مقصر این قتلهای بیپایان کیست؟
نبیاله عشقیثانی . مدرس دانشگاه
اینبار نوبت دختری نوجوان بود که توسط پدری متعصب در یکی از مناطق شمالی کشور با ضربات داس به قتل برسد، آن هم زیر عنوان حفظ «ناموس»! موضوعی که مورد احترام همه ایرانیان است و متأسفانه پایه و اساس قتلهای بسیاری توسط پدر، برادر، عمو یا دایی است و دخترانی نوجوان را به کام مرگی تلخ برده و میبرد.
و سؤال این است که مسئولیت ما در قبال این قتلها چیست؟ مقصر این قتلهای بیپایان کیست؟ دخترانی نوجوان که هنوز به سن ادراک ناموس و تشخیص حریمها نرسیدهاند، پدرانی که عاشق فرزند خود هستند و به فرمان تعصبات فرهنگی دست به فجیعترین جنایات میزنند تا ناموس خانواده خود را حفظ کنند و تا پایان عمر از کرده خود پشیمان هستند، بستگان و خویشاوندانی که ندانسته با مداخلات، سخنچینی، نادانی و بیخردی آتشبیار معرکه این جنایات میشوند، ضعف در قوانین قضائی برای دفاع از نوجوانانی که قادر به تشخیص بد و خوب و مصلحت زندگی خود نیستند و به راه خطا کشیده میشوند، یا مأموران مجری قوانین که صرفا گوشبهفرمان مقامات دستوردهنده هستند و مجاز به رعایت مصالح و درک ضعفهای قوانین نیستند. شاید برای جبران همین نقیصه و در همین مسیر بود که طرح استقرار «مددکاران اجتماعی در کلانتریها» چندسال قبل به اجرا گذاشته شد و اورژانس اجتماعی توسط سازمان بهزیستی راهاندازی شد.
اگرچه هر یک از این موارد و دلایل دیگر میتواند تا حدودی در وقوع قتلهای ناموسی نقش داشته باشد، اما تأثیر عمیق خردهفرهنگها، تعصبات قومی و قبیلهای و برداشت اشتباه از غیرت و مردانگی و ارزشها، تعصب و ناآگاهی از ضرورتها و چگونگی حفظ حریم خانوادگی از جمله عوامل بسیار مهمی هستند که بایستی توسط کارشناسان امور اجتماعی، روانشناسان و دستاندرکاران امور فرهنگی و مصلحان اجتماعی مورد بررسی جامع قرار گیرد. معاونت پیشگیری از جرائم قوه قضائیه بر اساس وظیفه ذاتی خود از جمله دستگاههای مسئولی است که میتواند با دعوت از همه اندیشمندان و خردمندان در موضوعات اجتماعی، فرهنگی و پژوهشگران دینی پیشگام این اقدام بسیار مهم ملی باشد.
در موضوع قتلهای ناموسی تحقیقات و پژوهشهایی نیز توسط دانشگاهیان و دانشجویان انجام شده است که میتواند دستمایه تأثیرگذاری برای انجام یک بررسی، تحلیل و حتی فراتحلیل قرار گیرد.
متأسفانه قتلهای ناموسی در نقاط مختلف کشور از قدیمالایام تاکنون در حال انجام است. وقوع هر یک، نه یک خانواده، بلکه گروههای بزرگی از مردم را تحتتأثیر قرار میدهد و با توجه به توسعه و گسترش غیرقابل کنترل دنیای مجازی، شبکههای اجتماعی و خبرگزاریهای بزرگ و کوچک در سطح بسیار وسیعی نشر و بازنشر پیدا میکند که خود باعث آزار روحی و روانی و عدم امنیت و نگرانی در خانوادهها و جامعه میشود و حتی مورد سوءاستفاده مغرضان هم قرار میگیرد. پس هیچکس و هیچ دستگاهی نمیتواند و نباید بایستد و فقط تماشاگر باشد یا حداکثر اظهار تأسف کند؛ باید دست به اقدام زد. هرکس تواناتر است، مسئولیتش هم بیشتر است. باید برنامه آموزش همگانی در همه سطوح و توسط همه متولیان و مسئولان، حتی ائمه جمعه و جماعات، آموزشوپرورش، نشریات و رسانهها با یک مدیریت و برنامهریزی دقیق و صحیح ساماندهی و اجرا شود.
نقش رسانه ملی به دلیل حضور و تأثیرگذاری در همه نقاط کشور بسیار بیشتر است تا با ساخت فیلمهای تحلیلی و با دعوت از همه متخصصان و فرهیختگان با زبان عوامالناس و ساده و قابل فهم برای عموم مردم، ابعاد مختلف موضوع را توضیح دهند و بگویند و تفهیم کنند که اگر هم یک موضوع و خطای ناموسی واقع شد، بدانند چگونه به صورت منطقی با آن مواجه شوند و بحران را مدیریت کنند و دست به چه اقدامی بزنند. به بستگان و مطلعان درگیر با موضوع آموزش دهند چطور با مسئله برخورد کنند، نفت روی آتش نریزند و خود را غیرتی و متعصب نشان ندهند؛ مثلا به بستگان درجه اول حادثهدیده آموزش دهند در این قبیل مواقع چه مداخلهای بکنند و چه نکنند.
از جمله دیگر اقدامات بسیار تأثیرگذار که پیشنهاد میشود توسط دستگاههای مسئول انجام شود، برنامهریزی و اجرای طرحهایی به منظور دعوت از روانشناسان و مددکاران اجتماعی برای حضور در همه مکانها، جلسات، کلانتریها و مراجع قضائی است که به نوعی مسئولیت رسیدگی به این قبیل درگیریها را دارند تا هنگام رسیدگی و مداخله در بحرانهای سخت هر نوع تصمیمگیری با مشورت و اخذ نظر رسمی آنها صورت پذیرد.
اینبار نوبت دختری نوجوان بود که توسط پدری متعصب در یکی از مناطق شمالی کشور با ضربات داس به قتل برسد، آن هم زیر عنوان حفظ «ناموس»! موضوعی که مورد احترام همه ایرانیان است و متأسفانه پایه و اساس قتلهای بسیاری توسط پدر، برادر، عمو یا دایی است و دخترانی نوجوان را به کام مرگی تلخ برده و میبرد.
و سؤال این است که مسئولیت ما در قبال این قتلها چیست؟ مقصر این قتلهای بیپایان کیست؟ دخترانی نوجوان که هنوز به سن ادراک ناموس و تشخیص حریمها نرسیدهاند، پدرانی که عاشق فرزند خود هستند و به فرمان تعصبات فرهنگی دست به فجیعترین جنایات میزنند تا ناموس خانواده خود را حفظ کنند و تا پایان عمر از کرده خود پشیمان هستند، بستگان و خویشاوندانی که ندانسته با مداخلات، سخنچینی، نادانی و بیخردی آتشبیار معرکه این جنایات میشوند، ضعف در قوانین قضائی برای دفاع از نوجوانانی که قادر به تشخیص بد و خوب و مصلحت زندگی خود نیستند و به راه خطا کشیده میشوند، یا مأموران مجری قوانین که صرفا گوشبهفرمان مقامات دستوردهنده هستند و مجاز به رعایت مصالح و درک ضعفهای قوانین نیستند. شاید برای جبران همین نقیصه و در همین مسیر بود که طرح استقرار «مددکاران اجتماعی در کلانتریها» چندسال قبل به اجرا گذاشته شد و اورژانس اجتماعی توسط سازمان بهزیستی راهاندازی شد.
اگرچه هر یک از این موارد و دلایل دیگر میتواند تا حدودی در وقوع قتلهای ناموسی نقش داشته باشد، اما تأثیر عمیق خردهفرهنگها، تعصبات قومی و قبیلهای و برداشت اشتباه از غیرت و مردانگی و ارزشها، تعصب و ناآگاهی از ضرورتها و چگونگی حفظ حریم خانوادگی از جمله عوامل بسیار مهمی هستند که بایستی توسط کارشناسان امور اجتماعی، روانشناسان و دستاندرکاران امور فرهنگی و مصلحان اجتماعی مورد بررسی جامع قرار گیرد. معاونت پیشگیری از جرائم قوه قضائیه بر اساس وظیفه ذاتی خود از جمله دستگاههای مسئولی است که میتواند با دعوت از همه اندیشمندان و خردمندان در موضوعات اجتماعی، فرهنگی و پژوهشگران دینی پیشگام این اقدام بسیار مهم ملی باشد.
در موضوع قتلهای ناموسی تحقیقات و پژوهشهایی نیز توسط دانشگاهیان و دانشجویان انجام شده است که میتواند دستمایه تأثیرگذاری برای انجام یک بررسی، تحلیل و حتی فراتحلیل قرار گیرد.
متأسفانه قتلهای ناموسی در نقاط مختلف کشور از قدیمالایام تاکنون در حال انجام است. وقوع هر یک، نه یک خانواده، بلکه گروههای بزرگی از مردم را تحتتأثیر قرار میدهد و با توجه به توسعه و گسترش غیرقابل کنترل دنیای مجازی، شبکههای اجتماعی و خبرگزاریهای بزرگ و کوچک در سطح بسیار وسیعی نشر و بازنشر پیدا میکند که خود باعث آزار روحی و روانی و عدم امنیت و نگرانی در خانوادهها و جامعه میشود و حتی مورد سوءاستفاده مغرضان هم قرار میگیرد. پس هیچکس و هیچ دستگاهی نمیتواند و نباید بایستد و فقط تماشاگر باشد یا حداکثر اظهار تأسف کند؛ باید دست به اقدام زد. هرکس تواناتر است، مسئولیتش هم بیشتر است. باید برنامه آموزش همگانی در همه سطوح و توسط همه متولیان و مسئولان، حتی ائمه جمعه و جماعات، آموزشوپرورش، نشریات و رسانهها با یک مدیریت و برنامهریزی دقیق و صحیح ساماندهی و اجرا شود.
نقش رسانه ملی به دلیل حضور و تأثیرگذاری در همه نقاط کشور بسیار بیشتر است تا با ساخت فیلمهای تحلیلی و با دعوت از همه متخصصان و فرهیختگان با زبان عوامالناس و ساده و قابل فهم برای عموم مردم، ابعاد مختلف موضوع را توضیح دهند و بگویند و تفهیم کنند که اگر هم یک موضوع و خطای ناموسی واقع شد، بدانند چگونه به صورت منطقی با آن مواجه شوند و بحران را مدیریت کنند و دست به چه اقدامی بزنند. به بستگان و مطلعان درگیر با موضوع آموزش دهند چطور با مسئله برخورد کنند، نفت روی آتش نریزند و خود را غیرتی و متعصب نشان ندهند؛ مثلا به بستگان درجه اول حادثهدیده آموزش دهند در این قبیل مواقع چه مداخلهای بکنند و چه نکنند.
از جمله دیگر اقدامات بسیار تأثیرگذار که پیشنهاد میشود توسط دستگاههای مسئول انجام شود، برنامهریزی و اجرای طرحهایی به منظور دعوت از روانشناسان و مددکاران اجتماعی برای حضور در همه مکانها، جلسات، کلانتریها و مراجع قضائی است که به نوعی مسئولیت رسیدگی به این قبیل درگیریها را دارند تا هنگام رسیدگی و مداخله در بحرانهای سخت هر نوع تصمیمگیری با مشورت و اخذ نظر رسمی آنها صورت پذیرد.