او یک «آکتور» مادرزاد بود
فرانک آرتا
وقتی نام هنرمندی مانند زندهیاد «داوود رشیدی» بهعنوان بازیگری بزرگ از نسل استثنائی به میان آمد، شاید ناخودآگاه به این جمله تکراری بسنده کنیم: رشیدی مانند عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، بهروز وثوقی، جمیله شیخی، جعفر والی، علی نصیریان، پرویز فنیزاده و دیگران بازیگر خوبی بود، اما کمتر سراغ این موضوع میرویم که اصلا دلیل این بزرگی و خوبی چیست؟ مگر آنها چه میکردند که در کارشان بزرگ جلوه کردند؟ این نگاه دقیقا من را به یاد این جمله «ارنست گامبریچ»، مورخ شهیر هنر، درباره «لئوناردو داوینچی» در کتاب «تاریخ هنر» میاندازد که در این کتاب نوشته بود: «او [داوینچی] بیش از اینکه فهمیده شود، در طول تاریخ تحسین شد!».
داوود رشیدی با نام کامل داوود رشیدی حائری مازندرانی - پسوند مازندرانی در شناسنامه او درج نشده - 25 تیر 1312 در شهرری تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالامیر رشیدیحائری یکی از مراجع بزرگ بود که در مدرسه بازیگری ایران هم تحصیل کرد که بعدها سفیر شد. موقعیت شغلی پدر باعث شد بسیار به اروپا سفر کند و با فرهنگ و هنر آنجا بیشتر آشنا شود. زندگی او از همان دوران کودکی- برخلاف اغلب هنرمندان - در رفاه و آسایش بود و همین موقعیت فرصتی فراهم کرد تا با فضاهای فرهنگی-اجتماعی جهان خارج از ایران آشنا شود. بهواسطه پدر از همان دوران نوجوانی به تئاتر علاقهمند شد و به قولی آیین تئاتر بر او تأثیر گذاشت. از نوجوانی به خواندن کتاب پرداخت. به زبان ترکی و فرانسوی بهواسطه زندگی و تحصیل در ازمیر، ژنو و فرانسه تسلط پیدا کرد. عمق جستوجوگری و پیگیری او باعث شد با یکی از کارگردانان بزرگ آن زمان تئاتر یعنی «ژان وارژا» همکاری کند که در آن دوران یک موقعیت استثنائی محسوب میشد. بههرحال با کولهباری از تجربه و اندوخته به قصد خدمت به ایران به کشورش بازگشت. دوست صمیمی او یعنی زندهیاد «دکتر داریوش شایگان» در جشن زادروز استاد در شبهای بخارای
علی دهباشی در تاریخ 25 تیر 1392 در یک سخنرانی گفته بود: «نمایش بینظیر او در جشن هنر شیراز «در انتظار گودو» (ساموئل بکت) نهفقط من، بلکه تمام افرادی که به شیراز آمده بودند؛ از جمله پیتر بروک و گروتفسکی را حیرتزده کرد... . او به تمام معنا بازیگر بود. اصلا سرنوشتش چنین رقم خورده بود که آکتور شود. او یک «آکتور» مادرزاد بود». زندهیاد رشیدی نهتنها در تئاتر یک کارگردان و بازیگر نامدار بود، بلکه در سینما و تلویزیون هم آثار درخور توجهی ارائه داده بود. البته قبل از انقلاب فیلمهای زیادی بازی نکرد. فیلم «فرار از تله» به کارگردانی جلال مقدم نخستین حضور سینمایی او بود که در جایگاه نقش مکمل خود را تثبیت کرد. اوج بازی مرحوم رشیدی در فیلم «کندو» به کارگردانی فریدون گله بود. هرچند گله طیفی از فیلمهای مهم و تجاری را کارگردانی کرد؛ اما همین فیلم او یکی از فیلمهای مهم موج نوی سینمای ایران محسوب میشود که با نگاهی به اسطورههای عرفانی، اختلاف طبقاتی و میل به تغییر در جامعه را به تصویر میکشد. هرچند فیلم ظاهری خشن دارد؛ اما ترویج خشونت نیست. داوود رشیدی در نقش «آقا حسینی» نقشی پرچالش و اتفاقا خاص داشت که رشیدی در
آن زمان توانست در برابر ستاره سینمای ایران؛ یعنی بهروز وثوقی، ظرافتهای بازیگری را به نمایش بگذارد و از این نظر همچنان حیرتانگیز است و نکته جالب درباره استاد رشیدی این است که هیچوقت نقشهای مطلقا مثبت بازی نکرد. اغلب شخصیتها پیچیده بودند که بهراحتی نمیتوان برچسب نقش منفی یا مثبت بر آنها زد. نمونه دیگر این نوع بازی در سریال هزاردستان علی حاتمی بود؛ در نقش مفتش ششانگشتی که اصولا ایفای چنین نقشهایی دشوار است.نکته دیگر سطوح مختلف طبقاتی را در نقشهای داوود رشیدی شاهد هستیم. نمونه قابل ارجاع آن فیلم «شیلات» به کارگردانی رضا میر لوحی بود. بازی درخشان و بهیادماندنی او در نقش یک کارگر ترکمن شیلات به نام «خوجه ممد» که در آخر دست به طغیان میزند، چشمگیر است. او از یک آدم آرام که تنها با ساز «دوتار» خود همنشین شده تا یاغیگری علیه سیستم رابا تواناییهای بالا بازی میکند. یا در «خانه عنکبوت» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد، خوشخیالی و استیصال مأموران رژیم گذشته را در جریان حوادث طبس شاهد هستیم که دست آخر جنون ریاست باعث میشود آنها به جان هم بیفتند و همدیگر را از پای درآورند.
رسول صدرعاملی و کیومرث پوراحمد دستکم دو کارگردانی بودند که به نقش داوود رشیدی در تولید فیلمشان فراتر از یک بازیگر اشاره کردهاند. صدرعاملی به حضور داوود رشیدی در فیلم «گلهای داوودی» و... اشاره میکند. صدرعاملی در گفتوگویی با نگارنده گفت: «من بعد از تجربه نویسندگی و تهیهکنندگی فیلم «خونبارش» در سال ۱۳۵۸، قصد داشتم نخستین فیلم بلند سینمایی خود را بسازم. در سال ۱۳۶۰ فیلم «رهایی» را کارگردانی کردم که تنها بازیگر حرفهای فیلم آقای رشیدی بودند. قصه «رهایی» درباره رزمندهای ایرانی بود که داییاش راننده لوکوموتیو بود که بعد از اشغال خرمشهر میخواست آن را به شهر بازگرداند. نقش لوکوموتیوران را آقای رشیدی بازی کرد. واقعیت این است که حضورم در عرصه فیلمسازی با کمکهای بیدریغ داوود رشیدی صورت گرفت؛ یعنی کمکهای ایشان باعث شد من فیلمم را بهراحتی بسازم. ایشان در آن سالها بالاترین مدرک تحصیلی را در زمینه تئاتر داشتند که در آن زمان دستنیافتنی بود و هرکسی از چنین امتیازی برخوردار نبود. ایشان در کنار من بزرگمنشانه و با سعه صدر کامل ایستاد و با متانت به من کمک کرد. دیگر بازیگران فیلم هیلدا پیرزاد و داوود رضایی
بودند که آن زمان شناختهشده نبودند. من هم آن زمان ۲۴، ۲۵ سال بیشتر نداشتم و ممکن بود در کاری حرفهای، بازیگران نخواهند چندان با من همراهی کنند؛ اما وقتی کسی مثل داوود رشیدی با آن سابقه درخشانش در سینما و تئاتر در کنارت قرار میگیرد و با متانت به کارگردانی جوانی مثل من چشم میگوید، آن وقت دیگر عوامل حساب کار دستشان میآید و از تو تبعیت میکنند و در واقع به لوازم شرایط حرفهای تمکین میکنند. آن وقت این بازیگران جوان میفهمند تافته جدابافته از دیگران نیستند و دیگر تفرعنآمیز رفتار نمیکنند. اینجاست که آدم معنای واقعی «تکیهگاه» را درک میکند و آن وقت با وجود چنین تکیهگاهی امن توانستم کارم را به انتها برسانم».چنین نگاهی را هم کیورث پوراحمد به نقش استاد رشیدی در فیلم «تاتوره» ادارد و حضور او در فیلم را بسیار مؤثر و بیمانند توصیف میکند؛ بهطوریکه در برابر تمرد دستیار کارگردان و اخراج او، رشیدی در کنارش ماند و فیلم به سرانجام رسید. همسر استاد رشیدی، احترام برومند، مجری پیشکسوت و بازیگر سینما هستند که هموار در کنار ایشان همدلانه زندگی کردهاند. از استاد رشیدی دو فرزند با نام لیلی، بازیگر و فرهاد، دانشمند،
به یادگار ماندهاند.داوود رشیدی در بامداد پنجم شهریور ۱۳۹۵ در ۸۳سالگی در پی ایست قلبی در خانهاش درگذشت. روحش شاد.
وقتی نام هنرمندی مانند زندهیاد «داوود رشیدی» بهعنوان بازیگری بزرگ از نسل استثنائی به میان آمد، شاید ناخودآگاه به این جمله تکراری بسنده کنیم: رشیدی مانند عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، بهروز وثوقی، جمیله شیخی، جعفر والی، علی نصیریان، پرویز فنیزاده و دیگران بازیگر خوبی بود، اما کمتر سراغ این موضوع میرویم که اصلا دلیل این بزرگی و خوبی چیست؟ مگر آنها چه میکردند که در کارشان بزرگ جلوه کردند؟ این نگاه دقیقا من را به یاد این جمله «ارنست گامبریچ»، مورخ شهیر هنر، درباره «لئوناردو داوینچی» در کتاب «تاریخ هنر» میاندازد که در این کتاب نوشته بود: «او [داوینچی] بیش از اینکه فهمیده شود، در طول تاریخ تحسین شد!».
داوود رشیدی با نام کامل داوود رشیدی حائری مازندرانی - پسوند مازندرانی در شناسنامه او درج نشده - 25 تیر 1312 در شهرری تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالامیر رشیدیحائری یکی از مراجع بزرگ بود که در مدرسه بازیگری ایران هم تحصیل کرد که بعدها سفیر شد. موقعیت شغلی پدر باعث شد بسیار به اروپا سفر کند و با فرهنگ و هنر آنجا بیشتر آشنا شود. زندگی او از همان دوران کودکی- برخلاف اغلب هنرمندان - در رفاه و آسایش بود و همین موقعیت فرصتی فراهم کرد تا با فضاهای فرهنگی-اجتماعی جهان خارج از ایران آشنا شود. بهواسطه پدر از همان دوران نوجوانی به تئاتر علاقهمند شد و به قولی آیین تئاتر بر او تأثیر گذاشت. از نوجوانی به خواندن کتاب پرداخت. به زبان ترکی و فرانسوی بهواسطه زندگی و تحصیل در ازمیر، ژنو و فرانسه تسلط پیدا کرد. عمق جستوجوگری و پیگیری او باعث شد با یکی از کارگردانان بزرگ آن زمان تئاتر یعنی «ژان وارژا» همکاری کند که در آن دوران یک موقعیت استثنائی محسوب میشد. بههرحال با کولهباری از تجربه و اندوخته به قصد خدمت به ایران به کشورش بازگشت. دوست صمیمی او یعنی زندهیاد «دکتر داریوش شایگان» در جشن زادروز استاد در شبهای بخارای
علی دهباشی در تاریخ 25 تیر 1392 در یک سخنرانی گفته بود: «نمایش بینظیر او در جشن هنر شیراز «در انتظار گودو» (ساموئل بکت) نهفقط من، بلکه تمام افرادی که به شیراز آمده بودند؛ از جمله پیتر بروک و گروتفسکی را حیرتزده کرد... . او به تمام معنا بازیگر بود. اصلا سرنوشتش چنین رقم خورده بود که آکتور شود. او یک «آکتور» مادرزاد بود». زندهیاد رشیدی نهتنها در تئاتر یک کارگردان و بازیگر نامدار بود، بلکه در سینما و تلویزیون هم آثار درخور توجهی ارائه داده بود. البته قبل از انقلاب فیلمهای زیادی بازی نکرد. فیلم «فرار از تله» به کارگردانی جلال مقدم نخستین حضور سینمایی او بود که در جایگاه نقش مکمل خود را تثبیت کرد. اوج بازی مرحوم رشیدی در فیلم «کندو» به کارگردانی فریدون گله بود. هرچند گله طیفی از فیلمهای مهم و تجاری را کارگردانی کرد؛ اما همین فیلم او یکی از فیلمهای مهم موج نوی سینمای ایران محسوب میشود که با نگاهی به اسطورههای عرفانی، اختلاف طبقاتی و میل به تغییر در جامعه را به تصویر میکشد. هرچند فیلم ظاهری خشن دارد؛ اما ترویج خشونت نیست. داوود رشیدی در نقش «آقا حسینی» نقشی پرچالش و اتفاقا خاص داشت که رشیدی در
آن زمان توانست در برابر ستاره سینمای ایران؛ یعنی بهروز وثوقی، ظرافتهای بازیگری را به نمایش بگذارد و از این نظر همچنان حیرتانگیز است و نکته جالب درباره استاد رشیدی این است که هیچوقت نقشهای مطلقا مثبت بازی نکرد. اغلب شخصیتها پیچیده بودند که بهراحتی نمیتوان برچسب نقش منفی یا مثبت بر آنها زد. نمونه دیگر این نوع بازی در سریال هزاردستان علی حاتمی بود؛ در نقش مفتش ششانگشتی که اصولا ایفای چنین نقشهایی دشوار است.نکته دیگر سطوح مختلف طبقاتی را در نقشهای داوود رشیدی شاهد هستیم. نمونه قابل ارجاع آن فیلم «شیلات» به کارگردانی رضا میر لوحی بود. بازی درخشان و بهیادماندنی او در نقش یک کارگر ترکمن شیلات به نام «خوجه ممد» که در آخر دست به طغیان میزند، چشمگیر است. او از یک آدم آرام که تنها با ساز «دوتار» خود همنشین شده تا یاغیگری علیه سیستم رابا تواناییهای بالا بازی میکند. یا در «خانه عنکبوت» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد، خوشخیالی و استیصال مأموران رژیم گذشته را در جریان حوادث طبس شاهد هستیم که دست آخر جنون ریاست باعث میشود آنها به جان هم بیفتند و همدیگر را از پای درآورند.
رسول صدرعاملی و کیومرث پوراحمد دستکم دو کارگردانی بودند که به نقش داوود رشیدی در تولید فیلمشان فراتر از یک بازیگر اشاره کردهاند. صدرعاملی به حضور داوود رشیدی در فیلم «گلهای داوودی» و... اشاره میکند. صدرعاملی در گفتوگویی با نگارنده گفت: «من بعد از تجربه نویسندگی و تهیهکنندگی فیلم «خونبارش» در سال ۱۳۵۸، قصد داشتم نخستین فیلم بلند سینمایی خود را بسازم. در سال ۱۳۶۰ فیلم «رهایی» را کارگردانی کردم که تنها بازیگر حرفهای فیلم آقای رشیدی بودند. قصه «رهایی» درباره رزمندهای ایرانی بود که داییاش راننده لوکوموتیو بود که بعد از اشغال خرمشهر میخواست آن را به شهر بازگرداند. نقش لوکوموتیوران را آقای رشیدی بازی کرد. واقعیت این است که حضورم در عرصه فیلمسازی با کمکهای بیدریغ داوود رشیدی صورت گرفت؛ یعنی کمکهای ایشان باعث شد من فیلمم را بهراحتی بسازم. ایشان در آن سالها بالاترین مدرک تحصیلی را در زمینه تئاتر داشتند که در آن زمان دستنیافتنی بود و هرکسی از چنین امتیازی برخوردار نبود. ایشان در کنار من بزرگمنشانه و با سعه صدر کامل ایستاد و با متانت به من کمک کرد. دیگر بازیگران فیلم هیلدا پیرزاد و داوود رضایی
بودند که آن زمان شناختهشده نبودند. من هم آن زمان ۲۴، ۲۵ سال بیشتر نداشتم و ممکن بود در کاری حرفهای، بازیگران نخواهند چندان با من همراهی کنند؛ اما وقتی کسی مثل داوود رشیدی با آن سابقه درخشانش در سینما و تئاتر در کنارت قرار میگیرد و با متانت به کارگردانی جوانی مثل من چشم میگوید، آن وقت دیگر عوامل حساب کار دستشان میآید و از تو تبعیت میکنند و در واقع به لوازم شرایط حرفهای تمکین میکنند. آن وقت این بازیگران جوان میفهمند تافته جدابافته از دیگران نیستند و دیگر تفرعنآمیز رفتار نمیکنند. اینجاست که آدم معنای واقعی «تکیهگاه» را درک میکند و آن وقت با وجود چنین تکیهگاهی امن توانستم کارم را به انتها برسانم».چنین نگاهی را هم کیورث پوراحمد به نقش استاد رشیدی در فیلم «تاتوره» ادارد و حضور او در فیلم را بسیار مؤثر و بیمانند توصیف میکند؛ بهطوریکه در برابر تمرد دستیار کارگردان و اخراج او، رشیدی در کنارش ماند و فیلم به سرانجام رسید. همسر استاد رشیدی، احترام برومند، مجری پیشکسوت و بازیگر سینما هستند که هموار در کنار ایشان همدلانه زندگی کردهاند. از استاد رشیدی دو فرزند با نام لیلی، بازیگر و فرهاد، دانشمند،
به یادگار ماندهاند.داوود رشیدی در بامداد پنجم شهریور ۱۳۹۵ در ۸۳سالگی در پی ایست قلبی در خانهاش درگذشت. روحش شاد.