مانیفستِ کلاژشده بر دیوار
حسین گنجی. منتقد
«تجربه ثبت نشانههای دیداری در متن، تجربه سدهها نقاشی است. هیچیک از هنرهای تصویری دیگر از این تجربه بینیاز نبودهاند». بابک احمدی در ادامه این گزاره در کتاب «از نشانههای تصویری تا متن» به شباهتها و بیشازآن به تأثیراتی اشاره میکند که نقاشی بر سینما و هنرهای تصویری بعد از خود گذاشته است. به اعتقاد احمدی و قبل از او اریک رومر سینما در کدگذاری و بیان تصویری و نمود و توجه به جزئیات بهشدت وامدار و متأثر از هنر تجسمی و سرآمد آن نقاشی است. «نقاش همواره در کار گزینش است: گزینش موضوع و گزینش روش بیان. جدا از این او میتواند در موضوع دگرگونی ایجاد کند و آنچه را که به گمانش زشت و زائد میآید، دگرگون یا وارونه کرده یا تصویر نکند».
آثار موفق و همواره پر از ارجاع در نقاشی عموما از همین جنس هستند. آثاری که توانستهاند مخاطب خود را به خوانشهای چندباره وادار کرده و با ایجاد تغییرات یا کدگذاری در اثر خود مخاطب خود را در هر بار مراجعه با معنا و برداشت جدیدی مواجه كنند.
این ویژگی نقاشی که خود یکی از شاخصهای متمایزکننده مدرن از کهنه است، باعث میشود نقاش راحتتر به مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی جامعه پیرامونش پرداخته و با نشانهگذاری حرفهایی را درون یک قاب موجز و درعینحال ممتنع، بستهبندی کرده و به مخاطب خود عرضه کند. حرفهایی که تنها با خارجشدن از اسلوب شناختهشده هنر مدرن و خروج از فرمهای سنتی و رایج، قابل اجماع و بیان میتوانست باشد.
مجتبی امینی در نمایشگاه «باز خواهم گشت» در گالری محسن با همین رویکرد و خاصیت نقاشی مدرن و با بهرهبرداری کاملا اندیشهشده، از تنوعی از متریالهای سخت و خشن، مانند چرم، آهن، سریش و... که بهنوعی معرف جامعه سوژهشده هنرمند است، حرفهایی از جنس دیگر میزند. حرفهایی که الهامگرفته از یک شهر است؛ ولی قابل تعمیم به همه شهرها در همه جهان میتواند باشد. مجتبی امینی با همین رویکرد و با توجه به آنچه در بالا به نقل از بابک احمدی آوردم، نزدیکترین حال به سینما را در نقاشی شاید دنبال کرده است. او برای هر اثر بهنوعی سناریو و متنی در ذهن داشته است که سعی کرده برای بیان آن تصاویر را به شکل کلاژ در کنار هم تدوین کند و در نهایت به اثری دست یابد که پر از تاولهای مختلف است و درعینحال حرف هنرمند کدگذاری شده و در آن به نمایش عمومی گذاشته شده است.
در این مجموعه آثار متن خود یک متریال است در دست هنرمند تا در کنار همنشست دیگر اجزا و تصاویر بهنوعی راهنمای خوانش و البته همراهکردن مخاطب و در نهایت لذتبخشی معنا را دنبال کرده و به دست آورد.
امینی با تنوعبخشی به متریالهای قابل استفاده و در خدمت قراردادن آنها در راستای یک سناریو توانسته در هر قاب فیلمی کوتاه از آنچه فکر میکند محل تأمل یا توجه است، بسازد و ما را ساعتها به آدمهای قابهایش و دردی که هرکدام در دل این سناریو تحمل میکنند، مشغول کند. نقاش به این شکل با نشانهگذاریهای پیدا و پنهان توانسته از سیاست به شکلی که مخاطب را دلزده نکند، حرف بزند و فضای نگاه نقاد خود را تا ذهن بازدیدکننده آثار وسعت بخشیده و با زبان تصویر، دیدگاه خود را فریاد بزند. این رویکرد قابل ستایش آثار اوست که ما را در انبوهی از آثار سانتیمانتال یا فرمگرا یا شعارزده که گویی سالهاست زیر آوار هنر برای هنر مدفون شدهاند، مانند قلابی در حجم وسیعی از آب گلآلود جذب کرده و به خود کشیده و میخکوب میکند.
به عبارت دیگر نمایشگاه باز خواهم گشت بهنوعی مانیفست اعتراضی هنرمند است که بر دیوار گالری بهجای نوشتهشدن، کلاژگونه قاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته است. معرض عمومی که خود در این حرفها براساس نشانههای فراوان میتواند حرفهای درگلو مانده خود را بیابد و با هنرمند در این معنا همذاتپنداری کند.
آنچه شاید این آثار درخشان را از همان عموم دور میکند، نحوه قیمتگذاری آثار است که با قدری تأمل میتوانست این آثار دغدغهمند را با استقبال بیشتر همراه کند؛ ولی نرخگذاری اشتباه گاهی اثر را از هدف و حرف خود دور میكند.
«تجربه ثبت نشانههای دیداری در متن، تجربه سدهها نقاشی است. هیچیک از هنرهای تصویری دیگر از این تجربه بینیاز نبودهاند». بابک احمدی در ادامه این گزاره در کتاب «از نشانههای تصویری تا متن» به شباهتها و بیشازآن به تأثیراتی اشاره میکند که نقاشی بر سینما و هنرهای تصویری بعد از خود گذاشته است. به اعتقاد احمدی و قبل از او اریک رومر سینما در کدگذاری و بیان تصویری و نمود و توجه به جزئیات بهشدت وامدار و متأثر از هنر تجسمی و سرآمد آن نقاشی است. «نقاش همواره در کار گزینش است: گزینش موضوع و گزینش روش بیان. جدا از این او میتواند در موضوع دگرگونی ایجاد کند و آنچه را که به گمانش زشت و زائد میآید، دگرگون یا وارونه کرده یا تصویر نکند».
آثار موفق و همواره پر از ارجاع در نقاشی عموما از همین جنس هستند. آثاری که توانستهاند مخاطب خود را به خوانشهای چندباره وادار کرده و با ایجاد تغییرات یا کدگذاری در اثر خود مخاطب خود را در هر بار مراجعه با معنا و برداشت جدیدی مواجه كنند.
این ویژگی نقاشی که خود یکی از شاخصهای متمایزکننده مدرن از کهنه است، باعث میشود نقاش راحتتر به مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی جامعه پیرامونش پرداخته و با نشانهگذاری حرفهایی را درون یک قاب موجز و درعینحال ممتنع، بستهبندی کرده و به مخاطب خود عرضه کند. حرفهایی که تنها با خارجشدن از اسلوب شناختهشده هنر مدرن و خروج از فرمهای سنتی و رایج، قابل اجماع و بیان میتوانست باشد.
مجتبی امینی در نمایشگاه «باز خواهم گشت» در گالری محسن با همین رویکرد و خاصیت نقاشی مدرن و با بهرهبرداری کاملا اندیشهشده، از تنوعی از متریالهای سخت و خشن، مانند چرم، آهن، سریش و... که بهنوعی معرف جامعه سوژهشده هنرمند است، حرفهایی از جنس دیگر میزند. حرفهایی که الهامگرفته از یک شهر است؛ ولی قابل تعمیم به همه شهرها در همه جهان میتواند باشد. مجتبی امینی با همین رویکرد و با توجه به آنچه در بالا به نقل از بابک احمدی آوردم، نزدیکترین حال به سینما را در نقاشی شاید دنبال کرده است. او برای هر اثر بهنوعی سناریو و متنی در ذهن داشته است که سعی کرده برای بیان آن تصاویر را به شکل کلاژ در کنار هم تدوین کند و در نهایت به اثری دست یابد که پر از تاولهای مختلف است و درعینحال حرف هنرمند کدگذاری شده و در آن به نمایش عمومی گذاشته شده است.
در این مجموعه آثار متن خود یک متریال است در دست هنرمند تا در کنار همنشست دیگر اجزا و تصاویر بهنوعی راهنمای خوانش و البته همراهکردن مخاطب و در نهایت لذتبخشی معنا را دنبال کرده و به دست آورد.
امینی با تنوعبخشی به متریالهای قابل استفاده و در خدمت قراردادن آنها در راستای یک سناریو توانسته در هر قاب فیلمی کوتاه از آنچه فکر میکند محل تأمل یا توجه است، بسازد و ما را ساعتها به آدمهای قابهایش و دردی که هرکدام در دل این سناریو تحمل میکنند، مشغول کند. نقاش به این شکل با نشانهگذاریهای پیدا و پنهان توانسته از سیاست به شکلی که مخاطب را دلزده نکند، حرف بزند و فضای نگاه نقاد خود را تا ذهن بازدیدکننده آثار وسعت بخشیده و با زبان تصویر، دیدگاه خود را فریاد بزند. این رویکرد قابل ستایش آثار اوست که ما را در انبوهی از آثار سانتیمانتال یا فرمگرا یا شعارزده که گویی سالهاست زیر آوار هنر برای هنر مدفون شدهاند، مانند قلابی در حجم وسیعی از آب گلآلود جذب کرده و به خود کشیده و میخکوب میکند.
به عبارت دیگر نمایشگاه باز خواهم گشت بهنوعی مانیفست اعتراضی هنرمند است که بر دیوار گالری بهجای نوشتهشدن، کلاژگونه قاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته است. معرض عمومی که خود در این حرفها براساس نشانههای فراوان میتواند حرفهای درگلو مانده خود را بیابد و با هنرمند در این معنا همذاتپنداری کند.
آنچه شاید این آثار درخشان را از همان عموم دور میکند، نحوه قیمتگذاری آثار است که با قدری تأمل میتوانست این آثار دغدغهمند را با استقبال بیشتر همراه کند؛ ولی نرخگذاری اشتباه گاهی اثر را از هدف و حرف خود دور میكند.