الهیات عهد عتیق
عهد عتیق کتابی بسیار کهن است. نهتنها کهن است بلکه نگارش آن هم بسیار به طول انجامیده است. بسیاری از داستانهای مهم آن بارها و بارها نقل شده و در ادوار مختلف به نگارش درآمده است. طبیعتا در هر دورهای به فراخور فهم خود از داستان چیزی به آن افزوده شده است. این موضوع همانطورکه درباره موسی صدق میکند، درباره دیگر شخصیتهای بزرگ عهد عتیق هم صادق است. بیشتر آنچه از او میدانیم حاصل آثار کسانی است که نه در زمانه موسی بلکه در ادوار بعد از او میزیستهاند. در روایاتی که امروزه در اختیار داریم، سیمای موسی را آنگونه که در روح و ایمان همین ادوار انعکاس یافته است، میبینیم. کتاب «موسی» نوشته گرهارت فونراد که بهتازگی به همت نشر ققنوس منتشر شده نما و طرح مختصری از الهیات عهد عتیق ارائه میدهد. این کتاب اگر چه عنوان موسی را بر خود دارد، به تمامی به حیات موسی نمیپردازد بلکه آن را جزئی از سنت و تاریخ دین قوم اسرائیل میداند. کتاب از پنج فصل و دو مقدمه نویسنده و مترجمان، یک یادداشت ویراستار انگلیسی و یک پیشگفتار نویسنده تشکیل شده است. مترجمان در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهاند، ابتدا به معرفی نویسنده و در ادامه به معرفی فصول کتاب پرداختهاند. فونراد میگوید سنتها و داستانهای مربوط به موسی با وجود اهمیت فراوان شخصیت و حیات او، در اصل و اساس قالبی هستند برای طرح و روایت اعمال نجاتبخش عظیمی که خدا برای قوم خویش انجام داد. نویسنده در فصل نخست با تکیه بر تاریخ سنتهای مربوط به موسی، دو ویژگی اصلی او را شخصیتی به کلی بشری و برخوردار از مقام میانجی یا شفیع میداند. او با داشتن همین شخصیت تماما بشری است که روح خدا را دریافت میکند و مأمور هدایت قوم به سرزمین موعود میشود و باز به سبب داشتن همین شخصیت است که قوم در بعضی مواقع با او به جدال و مخالفت برمیخیزند و انکارش میکنند. افزونبراین، موسی میانجی خدا و قوم و شفیع قوم نزد خداست. او پیش از مرگ بارها نزد خدا شفاعت میکند تا گناهان قوم بخشوده شود و در نهایت نیز در سفر تثنیه میبینیم که تقاص گناهان قوم را میدهد تا ایشان بتوانند به سرزمین موعود وارد شوند و او خود در تنهایی و محروم از ورود به این سرزمین در موآب وفات مییابد. فونراد پس از معرفی کوتاه از شخصیت موسی، طرح کلی کتاب را پیش میگیرد و به موضوع انکشاف نفس خدا میپردازد و انکشاف نفس خدا عبارت از آن است که او در افعالش خود را میشناساند. افعال خدا نیز برآمده از اراده نجاتبخش اوست. او در این انکشاف نفس از اختفای خویش بیرون میآید تا در مقام خدایی رحیم و فعال برای نجات قوم خویش عمل کند. مسئلهای که در فصل سوم بررسی میشود این است که خدایی که اینک خود را شناسانده و برای قوم اعمالی نجاتبخش انجام داده است، از آنان مطالبه هم دارد، زیرا با ایشان رابطهای مبتنی بر عهد برقرار کرده است. خدا این مطالبات خود را در فرامین دهگانه بیان کرده است. فونراد معتقد است که از میان این فرامین، دو فرمان نخست اهمیت بیشتری دارند. در این دو فرمان از قوم خواسته میشود که رابطهای مبتنی بر توکل و پرستش صادقانه و وفادارانه با یهوه و فقط یهوه داشته باشند و هرگز به هیچ طریقی از او صورت نسازند و بدینسان او را از عالم خلقت نکشانند. یهوه خدایی متعال و مقدس است و هیچ پدیده مخلوقی نمیتواند صورت او باشد. فونراد در فصل چهارم به طرح و پاسخگویی به این پرسش برمیآید که مضمون فرامین داده شده به قوم چیست یا بهعبارتدیگر قوم چگونه این فرامین را میفهمند. از نظر آنان این فرامین نمود اراده لطفآمیز و فیضبخش خداست؛ اراده بر اینکه قوم خود را از بندگی مصریان برهاند تا تحت حمایت کامل او زندگی کنند. قوم معتقدند اطاعت از فرامین و زیستن در محضر خداست که حیات راستین به بار میآورد. فرامین برای قوم نوعی فراخواناند، فراخوان به مقدسبودن و مقدسبودن یعنی قوم در تمام ساحات حیات و هستی خود صادقانه و وفادارانه طبق فرامین یهوه زندگی کنند. در فصل پنجم، تحقق وعدههای خدا به قوم بررسی میشود زیرا در عهدی که میان خدا و قوم بسته شده است، افزون بر مطالبات از قوم، وعدههای او به ایشان نیز آمده است. فونراد معتقد است که شش کتاب نخست مقدس عبرانی براساس طرح کلی وعده یهوه به قوم و تحقق از وعده نوشته شده است. یعنی در سفر پیدایش و در داستانهای پدران قوم میبینیم که یهوه به ایشان وعده سرزمین و اعقاب میدهد و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و پس از ایشان نیز تمام قوم به رهبری موسی و یوشع رهسپار سرزمین موعود میشوند که در نهایت در کتاب یوشع قوم این سرزمین را فتح میکنند و در آن ساکن میشوند. آنچه در طول سالهای دراز رهسپاری بهسوی سرزمین موعود مهم است و نقش تعیینکننده دارد، توکل و اتکای محض به قدرت و عنایت یهوه است.
عهد عتیق کتابی بسیار کهن است. نهتنها کهن است بلکه نگارش آن هم بسیار به طول انجامیده است. بسیاری از داستانهای مهم آن بارها و بارها نقل شده و در ادوار مختلف به نگارش درآمده است. طبیعتا در هر دورهای به فراخور فهم خود از داستان چیزی به آن افزوده شده است. این موضوع همانطورکه درباره موسی صدق میکند، درباره دیگر شخصیتهای بزرگ عهد عتیق هم صادق است. بیشتر آنچه از او میدانیم حاصل آثار کسانی است که نه در زمانه موسی بلکه در ادوار بعد از او میزیستهاند. در روایاتی که امروزه در اختیار داریم، سیمای موسی را آنگونه که در روح و ایمان همین ادوار انعکاس یافته است، میبینیم. کتاب «موسی» نوشته گرهارت فونراد که بهتازگی به همت نشر ققنوس منتشر شده نما و طرح مختصری از الهیات عهد عتیق ارائه میدهد. این کتاب اگر چه عنوان موسی را بر خود دارد، به تمامی به حیات موسی نمیپردازد بلکه آن را جزئی از سنت و تاریخ دین قوم اسرائیل میداند. کتاب از پنج فصل و دو مقدمه نویسنده و مترجمان، یک یادداشت ویراستار انگلیسی و یک پیشگفتار نویسنده تشکیل شده است. مترجمان در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهاند، ابتدا به معرفی نویسنده و در ادامه به معرفی فصول کتاب پرداختهاند. فونراد میگوید سنتها و داستانهای مربوط به موسی با وجود اهمیت فراوان شخصیت و حیات او، در اصل و اساس قالبی هستند برای طرح و روایت اعمال نجاتبخش عظیمی که خدا برای قوم خویش انجام داد. نویسنده در فصل نخست با تکیه بر تاریخ سنتهای مربوط به موسی، دو ویژگی اصلی او را شخصیتی به کلی بشری و برخوردار از مقام میانجی یا شفیع میداند. او با داشتن همین شخصیت تماما بشری است که روح خدا را دریافت میکند و مأمور هدایت قوم به سرزمین موعود میشود و باز به سبب داشتن همین شخصیت است که قوم در بعضی مواقع با او به جدال و مخالفت برمیخیزند و انکارش میکنند. افزونبراین، موسی میانجی خدا و قوم و شفیع قوم نزد خداست. او پیش از مرگ بارها نزد خدا شفاعت میکند تا گناهان قوم بخشوده شود و در نهایت نیز در سفر تثنیه میبینیم که تقاص گناهان قوم را میدهد تا ایشان بتوانند به سرزمین موعود وارد شوند و او خود در تنهایی و محروم از ورود به این سرزمین در موآب وفات مییابد. فونراد پس از معرفی کوتاه از شخصیت موسی، طرح کلی کتاب را پیش میگیرد و به موضوع انکشاف نفس خدا میپردازد و انکشاف نفس خدا عبارت از آن است که او در افعالش خود را میشناساند. افعال خدا نیز برآمده از اراده نجاتبخش اوست. او در این انکشاف نفس از اختفای خویش بیرون میآید تا در مقام خدایی رحیم و فعال برای نجات قوم خویش عمل کند. مسئلهای که در فصل سوم بررسی میشود این است که خدایی که اینک خود را شناسانده و برای قوم اعمالی نجاتبخش انجام داده است، از آنان مطالبه هم دارد، زیرا با ایشان رابطهای مبتنی بر عهد برقرار کرده است. خدا این مطالبات خود را در فرامین دهگانه بیان کرده است. فونراد معتقد است که از میان این فرامین، دو فرمان نخست اهمیت بیشتری دارند. در این دو فرمان از قوم خواسته میشود که رابطهای مبتنی بر توکل و پرستش صادقانه و وفادارانه با یهوه و فقط یهوه داشته باشند و هرگز به هیچ طریقی از او صورت نسازند و بدینسان او را از عالم خلقت نکشانند. یهوه خدایی متعال و مقدس است و هیچ پدیده مخلوقی نمیتواند صورت او باشد. فونراد در فصل چهارم به طرح و پاسخگویی به این پرسش برمیآید که مضمون فرامین داده شده به قوم چیست یا بهعبارتدیگر قوم چگونه این فرامین را میفهمند. از نظر آنان این فرامین نمود اراده لطفآمیز و فیضبخش خداست؛ اراده بر اینکه قوم خود را از بندگی مصریان برهاند تا تحت حمایت کامل او زندگی کنند. قوم معتقدند اطاعت از فرامین و زیستن در محضر خداست که حیات راستین به بار میآورد. فرامین برای قوم نوعی فراخواناند، فراخوان به مقدسبودن و مقدسبودن یعنی قوم در تمام ساحات حیات و هستی خود صادقانه و وفادارانه طبق فرامین یهوه زندگی کنند. در فصل پنجم، تحقق وعدههای خدا به قوم بررسی میشود زیرا در عهدی که میان خدا و قوم بسته شده است، افزون بر مطالبات از قوم، وعدههای او به ایشان نیز آمده است. فونراد معتقد است که شش کتاب نخست مقدس عبرانی براساس طرح کلی وعده یهوه به قوم و تحقق از وعده نوشته شده است. یعنی در سفر پیدایش و در داستانهای پدران قوم میبینیم که یهوه به ایشان وعده سرزمین و اعقاب میدهد و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و پس از ایشان نیز تمام قوم به رهبری موسی و یوشع رهسپار سرزمین موعود میشوند که در نهایت در کتاب یوشع قوم این سرزمین را فتح میکنند و در آن ساکن میشوند. آنچه در طول سالهای دراز رهسپاری بهسوی سرزمین موعود مهم است و نقش تعیینکننده دارد، توکل و اتکای محض به قدرت و عنایت یهوه است.