گفتوگو با ثميلا اميرابراهيمي به مناسبت نمايشگاهش در گالري ويستا
به دنبال تصوير معاصر از نقشمايههاي باستاني
ثميلا اميرابراهيمي، هنرمند نقاش و مجسمهساز، اين روزها نمايشگاه چاپ دستي، کلاژ و مجسمههايش را با الهام از نقشمايههاي ايراني با عنوان «باستانيها» در گالري ويستا به نمايش درآورده است. اميرابراهيمي کار روي نقشمايههاي باستاني ايران را به صورت جدي از سال 1369 آغاز کرده است و بعد از چند سفر به مناطق عشايرنشين ايران، به جستوجوي نقوش از اشياي کاربردي و تزييني اقوام کوچنشين پرداخت. اين هنرمند نقاش، پژوهشهاي باستانشناسي را با رجوع به گنجينه موزهاي ايران و فرانسه ادامه داد و سرانجام در سال 72 اولين دوره از اين نقشمايهها را که تعداد آن 30 عدد بود، با تکنيکهاي چاپ دستي که حکاکي روي چوب و فلز بود، به پايان رساند و به نمايش درآورد. او بعد از اين هم نمايشگاهي در دهه 80 از اين نقشمايهها برگزار کرد. با اضافهکردن هشت نقشمايه جديد به اين مجموعه، اميرابراهيمي در نمايشگاه «باستانيها» که در گالري ويستا به نمايش درآورده است، نماي کامل و جامعي از فعاليت خود روي نقشمايههاي باستاني ايران را به نمايش درآورده است.
شما با نزديکشدن به نقشمايههاي باستاني سعي کردهايد آنها را در يک زبان معاصر به همان شکلي که هستند، از نو بازآفريني کنيد. آيا ارزش تصويري اين نقشمايهها شما را مجاب به اين کار کرد يا ارزشهاي ملي و باستاني آنها موجب اين اتفاق شد که شما براي حفظ اين نقشمايهها بهعنوان يک سرمايه بصري، سراغ آنها رفتيد؟
قبل از هر نکتهاي بايد بگويم من به اين نقشمايهها علاقهاي شخصي دارم. به واسطه ظرفيتهايي که در نقوش باستاني در جستوجوها و تحقيقاتم پيدا کردم، به اين نتيجه رسيدم که ميشود اين نقوش را با بياني معاصر ارائه کرد؛ بدون آنکه بخواهم تغييري در اساس اين نقشمايهها ايجاد کنم و براي همين، مديوم جديدي را براي اين کار انتخاب کردم.
پيش از اين هم نمايشگاههايي برگزار کرده بوديد که در آنها نقشمايههاي باستاني بهعنوان يک اصل، بنمايه آثارتان را تشکيل ميداد. اساسا با اين پروسه به شکلي پژوهشي برخورد ميکنيد؟
من کار روي نقشمايههاي باستاني ايران را به صورت جدي از سال 1369 آغاز کردم و بعد از چند سفر به مناطق عشايرنشين ايران، به جستوجوي نقوش از اشياي کاربردي و تزييني اقوام کوچنشين پرداختم. در همان زمان، پژوهشهاي باستانشناسي درباره اين نقوش را با رجوع به گنجينه موزهاي ايران و فرانسه ادامه دادم و سرانجام در سال 72 اولين دوره از اين نقشمايهها را که تعداد آن 30 عدد بود، با تکنيکهاي چاپ دستي که حکاکي روي چوب و فلز بود، به پايان رساندم و به نمايش درآوردم.
جدا از ارزش ملي و تاريخي نقشمايههاي باستاني ايران، زبان چکيده و گرافيکي اين نقوش چنان سادگي، زيبايي و قدرتي دارد که با نگاهي امروزي ميتوان آنها را تصاويري «مدرن» تلقي کرد. بازآفريني اين يادگاريهاي کهن با شيوههاي مختلف چاپ دستي، ويژگيهاي بيانگرايانه و هنري آنها را از وجه تزييني و کاربرديشان متمايز و ميراث ايران باستان را مانند آثار هنري مستقل و بيزمان در زندگي کنوني ما جاري ميكند.
يعني شما دنبال امروزيکردن اين نقوش و جاريکردن آنها در متن زندگي به واسطه کارکردهاي کاربردي گذشته آنها بوديد؟
از آنجا که ميخواستم با شريکشدن در کار نقاشان باستاني، رد اثر آنها را تداوم ببخشم، تلاش کردم تا حد امکان تغييري در نقشمايههاي اصلي ندهم؛ اما انتقال نقوش از طرف حجمدار به سطح دوبعدي، ترکيببندي و فضاسازي براي آنها، زبان ويژه چاپ دستي و دستخط خودم، خواهي نخواهی هويت تازهاي به اين آثار بخشيد.
هرچند نقشمايههاي باستاني در اصل با رنگ سياه يا قهوهاي تيره روي سفالها ترسيم شدهاند و نسخههاي چاپي اصلي من نيز تنها با مرکب مشکي اجرا شدهاند؛ اما چاپ دستي اين امکان را ميدهد تا علاوه بر نسخهها، تجربههاي رنگي متفاوتي روي کليشه صورت بگيرد که نمونههايي از آن را در کتابي که منتشر شده، به تصوير درآوردهام. نکته ديگر اينکه بايد توجه داشته باشيم آثار امروز ديگر وجه کاربردي ندارند.
نکته ويژهاي که در اين نقشمايهها نظر شما را بهعنوان يک متريال کاربردي جذب کرد، چه بود؟
اين نقوش که در فاصله پنج هزار تا هزار سال پيش از تاريخ، به دست هنرمندان ناشناخته آن دوران روي ظروف سفالي و اشياي کاربردي و مهرههاي استوانهاي ترسيم شدهاند، با زبان تصويري ساده و شکيل خود، گزارشي بصري از زندگي انسان پيشتاريخي ساکن فلات ايران به دست ميدهند.
اينها بدون شک ارزشهاي ملي، تاريخي و باستاني دارند. بسياري از افراد فکر ميکنند اين تصاوير را ديدهاند؛ اما در واقع ما به اين تصاوير توجه نميکنيم، بسياري از اين تصاوير را کشف نکردهايم و حتي ميتوان گفت درباره آنها و منشأ آنها فکر نکردهايم.
چه اتفاقي شما را مجاب به اين کرده است که بخواهيد دوباره مجموعهاي از آثارتان را با عنوان «باستانيها» به نمايش دربياوريد؟
همانطورکه گفتم، من اين آثار را در دهه 70 و بعد از آن در دهه 80 به صورت پراکنده به نمايش گذاشته بودم. دقيقتر بگويم اولين نمايشگاه اين آثار مربوط ميشود به سال 74؛ اما اين مجموعه با اضافهشدن هشت نقشمايه جديد، به نوعي تکميل شد و من به اين نتيجه رسيدم که ميتوان آنها را در يک مجموعه جديد به نمايش درآورد. من بيشتر روي زمينهها کار کردم و سعي داشتم در اين آثار فضاسازي مدنظر خودم را به نمايش بگذارم. اين بيان کاملا بياني شخصي است و بهشدت به مديوم وابسته است. تمام نسخههاي چاپي اين مجموعه با تکنيک کالکوگرافي (حکاکي روي فلز) و چاپ دستي اجرا شدهاند.
چرا مدياي کلاژ و چاپ دستي را براي ارائه آثارتان انتخاب کرديد؟
اين نقشمايهها همگي الگوي مشخصي دارند و لحن و بيان خودشان را هم طلب ميکنند. مسلم است که اين نقشمايهها اگر در مدياي نقاشي به تصوير در ميآمد، شکل ديگري پيدا ميکرد؛ اما وقتي به حوزه چاپ دستي ميرود، به واسطه قابليتهاي آن مديوم، شکل ويژهاي پيدا ميکند که مدنظر من بود و به واسطه آن اين شکل معاصر را هم به دست ميآورد.
تعداد همه آثارتان در اين نمايشگاه چند اثر است؟
82 اثر در اين نمايشگاه در گالري ويستا به نمايش درآمده که 37 اثر کلاژ و چاپ دستي است، 32 مجسمه و 13 مونوپرينت هم وجود دارد و آثار اين نمايشگاه از نظر حجم و تعداد اثر، بيشتر از هميشه بوده است.
مجسمهها به واسطه بيان متفاوتي که با چاپ دستيها دارد، به چه دليل با اين آثار ارائه شد؟ آيا مجسمهها هم براي شما برگرفته شده از اين نقشمايههاي باستاني است؟ چرا که به نظر ميرسد مسير متفاوتتري را در خلق آنها در پيش گرفتهايد؟
مجسمههاي چوبي حاصل کار و بازي مشترک من و طبيعت است. برخي از اين پارهچوبها از جزرومد مکرر دريا و چوبهاي خردشده در دل جنگل به دست آمده است که خود قبل از اينکه به اثري هنري بدل شوند، به شکل شگفتانگيزي يك تداعي از نتيجه کار آگاهانه به دست هنرمندي خلاق هستند. من با يافتن اين اشکال، سعي ميکردم تا حد امکان اين نقوش طبيعي را دگرگون، تکميل و اجرا کنم؛ اما بدويبودن اين اشکال در جريان دو دوره کاري من روي نقشمايههاي باستاني، به گونهاي بود که اين آثار رنگ و بوي آنها را به خود گرفتند و سرانجام به اين شکل نهايي رسيدند که در نمايشگاه مشاهده ميکنيد. من گونههاي جانوري تازه و اشکال گوناگون بز ايراني را از دل نقشمايههاي باستاني بيرون کشيدم و ديوهاي دوجنسيتي را با الهام از اساطير ايران خلق کردم.
گالري ويستا کتاب اين آثار را هم منتشر کرده که به نظر جامعتر از آنچه در نمايشگاه هست ارائه شده است.
مهمترين دستاورد اين نمايشگاه، کتابي است که به اين واسطه منتشر شده و يک فعال محيطزيستي با توجه به پيوند ميان انسان و حيوان، بر اين کتاب يادداشتي نوشته که بسيار پراهميت است. در حقيقت اين کتاب همه آثاري را که در اين دوران خلق شده، دربر ميگيرد.
ثميلا اميرابراهيمي، هنرمند نقاش و مجسمهساز، اين روزها نمايشگاه چاپ دستي، کلاژ و مجسمههايش را با الهام از نقشمايههاي ايراني با عنوان «باستانيها» در گالري ويستا به نمايش درآورده است. اميرابراهيمي کار روي نقشمايههاي باستاني ايران را به صورت جدي از سال 1369 آغاز کرده است و بعد از چند سفر به مناطق عشايرنشين ايران، به جستوجوي نقوش از اشياي کاربردي و تزييني اقوام کوچنشين پرداخت. اين هنرمند نقاش، پژوهشهاي باستانشناسي را با رجوع به گنجينه موزهاي ايران و فرانسه ادامه داد و سرانجام در سال 72 اولين دوره از اين نقشمايهها را که تعداد آن 30 عدد بود، با تکنيکهاي چاپ دستي که حکاکي روي چوب و فلز بود، به پايان رساند و به نمايش درآورد. او بعد از اين هم نمايشگاهي در دهه 80 از اين نقشمايهها برگزار کرد. با اضافهکردن هشت نقشمايه جديد به اين مجموعه، اميرابراهيمي در نمايشگاه «باستانيها» که در گالري ويستا به نمايش درآورده است، نماي کامل و جامعي از فعاليت خود روي نقشمايههاي باستاني ايران را به نمايش درآورده است.
شما با نزديکشدن به نقشمايههاي باستاني سعي کردهايد آنها را در يک زبان معاصر به همان شکلي که هستند، از نو بازآفريني کنيد. آيا ارزش تصويري اين نقشمايهها شما را مجاب به اين کار کرد يا ارزشهاي ملي و باستاني آنها موجب اين اتفاق شد که شما براي حفظ اين نقشمايهها بهعنوان يک سرمايه بصري، سراغ آنها رفتيد؟
قبل از هر نکتهاي بايد بگويم من به اين نقشمايهها علاقهاي شخصي دارم. به واسطه ظرفيتهايي که در نقوش باستاني در جستوجوها و تحقيقاتم پيدا کردم، به اين نتيجه رسيدم که ميشود اين نقوش را با بياني معاصر ارائه کرد؛ بدون آنکه بخواهم تغييري در اساس اين نقشمايهها ايجاد کنم و براي همين، مديوم جديدي را براي اين کار انتخاب کردم.
پيش از اين هم نمايشگاههايي برگزار کرده بوديد که در آنها نقشمايههاي باستاني بهعنوان يک اصل، بنمايه آثارتان را تشکيل ميداد. اساسا با اين پروسه به شکلي پژوهشي برخورد ميکنيد؟
من کار روي نقشمايههاي باستاني ايران را به صورت جدي از سال 1369 آغاز کردم و بعد از چند سفر به مناطق عشايرنشين ايران، به جستوجوي نقوش از اشياي کاربردي و تزييني اقوام کوچنشين پرداختم. در همان زمان، پژوهشهاي باستانشناسي درباره اين نقوش را با رجوع به گنجينه موزهاي ايران و فرانسه ادامه دادم و سرانجام در سال 72 اولين دوره از اين نقشمايهها را که تعداد آن 30 عدد بود، با تکنيکهاي چاپ دستي که حکاکي روي چوب و فلز بود، به پايان رساندم و به نمايش درآوردم.
جدا از ارزش ملي و تاريخي نقشمايههاي باستاني ايران، زبان چکيده و گرافيکي اين نقوش چنان سادگي، زيبايي و قدرتي دارد که با نگاهي امروزي ميتوان آنها را تصاويري «مدرن» تلقي کرد. بازآفريني اين يادگاريهاي کهن با شيوههاي مختلف چاپ دستي، ويژگيهاي بيانگرايانه و هنري آنها را از وجه تزييني و کاربرديشان متمايز و ميراث ايران باستان را مانند آثار هنري مستقل و بيزمان در زندگي کنوني ما جاري ميكند.
يعني شما دنبال امروزيکردن اين نقوش و جاريکردن آنها در متن زندگي به واسطه کارکردهاي کاربردي گذشته آنها بوديد؟
از آنجا که ميخواستم با شريکشدن در کار نقاشان باستاني، رد اثر آنها را تداوم ببخشم، تلاش کردم تا حد امکان تغييري در نقشمايههاي اصلي ندهم؛ اما انتقال نقوش از طرف حجمدار به سطح دوبعدي، ترکيببندي و فضاسازي براي آنها، زبان ويژه چاپ دستي و دستخط خودم، خواهي نخواهی هويت تازهاي به اين آثار بخشيد.
هرچند نقشمايههاي باستاني در اصل با رنگ سياه يا قهوهاي تيره روي سفالها ترسيم شدهاند و نسخههاي چاپي اصلي من نيز تنها با مرکب مشکي اجرا شدهاند؛ اما چاپ دستي اين امکان را ميدهد تا علاوه بر نسخهها، تجربههاي رنگي متفاوتي روي کليشه صورت بگيرد که نمونههايي از آن را در کتابي که منتشر شده، به تصوير درآوردهام. نکته ديگر اينکه بايد توجه داشته باشيم آثار امروز ديگر وجه کاربردي ندارند.
نکته ويژهاي که در اين نقشمايهها نظر شما را بهعنوان يک متريال کاربردي جذب کرد، چه بود؟
اين نقوش که در فاصله پنج هزار تا هزار سال پيش از تاريخ، به دست هنرمندان ناشناخته آن دوران روي ظروف سفالي و اشياي کاربردي و مهرههاي استوانهاي ترسيم شدهاند، با زبان تصويري ساده و شکيل خود، گزارشي بصري از زندگي انسان پيشتاريخي ساکن فلات ايران به دست ميدهند.
اينها بدون شک ارزشهاي ملي، تاريخي و باستاني دارند. بسياري از افراد فکر ميکنند اين تصاوير را ديدهاند؛ اما در واقع ما به اين تصاوير توجه نميکنيم، بسياري از اين تصاوير را کشف نکردهايم و حتي ميتوان گفت درباره آنها و منشأ آنها فکر نکردهايم.
چه اتفاقي شما را مجاب به اين کرده است که بخواهيد دوباره مجموعهاي از آثارتان را با عنوان «باستانيها» به نمايش دربياوريد؟
همانطورکه گفتم، من اين آثار را در دهه 70 و بعد از آن در دهه 80 به صورت پراکنده به نمايش گذاشته بودم. دقيقتر بگويم اولين نمايشگاه اين آثار مربوط ميشود به سال 74؛ اما اين مجموعه با اضافهشدن هشت نقشمايه جديد، به نوعي تکميل شد و من به اين نتيجه رسيدم که ميتوان آنها را در يک مجموعه جديد به نمايش درآورد. من بيشتر روي زمينهها کار کردم و سعي داشتم در اين آثار فضاسازي مدنظر خودم را به نمايش بگذارم. اين بيان کاملا بياني شخصي است و بهشدت به مديوم وابسته است. تمام نسخههاي چاپي اين مجموعه با تکنيک کالکوگرافي (حکاکي روي فلز) و چاپ دستي اجرا شدهاند.
چرا مدياي کلاژ و چاپ دستي را براي ارائه آثارتان انتخاب کرديد؟
اين نقشمايهها همگي الگوي مشخصي دارند و لحن و بيان خودشان را هم طلب ميکنند. مسلم است که اين نقشمايهها اگر در مدياي نقاشي به تصوير در ميآمد، شکل ديگري پيدا ميکرد؛ اما وقتي به حوزه چاپ دستي ميرود، به واسطه قابليتهاي آن مديوم، شکل ويژهاي پيدا ميکند که مدنظر من بود و به واسطه آن اين شکل معاصر را هم به دست ميآورد.
تعداد همه آثارتان در اين نمايشگاه چند اثر است؟
82 اثر در اين نمايشگاه در گالري ويستا به نمايش درآمده که 37 اثر کلاژ و چاپ دستي است، 32 مجسمه و 13 مونوپرينت هم وجود دارد و آثار اين نمايشگاه از نظر حجم و تعداد اثر، بيشتر از هميشه بوده است.
مجسمهها به واسطه بيان متفاوتي که با چاپ دستيها دارد، به چه دليل با اين آثار ارائه شد؟ آيا مجسمهها هم براي شما برگرفته شده از اين نقشمايههاي باستاني است؟ چرا که به نظر ميرسد مسير متفاوتتري را در خلق آنها در پيش گرفتهايد؟
مجسمههاي چوبي حاصل کار و بازي مشترک من و طبيعت است. برخي از اين پارهچوبها از جزرومد مکرر دريا و چوبهاي خردشده در دل جنگل به دست آمده است که خود قبل از اينکه به اثري هنري بدل شوند، به شکل شگفتانگيزي يك تداعي از نتيجه کار آگاهانه به دست هنرمندي خلاق هستند. من با يافتن اين اشکال، سعي ميکردم تا حد امکان اين نقوش طبيعي را دگرگون، تکميل و اجرا کنم؛ اما بدويبودن اين اشکال در جريان دو دوره کاري من روي نقشمايههاي باستاني، به گونهاي بود که اين آثار رنگ و بوي آنها را به خود گرفتند و سرانجام به اين شکل نهايي رسيدند که در نمايشگاه مشاهده ميکنيد. من گونههاي جانوري تازه و اشکال گوناگون بز ايراني را از دل نقشمايههاي باستاني بيرون کشيدم و ديوهاي دوجنسيتي را با الهام از اساطير ايران خلق کردم.
گالري ويستا کتاب اين آثار را هم منتشر کرده که به نظر جامعتر از آنچه در نمايشگاه هست ارائه شده است.
مهمترين دستاورد اين نمايشگاه، کتابي است که به اين واسطه منتشر شده و يک فعال محيطزيستي با توجه به پيوند ميان انسان و حيوان، بر اين کتاب يادداشتي نوشته که بسيار پراهميت است. در حقيقت اين کتاب همه آثاري را که در اين دوران خلق شده، دربر ميگيرد.