|

هیچ‌گاه به قدرت تن نداد

صادق زیباکلام

برای من دو ویژگی همکارم یعنی مرحوم آقای داود فیرحی بسیار ارزنده و ستودنی بود؛ نخست آنکه او فردی بود که هیچ‌گاه علوم انسانی اسلامی را در برابر علوم انسانی غربی قرار نمی‌داد و سعی نمی‌کرد میان این دو تضادی معرفی کند؛ حال آنکه او نیز مانند بسیاری از طلاب یا روحانیون از حوزه علمیه قم به دانشگاه آمده بود. واقعیت این است که کم نیستند افرادی که از حوزه به دانشگاه می‌آیند تا ثابت کنند علوم انسانی غربی حرفی برای گفتن ندارد و هر آنچه هست، در علوم انسانی اسلامی است. من نمی‌دانم که هدف آقای فیرحی که در حوزه تا سطح اجتهاد پیش‌ رفته بود و حتی وارد برخی علوم تخصصی هم شده بود، در اوایل دهه 70 از ورود به دانشگاه چه بود و آیا او نیز با همین دیدگاه پیش‌گفته به دانشگاه آمد یا خیر، اما می‌توانم بگویم که نتیجه حضورش در دانشگاه به‌هیچ‌وجه رویارویی با علوم انسانی غربی نبود؛ بلکه هیچ اثر و ردپایی از او در چنین معرکه‌ای دیده نمی‌شود و از‌ قضا او سمبل تساهل، مدارا و تحمل دیدگاه‌های مخالف بود و همیشه با صبوری و تعامل با کسانی که تضاد شدید با دیدگاه‌هایش داشتند، برخورد می‌کرد. ویژگی دوم آن مرحوم عدم ورود به قدرت بود که بسیار جای ستایش دارد. همواره دیده‌ایم که برخی روحانیون و استادان جذب نهادهای قدرت می‌شوند و استقلال خود را از دست می‌دهند، اما آقای فیرحی در تمام دوران فعالیت خود نه‌تنها هیچ پست و مقامی را نپذیرفت، بلکه حتی هیچ‌گاه همسو با افکار برخی گروه‌های سیاسی خاص هم نشد؛ برای مثال نشانه‌ای از آقای فیرحی در ماجرای انقلاب فرهنگی و وحدت حوزه و دانشگاه نمی‌بینیم. او همیشه فاصله خود از قدرت را با دقت حفظ کرد و نخواست که با سیاست‌بازی وجهه علمی‌اش مخدوش شود. من تردید ندارم که تماس‌هایی با او نیز مانند بسیاری از استادان علوم سیاسی گرفته می‌شد و سِمت‌هایی به او پیشنهاد می‌شد یا درخواست می‌شد که با این گروه یا آن گروه سیاسی همراه شود که جناب فیرحی به چنین پیشنهادهایی پاسخ منفی می‌داد و در تمام عمرش به قدرت تن نداد. او آگاهانه وارد قدرت نشد؛ زیرا تمایل نداشت که علم را با سیاست گره بزند، وگرنه به‌راحتی می‌توانست از طریق جایگاه حوزوی و دانشگاهی‌اش به بالاترین جایگاه‌ها در هرم قدرت نزدیک شود، اما او ترجیح داد یک معلم ساده بماند.

برای من دو ویژگی همکارم یعنی مرحوم آقای داود فیرحی بسیار ارزنده و ستودنی بود؛ نخست آنکه او فردی بود که هیچ‌گاه علوم انسانی اسلامی را در برابر علوم انسانی غربی قرار نمی‌داد و سعی نمی‌کرد میان این دو تضادی معرفی کند؛ حال آنکه او نیز مانند بسیاری از طلاب یا روحانیون از حوزه علمیه قم به دانشگاه آمده بود. واقعیت این است که کم نیستند افرادی که از حوزه به دانشگاه می‌آیند تا ثابت کنند علوم انسانی غربی حرفی برای گفتن ندارد و هر آنچه هست، در علوم انسانی اسلامی است. من نمی‌دانم که هدف آقای فیرحی که در حوزه تا سطح اجتهاد پیش‌ رفته بود و حتی وارد برخی علوم تخصصی هم شده بود، در اوایل دهه 70 از ورود به دانشگاه چه بود و آیا او نیز با همین دیدگاه پیش‌گفته به دانشگاه آمد یا خیر، اما می‌توانم بگویم که نتیجه حضورش در دانشگاه به‌هیچ‌وجه رویارویی با علوم انسانی غربی نبود؛ بلکه هیچ اثر و ردپایی از او در چنین معرکه‌ای دیده نمی‌شود و از‌ قضا او سمبل تساهل، مدارا و تحمل دیدگاه‌های مخالف بود و همیشه با صبوری و تعامل با کسانی که تضاد شدید با دیدگاه‌هایش داشتند، برخورد می‌کرد. ویژگی دوم آن مرحوم عدم ورود به قدرت بود که بسیار جای ستایش دارد. همواره دیده‌ایم که برخی روحانیون و استادان جذب نهادهای قدرت می‌شوند و استقلال خود را از دست می‌دهند، اما آقای فیرحی در تمام دوران فعالیت خود نه‌تنها هیچ پست و مقامی را نپذیرفت، بلکه حتی هیچ‌گاه همسو با افکار برخی گروه‌های سیاسی خاص هم نشد؛ برای مثال نشانه‌ای از آقای فیرحی در ماجرای انقلاب فرهنگی و وحدت حوزه و دانشگاه نمی‌بینیم. او همیشه فاصله خود از قدرت را با دقت حفظ کرد و نخواست که با سیاست‌بازی وجهه علمی‌اش مخدوش شود. من تردید ندارم که تماس‌هایی با او نیز مانند بسیاری از استادان علوم سیاسی گرفته می‌شد و سِمت‌هایی به او پیشنهاد می‌شد یا درخواست می‌شد که با این گروه یا آن گروه سیاسی همراه شود که جناب فیرحی به چنین پیشنهادهایی پاسخ منفی می‌داد و در تمام عمرش به قدرت تن نداد. او آگاهانه وارد قدرت نشد؛ زیرا تمایل نداشت که علم را با سیاست گره بزند، وگرنه به‌راحتی می‌توانست از طریق جایگاه حوزوی و دانشگاهی‌اش به بالاترین جایگاه‌ها در هرم قدرت نزدیک شود، اما او ترجیح داد یک معلم ساده بماند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها