|

نگاهی به فیلم «نومدلند»، ساخته کلویی ژائو

خانه‌به‌دوش‌های دنیای مدرن

پرویز-جاهد

«نومدلند»، سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها، ساخته کلویی ژائو که سه جایزه مهم اسکار امسال یعنی جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن برای فرانسیس مک دورمند را به دست آورد، از موفق‌ترین فیلم‌های سال گذشته بود؛ فیلمی جاده‌ای که با رویکردی مینی‌مالیستی ساخته شده و اقتباسی آزاد از رمان مستندگونه «نانفیکشن» جسیکا برودر است. کلویی ژائو، یك فیلم‌ساز زن چینی‌تبار است که همه فیلم‌هایش را در آمریکا و درباره آمریکایی‌ها ساخته و همانند ویم وندرس، عاشق چشم‌اندازها و دشت‌های پهناور و جاده‌های بی‌انتهای غرب آمریکاست. دل‌مشغولی ژائو، تنها طبیعت نیست، بلکه طنین زمانه ما نیز در آن هست و او با حساسیتی همانند کن لوچ نسبت به زندگی طبقه کارگر، زندگی یک زن کارگر آمریکایی را نشان می‌دهد که چگونه مانند بسیاری از کارگران و اقشار ضعیف دیگر، قربانی بحران سرمایه‌داری و رکود اقتصادی سال 2008 آمریکا شده و کار و خانه و زندگی و همسرش را از دست می‌دهد و با یک ون راهی جاده‌ها و بیابان‌ها می‌شود. فرانسیس مک دورمند، مثل همیشه، حضوری درخشان و باوقار دارد و جاذبه نگاه‌ها، ژست‌ها و میمیک صورتش خیره‌کننده است و ما را شگفت‌زده می‌کند. مک‌دورمند بازیگر بی‌نظیری است که با فیلم‌های برادران کوئن درخشید، اما جدا از آنها نیز توانست جایگاه خود را به‌عنوان یکی از بهترین بازیگران زن امروز جهان همچنان حفظ کند. او بی‌تردید شایسته اسکار بهترین بازیگر زن بود که برای بار سوم آن را کسب کرد (بار اول برای بازی در فیلم «فارگو»ی برادران کوئن و بار دوم برای بازی در فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»).

سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها، پلاتی ساده و مینی‌مال دارد و ساختار روایی آن نیز خطی است و از الگوی دایره‌ای پیروی می‌کند؛ یعنی حرکت فرن (مک دورمند) از شهر صنعتی ویران‌شده امپایر در نوادا شروع می‌شود و پس از طی مسیرهایی طولانی در جاده‌ها دوباره به همان نقطه بازمی‌گردد. او مقصدی ندارد و مثل صدها خانه‌به‌دوش دیگر آمریکایی، زندگی خانه‌به‌دوشی را انتخاب نکرده بلکه این زندگی به خاطر وضعیت رکود اقتصادی آمریکا و ورشکست‌شدن شرکت تولید گچ امپایر که او و شوهرش در آن کار می‌کردند به او تحمیل شده است. او همسر، کار و خانه‌اش را از دست داده و به خیل عظیم خانه‌به‌دوش‌ها پیوسته، آدم‌هایی که سرنوشتی مشابه او دارند و به اجبار، آواره دشت و بیابان و جاده‌ها شده‌اند و در اتومبیل‌ها و چادرهای خود می‌خوابند. این سبک زندگی، علاوه بر تنهایی و اندوه جاری در آن، نوعی آرامش و رضایت‌مندی دارد که با نبود بارهای مسئولیت خانه و اموال ایجاد می‌شود و از طریق آن می‌توانید یک آزادی باشکوه آمریکایی را تجربه کنید. سبک زندگی ویژه‌ای که محصول نگاه و رویکرد بودیستی کلویی ژائو است و راه‌حل ساده‌انگارانه‌ای در مقابل بحران‌های وحشتناک و ویرانگر سرمایه‌داری به حساب می‌آید و می‌تواند حتی بسیار خطرناک باشد؛ چراکه فرن ممکن است در ون محل زندگی‌اش از سرما یخ بزند یا مورد حمله و آزار حیوانات وحشی و آدم‌های روانی و تبهکار قرار گیرد.
روایت سفر فرن در جاده، با خرده‌روایت‌های مربوط به خانه‌به‌دوشان دیگر که او با آنها همسفر می‌شود همراه است. هر یک از خانه‌به‌دوش‌ها، داستانی برای گفتن دارند که برای فرن بازگو می‌کنند و او با چشمانی نمناک به قصه‌های پردرد آنها گوش می‌دهد؛ از سوانکی که از بیماری سرطان رنج می‌برد گرفته که قبل از مردن آرزوی سفر به آلاسکا را دارد، تا باب ولز که فرزندش خودکشی کرده و او می‌گوید که تنها راه تحمل این مصیبت و اندوه را در خانه‌به‌دوشی و کمک به افراد آواره دیده تا پسر جوانی که پشت پا به زندگی مدرن زده و زندگی هیپی‌واری را در پیش گرفته است. با این حال، ژائو مراقب است که فیلمش سانتی‌مانتال نشود.
بسیاری از این افراد، بازیگر نیستند بلکه آدم‌هایی واقعی‌اند که قصه‌های واقعی خود را جلوی دوربین ژائو روایت می‌کنند. صحنه‌هایی در فیلم هست که کاملا ضد روایی‌اند. مثل نماهایی که از پنجره اتومبیل فرن دیده می‌شود و یا نماهای اکستریم لانگ‌شات از صخره‌ها و کوه‌ها و جاده‌ها که بارها و به تناوب در فیلم تکرار می‌شوند. ژائو با دو فیلم اولش یعنی «ترانه‌هایی که برادرانم به من آموختند» و «سوارکار» نشان داد که عاشق آسمان‌های وسیع و چشم‌اندازهای پهناور و باز غرب و جنوب آمریکاست. فیلم‌های ژائو نه‌تنها بیانگر گرایش او به طبیعت و بیابان به‌عنوان پناهگاه انسان‌های خسته از تمدن شهری و مرارت‌های آن است، بلکه حس تنهایی دلگیر این مکان‌ها را به‌خوبی منتقل می‌کند.
ژائو در خانه‌به‌دوش‌ها نشان می‌دهد که رؤیای آمریکایی، افسانه‌ای شیرین و دروغین است که سینمای هالیوود سال‌هاست آن را در قالب‌های جدید بازنمایی می‌کند. «سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها» از این مفهوم کلیشه‌ای که با واقعیت‌های تلخ جامعه آمریکا در تضاد است، آشنازدایی می‌کند.

«نومدلند»، سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها، ساخته کلویی ژائو که سه جایزه مهم اسکار امسال یعنی جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن برای فرانسیس مک دورمند را به دست آورد، از موفق‌ترین فیلم‌های سال گذشته بود؛ فیلمی جاده‌ای که با رویکردی مینی‌مالیستی ساخته شده و اقتباسی آزاد از رمان مستندگونه «نانفیکشن» جسیکا برودر است. کلویی ژائو، یك فیلم‌ساز زن چینی‌تبار است که همه فیلم‌هایش را در آمریکا و درباره آمریکایی‌ها ساخته و همانند ویم وندرس، عاشق چشم‌اندازها و دشت‌های پهناور و جاده‌های بی‌انتهای غرب آمریکاست. دل‌مشغولی ژائو، تنها طبیعت نیست، بلکه طنین زمانه ما نیز در آن هست و او با حساسیتی همانند کن لوچ نسبت به زندگی طبقه کارگر، زندگی یک زن کارگر آمریکایی را نشان می‌دهد که چگونه مانند بسیاری از کارگران و اقشار ضعیف دیگر، قربانی بحران سرمایه‌داری و رکود اقتصادی سال 2008 آمریکا شده و کار و خانه و زندگی و همسرش را از دست می‌دهد و با یک ون راهی جاده‌ها و بیابان‌ها می‌شود. فرانسیس مک دورمند، مثل همیشه، حضوری درخشان و باوقار دارد و جاذبه نگاه‌ها، ژست‌ها و میمیک صورتش خیره‌کننده است و ما را شگفت‌زده می‌کند. مک‌دورمند بازیگر بی‌نظیری است که با فیلم‌های برادران کوئن درخشید، اما جدا از آنها نیز توانست جایگاه خود را به‌عنوان یکی از بهترین بازیگران زن امروز جهان همچنان حفظ کند. او بی‌تردید شایسته اسکار بهترین بازیگر زن بود که برای بار سوم آن را کسب کرد (بار اول برای بازی در فیلم «فارگو»ی برادران کوئن و بار دوم برای بازی در فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»).

سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها، پلاتی ساده و مینی‌مال دارد و ساختار روایی آن نیز خطی است و از الگوی دایره‌ای پیروی می‌کند؛ یعنی حرکت فرن (مک دورمند) از شهر صنعتی ویران‌شده امپایر در نوادا شروع می‌شود و پس از طی مسیرهایی طولانی در جاده‌ها دوباره به همان نقطه بازمی‌گردد. او مقصدی ندارد و مثل صدها خانه‌به‌دوش دیگر آمریکایی، زندگی خانه‌به‌دوشی را انتخاب نکرده بلکه این زندگی به خاطر وضعیت رکود اقتصادی آمریکا و ورشکست‌شدن شرکت تولید گچ امپایر که او و شوهرش در آن کار می‌کردند به او تحمیل شده است. او همسر، کار و خانه‌اش را از دست داده و به خیل عظیم خانه‌به‌دوش‌ها پیوسته، آدم‌هایی که سرنوشتی مشابه او دارند و به اجبار، آواره دشت و بیابان و جاده‌ها شده‌اند و در اتومبیل‌ها و چادرهای خود می‌خوابند. این سبک زندگی، علاوه بر تنهایی و اندوه جاری در آن، نوعی آرامش و رضایت‌مندی دارد که با نبود بارهای مسئولیت خانه و اموال ایجاد می‌شود و از طریق آن می‌توانید یک آزادی باشکوه آمریکایی را تجربه کنید. سبک زندگی ویژه‌ای که محصول نگاه و رویکرد بودیستی کلویی ژائو است و راه‌حل ساده‌انگارانه‌ای در مقابل بحران‌های وحشتناک و ویرانگر سرمایه‌داری به حساب می‌آید و می‌تواند حتی بسیار خطرناک باشد؛ چراکه فرن ممکن است در ون محل زندگی‌اش از سرما یخ بزند یا مورد حمله و آزار حیوانات وحشی و آدم‌های روانی و تبهکار قرار گیرد.
روایت سفر فرن در جاده، با خرده‌روایت‌های مربوط به خانه‌به‌دوشان دیگر که او با آنها همسفر می‌شود همراه است. هر یک از خانه‌به‌دوش‌ها، داستانی برای گفتن دارند که برای فرن بازگو می‌کنند و او با چشمانی نمناک به قصه‌های پردرد آنها گوش می‌دهد؛ از سوانکی که از بیماری سرطان رنج می‌برد گرفته که قبل از مردن آرزوی سفر به آلاسکا را دارد، تا باب ولز که فرزندش خودکشی کرده و او می‌گوید که تنها راه تحمل این مصیبت و اندوه را در خانه‌به‌دوشی و کمک به افراد آواره دیده تا پسر جوانی که پشت پا به زندگی مدرن زده و زندگی هیپی‌واری را در پیش گرفته است. با این حال، ژائو مراقب است که فیلمش سانتی‌مانتال نشود.
بسیاری از این افراد، بازیگر نیستند بلکه آدم‌هایی واقعی‌اند که قصه‌های واقعی خود را جلوی دوربین ژائو روایت می‌کنند. صحنه‌هایی در فیلم هست که کاملا ضد روایی‌اند. مثل نماهایی که از پنجره اتومبیل فرن دیده می‌شود و یا نماهای اکستریم لانگ‌شات از صخره‌ها و کوه‌ها و جاده‌ها که بارها و به تناوب در فیلم تکرار می‌شوند. ژائو با دو فیلم اولش یعنی «ترانه‌هایی که برادرانم به من آموختند» و «سوارکار» نشان داد که عاشق آسمان‌های وسیع و چشم‌اندازهای پهناور و باز غرب و جنوب آمریکاست. فیلم‌های ژائو نه‌تنها بیانگر گرایش او به طبیعت و بیابان به‌عنوان پناهگاه انسان‌های خسته از تمدن شهری و مرارت‌های آن است، بلکه حس تنهایی دلگیر این مکان‌ها را به‌خوبی منتقل می‌کند.
ژائو در خانه‌به‌دوش‌ها نشان می‌دهد که رؤیای آمریکایی، افسانه‌ای شیرین و دروغین است که سینمای هالیوود سال‌هاست آن را در قالب‌های جدید بازنمایی می‌کند. «سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها» از این مفهوم کلیشه‌ای که با واقعیت‌های تلخ جامعه آمریکا در تضاد است، آشنازدایی می‌کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها