پرگارِ شرقی
نهال تجدد : دیدن مستند مسعود طاهری: «شرقی» درباره اسلامشناس و فیلسوف یکتای ژاپنی، توشیهیکو ایزوتسو (۱۹۹۳-۱۹۱۴) معماهای بسیاری را برای من فاش کرد.
نخست، انگیزه فراگیری زبان و ادبیات چین را برای من که برای خودم پرسشی بود بیپاسخ. بیشتر فکر میکردم ریشه آموختن خط چینی نزد من، دلبستگی مادرم به متون اوستایی و فارسی میانه بود و حضور خطوط «شگفتآور» در همهجای خانه. این فیلم دریچهای چندبُعدی را برای من باز کرد. ناگهان یادم آمد در سالهای 50، مادرم، مهین جهانبگلو تجدد، برای شنیدن درسهای ایزوتسو و کربن به کلاس آنها میرفت، نه بهطور پیاپی، ولی آنقدر جدی که من دانشآموز مدرسه را تحتتأثیر قرار داد؛ و از همان سالها، در تهران، با نام لائوتزو آشنایم کرد. برای تحصیلات دانشگاهی بدون هیچ تردیدی چینی را برگزیدم، انگار کسی دیگر، جایی دیگر، این تصمیم را برای من گرفته بود. در پاریس به کلاس فرانسوا چنگ رفتم و خیلی زود صحبت از «نیستی» و فضاهای «پر و خالی» در شعر و نقاشی چین شد. همان «نیستی» یا «عدم» که چنانچه در همین فیلم «شرقی» گفته میشود توسط پدر ایزوتسو از کودکی به او آموخته میشد.
دکترایم را درباره مانویت در چین گرفتم و پژوهشهایم را درباره نقش ایرانیان در گسترش ادیان غیرچینی در چین، به فرمایش استادم، دنبال کردم.
سالها پیش، در انجمن حکمت و فلسفه افتخار سخنرانی داشتم؛ همانجایی که ایزوتسو در ایران کار و تدریس میکرد. پرسش و پاسخ، بهصورت معمول، صورت گرفت؛ اما برای من، جالبتر از همه سؤالات جوانی بود که در ایران ژاپنی میآموخت و درباره بودیسم ذن تحقیق میکرد؛ کاری به خودیخود شگفتآور، اما شگفتآورتر حالوهوای خود او بود: از پیشآمدهای قرونوسطا و خطههای بسیار دور و متون کهن بودایی چونان حرف میزد، انگار بحث سیاسی یا فرهنگی روز است، با شوروشوقی بیحد. بهمن ذکیپور در پی همین اشتیاق به ژاپن رفت، به زبانهای ژاپنی و چینی چیره شد و پایاننامهاش را درباره کارهای ایزوتسو نوشت.
چندی پیش، از طریق ایشان، با مسعود طاهری در پاریس دیدار کردم و توانستم فیلم «شرقی»، ساخت او را ببینم و در آن بهمن ذکیپور را بهعنوان ایزوتسوشناس بازیابم. مسعود طاهری با این کار، بهتنهایی، توشه یک مؤسسه فرهنگی را به دوش گرفته است و بهعین در او همان شوروشوقی را دیدم که چندین سال پیش نزد بهمن ذکیپور یافته بودم. در این فیلم، نظریات همکاران، دوستان و میزبانان ایرانی ایزوتسو، شاگردان او، سیاستمداران، اسلامشناسان ایرانی، تاتارشناسان و شرقشناسان غربی و ... به زبانهای مختلف، در کشورهای مختلف، بازگو میشوند. همگی بر آنند که ایزوتسو، با وجود مسلماننشدن، با ژرفبینترین و بیطرفترین نگاه به تفکر اسلامی نگریست و حتی توانست قرآن را به ژاپنی ترجمه کند. بر آن بود که شناخت اسلام، بدون شناخت تفکر ایرانی امکانپذیر نیست و ازاینرو به عرفان و تصوف نیز پرداخت. ایزوتسو پیوسته میکوشید از طریق «وحدت وجود» تفکر هندی، تائویی، بودایی و اسلام ایرانی را با هم مقایسه و قابلفهم کند. در این فیلم، بحث از زمان جنگ جهانی دوم نیز هست و اهداف ژاپنیها برای شکلگیری آسیای بزرگ و آمیزش بودیسم، تائوییسم و اسلام. البته ژاپن، همانطور
که میدانیم، در این کار پیروز نشد -دلایل آن در فیلم گفته میشود- ولی ایزوتسو با تحقیقاتش پایههای این الفت را بنا کرد. زمانی که قدرتهای سیاسی پلهای ارتباطی بین ملتها را درهم میکوبند، بهخوبی میبینیم چگونه انسانهایی مانند ایزوتسو یا کربن، سنگ به سنگ، آن را بازمیسازند. یکی از نتیجهگیریهای فیلم این است که ارزش ایزوتسو در ایران بیش از ژاپن است. برمیگردم به استاد چینیام؛ فرانسوا چنگ. او زندگانی خود را برای معرفی فلسفه چین به فرانسه و آمیزش شعر و ادبیات این دو فرهنگ به کار برد. در فرانسه عضو آکادمی است، اثرش پرفروش و کلاسش محل گردهمایی چهرههای سرشناس ادبی، اما در سرزمین خود دارای این جایگاه نیست. فیلم شرقی، اگرچه بهظاهر میتواند بسیار تخصصی بنماید، ولی عمیقا چالش روز است و برای همین، پس از سالها توانستم دلیل شوروشوق آن جوان را در انجمن حکمت و فلسفه دریابم، دلیل زحمت و دقت بیکران مسعود طاهری را برای ساختن این مستند و حتی بهنوعی دلیل اینکه چرا خودم دنبال زبان و تمدن چین رفتم را. اینچنین فیلمها، بسان پرگاری هستند که ترسیم دایرهها را میسر و کامل میکنند.
نهال تجدد : دیدن مستند مسعود طاهری: «شرقی» درباره اسلامشناس و فیلسوف یکتای ژاپنی، توشیهیکو ایزوتسو (۱۹۹۳-۱۹۱۴) معماهای بسیاری را برای من فاش کرد.
نخست، انگیزه فراگیری زبان و ادبیات چین را برای من که برای خودم پرسشی بود بیپاسخ. بیشتر فکر میکردم ریشه آموختن خط چینی نزد من، دلبستگی مادرم به متون اوستایی و فارسی میانه بود و حضور خطوط «شگفتآور» در همهجای خانه. این فیلم دریچهای چندبُعدی را برای من باز کرد. ناگهان یادم آمد در سالهای 50، مادرم، مهین جهانبگلو تجدد، برای شنیدن درسهای ایزوتسو و کربن به کلاس آنها میرفت، نه بهطور پیاپی، ولی آنقدر جدی که من دانشآموز مدرسه را تحتتأثیر قرار داد؛ و از همان سالها، در تهران، با نام لائوتزو آشنایم کرد. برای تحصیلات دانشگاهی بدون هیچ تردیدی چینی را برگزیدم، انگار کسی دیگر، جایی دیگر، این تصمیم را برای من گرفته بود. در پاریس به کلاس فرانسوا چنگ رفتم و خیلی زود صحبت از «نیستی» و فضاهای «پر و خالی» در شعر و نقاشی چین شد. همان «نیستی» یا «عدم» که چنانچه در همین فیلم «شرقی» گفته میشود توسط پدر ایزوتسو از کودکی به او آموخته میشد.
دکترایم را درباره مانویت در چین گرفتم و پژوهشهایم را درباره نقش ایرانیان در گسترش ادیان غیرچینی در چین، به فرمایش استادم، دنبال کردم.
سالها پیش، در انجمن حکمت و فلسفه افتخار سخنرانی داشتم؛ همانجایی که ایزوتسو در ایران کار و تدریس میکرد. پرسش و پاسخ، بهصورت معمول، صورت گرفت؛ اما برای من، جالبتر از همه سؤالات جوانی بود که در ایران ژاپنی میآموخت و درباره بودیسم ذن تحقیق میکرد؛ کاری به خودیخود شگفتآور، اما شگفتآورتر حالوهوای خود او بود: از پیشآمدهای قرونوسطا و خطههای بسیار دور و متون کهن بودایی چونان حرف میزد، انگار بحث سیاسی یا فرهنگی روز است، با شوروشوقی بیحد. بهمن ذکیپور در پی همین اشتیاق به ژاپن رفت، به زبانهای ژاپنی و چینی چیره شد و پایاننامهاش را درباره کارهای ایزوتسو نوشت.
چندی پیش، از طریق ایشان، با مسعود طاهری در پاریس دیدار کردم و توانستم فیلم «شرقی»، ساخت او را ببینم و در آن بهمن ذکیپور را بهعنوان ایزوتسوشناس بازیابم. مسعود طاهری با این کار، بهتنهایی، توشه یک مؤسسه فرهنگی را به دوش گرفته است و بهعین در او همان شوروشوقی را دیدم که چندین سال پیش نزد بهمن ذکیپور یافته بودم. در این فیلم، نظریات همکاران، دوستان و میزبانان ایرانی ایزوتسو، شاگردان او، سیاستمداران، اسلامشناسان ایرانی، تاتارشناسان و شرقشناسان غربی و ... به زبانهای مختلف، در کشورهای مختلف، بازگو میشوند. همگی بر آنند که ایزوتسو، با وجود مسلماننشدن، با ژرفبینترین و بیطرفترین نگاه به تفکر اسلامی نگریست و حتی توانست قرآن را به ژاپنی ترجمه کند. بر آن بود که شناخت اسلام، بدون شناخت تفکر ایرانی امکانپذیر نیست و ازاینرو به عرفان و تصوف نیز پرداخت. ایزوتسو پیوسته میکوشید از طریق «وحدت وجود» تفکر هندی، تائویی، بودایی و اسلام ایرانی را با هم مقایسه و قابلفهم کند. در این فیلم، بحث از زمان جنگ جهانی دوم نیز هست و اهداف ژاپنیها برای شکلگیری آسیای بزرگ و آمیزش بودیسم، تائوییسم و اسلام. البته ژاپن، همانطور
که میدانیم، در این کار پیروز نشد -دلایل آن در فیلم گفته میشود- ولی ایزوتسو با تحقیقاتش پایههای این الفت را بنا کرد. زمانی که قدرتهای سیاسی پلهای ارتباطی بین ملتها را درهم میکوبند، بهخوبی میبینیم چگونه انسانهایی مانند ایزوتسو یا کربن، سنگ به سنگ، آن را بازمیسازند. یکی از نتیجهگیریهای فیلم این است که ارزش ایزوتسو در ایران بیش از ژاپن است. برمیگردم به استاد چینیام؛ فرانسوا چنگ. او زندگانی خود را برای معرفی فلسفه چین به فرانسه و آمیزش شعر و ادبیات این دو فرهنگ به کار برد. در فرانسه عضو آکادمی است، اثرش پرفروش و کلاسش محل گردهمایی چهرههای سرشناس ادبی، اما در سرزمین خود دارای این جایگاه نیست. فیلم شرقی، اگرچه بهظاهر میتواند بسیار تخصصی بنماید، ولی عمیقا چالش روز است و برای همین، پس از سالها توانستم دلیل شوروشوق آن جوان را در انجمن حکمت و فلسفه دریابم، دلیل زحمت و دقت بیکران مسعود طاهری را برای ساختن این مستند و حتی بهنوعی دلیل اینکه چرا خودم دنبال زبان و تمدن چین رفتم را. اینچنین فیلمها، بسان پرگاری هستند که ترسیم دایرهها را میسر و کامل میکنند.