|

چگونه زیستن

شرق: «نامم را در سال 1346 گذاشتند بلقیس. چهار سال بعد از تولدم صاحب شناسنامه شدم. آن‌طور که بزرگ‌ترها گفته‌اند و می‌گویند، آن چهار سال بدون سجل و هویت مرا بلقیسو صدا می‌کردند و، تا همین حالا هم که در سراشیب عمر قرار دارم، هنوز هم برخی اهالی روستا و قوم و خویش‌هایم همان بلقیسو صدایم می‌کنند». این آغاز «نام کوچک من بلقیس»، تازه‌ترین کتاب بلقیس سلیمانی، است که در نشر ققنوس منتشر شده است. «نام کوچک من بلقیس» اثری است اتوبیوگرافیک که بلقیس سلیمانی در آن در قالب یادداشت‌هایی پراکنده به شرح زندگی و خاطرات خود پرداخته است. در توضیح پشت جلد این کتاب درباره آن آمده است: «همه آنچه بلقیس سلیمانی، یا به تعبیر اهالی روستا بلقیسو، از عطر برنج و روغن حیوانی مطبخ مادرش در خاطر دارد تا فعالیت‌های انقلابی‌اش، از دورهم‌نشستن‌ها و شاهنامه‌خوانی‌های اهالی روستا در زمستان‌های پُربرف تا کلاس فلسفه پیش از سقراط دانشگاه تهران، از اولین رمانش که معدومش کرد تا آخرین آثار پُرفروشش، از قهرمان‌های کودکی‌اش تا الگوی جوانی‌اش، همه و همه، دستمایه‌های نگارش این کتاب‌اند؛ کتابی که نویسنده را به قلم خودش و با زبانی داستانی و شیوا روایت می‌کند».
بلقیس سلیمانی در نخستین بخش کتاب از نام خود نوشته است، از حس گذشته و اکنون خود نسبت به این نام و نوع مواجهه دیگران با آن در دوره‌های مختلف زندگی‌اش و این‌که اولین‌بار چه‌موقع به تبارشناسی نامش اقدام کرد. در بخش‌های دیگر خاطرات و یادهایی از کودکی نویسنده می‌آید و یادهای نوجوانی و جوانی و ماجرای گره‌خوردن بخشی از زندگی او با وقایع تاریخی و سیاسی نظیر انقلاب و همچنین تصویری از بلقیس سلیمانی آن‌گونه که امروز هست و این‌ها همه همراه‌اند با موشکافی و کندوکاوِ محتوای یادها و خاطره‌ها و همچنین بیان دیدگاه‌های نویسنده درباره برخی مفاهیم از جمله تاریخ و زندگی‌نامه. سلیمانی در بخشی از کتاب با عنوان «پیش به سوی تاریخ فردی» می‌نویسد: «بگذارید خالصانه بگویم آنچه در زندگی‌نامه برایم اهمیت دارد نه حفظ بی‌طرفی راوی یا گزارش و نمایش مستندات، بلکه حس زندگی است. زندگی‌نامه‌ای که در آن زندگی جریان نداشته باشد و سرشت تراژیک زندگی را هویدا نکند ارزش خواندن و نوشتن ندارد. البته که به دیالکتیک فرد و جامعه باور دارم و معتقدم زندگی فردی را باید در بستر اجتماعی روایت کرد و حیات آدمی را در همه وجوه آن گزارش کرد؛ بااین‌همه، کل زیست آدمی در همه سطوحش بر این کره خاکی را دست‌وپازدنی جانکاه برای دانستن پاسخ این سؤال ساده می‌دانم که من کیستم و این‌جا چه می‌کنم، و فکر می‌کنم زندگی‌نامه‌ها و حتی تاریخ هم تکاپویی روایی‌اند برای پاسخ‌دادن به همین سؤال». کتاب «نام کوچک من بلقیس» متشکل از بیست‌وپنج بخش است.
کتاب «آنگه که خود را یافتم» نوشته اروین یالوم و ترجمه نازی اکبری اثر زندگی‌نامه‌ای دیگری است که در نشر ققنوس منتشر شده است. یالوم که روان‌درمانگری اگزیستانسیال است و به نوشتن داستان‌های روان‌درمان‌گرانه نظیر «وقتی نیچه گریست» مشهور، در این کتاب از روانِ خود سخن می‌گوید و به خودکاوی می‌پردازد. او در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش روان‌درمانی را با داستان‌گویی می‌آمیزد. در بخشی از مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی «آنگه که خود را یافتم» درباره این کتاب آمده است: «جدا از شرح حال زندگی نویسنده به قلم خود، در کتابی که در دست دارید، هنرِ یالوم در درهم‌بافتن داستان‌های به‌یادماندنی درمانجویان و روایات شخصی عشق و حسرت به خوبی نمایان است. او از کتاب زندگینامه‌اش هم اثری منحصربه‌فرد می‌سازد و به شکلی متفاوت زندگینامه‌های معمول را با تکنیک‌های درمانی، فرایند نویسندگی و زندگی خانوادگی خود همراه می‌کند. وی در این کتاب یک‌بار دیگر به زبانی بی‌تکلف، طنزآلود و گاهی به طرزی تکان‌دهنده صادقانه از سختی‌ها و مبارزاتش برای بودن می‌نویسد و همچنان از هراسش از مرگ». در پایان این مقدمه درباره جان کلام یالوم در این کتاب آمده است: «جانِ کلام یالوم در کتاب زندگینامه‌اش در پسِ بخشی از گفتگویش با رولو می نهفته است. وی به رولو در مورد قطعه‌ای از نمایشنامه مکبث می‌گوید و این‌که این گفته شخصیت اول داستان تا چه اندازه وی را تحت‌تأثیر قرار داده است: زندگی چیزی نیست به غیر از سایه‌ای رونده، بازیگر بینوا ساعات عمرش را روی صحنه می‌خرامد و می‌خروشد و سپس سکوت همه‌جا را فرامی‌گیرد». کتاب «آنگه که خود را یافتم» از چهل بخش تشکیل شده است.

شرق: «نامم را در سال 1346 گذاشتند بلقیس. چهار سال بعد از تولدم صاحب شناسنامه شدم. آن‌طور که بزرگ‌ترها گفته‌اند و می‌گویند، آن چهار سال بدون سجل و هویت مرا بلقیسو صدا می‌کردند و، تا همین حالا هم که در سراشیب عمر قرار دارم، هنوز هم برخی اهالی روستا و قوم و خویش‌هایم همان بلقیسو صدایم می‌کنند». این آغاز «نام کوچک من بلقیس»، تازه‌ترین کتاب بلقیس سلیمانی، است که در نشر ققنوس منتشر شده است. «نام کوچک من بلقیس» اثری است اتوبیوگرافیک که بلقیس سلیمانی در آن در قالب یادداشت‌هایی پراکنده به شرح زندگی و خاطرات خود پرداخته است. در توضیح پشت جلد این کتاب درباره آن آمده است: «همه آنچه بلقیس سلیمانی، یا به تعبیر اهالی روستا بلقیسو، از عطر برنج و روغن حیوانی مطبخ مادرش در خاطر دارد تا فعالیت‌های انقلابی‌اش، از دورهم‌نشستن‌ها و شاهنامه‌خوانی‌های اهالی روستا در زمستان‌های پُربرف تا کلاس فلسفه پیش از سقراط دانشگاه تهران، از اولین رمانش که معدومش کرد تا آخرین آثار پُرفروشش، از قهرمان‌های کودکی‌اش تا الگوی جوانی‌اش، همه و همه، دستمایه‌های نگارش این کتاب‌اند؛ کتابی که نویسنده را به قلم خودش و با زبانی داستانی و شیوا روایت می‌کند».
بلقیس سلیمانی در نخستین بخش کتاب از نام خود نوشته است، از حس گذشته و اکنون خود نسبت به این نام و نوع مواجهه دیگران با آن در دوره‌های مختلف زندگی‌اش و این‌که اولین‌بار چه‌موقع به تبارشناسی نامش اقدام کرد. در بخش‌های دیگر خاطرات و یادهایی از کودکی نویسنده می‌آید و یادهای نوجوانی و جوانی و ماجرای گره‌خوردن بخشی از زندگی او با وقایع تاریخی و سیاسی نظیر انقلاب و همچنین تصویری از بلقیس سلیمانی آن‌گونه که امروز هست و این‌ها همه همراه‌اند با موشکافی و کندوکاوِ محتوای یادها و خاطره‌ها و همچنین بیان دیدگاه‌های نویسنده درباره برخی مفاهیم از جمله تاریخ و زندگی‌نامه. سلیمانی در بخشی از کتاب با عنوان «پیش به سوی تاریخ فردی» می‌نویسد: «بگذارید خالصانه بگویم آنچه در زندگی‌نامه برایم اهمیت دارد نه حفظ بی‌طرفی راوی یا گزارش و نمایش مستندات، بلکه حس زندگی است. زندگی‌نامه‌ای که در آن زندگی جریان نداشته باشد و سرشت تراژیک زندگی را هویدا نکند ارزش خواندن و نوشتن ندارد. البته که به دیالکتیک فرد و جامعه باور دارم و معتقدم زندگی فردی را باید در بستر اجتماعی روایت کرد و حیات آدمی را در همه وجوه آن گزارش کرد؛ بااین‌همه، کل زیست آدمی در همه سطوحش بر این کره خاکی را دست‌وپازدنی جانکاه برای دانستن پاسخ این سؤال ساده می‌دانم که من کیستم و این‌جا چه می‌کنم، و فکر می‌کنم زندگی‌نامه‌ها و حتی تاریخ هم تکاپویی روایی‌اند برای پاسخ‌دادن به همین سؤال». کتاب «نام کوچک من بلقیس» متشکل از بیست‌وپنج بخش است.
کتاب «آنگه که خود را یافتم» نوشته اروین یالوم و ترجمه نازی اکبری اثر زندگی‌نامه‌ای دیگری است که در نشر ققنوس منتشر شده است. یالوم که روان‌درمانگری اگزیستانسیال است و به نوشتن داستان‌های روان‌درمان‌گرانه نظیر «وقتی نیچه گریست» مشهور، در این کتاب از روانِ خود سخن می‌گوید و به خودکاوی می‌پردازد. او در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش روان‌درمانی را با داستان‌گویی می‌آمیزد. در بخشی از مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی «آنگه که خود را یافتم» درباره این کتاب آمده است: «جدا از شرح حال زندگی نویسنده به قلم خود، در کتابی که در دست دارید، هنرِ یالوم در درهم‌بافتن داستان‌های به‌یادماندنی درمانجویان و روایات شخصی عشق و حسرت به خوبی نمایان است. او از کتاب زندگینامه‌اش هم اثری منحصربه‌فرد می‌سازد و به شکلی متفاوت زندگینامه‌های معمول را با تکنیک‌های درمانی، فرایند نویسندگی و زندگی خانوادگی خود همراه می‌کند. وی در این کتاب یک‌بار دیگر به زبانی بی‌تکلف، طنزآلود و گاهی به طرزی تکان‌دهنده صادقانه از سختی‌ها و مبارزاتش برای بودن می‌نویسد و همچنان از هراسش از مرگ». در پایان این مقدمه درباره جان کلام یالوم در این کتاب آمده است: «جانِ کلام یالوم در کتاب زندگینامه‌اش در پسِ بخشی از گفتگویش با رولو می نهفته است. وی به رولو در مورد قطعه‌ای از نمایشنامه مکبث می‌گوید و این‌که این گفته شخصیت اول داستان تا چه اندازه وی را تحت‌تأثیر قرار داده است: زندگی چیزی نیست به غیر از سایه‌ای رونده، بازیگر بینوا ساعات عمرش را روی صحنه می‌خرامد و می‌خروشد و سپس سکوت همه‌جا را فرامی‌گیرد». کتاب «آنگه که خود را یافتم» از چهل بخش تشکیل شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها