|

گفت‌وگو با مهندس احمد خرم:

توسعه اصفهان یعنی توسعه ایران

اصفهان چگونه شهری بود و اکنون به چه شهری تبدیل شده است؟ این محور اصلی گفت‌وگوی ما با مهندس احمد خرم بود. آقای خرم اهل اصفهان است و در محله قدیمی عبدالرزاق به دنیا آمده و بزرگ شده و در این سال‌ها تحولات مختلف این شهر را دیده است. ازاین‌رو شاید مرجع مناسبی برای بررسی وضعیت شهرسازی در اصفهان باشد. البته سابقه مدیریتی او به‌ویژه دوران وزارتش در دولت اصلاحات هم دلیل خوبی است که او را به مرجعی برای چنین گفت‌وگویی تبدیل کند.

شهرسازی در اصفهان به چه شکل بود و چگونه توسعه یافت؟
من معتقدم حداقل از زمان سلجوقیان به بعد تا پایان صفویه، مردم شعور معماری و شهرسازی داشتند. بدنه اجتماعی، این شعور را داشته است. شما به محور مسجد جامع میدان عتیق تا سی‌وسه‌پل نگاه کنید، این محور، محور فعالیت شهری بود. پیرامون این محور بود که استقرار جمعیت شکل گرفت؛ یعنی پیوندی میان استقرار جمعیت و محورهای فعالیت وجود داشت. درواقع اگر شما به بافت قدیمی شهر نگاه کنید، می‌بینید که به‌شدت از لحاظ شهرسازی بافت قوی و درستی دارد. این هسته‌ای است که از دوره سلجوقیان در شهر ایجاد شده و در دوره صفویه به اوج خودش رسیده است. چیزی که دقیقا از مهندسی ایرانی در طول سده‌های مختلف به ارث رسیده بود. یک سیستم طراحی شده و تست شده که جواب هم داده و کاملا قابل اطمینان بود. پیوندی میان مراکز تجاری، اقامتی و مذهبی. یک پیوند تعریف‌شده که مردم به‌راحتی به مراکز فعالیت دست پیدا کنند و با کوتاه‌ترین مسیر و خلوت‌ترین مسیر‌ها بروند و بیایند. در همین خیابان عبدالرزاق که محله کودکی ما هم بود، بازارچه قصر و بازارچه حاج‌ محمد جعفر وجود داشت. اینها کانون‌های تجاری، صنعتی و فعالیت محله‌ای بودند. اگر در این بافت قدیمی قدم بزنید، می‌بینید که همه چیز به دقت و مهندسی‌شده کنار هم قرار گرفته است. مانند الان نیست که ساختمان‌های شهر هر کدامشان یک سازی بزنند. الان دیدن سیمای این شهرِ چشم‌آزار، آدم را زجر می‌دهد. یک روز آلمانی‌ها به ایران آمدند و قانون ۶۰ درصد ساخت بنا را بنیان گذاشتند. از آن زمان تاکنون همین قانون فقط باقی مانده است. بدون اینکه کسی در آن تغییری ایجاد کند و این شده بنای شهرسازی ما. تغییراتی هم اگر هست داوطلبانه است. مگر می‌شود یک شهر را داوطلبانه ساخت؟ من ۳۰ سال است که به شهرهای مختلف می‌روم و می‌آیم. یکی از دیگری بدتر و چشم‌آزارتر. اصفهان تازه بهترین‌شان است. بارها به مسئولان و معاون‌های عمرانی شهرها گفته‌ام که چهره و ظاهر شهر را خراب نکنید. کسی گوشش بدهکار نیست. خاطرم است که سال ۷۸ وقتی در وزارت کشور بودم، تعدادی از معاونین عمرانی کلان‌شهرها را به اروپا بردم تا اصول شهرسازی را ببینند و بدانند که زیباسازی ظاهر شهر چقدر مهم است و چقدر در نشاط عمومی تأثیر دارد. شهرسازی ما هم مثل کشاورزیِ دیم است. من به شهرسازی کشورمان از ۲۰، نمره شش و هفت بیشتر نمی‌دهم و نمره معماری دو و سه است. فاجعه است. در معماری و شهرسازی اصفهان بافتی می‌بینید که در هگمتانه هم می‌توانید ببینید. ۲۵۰۰ سال پیش مهندسی، شهرسازی و بدنه شهری به‌قدری دقیق است، مثل اینکه دوربین داشتند یا مسیرها را با جی‌پی‌اس دوفرکانسه کار کرده‌اند. این‌قدر دقیق است. آن مهندسی هگمتانه را در اصفهان سلجوقی به بعد می‌بینید؛ ولی متأسفانه با آغاز حکومت قاجار به هم ریخت. دیگر ادامه پیدا نکرد و بافت، یک بافت درهم‌ و بدون طرح و برنامه و آینده‌نگری بود. همین اصفهانی که من از کودکی تاکنون به یاد دارم را جا به جا لکه‌گذاری کردند و شروع کردند ساختن تا شهری که کاملا مهندسی‌شده ساخته شده بود حالا به این شهر بزرگ و بی‌فکر ساخته‌شده تبدیل شود. تازه می‌گویم اصفهان یکی از بهترین شهرهای ما از لحاظ شهرسازی است. من اصرار دارم که برگردیم به ادامه شهرسازی و معماری صفویه؛ یعنی آن حرکت را که از دوره هخامنشیان شروع شده، افت‌وخیز داشته است و آمده تا صفویه، این را ادامه بدهیم.
وقتی اسم اصفهان را می‌شنوید، مهم‌ترین ویژگی‌ای که از این شهر در ذهن شما پررنگ می‌شود، چیست؟
از نظر من مهم‌ترین ویژگی اصفهان و اصفهانی‌ها که الان هم در ذهن‌ها جا افتاده است، «سیاست‌ورز بودن» اهالی این شهر است. اصفهانی‌ها سیاست‌ورزند. تنها سیاسی نیستند، سیاست‌ورز هم هستند؛ یعنی اهل گفت‌وگو و مذاکره‌ با همه هستند. مذاکره با خودشان، با مخالف خودشان، با موافق خودشان و به‌خصوص با روشنفکران سیاسی و ابزاری. به نظرم همین ویژگی هم موجب شد تا شاه عباس این شهر را به‌عنوان پایتخت انتخاب کند. شاه عباس تبریز و زنجان و قزوین را بررسی کرد، حتی گروه‌هایی را به بندرعباس و شیراز فرستاد و در نهایت با بررسی جمیع جوانب و در حالی‌که حتی مدتی در قزوین به‌عنوان پایتخت سکنی گزیده بود، نهایتا اصفهان را برای پایتختی انتخاب کرد. شاه‌عباس بی‌جهت اصفهان را انتخاب نکرد. مهم‌ترین مسئله‌‌ای که در ذهن او وجود داشت، تداوم حکومت صفویه بود، و تداوم حکومت صفویه آد‌م‌های آشنا به فنون و تخصص حکومت‌داری را لازم داشت. همین نیاز به سیاست‌ورزی موجب شد تا اصفهانی‌ها دور شاه را گرفتند و در جای‌جای حکومت استقرار پیدا کردند و چهره‌های شاخص از دیگر بلاد را هم برای تحکیم امور کشورداری به اصفهان آوردند. ملاصدرا از استان فارس آمد و شیخ بهائی از لبنان. اصفهان همه چهره‌های کارآمد را در دل خود جای و جایگاه داد. بنابراین فکر نکنیم که شاه عباس همین‌طور عشقش کشیده که اصفهان را پایتخت کند؛ نه، این تصمیم مبنایی داشت. ایرانی‌ها اساسا سیاست‌ورز هستند؛ ولی میزان سیاست‌ورزی در بین آنها کم‌ و ‌بیش دارد. یک‌جایی بیشتر است، یک‌جایی کم‌تر؛ اما همه سیاست‌ورز و حسابگرند. این مسئله البته در اصفهان مضاعف است. اگر به جریان‌های تاریخی در ایران هم نگاه کنید این خط سیاست‌ورزی را به‌خوبی می‌بینید. شما خاطرتان هست اول انقلاب نیمی از دولت اصفهانی بودند. بعدش جوی ساختند که اصفهانی‌ها بدون خونریزی ایران را گرفته‌اند. یا حتی اگر به جریان انقلاب و مبارزات انقلابی هم نگاه کنید، می‌بینید که مثلا پیش از انقلاب تنها دو نماز جمعه باشکوه در ایران برگزار می‌شد؛ یکی نماز جمعه مسجد جامع حسین‌آباد اصفهان که آقای طاهری امام جمعه‌اش بود و دیگری نماز جمعه مسجد جامع نجف‌آباد یا به قول ما اصفهانی‌ها «نجبفباد» که آقای منتظری خطبه‌هایش را می‌خواند. این نماز جمعه‌ها به‌شدت تأثیرگذار بودند و تریبون‌های مهمی در راستای انتقال پیام انقلاب. من آن زمان در تبریز مشغول تحصیل بودم و همیشه پیام‌های نماز جمعه‌های اصفهان را به دانشگاه می‌بردم و بین بچه‌های مذهبی پخش می‌کردم. این دو نماز جمعه مثل بمب خوشه‌ای عمل می‌کرد و روحیه نقد و اعتراض و انقلابی‌گری را گسترش می‌داد. اگر دقت کنید، چه در زمان صفویه و چه در زمان انقلاب، اصفهان یک کانون بود؛ مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب را که بررسی کنید یا حوادث بعد از انقلاب و سال‌های جنگ را متوجه این امر خواهید شد. از مهندس غرضی که یکی از محورهای اصلی مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب بود تا چهره‌‌ای مثل «محسن چریک» با اسم اصلی «سعید گلاب‌بخش» که یک نابغه نظامی، سیاسی و مدیریتی بود و قائله خلق مسلمان آذربایجان را جمع کرد، و نیز آقا رحیم صفوی و حسین خرازی که فرماندهان مهم جنگ بودند. همیشه اصفهان در صحنه تاریخ ایران چهره‌های مهم و تأثیرگذاری داشته است. با این همه من فکر می‌کنم سه دهه است اصفهان مورد بی‌مهری قرار گرفته. به جای اینکه این شهر تأثیرگذار و مهم شارژ و انرژی مثبت به آن تزریق شود، جوی علیه آن ساخته‌اند که اصفهانی‌ها خوردند و بردند و هرچه طرح خوب است به شهرشان برده‌اند. این فضا باعث عقب‌ماندگی اصفهان شده است و باید آن را بشکینم. هرجای ایران که توسعه پیدا کند باید موجب خوشحالی و مسرت ایرانی‌ها باشد.
به بخش توسعه اقتصادی اشاره کردید. اصفهان به جز نقشش در عرصه سیاست، پیوندی هم با مسئله توسعه اقتصادی در ایران دارد؛ چه از نظر تاریخی و چه در دوران معاصر.
توسعه اقتصادی اصفهان حول محور آب شکل گرفته است. زاینده‌رود با یک طراحی دقیق، دشت اصفهان را آبیاری می‌کرد و علم مهندسی متخصصین این شهر هم در انشعاب‌بندی آب و رساندن آن به بخش‌های مختلف شهری و استفاده بهینه از آن بسیار مؤثر بود. اگر شما اکنون نگاهی به این طراحی دقیق بیندازید، تعجب می‌کنید که در آن روزگار که ابزارهای نوین و دقیق اندازه‌گیری وجود نداشت چگونه مهندسان این شهر انشعاب‌های دقیق آب را ایجاد کرده‌اند و موجب رشد و توسعه این شهر شده‌اند. به این ترتیب وقتی زاینده‌رود وارد دشت اصفهان می‌شود، شهر را آبیاری می‌کند، زمین‌های اطراف را که محور کشاورزی بودند سیراب می‌کند، سفره‌های زیرزمینی آب را تغذیه می‌کند و مازاد آن هم به گاوخونی می‌ریزد. حتما می‌دانید که یکی از دیدنی‌های این‌روزهای اصفهان شبکه مادی‌های آن است که بخش کمی از آن شبکه بزرگ این‌روزها باقی مانده است. شبکه مادی‌ها بخشی از همین عملیات مهم مهندسی آب در اصفهان بود که هم موجب تلطیف فضای شهری می‌شد و هم رطوبت مورد نیاز شهر را تأمین می‌کرد. اصفهان شهر خشکی بود و با ایجاد این شبکه رطوبتی فضای شهر متعادل می‌شد. مثلا در محله‌ای مانند «در امام» در آن سال‌ها اگر یک چاه ۱۵ متری هم حفر می‌کردید، به آب می‌رسیدید. چیزی که الان با یک چاه ۴۰ متری هم میسر نمی‌شود. اینها همه تحت تأثیر همان مهندسی آب در شهر بود که از آب برای تغذیه همه نیازها استفاده می‌کردند. از فضای سبز شهری تا باغ‌های حاشیه شهر و سفره‌های زیرزمینی آب. به این ترتیب آب مردم تأمین بود، رطوبت لازم برای زندگی متعادل تأمین بود و همین آب موجب پویایی اقتصاد شهر هم شده بود؛ چیزی که الان مسئله شهر شده است. یعنی از دورانی که با یک فکر دقیق و مهندسی شهر را با آب زنده نگه می‌داشتند رسیدیم به روزگاری که آب مسئله اصلی شهر شده و نمی‌دانند باید چه کنند. همین جریان آب در آن زمان موجب شکل‌گیری یک محور صلیبی‌شکل کشاورزی در اصفهان هم شده بود. یعنی زمین‌های کشاورزی اصفهان از محور زاینده‌رود به سمت غرب و از محله‌هایی مثل تیران و کرون شروع می‌شد و تا زمین‌های زراعتی و روستایی پیرامون شهر را در بر می‌گرفت و تا قلب اصفهان هم می‌آمد، درواقع تا نزدیکی چهارباغ عباسی. از ضلع شمال رودخانه هم تا پای کوه صفه می‌رفت. می‌دانید که اصفهان جنوبش از شمالش مرغوب‌تر است؛ وقتی در شهر باران می‌آمد در آن مناطق برف می‌بارید و آنها باغ‌های جنوب شهر را با مدد همین نزولات آسمانی و ذخیره آب در لایه‌های زمین آبیاری می‌کردند. اما کشاورزی در محور صلیبی‌شکل اصفهان در سمت شرق هم توسعه پیدا کرده بود. جایی که محورش اکبرآباد است. اکبرآباد و زمین‌های اطرافش همیشه سبز هستند. الان این مناطق به باغ‌ها و ویلاهای طبقه ثروتمند جامعه تبدیل شده‌اند، اما در گذشته این محور تا گاوخونی یکی از کمربندهای مهم کشاورزی اصفهان بود که الان عمده آن نابود شده است. الان سینه هزارجریب کاملا ساخت‌وساز شده است. غرب اصفهان تا فلاورجان و شمال اصفهان تا دانشگاه صنعتی ساخته شده است. رهنان که دهی کوچک بود اکنون نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. اگر در حال حاضر بخواهیم برای توسعه جمعیتی اصفهان برنامه‌ای داشته باشیم، فقط در شرق اصفهان جا برای اسکان جمعیت به صورت پیوسته هست. البته در جاهای دیگر می‌شود برای شهرک‌هایی جانمایی کرد، اما به صورت کلی اصفهان دیگر جایی برای گسترش آن‌چنانی ندارد. در واقع اگر قرار باشد این توسعه صورت بگیرد باید برای آن طرح و نقشه‌ای داشت. در کلان‌شهرها تا سه میلیون نفر جمعیت قابل‌ مدیریت است. از سه تا پنج میلیون مدیریت ویژه می‌خواهد. از پنج میلیون به بالا مدیریت، مدیریت بحران باید باشد. تهران، مدیریت بحران می‌خواهد. 13 میلیون نفر جمعیت را مگر می‌شود اداره کرد؟ بنابراین اگر اصفهان هم قرار است توسعه پیدا کند بهتر است توسعه بابرنامه‌ای داشته باشد نه اینکه دیمی و باری به هر جهت باشد. در واقع توسعه باید در جهتی باشد که بتوان به این شهر و مردم خدمات مناسب و درخوری داد. من همین‌جا هم از مدیران و معاونین اصفهان درخواست می‌کنم طرح‌های توسعه را شروع کنند؛ طرح توسعه صنعت در اصفهان. مطالعات آمایش استان اصفهان. طرح زیردست آمایش اصفهان، طرح کالبد ملی است. کالبد اصفهان است. به لحاظ کالبدی آن آمایش را باید در عرصه استان چید. طرح جامع مسترپلن صنعت در اصفهان. تجارت در اصفهان. آموزش را در این استان جدی بگیرند و بررسی کنند.
این مسترپلن‌ها چگونه قرار است به توسعه اصفهان کمک کند؟
بگذارید برای شما مثالی بزنم. صنعت، سابقه دیرینی در اصفهان دارد. اوج آن زمان صفویه است. کانون اقتصاد اصفهان و اقتصاد کشور قیصریه اصفهان بوده است. قیصریه سه ورودی بازار دارد؛ بازار کفاش‌ها در ضلع غربی قیصریه است. ضلع شمال بازار سماورسازها و ترمه‌دوزها بوده و انتهایش هم بازار نجارها و از سمت شرق هم بازار قنادها و عطارها بوده است. بازار بزازها، بازار مسگرها، بازارهای متعددی وجود داشته است.
تا زمانی که ذوب‌آهن در اصفهان پایه‌گذاری شد، تولید، صنعتی نبود و دستی و نیمه‌صنعتی بود. مثلا کارگاه برش ورق‌های برنجی و مسی بود و اکثرا هم دستی انجام می‌شد؛‌ ولی بعضی از کارگاه‌ها دستگاه برش آورده بودند. کارگاه، تولید و فروش انبوه در همین محورهای بازارها سازمان داده شده بود. بعداً حدود ۶۰ سال پیش عرضه و تولید کم‌کم از هم جدا شدند. مثلاً در محور بازار زرگرها و پشت بازار زرگرها کارگاه‌های طلاسازی بود. در پیشانی‌اش هم فروشگاه بود. این کارگاه‌ها جمع شد. به‌عنوان صنایع مزاحم شناخته و خارج شدند. حالا اگر از من بپرسید این سابقه دیرین در صنعت را در چه محورهایی می‌شود احیا کرد، می‌گویم مثلا در بازار طلا و جواهرآلات. 80 درصد کارگاه‌های طلا و جواهرات کشور همین الان در اصفهان است؛ اما با دانش و تکنیک ۶۰ سال پیش. دو، سه تا از تولیدکنندگان، ماشین‌های CNC دارند اما همین به‌خوبی نشانه بی‌توجهی ما به داشته‌هایمان است. جالب است که بدانید تا 12 سال پیش 70 درصد مصرف بازار ترکیه، طلا و جواهرات ساخت ایران بود. 12 سال پیش آقای اردوغان تأمین ارز کرد و به تولیدکنندگان طلا و جواهرات ترکیه گفت به ایتالیا بروید و ماشین‌های CNC تولید جواهرات و زیورآلات و... بیاورید. طی هشت سال با سرمایه‌گذاری ترکیه جهت این بازار تغییر کرد. الان هشت سال است که ۷۵ تا 80 درصد طلا و جواهراتی که در بازارهای ایران می‌بینید ساخت ترکیه است. این مایه تأسف نیست که ما یک کانون طلا و جواهراتی که یک سرش به کویت و امارات و عربستان و عمان ختم می‌شد و یک سرش به افغانستان و پاکستان را از دست دادیم. اینها را باید احیا کرد. یک محور صنعتی دیگر که باید در اصفهان احیا شود، تهیه مسترپلن صنایع های‌تک است.
مهم‌ترین کاستی این‌روزهای اصفهان را در چه می‌بینید؟
قطعا مسائل گوناگونی وجود دارد، ولی شاید یکی از مسائلی که این‌روزها بیشتر به چشم می‌آید، این است که اصفهان با آن سابقه در هنر دیگر مرکزی برای پرورش هنرمندان نیست. اصفهان دو دانشگاه بزرگ دارد که پیش از انقلاب تأسیس شده بودند. متأسفانه دیگر دانشگاهی به آن معظمی در این شهر ساخته نشده است. شما نگاهی به دانشگاه هنر این شهر بیندازید؛ دانشگاهی محقر و ناچیز، در شهری که سرآمد هنر در ایران بود. نه در زمان پهلوی، در زمان تمام حکومت‌ها مهد هنر، اصفهان بوده است. بزرگ‌ترین مهد هنر، اصفهان بوده است. حال آن حاشیه را به هنر می‌زنم. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید احیا شود. وقتی از مسئولان این شهر تقاضا می‌کنم که طرح‌های جامع در اصفهان را پیگیری کنند، منظورم همه جنبه‌هاست. آموزش هم یکی از همین‌هاست. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید منجر به احیای همین کاستی‌ها در اصفهان شود. این شهر همیشه استعدادهای عجیبی در خوشنویسی، نقاشی، تذهیب، قلم‌کاری، میناکاری و موسیقی، آواز، تصنیف و سازها چه بادی، چه زهی داشت. حالا یک طرح جامع می‌خواهد که آن را دوباره به کانون آموزش عالی در تمام شاخه‌های هنر تبدیل کند. اگر در استان‌های دیگر بعضی از رشته‌ها و شاخه‌های هنری جا باز کرده‌اند، در اصفهان همه‌اش وجود داشته و زمینه‌اش هست. ما همین الان در حال ازدست‌دادن بسیاری از استادان شاخه‌های هنری هستیم که به دلیل نبود بستری برای آموزش، شاخه هنری‌اش در حال نابودی و فراموشی است. هنوز استادکارهای مس‌کار ما در اصفهان زنده‌اند و شاگردهای بسیار خوبی تربیت کرده‌اند. دارند کار می‌کنند و توجیه اقتصادی فراوانی هم دارد. ما باید در اصفهان طرح‌ها و مسترپلن‌های توسعه‌بخشی و رشته‌ای را داشته باشیم. صنعت، هنر، تجارت، آموزش، کشاورزی و دام و طیور، آن هم نه به شکلی که الان هست. اصفهان باید طرح‌های جامعش تهیه شود. حال هنر را به‌عنوان مثال من خدمتتان عرض می‌کنم. اصفهان می‌تواند کانون آموزش تمام شاخه‌های هنر در قالب هنرستان‌های هنرهای زیبا و صنایع دستی در مقطع دیپلم باشد. دانشگاه بزرگ هنر کانونش باید اصفهان باشد. اینکه هر استانی بلند شود یک دانشگاه هنر بزند، مقبول کشور نیست. شعبات آن دانشگاه هنر در اصفهان باید جاهای دیگر زده شود؛ ولی کانونش دانشگاه هنر و موسیقی ایرانی در اصفهان باشد و نیروهایی در این زمینه آموزش ببینند و وارد بازار کار شوند.
به نظرتان درمجموع عملکرد و وضعیت مدیریت شهری کنونی اصفهان چطور بوده است؟
شوراها عملکرد نسبتا خوبی داشتند. بار سنگینی از روی دوش دولت برداشتند. با این حال می‌بینیم که در این سال‌ها تلاش زیادی برای حمله به شوراها و شهرداری‌ها شده است. اصولگراها اشتباه می‌کنند که با نهادهای مدنی برخورد می‌کنند. این را هم باید بدانند که این راهی که ما رفتیم هم راه بی‌بازگشت است. شوراها را دیگر نمی‌‌توان از بین برد. مردم علی‌رغم کاستی‌هایی که شوراها و شهرداری‌ها دارند، از دست شهرداری و شوراها راضی‌ترند تا از دست دولت. در اصفهان که اتفاقات بگیر و ببند برای شوراها و شهرداری‌ها کمتر افتاده، در نتیجة همان مسئله سیاست‌ورزی اصفهانی‌هاست که به آن اشاره کردم. شهرداری اصفهان در شرایط کرونایی و رکود، به نظر من خیلی بهتر از سایر شهرداری‌های کشور کار کرده است. علت اصلی آن هم سیاست‌ورزبودن شورا و مجموعه شهرداری است. چندی پیش من جایی بودم گزارشی شهردار اصفهان ارائه کرد درباره عملکرد خود که از شنیدن آن خیلی خوشحال شدم. من شهردار اصفهان را آدم صادقی می‌دانم. اهل پزدادن و آگراندیسمان و بزرگ‌نمایی نیست. برای همین گزارشش باعث خوشحالی‌ام شد. من روی مسائل شهرسازی، معماری و برنامه‌ریزی شهری و امور شهرداری‌ها بسیار حساس هستم و با دقت دنبال می‌کنم. گزارشی که شهردار اصفهان از وضعیت اصفهان ارائه کرد، مایه خوشحالی و افتخار بود.
یکی از کارهای شاخصی که در این مدت در اصفهان انجام شد، پیاده‌راه کردن خیابان چهارباغ بود، نظر شما درباره این طرح چیست؟
پیاده‌راه‌کردن در بافت تاریخی و سنتی در همه دنیا مرسوم و به‌شدت نشاط‌آور است. چون در آن بافت پیاده‌راه خدمات زیادی ارائه می‌شود. در بسیاری از کشورها حتما دیده‌اید که در این پیاده‌راه‌ها در شب‌های تعطیلات انواع و اقسام فعالیت‌های هنری ارائه می‌شود و مردم هم تماشا می‌کنند و لذت می‌برند. این ایده باید در ایران هم رایج شود. نگران تبعات فرهنگی و اجتماعی‌اش هم نباشید. بدون ایجاد حساسیت باید آن را مدیریت کرد و پیش برد. نبود چنین مکان‌هایی برای برگزاری این رویدادهای فرهنگی موجب بروز ناهنجاری‌های اجتماعی فراوانی می‌شود. پیاده‌راه‌کردن یک خیابان قدیمی در بافت سنتی با هدف ایجا یک بستر فرهنگی و جایی برای تبادل افکار و ایده‌ها و گفت‌وگوی شهروندان ایده بسیار خوبی است. من وقتی دیدم چهارباغ پیاده‌راه شده بسیار خوشحال شدم. اجرای این ایده در شهر هم تأثیر گذاشته است. به‌خصوص با خدماتی که ارائه می‌شود و مثلا آن ماشین‌برقی‌هایی که آنجا رفت‌وآمد می‌کنند باعث می‌شود خدمات خوبی به افراد مسن هم ارائه شود و همه از این فضا در شهر استفاده کنند. خیلی خوب به همه مسائل فکر شده و امکانات برای همه در نظر گرفته شده است. بیش از این هم می‌توان برای شهرسازی اصفهان طراحی فرهنگی و اجتماعی کرد.

اصفهان چگونه شهری بود و اکنون به چه شهری تبدیل شده است؟ این محور اصلی گفت‌وگوی ما با مهندس احمد خرم بود. آقای خرم اهل اصفهان است و در محله قدیمی عبدالرزاق به دنیا آمده و بزرگ شده و در این سال‌ها تحولات مختلف این شهر را دیده است. ازاین‌رو شاید مرجع مناسبی برای بررسی وضعیت شهرسازی در اصفهان باشد. البته سابقه مدیریتی او به‌ویژه دوران وزارتش در دولت اصلاحات هم دلیل خوبی است که او را به مرجعی برای چنین گفت‌وگویی تبدیل کند.

شهرسازی در اصفهان به چه شکل بود و چگونه توسعه یافت؟
من معتقدم حداقل از زمان سلجوقیان به بعد تا پایان صفویه، مردم شعور معماری و شهرسازی داشتند. بدنه اجتماعی، این شعور را داشته است. شما به محور مسجد جامع میدان عتیق تا سی‌وسه‌پل نگاه کنید، این محور، محور فعالیت شهری بود. پیرامون این محور بود که استقرار جمعیت شکل گرفت؛ یعنی پیوندی میان استقرار جمعیت و محورهای فعالیت وجود داشت. درواقع اگر شما به بافت قدیمی شهر نگاه کنید، می‌بینید که به‌شدت از لحاظ شهرسازی بافت قوی و درستی دارد. این هسته‌ای است که از دوره سلجوقیان در شهر ایجاد شده و در دوره صفویه به اوج خودش رسیده است. چیزی که دقیقا از مهندسی ایرانی در طول سده‌های مختلف به ارث رسیده بود. یک سیستم طراحی شده و تست شده که جواب هم داده و کاملا قابل اطمینان بود. پیوندی میان مراکز تجاری، اقامتی و مذهبی. یک پیوند تعریف‌شده که مردم به‌راحتی به مراکز فعالیت دست پیدا کنند و با کوتاه‌ترین مسیر و خلوت‌ترین مسیر‌ها بروند و بیایند. در همین خیابان عبدالرزاق که محله کودکی ما هم بود، بازارچه قصر و بازارچه حاج‌ محمد جعفر وجود داشت. اینها کانون‌های تجاری، صنعتی و فعالیت محله‌ای بودند. اگر در این بافت قدیمی قدم بزنید، می‌بینید که همه چیز به دقت و مهندسی‌شده کنار هم قرار گرفته است. مانند الان نیست که ساختمان‌های شهر هر کدامشان یک سازی بزنند. الان دیدن سیمای این شهرِ چشم‌آزار، آدم را زجر می‌دهد. یک روز آلمانی‌ها به ایران آمدند و قانون ۶۰ درصد ساخت بنا را بنیان گذاشتند. از آن زمان تاکنون همین قانون فقط باقی مانده است. بدون اینکه کسی در آن تغییری ایجاد کند و این شده بنای شهرسازی ما. تغییراتی هم اگر هست داوطلبانه است. مگر می‌شود یک شهر را داوطلبانه ساخت؟ من ۳۰ سال است که به شهرهای مختلف می‌روم و می‌آیم. یکی از دیگری بدتر و چشم‌آزارتر. اصفهان تازه بهترین‌شان است. بارها به مسئولان و معاون‌های عمرانی شهرها گفته‌ام که چهره و ظاهر شهر را خراب نکنید. کسی گوشش بدهکار نیست. خاطرم است که سال ۷۸ وقتی در وزارت کشور بودم، تعدادی از معاونین عمرانی کلان‌شهرها را به اروپا بردم تا اصول شهرسازی را ببینند و بدانند که زیباسازی ظاهر شهر چقدر مهم است و چقدر در نشاط عمومی تأثیر دارد. شهرسازی ما هم مثل کشاورزیِ دیم است. من به شهرسازی کشورمان از ۲۰، نمره شش و هفت بیشتر نمی‌دهم و نمره معماری دو و سه است. فاجعه است. در معماری و شهرسازی اصفهان بافتی می‌بینید که در هگمتانه هم می‌توانید ببینید. ۲۵۰۰ سال پیش مهندسی، شهرسازی و بدنه شهری به‌قدری دقیق است، مثل اینکه دوربین داشتند یا مسیرها را با جی‌پی‌اس دوفرکانسه کار کرده‌اند. این‌قدر دقیق است. آن مهندسی هگمتانه را در اصفهان سلجوقی به بعد می‌بینید؛ ولی متأسفانه با آغاز حکومت قاجار به هم ریخت. دیگر ادامه پیدا نکرد و بافت، یک بافت درهم‌ و بدون طرح و برنامه و آینده‌نگری بود. همین اصفهانی که من از کودکی تاکنون به یاد دارم را جا به جا لکه‌گذاری کردند و شروع کردند ساختن تا شهری که کاملا مهندسی‌شده ساخته شده بود حالا به این شهر بزرگ و بی‌فکر ساخته‌شده تبدیل شود. تازه می‌گویم اصفهان یکی از بهترین شهرهای ما از لحاظ شهرسازی است. من اصرار دارم که برگردیم به ادامه شهرسازی و معماری صفویه؛ یعنی آن حرکت را که از دوره هخامنشیان شروع شده، افت‌وخیز داشته است و آمده تا صفویه، این را ادامه بدهیم.
وقتی اسم اصفهان را می‌شنوید، مهم‌ترین ویژگی‌ای که از این شهر در ذهن شما پررنگ می‌شود، چیست؟
از نظر من مهم‌ترین ویژگی اصفهان و اصفهانی‌ها که الان هم در ذهن‌ها جا افتاده است، «سیاست‌ورز بودن» اهالی این شهر است. اصفهانی‌ها سیاست‌ورزند. تنها سیاسی نیستند، سیاست‌ورز هم هستند؛ یعنی اهل گفت‌وگو و مذاکره‌ با همه هستند. مذاکره با خودشان، با مخالف خودشان، با موافق خودشان و به‌خصوص با روشنفکران سیاسی و ابزاری. به نظرم همین ویژگی هم موجب شد تا شاه عباس این شهر را به‌عنوان پایتخت انتخاب کند. شاه عباس تبریز و زنجان و قزوین را بررسی کرد، حتی گروه‌هایی را به بندرعباس و شیراز فرستاد و در نهایت با بررسی جمیع جوانب و در حالی‌که حتی مدتی در قزوین به‌عنوان پایتخت سکنی گزیده بود، نهایتا اصفهان را برای پایتختی انتخاب کرد. شاه‌عباس بی‌جهت اصفهان را انتخاب نکرد. مهم‌ترین مسئله‌‌ای که در ذهن او وجود داشت، تداوم حکومت صفویه بود، و تداوم حکومت صفویه آد‌م‌های آشنا به فنون و تخصص حکومت‌داری را لازم داشت. همین نیاز به سیاست‌ورزی موجب شد تا اصفهانی‌ها دور شاه را گرفتند و در جای‌جای حکومت استقرار پیدا کردند و چهره‌های شاخص از دیگر بلاد را هم برای تحکیم امور کشورداری به اصفهان آوردند. ملاصدرا از استان فارس آمد و شیخ بهائی از لبنان. اصفهان همه چهره‌های کارآمد را در دل خود جای و جایگاه داد. بنابراین فکر نکنیم که شاه عباس همین‌طور عشقش کشیده که اصفهان را پایتخت کند؛ نه، این تصمیم مبنایی داشت. ایرانی‌ها اساسا سیاست‌ورز هستند؛ ولی میزان سیاست‌ورزی در بین آنها کم‌ و ‌بیش دارد. یک‌جایی بیشتر است، یک‌جایی کم‌تر؛ اما همه سیاست‌ورز و حسابگرند. این مسئله البته در اصفهان مضاعف است. اگر به جریان‌های تاریخی در ایران هم نگاه کنید این خط سیاست‌ورزی را به‌خوبی می‌بینید. شما خاطرتان هست اول انقلاب نیمی از دولت اصفهانی بودند. بعدش جوی ساختند که اصفهانی‌ها بدون خونریزی ایران را گرفته‌اند. یا حتی اگر به جریان انقلاب و مبارزات انقلابی هم نگاه کنید، می‌بینید که مثلا پیش از انقلاب تنها دو نماز جمعه باشکوه در ایران برگزار می‌شد؛ یکی نماز جمعه مسجد جامع حسین‌آباد اصفهان که آقای طاهری امام جمعه‌اش بود و دیگری نماز جمعه مسجد جامع نجف‌آباد یا به قول ما اصفهانی‌ها «نجبفباد» که آقای منتظری خطبه‌هایش را می‌خواند. این نماز جمعه‌ها به‌شدت تأثیرگذار بودند و تریبون‌های مهمی در راستای انتقال پیام انقلاب. من آن زمان در تبریز مشغول تحصیل بودم و همیشه پیام‌های نماز جمعه‌های اصفهان را به دانشگاه می‌بردم و بین بچه‌های مذهبی پخش می‌کردم. این دو نماز جمعه مثل بمب خوشه‌ای عمل می‌کرد و روحیه نقد و اعتراض و انقلابی‌گری را گسترش می‌داد. اگر دقت کنید، چه در زمان صفویه و چه در زمان انقلاب، اصفهان یک کانون بود؛ مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب را که بررسی کنید یا حوادث بعد از انقلاب و سال‌های جنگ را متوجه این امر خواهید شد. از مهندس غرضی که یکی از محورهای اصلی مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب بود تا چهره‌‌ای مثل «محسن چریک» با اسم اصلی «سعید گلاب‌بخش» که یک نابغه نظامی، سیاسی و مدیریتی بود و قائله خلق مسلمان آذربایجان را جمع کرد، و نیز آقا رحیم صفوی و حسین خرازی که فرماندهان مهم جنگ بودند. همیشه اصفهان در صحنه تاریخ ایران چهره‌های مهم و تأثیرگذاری داشته است. با این همه من فکر می‌کنم سه دهه است اصفهان مورد بی‌مهری قرار گرفته. به جای اینکه این شهر تأثیرگذار و مهم شارژ و انرژی مثبت به آن تزریق شود، جوی علیه آن ساخته‌اند که اصفهانی‌ها خوردند و بردند و هرچه طرح خوب است به شهرشان برده‌اند. این فضا باعث عقب‌ماندگی اصفهان شده است و باید آن را بشکینم. هرجای ایران که توسعه پیدا کند باید موجب خوشحالی و مسرت ایرانی‌ها باشد.
به بخش توسعه اقتصادی اشاره کردید. اصفهان به جز نقشش در عرصه سیاست، پیوندی هم با مسئله توسعه اقتصادی در ایران دارد؛ چه از نظر تاریخی و چه در دوران معاصر.
توسعه اقتصادی اصفهان حول محور آب شکل گرفته است. زاینده‌رود با یک طراحی دقیق، دشت اصفهان را آبیاری می‌کرد و علم مهندسی متخصصین این شهر هم در انشعاب‌بندی آب و رساندن آن به بخش‌های مختلف شهری و استفاده بهینه از آن بسیار مؤثر بود. اگر شما اکنون نگاهی به این طراحی دقیق بیندازید، تعجب می‌کنید که در آن روزگار که ابزارهای نوین و دقیق اندازه‌گیری وجود نداشت چگونه مهندسان این شهر انشعاب‌های دقیق آب را ایجاد کرده‌اند و موجب رشد و توسعه این شهر شده‌اند. به این ترتیب وقتی زاینده‌رود وارد دشت اصفهان می‌شود، شهر را آبیاری می‌کند، زمین‌های اطراف را که محور کشاورزی بودند سیراب می‌کند، سفره‌های زیرزمینی آب را تغذیه می‌کند و مازاد آن هم به گاوخونی می‌ریزد. حتما می‌دانید که یکی از دیدنی‌های این‌روزهای اصفهان شبکه مادی‌های آن است که بخش کمی از آن شبکه بزرگ این‌روزها باقی مانده است. شبکه مادی‌ها بخشی از همین عملیات مهم مهندسی آب در اصفهان بود که هم موجب تلطیف فضای شهری می‌شد و هم رطوبت مورد نیاز شهر را تأمین می‌کرد. اصفهان شهر خشکی بود و با ایجاد این شبکه رطوبتی فضای شهر متعادل می‌شد. مثلا در محله‌ای مانند «در امام» در آن سال‌ها اگر یک چاه ۱۵ متری هم حفر می‌کردید، به آب می‌رسیدید. چیزی که الان با یک چاه ۴۰ متری هم میسر نمی‌شود. اینها همه تحت تأثیر همان مهندسی آب در شهر بود که از آب برای تغذیه همه نیازها استفاده می‌کردند. از فضای سبز شهری تا باغ‌های حاشیه شهر و سفره‌های زیرزمینی آب. به این ترتیب آب مردم تأمین بود، رطوبت لازم برای زندگی متعادل تأمین بود و همین آب موجب پویایی اقتصاد شهر هم شده بود؛ چیزی که الان مسئله شهر شده است. یعنی از دورانی که با یک فکر دقیق و مهندسی شهر را با آب زنده نگه می‌داشتند رسیدیم به روزگاری که آب مسئله اصلی شهر شده و نمی‌دانند باید چه کنند. همین جریان آب در آن زمان موجب شکل‌گیری یک محور صلیبی‌شکل کشاورزی در اصفهان هم شده بود. یعنی زمین‌های کشاورزی اصفهان از محور زاینده‌رود به سمت غرب و از محله‌هایی مثل تیران و کرون شروع می‌شد و تا زمین‌های زراعتی و روستایی پیرامون شهر را در بر می‌گرفت و تا قلب اصفهان هم می‌آمد، درواقع تا نزدیکی چهارباغ عباسی. از ضلع شمال رودخانه هم تا پای کوه صفه می‌رفت. می‌دانید که اصفهان جنوبش از شمالش مرغوب‌تر است؛ وقتی در شهر باران می‌آمد در آن مناطق برف می‌بارید و آنها باغ‌های جنوب شهر را با مدد همین نزولات آسمانی و ذخیره آب در لایه‌های زمین آبیاری می‌کردند. اما کشاورزی در محور صلیبی‌شکل اصفهان در سمت شرق هم توسعه پیدا کرده بود. جایی که محورش اکبرآباد است. اکبرآباد و زمین‌های اطرافش همیشه سبز هستند. الان این مناطق به باغ‌ها و ویلاهای طبقه ثروتمند جامعه تبدیل شده‌اند، اما در گذشته این محور تا گاوخونی یکی از کمربندهای مهم کشاورزی اصفهان بود که الان عمده آن نابود شده است. الان سینه هزارجریب کاملا ساخت‌وساز شده است. غرب اصفهان تا فلاورجان و شمال اصفهان تا دانشگاه صنعتی ساخته شده است. رهنان که دهی کوچک بود اکنون نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. اگر در حال حاضر بخواهیم برای توسعه جمعیتی اصفهان برنامه‌ای داشته باشیم، فقط در شرق اصفهان جا برای اسکان جمعیت به صورت پیوسته هست. البته در جاهای دیگر می‌شود برای شهرک‌هایی جانمایی کرد، اما به صورت کلی اصفهان دیگر جایی برای گسترش آن‌چنانی ندارد. در واقع اگر قرار باشد این توسعه صورت بگیرد باید برای آن طرح و نقشه‌ای داشت. در کلان‌شهرها تا سه میلیون نفر جمعیت قابل‌ مدیریت است. از سه تا پنج میلیون مدیریت ویژه می‌خواهد. از پنج میلیون به بالا مدیریت، مدیریت بحران باید باشد. تهران، مدیریت بحران می‌خواهد. 13 میلیون نفر جمعیت را مگر می‌شود اداره کرد؟ بنابراین اگر اصفهان هم قرار است توسعه پیدا کند بهتر است توسعه بابرنامه‌ای داشته باشد نه اینکه دیمی و باری به هر جهت باشد. در واقع توسعه باید در جهتی باشد که بتوان به این شهر و مردم خدمات مناسب و درخوری داد. من همین‌جا هم از مدیران و معاونین اصفهان درخواست می‌کنم طرح‌های توسعه را شروع کنند؛ طرح توسعه صنعت در اصفهان. مطالعات آمایش استان اصفهان. طرح زیردست آمایش اصفهان، طرح کالبد ملی است. کالبد اصفهان است. به لحاظ کالبدی آن آمایش را باید در عرصه استان چید. طرح جامع مسترپلن صنعت در اصفهان. تجارت در اصفهان. آموزش را در این استان جدی بگیرند و بررسی کنند.
این مسترپلن‌ها چگونه قرار است به توسعه اصفهان کمک کند؟
بگذارید برای شما مثالی بزنم. صنعت، سابقه دیرینی در اصفهان دارد. اوج آن زمان صفویه است. کانون اقتصاد اصفهان و اقتصاد کشور قیصریه اصفهان بوده است. قیصریه سه ورودی بازار دارد؛ بازار کفاش‌ها در ضلع غربی قیصریه است. ضلع شمال بازار سماورسازها و ترمه‌دوزها بوده و انتهایش هم بازار نجارها و از سمت شرق هم بازار قنادها و عطارها بوده است. بازار بزازها، بازار مسگرها، بازارهای متعددی وجود داشته است.
تا زمانی که ذوب‌آهن در اصفهان پایه‌گذاری شد، تولید، صنعتی نبود و دستی و نیمه‌صنعتی بود. مثلا کارگاه برش ورق‌های برنجی و مسی بود و اکثرا هم دستی انجام می‌شد؛‌ ولی بعضی از کارگاه‌ها دستگاه برش آورده بودند. کارگاه، تولید و فروش انبوه در همین محورهای بازارها سازمان داده شده بود. بعداً حدود ۶۰ سال پیش عرضه و تولید کم‌کم از هم جدا شدند. مثلاً در محور بازار زرگرها و پشت بازار زرگرها کارگاه‌های طلاسازی بود. در پیشانی‌اش هم فروشگاه بود. این کارگاه‌ها جمع شد. به‌عنوان صنایع مزاحم شناخته و خارج شدند. حالا اگر از من بپرسید این سابقه دیرین در صنعت را در چه محورهایی می‌شود احیا کرد، می‌گویم مثلا در بازار طلا و جواهرآلات. 80 درصد کارگاه‌های طلا و جواهرات کشور همین الان در اصفهان است؛ اما با دانش و تکنیک ۶۰ سال پیش. دو، سه تا از تولیدکنندگان، ماشین‌های CNC دارند اما همین به‌خوبی نشانه بی‌توجهی ما به داشته‌هایمان است. جالب است که بدانید تا 12 سال پیش 70 درصد مصرف بازار ترکیه، طلا و جواهرات ساخت ایران بود. 12 سال پیش آقای اردوغان تأمین ارز کرد و به تولیدکنندگان طلا و جواهرات ترکیه گفت به ایتالیا بروید و ماشین‌های CNC تولید جواهرات و زیورآلات و... بیاورید. طی هشت سال با سرمایه‌گذاری ترکیه جهت این بازار تغییر کرد. الان هشت سال است که ۷۵ تا 80 درصد طلا و جواهراتی که در بازارهای ایران می‌بینید ساخت ترکیه است. این مایه تأسف نیست که ما یک کانون طلا و جواهراتی که یک سرش به کویت و امارات و عربستان و عمان ختم می‌شد و یک سرش به افغانستان و پاکستان را از دست دادیم. اینها را باید احیا کرد. یک محور صنعتی دیگر که باید در اصفهان احیا شود، تهیه مسترپلن صنایع های‌تک است.
مهم‌ترین کاستی این‌روزهای اصفهان را در چه می‌بینید؟
قطعا مسائل گوناگونی وجود دارد، ولی شاید یکی از مسائلی که این‌روزها بیشتر به چشم می‌آید، این است که اصفهان با آن سابقه در هنر دیگر مرکزی برای پرورش هنرمندان نیست. اصفهان دو دانشگاه بزرگ دارد که پیش از انقلاب تأسیس شده بودند. متأسفانه دیگر دانشگاهی به آن معظمی در این شهر ساخته نشده است. شما نگاهی به دانشگاه هنر این شهر بیندازید؛ دانشگاهی محقر و ناچیز، در شهری که سرآمد هنر در ایران بود. نه در زمان پهلوی، در زمان تمام حکومت‌ها مهد هنر، اصفهان بوده است. بزرگ‌ترین مهد هنر، اصفهان بوده است. حال آن حاشیه را به هنر می‌زنم. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید احیا شود. وقتی از مسئولان این شهر تقاضا می‌کنم که طرح‌های جامع در اصفهان را پیگیری کنند، منظورم همه جنبه‌هاست. آموزش هم یکی از همین‌هاست. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید منجر به احیای همین کاستی‌ها در اصفهان شود. این شهر همیشه استعدادهای عجیبی در خوشنویسی، نقاشی، تذهیب، قلم‌کاری، میناکاری و موسیقی، آواز، تصنیف و سازها چه بادی، چه زهی داشت. حالا یک طرح جامع می‌خواهد که آن را دوباره به کانون آموزش عالی در تمام شاخه‌های هنر تبدیل کند. اگر در استان‌های دیگر بعضی از رشته‌ها و شاخه‌های هنری جا باز کرده‌اند، در اصفهان همه‌اش وجود داشته و زمینه‌اش هست. ما همین الان در حال ازدست‌دادن بسیاری از استادان شاخه‌های هنری هستیم که به دلیل نبود بستری برای آموزش، شاخه هنری‌اش در حال نابودی و فراموشی است. هنوز استادکارهای مس‌کار ما در اصفهان زنده‌اند و شاگردهای بسیار خوبی تربیت کرده‌اند. دارند کار می‌کنند و توجیه اقتصادی فراوانی هم دارد. ما باید در اصفهان طرح‌ها و مسترپلن‌های توسعه‌بخشی و رشته‌ای را داشته باشیم. صنعت، هنر، تجارت، آموزش، کشاورزی و دام و طیور، آن هم نه به شکلی که الان هست. اصفهان باید طرح‌های جامعش تهیه شود. حال هنر را به‌عنوان مثال من خدمتتان عرض می‌کنم. اصفهان می‌تواند کانون آموزش تمام شاخه‌های هنر در قالب هنرستان‌های هنرهای زیبا و صنایع دستی در مقطع دیپلم باشد. دانشگاه بزرگ هنر کانونش باید اصفهان باشد. اینکه هر استانی بلند شود یک دانشگاه هنر بزند، مقبول کشور نیست. شعبات آن دانشگاه هنر در اصفهان باید جاهای دیگر زده شود؛ ولی کانونش دانشگاه هنر و موسیقی ایرانی در اصفهان باشد و نیروهایی در این زمینه آموزش ببینند و وارد بازار کار شوند.
به نظرتان درمجموع عملکرد و وضعیت مدیریت شهری کنونی اصفهان چطور بوده است؟
شوراها عملکرد نسبتا خوبی داشتند. بار سنگینی از روی دوش دولت برداشتند. با این حال می‌بینیم که در این سال‌ها تلاش زیادی برای حمله به شوراها و شهرداری‌ها شده است. اصولگراها اشتباه می‌کنند که با نهادهای مدنی برخورد می‌کنند. این را هم باید بدانند که این راهی که ما رفتیم هم راه بی‌بازگشت است. شوراها را دیگر نمی‌‌توان از بین برد. مردم علی‌رغم کاستی‌هایی که شوراها و شهرداری‌ها دارند، از دست شهرداری و شوراها راضی‌ترند تا از دست دولت. در اصفهان که اتفاقات بگیر و ببند برای شوراها و شهرداری‌ها کمتر افتاده، در نتیجة همان مسئله سیاست‌ورزی اصفهانی‌هاست که به آن اشاره کردم. شهرداری اصفهان در شرایط کرونایی و رکود، به نظر من خیلی بهتر از سایر شهرداری‌های کشور کار کرده است. علت اصلی آن هم سیاست‌ورزبودن شورا و مجموعه شهرداری است. چندی پیش من جایی بودم گزارشی شهردار اصفهان ارائه کرد درباره عملکرد خود که از شنیدن آن خیلی خوشحال شدم. من شهردار اصفهان را آدم صادقی می‌دانم. اهل پزدادن و آگراندیسمان و بزرگ‌نمایی نیست. برای همین گزارشش باعث خوشحالی‌ام شد. من روی مسائل شهرسازی، معماری و برنامه‌ریزی شهری و امور شهرداری‌ها بسیار حساس هستم و با دقت دنبال می‌کنم. گزارشی که شهردار اصفهان از وضعیت اصفهان ارائه کرد، مایه خوشحالی و افتخار بود.
یکی از کارهای شاخصی که در این مدت در اصفهان انجام شد، پیاده‌راه کردن خیابان چهارباغ بود، نظر شما درباره این طرح چیست؟
پیاده‌راه‌کردن در بافت تاریخی و سنتی در همه دنیا مرسوم و به‌شدت نشاط‌آور است. چون در آن بافت پیاده‌راه خدمات زیادی ارائه می‌شود. در بسیاری از کشورها حتما دیده‌اید که در این پیاده‌راه‌ها در شب‌های تعطیلات انواع و اقسام فعالیت‌های هنری ارائه می‌شود و مردم هم تماشا می‌کنند و لذت می‌برند. این ایده باید در ایران هم رایج شود. نگران تبعات فرهنگی و اجتماعی‌اش هم نباشید. بدون ایجاد حساسیت باید آن را مدیریت کرد و پیش برد. نبود چنین مکان‌هایی برای برگزاری این رویدادهای فرهنگی موجب بروز ناهنجاری‌های اجتماعی فراوانی می‌شود. پیاده‌راه‌کردن یک خیابان قدیمی در بافت سنتی با هدف ایجا یک بستر فرهنگی و جایی برای تبادل افکار و ایده‌ها و گفت‌وگوی شهروندان ایده بسیار خوبی است. من وقتی دیدم چهارباغ پیاده‌راه شده بسیار خوشحال شدم. اجرای این ایده در شهر هم تأثیر گذاشته است. به‌خصوص با خدماتی که ارائه می‌شود و مثلا آن ماشین‌برقی‌هایی که آنجا رفت‌وآمد می‌کنند باعث می‌شود خدمات خوبی به افراد مسن هم ارائه شود و همه از این فضا در شهر استفاده کنند. خیلی خوب به همه مسائل فکر شده و امکانات برای همه در نظر گرفته شده است. بیش از این هم می‌توان برای شهرسازی اصفهان طراحی فرهنگی و اجتماعی کرد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها