|

گفت‌وگو با آذر منصوری درباره انتخابات 1400

عدالت در کنار آزادی

امیرحسین جعفری: با عبور از انتخابات آمریكا آرام‌آرام زمزمه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران نیز شنیده می‌شود، انتخاباتی كه پیش‌بینی دقیقی از آن هنوز وجود ندارد و احزاب و گروه‌ها كاندیدا یا برنامه مشخصی معرفی نكرده‌اند. كاهش وسیع سطح مشاركت در انتخابات مجلس یازدهم این نگرانی را ایجاد كرده است كه انتخابات ریاست‌جمهوری نیز با سطح مشاركت پایین مردم همراه باشد. در این میان نگاه بخشی از مردم به احزاب اصلاح‌طلب است كه چه رویكردی را در مواجهه با انتخابات برمی‌گزینند. در همین راستا با آذر منصوری، عضو شورای مركزی حزب اتحاد ملت گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

‌با وجود عدم تحقق بخشی از وعده‌های دولت روحانی و فشارهای روزافزون اقتصادی که بر مردم وارد می‌شود، می‌توان مردم را پای صندوق رأی آورد؟
همان‌طور كه در سؤال اشاره شد شرایط بسیار دشوار است به‌خصوص با توجه به نتیجه‌ای كه در انتخابات 98 از نظر مشاركت مردم داشتیم، این احتمال وجود دارد كه میل مشاركت در انتخابات 1400 كاهش پیدا كند، اما تفاوت انتخابات ریاست‌جمهوری به‌ویژه اینكه با انتخابات شورا‌ها هم‌زمان است، احتمال اینکه یك دوقطبی در این انتخابات شكل بگیرد و این دوقطبی میزان مشاركت را در مقایسه با انتخابات مجلس بالا ببرد، بیشتر می‌کند. اینكه كاندیدا‌های این دوقطبی چه كسانی باشند و نمایندگی كدام جریان‌های سیاسی را پیگیری كنند، در میزان مشاركت مردم در انتخابات اثرگذار خواهد بود. بنابراین خود‌به‌خود اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری یك دوقطبی شكل بگیرد، میزان مشاركت را متفاوت می‌کند با میزان مشاركت مجلس شورای اسلامی فعلی كه با آن مواجه بودیم اما این را نمی‌شود نادیده گرفت كه با توجه به درصد مشاركت در مجلس و نظرسنجی‌ها نگرانی از بابت كاهش مشاركت و ناامیدی از صندوق رأی در مقایسه با دوره‌هایی كه حتی با پایین‌ترین میزان مشاركت مواجه بودیم، وجود دارد. به هر ترتیب مجموعه‌ای از رخداد‌ها قاعدتا می‌تواند در این میزان مشاركت اثرگذار باشد؛ نمونه مشخص آن نتیجه انتخابات آمریكا بود و این احتمال كه با رو‌ی‌كار‌آمدن دولت جدید بخشی از تحریم‌هایی كه روی زندگی مردم و معیشت مردم اثرات جدی بر جای گذاشته، رفع شود و حل بخشی از مشكلات معیشتی مردم و كاهش فشار‌های تحریم روی طبقات متوسط و فرودست می‌تواند زمینه‌ای برای افزایش میل مشاركت در انتخابات باشد. به‌خصوص بعد از اعتراضات 96 و 98 چنانچه رخدادهایی در كشور صورت بگیرد كه نگاه مردم را به سوی صندوق رأی تغییر دهد، این احتمال كه مشاركت افزایش پیدا كند یا حتی در حد انتخابات 96 نیز باشد وجود دارد. در واقع این مشاركت مردم در انتخابات تحت تأثیر یك متغیر محدود نیست؛ عوامل و متغیر‌های زیادی وجود دارد كه می‌تواند بر میزان مشاركت مردم اثرگذار باشد. بخشی از آن از عهده اصلاح‌طلبان خارج است اما بخشی از آن نیز به توان اصلاح‌طلبان برمی‌گردد كه به هر ترتیب شرایطی ایجاد شود كه این دوقطبی بر سر چه مسائلی ایجاد شود. این دوقطبی می‌تواند عامل افزایش مشاركت در انتخابات باشد. به ‌نظر من با شرایط موجود و حتی جامعه دلزده از سیاست و صندوق رأی قاعدتا خود انتخابات ریاست‌جمهوری و مجموعه تحولات سیاست خارجی و داخلی می‌تواند به نوعی زمینه مشاركت مردم را در انتخابات فراهم كند؛ البته این بستگی مستقیم به این موضوع دارد كه اصلاح‌طلبان با چه برنامه‌ای در انتخابات حضور پیدا كنند و با وجود مشكلات پیش‌رو چه راهكاری را برای حل مشكلات به مردم ارائه کنند كه این راهكار‌ها بتواند اعتماد مردم را جلب كند. در هر حال كار دشواری است و صحنه پیش‌روی اصلاح‌طلبان در مقایسه با همه انتخابات‌ها صحنه‌ای به مراتب دشوار‌تر است.
‌اصلاح‌طلبان خود را در نسبت با كدام طبقه از جامعه می‌دانند؟ به ‌نظر شما در انتخابات رأی كدام اقشار را همراه خود دارند؟
بحثی كه تاكنون مطرح بوده، این است كه خاستگاه اصلاح‌طلبان طبقه متوسط است اما واقعیت جامعه ایران و فشار تحریم‌ها و ناكارآمدی‌هایی كه در سیاست‌گذاری‌ها در اجرا خودش را نشان داده، قاعدتا دیگر چیزی به نام طبقه متوسط در جامعه ایران ظهور و بروز جدی ندارد؛ چیزی كه تحت عنوان طبقه متوسط مثلا در انتخابات 76 و80 مفروض ما بود، دیگر جامعیت لازم و آن جمعیتی را كه بشود در قالب طبقه متوسط تعریف كرد، ندارد. با توجه به رقم خط فقری كه اعلام شد همه آن طیفی كه طبقه متوسط تعریف می‌شدند امروز به طبقات فرودست جامعه تبدیل شده‌اند و به‌خاطر همین است كه اصلاح‌طلبان باید بتوانند نسبت معناداری در رابطه با شعارهای‌شان و مطالبات طبقه فرودست جامعه برقرار كنند. به هر ترتیب به نظر می‌آید كه قاعدتا آنچه باید محوریت بیشتری در گفتمان اصلاح‌طلبان پیدا كند تحقق عدالت در كنار آزادی و دموكراسی است؛ هرچند اگر الزامات لازم برای تحقق حقوق شهروندی در جامعه ما فراهم بود و فصل سوم قانون اساسی ضمانت لازم را برای اجرا داشت، با چنین مسائلی مواجه نبودیم به همین دلیل اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در شعار‌ها باید بتوانند نسبت لازم را با تمام گروه‌های جامعه اعم از طبقه متوسط كه به‌شدت تضعیف شده و طبقات فرودست داشته باشند. این اگر مورد توجه قرار نگیرد به معنی از‌دست‌دادن نمایندگی این گروه‌ها از سوی اصلاح‌طلبان است بنابراین در ادبیات و جهت‌گیری‌هایشان باید به این مسئله توجه جدی داشته باشند؛ توجه به مطالبات اقشار و صنوف مختلف، كارگران، معلمان، زنان و همه گروه‌های اجتماعی كه امروز مسئله اصلی‌شان بی‌عدالتی و تبعیضی است كه فكر می‌كنند باعث شده جامعه به دو بخش كم‌برخوردار و برخوردار تقسیم شود. برنامه‌ها و دولت‌هایی كه تاكنون بر سر كار آمده‌اند با همین شعار بوده است اما در عمل آنچه اتفاق افتاده غیر از دولت آقای خاتمی كه توانست نرخ تورم را كاهش، رشد اقتصادی را افزایش و به رفاه اجتماعی اهمیت دهد، به ‌نظر می‌رسد بقیه دولت‌ها خیلی در این زمینه موفق نبوده‌اند كه این موفقیت‌ها موجب رضایت مردمی شود كه به آنها اعتماد و در انتخابات شركت كرده‌اند؛ این مسئله بسیار مهم است و قاعدتا چنانچه مورد توجه اصلاح‌طلبان قرار نگیرد، اعتماد بخش بزرگی از جامعه ایران را از دست خواهند داد كه در انتخابات آینده هم بخش تعیین‌كننده‌ای هستند و خود این انتخابات ممكن است باعث ریزش بیشتر حامیان اصلاح‌طلبان شود.
‌اصلاح‌طلبان در انتخابات ١٤٠٠ با چه رویكرد و برنامه‌ای حضور پیدا می‌كنند؟ گفتمان مطرح در این دوره چیست؟ معیشتی یا سیاست خارجی؟
اول این را بگویم که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند در مواجهه با انتخابات بی‌تفاوت باشند. جریانی كه به‌ دنبال دموكراتیزه‌كردن است باید نسبت به انتخابات به نوعی سیاست‌ورزی كند كه بتواند از این فرصت حداكثر استفاده به سمت گذار به دموكراسی را ببرد و همچنین با دوركردن تهدید‌های موجود در سیاست داخلی و خارجی بتواند از فرصت انتخابات استفاده كند. اینكه از ابتدا اعلام شود اصلاح‌طلبان هیچ نوع كنشی در انتخابات ریاست‌جمهوری نداشته باشند اساسا با روح و مرام اصلاح‌طلبی سازگار نیست. بنابراین از فرصت انتخابات حداكثر استفاده باید انجام شود. اینكه اصلاح‌طلبان چه گفتمانی را در انتخابات پیش‌رو در پیش خواهند گرفت بستگی به توان تطبیق مشكلاتی دارد كه در جامعه وجود دارد و شناسایی آنها، با آنچه تحت عنوان برنامه و شعار در انتخابات مطرح كنند. در واقع اگر اصلاح‌طلبان از عهده چنین گفتمانی برنیایند نمی‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری امیدوار باشند كه كمپین‌های انتخاباتی شكل بگیرد. در كنار طرح انتخاباتی پیرو تراز قانون اساسی، باید در حدی باشد كه این احساس در جامعه به وجود بیاید كه مفهوم انتخابات شكل گرفته است، اصلاح‌طلبان باید این مسئله را یكی از مبانی مدنظرشان قرار دهند، این حذف حق انتخاب آزاد مردم در انتخابات بوده که از كارآمدی نهاد‌های انتخابی کاسته و همین هم دلیل اصلی بی‌میلی مردم نسبت به انتخابات شده است. در كنار نظارت استصوابی كه موجب شده است نهاد‌های انتخابی از آن توان و كارآمدی لازم برای تأمین مطالبات مردم برنیایند و به‌نوعی زمینه ناامیدی مردم را فراهم كنند، به موازات آن دولت‌های پنهانی شكل گرفته است كه در تمام عرصه‌ها حضور دارند و اصلاح‌طلبان نمی‌توانند نسبت به این مسئله چشم‌پوشی كنند و باید به این سؤال پاسخ داده شود كه راهكار اصلاح‌طلبان برای كارآمدی نهاد‌های انتخابی و رفتن اینها به سمت تأمین مطالبات مردم چیست. در واقع گفتمانی كه اصلاح‌طلبان در این انتخابات باید مورد توجه داشته باشند محور اصلی‌اش باید این مسئله باشد كه با وجود موانع پیش‌روی نهاد‌های انتخابی راهكار شما برای اینكه بشود از دل این نهاد‌ها مطالبات مردم پیگیری شود چیست و این هم به ‌نظر من از دشواری‌های پیش‌روی اصلاح‌طلبان است و مجموعه‌ای از برنامه‌ها را در بر می‌گیرد و همین هم این ضرورت را ایجاد می‌کند كه اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در كنار اینكه باید كاندیدا‌های مشخص خودشان را داشته باشند بتوانند برنامه لازم را در اقتصاد، سیاست خارجی و برای حل مشكلات مردم ارائه دهند و طرح شعار‌های كلی نمی‌تواند زمینه متقاعدكردن مردم را برای مشاركت در انتخابات فراهم كند. باید برنامه‌هایی مشخص شود كه ضمانت اجرائی لازم را داشته باشد و عمل به وعده‌هایی را كه داده می‌شود، فراهم كند و مصداق‌های مطرح‌شده نیز باید جامعیت لازم را در كنار جسارت و شجاعت و توانمندی‌های مدیریتی داشته باشند و برنامه‌ای كه ارائه می‌شود باید بتواند پاسخ‌گوی مشكلاتی باشد كه جامعه امروز ما از آن رنج می‌برد؛ از تبعیض و بی‌عدالتی تا عدم دسترسی شهروندان به حقوق خودشان فكر می‌كنم در كنار توجه به حق آزادی شهروندان مهم‌ترین مسئله این است كه چه نوع برنامه‌ای قادر است به این تبعیض‌‌هایی كه جامعه از آن رنج می‌برد و مقدمه بی‌اعتمادی شده، چه برنامه‌ای قرار است قدمی را از طرف نهاد انتخابی دولت بردارد تا این تبعیض و بی‌عدالتی خاتمه پیدا كند. مهم‌ترین مسئله‌ای كه در گفتمان اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 نیاز به برجستگی دارد توجه به همین الزاماتی است كه در قالب برنامه‌ای عدالت‌محور و ضد تبعیض بتواند این ضمانت لازم را برای تحقق عدالت و در كنار آزادی و حقوق شهروندان فراهم كند، در غیر این صورت طرح شعار‌های كلی و آنچه در انتخابات گذشته مطرح بود، نمی‌تواند مشاركت مردم را در انتخابات فراهم كند. طرح شعار‌های توخالی كه ضمانت اجرائی ندارد تاریخ مصرفش گذشته است.
‌كاركرد احزاب اصلاح‌طلب در زمینه انتخابات چیست؟ چرا عمده احزاب این طیف صرفا پیش از هر انتخابات بروز می‌كنند؟
قبل از آنكه درباره احزاب اصلاح‌طلب صحبت كنم باید راجع به كاركرد احزاب صحبت كرد. پیشینه و تاریخچه‌ای كه احزاب در کشور ما دارند باعث شده جامعه نگاه مثبتی به احزاب نداشته باشد و به ‌لحاظ تشكیلاتی توان اثرگذاری لازم را در حد اینكه بتوانند از خودشان برند درست كنند، ندارند؛ قانون احزاب را وقتی می‌بینید در مرام‌نامه احزاب نیز قید شده از واژه‌های مشخصی استفاده شود و در اساسنامه‌ها نیز توصیه شده از یك مدل استفاده شود. تقریبا در هر كجای دنیا كه احزاب توانسته‌اند نقش ایفا كنند چنین نگاه سلبی‌ای از طرف ساختار قدرت نسبت به احزاب وجود ندارد، به همین دلیل هم هست كه احزاب در كشور ما نتوانسته‌اند به برند تبدیل شوند و با ارزیابی‌هایی هم كه صورت می‌گیرد جامعه حتی با احزاب مؤثر و شناخته‌شده هم آشنایی ندارد؛ به دلیل همین محدودیت‌هایی كه وجود دارد «امتناع كار حزبی به امكان كار حزبی در كشور ما غلبه دارد»، به همین دلیل نیز نمی‌تواند انتظار داشت احزاب به ‌صورت مستقل در انتخابات نقش ایفا كنند و به همین دلیل احزاب در ایران قبل از انتخابات ائتلاف می‌كنند، درحالی‌كه معمولا در رقابت‌های سیاسی كه از سوی احزاب در جوامع دیگر اتفاق می‌افتد بعد از پیروزی در انتخابات این ائتلاف‌ها حول برنامه یا انتخاب دولت و... شكل می‌گیرد، این نشان می‌دهد ما هنوز در كشورمان چند حزب مؤثر و قدرتمند نداریم كه بتوانند به عنوان اصلی‌ترین رقیبان سیاسی در كشور ایفای نقش كنند، حتی خیلی از كسانی كه در انتخابات كاندید می‌شوند وجه تمایز خود را عدم عضویت در احزاب اعلام می‌كنند، با چنین فضایی كه درباره احزاب و جایگاهی كه احزاب سیاسی در كشور ما دارند نمی‌شود این انتظار را داشت كه احزاب در بزنگاه‌هایی غیر از انتخابات بتوانند بروز داشته باشند قاعدتا تنها جایی كه می‌توانند نمود پیدا كنند بزنگاه‌های انتخابات است و به احزاب موسمی تبدیل شده‌اند. باز به همین دلیل فضای انتخابات بهترین فرصت برای احزاب است كه نفرات و برنامه‌های خود را به جامعه معرفی كنند.
قاعده درست این است که در فواصل بین انتخابات هم عمده ظرفیت احزاب باید به سمت تولید برنامه و تربیت نیرو برای اداره كشور و به‌نوعی اخذ مرجعیت لازم برای پیگیری مطالبات مردم شود تا در انتخابات نیز بتوانند میوه لازم را از فضای انتخابات بچینند، به دلیل‌ همین محدودیت‌ها است كه در انتخابات ظهور پیدا می‌كنند و همین ائتلاف پیشاانتخاباتی باعث شده ما با پدیده تعدد احزاب هم روبه‌رو باشیم كه عمدتا در سهم‌خواهی‌های انتخاباتی خلاصه می‌شود. به‌هرحال این امتناع كار حزبی در كشور و اینكه احزاب نمی‌توانند آن‌طورکه باید در كشور نقش ایفا كنند؛ بخش عمده آن به دلایلی برمی‌گردد كه این دلایل از یک سو برگرفته از نگاه به احزاب است و از سوی دیگر نگاه فرهنگی در جامعه هم نسبت به احزاب هست. به هر ترتیب اگر بخواهیم انتخابات معنی پیدا كند، باید به سمتی برویم كه احزاب نقش تعیین‌كننده در انتخابات داشته باشند؛ یعنی رقابت اصلی در انتخابات به‌ جای اینكه بین افراد باشد یا در كنار اینكه رقابت در كنار افراد باشد مشخصا افراد باید كاندیدای احزاب شناخته‌شده باشند و تا رسیدن به این نقطه راه درازی در پیش داریم، به‌ویژه اینكه به هر ترتیب در مجلس نهم قانونی تصویب شد كه این قانون رویكرد سلبی‌اش نسبت به رویكرد ایجابی‌اش بیشتر است و دست‌و‌پای احزاب را نیز بیشتر بسته است.
‌حزب اتحاد ملت چه برنامه‌ای برای انتخابات دارد؟ آیا شاهد كاندیدایی از سوی این حزب هستیم؟
حزب اتحاد هم از مدت‌ها پیش بحث انتخابات را در دستور كار شورای مركزی و دفتر سیاسی قرار داده است و همچنان نیز این بحث‌ها و موضوع انتخابات ادامه دارد تا بتوانیم به بهترین راهبرد در انتخابات 1400 دست پیدا كنیم؛ در واقع به‌نوعی نگاه حزب اتحاد نسبت به انتخابات، استفاده از فرصت انتخابات است و تلاش می‌کند در فضای انتخاباتی كشور مفهوم انتخابات شكل بگیرد. قطعا در امتداد رویكرد و نگاهی كه ما در انتخابات مجلس یازدهم داشتیم، در این انتخابات هم بیشتر تأكیدمان بر تمركز بر برنامه‌ای است كه رافع مشكلات موجود در سیاست خارجی و داخلی باشد. درباره كاندیدا‌ها هم بحث‌ها ادامه دارد اما در نهایت آنچه مدنظر ماست، این است که در انتخابات به‌ صورت ائتلافی حضور پیدا خواهیم كرد و از فرصت انتخابات برای معرفی دیدگاه‌های حزب استفاده خواهیم كرد؛ اما آنچه مدنظر است، تأكید ما بر ایجاد اجماع و انسجام در انتخابات و استفاده از فرصت انتخابات است كه از این فرصت در راستای تولید برنامه استفاده كنیم و به سمت گفتمانی برویم كه در واقع مطالبات مردم را نمایندگی كند. البته موضوع کاندیدای حزبی هم در دستور کار حزب هست و در حال گفت‌وگو با مجموعه حزب در این ارتباط هستیم. در مجموع با توجه به كنگره‌ای كه در پیش داریم، تصمیم حزب پس از كنگره اعلام خواهد شد.
‌آیا مجمع روحانیون مانند سال ٧٦ رهبری اصلاح‌طلبان را به دست می‌گیرد؟ همه اصلاح‌طلبان با یك رویكرد و كاندیدا به میدان می‌آیند یا شاهد دوگانگی بین احزاب هستیم؟
مجمع روحانیون نیز به‌عنوان یك تشكل ریشه‌دار سعی می‌کند به نقش ملی و تاریخی خودش در بزنگاه‌های كشور عمل كند. در انتخابات گذشته هم همین اثربخشی را از مجمع روحانیون دیدیم، در انتخابات آینده نیز همین است و به نظر نمی‌آید كه مجمع روحانیون ادعای رهبری جریان اصلاحات را داشته باشد، مجمع روحانیون همیشه خودش را در كنار اصلاح‌طلبان دیده است و این نقش را این‌بار نیز ایفا خواهد كرد و به‌هیچ‌وجه به سمت‌و‌سویی نرفته و نخواهد رفت كه این جهت‌گیری‌ها بوی دوگانگی بدهد یا خط جدایی را از مجمع القا كند. بیشترین تلاش مجمع روحانیون اجماع میان اصلاح‌طلبان بوده؛ در انتخابات 1400 نیز تلاش بر این است كه دوگانگی اتفاق نیفتد.
‌اگر در این دوره اصلاح‌طلبان با بحران ردصلاحیت روبه‌رو شدند، باز هم به سمت ائتلاف با چهره‌ای خارج از اصلاح‌طلبی می‌روند؟
چیزی كه مشخص است این است که با توجه به تجربه اصلاح‌طلبان از انتخابات 92 كه تأكیدمان استفاده از ظرفیت‌های حداقلی برای مشاركت حداكثری بود، از انتخابات 98 به این طرف این راهبرد را از دستور كار اصلاح‌طلبان خارج کردیم و به‌همین‌دلیل هم در انتخابات 98 تن به شرایط موجود ندادیم و در تهران و بسیاری از شهر‌ها كه كاندیدای شناخته‌شده نداشتیم، كاندیدایی را معرفی نكردیم. به هر ترتیب تجربه 92 تا 98 نشان داد كه این راهبرد هرچند ممكن است در نهاد‌های انتخابی ظرفیت‌هایی ایجاد کند كه بهتر از حاكمیت یكدست در كشور باشد و گذار به دموكراسی را مختل نكند، اما به ‌دلیل اینكه نهاد‌های انتخابی نتوانستند بین عملكرد خودشان و مطالبات مردم نسبت مستقیمی برقرار كنند، این راهبرد كارآمدی خودش را از دست داد. در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به همین نحو است كه اصلاح‌طلبان با كاندیدای شاخص خودشان حضور پیدا خواهند كرد و قطعا اگر این كاندیدا شانس حضور در انتخابات را پیدا كند، حضور اصلاح‌طلبان پرشور و با مشاركت حداكثری خواهد بود؛ اما اگر این اتفاق نیفتد، اتفاقی كه در مجلس یازدهم افتاد و تصمیمی كه اصلاح‌طلبان گرفتند در انتخابات 1400 هم تكرار خواهد شد، البته بسته به شرایط زمانی و پیرامونی اصلاح‌طلبان بهترین و ممكن‌ترین تصمیم را برای نجات كشور خواهند گرفت كه به شرایط جامعه در بزنگاه انتخابات1400 بستگی دارد كه فضای سیاسی به كدام سمت تمایل پیدا كند؛ اما از حالا چیزی كه می‌شود گفت این است كه قاعده رقابت انتخاباتی و سیاسی این است كه هر جریان سیاسی بتواند بهترین و مناسبت‌ترین نیرو‌های خودش را برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی به مردم معرفی كند و زمانی كه چنین ظرفیتی از یك جریان گرفته شود، تكرار و تداوم حداقل‌ها باعث ریزش سرمایه اجتماعی آن جریان می‌شود و این راهبرد اتكا به حداقل‌ها از دستور كار ما خارج شد و در انتخابات ریاست‌جمهوری هم قاعدتا راهبرد مد نظر همین است. البته از الان نمی‌شود شرایط انتخابات را پیش‌بینی كرد كه اصلاح‌طلبان آن زمان چه سیاستی خواهند داشت. آنچه الان می‌گویم با توجه به شرایط فعلی و موقعیت پیشاثبت‌نام است و چندین ماه با انتخابات فاصله داریم.

‌آیا اصلاح‌طلبان با شورای نگهبان در این زمینه گفت‌وگو خواهند كرد؟ چقدر امكان دارد نتیجه‌بخش باشد؟
اصلاح‌طلبان اهل گفت‌وگو هستند و همواره بر گفت‌وگو تأكید داشته‌اند؛ اما عرصه‌ای برای گفت‌وگو با شورای نگهبان وجود نداشته است و به‌طور مشخص فضایی ایجادنشده كه گفت‌وگویی دوطرفه بین اصلاح‌طلبان و شورای نگهبان صورت بگیرد. اینكه اعلام می‌شود افرادی گفت‌وگو كرده‌اند به معنی گفت‌وگوی جریان اصلاحات با شورای نگهبان نیست، ما در قالب شورای عالی در دوره‌های گذشته تلاش‌هایی داشتیم؛ اما در نهایت و در صحنه عمل آنچه اتفاق افتاد، رد صلاحیت حداكثری اصلاح‌طلبان در انتخابات بود و فضایی برای اینكه یك گفت‌وگوی دوطرفه شكل بگیرد و این امكان فراهم شود كه به هر ترتیب شورای نگهبان به‌گونه‌ای عمل كند كه زمینه انتخابات آزاد را در كشور فراهم كند، وجود نداشته است. آنچه مدنظر اصلاح‌طلبان است، این است این شورای نگهبان و متولیان اجرای انتخابات در چارچوب قانون عمل كنند و از اعمال سلیقه و سوگیری سیاسی در نحوه بررسی صلاحیت‌ها خودداری شود. عمدتا با توجه به آنچه در مجلس فعلی می‌بینیم، به نظر می‌آید كه نوع نگاه فقهای شورای نگهبان در صلاحیت‌ها نسبت داشتن افراد با جریانات سیاسی است كه دور از جایگاه قانونی و شأن و نقش شورای نگهبان است و تداوم همین نوع عملكرد هم باعث كاهش مشاركت مردم در انتخابات شده است، به هر ترتیب چیزی كه به‌عنوان خواسته اصلاح‌طلبان مطرح است، شورای نگهبان در چارچوب قانون به بررسی صلاحیت‌ها بپردازد و از اعمال نظر خاص خودداری كند كه در عمل هرچه به جلو رفته‌ایم، این جهت‌گیری‌ها در شورای نگهبان بیشتر شد، به‌نوعی كه ما در انتخابات قبل شاهد یكی از بسته‌ترین انتخابات‌ها در مقایسه با دوره‌های گذشته بودیم و باعث شد با كمترین میزان مشاركت مواجه شویم.
‌كاركرد آقای خاتمی در انتخابات چیست؟ آیا باز هم شاهد نقش مؤثر ایشان در انتخابات هستیم یا جامعه دیگر روی خوشی به ایشان نشان نخواهد داد؟
آقای خاتمی به‌عنوان یك شخصیت ملی و صلح‌طلب و اهل گفت‌وگو به مسئولیت انسانی، دینی و تاریخی خودش عمل می‌کند. اینكه جامعه روی خوش نشان بدهد یا ندهد، از این جهت شاید تعیین‌كننده باشد كه نوع این جهت‌گیری‌ها به شكلی است كه بتواند به یك تعادل در جامعه كمك كند؛ از یك سو صدای مردم باشد از سوی دیگر تلاش كند برای اینكه این صدا را به حاكمیت برساند. آقای خاتمی نقش محوری در انتخابات داشتند، از سال 88 به این سو در هر انتخاباتی كه اصلاح‌طلبان مشاركت داشتند، آقای خاتمی نقش محوری در ایجاد اجماع بین اصلاح‌طلبان داشته است و همه سرمایه، اعتبار و آبروی خودش را برای نجات كشور گذاشته است. تصور من این است كه هر زمان شرایط اقتضا كند و آقای خاتمی احساس كند؛ سرمایه و ظرفیتی را كه دارد، در خدمت‌ آشتی‌ملی و اصلاح شیوه‌های حكمرانی به میدان می‌آورد. چه این انتخابات و چه هر انتخابات دیگر از این قاعده در رفتار آقای خاتمی جدا نخواهد بود.
‌اگر به فرض اصولگرایان توانستند پیروز انتخابات شوند و دولت را در دست بگیرند، كاركرد اصلاح‌طلبان برای جامعه ایران چه خواهد بود؟
چه اصولگرایان و چه هر دولتی كه بتواند موفق به حل مسائل اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی كشور شود، از جانب ما دولت مطلوبی است؛ اما همه مسئله این است كه تجربه حاكمیت یكدست نشان داد كه حتی درصورتی‌كه نفت را بشكه‌ای 120 دلار هم بفروشیم، حاكمیت یكدست به‌دلیل ویژگی‌هایی كه دارد نمی‌تواند از عهده مشكلات خارجی و داخلی برآید. ما شاهد ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و بیشترین تحریم‌ها و قطع‌نامه‌ها در دوره بین 84 تا 92 بودیم و همین هم باعث شد كه در انتخابات 92 به حداقل‌ها تن دهیم، برای اینكه مهم‌ترین اتفاق بیفتد؛ یعنی پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود و همین عامل باعث شده با وجود عهدشكنی‌های دولت ترامپ، در مذاكرات دست بالا را بگیریم و انگشت اتهام این‌بار از سوی دنیا به سمت آمریکا گرفته شود. فارغ از جناح‌بندی‌های موجود مجلس یازدهم هم یك مجلس یكدست است و اصلاح‌طلبان در این مجلس خیلی اندك هستند و نوع كار این مجلس را هم شاهد هستیم. تك‌صدایی نه به نفع منافع ملی كشور است نه به نفع امنیت ملی كشور و نه رافع مشكلات موجود؛ بیشترین شبكه‌های رانتی كه با آن مواجه هستیم، در فضای‌ 84 تا 92 شكل گرفت. ظرفیت‌های دموكراسی ‌‌محدود و مسدود شد. اینها تماما واقعیت‌هایی است كه پیش‌روی ما وجود دارد. در نگاه كلی تفاوتی نمی‌کند اگر احمدی‌نژاد هم عملكرد موفقی داشت، انصاف اقتضا می‌کند از آن دفاع شود. حداقل در جریان اصلاحات این مسئله روشن است، چنان‌چه هر دولتی بتواند از عهده تأمین مطالبات مردم و مواجهه مناسب در سطح منطقه و جهانی موفق بیرون بیاید، دولت موفقی است و این مسئله را كارنامه دولت‌ها نشان می‌دهد؛ اما فكر می‌كنم بهترین معیار برای این قضاوت نه دولت آقای روحانی كه اصلاح‌طلب نبود، بلكه بهترین معیار برای مقایسه اصلاح‌طلبان دولت اصلاحات است، شما مجموعه عملكرد‌های دولت را از 76 تا 84 از فرهنگ، اقتصاد، سیاست خارجی و... را بررسی كنید كه در نهایت منجر به طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها و قبول آن از سوی سازمان ملل شد. در واقع ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم این‌گونه قضاوت كنیم كه اصلاح‌طلبان با ناچاری و با وجود دغدغه‌هایی كه داشتند در سال 92 از كاندیدای اصولگرای میانه دفاع كردند، در اداره كشور ناتوان هستند. ما یك كارنامه موفق در دولت آقای خاتمی داریم كه می‌تواند نماد اصلاح‌طلبی باشد؛ دولت آقای روحانی نماد اصلاح‌طلبی نیست و اگر قرار است مثالی زده شود، عملكرد دولت آقای خاتمی به‌ویژه در زمینه اقتصادی است كه به نظر من یكی از موفق‌ترین دولت‌ها بود و جهت‌دادن سرمایه‌های حاصل از فروش نفت به سمت ایجاد زیرساخت‌های توسعه و پیشرفت كشور، برنامه‌های توسعه و ظرفیت‌های دموكراتیكی كه در جامعه مدنی و انتخابات شوراها فراهم كرد، نشان می‌دهد معدل این دولت در مقایسه با دولت‌های قبل و بعد خود خیلی بالاتر است و این چیزی است كه رقبای آقای خاتمی و مخالفان ایشان نیز اعتراف می‌كنند اگر شرایط برای اصلاح‌طلبان فراهم بود، آن موقع می‌شد قضاوت كرد كه اصلاح‌طلبان موفق به تأمین مطالبات مردم شده‌اند یا خیر. منصفانه‌ترین قضاوتی كه می‌شود داشت این است كه حداقل معیار برای اصلاح‌طلبان این است كه انتخابات آزاد برگزار شود. انتخاباتی كه اصلاح‌طلبان با فیلتر شورای نگهبان، نظارت استصوابی و... مواجه نباشند و بهترین نیرو‌های خودشان را به دولت و نهاد‌های انتخابی بفرستند. در‌هرحال ما اصلاح‌طلب هستیم، اصلاح‌طلبی یعنی پرهیز از رفتارهایی كه به‌نوعی نتیجه‌اش موجب تشدید خشونت می‌شود. اصلاح‌طلبی یعنی با استفاده از ظرفیت‌های موجود و قانون در جامعه بتواند فرایند گذار به دموكراسی در كشور را جریان‌سازی كند. به اعتقاد من وقتی می‌گوییم اصلاح‌طلبی نه؛ چه چیزی می‌ماند؟ دیگر اینكه زمینه آن‌قدر برای فشار‌های بیرونی به‌ویژه بر مردم فراهم شود كه شاهد ‌‌افزایش خشونت‌ها در كشور باشیم كه به‌نوعی یك رابطه دو‌طرفه با تقویت ‌ اندك‌سالاری دارد.

امیرحسین جعفری: با عبور از انتخابات آمریكا آرام‌آرام زمزمه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران نیز شنیده می‌شود، انتخاباتی كه پیش‌بینی دقیقی از آن هنوز وجود ندارد و احزاب و گروه‌ها كاندیدا یا برنامه مشخصی معرفی نكرده‌اند. كاهش وسیع سطح مشاركت در انتخابات مجلس یازدهم این نگرانی را ایجاد كرده است كه انتخابات ریاست‌جمهوری نیز با سطح مشاركت پایین مردم همراه باشد. در این میان نگاه بخشی از مردم به احزاب اصلاح‌طلب است كه چه رویكردی را در مواجهه با انتخابات برمی‌گزینند. در همین راستا با آذر منصوری، عضو شورای مركزی حزب اتحاد ملت گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

‌با وجود عدم تحقق بخشی از وعده‌های دولت روحانی و فشارهای روزافزون اقتصادی که بر مردم وارد می‌شود، می‌توان مردم را پای صندوق رأی آورد؟
همان‌طور كه در سؤال اشاره شد شرایط بسیار دشوار است به‌خصوص با توجه به نتیجه‌ای كه در انتخابات 98 از نظر مشاركت مردم داشتیم، این احتمال وجود دارد كه میل مشاركت در انتخابات 1400 كاهش پیدا كند، اما تفاوت انتخابات ریاست‌جمهوری به‌ویژه اینكه با انتخابات شورا‌ها هم‌زمان است، احتمال اینکه یك دوقطبی در این انتخابات شكل بگیرد و این دوقطبی میزان مشاركت را در مقایسه با انتخابات مجلس بالا ببرد، بیشتر می‌کند. اینكه كاندیدا‌های این دوقطبی چه كسانی باشند و نمایندگی كدام جریان‌های سیاسی را پیگیری كنند، در میزان مشاركت مردم در انتخابات اثرگذار خواهد بود. بنابراین خود‌به‌خود اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری یك دوقطبی شكل بگیرد، میزان مشاركت را متفاوت می‌کند با میزان مشاركت مجلس شورای اسلامی فعلی كه با آن مواجه بودیم اما این را نمی‌شود نادیده گرفت كه با توجه به درصد مشاركت در مجلس و نظرسنجی‌ها نگرانی از بابت كاهش مشاركت و ناامیدی از صندوق رأی در مقایسه با دوره‌هایی كه حتی با پایین‌ترین میزان مشاركت مواجه بودیم، وجود دارد. به هر ترتیب مجموعه‌ای از رخداد‌ها قاعدتا می‌تواند در این میزان مشاركت اثرگذار باشد؛ نمونه مشخص آن نتیجه انتخابات آمریكا بود و این احتمال كه با رو‌ی‌كار‌آمدن دولت جدید بخشی از تحریم‌هایی كه روی زندگی مردم و معیشت مردم اثرات جدی بر جای گذاشته، رفع شود و حل بخشی از مشكلات معیشتی مردم و كاهش فشار‌های تحریم روی طبقات متوسط و فرودست می‌تواند زمینه‌ای برای افزایش میل مشاركت در انتخابات باشد. به‌خصوص بعد از اعتراضات 96 و 98 چنانچه رخدادهایی در كشور صورت بگیرد كه نگاه مردم را به سوی صندوق رأی تغییر دهد، این احتمال كه مشاركت افزایش پیدا كند یا حتی در حد انتخابات 96 نیز باشد وجود دارد. در واقع این مشاركت مردم در انتخابات تحت تأثیر یك متغیر محدود نیست؛ عوامل و متغیر‌های زیادی وجود دارد كه می‌تواند بر میزان مشاركت مردم اثرگذار باشد. بخشی از آن از عهده اصلاح‌طلبان خارج است اما بخشی از آن نیز به توان اصلاح‌طلبان برمی‌گردد كه به هر ترتیب شرایطی ایجاد شود كه این دوقطبی بر سر چه مسائلی ایجاد شود. این دوقطبی می‌تواند عامل افزایش مشاركت در انتخابات باشد. به ‌نظر من با شرایط موجود و حتی جامعه دلزده از سیاست و صندوق رأی قاعدتا خود انتخابات ریاست‌جمهوری و مجموعه تحولات سیاست خارجی و داخلی می‌تواند به نوعی زمینه مشاركت مردم را در انتخابات فراهم كند؛ البته این بستگی مستقیم به این موضوع دارد كه اصلاح‌طلبان با چه برنامه‌ای در انتخابات حضور پیدا كنند و با وجود مشكلات پیش‌رو چه راهكاری را برای حل مشكلات به مردم ارائه کنند كه این راهكار‌ها بتواند اعتماد مردم را جلب كند. در هر حال كار دشواری است و صحنه پیش‌روی اصلاح‌طلبان در مقایسه با همه انتخابات‌ها صحنه‌ای به مراتب دشوار‌تر است.
‌اصلاح‌طلبان خود را در نسبت با كدام طبقه از جامعه می‌دانند؟ به ‌نظر شما در انتخابات رأی كدام اقشار را همراه خود دارند؟
بحثی كه تاكنون مطرح بوده، این است كه خاستگاه اصلاح‌طلبان طبقه متوسط است اما واقعیت جامعه ایران و فشار تحریم‌ها و ناكارآمدی‌هایی كه در سیاست‌گذاری‌ها در اجرا خودش را نشان داده، قاعدتا دیگر چیزی به نام طبقه متوسط در جامعه ایران ظهور و بروز جدی ندارد؛ چیزی كه تحت عنوان طبقه متوسط مثلا در انتخابات 76 و80 مفروض ما بود، دیگر جامعیت لازم و آن جمعیتی را كه بشود در قالب طبقه متوسط تعریف كرد، ندارد. با توجه به رقم خط فقری كه اعلام شد همه آن طیفی كه طبقه متوسط تعریف می‌شدند امروز به طبقات فرودست جامعه تبدیل شده‌اند و به‌خاطر همین است كه اصلاح‌طلبان باید بتوانند نسبت معناداری در رابطه با شعارهای‌شان و مطالبات طبقه فرودست جامعه برقرار كنند. به هر ترتیب به نظر می‌آید كه قاعدتا آنچه باید محوریت بیشتری در گفتمان اصلاح‌طلبان پیدا كند تحقق عدالت در كنار آزادی و دموكراسی است؛ هرچند اگر الزامات لازم برای تحقق حقوق شهروندی در جامعه ما فراهم بود و فصل سوم قانون اساسی ضمانت لازم را برای اجرا داشت، با چنین مسائلی مواجه نبودیم به همین دلیل اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در شعار‌ها باید بتوانند نسبت لازم را با تمام گروه‌های جامعه اعم از طبقه متوسط كه به‌شدت تضعیف شده و طبقات فرودست داشته باشند. این اگر مورد توجه قرار نگیرد به معنی از‌دست‌دادن نمایندگی این گروه‌ها از سوی اصلاح‌طلبان است بنابراین در ادبیات و جهت‌گیری‌هایشان باید به این مسئله توجه جدی داشته باشند؛ توجه به مطالبات اقشار و صنوف مختلف، كارگران، معلمان، زنان و همه گروه‌های اجتماعی كه امروز مسئله اصلی‌شان بی‌عدالتی و تبعیضی است كه فكر می‌كنند باعث شده جامعه به دو بخش كم‌برخوردار و برخوردار تقسیم شود. برنامه‌ها و دولت‌هایی كه تاكنون بر سر كار آمده‌اند با همین شعار بوده است اما در عمل آنچه اتفاق افتاده غیر از دولت آقای خاتمی كه توانست نرخ تورم را كاهش، رشد اقتصادی را افزایش و به رفاه اجتماعی اهمیت دهد، به ‌نظر می‌رسد بقیه دولت‌ها خیلی در این زمینه موفق نبوده‌اند كه این موفقیت‌ها موجب رضایت مردمی شود كه به آنها اعتماد و در انتخابات شركت كرده‌اند؛ این مسئله بسیار مهم است و قاعدتا چنانچه مورد توجه اصلاح‌طلبان قرار نگیرد، اعتماد بخش بزرگی از جامعه ایران را از دست خواهند داد كه در انتخابات آینده هم بخش تعیین‌كننده‌ای هستند و خود این انتخابات ممكن است باعث ریزش بیشتر حامیان اصلاح‌طلبان شود.
‌اصلاح‌طلبان در انتخابات ١٤٠٠ با چه رویكرد و برنامه‌ای حضور پیدا می‌كنند؟ گفتمان مطرح در این دوره چیست؟ معیشتی یا سیاست خارجی؟
اول این را بگویم که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند در مواجهه با انتخابات بی‌تفاوت باشند. جریانی كه به‌ دنبال دموكراتیزه‌كردن است باید نسبت به انتخابات به نوعی سیاست‌ورزی كند كه بتواند از این فرصت حداكثر استفاده به سمت گذار به دموكراسی را ببرد و همچنین با دوركردن تهدید‌های موجود در سیاست داخلی و خارجی بتواند از فرصت انتخابات استفاده كند. اینكه از ابتدا اعلام شود اصلاح‌طلبان هیچ نوع كنشی در انتخابات ریاست‌جمهوری نداشته باشند اساسا با روح و مرام اصلاح‌طلبی سازگار نیست. بنابراین از فرصت انتخابات حداكثر استفاده باید انجام شود. اینكه اصلاح‌طلبان چه گفتمانی را در انتخابات پیش‌رو در پیش خواهند گرفت بستگی به توان تطبیق مشكلاتی دارد كه در جامعه وجود دارد و شناسایی آنها، با آنچه تحت عنوان برنامه و شعار در انتخابات مطرح كنند. در واقع اگر اصلاح‌طلبان از عهده چنین گفتمانی برنیایند نمی‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری امیدوار باشند كه كمپین‌های انتخاباتی شكل بگیرد. در كنار طرح انتخاباتی پیرو تراز قانون اساسی، باید در حدی باشد كه این احساس در جامعه به وجود بیاید كه مفهوم انتخابات شكل گرفته است، اصلاح‌طلبان باید این مسئله را یكی از مبانی مدنظرشان قرار دهند، این حذف حق انتخاب آزاد مردم در انتخابات بوده که از كارآمدی نهاد‌های انتخابی کاسته و همین هم دلیل اصلی بی‌میلی مردم نسبت به انتخابات شده است. در كنار نظارت استصوابی كه موجب شده است نهاد‌های انتخابی از آن توان و كارآمدی لازم برای تأمین مطالبات مردم برنیایند و به‌نوعی زمینه ناامیدی مردم را فراهم كنند، به موازات آن دولت‌های پنهانی شكل گرفته است كه در تمام عرصه‌ها حضور دارند و اصلاح‌طلبان نمی‌توانند نسبت به این مسئله چشم‌پوشی كنند و باید به این سؤال پاسخ داده شود كه راهكار اصلاح‌طلبان برای كارآمدی نهاد‌های انتخابی و رفتن اینها به سمت تأمین مطالبات مردم چیست. در واقع گفتمانی كه اصلاح‌طلبان در این انتخابات باید مورد توجه داشته باشند محور اصلی‌اش باید این مسئله باشد كه با وجود موانع پیش‌روی نهاد‌های انتخابی راهكار شما برای اینكه بشود از دل این نهاد‌ها مطالبات مردم پیگیری شود چیست و این هم به ‌نظر من از دشواری‌های پیش‌روی اصلاح‌طلبان است و مجموعه‌ای از برنامه‌ها را در بر می‌گیرد و همین هم این ضرورت را ایجاد می‌کند كه اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در كنار اینكه باید كاندیدا‌های مشخص خودشان را داشته باشند بتوانند برنامه لازم را در اقتصاد، سیاست خارجی و برای حل مشكلات مردم ارائه دهند و طرح شعار‌های كلی نمی‌تواند زمینه متقاعدكردن مردم را برای مشاركت در انتخابات فراهم كند. باید برنامه‌هایی مشخص شود كه ضمانت اجرائی لازم را داشته باشد و عمل به وعده‌هایی را كه داده می‌شود، فراهم كند و مصداق‌های مطرح‌شده نیز باید جامعیت لازم را در كنار جسارت و شجاعت و توانمندی‌های مدیریتی داشته باشند و برنامه‌ای كه ارائه می‌شود باید بتواند پاسخ‌گوی مشكلاتی باشد كه جامعه امروز ما از آن رنج می‌برد؛ از تبعیض و بی‌عدالتی تا عدم دسترسی شهروندان به حقوق خودشان فكر می‌كنم در كنار توجه به حق آزادی شهروندان مهم‌ترین مسئله این است كه چه نوع برنامه‌ای قادر است به این تبعیض‌‌هایی كه جامعه از آن رنج می‌برد و مقدمه بی‌اعتمادی شده، چه برنامه‌ای قرار است قدمی را از طرف نهاد انتخابی دولت بردارد تا این تبعیض و بی‌عدالتی خاتمه پیدا كند. مهم‌ترین مسئله‌ای كه در گفتمان اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 نیاز به برجستگی دارد توجه به همین الزاماتی است كه در قالب برنامه‌ای عدالت‌محور و ضد تبعیض بتواند این ضمانت لازم را برای تحقق عدالت و در كنار آزادی و حقوق شهروندان فراهم كند، در غیر این صورت طرح شعار‌های كلی و آنچه در انتخابات گذشته مطرح بود، نمی‌تواند مشاركت مردم را در انتخابات فراهم كند. طرح شعار‌های توخالی كه ضمانت اجرائی ندارد تاریخ مصرفش گذشته است.
‌كاركرد احزاب اصلاح‌طلب در زمینه انتخابات چیست؟ چرا عمده احزاب این طیف صرفا پیش از هر انتخابات بروز می‌كنند؟
قبل از آنكه درباره احزاب اصلاح‌طلب صحبت كنم باید راجع به كاركرد احزاب صحبت كرد. پیشینه و تاریخچه‌ای كه احزاب در کشور ما دارند باعث شده جامعه نگاه مثبتی به احزاب نداشته باشد و به ‌لحاظ تشكیلاتی توان اثرگذاری لازم را در حد اینكه بتوانند از خودشان برند درست كنند، ندارند؛ قانون احزاب را وقتی می‌بینید در مرام‌نامه احزاب نیز قید شده از واژه‌های مشخصی استفاده شود و در اساسنامه‌ها نیز توصیه شده از یك مدل استفاده شود. تقریبا در هر كجای دنیا كه احزاب توانسته‌اند نقش ایفا كنند چنین نگاه سلبی‌ای از طرف ساختار قدرت نسبت به احزاب وجود ندارد، به همین دلیل هم هست كه احزاب در كشور ما نتوانسته‌اند به برند تبدیل شوند و با ارزیابی‌هایی هم كه صورت می‌گیرد جامعه حتی با احزاب مؤثر و شناخته‌شده هم آشنایی ندارد؛ به دلیل همین محدودیت‌هایی كه وجود دارد «امتناع كار حزبی به امكان كار حزبی در كشور ما غلبه دارد»، به همین دلیل نیز نمی‌تواند انتظار داشت احزاب به ‌صورت مستقل در انتخابات نقش ایفا كنند و به همین دلیل احزاب در ایران قبل از انتخابات ائتلاف می‌كنند، درحالی‌كه معمولا در رقابت‌های سیاسی كه از سوی احزاب در جوامع دیگر اتفاق می‌افتد بعد از پیروزی در انتخابات این ائتلاف‌ها حول برنامه یا انتخاب دولت و... شكل می‌گیرد، این نشان می‌دهد ما هنوز در كشورمان چند حزب مؤثر و قدرتمند نداریم كه بتوانند به عنوان اصلی‌ترین رقیبان سیاسی در كشور ایفای نقش كنند، حتی خیلی از كسانی كه در انتخابات كاندید می‌شوند وجه تمایز خود را عدم عضویت در احزاب اعلام می‌كنند، با چنین فضایی كه درباره احزاب و جایگاهی كه احزاب سیاسی در كشور ما دارند نمی‌شود این انتظار را داشت كه احزاب در بزنگاه‌هایی غیر از انتخابات بتوانند بروز داشته باشند قاعدتا تنها جایی كه می‌توانند نمود پیدا كنند بزنگاه‌های انتخابات است و به احزاب موسمی تبدیل شده‌اند. باز به همین دلیل فضای انتخابات بهترین فرصت برای احزاب است كه نفرات و برنامه‌های خود را به جامعه معرفی كنند.
قاعده درست این است که در فواصل بین انتخابات هم عمده ظرفیت احزاب باید به سمت تولید برنامه و تربیت نیرو برای اداره كشور و به‌نوعی اخذ مرجعیت لازم برای پیگیری مطالبات مردم شود تا در انتخابات نیز بتوانند میوه لازم را از فضای انتخابات بچینند، به دلیل‌ همین محدودیت‌ها است كه در انتخابات ظهور پیدا می‌كنند و همین ائتلاف پیشاانتخاباتی باعث شده ما با پدیده تعدد احزاب هم روبه‌رو باشیم كه عمدتا در سهم‌خواهی‌های انتخاباتی خلاصه می‌شود. به‌هرحال این امتناع كار حزبی در كشور و اینكه احزاب نمی‌توانند آن‌طورکه باید در كشور نقش ایفا كنند؛ بخش عمده آن به دلایلی برمی‌گردد كه این دلایل از یک سو برگرفته از نگاه به احزاب است و از سوی دیگر نگاه فرهنگی در جامعه هم نسبت به احزاب هست. به هر ترتیب اگر بخواهیم انتخابات معنی پیدا كند، باید به سمتی برویم كه احزاب نقش تعیین‌كننده در انتخابات داشته باشند؛ یعنی رقابت اصلی در انتخابات به‌ جای اینكه بین افراد باشد یا در كنار اینكه رقابت در كنار افراد باشد مشخصا افراد باید كاندیدای احزاب شناخته‌شده باشند و تا رسیدن به این نقطه راه درازی در پیش داریم، به‌ویژه اینكه به هر ترتیب در مجلس نهم قانونی تصویب شد كه این قانون رویكرد سلبی‌اش نسبت به رویكرد ایجابی‌اش بیشتر است و دست‌و‌پای احزاب را نیز بیشتر بسته است.
‌حزب اتحاد ملت چه برنامه‌ای برای انتخابات دارد؟ آیا شاهد كاندیدایی از سوی این حزب هستیم؟
حزب اتحاد هم از مدت‌ها پیش بحث انتخابات را در دستور كار شورای مركزی و دفتر سیاسی قرار داده است و همچنان نیز این بحث‌ها و موضوع انتخابات ادامه دارد تا بتوانیم به بهترین راهبرد در انتخابات 1400 دست پیدا كنیم؛ در واقع به‌نوعی نگاه حزب اتحاد نسبت به انتخابات، استفاده از فرصت انتخابات است و تلاش می‌کند در فضای انتخاباتی كشور مفهوم انتخابات شكل بگیرد. قطعا در امتداد رویكرد و نگاهی كه ما در انتخابات مجلس یازدهم داشتیم، در این انتخابات هم بیشتر تأكیدمان بر تمركز بر برنامه‌ای است كه رافع مشكلات موجود در سیاست خارجی و داخلی باشد. درباره كاندیدا‌ها هم بحث‌ها ادامه دارد اما در نهایت آنچه مدنظر ماست، این است که در انتخابات به‌ صورت ائتلافی حضور پیدا خواهیم كرد و از فرصت انتخابات برای معرفی دیدگاه‌های حزب استفاده خواهیم كرد؛ اما آنچه مدنظر است، تأكید ما بر ایجاد اجماع و انسجام در انتخابات و استفاده از فرصت انتخابات است كه از این فرصت در راستای تولید برنامه استفاده كنیم و به سمت گفتمانی برویم كه در واقع مطالبات مردم را نمایندگی كند. البته موضوع کاندیدای حزبی هم در دستور کار حزب هست و در حال گفت‌وگو با مجموعه حزب در این ارتباط هستیم. در مجموع با توجه به كنگره‌ای كه در پیش داریم، تصمیم حزب پس از كنگره اعلام خواهد شد.
‌آیا مجمع روحانیون مانند سال ٧٦ رهبری اصلاح‌طلبان را به دست می‌گیرد؟ همه اصلاح‌طلبان با یك رویكرد و كاندیدا به میدان می‌آیند یا شاهد دوگانگی بین احزاب هستیم؟
مجمع روحانیون نیز به‌عنوان یك تشكل ریشه‌دار سعی می‌کند به نقش ملی و تاریخی خودش در بزنگاه‌های كشور عمل كند. در انتخابات گذشته هم همین اثربخشی را از مجمع روحانیون دیدیم، در انتخابات آینده نیز همین است و به نظر نمی‌آید كه مجمع روحانیون ادعای رهبری جریان اصلاحات را داشته باشد، مجمع روحانیون همیشه خودش را در كنار اصلاح‌طلبان دیده است و این نقش را این‌بار نیز ایفا خواهد كرد و به‌هیچ‌وجه به سمت‌و‌سویی نرفته و نخواهد رفت كه این جهت‌گیری‌ها بوی دوگانگی بدهد یا خط جدایی را از مجمع القا كند. بیشترین تلاش مجمع روحانیون اجماع میان اصلاح‌طلبان بوده؛ در انتخابات 1400 نیز تلاش بر این است كه دوگانگی اتفاق نیفتد.
‌اگر در این دوره اصلاح‌طلبان با بحران ردصلاحیت روبه‌رو شدند، باز هم به سمت ائتلاف با چهره‌ای خارج از اصلاح‌طلبی می‌روند؟
چیزی كه مشخص است این است که با توجه به تجربه اصلاح‌طلبان از انتخابات 92 كه تأكیدمان استفاده از ظرفیت‌های حداقلی برای مشاركت حداكثری بود، از انتخابات 98 به این طرف این راهبرد را از دستور كار اصلاح‌طلبان خارج کردیم و به‌همین‌دلیل هم در انتخابات 98 تن به شرایط موجود ندادیم و در تهران و بسیاری از شهر‌ها كه كاندیدای شناخته‌شده نداشتیم، كاندیدایی را معرفی نكردیم. به هر ترتیب تجربه 92 تا 98 نشان داد كه این راهبرد هرچند ممكن است در نهاد‌های انتخابی ظرفیت‌هایی ایجاد کند كه بهتر از حاكمیت یكدست در كشور باشد و گذار به دموكراسی را مختل نكند، اما به ‌دلیل اینكه نهاد‌های انتخابی نتوانستند بین عملكرد خودشان و مطالبات مردم نسبت مستقیمی برقرار كنند، این راهبرد كارآمدی خودش را از دست داد. در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به همین نحو است كه اصلاح‌طلبان با كاندیدای شاخص خودشان حضور پیدا خواهند كرد و قطعا اگر این كاندیدا شانس حضور در انتخابات را پیدا كند، حضور اصلاح‌طلبان پرشور و با مشاركت حداكثری خواهد بود؛ اما اگر این اتفاق نیفتد، اتفاقی كه در مجلس یازدهم افتاد و تصمیمی كه اصلاح‌طلبان گرفتند در انتخابات 1400 هم تكرار خواهد شد، البته بسته به شرایط زمانی و پیرامونی اصلاح‌طلبان بهترین و ممكن‌ترین تصمیم را برای نجات كشور خواهند گرفت كه به شرایط جامعه در بزنگاه انتخابات1400 بستگی دارد كه فضای سیاسی به كدام سمت تمایل پیدا كند؛ اما از حالا چیزی كه می‌شود گفت این است كه قاعده رقابت انتخاباتی و سیاسی این است كه هر جریان سیاسی بتواند بهترین و مناسبت‌ترین نیرو‌های خودش را برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی به مردم معرفی كند و زمانی كه چنین ظرفیتی از یك جریان گرفته شود، تكرار و تداوم حداقل‌ها باعث ریزش سرمایه اجتماعی آن جریان می‌شود و این راهبرد اتكا به حداقل‌ها از دستور كار ما خارج شد و در انتخابات ریاست‌جمهوری هم قاعدتا راهبرد مد نظر همین است. البته از الان نمی‌شود شرایط انتخابات را پیش‌بینی كرد كه اصلاح‌طلبان آن زمان چه سیاستی خواهند داشت. آنچه الان می‌گویم با توجه به شرایط فعلی و موقعیت پیشاثبت‌نام است و چندین ماه با انتخابات فاصله داریم.

‌آیا اصلاح‌طلبان با شورای نگهبان در این زمینه گفت‌وگو خواهند كرد؟ چقدر امكان دارد نتیجه‌بخش باشد؟
اصلاح‌طلبان اهل گفت‌وگو هستند و همواره بر گفت‌وگو تأكید داشته‌اند؛ اما عرصه‌ای برای گفت‌وگو با شورای نگهبان وجود نداشته است و به‌طور مشخص فضایی ایجادنشده كه گفت‌وگویی دوطرفه بین اصلاح‌طلبان و شورای نگهبان صورت بگیرد. اینكه اعلام می‌شود افرادی گفت‌وگو كرده‌اند به معنی گفت‌وگوی جریان اصلاحات با شورای نگهبان نیست، ما در قالب شورای عالی در دوره‌های گذشته تلاش‌هایی داشتیم؛ اما در نهایت و در صحنه عمل آنچه اتفاق افتاد، رد صلاحیت حداكثری اصلاح‌طلبان در انتخابات بود و فضایی برای اینكه یك گفت‌وگوی دوطرفه شكل بگیرد و این امكان فراهم شود كه به هر ترتیب شورای نگهبان به‌گونه‌ای عمل كند كه زمینه انتخابات آزاد را در كشور فراهم كند، وجود نداشته است. آنچه مدنظر اصلاح‌طلبان است، این است این شورای نگهبان و متولیان اجرای انتخابات در چارچوب قانون عمل كنند و از اعمال سلیقه و سوگیری سیاسی در نحوه بررسی صلاحیت‌ها خودداری شود. عمدتا با توجه به آنچه در مجلس فعلی می‌بینیم، به نظر می‌آید كه نوع نگاه فقهای شورای نگهبان در صلاحیت‌ها نسبت داشتن افراد با جریانات سیاسی است كه دور از جایگاه قانونی و شأن و نقش شورای نگهبان است و تداوم همین نوع عملكرد هم باعث كاهش مشاركت مردم در انتخابات شده است، به هر ترتیب چیزی كه به‌عنوان خواسته اصلاح‌طلبان مطرح است، شورای نگهبان در چارچوب قانون به بررسی صلاحیت‌ها بپردازد و از اعمال نظر خاص خودداری كند كه در عمل هرچه به جلو رفته‌ایم، این جهت‌گیری‌ها در شورای نگهبان بیشتر شد، به‌نوعی كه ما در انتخابات قبل شاهد یكی از بسته‌ترین انتخابات‌ها در مقایسه با دوره‌های گذشته بودیم و باعث شد با كمترین میزان مشاركت مواجه شویم.
‌كاركرد آقای خاتمی در انتخابات چیست؟ آیا باز هم شاهد نقش مؤثر ایشان در انتخابات هستیم یا جامعه دیگر روی خوشی به ایشان نشان نخواهد داد؟
آقای خاتمی به‌عنوان یك شخصیت ملی و صلح‌طلب و اهل گفت‌وگو به مسئولیت انسانی، دینی و تاریخی خودش عمل می‌کند. اینكه جامعه روی خوش نشان بدهد یا ندهد، از این جهت شاید تعیین‌كننده باشد كه نوع این جهت‌گیری‌ها به شكلی است كه بتواند به یك تعادل در جامعه كمك كند؛ از یك سو صدای مردم باشد از سوی دیگر تلاش كند برای اینكه این صدا را به حاكمیت برساند. آقای خاتمی نقش محوری در انتخابات داشتند، از سال 88 به این سو در هر انتخاباتی كه اصلاح‌طلبان مشاركت داشتند، آقای خاتمی نقش محوری در ایجاد اجماع بین اصلاح‌طلبان داشته است و همه سرمایه، اعتبار و آبروی خودش را برای نجات كشور گذاشته است. تصور من این است كه هر زمان شرایط اقتضا كند و آقای خاتمی احساس كند؛ سرمایه و ظرفیتی را كه دارد، در خدمت‌ آشتی‌ملی و اصلاح شیوه‌های حكمرانی به میدان می‌آورد. چه این انتخابات و چه هر انتخابات دیگر از این قاعده در رفتار آقای خاتمی جدا نخواهد بود.
‌اگر به فرض اصولگرایان توانستند پیروز انتخابات شوند و دولت را در دست بگیرند، كاركرد اصلاح‌طلبان برای جامعه ایران چه خواهد بود؟
چه اصولگرایان و چه هر دولتی كه بتواند موفق به حل مسائل اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی كشور شود، از جانب ما دولت مطلوبی است؛ اما همه مسئله این است كه تجربه حاكمیت یكدست نشان داد كه حتی درصورتی‌كه نفت را بشكه‌ای 120 دلار هم بفروشیم، حاكمیت یكدست به‌دلیل ویژگی‌هایی كه دارد نمی‌تواند از عهده مشكلات خارجی و داخلی برآید. ما شاهد ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و بیشترین تحریم‌ها و قطع‌نامه‌ها در دوره بین 84 تا 92 بودیم و همین هم باعث شد كه در انتخابات 92 به حداقل‌ها تن دهیم، برای اینكه مهم‌ترین اتفاق بیفتد؛ یعنی پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود و همین عامل باعث شده با وجود عهدشكنی‌های دولت ترامپ، در مذاكرات دست بالا را بگیریم و انگشت اتهام این‌بار از سوی دنیا به سمت آمریکا گرفته شود. فارغ از جناح‌بندی‌های موجود مجلس یازدهم هم یك مجلس یكدست است و اصلاح‌طلبان در این مجلس خیلی اندك هستند و نوع كار این مجلس را هم شاهد هستیم. تك‌صدایی نه به نفع منافع ملی كشور است نه به نفع امنیت ملی كشور و نه رافع مشكلات موجود؛ بیشترین شبكه‌های رانتی كه با آن مواجه هستیم، در فضای‌ 84 تا 92 شكل گرفت. ظرفیت‌های دموكراسی ‌‌محدود و مسدود شد. اینها تماما واقعیت‌هایی است كه پیش‌روی ما وجود دارد. در نگاه كلی تفاوتی نمی‌کند اگر احمدی‌نژاد هم عملكرد موفقی داشت، انصاف اقتضا می‌کند از آن دفاع شود. حداقل در جریان اصلاحات این مسئله روشن است، چنان‌چه هر دولتی بتواند از عهده تأمین مطالبات مردم و مواجهه مناسب در سطح منطقه و جهانی موفق بیرون بیاید، دولت موفقی است و این مسئله را كارنامه دولت‌ها نشان می‌دهد؛ اما فكر می‌كنم بهترین معیار برای این قضاوت نه دولت آقای روحانی كه اصلاح‌طلب نبود، بلكه بهترین معیار برای مقایسه اصلاح‌طلبان دولت اصلاحات است، شما مجموعه عملكرد‌های دولت را از 76 تا 84 از فرهنگ، اقتصاد، سیاست خارجی و... را بررسی كنید كه در نهایت منجر به طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها و قبول آن از سوی سازمان ملل شد. در واقع ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم این‌گونه قضاوت كنیم كه اصلاح‌طلبان با ناچاری و با وجود دغدغه‌هایی كه داشتند در سال 92 از كاندیدای اصولگرای میانه دفاع كردند، در اداره كشور ناتوان هستند. ما یك كارنامه موفق در دولت آقای خاتمی داریم كه می‌تواند نماد اصلاح‌طلبی باشد؛ دولت آقای روحانی نماد اصلاح‌طلبی نیست و اگر قرار است مثالی زده شود، عملكرد دولت آقای خاتمی به‌ویژه در زمینه اقتصادی است كه به نظر من یكی از موفق‌ترین دولت‌ها بود و جهت‌دادن سرمایه‌های حاصل از فروش نفت به سمت ایجاد زیرساخت‌های توسعه و پیشرفت كشور، برنامه‌های توسعه و ظرفیت‌های دموكراتیكی كه در جامعه مدنی و انتخابات شوراها فراهم كرد، نشان می‌دهد معدل این دولت در مقایسه با دولت‌های قبل و بعد خود خیلی بالاتر است و این چیزی است كه رقبای آقای خاتمی و مخالفان ایشان نیز اعتراف می‌كنند اگر شرایط برای اصلاح‌طلبان فراهم بود، آن موقع می‌شد قضاوت كرد كه اصلاح‌طلبان موفق به تأمین مطالبات مردم شده‌اند یا خیر. منصفانه‌ترین قضاوتی كه می‌شود داشت این است كه حداقل معیار برای اصلاح‌طلبان این است كه انتخابات آزاد برگزار شود. انتخاباتی كه اصلاح‌طلبان با فیلتر شورای نگهبان، نظارت استصوابی و... مواجه نباشند و بهترین نیرو‌های خودشان را به دولت و نهاد‌های انتخابی بفرستند. در‌هرحال ما اصلاح‌طلب هستیم، اصلاح‌طلبی یعنی پرهیز از رفتارهایی كه به‌نوعی نتیجه‌اش موجب تشدید خشونت می‌شود. اصلاح‌طلبی یعنی با استفاده از ظرفیت‌های موجود و قانون در جامعه بتواند فرایند گذار به دموكراسی در كشور را جریان‌سازی كند. به اعتقاد من وقتی می‌گوییم اصلاح‌طلبی نه؛ چه چیزی می‌ماند؟ دیگر اینكه زمینه آن‌قدر برای فشار‌های بیرونی به‌ویژه بر مردم فراهم شود كه شاهد ‌‌افزایش خشونت‌ها در كشور باشیم كه به‌نوعی یك رابطه دو‌طرفه با تقویت ‌ اندك‌سالاری دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها