|

اقتصاد ایران و واكسنی برای اعتمادسازی

‌ناصر ذاکری- ‌کارشناس اقتصادی

توسعه اقتصادی و دستیابی به پیشرفت همه‌جانبه در اصل محصول همکاری نزدیک شهروندان، فعالان اقتصادی و مدیران جامعه است و بی‌تردید این همکاری فقط در سایه اعتماد متقابل امکان بروز و ظهور خواهد داشت؛ به بیان دیگر، باید تصویری از حکمرانی در اذهان شهروندان ایجاد شود که همگان هم توان کارشناسی و تدبیر او و هم حسن‌نیت مجموعه را باور کنند. دولت و دولتمردان باید شهروندان را متقاعد کنند که جز بهبود امور جامعه و افزودن بر درجه رفاه و سربلندی آنان همّ و غم دیگری ندارند و از سوی دیگر، کارشان را به‌خوبی بلدند.‌ در جامعه‌ای که چنین اعتمادی وجود نداشته ‌باشد، کار بسیار دشوار خواهد بود. هر سیاست و تدبیری که مدیریت ارشد جامعه به کار گیرد، با مقاومت و بی‌اعتنایی و عدم همراهی شهروندان و فعالان اقتصادی بی‌نتیجه خواهد ماند.‌ نگاهی گذرا به شرایط امروز جامعه‌مان نشان می‌دهد که نوعی بی‌اعتمادی نسبت به عملکرد مدیران و متولیان امور در حوزه‌های مختلف شکل گرفته ‌است. در چنین شرایطی عجیب نیست که مشاهده می‌کنیم مثلا رئیس وقت کمیته امداد برای اینکه مخاطبان سخنش را باور کنند، به قسم حضرت عباس متوسل می‌شود، یا وزیر بهداشت و درمان برای اینکه شهروندان گفته‌های او درباره واکسن وارداتی را باور کنند، اعلام می‌کند که این واکسن را اول خود مسئولان و خانواده‌هایشان خواهند زد.

به‌راستی ما را چه شده‌ است؟
رفتار برخی مسئولان، بی‌توجهی به ضرورت اقناع شهروندان، بی‌اعتنایی به معیار شفافیت، رقابت مخرب سیاسی، توجه مفرط نهادهای عمومی به درآمدزایی و تجارت‌پیشگی، همه‌و‌همه دست‌به‌دست هم داده و به این بی‌اعتمادی و بدبینی دامن زده‌اند. گویی شهروندان و دولتمردان هر‌کدام دغدغه‌های خاص خودشان را دارند و فقط تمام تلاششان این است که خود را از کارهای طرف مقابل مصون دارند.‌ از یک‌ سال و اندی پیش که سیر صعودی شاخص‌های بورس توجه عموم مردم را جلب کرد، شاهد رونق معاملات سهام بودیم. دولت سهام خود در شرکت‌ها را عرضه کرد و مردم با ولع تمام اقدام به خرید سهام کردند. اگر در آن ایام مطالعه‌ای در باب تصورات و پیش‌بینی خریداران سهام از آینده بورس انجام می‌گرفت، می‌توانستیم شاهد حضور دو طرز تلقی در بین خریداران باشیم: گروه اول می‌پنداشتند دولت از تداوم رونق بورس حمایت خواهد کرد پس می‌توان به این بازار اعتماد و اقدام به سرمایه‌گذاری کرد؛ حتی اگر لازم باشد، برای تأمین منابع مالی لازم، فروش سایر انواع دارایی هم توجیه دارد. گروهی دیگر با قدری بدبینی معتقد بودند دولت برای مدتی کوتاه از رونق بورس حمایت خواهد کرد تا بتواند با فروش دارایی‌هایش کسری بودجه خود را تأمین کند و بعد از آن بورس را به حال خود رها خواهد کرد. آنان معتقد بودند، به‌اصطلاح تا تنور بورس داغ است باید نان بپزند و با دریافت اولین علائم از رفع مشکلات مالی دولت، به‌سرعت از بازار خارج بشوند.‌ با گذشت زمان و سقوط شاخص بورس گروه اول نیز با اعتمادی خدشه‌یافته به صف گروه دوم پیوستند. به بیان دیگر اتفاقی که در بورس اوراق بهادار در یک سال و اندی گذشته افتاده‌، نمونه‌ای بارز از بی‌تدبیری و اعتمادسوزی مسئولان است که شهروندان و دارایی‌هایشان را فقط در حد ابزاری برای رفع نیاز مالی نهاد متبوع خود می‌دانند و لطمه‌زدن به اعتماد مردم برای حل مشکلات کوتاه‌مدت دولت را مجاز و موجه می‌پندارند.‌ مورد قابل ‌تعمق دیگر، با انتشار اخبار مربوط به خرید واکسن وارداتی کرونا مطرح شد. اظهارنظرهای متناقض، اطلاع‌رسانی ناقص و تأیید و تکذیب‌های پی‌درپی شرایطی را ایجاد کرد که شهروندان باور کنند همان‌طورکه در شرایط دشوار تورم دورقمی کسی به فکرشان نیست و آنان را به حال خود رها کرده‌اند، در میدان سلامت هم مسئولان بیشتر از اینکه نگران سلامتی آنان باشند، به ملاحظات دیگر می‌اندیشند.

حال به این ملغمه عملکرد برخی رسانه‌های رسمی کشور را هم اضافه کنید که گویی تمام رسالتشان اثبات این نکته است که ما خوشبخت‌تر از سایر مردم دنیا هستیم. وقتی متولیان امر درمورد انجام یا انجام‌ندادن امری تصمیمی می‌گیرند، کمتر کسی به این موضوع می‌اندیشد که علت این تصمیم یک مطالعه کارشناسانه بوده ‌است. آنها در درجه اول به احتمال‌هایی نظیر صرفه‌جویی دولت و جبران کسری بودجه، حفظ منافع تجاری تولیدکنندگان یا احتمالا موارد دیگر فکر خواهند کرد. این شرایط، تبعاتی بسیار فراتر از شکست فلان جریان سیاسی و تصرف دولت یا مجلس توسط حزب رقیب به‌دنبال خواهد داشت. در سایه این وضعیت و با افول سرمایه‌های اجتماعی، در سالیان آینده رشد اقتصادی کشور با دشواری‌هایی به‌مراتب بیشتر روبه‌رو خواهد شد؛ فرار سرمایه و خروج نخبگان از کشور شدت و سرعت بیشتر خواهد گرفت و جامعه خسارتی جدی را تحمل خواهد کرد.
امروز وظیفه همه سیاست‌مداران، سخنوران و نخبگان دلسوز جامعه که آرزوی توسعه همه‌جانبه ایران را دارند، این است که به‌قدر وسع خود برای مبارزه با این اعتمادسوزی تلاش کنند و دولت و نهادهای عمومی را وادار کنند تا با محرم و صاحب حق تلقی‌کردن مردم، دیوار بلند بی‌اعتمادی بین مردم و خود را تخریب کنند. مسئولان باید این واقعیت را بپذیرند که شهروندان سهام‌داران جامعه‌اند و آنان حق دارند درباره آنچه مربوط به سرنوشت آینده کشورشان است، به بهترین نحو و با صریح‌ترین شیوه بیان بشنوند.

توسعه اقتصادی و دستیابی به پیشرفت همه‌جانبه در اصل محصول همکاری نزدیک شهروندان، فعالان اقتصادی و مدیران جامعه است و بی‌تردید این همکاری فقط در سایه اعتماد متقابل امکان بروز و ظهور خواهد داشت؛ به بیان دیگر، باید تصویری از حکمرانی در اذهان شهروندان ایجاد شود که همگان هم توان کارشناسی و تدبیر او و هم حسن‌نیت مجموعه را باور کنند. دولت و دولتمردان باید شهروندان را متقاعد کنند که جز بهبود امور جامعه و افزودن بر درجه رفاه و سربلندی آنان همّ و غم دیگری ندارند و از سوی دیگر، کارشان را به‌خوبی بلدند.‌ در جامعه‌ای که چنین اعتمادی وجود نداشته ‌باشد، کار بسیار دشوار خواهد بود. هر سیاست و تدبیری که مدیریت ارشد جامعه به کار گیرد، با مقاومت و بی‌اعتنایی و عدم همراهی شهروندان و فعالان اقتصادی بی‌نتیجه خواهد ماند.‌ نگاهی گذرا به شرایط امروز جامعه‌مان نشان می‌دهد که نوعی بی‌اعتمادی نسبت به عملکرد مدیران و متولیان امور در حوزه‌های مختلف شکل گرفته ‌است. در چنین شرایطی عجیب نیست که مشاهده می‌کنیم مثلا رئیس وقت کمیته امداد برای اینکه مخاطبان سخنش را باور کنند، به قسم حضرت عباس متوسل می‌شود، یا وزیر بهداشت و درمان برای اینکه شهروندان گفته‌های او درباره واکسن وارداتی را باور کنند، اعلام می‌کند که این واکسن را اول خود مسئولان و خانواده‌هایشان خواهند زد.

به‌راستی ما را چه شده‌ است؟
رفتار برخی مسئولان، بی‌توجهی به ضرورت اقناع شهروندان، بی‌اعتنایی به معیار شفافیت، رقابت مخرب سیاسی، توجه مفرط نهادهای عمومی به درآمدزایی و تجارت‌پیشگی، همه‌و‌همه دست‌به‌دست هم داده و به این بی‌اعتمادی و بدبینی دامن زده‌اند. گویی شهروندان و دولتمردان هر‌کدام دغدغه‌های خاص خودشان را دارند و فقط تمام تلاششان این است که خود را از کارهای طرف مقابل مصون دارند.‌ از یک‌ سال و اندی پیش که سیر صعودی شاخص‌های بورس توجه عموم مردم را جلب کرد، شاهد رونق معاملات سهام بودیم. دولت سهام خود در شرکت‌ها را عرضه کرد و مردم با ولع تمام اقدام به خرید سهام کردند. اگر در آن ایام مطالعه‌ای در باب تصورات و پیش‌بینی خریداران سهام از آینده بورس انجام می‌گرفت، می‌توانستیم شاهد حضور دو طرز تلقی در بین خریداران باشیم: گروه اول می‌پنداشتند دولت از تداوم رونق بورس حمایت خواهد کرد پس می‌توان به این بازار اعتماد و اقدام به سرمایه‌گذاری کرد؛ حتی اگر لازم باشد، برای تأمین منابع مالی لازم، فروش سایر انواع دارایی هم توجیه دارد. گروهی دیگر با قدری بدبینی معتقد بودند دولت برای مدتی کوتاه از رونق بورس حمایت خواهد کرد تا بتواند با فروش دارایی‌هایش کسری بودجه خود را تأمین کند و بعد از آن بورس را به حال خود رها خواهد کرد. آنان معتقد بودند، به‌اصطلاح تا تنور بورس داغ است باید نان بپزند و با دریافت اولین علائم از رفع مشکلات مالی دولت، به‌سرعت از بازار خارج بشوند.‌ با گذشت زمان و سقوط شاخص بورس گروه اول نیز با اعتمادی خدشه‌یافته به صف گروه دوم پیوستند. به بیان دیگر اتفاقی که در بورس اوراق بهادار در یک سال و اندی گذشته افتاده‌، نمونه‌ای بارز از بی‌تدبیری و اعتمادسوزی مسئولان است که شهروندان و دارایی‌هایشان را فقط در حد ابزاری برای رفع نیاز مالی نهاد متبوع خود می‌دانند و لطمه‌زدن به اعتماد مردم برای حل مشکلات کوتاه‌مدت دولت را مجاز و موجه می‌پندارند.‌ مورد قابل ‌تعمق دیگر، با انتشار اخبار مربوط به خرید واکسن وارداتی کرونا مطرح شد. اظهارنظرهای متناقض، اطلاع‌رسانی ناقص و تأیید و تکذیب‌های پی‌درپی شرایطی را ایجاد کرد که شهروندان باور کنند همان‌طورکه در شرایط دشوار تورم دورقمی کسی به فکرشان نیست و آنان را به حال خود رها کرده‌اند، در میدان سلامت هم مسئولان بیشتر از اینکه نگران سلامتی آنان باشند، به ملاحظات دیگر می‌اندیشند.

حال به این ملغمه عملکرد برخی رسانه‌های رسمی کشور را هم اضافه کنید که گویی تمام رسالتشان اثبات این نکته است که ما خوشبخت‌تر از سایر مردم دنیا هستیم. وقتی متولیان امر درمورد انجام یا انجام‌ندادن امری تصمیمی می‌گیرند، کمتر کسی به این موضوع می‌اندیشد که علت این تصمیم یک مطالعه کارشناسانه بوده ‌است. آنها در درجه اول به احتمال‌هایی نظیر صرفه‌جویی دولت و جبران کسری بودجه، حفظ منافع تجاری تولیدکنندگان یا احتمالا موارد دیگر فکر خواهند کرد. این شرایط، تبعاتی بسیار فراتر از شکست فلان جریان سیاسی و تصرف دولت یا مجلس توسط حزب رقیب به‌دنبال خواهد داشت. در سایه این وضعیت و با افول سرمایه‌های اجتماعی، در سالیان آینده رشد اقتصادی کشور با دشواری‌هایی به‌مراتب بیشتر روبه‌رو خواهد شد؛ فرار سرمایه و خروج نخبگان از کشور شدت و سرعت بیشتر خواهد گرفت و جامعه خسارتی جدی را تحمل خواهد کرد.
امروز وظیفه همه سیاست‌مداران، سخنوران و نخبگان دلسوز جامعه که آرزوی توسعه همه‌جانبه ایران را دارند، این است که به‌قدر وسع خود برای مبارزه با این اعتمادسوزی تلاش کنند و دولت و نهادهای عمومی را وادار کنند تا با محرم و صاحب حق تلقی‌کردن مردم، دیوار بلند بی‌اعتمادی بین مردم و خود را تخریب کنند. مسئولان باید این واقعیت را بپذیرند که شهروندان سهام‌داران جامعه‌اند و آنان حق دارند درباره آنچه مربوط به سرنوشت آینده کشورشان است، به بهترین نحو و با صریح‌ترین شیوه بیان بشنوند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها