زنکشی به روایت رسانهها در سال 99
نیلوفر حامدی
آخرین ماه بهار بود و به رسم هر سال، منتظر نشسته بود تا امتحانات پایان ترم به اتمام برسد. احتمالا برنامههای زیادی برای تابستانش داشت؛ نوجوانی است و رؤیاپردازیهایش. ابرهای رؤیایی بالای سر او اما عمرشان کوتاه بود. دست پدر، به دختر اجازه نداد تا سوار بر ابر رؤیاهایش پرواز کند؛ سرش را برید و تنش را زیر تلی از خاک دفن کرد. داستان رومینا و سرانجامش، زمستان پرسوزی بود که بهار سال 99 را ماتمزده کرد. رومینا اشرفی، دختری که هنوز یک ربع کامل زندگی را ندیده و نچشیده بود، به دست داس پدر، محکوم به مرگ شد. او را به حکم غیرت و ناموس مردانه خود کشتند و مادر عزادار حالا ماههاست که بدون دخترش روزگار میگذراند. طبق آخرین اخبار از پرونده قتل رومینا، حکم 9 سال زندان برای قاتل در نظر گرفته شده که تقیریبا اشد مجازات است. اشد مجازات برای مرد خانوادهای که دست به قتل زن یا فرزندش بزند، نه قصاص، بلکه سه تا 10 سال زندان و همچنین تبعید است. قانون در ایران پدر را ولی دم میداند و در صورتی که همین ولی دم قاتل شود، حکمش با سایر قاتلها مساوی نیست؛ این در حالی است که اگر مادر چنین جرمی مرتکب شود، اعدام در انتظارش خواهد بود. چندروزی از حادثه رومینا نگذشته و هنوز فضای جامعه در بهت این خبر بود که تیتری دیگر، از یک زنکشی جدید در گوشه دیگری از کشور خبر داد. ساعت ۲۲:۳۰ یکشنبهشب ۲۵ خرداد امسال، جوان ۲۳سالهای با دردستداشتن چاقوی خونین با حضور در کلانتری۱۱ ولیعصر آبادان ادعا کرد به دلیل خیانت همسرش، او را کشته است. جوان آبادانی به مأموران گفت: سر زن ۱۹سالهاش به نام فاطمه برحی را از تنش جدا کرده و در منطقه بهار ۵۶ در کنار رودخانه بهمنشیر رها کرده است. نکته درخورتوجه این است که زنکشی و خشونت علیه زنان در این خانواده سابقه طولانی داشت. در تحقیقات این پرونده مشخص شد برادرشوهر فاطمه نیز سالها قبل با خواهر او ازدواج کرده است. خواهر فاطمه از همان روزهای نخست زندگیاش بارها هدف ضربوشتم قرار گرفته و حتی فرزندش را زیر بار کتک سقط کرده است. همچنین در بررسیهای بیشتر مشخص شد عمه فاطمه سالها قبل به خاطر اینکه همسرش به حبس ابد محکوم شده بود، تصمیم به جدایی میگیرد که گویا پدرشوهر فاطمه برحی که عمویش است، با برچسب خیانت خواهرش، دست به قتل او زده و سرش را بریده و پس از سالها زندان آزاد شده است.
فاطمه برحی که به زور تن به این ازدواج اجباری داده، پس از مراسم عقد همراه یکی از دوستانش که دختر جوانی است، به مشهد فرار کرده و در آنجا زندگی پنهانی داشته است که شوهر وی موفق به پیداکردن محل زندگی همسرش شده و او را به آبادان بازگردانده است.
پدر فاطمه برحی که احتمال میداد دخترش سرنوشت مرگباری همچون خواهرش خواهد داشت، مثل پدر رومینا اشرفی، یک سم تهیه کرده و قصد دادن آن به دختر را داشته تا با مرگ آسانتری به خواب ابدی برود که مادر با اطلاع از اقدام شوهرش مانع کار او میشود. این دو خبر اما انگار کافی نبود که شامگاه 26 خرداد، یک زنکشی دیگر هم رخ داد. این بار در کرمان، پدری دخترش را با یک تبر به قتل رساند و بدنش را در بیابانهای اطراف روستا رها کرد. دختر 23ساله که بارها از پدرش کتک خورده بود، این بار برای همیشه از این دنیا رفت. خبر سه دختری که در خرداد سال 99 و به دست مردان خانواده خود کشته شدند، احساسات عمومی را بهشدت جریحهدار کرد، اما رومینا، فاطمه و ریحانه، اولین قربانیان خشونت خانگی نبودند؛ همانطور که مرگ آنها، پایانی بر این پرونده نشد. سونیا در سردشت، وفا در سقز، شیدا در اصفهان، سرگل در سنندج، زهرا در بوشهر و نامهای دیگری که در ماههای اخیر خبر قتلشان به دست مردان خانواده به گوش رسیده، بخش کوچکی از حقیقت پنهان خشونت علیه زنان را نشان میدهد. چه بسیار زنانی که جان میدهند و خبرشان به گوش کسی نمیرسد. چه بسیار زنانی که شکنجه میشوند، اما
با هزاران آسیب جسمی و روحی از مرگ رهایی مییابند و کسی خبری از آنها ندارد. زنانی که اسید روی صورتشان نقش میبندد و تا همیشه، رد لبخند را از آنها میرباید. زنانی که چاقو و کمربند سهمشان از زندگی میشود و صدایشان زیر درد هرروزهشان خفه میشود.
آخرین ماه بهار بود و به رسم هر سال، منتظر نشسته بود تا امتحانات پایان ترم به اتمام برسد. احتمالا برنامههای زیادی برای تابستانش داشت؛ نوجوانی است و رؤیاپردازیهایش. ابرهای رؤیایی بالای سر او اما عمرشان کوتاه بود. دست پدر، به دختر اجازه نداد تا سوار بر ابر رؤیاهایش پرواز کند؛ سرش را برید و تنش را زیر تلی از خاک دفن کرد. داستان رومینا و سرانجامش، زمستان پرسوزی بود که بهار سال 99 را ماتمزده کرد. رومینا اشرفی، دختری که هنوز یک ربع کامل زندگی را ندیده و نچشیده بود، به دست داس پدر، محکوم به مرگ شد. او را به حکم غیرت و ناموس مردانه خود کشتند و مادر عزادار حالا ماههاست که بدون دخترش روزگار میگذراند. طبق آخرین اخبار از پرونده قتل رومینا، حکم 9 سال زندان برای قاتل در نظر گرفته شده که تقیریبا اشد مجازات است. اشد مجازات برای مرد خانوادهای که دست به قتل زن یا فرزندش بزند، نه قصاص، بلکه سه تا 10 سال زندان و همچنین تبعید است. قانون در ایران پدر را ولی دم میداند و در صورتی که همین ولی دم قاتل شود، حکمش با سایر قاتلها مساوی نیست؛ این در حالی است که اگر مادر چنین جرمی مرتکب شود، اعدام در انتظارش خواهد بود. چندروزی از حادثه رومینا نگذشته و هنوز فضای جامعه در بهت این خبر بود که تیتری دیگر، از یک زنکشی جدید در گوشه دیگری از کشور خبر داد. ساعت ۲۲:۳۰ یکشنبهشب ۲۵ خرداد امسال، جوان ۲۳سالهای با دردستداشتن چاقوی خونین با حضور در کلانتری۱۱ ولیعصر آبادان ادعا کرد به دلیل خیانت همسرش، او را کشته است. جوان آبادانی به مأموران گفت: سر زن ۱۹سالهاش به نام فاطمه برحی را از تنش جدا کرده و در منطقه بهار ۵۶ در کنار رودخانه بهمنشیر رها کرده است. نکته درخورتوجه این است که زنکشی و خشونت علیه زنان در این خانواده سابقه طولانی داشت. در تحقیقات این پرونده مشخص شد برادرشوهر فاطمه نیز سالها قبل با خواهر او ازدواج کرده است. خواهر فاطمه از همان روزهای نخست زندگیاش بارها هدف ضربوشتم قرار گرفته و حتی فرزندش را زیر بار کتک سقط کرده است. همچنین در بررسیهای بیشتر مشخص شد عمه فاطمه سالها قبل به خاطر اینکه همسرش به حبس ابد محکوم شده بود، تصمیم به جدایی میگیرد که گویا پدرشوهر فاطمه برحی که عمویش است، با برچسب خیانت خواهرش، دست به قتل او زده و سرش را بریده و پس از سالها زندان آزاد شده است.
فاطمه برحی که به زور تن به این ازدواج اجباری داده، پس از مراسم عقد همراه یکی از دوستانش که دختر جوانی است، به مشهد فرار کرده و در آنجا زندگی پنهانی داشته است که شوهر وی موفق به پیداکردن محل زندگی همسرش شده و او را به آبادان بازگردانده است.
پدر فاطمه برحی که احتمال میداد دخترش سرنوشت مرگباری همچون خواهرش خواهد داشت، مثل پدر رومینا اشرفی، یک سم تهیه کرده و قصد دادن آن به دختر را داشته تا با مرگ آسانتری به خواب ابدی برود که مادر با اطلاع از اقدام شوهرش مانع کار او میشود. این دو خبر اما انگار کافی نبود که شامگاه 26 خرداد، یک زنکشی دیگر هم رخ داد. این بار در کرمان، پدری دخترش را با یک تبر به قتل رساند و بدنش را در بیابانهای اطراف روستا رها کرد. دختر 23ساله که بارها از پدرش کتک خورده بود، این بار برای همیشه از این دنیا رفت. خبر سه دختری که در خرداد سال 99 و به دست مردان خانواده خود کشته شدند، احساسات عمومی را بهشدت جریحهدار کرد، اما رومینا، فاطمه و ریحانه، اولین قربانیان خشونت خانگی نبودند؛ همانطور که مرگ آنها، پایانی بر این پرونده نشد. سونیا در سردشت، وفا در سقز، شیدا در اصفهان، سرگل در سنندج، زهرا در بوشهر و نامهای دیگری که در ماههای اخیر خبر قتلشان به دست مردان خانواده به گوش رسیده، بخش کوچکی از حقیقت پنهان خشونت علیه زنان را نشان میدهد. چه بسیار زنانی که جان میدهند و خبرشان به گوش کسی نمیرسد. چه بسیار زنانی که شکنجه میشوند، اما
با هزاران آسیب جسمی و روحی از مرگ رهایی مییابند و کسی خبری از آنها ندارد. زنانی که اسید روی صورتشان نقش میبندد و تا همیشه، رد لبخند را از آنها میرباید. زنانی که چاقو و کمربند سهمشان از زندگی میشود و صدایشان زیر درد هرروزهشان خفه میشود.