقتی نامش برده میشود، هرکسی تصویری از آن در ذهن دارد. برای خیلیها شهر اصفهان میدان نقشجهان و بناهای ارزشمندش است. بسیاری اصفهان را با چهارباغ و زایندهرود و پلهای تاریخی میشناسند. اصفهانی که این روزها در حال توسعه است، اما قدمتی بیش از این تصویر عمومی دارد. علی شجاعیاصفهانی، باستانشناس و عضو هیئتعلمی گروه باستانشناسی دانشکده مرمت دانشگاه هنر اصفهان، درباره پیشینه تاریخی شهر اصفهان میگوید: «تاریخ طولانی و سکونت متصل در شهر اصفهان از چند هزار سال پیش، چه در خود شهر و چه در اطراف آن وجود داشته است. خاستگاه تاریخی اصفهان در اسطورهها و افسانهها قابل ردیابی است که خود نشانی از سابقه کهن زیست در شهر اصفهان دارد».
یکی از ویژگیهایی که شهرها را در دورههای مختلف تاریخی مناسب سکونت میکند، شرایط طبیعی آن است. شجاعیاصفهانی میگوید: «شرایط زیستی و جغرافیایی مناسب نشان از سکونت در این پهنه در ادوار مختلف دارد. وجود رودخانه زایندهرود، دشت حاصلخیز، ارتفاعات اطراف دشت و موقعیت خاص در مرکز ایران همگی منجر به رشد این منطقه و تبدیل آن به شهر نخست یا شهر مهم در ادوار تاریخی و اسلامی شده است. استمرار شهرنشینی باعث شد تا شواهد زیست ادوار قدیمی محو شود و نبود مطالعات منسجم باستانشناسی نیز منجر به نبود شناخت صحیح از گذشتههای شهر شده است. تپه اشرف یکی از محوطههایی است که مطالعات باستانشناسی در آن خبر از تاریخ کهن شهر در قبل از اسلام و اهمیت چنین مطالعاتی میدهد».
تپه اشرف یکی از محوطههای باستانی باقیمانده در محدوده شهری اصفهان است؛ محوطههایی که سالهاست در حال کاوش و یکی از شواهد قدمت سکونت در شهر اصفهان هستند. محوطه تپه اشرف در داخل شهر اصفهان پتانسیل این را دارد که تبدیل به یک سایت موزه باستانی شود و در کنار آثار معروف معماری این شهر، قدمت تاریخی اصفهان را در تپههای باستانی روایت کند. این تپه که به سارویه و کهندژ نیز معروف است، در یکی از تازهترین فصلهای کاوش باستانشناسی با کشف چند اسکلت مربوط به دوره اشکانی خبرساز شد. باستانشناس دانشگاه هنر اصفهان درباره شواهد بهدستآمده در دیگر نقاط شهر هم میگوید: «در ابتدای خیابان چهارباغ نمونه سفالهایی از سه هزار سال پیش یافت شده یا در زمان ساخت هتل عباسی شواهدی فرهنگی در عمق چندمتری زیر سطح زمین به دست آمد. با این وجود، هیچوقت کار مدونی برای پیداکردن سابقه دقیق سکونت در شهر اصفهان انجام نشده است. توسعه شهری و گسترش ساختوساز، دسترسی به شواهد باستانی را هر روز سخت و عرصه را برای مطالعات تنگتر میکند».
بنایی که تاریخ را روایت میکند
همه شواهد سابقه سکونت در اصفهان اما مختص به یافتههای باستانی در تپهها یا شواهدی که همچنان زیر شهر است، نیست. بناهای فعلی شهر اصفهان خودشان شاهدی بر قدمت تاریخی و اهمیت شهر در دورههای مختلف تاریخی هستند. علی شجاعیاصفهانی میگوید: «زیر پوسته این شهر، شواهد شهرهای دیگری وجود دارد که قدمت و عظمت اصفهان را ثابت میکند، اما آثار فعلی باقیمانده نیز تاریخ شهر را شهادت میدهند. یکی از قدیمیترین شواهد سکونت در شهر اصفهان در دوران اسلامی، مسجدجامع شهر یا همان مسجد عتیق است. این مسجد از منظر بسیاری از ارزشهای تاریخی رتبه یک را در جهان اسلام دارد که نشانی از اهمیت شهر در دوران اسلامی و قبل از دوره صفویه است؛ دورانی که این شهر با بغداد و قاهره، مقر خلفای عباسی و فاطمی، در ارتباط و رقابت و گزینه جایگزین بغداد بهعنوان مرکز خلافت بود. دورانی که از اصفهان پس از بغداد بهعنوان امالقرای نام برده شده و به گفته یاقوت حموی، بزرگان اصفهان با تمامی رجال دیگر مناطق جهان اسلام برابری داشتند. از همه آن عظمت، تنها بنای مسجدجامع و انگشتشمار بناهای دیگر باقی مانده و پرواضح است که در صورت پرداختن به موضوع باستانشناسی شهری و
عدم تکرار پروژههایی مانند میدان عتیق، میتوان از حداقل فضاهای باقیمانده برای شناخت گذشته مهم شهر کمک گرفت».
یکی از مهمترین ویژگیهایی که اهمیت اصفهان را در دورههای مختلف ثابت نگه داشته است، رونق این شهر در همه ادوار و بازیابی چندباره پس از هر مشکلی بوده است. شجاعیاصفهانی دراینباره میگوید: «برخلاف دیگر شهرهای مهم ایران که در جغرافیای سیاسی امروز قرار دارند، اصفهان این بخت را داشت که در تمامی دوران و بهطور خاص در قبل و بعد از مغول، در صدر باشد و این ویژگی اهمیت شهر اصفهان و ضرورت شناخت بیشتر و حفاظت از میراث آشکار و پنهان آن را نشان میدهد».
سایه صوفیه بر سر شهر
اصفهان امروز بیشتر با آثار معروف دوره صفویه شناخته میشود؛ بناهای باشکوهی که نشان از رونق شهر داشتند و میراثی ارزشمند برای اصفهان برجای گذاشتند. علی شجاعیاصفهانی درباره علاقه سلسله صفویه به اصفهان میگوید: «شاهان صفویه قبل از شاهعباس نیز به اصفهان توجه داشتند تا اینکه با توجه به شرایط سیاسی پیشآمده و تحت تدبیر شاهعباس، اصفهان بهعنوان پایتخت سرزمین انتخاب شد و توسعه و رونق چشمگیری پیدا کرد؛ موضوعی که تا همین امروز روی هویت شهر اصفهان تأثیر گذاشته و باعث شده عامه مردم، اصفهان و اهمیت آن را مربوط به دوره صفوی بدانند. اما آثار موجود از دوره صفویه نیز با توجه به شواهد ثبتشده در منابع مکتوب، بسیار کمتر از انتظار است و عمده آنها در دورههای بعد تخریب شدهاند که این موضوع نیز ضرورت توجه به باستانشناسی در شهر و شناسایی شواهد مدفونشده را طلب میکند».
سایه صفویه بهطور جدی بر تاریخ اصفهان افتاده است. یکی از دورههای تاریخی اصفهان که به واسطه حواشی آن کمتر مورد توجه قرار میگیرد، دوره قاجار است. عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان درباره این دوره میگوید: «با حوادث مربوط به سقوط صفویه و روی کار آمدن افشارها، اصفهان رو به افول رفت و با انتخاب ظلالسلطان به حاکمیت اصفهان، عامدانه دهها بنای ارزشمند تخریب شد. او که سودای شاهی داشت، به علت اینکه مادرش از تبار قجرها نبود، خود را از سلطنت دور میدید و بیم ازدستدادن حاکمیت اصفهان را داشت. ظلالسلطان نگران بود که زیبایی اصفهان چشم شاهان قاجار را بگیرد و مرکز را دوباره به اصفهان منتقل کنند. ازاینرو بود که حدود 50،60 بنای تاریخی ارزشمند شهر اصفهان را از بین برد. این اتفاق در نگاه ما به دوره قاجار اصفهان تأثیر زیادی گذاشته است. با این وجود، معماری و هنر دوره قاجار اصفهان مطرح بوده و شواهد زیادی از آن قابل بررسی است».
توسعه و مسئله اصفهان بودن
شهرها برای بقا توسعه پیدا میکنند و مدرنیته حالا چهره و هویت شهرهای توسعهیافته را تحت تأثیر خودش قرار داده است. همین قابلیتهای زیستی که به آن اشاره شد، باعث شد تا اصفهان در دوره معاصر نیز با توسعه همراه شود و گاهی این توسعه بخشهایی از هویت این شهر را نشانه گرفته و از بین برده است. علی شجاعیاصفهانی، باستانشناسی که سالها با تاریخ این شهر سروکار داشته، درباره نحوه ایجاد تعادل بین توسعه و حفظ هویت شهر میگوید: «مدیریت شهری باید گوش شنوا داشته باشد. در دوره پهلوی اول با خیابانکشی گسترده چهره این شهر تغییر کرد و در کلیت خود آسیبهایی به شهر وارد آمد که تأثیر آن بسیار بیش از دوره قاجار بود؛ چراکه مداخله در بافتهای شهری به بهانه توسعه و مدرنشدن شهرها، بدون توجه به داشتههای فرهنگی، از همین دوران شروع شد و متأسفانه تا امروز نیز ادامه دارد. مدیریت شهری باید پشتوانه فرهنگی و تاریخی شهر را لحاظ کند و بپذیرد که اصفهان یک شهر تاریخی در مقیاس بینالمللی است و بنابراین هرگونه توسعهای بدون توجه به این مهم، شاید در کوتاهمدت اتفاقهای مثبتی را رقم بزند، اما در بلندمدت ضررهای جبرانناپذیری را به همراه خواهد
داشت».
شهرها را نمیتوان ثابت نگه داشت، زندگی در شهر به پویایی و زندهبودن شهر گره خورده است. چالش توسعه و حفظ هویت اما چالش همیشگیای برای شهرهای تاریخی ایران است؛ موضوعی که همیشه مورد توجه است تا هویت تاریخی شهرها حفظ شود و توسعه، تاریخ شهر را تحت تأثیر خود قرار ندهد.