|

گفت‌وگو با باران کوثری به بهانه ایفای نقش در تئاتر +963

هنر، روي نقاط تاريك ذره‌بين مي‌گذارد

عسل عباسیان

باران کوثری، یک بازیگرِ صِرف نیست. او به اعتبار بازیگربودنش، نقش اجتماعی خود را نیز ایفا می‌کند و به ‌همین ‌سبب توانسته همچون مادرش رخشان بنی‌اعتماد، هنرمندی تأثیرگذار باشد. با باران کوثری که این روزها تئاتر +963 را در سالن موج نو روی صحنه دارد، درباره همکاری‌اش با محسن قرایی در این تئاتر و در فیلم «سد معبر» و کلیه کارهایش در سالي كه گذشت گفت‌وگو کردیم.

درباره تئاتر محسن قرایی با عنوان +963 و چگونگی حضورتان در این مونولوگ توضیح دهید؟
من و محسن قرایی سال‌هاست همدیگر را می‌شناسیم و در زمینه‌های مختلف همکاری کردیم. چه وقتی محسن دستیار و برنامه‌ریز بوده و من بازیگر یا وقتی او سرپرست گروه کارگردانی بوده و من منشی صحنه در سینما. در تئاتر هم تجربه همکاری‌های مشترک داریم و در گروه تئاتر «خانه» سال‌ها با هم کار کردیم. آخرین تئاترمان هم پیش از همین اجرا، «براساس دوشس ملفی» محمد رضایی‌راد بود که محسن در آن نمایش، مجری طرح بود. +963 هم از دل همکاری‌هایمان در گروه تئاتر خانه و تماشاخانه موج نو بیرون آمد. در برنامه شش ماهه‌ای که تماشاخانه موج نو برای اجراهایش تعریف کرده بود، سهمی به نرگس فرشی که نمایش‌نامه +963 را نوشته داده شده بود. اول فکر کردیم چه متنی از نرگس را اجرا کنیم، متن دیگری را انتخاب کردیم که به دلایل نظارتی شرایط برای اجرای آن متن پیچیده شد، اما در آینده حتما حل می‌شود و آن را اجرا می‌کنیم. نهایتا به این مونولوگ رسیدیم و چون فکر می‌کردیم ماجرای جنگ، موضوعی جهان‌شمول است و واقعا این روزها با اخباری که از عراق و... می‌شنویم، جنگ دغدغه همه ماست، +963 را برای اجرا انتخاب کردیم. متنی که نرگس نوشت نهایتا بسیار جذاب از آب درآمد؛ چون قصه‌ای عاشقانه در بستر جنگ روایت می‌شود و با رویکردی کلیشه‌ای به جنگ نپرداخته است. همکاری من و محسن قرایی و نرگس فرشی همکاری قدیمی‌ای بود که در +963 دوباره شکل گرفت و برای همه ما تجربه خیلی خوبی بود؛ چون نرگس هربار که متن را بازنویسی می‌کرد همه با هم حرف می‌زدیم و به نتایج دلپذیری برای اجرا می‌رسیدیم و حتی ابایی ندارم بگویم اجرائی که حالا می‌بینید با اجرای روز اول بسیار فرق می‌کند؛ چون در هر اجرا ما در پی این هستیم که مسائل کوچکی را حل بکنیم، چیزهایی را تصحیح بکنیم و در واقع اجرای‌مان را پخته‌تر کنیم. این طور نبوده که اجرا برایمان در تمرینات تمام شده باشد، هر لحظه سعی می‌کنیم کارمان را بهتر کنیم.
چطور تصمیم گرفتید در تماشاخانه موج نو که در میدان مادر و دور از مرکز واقع شده نمایش اجرا کنید؟
سالن موج نو را از قبل می‌شناختم و متأسفم خیلی از کسانی که در میرداماد زندگی می‌کنند و از مرکز شهر که محل تمرکز مراسم فرهنگی و تئاترهاست دورند، نمی‌دانند یکی از ویژه‌ترین سالن‌های تئاتر تهران، در خیابان رودبار و در میدان مادر واقع شده. موج نو معمولا اجراهای خاص و آلترناتیو و دانشجویی دارد و به قول نرگس فرشی، افتتاح این سالن امیدی بود برای دانشجوهای تئاتر؛ چون می‌دانستند به آنها اجرا داده می‌شود. این سالن، سالنی است که هنرمندان مطرحی مثل امیررضا کوهستانی، محمد رضایی راد، رضا بهبودی و... در آن نمایش می‌بینند و درگیر پروژه‌هایی هستند که در این سالن اجرا می‌شود. فکر می‌کنم برای من اعتباری است وقتی در چنین سالنی اجرا دارم. وقتی پیشنهاد برنامه شش‌ماهه سالن، به نرگس فرشی داده شد، جدا از کارگردانی محسن و متن نرگس و گروه تئاتر «خانه»، همین که قرار بود در این سالن روی صحنه بروم، برایم خوشحال‌کننده بود.
موضوع +963 جنگ است. اصولا جنگ در این روزگاری که داعش بیداد می‌کند و سیاست‌مداران جنگ‌طلبی مثل ترامپ بر سر کارند چقدر دغدغه شماست؟ نگاهتان به مقوله جنگ و صلح چگونه است؟ این نگاه را چطور در ایفای نقشتان در این نمایش تجسم بخشیدید؟
برای من و محسن و نرگس ماجرای جنگ و ناامنی دغدغه‌ای جدی بود و مدت‌ها درگیرش بودیم. اخبار سوریه را لحظه‌به‌‌لحظه دنبال می‌کردیم و همیشه دلمان می‌خواست در این زمینه کاری اجرا کنیم. کمااینکه در گروه تئاتر خانه قبلا تجربه گروهی دیگری درباره سوریه داشتیم. طبیعتا برای همه ما که در خاورمیانه زندگی می‌کنیم و به ‌لحاظ فرهنگی و حتی جغرافیایی خیلی از کشورهای درگیر جنگ دور نیستیم، جنگ سوژه‌ای پررنگ است. ضمن اینکه ایران کشور تأثیرگذاری است و ما می‌توانیم به سهم خودمان برای ایجاد صلح نقشی داشته باشیم. اما درباره اینکه نگاه من چطور به یک مقوله در ایفای نقشم پدیدار می‌شود، باید بگویم که این کار را در مرحله انتخاب متن انجام می‌دهم. چه در فیلم‌ها و چه در تئاترها، وقتی متنی را انتخاب می‌کنم که مسیر درستی دارد، کافی است جای خودم را به ‌عنوان بازیگر در آن متن پیدا کنم و به نقش وفادار بمانم. اگر بازیگر بخواهد پیام‌ها را حین ایفای نقش فریاد بزند و با حرکات دست و چشم و طرز دیالوگ‌گفتن نگاهش را به رخ تماشاگر بکشد، کارش هجو و بیهوده است و شعارزدگی به همراه دارد که سبب می‌شود مخاطب با کلیت اثر اصلا همراه نشود. من همیشه با این جنس ایفای نقش مخالف بودم. آدم باید متن‌هایی را انتخاب کند که دغدغه‌های مشترک با خودش دارند و آن وقت کافی است فقط به خود نقش وفادار باشد. اگر من تصویر یک زن سوری را که منتظر نامزدش هست درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می‌برد که لحظه‌لحظه آن جنگ و آن رابطه كه منتظر نامزدش هست را درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می‌برد که لحظه لحظه آن جنگ و آن رابطه را حس کند. اگر من بخواهم جنگ‌زدگی را از اول در ایفای نقشم با خودم حمل کنم، طبیعتا تماشاگر پس می‌زند و ارتباط برقرار نمی‌کند. هدف ما هم این بود که منِ بازیگر بیشتر بخش عاشقانه این روایت را پررنگ کنم تا تماشاگر با موقعیت زنی عاشق در دل جنگ مواجه شود و این موقعیت را تجربه کند.
از موقعیت منطقه خاورمیانه در جهان و موقعیت ایران در خاورمیانه حرف زدید. فکر می‌کنید در دنیای امروز، هنر چقدر می‌تواند راهگشای مسائل کلان ملت‌ها باشد؟ مثلا رفتار اعتراض‌آميز آقای فرهادی در اسکار امسال، به عقیده بسیاری حتی راهگشای مسائل دیپلماتیک بوده. موافقید که هنر می‌تواند وظیفه دیپلماتیک داشته باشد؟
بله. به نظرم هنر می‌تواند نقش‌های دیپلماتیک فراوانی ایفا کند، البته منظورم این نیست که هنر به تنهایی قدرت چنین کاری دارد؛ منتها قدرتی که هنر دارد، این است که می‌تواند بین آدم‌های مختلف حتی از فرهنگ‌ها و کشورهای متفاوت، اتحاد ایجاد کند. اتفاقی که سر فیلم «فروشنده» افتاد و تبلیغات بین‌المللی‌ای که از سوي مردم نقاط مختلف دنیا برایش صورت گرفت، از لندن تا آمریکا و... و حتی حمایت سینماگران آمریکایی و دیگر کشورها و همراه‌شدن رقبای آقای فرهادی با جریانی که او ایجاد کرد، همه حکایت از همین ایجاد اتحاد به ‌واسطه هنر دارد و مردم زیادی در سراسر دنیا با همین جریانی که راه افتاد، حتی شاید مردمانی که درگیر سیاست هم نبودند، به عمق فاجعه قانون تبعیض‌آمیز مهاجرتی ترامپ پی بردند. کار عمده‌ای که هنر می‌کند و بسیار مهم است، ذره‌بین‌گرفتن روی قوانین غلط و نقاط تیره است. با این اوصاف، نقش هنر نقش پررنگی است. این کار را شاید مددکاران اجتماعی هم بتوانند انجام دهند؛ اما سینما با تریبون پرمخاطبی که دارد، با شدت اثر بیشتری نیز عمل می‌کند. هنر شاید نتواند چیزی را حل بکند - که اصلا کار هنر و هنرمند این نیست- اما می‌تواند جامعه و جهان را با ذره‌بین‌گذاشتن روی نقاط تاریک، متوجه خیلی مسائل بکند و آگاهی‌بخش باشد.
شما رسالت شخصی خودتان را به عنوان یک هنرمند چه می‌دانید؟
اولین مسئولیت برای یک هنرمند که مدام در عرصه حضور دارد، همین است که در جریان اتفاقات روز کشورش و جهان باشد و بی‌تفاوت از کنار اتفاقات نگذرد. در ایران و جهان دیده‌ایم ستاره‌هایی را که چند سالی در اوج‌اند و بعد به سبب بی‌تفاوتی‌هایشان افول می‌کنند و کس دیگری جایشان را می‌گیرد؛ اما خلاف این هم وجود دارد. در ایران می‌توان به نمونه‌هایی مثل خانم معتمدآریا اشاره کرد و در عرصه بین‌المللی هم افرادی مثل مریل استریپ و رابرت دنیرو هستند که نه‌فقط به ‌خاطر توانمندی‌شان در بازیگری، بلکه به‌خاطر واکنش‌هایشان در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی، در دل مردم مانده‌اند و سال‌ها -نه‌فقط یک بازیگر- که ستاره مانده‌اند. این اولین شرط حیات یک هنرمند به‌عنوان یک فیگور اجتماعی است تا تریبونش را از دست ندهد. مسئولیتی که منِ باران مشخصا برای خودم تعریف کرده‌ام، همین است که خودم را نه‌فقط به‌روز نگه دارم که بی‌تفاوت هم نباشم. موضع‌گیری‌های ما هنرمندان بسیار تأثیرگذار است؛ در مسائل محیط‌زیستی، اجتماعي و... همیشه همه جای جهان هنرمندان نقش مؤثری دارند. من هم همین وظیفه را به دوش خودم می‌بینم که کنار مردم باشم و از تریبون خودم برای مطالبات آنها استفاده کنم.
البته ماجرای هنرمندان خارجی مثل مریل استریپ و... کمی با هنرمندان ما متفاوت است...
البته آنها تریبون گسترده‌تری هم دارند؛ اما اگر اشاره‌ شما به عواقبی است که این‌جور واکنش‌ها برای یک هنرمند می‌تواند داشته باشد، باید بگویم آنها هم آنجا از چنین عواقبی مصون نیستند. اینکه کسی مثل ترامپ، مریل استریپ را با الفاظ زشت خطاب کند، یکی از همین عواقب است. حتما عواقب دیگری هم گریبان آنها را خواهد گرفت که ما در جریانش نیستیم. فکر می‌کنم خیلی‌ها مثل اصغر فرهادی یا خانم معتمدآریا یا مادرم نگراني بابت اين موضوعات ندارند. چون این تصمیمی است که هنرمند با خودش یک جا می‌گیرد، اینکه کنار مردمش بایستد يا نه. مواقعی مثل انتخابات. وقتی هنرمندی تصمیم می‌گیرد مسئولیت اجتماعی‌اش را همپای فعالیت هنری‌اش دنبال کند، نباید هراسی داشته باشد. خیلی وقت‌ها هم این عواقب از طرف دولت‌ها نیست و ممکن است از سمت عده‌ای از مردم پس زده شوی. یادم هست ستادی داشتیم در انتخابات سال 80 و عده‌ای نمی‌خواستند رأی بدهند و ما را که مشوقشان به رأی‌دادن بودیم، متهم به باج‌گرفتن می‌کردند. یا حتی وقتی پس از برجام برای استقبال از آقای روحانی و آقای ظریف به فرودگاه رفتم، با این دست از نظرات مواجه می‌شدم که «برای همین کارهاست که پرکار شده‌ای! ». بااین‌حال فکر می‌کنم تصمیماتم در‌این‌زمینه درست هستند و اگر قرار است حتی عده‌ای دلخور شوند باز بر سر اعتقادم هستم و حاضرم برایشان دلایلم را توضیح بدهم؛ چون ابایی ندارم از اینکه بگویم همه مواضعی که گرفتم، با ایمان و اعتقاد قلبی‌ام بوده و بخشی از هویت من به آنها گره خورده ‌است.
اما وقتی هزینه اظهارنظر یا موضع‌گیری شما بهایي مثل ممنوع‌الکاری دارد، باز هم بر سر مواضعتان پافشاری خواهید کرد؟
کسی که تصمیم می‌گیرد در عرصه‌های اجتماعی فعالیت کند، پای عواقبش هم می‌ایستد. ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من و خیلی بازیگرهای دیگر خودخواسته بوده، تا آنجا که رسانه ملی به خودش اجازه می‌دهد تصاویر ما را در تیزر فیلم‌هایی که در آن بازی کرده‌ایم هم پخش نکند! و فیلم‌هایی فرصت تبلیغات محصول فرهنگی‌ای را که تولید کرده‌اند و حق طبیعی‌شان تبلیغ از رسانه ملی است به‌ همین‌ دلیل از دست می‌دهند! اینها عجیب نیست و خودمان خواسته‌ایم با این رسانه همکاری نداشته باشیم. راجع‌به ممنوع‌الکاری در سینما هم که من معتقد نیستم هرگز ممنوع‌الکار شده‌ام. چون شاید در سال‌هایی جلو دوربین سینما نبودم، منتها در تئاتر یا پشت دوربین در گروه کارگردانی یا طراحی لباس، کارم را کرده‌ام. وقتی عزم آدم بر کارکردن است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از عزمش دور نگه دارد.
درباره همکاری‌تان با محسن قرایی در فیلم «سد معبر» هم توضیح دهید. بعد از جشنواره نامه‌ای نوشتید و به ناداوری درباره بازی حامد بهداد در این فیلم انتقاد کردید. هم‌بازی‌شدن با او در این فیلم چطور بود؟
از ابتدا در جریان ایده این فیلم بودم و برایم مسلم بود که هروقت محسن قرایی بخواهد فیلمی بسازد، در آن فیلم بازی می‌کنم. کارگردان مسلطی است و خیلی از سنش جلوتر است. او دستیار آقای بیضایی و دستیار و برنامه‌ریز پروژه‌های سنگینی مثل «یه حبه قند» رضا میرکریمی بوده و به‌شدت سواد سینمایی بالایی دارد. هم‌بازی‌شدن با حامد بهداد هم همیشه برایم هیجان‌انگیز بوده چون هم رفاقت داریم و هم یکی از بازیگران موردعلاقه من است و تجربه‌های همکاری‌مان خیلی درجه‌یک بوده، ضمن اینکه انگیزه داشتیم زوج جدیدی کار کنیم چون در چند سال گذشته چندبار هم‌بازی شدیم و حتما هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که بازی نکرده‌ایم. راجع به جشنواره هم ترجیحم این است که حالا بگویم دیگر جشنواره گذشته و انتقادات مال همان یک هفته بعد از جشنواره است و بعد از آن، حرف‌ها می‌شود گله‌های بی‌فایده. با اینکه حامد تابه‌حال بازی‌های بسیار خوبی داشته که هیئت داوران آن را نادیده گرفته‌اند، مسلما حامد بعد از این هم بازی‌های خیلی خوبی خواهد کرد که دیده خواهد شد. سیمرغ تشویق خیلی بزرگی است و نمی‌توان اهمیتش را انکار کرد، اما دلیل بر ماندگاری یک بازیگر نیست. همان‌طور که حتی اسکار هم دلیلی بر ماندگاری یک بازیگر نیست. ماندگاری یک بازیگر را تعداد جوایز مشخص نمی‌کند.
در انتخابات پیش‌رو به روحانی رأی می‌دهید؟
هنوز نظردادن دشوار است. من به امید معتقدم و ایمان دارم. انتقاداتی به دولت آقای روحانی دارم به‌خصوص در زمینه فرهنگ. باید ببینیم تا ارديبهشت سال بعد چه پیش می‌آید، اما الان گزینه بهتری نمی‌شناسم و فکر می‌کنم به ایشان رأی خواهم داد. هنوز هم افرادی که در عرصه سیاست حرفشان برایم مهم است، اعلام نکرده‌اند که از ایشان حمایت می‌کنند، اگر آنها حمایت کنند که من هم قطعا به ایشان رأی خواهم داد.
مطالبه اصلی‌تان که در این دولت برآورده نشده چیست؟
امکان کارکردن در کمال امنیت برای سینماگرانی مثل کیانوش عیاری، رخشان بنی‌اعتماد، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و... تا از اکران فیلمشان مطمئن باشند، تا بدانند فیلم‌نامه‌ای که می‌نویسند امکان کار دارد. سینماگرانی در این سال‌ها به‌خاطر این عدم امنیت فیلم نمی‌سازند یا از ایران رفته‌اند. دولتمردان بايد پاسخ‌گو باشند و انتظار اصلی من به‌عنوان یک سینماگر از این دولت، ایجاد و استقرار امنیت برای سینما بوده و هست.
آخرین موفقیت شما در سینما جایزه‌ای بود که امسال در جشن خانه سینما برای بازی در «کوچه بی‌نام» گرفتید. موقع گرفتن جایزه آن‌قدر ذوق‌زده بودید که گفتید آدم در 30 سالگی هم این‌قدر از جایزه ذوق‌زده می‌شود! امروز که بازیگری هستید که همه شما را می‌شناسند و جایگاهتان تثبیت شده و جوایز بسیاری هم گرفته‌اید، هنوز چقدر برایتان مهم است که وقتی در تئاتر یا فیلمی بازی می‌کنید همه به آن توجه نشان دهند و مثلا جایزه بگیرید؟
واقعیت این است که من از جایزه و تشویق هیجان‌زده می‌شوم. برای من جایزه تعیین‌کننده نیست، اما شدیدا جایزه به من انگیزه می‌دهد. مثل بنزین نیست برایم، بلکه مثل مکمل است. به‌هرحال من بنزینم را دارم، ولی وقتی جایزه می‌گیرم انگار یک مکمل هم به آن اضافه می‌شود و ريفرش می‌شوم. برای من جایزه این کار را می‌کند و همان‌قدر که صادقانه گفتم، از گرفتنش خوشحال می‌شوم، همان‌قدر هم صادقانه بگویم که بارها هم پیش آمده که نگیرم و حتی کاندیدا نشوم و ناراحت هم نشدم و البته آن هم مرا اصلا از حرکت نگه نمی‌دارد. من به مسیری که طی کردم و دارم طی می‌کنم به‌شدت اعتماد و اعتقاد دارم. جایزه برای من درست و غلط این مسیر را مشخص نمی‌کند، اما تعارف نداریم که به‌شدت به من انرژی بیشتری می‌دهد و خیلی حالم را خوب می‌کند. تأکید می‌کنم که جایزه‌گرفتن هدف من نیست؛ یعنی اینکه لذتی است کنار لذتی که از کارم می‌برم. کارم را به امیدِ لذت جایزه‌گرفتن انجام نمی‌دهم. برای من خودِ کار فی‌نفسه لذت‌بخش است. برای من بازی‌کردن در کارهایی مثل «براساس دوشس ملفی» لذت‌بخش است. فکر می‌کنم آن لذت ناب بازیگری که از آن حرف می‌زنیم اینجا اتفاق می‌افتد، چون لذت جایزه‌گرفتن را جاهای دیگر هم می‌توان چشید. مثلا اگر ورزشکار بودم، باز هم می‌شد مدال بگیرم و این حس را تجربه کنم.
اما لذتی که ما در پروسه تمرین و بعد اجرا می‌بریم یا موقع فیلم‌برداری و شکل‌گرفتن شخصیت، آن بخش آفرینش هنری است که به نظرم لذتی است که جای دیگری اتفاق نمی‌افتد. من بیشترین لذتم را از این پروسه می‌برم. الان هم نمی‌گویم جایزه برایم مهم نیست، ولی به‌عنوان یک مکمل برایم مهم است نه به‌عنوان منبع انرژی.
وقتی امسال جایزه جشن خانه سينما را گرفتید، روی سن به توهین‌هایی که به تازگی از سوی يك نشریه به سینماگران شد، اشاره‌ کردید. در مسیرتان همیشه به صنف و منافعش اهمیت داده‌اید. امروز به شکلی صریح‌تر پاسخ شما به توهین‌هایی که شد، چیست؟ از یک طرف به فیلم «فروشنده» آقای فرهادی توهین شده و از طرفی دیگر به اهالی سینما... .
صد‌درصد این توهین‌ها سازماندهی‌شده است و نزدیک انتخابات این توهین‌ها اصلا عجیب نیست. ولی به نظرم تنها یک نکته خوشحال‌کننده یا دلگرم‌کننده وجود دارد و آن این است که وقتی این اتفاق می‌افتد به این معناست که پس ما آن کاری را که دلمان می‌خواست بکنیم، کرده‌ایم. ما به‌عنوان سینماگر فقط سینماگر نماندیم و معلوم است داریم تأثیر بیشتری می‌گذاریم و احساس خطری ایجاد می‌کنیم برای عده‌ای به قول خودشان معلوم‌الحال که باعث می‌شود این واکنش‌ها را نشان بدهند. این حملات از جاهای مشخصی خط داده می‌شود و کاملا همه این رسانه‌ها و اشخاصی که به سینما حمله کرده‌اند، معلوم‌الحال‌اند و معلوم است از کجا سازماندهی می‌شوند. اما کمی احساس عدم امنیت‌مان به این خاطر است که احساس می‌کنیم دست ما سینماگران این جامعه به هیچ‌جا بند نیست و برایمان این سؤال ایجاد می‌شود آیا واقعا هیچ قانونی نیست که جلوی این فحاشی و این الفاظ رکیک و ادبیات لمپنی را بگیرد؟ آیا ما هم اجازه داریم متقابلا اینها را بنویسیم؟ آیا ما هم اجازه داریم با همان ادبیات جواب دهیم؟ به‌هرحال، ما که با آن ادبیات جواب نمی‌دهیم و این میدانی که آنها راه انداخته‌اند جای ما هنرمندان نیست. بگذاریم آنها در این میدان بمانند، ما داریم جای بزرگ‌تری تلاش مي‌كنيم و به نظرم تنها جوابی که می‌توان به اینها داد این است که وقتی راجع به فرهادی و عوامل فیلمش می‌نویسید، ببینید «فروشنده»چه بُردی در ایران و دنیا دارد؟ همه اینها به نظرم تلاشي مذبوحانه است برای تخریب فیلم، گروه و آدم‌هایی که جایگاهشان برای مردم مشخص و معلوم است چقدر مردم دوستشان دارند و برایشان قابل احترام‌اند. نه‌فقط عوامل «فروشنده» که همه سینماگران بین مردم محبوبیت و تأثیرگذاری دارند اتفاقا همین تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی سینماگرهاست که بیشتر از هر چیز این‌جور اینها را ناراحت مي‌كند.
در فیلم‌های امسال شما، «لانتوری» حواشی مختلفی داشت. چرا رضا درمیشیان هر فیلمی می‌سازد، با حاشیه همراه می‌شود؟
خب، مسلما از سمت عده‌ای، طبیعی است که کارگردان «عصبانی نیستم» تا ابد مورد حمله و تهاجم قرار گیرد و بازی‌هایی راه می‌اندازند به بدترین شکل برای اینکه به هدفشان برسند اما باز هم نمی‌رسند و آن‌قدر تهمت‌ها و حملاتی که متوجه فیلم کردند، خنده‌دار است که اصلا به هیچ‌جا هم نرسیده. طبیعی است رضا با ساختن «عصبانی نیستم» خودش را مرکز حمله خیلی از این رسانه‌ها قرار داد.
شما هم در تئاتر و هم در سینما از چهره‌های موفق هستید و جایزه‌های بسیاری هم گواه این موفقیتند. با این موفقیت‌ها امروز در 31سالگی چه قله‌ای در بازیگری هست که به فتح آن فکر کنید؟
به نظرم در هر کاری وقتی یک قله تعيين می‌کنی، داری برای خودت یک سقف مشخص می‌کنی و این به‌هرحال تو را محدود می‌کند چون برای رسیدن به آن هدف کارهایی را می‌کنی و یک کارهایی را نمی‌کنی. من هدف خاصی را در بازیگری دنبال نمی‌کنم و بازیگری بخشی از زندگی من است و از آن لذت می‌برم. این دغدغه اصلی من است و هر نقش و فیلم و تئاتری که به من لذت دهد، آن کار را می‌کنم. بازیگری لذت زندگی من است. با گذاشتن یک هدف، خودم را نمی‌بندم که باید فلان فیلم را بازی کنم یا باید این‌طوری بازی کنم که تأیید شوم! باید این تجربه را کنم چون دیده می‌شود و باید این تجربه را نکنم چون دیده نمی‌شود! باید اعتراف کنم خودخواه‌تر از آن هستم که هدفی برای خودم مشخص کنم. هر کاری را که در بازیگری به من لذت دهد انجام می‌دهم.
موفقیت‌ها و درخششتان را تا امروز چه اندازه مرهون تلاش خودتان می‌دانید و چه اندازه مرهون خانواده سینمایی‌ای که در ‌آن به دنیا آمدید و بزرگ شدید؟
80 درصدش را مدیون خانواده‌ای هستم که در آن بزرگ شدم. اصلا نه به این دلیل که شغلشان سینماست و در ورود من به سینما نقش داشتند، بلکه به دلیل اینکه هر شغل دیگری هم داشته باشم، به‌قدری به من عشق و انرژی می‌دهند و ‌آن‌قدر حمایتم می‌کنند که در هر شغل دیگری هم بودم، اگر الان فکر می‌کنید موفق هستم در آن صورت باز هم همین‌قدر موفق بودم. من بهترین خانواده دنیا را دارم؛ مامانم، بابام و برادرم و مادربزرگم بزرگ‌ترین حامیان من در زندگی هستند که با داشتنشان بسیار خوشبختم.

باران کوثری، یک بازیگرِ صِرف نیست. او به اعتبار بازیگربودنش، نقش اجتماعی خود را نیز ایفا می‌کند و به ‌همین ‌سبب توانسته همچون مادرش رخشان بنی‌اعتماد، هنرمندی تأثیرگذار باشد. با باران کوثری که این روزها تئاتر +963 را در سالن موج نو روی صحنه دارد، درباره همکاری‌اش با محسن قرایی در این تئاتر و در فیلم «سد معبر» و کلیه کارهایش در سالي كه گذشت گفت‌وگو کردیم.

درباره تئاتر محسن قرایی با عنوان +963 و چگونگی حضورتان در این مونولوگ توضیح دهید؟
من و محسن قرایی سال‌هاست همدیگر را می‌شناسیم و در زمینه‌های مختلف همکاری کردیم. چه وقتی محسن دستیار و برنامه‌ریز بوده و من بازیگر یا وقتی او سرپرست گروه کارگردانی بوده و من منشی صحنه در سینما. در تئاتر هم تجربه همکاری‌های مشترک داریم و در گروه تئاتر «خانه» سال‌ها با هم کار کردیم. آخرین تئاترمان هم پیش از همین اجرا، «براساس دوشس ملفی» محمد رضایی‌راد بود که محسن در آن نمایش، مجری طرح بود. +963 هم از دل همکاری‌هایمان در گروه تئاتر خانه و تماشاخانه موج نو بیرون آمد. در برنامه شش ماهه‌ای که تماشاخانه موج نو برای اجراهایش تعریف کرده بود، سهمی به نرگس فرشی که نمایش‌نامه +963 را نوشته داده شده بود. اول فکر کردیم چه متنی از نرگس را اجرا کنیم، متن دیگری را انتخاب کردیم که به دلایل نظارتی شرایط برای اجرای آن متن پیچیده شد، اما در آینده حتما حل می‌شود و آن را اجرا می‌کنیم. نهایتا به این مونولوگ رسیدیم و چون فکر می‌کردیم ماجرای جنگ، موضوعی جهان‌شمول است و واقعا این روزها با اخباری که از عراق و... می‌شنویم، جنگ دغدغه همه ماست، +963 را برای اجرا انتخاب کردیم. متنی که نرگس نوشت نهایتا بسیار جذاب از آب درآمد؛ چون قصه‌ای عاشقانه در بستر جنگ روایت می‌شود و با رویکردی کلیشه‌ای به جنگ نپرداخته است. همکاری من و محسن قرایی و نرگس فرشی همکاری قدیمی‌ای بود که در +963 دوباره شکل گرفت و برای همه ما تجربه خیلی خوبی بود؛ چون نرگس هربار که متن را بازنویسی می‌کرد همه با هم حرف می‌زدیم و به نتایج دلپذیری برای اجرا می‌رسیدیم و حتی ابایی ندارم بگویم اجرائی که حالا می‌بینید با اجرای روز اول بسیار فرق می‌کند؛ چون در هر اجرا ما در پی این هستیم که مسائل کوچکی را حل بکنیم، چیزهایی را تصحیح بکنیم و در واقع اجرای‌مان را پخته‌تر کنیم. این طور نبوده که اجرا برایمان در تمرینات تمام شده باشد، هر لحظه سعی می‌کنیم کارمان را بهتر کنیم.
چطور تصمیم گرفتید در تماشاخانه موج نو که در میدان مادر و دور از مرکز واقع شده نمایش اجرا کنید؟
سالن موج نو را از قبل می‌شناختم و متأسفم خیلی از کسانی که در میرداماد زندگی می‌کنند و از مرکز شهر که محل تمرکز مراسم فرهنگی و تئاترهاست دورند، نمی‌دانند یکی از ویژه‌ترین سالن‌های تئاتر تهران، در خیابان رودبار و در میدان مادر واقع شده. موج نو معمولا اجراهای خاص و آلترناتیو و دانشجویی دارد و به قول نرگس فرشی، افتتاح این سالن امیدی بود برای دانشجوهای تئاتر؛ چون می‌دانستند به آنها اجرا داده می‌شود. این سالن، سالنی است که هنرمندان مطرحی مثل امیررضا کوهستانی، محمد رضایی راد، رضا بهبودی و... در آن نمایش می‌بینند و درگیر پروژه‌هایی هستند که در این سالن اجرا می‌شود. فکر می‌کنم برای من اعتباری است وقتی در چنین سالنی اجرا دارم. وقتی پیشنهاد برنامه شش‌ماهه سالن، به نرگس فرشی داده شد، جدا از کارگردانی محسن و متن نرگس و گروه تئاتر «خانه»، همین که قرار بود در این سالن روی صحنه بروم، برایم خوشحال‌کننده بود.
موضوع +963 جنگ است. اصولا جنگ در این روزگاری که داعش بیداد می‌کند و سیاست‌مداران جنگ‌طلبی مثل ترامپ بر سر کارند چقدر دغدغه شماست؟ نگاهتان به مقوله جنگ و صلح چگونه است؟ این نگاه را چطور در ایفای نقشتان در این نمایش تجسم بخشیدید؟
برای من و محسن و نرگس ماجرای جنگ و ناامنی دغدغه‌ای جدی بود و مدت‌ها درگیرش بودیم. اخبار سوریه را لحظه‌به‌‌لحظه دنبال می‌کردیم و همیشه دلمان می‌خواست در این زمینه کاری اجرا کنیم. کمااینکه در گروه تئاتر خانه قبلا تجربه گروهی دیگری درباره سوریه داشتیم. طبیعتا برای همه ما که در خاورمیانه زندگی می‌کنیم و به ‌لحاظ فرهنگی و حتی جغرافیایی خیلی از کشورهای درگیر جنگ دور نیستیم، جنگ سوژه‌ای پررنگ است. ضمن اینکه ایران کشور تأثیرگذاری است و ما می‌توانیم به سهم خودمان برای ایجاد صلح نقشی داشته باشیم. اما درباره اینکه نگاه من چطور به یک مقوله در ایفای نقشم پدیدار می‌شود، باید بگویم که این کار را در مرحله انتخاب متن انجام می‌دهم. چه در فیلم‌ها و چه در تئاترها، وقتی متنی را انتخاب می‌کنم که مسیر درستی دارد، کافی است جای خودم را به ‌عنوان بازیگر در آن متن پیدا کنم و به نقش وفادار بمانم. اگر بازیگر بخواهد پیام‌ها را حین ایفای نقش فریاد بزند و با حرکات دست و چشم و طرز دیالوگ‌گفتن نگاهش را به رخ تماشاگر بکشد، کارش هجو و بیهوده است و شعارزدگی به همراه دارد که سبب می‌شود مخاطب با کلیت اثر اصلا همراه نشود. من همیشه با این جنس ایفای نقش مخالف بودم. آدم باید متن‌هایی را انتخاب کند که دغدغه‌های مشترک با خودش دارند و آن وقت کافی است فقط به خود نقش وفادار باشد. اگر من تصویر یک زن سوری را که منتظر نامزدش هست درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می‌برد که لحظه‌لحظه آن جنگ و آن رابطه كه منتظر نامزدش هست را درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می‌برد که لحظه لحظه آن جنگ و آن رابطه را حس کند. اگر من بخواهم جنگ‌زدگی را از اول در ایفای نقشم با خودم حمل کنم، طبیعتا تماشاگر پس می‌زند و ارتباط برقرار نمی‌کند. هدف ما هم این بود که منِ بازیگر بیشتر بخش عاشقانه این روایت را پررنگ کنم تا تماشاگر با موقعیت زنی عاشق در دل جنگ مواجه شود و این موقعیت را تجربه کند.
از موقعیت منطقه خاورمیانه در جهان و موقعیت ایران در خاورمیانه حرف زدید. فکر می‌کنید در دنیای امروز، هنر چقدر می‌تواند راهگشای مسائل کلان ملت‌ها باشد؟ مثلا رفتار اعتراض‌آميز آقای فرهادی در اسکار امسال، به عقیده بسیاری حتی راهگشای مسائل دیپلماتیک بوده. موافقید که هنر می‌تواند وظیفه دیپلماتیک داشته باشد؟
بله. به نظرم هنر می‌تواند نقش‌های دیپلماتیک فراوانی ایفا کند، البته منظورم این نیست که هنر به تنهایی قدرت چنین کاری دارد؛ منتها قدرتی که هنر دارد، این است که می‌تواند بین آدم‌های مختلف حتی از فرهنگ‌ها و کشورهای متفاوت، اتحاد ایجاد کند. اتفاقی که سر فیلم «فروشنده» افتاد و تبلیغات بین‌المللی‌ای که از سوي مردم نقاط مختلف دنیا برایش صورت گرفت، از لندن تا آمریکا و... و حتی حمایت سینماگران آمریکایی و دیگر کشورها و همراه‌شدن رقبای آقای فرهادی با جریانی که او ایجاد کرد، همه حکایت از همین ایجاد اتحاد به ‌واسطه هنر دارد و مردم زیادی در سراسر دنیا با همین جریانی که راه افتاد، حتی شاید مردمانی که درگیر سیاست هم نبودند، به عمق فاجعه قانون تبعیض‌آمیز مهاجرتی ترامپ پی بردند. کار عمده‌ای که هنر می‌کند و بسیار مهم است، ذره‌بین‌گرفتن روی قوانین غلط و نقاط تیره است. با این اوصاف، نقش هنر نقش پررنگی است. این کار را شاید مددکاران اجتماعی هم بتوانند انجام دهند؛ اما سینما با تریبون پرمخاطبی که دارد، با شدت اثر بیشتری نیز عمل می‌کند. هنر شاید نتواند چیزی را حل بکند - که اصلا کار هنر و هنرمند این نیست- اما می‌تواند جامعه و جهان را با ذره‌بین‌گذاشتن روی نقاط تاریک، متوجه خیلی مسائل بکند و آگاهی‌بخش باشد.
شما رسالت شخصی خودتان را به عنوان یک هنرمند چه می‌دانید؟
اولین مسئولیت برای یک هنرمند که مدام در عرصه حضور دارد، همین است که در جریان اتفاقات روز کشورش و جهان باشد و بی‌تفاوت از کنار اتفاقات نگذرد. در ایران و جهان دیده‌ایم ستاره‌هایی را که چند سالی در اوج‌اند و بعد به سبب بی‌تفاوتی‌هایشان افول می‌کنند و کس دیگری جایشان را می‌گیرد؛ اما خلاف این هم وجود دارد. در ایران می‌توان به نمونه‌هایی مثل خانم معتمدآریا اشاره کرد و در عرصه بین‌المللی هم افرادی مثل مریل استریپ و رابرت دنیرو هستند که نه‌فقط به ‌خاطر توانمندی‌شان در بازیگری، بلکه به‌خاطر واکنش‌هایشان در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی، در دل مردم مانده‌اند و سال‌ها -نه‌فقط یک بازیگر- که ستاره مانده‌اند. این اولین شرط حیات یک هنرمند به‌عنوان یک فیگور اجتماعی است تا تریبونش را از دست ندهد. مسئولیتی که منِ باران مشخصا برای خودم تعریف کرده‌ام، همین است که خودم را نه‌فقط به‌روز نگه دارم که بی‌تفاوت هم نباشم. موضع‌گیری‌های ما هنرمندان بسیار تأثیرگذار است؛ در مسائل محیط‌زیستی، اجتماعي و... همیشه همه جای جهان هنرمندان نقش مؤثری دارند. من هم همین وظیفه را به دوش خودم می‌بینم که کنار مردم باشم و از تریبون خودم برای مطالبات آنها استفاده کنم.
البته ماجرای هنرمندان خارجی مثل مریل استریپ و... کمی با هنرمندان ما متفاوت است...
البته آنها تریبون گسترده‌تری هم دارند؛ اما اگر اشاره‌ شما به عواقبی است که این‌جور واکنش‌ها برای یک هنرمند می‌تواند داشته باشد، باید بگویم آنها هم آنجا از چنین عواقبی مصون نیستند. اینکه کسی مثل ترامپ، مریل استریپ را با الفاظ زشت خطاب کند، یکی از همین عواقب است. حتما عواقب دیگری هم گریبان آنها را خواهد گرفت که ما در جریانش نیستیم. فکر می‌کنم خیلی‌ها مثل اصغر فرهادی یا خانم معتمدآریا یا مادرم نگراني بابت اين موضوعات ندارند. چون این تصمیمی است که هنرمند با خودش یک جا می‌گیرد، اینکه کنار مردمش بایستد يا نه. مواقعی مثل انتخابات. وقتی هنرمندی تصمیم می‌گیرد مسئولیت اجتماعی‌اش را همپای فعالیت هنری‌اش دنبال کند، نباید هراسی داشته باشد. خیلی وقت‌ها هم این عواقب از طرف دولت‌ها نیست و ممکن است از سمت عده‌ای از مردم پس زده شوی. یادم هست ستادی داشتیم در انتخابات سال 80 و عده‌ای نمی‌خواستند رأی بدهند و ما را که مشوقشان به رأی‌دادن بودیم، متهم به باج‌گرفتن می‌کردند. یا حتی وقتی پس از برجام برای استقبال از آقای روحانی و آقای ظریف به فرودگاه رفتم، با این دست از نظرات مواجه می‌شدم که «برای همین کارهاست که پرکار شده‌ای! ». بااین‌حال فکر می‌کنم تصمیماتم در‌این‌زمینه درست هستند و اگر قرار است حتی عده‌ای دلخور شوند باز بر سر اعتقادم هستم و حاضرم برایشان دلایلم را توضیح بدهم؛ چون ابایی ندارم از اینکه بگویم همه مواضعی که گرفتم، با ایمان و اعتقاد قلبی‌ام بوده و بخشی از هویت من به آنها گره خورده ‌است.
اما وقتی هزینه اظهارنظر یا موضع‌گیری شما بهایي مثل ممنوع‌الکاری دارد، باز هم بر سر مواضعتان پافشاری خواهید کرد؟
کسی که تصمیم می‌گیرد در عرصه‌های اجتماعی فعالیت کند، پای عواقبش هم می‌ایستد. ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من و خیلی بازیگرهای دیگر خودخواسته بوده، تا آنجا که رسانه ملی به خودش اجازه می‌دهد تصاویر ما را در تیزر فیلم‌هایی که در آن بازی کرده‌ایم هم پخش نکند! و فیلم‌هایی فرصت تبلیغات محصول فرهنگی‌ای را که تولید کرده‌اند و حق طبیعی‌شان تبلیغ از رسانه ملی است به‌ همین‌ دلیل از دست می‌دهند! اینها عجیب نیست و خودمان خواسته‌ایم با این رسانه همکاری نداشته باشیم. راجع‌به ممنوع‌الکاری در سینما هم که من معتقد نیستم هرگز ممنوع‌الکار شده‌ام. چون شاید در سال‌هایی جلو دوربین سینما نبودم، منتها در تئاتر یا پشت دوربین در گروه کارگردانی یا طراحی لباس، کارم را کرده‌ام. وقتی عزم آدم بر کارکردن است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از عزمش دور نگه دارد.
درباره همکاری‌تان با محسن قرایی در فیلم «سد معبر» هم توضیح دهید. بعد از جشنواره نامه‌ای نوشتید و به ناداوری درباره بازی حامد بهداد در این فیلم انتقاد کردید. هم‌بازی‌شدن با او در این فیلم چطور بود؟
از ابتدا در جریان ایده این فیلم بودم و برایم مسلم بود که هروقت محسن قرایی بخواهد فیلمی بسازد، در آن فیلم بازی می‌کنم. کارگردان مسلطی است و خیلی از سنش جلوتر است. او دستیار آقای بیضایی و دستیار و برنامه‌ریز پروژه‌های سنگینی مثل «یه حبه قند» رضا میرکریمی بوده و به‌شدت سواد سینمایی بالایی دارد. هم‌بازی‌شدن با حامد بهداد هم همیشه برایم هیجان‌انگیز بوده چون هم رفاقت داریم و هم یکی از بازیگران موردعلاقه من است و تجربه‌های همکاری‌مان خیلی درجه‌یک بوده، ضمن اینکه انگیزه داشتیم زوج جدیدی کار کنیم چون در چند سال گذشته چندبار هم‌بازی شدیم و حتما هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که بازی نکرده‌ایم. راجع به جشنواره هم ترجیحم این است که حالا بگویم دیگر جشنواره گذشته و انتقادات مال همان یک هفته بعد از جشنواره است و بعد از آن، حرف‌ها می‌شود گله‌های بی‌فایده. با اینکه حامد تابه‌حال بازی‌های بسیار خوبی داشته که هیئت داوران آن را نادیده گرفته‌اند، مسلما حامد بعد از این هم بازی‌های خیلی خوبی خواهد کرد که دیده خواهد شد. سیمرغ تشویق خیلی بزرگی است و نمی‌توان اهمیتش را انکار کرد، اما دلیل بر ماندگاری یک بازیگر نیست. همان‌طور که حتی اسکار هم دلیلی بر ماندگاری یک بازیگر نیست. ماندگاری یک بازیگر را تعداد جوایز مشخص نمی‌کند.
در انتخابات پیش‌رو به روحانی رأی می‌دهید؟
هنوز نظردادن دشوار است. من به امید معتقدم و ایمان دارم. انتقاداتی به دولت آقای روحانی دارم به‌خصوص در زمینه فرهنگ. باید ببینیم تا ارديبهشت سال بعد چه پیش می‌آید، اما الان گزینه بهتری نمی‌شناسم و فکر می‌کنم به ایشان رأی خواهم داد. هنوز هم افرادی که در عرصه سیاست حرفشان برایم مهم است، اعلام نکرده‌اند که از ایشان حمایت می‌کنند، اگر آنها حمایت کنند که من هم قطعا به ایشان رأی خواهم داد.
مطالبه اصلی‌تان که در این دولت برآورده نشده چیست؟
امکان کارکردن در کمال امنیت برای سینماگرانی مثل کیانوش عیاری، رخشان بنی‌اعتماد، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و... تا از اکران فیلمشان مطمئن باشند، تا بدانند فیلم‌نامه‌ای که می‌نویسند امکان کار دارد. سینماگرانی در این سال‌ها به‌خاطر این عدم امنیت فیلم نمی‌سازند یا از ایران رفته‌اند. دولتمردان بايد پاسخ‌گو باشند و انتظار اصلی من به‌عنوان یک سینماگر از این دولت، ایجاد و استقرار امنیت برای سینما بوده و هست.
آخرین موفقیت شما در سینما جایزه‌ای بود که امسال در جشن خانه سینما برای بازی در «کوچه بی‌نام» گرفتید. موقع گرفتن جایزه آن‌قدر ذوق‌زده بودید که گفتید آدم در 30 سالگی هم این‌قدر از جایزه ذوق‌زده می‌شود! امروز که بازیگری هستید که همه شما را می‌شناسند و جایگاهتان تثبیت شده و جوایز بسیاری هم گرفته‌اید، هنوز چقدر برایتان مهم است که وقتی در تئاتر یا فیلمی بازی می‌کنید همه به آن توجه نشان دهند و مثلا جایزه بگیرید؟
واقعیت این است که من از جایزه و تشویق هیجان‌زده می‌شوم. برای من جایزه تعیین‌کننده نیست، اما شدیدا جایزه به من انگیزه می‌دهد. مثل بنزین نیست برایم، بلکه مثل مکمل است. به‌هرحال من بنزینم را دارم، ولی وقتی جایزه می‌گیرم انگار یک مکمل هم به آن اضافه می‌شود و ريفرش می‌شوم. برای من جایزه این کار را می‌کند و همان‌قدر که صادقانه گفتم، از گرفتنش خوشحال می‌شوم، همان‌قدر هم صادقانه بگویم که بارها هم پیش آمده که نگیرم و حتی کاندیدا نشوم و ناراحت هم نشدم و البته آن هم مرا اصلا از حرکت نگه نمی‌دارد. من به مسیری که طی کردم و دارم طی می‌کنم به‌شدت اعتماد و اعتقاد دارم. جایزه برای من درست و غلط این مسیر را مشخص نمی‌کند، اما تعارف نداریم که به‌شدت به من انرژی بیشتری می‌دهد و خیلی حالم را خوب می‌کند. تأکید می‌کنم که جایزه‌گرفتن هدف من نیست؛ یعنی اینکه لذتی است کنار لذتی که از کارم می‌برم. کارم را به امیدِ لذت جایزه‌گرفتن انجام نمی‌دهم. برای من خودِ کار فی‌نفسه لذت‌بخش است. برای من بازی‌کردن در کارهایی مثل «براساس دوشس ملفی» لذت‌بخش است. فکر می‌کنم آن لذت ناب بازیگری که از آن حرف می‌زنیم اینجا اتفاق می‌افتد، چون لذت جایزه‌گرفتن را جاهای دیگر هم می‌توان چشید. مثلا اگر ورزشکار بودم، باز هم می‌شد مدال بگیرم و این حس را تجربه کنم.
اما لذتی که ما در پروسه تمرین و بعد اجرا می‌بریم یا موقع فیلم‌برداری و شکل‌گرفتن شخصیت، آن بخش آفرینش هنری است که به نظرم لذتی است که جای دیگری اتفاق نمی‌افتد. من بیشترین لذتم را از این پروسه می‌برم. الان هم نمی‌گویم جایزه برایم مهم نیست، ولی به‌عنوان یک مکمل برایم مهم است نه به‌عنوان منبع انرژی.
وقتی امسال جایزه جشن خانه سينما را گرفتید، روی سن به توهین‌هایی که به تازگی از سوی يك نشریه به سینماگران شد، اشاره‌ کردید. در مسیرتان همیشه به صنف و منافعش اهمیت داده‌اید. امروز به شکلی صریح‌تر پاسخ شما به توهین‌هایی که شد، چیست؟ از یک طرف به فیلم «فروشنده» آقای فرهادی توهین شده و از طرفی دیگر به اهالی سینما... .
صد‌درصد این توهین‌ها سازماندهی‌شده است و نزدیک انتخابات این توهین‌ها اصلا عجیب نیست. ولی به نظرم تنها یک نکته خوشحال‌کننده یا دلگرم‌کننده وجود دارد و آن این است که وقتی این اتفاق می‌افتد به این معناست که پس ما آن کاری را که دلمان می‌خواست بکنیم، کرده‌ایم. ما به‌عنوان سینماگر فقط سینماگر نماندیم و معلوم است داریم تأثیر بیشتری می‌گذاریم و احساس خطری ایجاد می‌کنیم برای عده‌ای به قول خودشان معلوم‌الحال که باعث می‌شود این واکنش‌ها را نشان بدهند. این حملات از جاهای مشخصی خط داده می‌شود و کاملا همه این رسانه‌ها و اشخاصی که به سینما حمله کرده‌اند، معلوم‌الحال‌اند و معلوم است از کجا سازماندهی می‌شوند. اما کمی احساس عدم امنیت‌مان به این خاطر است که احساس می‌کنیم دست ما سینماگران این جامعه به هیچ‌جا بند نیست و برایمان این سؤال ایجاد می‌شود آیا واقعا هیچ قانونی نیست که جلوی این فحاشی و این الفاظ رکیک و ادبیات لمپنی را بگیرد؟ آیا ما هم اجازه داریم متقابلا اینها را بنویسیم؟ آیا ما هم اجازه داریم با همان ادبیات جواب دهیم؟ به‌هرحال، ما که با آن ادبیات جواب نمی‌دهیم و این میدانی که آنها راه انداخته‌اند جای ما هنرمندان نیست. بگذاریم آنها در این میدان بمانند، ما داریم جای بزرگ‌تری تلاش مي‌كنيم و به نظرم تنها جوابی که می‌توان به اینها داد این است که وقتی راجع به فرهادی و عوامل فیلمش می‌نویسید، ببینید «فروشنده»چه بُردی در ایران و دنیا دارد؟ همه اینها به نظرم تلاشي مذبوحانه است برای تخریب فیلم، گروه و آدم‌هایی که جایگاهشان برای مردم مشخص و معلوم است چقدر مردم دوستشان دارند و برایشان قابل احترام‌اند. نه‌فقط عوامل «فروشنده» که همه سینماگران بین مردم محبوبیت و تأثیرگذاری دارند اتفاقا همین تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی سینماگرهاست که بیشتر از هر چیز این‌جور اینها را ناراحت مي‌كند.
در فیلم‌های امسال شما، «لانتوری» حواشی مختلفی داشت. چرا رضا درمیشیان هر فیلمی می‌سازد، با حاشیه همراه می‌شود؟
خب، مسلما از سمت عده‌ای، طبیعی است که کارگردان «عصبانی نیستم» تا ابد مورد حمله و تهاجم قرار گیرد و بازی‌هایی راه می‌اندازند به بدترین شکل برای اینکه به هدفشان برسند اما باز هم نمی‌رسند و آن‌قدر تهمت‌ها و حملاتی که متوجه فیلم کردند، خنده‌دار است که اصلا به هیچ‌جا هم نرسیده. طبیعی است رضا با ساختن «عصبانی نیستم» خودش را مرکز حمله خیلی از این رسانه‌ها قرار داد.
شما هم در تئاتر و هم در سینما از چهره‌های موفق هستید و جایزه‌های بسیاری هم گواه این موفقیتند. با این موفقیت‌ها امروز در 31سالگی چه قله‌ای در بازیگری هست که به فتح آن فکر کنید؟
به نظرم در هر کاری وقتی یک قله تعيين می‌کنی، داری برای خودت یک سقف مشخص می‌کنی و این به‌هرحال تو را محدود می‌کند چون برای رسیدن به آن هدف کارهایی را می‌کنی و یک کارهایی را نمی‌کنی. من هدف خاصی را در بازیگری دنبال نمی‌کنم و بازیگری بخشی از زندگی من است و از آن لذت می‌برم. این دغدغه اصلی من است و هر نقش و فیلم و تئاتری که به من لذت دهد، آن کار را می‌کنم. بازیگری لذت زندگی من است. با گذاشتن یک هدف، خودم را نمی‌بندم که باید فلان فیلم را بازی کنم یا باید این‌طوری بازی کنم که تأیید شوم! باید این تجربه را کنم چون دیده می‌شود و باید این تجربه را نکنم چون دیده نمی‌شود! باید اعتراف کنم خودخواه‌تر از آن هستم که هدفی برای خودم مشخص کنم. هر کاری را که در بازیگری به من لذت دهد انجام می‌دهم.
موفقیت‌ها و درخششتان را تا امروز چه اندازه مرهون تلاش خودتان می‌دانید و چه اندازه مرهون خانواده سینمایی‌ای که در ‌آن به دنیا آمدید و بزرگ شدید؟
80 درصدش را مدیون خانواده‌ای هستم که در آن بزرگ شدم. اصلا نه به این دلیل که شغلشان سینماست و در ورود من به سینما نقش داشتند، بلکه به دلیل اینکه هر شغل دیگری هم داشته باشم، به‌قدری به من عشق و انرژی می‌دهند و ‌آن‌قدر حمایتم می‌کنند که در هر شغل دیگری هم بودم، اگر الان فکر می‌کنید موفق هستم در آن صورت باز هم همین‌قدر موفق بودم. من بهترین خانواده دنیا را دارم؛ مامانم، بابام و برادرم و مادربزرگم بزرگ‌ترین حامیان من در زندگی هستند که با داشتنشان بسیار خوشبختم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها