|

روایت یک روزنامه‌نگارِ کوهنورد

صعود به خانه دیو سپید

محمدحسین آجورلو: وقتی قرار باشد کوهنوردی را شروع کنی، لابد باید به سراغ مسیری امن و آسان بروی. ما از کلکچال شروع کردیم و اینجا هم می‌خواهم همین کوه را به‌عنوان اولین مسیر، معرفی کنم. ولی تصور نکنید که با یک قله ساده طرف هستید. این کوه همان جایی است که هفته اول زمستان 99 با مرگ 12 نفر در یک نیم‌روز خبرساز شد. همین هفته پیش هم یک نفر دیگر در کلکچال دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت. هیچ‌وقت هیچ کوهی را دست‌کم نگیرید. طبیعت وحشی‌تر از آن است که تصور کنید. هفته پیش در راه صعود به یک قله دیگر و در مسیری که تا به‌حال از آن گذر نکرده بودم، بدجور گرفتار شدم و چیزی نمانده بود که انتشار نخستین شماره این هفته‌نامه را هم نبینم و بمیرم. کوهستان در تمام روزهای سال ممکن است شما را غافلگیر کند.
در شمال تهران چهار مسیر اصلی کوهنوردی وجود دارد. مسیرهای فرعی‌تر هم که تا دلتان بخواهد هست. اما در روزهایی که هنوز تجربه چندانی در کوهستان ندارید و البته تا وقتی یک آدم باتجربه پیدا نکرده‌اید که با او هم‌نورد شوید، بهتر است در همین مسیرهای اصلی باقی بمانید. من و همسرم از کلکچال شروع کردیم و آن را به‌عنوان آغاز راه به دیگران هم پیشنهاد می‌کنم.
اول این را بگویم که قله کلکچال 3350 متر ارتفاع دارد اما صعود به این قله کار ساده‌ای نیست. برای آنهایی که تجربه پایین‌تری دارند، رسیدن تا اردوگاه کلکچال تجربه خوشایندی خواهد بود. علاوه بر کلکچال تهران، یکی دیگر هم در آمل وجود دارد. در افسانه‌های عامیانه، کلکچال را خانه دیو سپید می‌دانستند؛ همان دیو سپید شاهنامه. برخی معتقد بودند کلکچال تهران خانه دیو سپید است و عده‌ای دیگر در کلکچال آمل به دنبال دیو می‌گشتند. در منظومه حماسی شبرنگ‌نامه هم در جایی که از نبرد رستم و شبرنگ (فرزند دیو سپید) نقل می‌شود این دو بیت آمده است:
چو پا بر فراز کلک چال کرد
ز چنگ تهمتن رها یال کرد
گریزان شده پور دیو سپید
تهمتن به رخش اندر آمد چو شید
برای رفتن به کلکچال باید از پارک جمشیدیه شروع کنید. خوبیِ این مسیر، وجود چند چشمه در طول راه است و به همین دلیل حتی اگر آب کمی هم همراه خود داشته باشید چندان دچار مشکل نمی‌شوید. تا اردوگاه یا ایستگاه چهارم کلکچال، سه ایستگاه دیگر هم دارید که در آنها کافه هم وجود دارد. ابتدای مسیر پردرخت و در کنار رودخانه است و بعد از آن هم سرسبز. جان می‌دهد برای گذراندن وقت در آخر هفته. در طول راه هم منظره زیبایی از تهران می‌بینید.
اردوگاه کوهستانی کلکچال در ارتفاع 2600 متری قرار دارد و یادگار دوران پیشاهنگی است. اینجا محل برگزاری اردوی گروه‌های پیشاهنگی بود و یک برج سفید 27 متری هم در آن ساخته شده بود که نام این گروه‌ها روی آن حک شده است. اردوگاه به وزارت آموزش‌وپرورش تعلق دارد، اما امکانات مجموعه هیچ استفاده‌ای برای این وزارتخانه و دانش‌آموزان ندارد. برج در حصاری گیر کرده که ورود به محدوده آن را ممنوع می‌کند و در انتظار تخریب زیر باد و باران و برف کوهستان است.
از پارک جمشیدیه تا اردوگاه کلکچال بیش از چهار کیلومتر فاصله است و باید بیش از دو ساعت هم زمان برای رسیدن به آن صرف کنید. اگر باتجربه‌تر و آماده‌تر شدید، می‌توانید راه را به سوی قله ادامه بدهید و پس از چهار کیلومتر دیگر که البته این‌بار بیش از سه ساعت طول می‌کشد، به قله می‌رسید.
اگر به اردوگاه کلکچال برسید، شکموترین کوهنوردها را خواهید دید. نمی‌دانم چه حکمتی است که هر وقت به این اردوگاه رفتم، دیدم که همه به‌شدت سرگرم صبحانه هستند. روز اولی که به اینجا رسیدیم چند لقمه برای صبحانه برده بودیم ولی صحنه‌ای دیدیم که دلمان به درد آمد. تعداد زیادی کوهنورد درحال پختن املت بودند. همین شد که در نخستین گام برای خرید لوازم کوهنوردی، سراغ گاز و سرشعله رفتیم تا هفته بعد در کوه املت بخوریم. اما شما گول این فانتزی را نخورید. کوهنوردی فقط بخوربخور و املت‌زدن نیست. در کوهستان، خستگی، حادثه، سرما و گرما هم هست. مثل ما نباشید. قبل از گاز و سرشعله به فکر خرید کفش و کوله مناسب باشید. در هفته‌های بعد بیشتر درباره لوازم ضروری می‌نویسم.

محمدحسین آجورلو: وقتی قرار باشد کوهنوردی را شروع کنی، لابد باید به سراغ مسیری امن و آسان بروی. ما از کلکچال شروع کردیم و اینجا هم می‌خواهم همین کوه را به‌عنوان اولین مسیر، معرفی کنم. ولی تصور نکنید که با یک قله ساده طرف هستید. این کوه همان جایی است که هفته اول زمستان 99 با مرگ 12 نفر در یک نیم‌روز خبرساز شد. همین هفته پیش هم یک نفر دیگر در کلکچال دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت. هیچ‌وقت هیچ کوهی را دست‌کم نگیرید. طبیعت وحشی‌تر از آن است که تصور کنید. هفته پیش در راه صعود به یک قله دیگر و در مسیری که تا به‌حال از آن گذر نکرده بودم، بدجور گرفتار شدم و چیزی نمانده بود که انتشار نخستین شماره این هفته‌نامه را هم نبینم و بمیرم. کوهستان در تمام روزهای سال ممکن است شما را غافلگیر کند.
در شمال تهران چهار مسیر اصلی کوهنوردی وجود دارد. مسیرهای فرعی‌تر هم که تا دلتان بخواهد هست. اما در روزهایی که هنوز تجربه چندانی در کوهستان ندارید و البته تا وقتی یک آدم باتجربه پیدا نکرده‌اید که با او هم‌نورد شوید، بهتر است در همین مسیرهای اصلی باقی بمانید. من و همسرم از کلکچال شروع کردیم و آن را به‌عنوان آغاز راه به دیگران هم پیشنهاد می‌کنم.
اول این را بگویم که قله کلکچال 3350 متر ارتفاع دارد اما صعود به این قله کار ساده‌ای نیست. برای آنهایی که تجربه پایین‌تری دارند، رسیدن تا اردوگاه کلکچال تجربه خوشایندی خواهد بود. علاوه بر کلکچال تهران، یکی دیگر هم در آمل وجود دارد. در افسانه‌های عامیانه، کلکچال را خانه دیو سپید می‌دانستند؛ همان دیو سپید شاهنامه. برخی معتقد بودند کلکچال تهران خانه دیو سپید است و عده‌ای دیگر در کلکچال آمل به دنبال دیو می‌گشتند. در منظومه حماسی شبرنگ‌نامه هم در جایی که از نبرد رستم و شبرنگ (فرزند دیو سپید) نقل می‌شود این دو بیت آمده است:
چو پا بر فراز کلک چال کرد
ز چنگ تهمتن رها یال کرد
گریزان شده پور دیو سپید
تهمتن به رخش اندر آمد چو شید
برای رفتن به کلکچال باید از پارک جمشیدیه شروع کنید. خوبیِ این مسیر، وجود چند چشمه در طول راه است و به همین دلیل حتی اگر آب کمی هم همراه خود داشته باشید چندان دچار مشکل نمی‌شوید. تا اردوگاه یا ایستگاه چهارم کلکچال، سه ایستگاه دیگر هم دارید که در آنها کافه هم وجود دارد. ابتدای مسیر پردرخت و در کنار رودخانه است و بعد از آن هم سرسبز. جان می‌دهد برای گذراندن وقت در آخر هفته. در طول راه هم منظره زیبایی از تهران می‌بینید.
اردوگاه کوهستانی کلکچال در ارتفاع 2600 متری قرار دارد و یادگار دوران پیشاهنگی است. اینجا محل برگزاری اردوی گروه‌های پیشاهنگی بود و یک برج سفید 27 متری هم در آن ساخته شده بود که نام این گروه‌ها روی آن حک شده است. اردوگاه به وزارت آموزش‌وپرورش تعلق دارد، اما امکانات مجموعه هیچ استفاده‌ای برای این وزارتخانه و دانش‌آموزان ندارد. برج در حصاری گیر کرده که ورود به محدوده آن را ممنوع می‌کند و در انتظار تخریب زیر باد و باران و برف کوهستان است.
از پارک جمشیدیه تا اردوگاه کلکچال بیش از چهار کیلومتر فاصله است و باید بیش از دو ساعت هم زمان برای رسیدن به آن صرف کنید. اگر باتجربه‌تر و آماده‌تر شدید، می‌توانید راه را به سوی قله ادامه بدهید و پس از چهار کیلومتر دیگر که البته این‌بار بیش از سه ساعت طول می‌کشد، به قله می‌رسید.
اگر به اردوگاه کلکچال برسید، شکموترین کوهنوردها را خواهید دید. نمی‌دانم چه حکمتی است که هر وقت به این اردوگاه رفتم، دیدم که همه به‌شدت سرگرم صبحانه هستند. روز اولی که به اینجا رسیدیم چند لقمه برای صبحانه برده بودیم ولی صحنه‌ای دیدیم که دلمان به درد آمد. تعداد زیادی کوهنورد درحال پختن املت بودند. همین شد که در نخستین گام برای خرید لوازم کوهنوردی، سراغ گاز و سرشعله رفتیم تا هفته بعد در کوه املت بخوریم. اما شما گول این فانتزی را نخورید. کوهنوردی فقط بخوربخور و املت‌زدن نیست. در کوهستان، خستگی، حادثه، سرما و گرما هم هست. مثل ما نباشید. قبل از گاز و سرشعله به فکر خرید کفش و کوله مناسب باشید. در هفته‌های بعد بیشتر درباره لوازم ضروری می‌نویسم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها