|

مرتضی مبلغ در گفت‌وگو با «شرق» مطرح کرد:

6 راه مقابله با فرصت‌سوزی

نفیسه زارع‌کهن: بیش از 40سال از عمر نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد؛ زمانی که برای ارزیابی عملکرد یک مجموعه و بررسی نقاط قوت و ضعف نه‌تنها کافی است که ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. در این نزدیک به نیم‌قرن البته که فرصت و تهدیدهایی وجود داشته و حتما فرصت‌هایی بوده که از دست رفته است. شاید برای ادامه راه و آسیب‌شناسی آن ضروری باشد که این فرصت‌ها را بشناسیم و برای جبران و احیای آنها گام برداریم. مرتضی مبلغ، عضو شورای مرکزی و رئیس هیئت اجرائی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی سال‌ها مسئولیت سیاسی داشته و معاونت سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات بر عهده او, بوده است.
او با بیان این نکته که شرایط کشور و انباشت تدریجی ناکارآمدی‌ها و مشکلات و چالش‌ها به‌گونه‌ای شده است که به نظر می‌رسد راه بسیار سخت و پیچیده‌ای برای جبران فرصت‌های از‌دست‌رفته و در پیش‌رو است اما می‌گوید که راه‌های ساده و بسیار کم‌هزینه و در‌عین‌حال بسیار مؤثر و نتیجه‌بخشی هم وجود دارد. با او درباره فرصت‌های از‌دست‌رفته، به‌ویژه در دوره مدیریت خودش از یک‌سو و راهکارهای مقابله با فرصت‌سوزی‌ها گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

‌‌اگر بخواهید نگاهی دقیق به عملکرد جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شکل‌گیری تا‌کنون بیندازید و بررسی کنید، به نظر شما نقطه قوت آن را در کجا می‌بینید؟
پاسخ‌دادن به این سؤال بسیار سخت است اما به‌هر‌حال اگر به حال‌و‌روز شرایط پیش از انقلاب نگاهی تاریخی و مستقل از شرایط روحی که امروز بر جامعه حاکم شده است بیندازیم، می‌توان به برخی از نقاط قوت جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون به‌طورکلی و مستقل از دانش و جزئیات آن اشاره کرد:
1-کسب استقلال در برابر یکه‌تازی قدرت‌های خارجی در کشور و تمشیت بسیاری از امور کشور توسط آنان به‌ویژه ایالات متحده آمریکا و کسب تجارب ارزشمند و ارزنده در مقابله با نفوذ و سلطه مجدد آنان.
2-کسب آزادی‌های نسبی و تشکیل نهادهای انتخاباتی پایدار و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود در سپهر سیاسی و انتخاب مدیران ارشد کشور.
3-ورود جامعه به فضای کاملا جدید و متفاوت با گذشته؛ جامعه ایران در دوران پس از انقلاب و با شکل‌گیری جمهوری اسلامی به‌طورکلی وارد فضای کاملا جدیدی شد و به جامعه پویا، متحول، مطالبه‌گر، مشارکت‌جو و خواهان پیشرفت و تعالی تبدیل شد.
4-با تشکیل جمهوری اسلامی تحولات اساسی و چشمگیری در نواندیشی دینی، سیاست‌ورزی، جناح‌های سیاسی، احزاب، نهادهای مدنی و... به وجود آمد و نگاه‌های بسیار ساده گذشته به رویکردهای نسبتا عمیق و متفکرانه تحول یافت.
5-رویکردهای عدالت‌خواهانه به‌ویژه در اقتصاد و کسب‌و‌کار و معیشت مردم گسترش پیدا کرد. دهه اول جمهوری اسلامی جلوه بارز این رویکرد بود.
6-ایجاد تفاهم و آشتی بین دین و سیاست به‌نحوی‌که برای اولین‌بار به‌طور سیستماتیک و نسبتا پایدار قرائتی از دین شکل گرفت و حاکم شد که با مردم‌سالاری و جمهوریت سازگار باشد.
7-ایجاد اتکا و اعتماد‌به‌نفس در جامعه درخصوص کسب توانایی‌های موردنیاز برای اداره خود و توسعه و پیشرفت.
8-تقویت رویکردها و نگاه‌های علمی به عرصه‌های مختلف مدیریتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... .
‌‌نقاط قوت را برشمردید، به‌این‌ترتیب معتقدید نقاط ضعف آن چیست؟
متأسفانه با رشد و نفوذ برخی جریان‌های سنتی، ناکارآمد و غیرپویا عوارض و خسارت‌های مختلفی به مدیریت کشور عارض شد و نقاط ضعفي را شاهد بودیم؛ به‌این‌ترتیب می‌توان موارد زیر را از نقاط ضعف موجود عنوان کرد:
- ایجاد تقابل در برابر آزادی‌ها، نهادهای مدنی و مطبوعات و تضعیف آنها
- تضعیف نهادهای انتخاباتی به‌عنوان اساس و زیربنای جمهوری اسلامی و ایجاد اختلال در آن
- قرائت سنتی و ناسازگار با مبانی جمهوری اسلامی بر سازوکارهای مدیریت جامعه
- عدم درک تحولات جدید و مقابله با آنها به‌جای مدیریت آن و در نتیجه بروز شکاف‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي
- بروز شکاف‌های ناکارآمدساز در مدیریت جامعه و تبدیل هم‌افزایی و پویایی به رقابت غیرسازنده و خنثی‌کردن برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که مخرب‌ترین نتیجه آن فقدان شکل‌گیری اجماع پایدار بر سر منافع ملی، نحوه مدیریت کشور و نحوه حل مشکلات و بحران‌هاست
- غلبه‌یافتن رویکردها و سازو‌کارهایی که منجر به خسارت‌های فراوانی در عرصه‌های مختلف جامعه شده است؛ ازجمله حذف نیروهای توانمند و کارآمد از عرصه مدیریت جامعه، محدودشدن حق اعتراض، گسترش و تعمیق انواع شکاف‌ها و...
- فراهم‌شدن زمینه مناسب برای رشد و نفوذ عوامل فرصت‌طلب، شکل‌گیری باندهای مخرب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و شکل‌گیری فسادها و رانت‌های گسترده و مختلف اقتصادی، سیاسی و تبلیغی.
‌‌با این وصف، حتما فرصت‌هایی هم دراین‌میان از دست رفته است. به نظر شما این فرصت‌های از‌دست‌رفته چه بوده است و مهم‌ترین آن کدام است؟
فکر می‌کنم پاسخ سؤال پیشین شما، پاسخ به این پرسشتان هم هست؛ زیرا همه آنچه در آنجا گفته شد، در واقع فرصت‌های از‌دست‌رفته‌ای بوده که محصول آن ایجاد وضعیت جدید در جامعه است که در عین همه امکانات، دستاوردها، ظرفیت‌ها و توانایی‌های به‌وجود‌آمده و موجود در کشور به‌دلیل آنچه گفته شد، با انواع مشکل‌ها و چالش‌ها و ناکارآمدی‌ها در عرصه‌های مختلف مواجه شده‌ایم و نارضایتی در جامعه پدیدار شده است. البته به‌هیچ‌وجه نباید از اقدامات جنایتکارانه و ضد‌انسانی دشمنان کشور به‌ویژه اعمال تحریم‌های بی‌سابقه آنان در پیدایش بسیاری از مشکلات و مسائل کشور غافل بود؛ اما چون پرسش شما معطوف به مسائل داخلی است، در پاسخ هم صرفا به عوامل داخلی اشاره شده است. گرچه اگر بتوان بر مشکلات و موانع داخلی فائق شد، قطعا بخش درخور‌توجهی از فشارها و دشمنی‌های خارجی هم قابل دفع و خنثی‌شدن خواهد بود.
‌‌شما زمانی معاون سیاسی وزیر کشور بودید. اگر نگاهی به آن دوره و عملکرد انجام‌گرفته بیندازید و حتی عملکرد خودتان را بررسی کنید، به اعتقاد شما در آن دوران آیا فرصتی از دست رفت؟ اگر از دست رفته، چه بوده است؟
یکی از نکات راهبردی که من در دوران مدیریت خود بر آن تأکید داشته و به نوبه خود و به‌طور‌جدی آن را دنبال کردم، توسعه و تقویت زیرساخت‌های سیاسی و اجتماعی جامعه بود که بخش‌هایی از آن در حوزه مدیریت ما بود؛ چون معتقدم یکی از کاستی‌های اساسی جامعه ما فقدان یا کمبود زیرساخت‌های سیاسی و اجتماعی برای نهادینه‌شدن و پایدار‌شدن مشارکت عمومی و تعمیق دموکراسی و عدالت در جامعه و مصون و مقاوم‌شدن جامعه در برابر انحراف است.
زیرساخت‌ها هم عموما به شکل‌گیری پایدار و مقاوم نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی وابسته است.
دراین‌باره در آن دوران با پیگیری‌های مستمر اندیشه‌ای، عملیاتی و ارتباطی برخی از آن نهادها شکل گرفت؛ نهادهایی مثل «شوراهای اسلامی شهر و روستا» که بسیار مهم بود؛ «شورای اجتماعی کشور»، «خانه احزاب»، «انتقال بخش‌هایی از اختیارات دولت مرکزی به استان‌ها» و «تشکیل مجمع استانداران» و....
البته اقدامات نسبتا مؤثر دیگری هم مانند «مکانیزه‌کردن فرایندهای انتخاباتی»، «تدوین لایحه جامع انتخابات»، «تدوین لایحه جامع شوراهای شهر و روستا» هم انجام گرفت و حتی به تصویب مجلس هم رسید؛ اما با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد و متوقف ماند.
اما فرصت‌هایی که از دست رفت، مربوط به ادامه تشکیل زیرساخت‌های مذکور بود. با این توضیح که تلاش‌های فراوانی برای ایجاد «نهاد گفت‌وگوی ملی بین احزاب و جناح‌های سیاسی»، «تشکیل خانه نهادهای مدنی و حزبی‌کردن قانون انتخابات» به عمل آمد، اما به ثمر ننشست. همچنین اقدام‌های گسترده و سیستماتیکی درراستای استقرار مدیریت سیاسی منطقه‌ای در کشور به عمل آمد که تحقق آن هم میسر نشد. درباره «آزادی اجتماعات و اعتراضات» هم اقدام‌های نسبتا مؤثری شد. درراستای تقویت احزاب و کمک مالی به آنان نیز برای اولین‌بار اقدامات خوب و مؤثری انجام گرفت که متأسفانه در دولت بعد متوقف شد.
‌‌ و علت موفق‌نبودن این اقدامات چه بود؟
علت‌های موفق‌نبودن در امور ذکر‌شده متفاوت بود. «نهاد گفت‌وگوی ملی» با وجود آنکه با مشارکت احزاب مختلف اصلاح‌طلب و اصولگرا طراحی و تدوین شد، اما به‌دلیل عقب‌نشینی برخی احزاب اصولگرا تداوم نیافت؛ البته شاید اگر پیگیری و تعاملات بیشتری انجام می‌گرفت، می‌توانست به نتیجه نسبی منجر شود؛ اما فشار کارهای اجرائی و روزمره و سختی فوق‌العاده این‌گونه اقدام‌ها در دولت‌ اصلاحات که با مخالفت‌ها و کارشکنی‌های گسترده مواجه بود، اجازه آن را نمی‌داد. تشکیل «خانه نهادهای مدنی» هم عمدتا با مقاومت برخی فعالان تندرو مدنی که نگاه منفی افراطی به حاکمیت داشتند، مواجه می‌شد. برای «حزبی‌کردن قانون انتخابات» هم گرچه مذاکرات و تعاملات با برخی احزاب اصولگرا هم انجام گرفت و بسترسازی نسبی برای آن حاصل شد، اما به‌دلیل رد لوایح انتخابات و شوراها از سوی شورای نگهبان، کاملا آشکار بود که این لایحه هم با بن‌بست مواجه خواهد شد؛ اما موضوع استقرار‌نیافتن مدیریت منطقه‌ای در کشور، به مشکلات پیچیده اجتماعی، سیاسی و حقوقی بازمی‌گشت که حل‌وفصل آنها به زمان خیلی بیشتری نیاز داشت که فراتر از زمان مدیریت ما بود. شاید هم بخشی از مشکلات آن، به‌ویژه مشکلات اجتماعی آن به این سادگی‌ها حل‌وفصل نمی‌شد.
‌‌به باور شما آیا راهی برای جبران فرصت‌های ازدست‌رفته در کشور وجود دارد؟
شرایط کشور و انباشت تدریجی ناکارآمدی‌ها و مشکلات و چالش‌ها به‌گونه‌ای شده است که در بدو امر، به نظر می‌رسد راه بسیار سخت و پیچیده‌ای برای جبران فرصت‌های از‌دست‌رفته و جلوگیری از فرصت‌سوزی‌ها در پیش‌رو قرار دارد؛ به‌ویژه آنکه کشور با فشارها و تحریم‌های سیستماتیک خارجی نیز مواجه است و برخی از مشکلات و چالش‌ها، به‌خصوص مشکلات اقتصادی نیز محصول آن فشارها و تحریم‌هاست. اما فکر می‌کنم ما راه‌های ساده و بسیار کم‌هزینه و در عین حال بسیار مؤثر و نتیجه‌بخشی نیز پیش‌رو داریم و اتفاقا عمل به آنها، ضمن آنکه ما را از پیمودن راه‌های سخت، پرهزینه و طولانی‌مدت بی‌نیاز می‌کند، تنها راه‌حل هم به نظر می‌رسد که دلیل دیگری برای آن نیست.
این راه‌ها عمدتا به ریشه اصلی مشکلات بازمی‌گردد که در پاسخ به پرسش دوم، به بخش‌هایی از آن اشاره شد. درواقع اگر این مشکلات در کشور حل شود، به نظر من به‌سرعت می‌توان بر بسیاری از مشکلات فائق آمد؛ زیرا نتیجه آن، ورود همه توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و سرمایه‌های کشور به عرصه، بازتولید اعتماد عمومی، ایجاد انسجام ملی و مدیریتی و فاصله‌گرفتن از ناکارآمدی‌ها و چالش‌های مخرب خواهد بود.
‌‌ اگر به‌طور دقیق‌تر بخواهید راه‌های مقابله با این فرصت‌سوزی‌ها را برشمارید، چه خواهید گفت؟
به نظر می‌رسد راه‌های زیر باید مد‌نظر قرار گرفته و به آنها توجه شود:
1- تجدیدنظر دستگاه‌های حاکمیتی و مقامات کشور در آن بخش از رویکردهای خود که منجر به دوگانگی و چالش‌های مدیریتی شده است. لازمه این کار، آمادگی و قبول همه مقامات و دستگاه‌ها برای اصلاح رویکردها در مرحله اول و ورود آنان به گفت‌وگوها و تعاملات سازنده در مرحله بعدی برای رسیدن به اجماع بر سر چالش‌های اساسی کشور و نحوه برون‌رفت از آنهاست. شما ملاحظه کنید برای نمونه در همین ماه‌های گذشته بر سر بحران کرونا، در ابتدا همه دستگاه‌ها برای مقابله با آن به اجماع و انسجام رسیدند و به نحو نسبتا مطلوبی به مدیریت بحران پرداختند؛ اگرچه متأسفانه در ادامه کار، این انسجام و اجماع مطلوب هم گرفتار رقابت‌های سیاسی شد و برخی عوامل آن را درجهت منویات سیاسی خود مخدوش کردند. اگر آن اجماع و انسجام به نحو مؤثر و پایدار در همه امور دیگر هم شکل بگیرد، می‌تواند منجر به گشایش‌های چشمگیر و غیرقابل تصوری بشود و مردم هم ضمن اعتماد، با هیئت حاکمه همکاری گسترده‌ای خواهند کرد.
2- حذف نگاه‌ها و رویکردها در مدیریت، سیاست، جامعه و فرهنگ.
3- خروج دستگاه‌های غيرسياسي از سیاست و اقتصاد کشور؛ این امر از نصوص نظام و حاکمیت است و امام و رهبری و قانون بر آن تأکید داشته‌اند. مهم نیست که دلایل و انگیزه‌های آنان در ورود به سیاست و اقتصاد چیست، هرچه باشد، نتیجه آن قطعی و مسلم خواهد بود.
4- شفاف‌شدن و پاسخ‌گوشدن همه دستگاه‌ها و مقامات کشور؛ اینکه بخشی از دستگاه‌ها و مقامات، به‌ویژه آنها که در هر دوره با رأی مردم انتخاب می‌شوند و می‌توانند در دوره بعد از گردونه حذف شوند، شفاف و پاسخ‌گو باشند ولی برخی دیگر این‌طور نباشند، نه‌تنها به فرایند ارزشمند و ضدفساد شفافیت و پاسخ‌گویی کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند منجر به تشدید چرخه ناکارآمدی و رخنه و نفوذ فرصت‌طلبان شود. برای مثال، امروز شفافیت و نظارت آشکار و عمومی بر مقامات و دستگاه‌هایی مثل قوه قضائیه، صداوسیما، بنیادهای بزرگ اقتصادی مثل بنیاد مستضعفان و کمیته امداد، آستان‌های قدس، سازمان تبلیغات اسلامی و امثلا اینها نیست.
5- بازگرداندن نهاد مهم انتخابات به جایگاه اصلی و واقعی خود با تغییر رویکرد نظارت استصوابی که انتخابات را دومرحله‌ای کرده است.
6- ایجاد گشایش‌های منطقی، سازنده و واقعی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اعتماد به مردم و نهادهای مردمی برای مواجهه و مقابله با انحراف‌ها. در این خصوص، اقدام‌هایی مثل رفع حصر فوری از آقایان میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد، آزادی زندانیان سیاسی، حذف پرونده‌های سیاسی، آزادی فعالان مدنی در عرصه‌های مختلف و تجدیدنظر در بخش‌هایی از روش‌ها و رویه‌های قضائی که منجر به بروز نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی می‌شود.

نفیسه زارع‌کهن: بیش از 40سال از عمر نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد؛ زمانی که برای ارزیابی عملکرد یک مجموعه و بررسی نقاط قوت و ضعف نه‌تنها کافی است که ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. در این نزدیک به نیم‌قرن البته که فرصت و تهدیدهایی وجود داشته و حتما فرصت‌هایی بوده که از دست رفته است. شاید برای ادامه راه و آسیب‌شناسی آن ضروری باشد که این فرصت‌ها را بشناسیم و برای جبران و احیای آنها گام برداریم. مرتضی مبلغ، عضو شورای مرکزی و رئیس هیئت اجرائی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی سال‌ها مسئولیت سیاسی داشته و معاونت سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات بر عهده او, بوده است.
او با بیان این نکته که شرایط کشور و انباشت تدریجی ناکارآمدی‌ها و مشکلات و چالش‌ها به‌گونه‌ای شده است که به نظر می‌رسد راه بسیار سخت و پیچیده‌ای برای جبران فرصت‌های از‌دست‌رفته و در پیش‌رو است اما می‌گوید که راه‌های ساده و بسیار کم‌هزینه و در‌عین‌حال بسیار مؤثر و نتیجه‌بخشی هم وجود دارد. با او درباره فرصت‌های از‌دست‌رفته، به‌ویژه در دوره مدیریت خودش از یک‌سو و راهکارهای مقابله با فرصت‌سوزی‌ها گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

‌‌اگر بخواهید نگاهی دقیق به عملکرد جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شکل‌گیری تا‌کنون بیندازید و بررسی کنید، به نظر شما نقطه قوت آن را در کجا می‌بینید؟
پاسخ‌دادن به این سؤال بسیار سخت است اما به‌هر‌حال اگر به حال‌و‌روز شرایط پیش از انقلاب نگاهی تاریخی و مستقل از شرایط روحی که امروز بر جامعه حاکم شده است بیندازیم، می‌توان به برخی از نقاط قوت جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون به‌طورکلی و مستقل از دانش و جزئیات آن اشاره کرد:
1-کسب استقلال در برابر یکه‌تازی قدرت‌های خارجی در کشور و تمشیت بسیاری از امور کشور توسط آنان به‌ویژه ایالات متحده آمریکا و کسب تجارب ارزشمند و ارزنده در مقابله با نفوذ و سلطه مجدد آنان.
2-کسب آزادی‌های نسبی و تشکیل نهادهای انتخاباتی پایدار و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود در سپهر سیاسی و انتخاب مدیران ارشد کشور.
3-ورود جامعه به فضای کاملا جدید و متفاوت با گذشته؛ جامعه ایران در دوران پس از انقلاب و با شکل‌گیری جمهوری اسلامی به‌طورکلی وارد فضای کاملا جدیدی شد و به جامعه پویا، متحول، مطالبه‌گر، مشارکت‌جو و خواهان پیشرفت و تعالی تبدیل شد.
4-با تشکیل جمهوری اسلامی تحولات اساسی و چشمگیری در نواندیشی دینی، سیاست‌ورزی، جناح‌های سیاسی، احزاب، نهادهای مدنی و... به وجود آمد و نگاه‌های بسیار ساده گذشته به رویکردهای نسبتا عمیق و متفکرانه تحول یافت.
5-رویکردهای عدالت‌خواهانه به‌ویژه در اقتصاد و کسب‌و‌کار و معیشت مردم گسترش پیدا کرد. دهه اول جمهوری اسلامی جلوه بارز این رویکرد بود.
6-ایجاد تفاهم و آشتی بین دین و سیاست به‌نحوی‌که برای اولین‌بار به‌طور سیستماتیک و نسبتا پایدار قرائتی از دین شکل گرفت و حاکم شد که با مردم‌سالاری و جمهوریت سازگار باشد.
7-ایجاد اتکا و اعتماد‌به‌نفس در جامعه درخصوص کسب توانایی‌های موردنیاز برای اداره خود و توسعه و پیشرفت.
8-تقویت رویکردها و نگاه‌های علمی به عرصه‌های مختلف مدیریتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... .
‌‌نقاط قوت را برشمردید، به‌این‌ترتیب معتقدید نقاط ضعف آن چیست؟
متأسفانه با رشد و نفوذ برخی جریان‌های سنتی، ناکارآمد و غیرپویا عوارض و خسارت‌های مختلفی به مدیریت کشور عارض شد و نقاط ضعفي را شاهد بودیم؛ به‌این‌ترتیب می‌توان موارد زیر را از نقاط ضعف موجود عنوان کرد:
- ایجاد تقابل در برابر آزادی‌ها، نهادهای مدنی و مطبوعات و تضعیف آنها
- تضعیف نهادهای انتخاباتی به‌عنوان اساس و زیربنای جمهوری اسلامی و ایجاد اختلال در آن
- قرائت سنتی و ناسازگار با مبانی جمهوری اسلامی بر سازوکارهای مدیریت جامعه
- عدم درک تحولات جدید و مقابله با آنها به‌جای مدیریت آن و در نتیجه بروز شکاف‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي
- بروز شکاف‌های ناکارآمدساز در مدیریت جامعه و تبدیل هم‌افزایی و پویایی به رقابت غیرسازنده و خنثی‌کردن برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که مخرب‌ترین نتیجه آن فقدان شکل‌گیری اجماع پایدار بر سر منافع ملی، نحوه مدیریت کشور و نحوه حل مشکلات و بحران‌هاست
- غلبه‌یافتن رویکردها و سازو‌کارهایی که منجر به خسارت‌های فراوانی در عرصه‌های مختلف جامعه شده است؛ ازجمله حذف نیروهای توانمند و کارآمد از عرصه مدیریت جامعه، محدودشدن حق اعتراض، گسترش و تعمیق انواع شکاف‌ها و...
- فراهم‌شدن زمینه مناسب برای رشد و نفوذ عوامل فرصت‌طلب، شکل‌گیری باندهای مخرب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و شکل‌گیری فسادها و رانت‌های گسترده و مختلف اقتصادی، سیاسی و تبلیغی.
‌‌با این وصف، حتما فرصت‌هایی هم دراین‌میان از دست رفته است. به نظر شما این فرصت‌های از‌دست‌رفته چه بوده است و مهم‌ترین آن کدام است؟
فکر می‌کنم پاسخ سؤال پیشین شما، پاسخ به این پرسشتان هم هست؛ زیرا همه آنچه در آنجا گفته شد، در واقع فرصت‌های از‌دست‌رفته‌ای بوده که محصول آن ایجاد وضعیت جدید در جامعه است که در عین همه امکانات، دستاوردها، ظرفیت‌ها و توانایی‌های به‌وجود‌آمده و موجود در کشور به‌دلیل آنچه گفته شد، با انواع مشکل‌ها و چالش‌ها و ناکارآمدی‌ها در عرصه‌های مختلف مواجه شده‌ایم و نارضایتی در جامعه پدیدار شده است. البته به‌هیچ‌وجه نباید از اقدامات جنایتکارانه و ضد‌انسانی دشمنان کشور به‌ویژه اعمال تحریم‌های بی‌سابقه آنان در پیدایش بسیاری از مشکلات و مسائل کشور غافل بود؛ اما چون پرسش شما معطوف به مسائل داخلی است، در پاسخ هم صرفا به عوامل داخلی اشاره شده است. گرچه اگر بتوان بر مشکلات و موانع داخلی فائق شد، قطعا بخش درخور‌توجهی از فشارها و دشمنی‌های خارجی هم قابل دفع و خنثی‌شدن خواهد بود.
‌‌شما زمانی معاون سیاسی وزیر کشور بودید. اگر نگاهی به آن دوره و عملکرد انجام‌گرفته بیندازید و حتی عملکرد خودتان را بررسی کنید، به اعتقاد شما در آن دوران آیا فرصتی از دست رفت؟ اگر از دست رفته، چه بوده است؟
یکی از نکات راهبردی که من در دوران مدیریت خود بر آن تأکید داشته و به نوبه خود و به‌طور‌جدی آن را دنبال کردم، توسعه و تقویت زیرساخت‌های سیاسی و اجتماعی جامعه بود که بخش‌هایی از آن در حوزه مدیریت ما بود؛ چون معتقدم یکی از کاستی‌های اساسی جامعه ما فقدان یا کمبود زیرساخت‌های سیاسی و اجتماعی برای نهادینه‌شدن و پایدار‌شدن مشارکت عمومی و تعمیق دموکراسی و عدالت در جامعه و مصون و مقاوم‌شدن جامعه در برابر انحراف است.
زیرساخت‌ها هم عموما به شکل‌گیری پایدار و مقاوم نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی وابسته است.
دراین‌باره در آن دوران با پیگیری‌های مستمر اندیشه‌ای، عملیاتی و ارتباطی برخی از آن نهادها شکل گرفت؛ نهادهایی مثل «شوراهای اسلامی شهر و روستا» که بسیار مهم بود؛ «شورای اجتماعی کشور»، «خانه احزاب»، «انتقال بخش‌هایی از اختیارات دولت مرکزی به استان‌ها» و «تشکیل مجمع استانداران» و....
البته اقدامات نسبتا مؤثر دیگری هم مانند «مکانیزه‌کردن فرایندهای انتخاباتی»، «تدوین لایحه جامع انتخابات»، «تدوین لایحه جامع شوراهای شهر و روستا» هم انجام گرفت و حتی به تصویب مجلس هم رسید؛ اما با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد و متوقف ماند.
اما فرصت‌هایی که از دست رفت، مربوط به ادامه تشکیل زیرساخت‌های مذکور بود. با این توضیح که تلاش‌های فراوانی برای ایجاد «نهاد گفت‌وگوی ملی بین احزاب و جناح‌های سیاسی»، «تشکیل خانه نهادهای مدنی و حزبی‌کردن قانون انتخابات» به عمل آمد، اما به ثمر ننشست. همچنین اقدام‌های گسترده و سیستماتیکی درراستای استقرار مدیریت سیاسی منطقه‌ای در کشور به عمل آمد که تحقق آن هم میسر نشد. درباره «آزادی اجتماعات و اعتراضات» هم اقدام‌های نسبتا مؤثری شد. درراستای تقویت احزاب و کمک مالی به آنان نیز برای اولین‌بار اقدامات خوب و مؤثری انجام گرفت که متأسفانه در دولت بعد متوقف شد.
‌‌ و علت موفق‌نبودن این اقدامات چه بود؟
علت‌های موفق‌نبودن در امور ذکر‌شده متفاوت بود. «نهاد گفت‌وگوی ملی» با وجود آنکه با مشارکت احزاب مختلف اصلاح‌طلب و اصولگرا طراحی و تدوین شد، اما به‌دلیل عقب‌نشینی برخی احزاب اصولگرا تداوم نیافت؛ البته شاید اگر پیگیری و تعاملات بیشتری انجام می‌گرفت، می‌توانست به نتیجه نسبی منجر شود؛ اما فشار کارهای اجرائی و روزمره و سختی فوق‌العاده این‌گونه اقدام‌ها در دولت‌ اصلاحات که با مخالفت‌ها و کارشکنی‌های گسترده مواجه بود، اجازه آن را نمی‌داد. تشکیل «خانه نهادهای مدنی» هم عمدتا با مقاومت برخی فعالان تندرو مدنی که نگاه منفی افراطی به حاکمیت داشتند، مواجه می‌شد. برای «حزبی‌کردن قانون انتخابات» هم گرچه مذاکرات و تعاملات با برخی احزاب اصولگرا هم انجام گرفت و بسترسازی نسبی برای آن حاصل شد، اما به‌دلیل رد لوایح انتخابات و شوراها از سوی شورای نگهبان، کاملا آشکار بود که این لایحه هم با بن‌بست مواجه خواهد شد؛ اما موضوع استقرار‌نیافتن مدیریت منطقه‌ای در کشور، به مشکلات پیچیده اجتماعی، سیاسی و حقوقی بازمی‌گشت که حل‌وفصل آنها به زمان خیلی بیشتری نیاز داشت که فراتر از زمان مدیریت ما بود. شاید هم بخشی از مشکلات آن، به‌ویژه مشکلات اجتماعی آن به این سادگی‌ها حل‌وفصل نمی‌شد.
‌‌به باور شما آیا راهی برای جبران فرصت‌های ازدست‌رفته در کشور وجود دارد؟
شرایط کشور و انباشت تدریجی ناکارآمدی‌ها و مشکلات و چالش‌ها به‌گونه‌ای شده است که در بدو امر، به نظر می‌رسد راه بسیار سخت و پیچیده‌ای برای جبران فرصت‌های از‌دست‌رفته و جلوگیری از فرصت‌سوزی‌ها در پیش‌رو قرار دارد؛ به‌ویژه آنکه کشور با فشارها و تحریم‌های سیستماتیک خارجی نیز مواجه است و برخی از مشکلات و چالش‌ها، به‌خصوص مشکلات اقتصادی نیز محصول آن فشارها و تحریم‌هاست. اما فکر می‌کنم ما راه‌های ساده و بسیار کم‌هزینه و در عین حال بسیار مؤثر و نتیجه‌بخشی نیز پیش‌رو داریم و اتفاقا عمل به آنها، ضمن آنکه ما را از پیمودن راه‌های سخت، پرهزینه و طولانی‌مدت بی‌نیاز می‌کند، تنها راه‌حل هم به نظر می‌رسد که دلیل دیگری برای آن نیست.
این راه‌ها عمدتا به ریشه اصلی مشکلات بازمی‌گردد که در پاسخ به پرسش دوم، به بخش‌هایی از آن اشاره شد. درواقع اگر این مشکلات در کشور حل شود، به نظر من به‌سرعت می‌توان بر بسیاری از مشکلات فائق آمد؛ زیرا نتیجه آن، ورود همه توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و سرمایه‌های کشور به عرصه، بازتولید اعتماد عمومی، ایجاد انسجام ملی و مدیریتی و فاصله‌گرفتن از ناکارآمدی‌ها و چالش‌های مخرب خواهد بود.
‌‌ اگر به‌طور دقیق‌تر بخواهید راه‌های مقابله با این فرصت‌سوزی‌ها را برشمارید، چه خواهید گفت؟
به نظر می‌رسد راه‌های زیر باید مد‌نظر قرار گرفته و به آنها توجه شود:
1- تجدیدنظر دستگاه‌های حاکمیتی و مقامات کشور در آن بخش از رویکردهای خود که منجر به دوگانگی و چالش‌های مدیریتی شده است. لازمه این کار، آمادگی و قبول همه مقامات و دستگاه‌ها برای اصلاح رویکردها در مرحله اول و ورود آنان به گفت‌وگوها و تعاملات سازنده در مرحله بعدی برای رسیدن به اجماع بر سر چالش‌های اساسی کشور و نحوه برون‌رفت از آنهاست. شما ملاحظه کنید برای نمونه در همین ماه‌های گذشته بر سر بحران کرونا، در ابتدا همه دستگاه‌ها برای مقابله با آن به اجماع و انسجام رسیدند و به نحو نسبتا مطلوبی به مدیریت بحران پرداختند؛ اگرچه متأسفانه در ادامه کار، این انسجام و اجماع مطلوب هم گرفتار رقابت‌های سیاسی شد و برخی عوامل آن را درجهت منویات سیاسی خود مخدوش کردند. اگر آن اجماع و انسجام به نحو مؤثر و پایدار در همه امور دیگر هم شکل بگیرد، می‌تواند منجر به گشایش‌های چشمگیر و غیرقابل تصوری بشود و مردم هم ضمن اعتماد، با هیئت حاکمه همکاری گسترده‌ای خواهند کرد.
2- حذف نگاه‌ها و رویکردها در مدیریت، سیاست، جامعه و فرهنگ.
3- خروج دستگاه‌های غيرسياسي از سیاست و اقتصاد کشور؛ این امر از نصوص نظام و حاکمیت است و امام و رهبری و قانون بر آن تأکید داشته‌اند. مهم نیست که دلایل و انگیزه‌های آنان در ورود به سیاست و اقتصاد چیست، هرچه باشد، نتیجه آن قطعی و مسلم خواهد بود.
4- شفاف‌شدن و پاسخ‌گوشدن همه دستگاه‌ها و مقامات کشور؛ اینکه بخشی از دستگاه‌ها و مقامات، به‌ویژه آنها که در هر دوره با رأی مردم انتخاب می‌شوند و می‌توانند در دوره بعد از گردونه حذف شوند، شفاف و پاسخ‌گو باشند ولی برخی دیگر این‌طور نباشند، نه‌تنها به فرایند ارزشمند و ضدفساد شفافیت و پاسخ‌گویی کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند منجر به تشدید چرخه ناکارآمدی و رخنه و نفوذ فرصت‌طلبان شود. برای مثال، امروز شفافیت و نظارت آشکار و عمومی بر مقامات و دستگاه‌هایی مثل قوه قضائیه، صداوسیما، بنیادهای بزرگ اقتصادی مثل بنیاد مستضعفان و کمیته امداد، آستان‌های قدس، سازمان تبلیغات اسلامی و امثلا اینها نیست.
5- بازگرداندن نهاد مهم انتخابات به جایگاه اصلی و واقعی خود با تغییر رویکرد نظارت استصوابی که انتخابات را دومرحله‌ای کرده است.
6- ایجاد گشایش‌های منطقی، سازنده و واقعی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اعتماد به مردم و نهادهای مردمی برای مواجهه و مقابله با انحراف‌ها. در این خصوص، اقدام‌هایی مثل رفع حصر فوری از آقایان میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد، آزادی زندانیان سیاسی، حذف پرونده‌های سیاسی، آزادی فعالان مدنی در عرصه‌های مختلف و تجدیدنظر در بخش‌هایی از روش‌ها و رویه‌های قضائی که منجر به بروز نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها