|

تراژدی بازیگوشانه اوریپید

شرق:‌ یونانیان آغازگر نخستین فرم ادبیات نمایشی یعنی تراژدی بودند. آشیل، سوفوكل و اوریپید به‌عنوان سه چهره درخشان تراژدی در یونان باستان و دوران طلایی درام یونان شناخته می‌شوند. اوریپید كه به لحاظ زمانی پس از آیسخولوس و سوفوكل قرار دارد، در یكی از سال‌های دهه 480 پیش از میلاد در بخش شرقی آتن متولد شد. امروز از زندگی اوریپید اطلاعات اندكی در دست است اما می‌دانیم كه نخستین نمایش‌نامه او، یك سال پس از مرگ آیسخولوس در سال 455 پیش از میلاد روی صحنه رفت و او مقام سوم را به دست آورد. در سال 441 پیش از میلاد، اوریپید به نخستین پیروزی‌اش دست یافت. از میان آثار اوریپید اینک تنها 19 اثر باقی مانده اما گفته می‌شود او بیش از 90 نمایش‌نامه نوشته است. دوران اوریپید دوران بحران و جنگ بود. در طول زندگی او یونان با كشورهای دیگر می‌جنگید یا در درون خودش جنگ در جریان بود. اوریپید در مقایسه با آیسخولوس و سوفوكل نمایش‌نامه‌نویس متفاوتی به شمار می‌رود؛ چرا‌كه او بیش از دیگر نویسندگان ادبیات كلاسیك یونان به مسائل زندگی روزمره توجه كرده است و همچنین به زندگی بردگان و مردم عادی هم توجه نشان داده است. منتقدان قدیم و معاصر، اوریپید را نمایش‌نامه‌نویسی سنت‌شكن، نوآور و نامتعارف دانسته‌اند.
تعدادی از نمایش‌نامه‌های اوریپید پیش‌ از این در قالب مجموعه‌ای با عنوان «کلاسیک یونانی» در نشر بیدگل با ترجمه غلامرضا شهبازی منتشر شده بود و به‌تازگی نیز نمایش‌نامه دیگری از او با نام «سیکلوپس» با ترجمه شهبازی در همین مجموعه منتشر شده است. پیرنگ این نمایش‌نامه بر اساس روایت مشهور این داستان که در سرود نهم اودیسه هومر نقل شده بنا شده است.
به پیوست ترجمه فارسی این نمایش‌نامه، نوشتاری از دیوید کنستان ترجمه شده که در آن توضیحاتی درباره این اثر آمده است. نویسنده این نوشتار توضیح داده زمانی که تراژدی در آتن کلاسیک اجرا می‌شد، هریک از سه درام‌پرداز شرکت‌کننده در مسابقه، در روزهای پیاپی، مجموعه‌ای از چهار نمایش‌نامه را با عنوان تریلوژی در جشنواره نمایشی مهم سال اجرا می‌کردند. سه تای اول تراژدی‌های کاملی بودند اما نمایش‌نامه چهارم با بقیه تفاوت داشت: «یک نمایش‌نامه ساتیر، روایتی ریشخندآمیز از اسطورهای سنتی، که به خاطر همسرایانی از ساتیرها یا شخصیت‌های نیمه‌انسانی -آنها از کمر به پایین بز یا اسب‌اند- به این نام خوانده می‌شدند، همسرایانی که مختص به این‌ گونه بودند (این احتمال هست که برخی نمایش‌‌های ساتیر فاقد ساتیرها بوده باشند، اما اگر چنین چیزی بوده، تعداد این موارد استثنا بسیار اندک بوده است). از قرار معلوم، پیش از آنکه تماشاگران برای ناهار به خانه بروند، با این تمهید حال‌و‌هوای عبوس تراژدی را از میان می‌بردند». منتقدی از یونان باستان ساتیر را تراژدی بازیگوشانه نام گذاشته است. با‌این‌حال دیوید کنستان می‌گوید شاید عنصر نقیضه در نمایش‌نامه ساتیر اهمیت بیشتری داشته باشد که «نه با ایجاد مضحکه یا واقعیت‌گریزی، بلکه با عرضه نوعی کامیابی شادی‌آور که در آن انسان به‌جای آنکه با خواری و خفت آنچه را خدایان نازل می‌کنند تاب آورد، خدا را نجات می‌دهد».
«سیکلوپس» اوریپید تنها نمایش‌نامه ساتیر است که به‌صورت کامل به جا مانده است و بر این اساس اگر این نمایش‌نامه را معیار قرار دهیم، می‌توان گفت که نمایش‌نامه‌های ساتیر کوتاه بودند:‌ «این نمایش‌نامه با داشتن بیش از هفتصد خط تقریبا نصف طول یک تراژدی یونانی معمولی‌ست، و طول آن به زحمت به یک نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای در صحنه مدرن می‌رسد. به نظر می‌رسد که معمولا رویدادها در مکانی دورافتاده -یک جزیره یا ساحلی متروک- اتفاق می‌افتاده است. جایی که احتمال برخورد با موجوداتی شبیه به پَن وجود دارد؛ در سیکلوپس، کنش در جزیره سیسیل، نزدیک کوه اتنا، آتش‌فشان بزرگی که در قرن پنجم پیش از میلاد بسیار ناگهانی فوران کرد، روی می‌دهد. اما این سیسیل واقعی زمان خود اوریپید نیست بلکه مکانی اسطوره‌ای است که غول‌های یک‌چشم عظیم‌الجثه در آنها سکونت دارند، غول‌هایی که در برخی روایت‌ها تصور بر این بود که آذرخش‌های زئوس را آهنگری کرده و می‌ساختند». اغلب مفسران نسخه اوریپید از داستان سیکلوپس را به‌عنوان «اقتباسی کمینه» از روایت هومری توصیف کرده‌اند که برای اجرا روی صحنه تنظیم شده است. اما دیوید کنستان می‌گوید که بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که انتقال داستان اساسا دوشخصیتی «اودیسه»، که در آن اودیسئوس هیولای غول‌پیکر اما کله‌پوکی که او را به دام انداخته گول می‌زند، به یک ساختار روایتی سه‌سویه که ساتیرها را در خود جای می‌دهد، تأثیر عمیقی بر قصه می‌گذارد و نقش‌ها و وظایف تمامی بازیگران را دگرگون می‌سازد. به‌جای تقابل دوقطبی میان اودیسئوس و سیکلوپس هومر، اوریپید یک الگوی سه‌بخشی پیشنهاد می‌کند:‌ دو حد افراط که متأثر از یک حد میانه‌اند.

شرق:‌ یونانیان آغازگر نخستین فرم ادبیات نمایشی یعنی تراژدی بودند. آشیل، سوفوكل و اوریپید به‌عنوان سه چهره درخشان تراژدی در یونان باستان و دوران طلایی درام یونان شناخته می‌شوند. اوریپید كه به لحاظ زمانی پس از آیسخولوس و سوفوكل قرار دارد، در یكی از سال‌های دهه 480 پیش از میلاد در بخش شرقی آتن متولد شد. امروز از زندگی اوریپید اطلاعات اندكی در دست است اما می‌دانیم كه نخستین نمایش‌نامه او، یك سال پس از مرگ آیسخولوس در سال 455 پیش از میلاد روی صحنه رفت و او مقام سوم را به دست آورد. در سال 441 پیش از میلاد، اوریپید به نخستین پیروزی‌اش دست یافت. از میان آثار اوریپید اینک تنها 19 اثر باقی مانده اما گفته می‌شود او بیش از 90 نمایش‌نامه نوشته است. دوران اوریپید دوران بحران و جنگ بود. در طول زندگی او یونان با كشورهای دیگر می‌جنگید یا در درون خودش جنگ در جریان بود. اوریپید در مقایسه با آیسخولوس و سوفوكل نمایش‌نامه‌نویس متفاوتی به شمار می‌رود؛ چرا‌كه او بیش از دیگر نویسندگان ادبیات كلاسیك یونان به مسائل زندگی روزمره توجه كرده است و همچنین به زندگی بردگان و مردم عادی هم توجه نشان داده است. منتقدان قدیم و معاصر، اوریپید را نمایش‌نامه‌نویسی سنت‌شكن، نوآور و نامتعارف دانسته‌اند.
تعدادی از نمایش‌نامه‌های اوریپید پیش‌ از این در قالب مجموعه‌ای با عنوان «کلاسیک یونانی» در نشر بیدگل با ترجمه غلامرضا شهبازی منتشر شده بود و به‌تازگی نیز نمایش‌نامه دیگری از او با نام «سیکلوپس» با ترجمه شهبازی در همین مجموعه منتشر شده است. پیرنگ این نمایش‌نامه بر اساس روایت مشهور این داستان که در سرود نهم اودیسه هومر نقل شده بنا شده است.
به پیوست ترجمه فارسی این نمایش‌نامه، نوشتاری از دیوید کنستان ترجمه شده که در آن توضیحاتی درباره این اثر آمده است. نویسنده این نوشتار توضیح داده زمانی که تراژدی در آتن کلاسیک اجرا می‌شد، هریک از سه درام‌پرداز شرکت‌کننده در مسابقه، در روزهای پیاپی، مجموعه‌ای از چهار نمایش‌نامه را با عنوان تریلوژی در جشنواره نمایشی مهم سال اجرا می‌کردند. سه تای اول تراژدی‌های کاملی بودند اما نمایش‌نامه چهارم با بقیه تفاوت داشت: «یک نمایش‌نامه ساتیر، روایتی ریشخندآمیز از اسطورهای سنتی، که به خاطر همسرایانی از ساتیرها یا شخصیت‌های نیمه‌انسانی -آنها از کمر به پایین بز یا اسب‌اند- به این نام خوانده می‌شدند، همسرایانی که مختص به این‌ گونه بودند (این احتمال هست که برخی نمایش‌‌های ساتیر فاقد ساتیرها بوده باشند، اما اگر چنین چیزی بوده، تعداد این موارد استثنا بسیار اندک بوده است). از قرار معلوم، پیش از آنکه تماشاگران برای ناهار به خانه بروند، با این تمهید حال‌و‌هوای عبوس تراژدی را از میان می‌بردند». منتقدی از یونان باستان ساتیر را تراژدی بازیگوشانه نام گذاشته است. با‌این‌حال دیوید کنستان می‌گوید شاید عنصر نقیضه در نمایش‌نامه ساتیر اهمیت بیشتری داشته باشد که «نه با ایجاد مضحکه یا واقعیت‌گریزی، بلکه با عرضه نوعی کامیابی شادی‌آور که در آن انسان به‌جای آنکه با خواری و خفت آنچه را خدایان نازل می‌کنند تاب آورد، خدا را نجات می‌دهد».
«سیکلوپس» اوریپید تنها نمایش‌نامه ساتیر است که به‌صورت کامل به جا مانده است و بر این اساس اگر این نمایش‌نامه را معیار قرار دهیم، می‌توان گفت که نمایش‌نامه‌های ساتیر کوتاه بودند:‌ «این نمایش‌نامه با داشتن بیش از هفتصد خط تقریبا نصف طول یک تراژدی یونانی معمولی‌ست، و طول آن به زحمت به یک نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای در صحنه مدرن می‌رسد. به نظر می‌رسد که معمولا رویدادها در مکانی دورافتاده -یک جزیره یا ساحلی متروک- اتفاق می‌افتاده است. جایی که احتمال برخورد با موجوداتی شبیه به پَن وجود دارد؛ در سیکلوپس، کنش در جزیره سیسیل، نزدیک کوه اتنا، آتش‌فشان بزرگی که در قرن پنجم پیش از میلاد بسیار ناگهانی فوران کرد، روی می‌دهد. اما این سیسیل واقعی زمان خود اوریپید نیست بلکه مکانی اسطوره‌ای است که غول‌های یک‌چشم عظیم‌الجثه در آنها سکونت دارند، غول‌هایی که در برخی روایت‌ها تصور بر این بود که آذرخش‌های زئوس را آهنگری کرده و می‌ساختند». اغلب مفسران نسخه اوریپید از داستان سیکلوپس را به‌عنوان «اقتباسی کمینه» از روایت هومری توصیف کرده‌اند که برای اجرا روی صحنه تنظیم شده است. اما دیوید کنستان می‌گوید که بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که انتقال داستان اساسا دوشخصیتی «اودیسه»، که در آن اودیسئوس هیولای غول‌پیکر اما کله‌پوکی که او را به دام انداخته گول می‌زند، به یک ساختار روایتی سه‌سویه که ساتیرها را در خود جای می‌دهد، تأثیر عمیقی بر قصه می‌گذارد و نقش‌ها و وظایف تمامی بازیگران را دگرگون می‌سازد. به‌جای تقابل دوقطبی میان اودیسئوس و سیکلوپس هومر، اوریپید یک الگوی سه‌بخشی پیشنهاد می‌کند:‌ دو حد افراط که متأثر از یک حد میانه‌اند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها