کیمیاگران ایران امروز
ناصر ذاکری-پژوهشگر
میگویند رازی، دانشمند بزرگ، در ابتدای کار در جستوجوی کیمیا بود. پس از مدتی گرفتار بیماری شد و ناگزیر از مراجعه به پزشک. پزشک دستمزدی کلان از او مطالبه کرد و به او گفت کیمیا همین دانش پزشکی است نه آنچه تو در طلب آن عمرت را تباه کردهای. همین جمله باعث شد رازی بزرگ مسیر پژوهشهای خود را تغییر داده و بهجای جستوجوی بیحاصل کیمیا، به کیمیاگری واقعی دست بزند.امروز مشابه همین صحنه حیرت رازی از کیمیاگری واقعی طبیب و طعنه او به بیمارش، به اشکال مختلف در جامعه مشاهده میشود.
تصور کنید فردی از جمع نخبگان جامعه، سالها از عمر و جوانی خود را صرف کسب علم میکند و با دریافت مدارک علمی معتبر از بهترین دانشگاههای جهان، با انگیزه خدمت به کشورش بازمیگردد اما برای او فرصت همکاری با دانشگاه فراهم نمیشود؛ زیرا همه کرسیهای تدریس قبلا پر شدهاند و جای خالی برای او وجود ندارد. او با بررسی بیشتر متوجه میشود مثلا فلان فرد با کمترین حد تخصص و توان علمی و صرفا به دلیل وابستگی سیاسی یا خانوادگی، بر کرسی تدریس نشسته و با اشاره به موقعیت خانوادگی خود و ارتباطاتش، به او میگوید کیمیا همین است نه آنچه تو در یافتن آن خودت را گرفتار رنج و زحمت کردهای! فرد دیگری با رنج بسیار خود را آماده شرکت در کنکور کرده و آرزوی قبولشدن در رشته مورد علاقهاش را دارد، اما با وجود شایستگی از ورود به دانشگاه بازمیماند. بعدها متوجه میشود بخش مهم ظرفیت رشته مورد علاقهاش از طریق انواع سهمیهها پر شده است و همکلاسی سابق او که از نظر صلاحیت علمی به گرد پایش هم نمیرسید، بدون هیچ دردسری پذیرفته شده و مشغول کسب علم است! این ارتباطها برای دوست همکلاسی، نوعی کیمیاگری است! فرد سوم، کارمندی بااستعداد، سختکوش و وظیفهشناس در یک سازمان دولتی است که تلاش میکند در سایه سختکوشی خود ارتقای شغلی بیابد و در موقعیتی بهتر قرار بگیرد. بااینحال، او هم به در بسته میخورد؛ زیرا موقعیت شغلی بهتر و «مرغوبتر» مال افراد خاصی است که از ارتباطها و مناسبات خاصی برخوردار هستند. این فرد هم بهگونهای با چنین پیامی روبهرو میشود که کیمیای واقعی ایجاد ارتباطهای «سازنده» با کانونهای بیرونی است نه سختکوشی، امانتداری و وظیفهشناسی. او نیز مثل افراد موفق جامعه میتوانست بهجای هدردادن توان و وقت خود برای کسب تجربه و فراهمکردن اسباب بزرگی، به کیمیاگری واقعی پرداخته و با رنج و زحمت بهمراتب کمتری بر مسند مديريت و ریاست تکیه بزند.آندیگری فعالی اقتصادی است که با استفاده از سرمایه گردآمده در چندین نسل، تجارتی راه انداخته و با اتکا به هوش، استعداد و تجربه خود، مشغول کسبوکار خانوادگی است، اما پس از مدتی متوجه میشود بازرگان رقیب او بدون داشتن دارایی موروثی و با کمترین تلاش و زحمت و صرفا در سایه ارتباطات رانتی، به چنان مکنتی رسیده که تمام دارایی خانوادگی او برایش حکم «پول خرد» را دارد. اینجا هم این فعال اقتصادی همان پیام پرمعنی را دریافت میکند که او و پیشینیانش عمر خود را بیهوده در طلب کیمیا تلف کرده و از کیمیای واقعی که همانا مناسبات رانتی است، غافل ماندهاند.گسترش مناسبات رانتی در جامعه، علامتی خاص به همه شهروندان میدهد؛ اینکه لازم نیست برای کسب ثروت و مکنت خود را به زحمت بیندازند و فقط کافی است راه پیشرفت را بلد باشند و با ایجاد ارتباطات، به خواسته خود برسند. برای بررسی درستی یا نادرستی این ادعا، فقط باید به بررسی کارنامه کلانسرمایهدارانی که بخش عمده دارایی خود را در سالهای اخیر به دست آوردهاند، پرداخت و این نکته که چند درصد از چنین داراییهایی منشأ ارثیه خانوادگی دارد.
اولویتدادن به معیارهایی غیر از شایستگیهای فردی در استخدام و ارتقای نیروی انسانی و حتی در جذب کادر علمی دانشگاهها، موقعیتی را فراهم آورده که نخبگان و شایستگان از فرصتهای استخدامی محروم شوند و در مقابل نورچشمیهای کمتوان و کمتجربه بر کرسی ریاست بنشینند و بالطبع تصمیمهای نادرست و ناصواب بگیرند. در واقع، این نخبگان نیستند که از فرصت استخدام محروم ماندهاند، بلکه جامعه است که از خدمات آنان بیبهره شده است.چند سال پیش خبر استخدام دستهجمعی یک گروه در یکی از شرکتهای وابسته به شهرداری تهران در رسانهها منتشر شد و غوغایی برانگیخت، اما هرگز مردم در جریان تدابیری که احتمالا برای جبران و بازگرداندن حق به حقدار به کار گرفته شد، قرار نگرفتند. بهتازگی نیز خبر ناموفقماندن جوانان مستعد کشورمان در کنکور و تخصیص بخش مهمی از ظرفیت رشتههای مرغوب دانشگاهی به افراد دارای سهمیه جلب توجه کرد، اما متولیان امر پاسخی معقول به شهروندان ندادند که چرا ظرفیت پذیرش این رشتهها با چنین دستودلبازی بیسابقهای از دسترس عموم مردم خارج شده است. در سایر حوزهها هم کموبیش چنین موضوعاتی دیده میشود. امروزه جامعه مستعد پیشرفت ایران بیش از هر دارو و درمانی نیازمند اقداماتی جدی برای ریشهکنکردن مناسبات رانتی در همه حوزههاست و بدون درمان این بیماری، امیدبستن به پیشرفت و تحول چیزی جز توهم نیست.
میگویند رازی، دانشمند بزرگ، در ابتدای کار در جستوجوی کیمیا بود. پس از مدتی گرفتار بیماری شد و ناگزیر از مراجعه به پزشک. پزشک دستمزدی کلان از او مطالبه کرد و به او گفت کیمیا همین دانش پزشکی است نه آنچه تو در طلب آن عمرت را تباه کردهای. همین جمله باعث شد رازی بزرگ مسیر پژوهشهای خود را تغییر داده و بهجای جستوجوی بیحاصل کیمیا، به کیمیاگری واقعی دست بزند.امروز مشابه همین صحنه حیرت رازی از کیمیاگری واقعی طبیب و طعنه او به بیمارش، به اشکال مختلف در جامعه مشاهده میشود.
تصور کنید فردی از جمع نخبگان جامعه، سالها از عمر و جوانی خود را صرف کسب علم میکند و با دریافت مدارک علمی معتبر از بهترین دانشگاههای جهان، با انگیزه خدمت به کشورش بازمیگردد اما برای او فرصت همکاری با دانشگاه فراهم نمیشود؛ زیرا همه کرسیهای تدریس قبلا پر شدهاند و جای خالی برای او وجود ندارد. او با بررسی بیشتر متوجه میشود مثلا فلان فرد با کمترین حد تخصص و توان علمی و صرفا به دلیل وابستگی سیاسی یا خانوادگی، بر کرسی تدریس نشسته و با اشاره به موقعیت خانوادگی خود و ارتباطاتش، به او میگوید کیمیا همین است نه آنچه تو در یافتن آن خودت را گرفتار رنج و زحمت کردهای! فرد دیگری با رنج بسیار خود را آماده شرکت در کنکور کرده و آرزوی قبولشدن در رشته مورد علاقهاش را دارد، اما با وجود شایستگی از ورود به دانشگاه بازمیماند. بعدها متوجه میشود بخش مهم ظرفیت رشته مورد علاقهاش از طریق انواع سهمیهها پر شده است و همکلاسی سابق او که از نظر صلاحیت علمی به گرد پایش هم نمیرسید، بدون هیچ دردسری پذیرفته شده و مشغول کسب علم است! این ارتباطها برای دوست همکلاسی، نوعی کیمیاگری است! فرد سوم، کارمندی بااستعداد، سختکوش و وظیفهشناس در یک سازمان دولتی است که تلاش میکند در سایه سختکوشی خود ارتقای شغلی بیابد و در موقعیتی بهتر قرار بگیرد. بااینحال، او هم به در بسته میخورد؛ زیرا موقعیت شغلی بهتر و «مرغوبتر» مال افراد خاصی است که از ارتباطها و مناسبات خاصی برخوردار هستند. این فرد هم بهگونهای با چنین پیامی روبهرو میشود که کیمیای واقعی ایجاد ارتباطهای «سازنده» با کانونهای بیرونی است نه سختکوشی، امانتداری و وظیفهشناسی. او نیز مثل افراد موفق جامعه میتوانست بهجای هدردادن توان و وقت خود برای کسب تجربه و فراهمکردن اسباب بزرگی، به کیمیاگری واقعی پرداخته و با رنج و زحمت بهمراتب کمتری بر مسند مديريت و ریاست تکیه بزند.آندیگری فعالی اقتصادی است که با استفاده از سرمایه گردآمده در چندین نسل، تجارتی راه انداخته و با اتکا به هوش، استعداد و تجربه خود، مشغول کسبوکار خانوادگی است، اما پس از مدتی متوجه میشود بازرگان رقیب او بدون داشتن دارایی موروثی و با کمترین تلاش و زحمت و صرفا در سایه ارتباطات رانتی، به چنان مکنتی رسیده که تمام دارایی خانوادگی او برایش حکم «پول خرد» را دارد. اینجا هم این فعال اقتصادی همان پیام پرمعنی را دریافت میکند که او و پیشینیانش عمر خود را بیهوده در طلب کیمیا تلف کرده و از کیمیای واقعی که همانا مناسبات رانتی است، غافل ماندهاند.گسترش مناسبات رانتی در جامعه، علامتی خاص به همه شهروندان میدهد؛ اینکه لازم نیست برای کسب ثروت و مکنت خود را به زحمت بیندازند و فقط کافی است راه پیشرفت را بلد باشند و با ایجاد ارتباطات، به خواسته خود برسند. برای بررسی درستی یا نادرستی این ادعا، فقط باید به بررسی کارنامه کلانسرمایهدارانی که بخش عمده دارایی خود را در سالهای اخیر به دست آوردهاند، پرداخت و این نکته که چند درصد از چنین داراییهایی منشأ ارثیه خانوادگی دارد.
اولویتدادن به معیارهایی غیر از شایستگیهای فردی در استخدام و ارتقای نیروی انسانی و حتی در جذب کادر علمی دانشگاهها، موقعیتی را فراهم آورده که نخبگان و شایستگان از فرصتهای استخدامی محروم شوند و در مقابل نورچشمیهای کمتوان و کمتجربه بر کرسی ریاست بنشینند و بالطبع تصمیمهای نادرست و ناصواب بگیرند. در واقع، این نخبگان نیستند که از فرصت استخدام محروم ماندهاند، بلکه جامعه است که از خدمات آنان بیبهره شده است.چند سال پیش خبر استخدام دستهجمعی یک گروه در یکی از شرکتهای وابسته به شهرداری تهران در رسانهها منتشر شد و غوغایی برانگیخت، اما هرگز مردم در جریان تدابیری که احتمالا برای جبران و بازگرداندن حق به حقدار به کار گرفته شد، قرار نگرفتند. بهتازگی نیز خبر ناموفقماندن جوانان مستعد کشورمان در کنکور و تخصیص بخش مهمی از ظرفیت رشتههای مرغوب دانشگاهی به افراد دارای سهمیه جلب توجه کرد، اما متولیان امر پاسخی معقول به شهروندان ندادند که چرا ظرفیت پذیرش این رشتهها با چنین دستودلبازی بیسابقهای از دسترس عموم مردم خارج شده است. در سایر حوزهها هم کموبیش چنین موضوعاتی دیده میشود. امروزه جامعه مستعد پیشرفت ایران بیش از هر دارو و درمانی نیازمند اقداماتی جدی برای ریشهکنکردن مناسبات رانتی در همه حوزههاست و بدون درمان این بیماری، امیدبستن به پیشرفت و تحول چیزی جز توهم نیست.