|

مروري بر كتاب «پشت‌پرده کودتا؛ اوباش، فرصت‌طلبان، ارتشیان، جاسوسان» اثر علي رهنما

کودتای 28 مرداد: نقشه راه ده‌ها کودتای دیگر

امیررضا گلابی

کتاب‌های بسیاری در باب کودتای 28 مرداد نوشته شده است؛ تا جایی که شاید به جرئت بتوان گفت کمتر واقعه‌ای در ایران معاصر تا این حد مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است. باوجوداین، هنوز کتاب‌هایی منتشر می‌شود که خواندن آن کمک می‌کند زوایای جدیدی از این حادثه تاریخ‌ساز برای خواننده روشن شود. کتاب «پشت‌پرده کودتا» نوشته علی رهنما و با ترجمه خوب فریدون رشیدیان ازجمله این کتاب‌ها هستند.
رهنما در ابتدای کتاب به‌روشنی هدف خود را از نوشتن کتابی جدید درباره 28 مرداد روشن می‌کند. امری که خواننده، ولو خواننده‌ای آشنا با ماجرا را مجاب می‌کند به‌سادگی از کنار این کتاب نگذشته و به مطالعه آن بپردازد. مهم‌تر اینکه خواننده قطعا از این تصمیم پشیمان نخواهد شد و سبک گیرای کتاب در کنار شیوه خاص پرداختن به ماجرا بر صحت تصمیم خواننده گواهی خواهد داد. کتاب فوق با دقتی مثال‌زدنی به بررسی دقیق حوادثی می‌انجامد که از نهم اسفند تا بیست‌و‌هشتم مرداد ادامه یافت و در‌نهایت منجر به سقوط دولت مصدق شد. رهنما با نگاهی به دست‌اندرکاران اصلی کودتا به تحلیل روابط هر یک از نیروهای شبکه با یکدیگر پرداخته و با جزئیات به نقش افراد مؤثر می‌پردازد.
رهنما در پیش‌گفتار هدف خود را بدین‌گونه توصیف می‌کند: «این کتاب نه درباره مصدق است و نه فهرستی است از هدف‌های دولت او و دستاوردها یا شکست‌های این دولت، بلکه بیشتر پژوهشی است درباب سرنگونی مصدق و نیز در خصوص شرایط تحقق این سرگونی» (19) ازاین‌رو، تحقیق پیش‌رو برخلاف اکثر نوشته‌ها درباب مصدق نه به‌دنبال برشمردن دستاوردهای ملی‌شدن صنعت است و نه‌چندان درگیر واکاوی علل شکل‌گیری چنین جنبشی است. بلکه عمدتا به بررسی حوادث سه روز مهم و تاریخی منتهی به کودتا می‌پردازد. یعنی از زمان کودتای ناکام نخست در 25 مرداد تا کودتای موفق دوم در 28 مرداد. در کنار این دو روز مهم با اشاره‌ای گذرا به حوادث نهم اسفند به عنوان پیش‌زمینه ماجرا نیز خواننده را در جریان زمینه‌های شکل‌گیری کودتا قرار می‌دهد. در این بررسی، همان‌گونه که از عنوان فرعی کتاب مشخص است، تمرکز بر چهار گروه اصلی قرار دارد «اوباش، فرصت‌طلبان، ارتشیان و جاسوسان»، هرچند در خلال این کتاب خواننده متوجه خواهد شد این چهار گروه در برخی موارد با یکدیگر هم‌پوشانی داشته‌اند و در حقیقت شاید کلیدی‌ترین مهره‌های کودتا همان مهره‌هایی باشند که در دو یا چند گروه از این دسته‌ها دارای نفوذ بوده‌اند. از سوی دیگر، ویژگی مهم دیگر این کتاب تمرکز بیشتر بر نیروهای داخلی مؤثر در کودتاست. رهنما باوجود اذعان بر تأثیر نیروهای خارجی، تأکید می‌کند که موفقیت کودتای 28 مرداد عمدتا به‌دلیل کارکرد نیروهای داخلی‌ای بود که در عین وابستگی و پیروی از عوامل خارجی کودتا، نقشی تعین‌کننده در اجرای چنین نقشه‌ای داشتند. پرداختن به چنین امری شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب است.
تأکید بر این سه روز تاریخی منجر به شکل‌گیری تز مهم این کتاب می‌شود. یعنی بررسی دلیل شکست کودتای 25 مرداد و پیروزی کودتای متعاقب آن در 28 مرداد با بررسی نقش نیروهای داخلی مؤثر در این رویدادها. هدف رهنما این است که با دقت و با تحلیلی هوشمندانه به خواننده نشان بدهد چگونه هم‌افزایی و هم‌کاری این چهار گروه باعث شد جریانی که در 25 مرداد به بن‌بست رسید تنها ظرف سه روز توانست تجدید قوا کرده و به پیروزی برسد.
پیش‌درآمد: 9 اسفند
رهنما نخست با بررسی زمینه‌های کودتای 28 مرداد به تحلیل واکنش انگلیس به ملی‌شدن صنعت نفت می‌پردازد و از پیدایش مثلث شوم نیروهای خارجی، دربار و مخالفان داخلی مصدق خبر می‌دهد. او با یادآوری جرقه‌های کودتا در تظاهرات نهم اسفند خاطرنشان می‌کند که مخالفت با مصدق هم از‌سوی دربار هم از‌سوی سیاست‌مداران مخالف او که الزاما به دربار وابستگی نداشتند بر کسی پوشیده نبود. رابطه مصدق به‌تدریج با دربار رو به سردی گرایید؛ به‌طوری‌که در 30 بهمن 1331 مصدق با ارسال یادداشتی به شاه اعلام کرد «دیگر نمی‌تواند رفتار خصمانه شاه و دربارش را نسبت به دولت خود تحمل کند و در نتیجه، این توطئه‌ها را به آگاهی مردم خواهد رساند و در پنجم اسفند استعفا خواهد داد». (98) تهدید مصدق باعث شد شاه یک گام به عقب نشسته و ضمن اعلام حمایت خود از دولت مصدق ازطریق علا به مصدق اعلام کرد که حاضر است کشور را ترک کند و برای مدتی به صلاحدید مصدق در خارج بماند.
خروج شاه از کشور و حمایت او از مصدق ضربه مهمی به مخالفان مصدق بود. عدم استعفای مصدق باعث می‌شد نقشه‌های این گروه برای خلاصی از دست مصدق با شیوه‌ای کم‌هزینه به بن‌بست بخورد. از سوی دیگر، خروج شاه از ایران بر نگرانی ایشان بر تسلط کامل مصدق بر اوضاع دامن می‌زد. به این دلیل این گروه بر آن شدند ضمن جلوگیری از خروج شاه، با ساختن تصویر نخست‌وزیری قلدرمآب در برابر شاهی جوان و ضعیف به وجهه عمومی مصدق آسیب برسانند. لازم به یادآوری است که عموم هنوز ذهنیت مثبتی به سلطنت داشتند و خود مصدق نیز به‌دنبال مواجهه مستقیم با شاه نبود.
با اعلام تصمیم شاه به آیت‌الله کاشانی توسط علا، تیر مخالفان جهت خلاص‌شدن بدون دردسر از مصدق به سنگ خورد. به همین دلیل عده‌ای از مخالفان مصدق درصدد برآمدند با بسیج اوباش بازار را ولو به زور تعطیل کنند و ضمن راهپیمایی به حمایت از شاه جوان مقدمات عزل و حتی قتل او را فراهم کنند. عملیات فوق پیش‌تر با ربودن و سپس قتل تیمسار محمود افشارطوس، رئیس پلیس وقت تهران و ازجمله هواداران مصدق کلید خورده بود. گردهمایی و تظاهرات طرفداران شاه به‌دلیل عدم برنامه‌ریزی دقیق، فقدان حمایت نظامیان و حضور به‌موقع طرفداران مصدق در میدان، ناکام ماند و در روز 11 اسفند تهران کاملا به کنترل طرفداران مصدق درآمد.
گام اول: 25 مرداد
در بخش میانی کتاب رهنما به کودتای ناتمام نهم اسفند اشاره می‌کند. او با بررسی دلایل شکست این کودتا به ما نشان می‌دهد که شکست کودتای فوق هرچند در نظر اول برای مصدق یک پیروزی بود، اما با بررسی دقیق‌تر متوجه خواهیم شد که مثل یک بازی تمرینی نقش بسیار مهمی در آمادگی کودتاچیان برای اجرای نقشه‌شان در 28 اسفند داشت. شکست این کودتا عملا به کودتاچیان نقاط ضعف و قوت خود و مصدق را به‌خوبی نشان داد و برخلاف مصدق که ظاهرا نتوانست از این فرصت برای تجدید قوا استفاده کند، طراحان داخلی و خارجی کودتا به‌خوبی توانستند از این شکست درس بگیرند و مقدمات پیروزی چند روز بعد را آماده کنند.
ناکامی توطئه نهم اسفند باعث شد عوامل خارجی کودتا به سرکردگی سیا و اینتلیجنس‌سرویس تصمیم بگیرند مستقیما زمام امور را به دست گیرند. اتحاد سه‌جانبه‌ای از‌سوی شاه، چرچیل و آیزنهاور برای سرنگونی مصدق شکل گرفت. اتحادی که به گفته رهنما حول محور شبکه عمیق هواداران انگلیس در ایران و حمایت و پشتیبانی سازمان جاسوسی جوان اما ثروتمند آمریکا شکل گرفت. (137) از سوی دیگر ناکامی نهم اسفند به‌منزله آزمایشی بود که نقاط ضعف و قوت مخالفان و موافقان مصدق را به‌خوبی به محک آزمایش گذاشت.
انگلیس به‌طور مشخص دارای شبکه وسیعی از هواداران و سرسپردگانی بود که مستقیما بر آنها نظارت داشت و منویات خود را از‌طریق این شبکه اجرا می‌کرد. مشهورترین این افراد برادران رشیدیان بودند که ضمن نفوذ گسترده در میان سیاست‌مداران، بازاریان و اوباش از پشتوانه مالی بسیار خوبی نیز بهره می‌بردند. آمریکا نیز به‌رغم ورود دیرهنگام به عرصه سیاست ایران در‌مقایسه‌با انگلیس از مهره‌های ارزشمندی در میان مطبوعات و از آن مهم‌تر در ارتش نوسازی‌شده ایران برخوردار بود.
هماهنگی و همکاری این دو کشور در اجرای طرح کودتا به معنی هماهنگی و همکاری بین تمام نیروهای مخالف دولت مصدق از اوباش و سیاست‌مداران طرفدار سلطنت گرفته تا روزنامه‌نگاران مخالف مصدق و نظامیان وفادار به شاه بود. پشتیبانی نظامی و تبلیغاتی سیا در کنار بسیج نیروهای اوباش و سیاست‌مداران تحت نفوذ انگلیس فرصتی مناسب پدید آورد تا ضعف‌های توطئه نهم اسفند برطرف شده و زمینه برای کودتایی همه‌جانبه فراهم شود.
اما مشکل این کودتا به عقیده رهنما اعتماد‌به‌نفس بیش از حد طراحان خارجی به توان خود و ضعف برنامه‌ریزی ایشان به علاوه ناتوانی در سری نگاه‌داشتن طرح نظامی کودتا از‌سوی نظامیان بود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد هماهنگی چندانی بین نظامیان و سایر نیروهای درگیر کودتا نظیر اوباش وجود نداشت. دلیل اصلی این ناکامی به‌نظر رهنما لورفتن نقشه تحرک نظامی بود. (206) دلیل چنین امری توان نیروهای طرفدار مصدق و سازمان افسران حزب توده در شناسایی کودتا پیش از وقوع و جلوگیری از اجرای آن بود. از سوی دیگر تأکید و اعتماد بیش از حد به نیروهای نظامی باعث شده بود سایر نیروهای درگیر در کودتای دوم، عملا نقش چندانی در کودتای اول ایفا نکنند و عدم هم‌افزایی این نیروها در عمل باعث شد این کودتا پیش از شکل‌گیری با شکست مواجه شود. بسیاری از افسران درگیر کودتا از جمله نصیری دستگیر شدند و بدنه نظامی کودتا عملا از اجرای ادامه نقشه خود بازماندند.
گام دوم: 28 مرداد
در بخش اصلی کتاب که به بررسی کودتای 28 مرداد می‌پردازد متوجه می‌شویم که به نظر رهنما پاشنه آشیل کودتای 28 مرداد دقیقا همان نقطه قوتش بود. عملیاتی نظامی که به دقت طراحی شده بود اما به سبب همان دقت و جزئیات هرگونه نقص، ولو کوچک باعث می‌شد کل طرح به شکست بینجامد. (233) همین شکست باعث شد طراحان اصلی به این نتیجه برسند تا به دنبال نقشه‌ای منعطف‌تر و چندجانبه بروند که به‌طور همزمان در چند جبهه کار را به انجام برساند. از سوی دیگر بازگذاشتن دست عوامل داخلی و اعطای قدرت مانور بیشتر به ایشان باعث شد کسانی که نسبت‌به طراحان خارجی با وضعیت موجود آشنایی بهتری دارند عملا مدیریت عملیات را به دست گیرند، به همین سبب است که رهنما عنوان فصل هشتم خود را کودتایی محلی می‌گذارد، بدین معنی که طرح‌ریزی و اجرای این کودتا عمدتا به دست نیروهای داخلی بود تا عوامل خارجی.
بدین سبب کودتای 28 مرداد را می‌توان برایند نیروهای نهم اسفند و 25 مرداد دانست که در اتحادی شوم تصمیم به سرنگونی دولت ملی گرفتند و در این راه نیز موفق شدند. نیروهای فوق همان‌گونه که از عنوان کتاب مشخص است به چهار گروه تقسیم می‌شدند، اوباش، فرصت‌طلبان، ارتشیان و جاسوسان. گروه‌های فوق که در حرکت‌های پیشین به‌صورت جداگانه و غیرهماهنگ عمل کرده بودند، تحت هدایت و فرماندهی سیا و اینتلیجنس‌سرویس موفق شدند با استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر دست به اجرای طرحی بزنند که دو بار پیش از این ناکام مانده بود.
هرچند طراحان اصلی کودتا امید داشتند نیروهای مذهبی از ترس غلتیدن ایران به دامان کمونیسم به حمایت از آنها برخیزند اما از چهار ضلع مد نظر آنها تنها دو ضلع به اردوگاه ضد مصدق پیوستند. آیت‌الله بروجردی که امید اول کودتاچیان بود و در این چهارضلعی از بیشترین وزن برخوردار بود عملا تن به خواسته آنها نداد و از موضع‌گیری مستقیم علیه مصدق سر باز زد. نواب صفوی نیز ظاهرا به‌سبب استخاره‌ای که گرفته بود در کودتا راه سکوت در پیش گرفت.
به عقیده رهنما به‌رغم دستگیری برخی از عوامل نظامی درگیر در کودتای 25 مرداد، فرماندهان اصلی کودتا از جمله زاهدی که به نحوی رهبری کودتای دوم را در دست داشت کماکان آزاد بودند. از سوی دیگر لورفتن نقشه نظامیان در کودتای اول توسط افسران حزب توده و طرفداران مصدق باعث شد این‌بار دایره افراد مطلع از طرح نظامی تنگ‌تر شده و حفاظت دقیق‌تری از طرح نظامی کودتا صورت بگیرد. علاوه بر این، آزادبودن سران اصلی نظامی طراح کودتای اول عملا توانست تنها وقفه‌ای چندروزه در اجرای طرح دوم بیندازد و اجرای آن را با مشکل زیادی مواجه نکند. از سوی دیگر ترس و واهمه ایجادشده توسط تبلیغات شدید ضد مصدقی در چند روز اخیر در بدنه ارتش نسبت به سرنگونی نظام سلطنت باعث شده بود تا بسیاری از ارتشیان مردد یا دچار تردید شوند و در مقابل کودتاچیان دست به عملی نزنند یا به آنها پیوسته و از کودتا حمایت کنند.
نقش تبلیغات ضد مصدقی عمدتا بر عهده جاسوسانی بود که از سوی آمریکا هدایت می‌شدند و با نوشتن مقاله‌های تند به این ترس دامن می‌زدند. از سوی دیگر اوباش نیز با حمله به بازار و تخریب آن با ایجاد حس ناامنی، این‌گونه القا می‌کردند که این طرفداران مصدق هستند که سرمست از پیروزی در 25 مرداد درصدد انتقام از شاه هستند. هرچند برخی از نیروهای ضد سلطنت نیز با حمله به مجسمه‌های شاه و ایراد سخنان علیه سلطنت ناخواسته در این آتش می‌دمیدند.
گام آخر: موفقیت کودتا و سرنگونی مصدق
نطفه کودتا این‌بار شبیه نهم اسفند بسته شد. اوباش به سرکردگی طیب و طاهر حاج‌رضایی از یک‌سو و حسین اسماعیل‌پور معروف به حسین رمضون‌یخی و برادرش نقی از سوی دیگر از صبح 28 مرداد به راه افتادند. پیش‌تر شبکه جاسوسان آمریکایی بانفوذ در مطبوعات به آتش مخالفت با مصدق دامن زده بودند. القای حس ترس از قدرت‌گرفتن حزب توده و افتادن کشور به دست شوروی، ازدست‌رفتن سلطنت و در‌نهایت هرج‌ومرج ناشی از آن از جمله مهم‌ترین مواردی بود که این ضلع کودتا به‌خوبی از انجام آن برآمد. همین امر به‌علاوه غافلگیری طرفداران مصدقی که هنوز از پیروزی 25 اسفند خوشحال بودند و توهم پیروزی نهایی داشتند، باعث شده بود در عمل مقاومت چندانی در برابر ستون اوباش صورت نگیرد.
از سوی دیگر نظامیان نیز که رهبران اصلی خود را حفظ کرده بودند، به‌خوبی توانستند نقشه خود را این‌بار از دید طرفداران مصدق در ارتش مخفی نگاه دارند و در اجرای آن نیز به‌سرعت و دقت عمل کردند. به‌ویژه استفاده از تانک در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار بود، چون نیروهای مدافع مصدق توان مقابله با ادوات زرهی را نداشتند و از سوی دیگر رعب و وحشت ایجادشده توسط ستون‌های زرهی باعث می‌شد طرفداران مصدق نیز نتوانند از خود واکنش قابل توجهی نشان بدهند؛ برای مثال با وجود مقاومت دلیرانه نیروهای محافظ مصدق که بیش از هفت ساعت به طول انجامید، درنهایت سربازان محافظ مصدق نمی‌توانستد با سلاح سبک به مقابله با توپ‌های 75 میلی‌متری تانک‌ها بپردازند.
موفقیت کودتای 28 مرداد به‌دلیل تقسیم دقیق نیروهای کودتا در بین چند گروه تأثیرگذار و از سوی دیگر تشتت و بی‌برنامگی در اردوی مصدق بود. (443) همان‌طور‌که پیش‌تر گفته شد، مصدق نتوانست پتانسیل ایجاد‌شده در جنبش ملی‌شدن صنعت نفت را به جنبشی ماندگار و سازماندهی‌شده بدل کند. در مقابل نیروهای مخالف به‌خوبی توانسته بودند با وجود تفاوت برخی از مواضع حول محور سرنگونی مصدق به وحدت و همبستگی خوبی برسند و در تقسیم وظایف و نیروها نیز به‌خوبی عمل کردند. عامل دوم پیروزی کودتا ناتوانی مصدق در ایجاد ثبات بعد از کودتای 25 مرداد بود. جو اغتشاش به‌وجودآمده از 25 مرداد عملا به ضرر مصدق تمام شد. از یک سو طرفداران مصدق به حرکت‌های اعتراضی و شلوغی‌ها بی‌تفاوت شده بودند، کسانی که نهم اسفند با قدرت در دفاع از مصدق به خیابان‌ها آمده بودند اکنون شاهد آن بودند که هر روز و هر ساعت جماعتی در گوشه‌ای از شهر دست به اعتراض می‌زنند و دیگر برایشان این حرکت‌ها عادی شده بود. وضعیت بی‌ثبات این چند روز برای مخالفان نیز در حکم امداد غیبی بود، چون به‌خوبی می‌توانستند از اوضاع نابسامان امنیتی هم برای اجرای نقشه کودتا استفاده کنند هم برای ایجاد جو رعب و وحشت در دل مردم عادی. به نظر رهنما عدم ارتباط مستقیم مصدق از طریق ارسال بیانیه در این چند روز بر وخامت اوضاع افزود و عملا باعث گیجی و لختی طرفداران مصدق شد. (452)
از عوامل دیگر می‌توان به اعتماد بیش از حد مصدق به کسانی که در نهایت از پشت به او خنجر زدند و گوش‌نکردن به نصایح منتقدان در باب این اعتماد بی‌دلیل اشاره کرد، چیزی که رهنما از آن به‌عنوان «کله‌شقی» مصدق یاد می‌کند (455). مصدق که سیاست‌مداری کهنه‌کار و قانون‌مدار بود، با پیشینه زد‌و‌بندهای سیاسی در فضای ایران آشنا بود؛ اما رفتار او با متحدان سابقش چندان سیاست‌مدارانه نبود. او در عمل اکثر متحدانش را در جریان ملی‌شدن صنعت نفت از دست داد؛ مثلا «سازمان افسران ملی‌گرا» به مصدق پیشنهاد کرده بودند تا از تیمسار محمود امینی که افسری ورزیده و مجرب بود، در نقش رئیس ستاد ارتش استفاده کند؛ اما مصدق از تیمسار ریاحی استفاده کرد که در جریان کودتا از توان نظامی مناسب برای برخورد با نیروهای مخالف برخوردار نبود. (464) از سوی دیگر کودتای نخست به‌وضوح از تشکیل هسته‌ای سخت و منسجم علیه مصدق خبر می‌داد اما مصدق واکنش مناسبی برای مقابله با این هسته انجام نداد و صرفا با دستگیری تعداد اندکی از افسران رده دوم کودتا، غائله را تمام‌شده فرض کرد، افسرانی که در روز کودتای 28 مرداد به‌راحتی توانستند از بازداشت خلاص شوند و برخی از آنها به کودتاچیان پیوستند.
خاتمه: شکست مصدق و آغاز استبداد
این کتاب بیش از هر چیز حاکی از تنهایی مصدق است. تنهایی کسی که روزی تمام ایران به حمایتش پرداخته بود. مصدق در روزهای کودتا یار چندانی نداشت، حتی برخی از نزدیک‌ترین افرادش یا به او خیانت کردند یا واکنشی از خود نشان ندادند. تنهایی مصدق به حدی بود که در فاصله دو کودتا قادر نبود از هیچ راهی با شاه تماس بگیرد و به گفته پسرش دائما از خود سؤال می‌کرد «حالا چه کار کنم؟». (495) مصدق امیدوار بود بتواند شاه جوان را از تصمیم خود در حمایت از کودتاچیان منصرف کند، اما عملا هیچ راه ارتباطی با شاه نداشت.
شاید کمتر کودتایی در تاریخ تا این حد نه‌تنها روی یک کشور بلکه روی منطقه و حتی جهان تأثیر گذاشته باشد. شکست مصدق باعث شد شاه جوانی که نه لوازم و نه توان مستبدبودن داشت، یک‌باره به مستبدی تمام‌عیار تبدیل شود. ترس ازدست‌دادن قدرت منجر به این شد که عملا قانون اساسی مشروطه به حالت تعلیق درآمد و نخست‌وزیران بعدی چیزی بیش از مجری اوامر ملوکانه نباشند. با اینکه آمریکا و انگلیس با اجرای کودتا لطف بزرگی به شاه کردند، اما در درازمدت بر ترس او از بیگانگان دامن زدند. حالا شاه به‌خوبی متوجه شده بود که سلطنت خود را مدیون آنهاست و هم متوجه شده بود آمریکا و انگلیس تا چه حد در تغییر نقشه سیاسی کشورش قدرتمندند. این حس تحقیر در کنار پارانویای خیانت از جانب نزدیکان، باعث شد شاه همواره نسبت به حتی نزدیک‌ترین افراد خود بدبین باشد، خاصه اینکه آخرین سیاست‌مدار مستقل ایران همان مصدقی بود که برکنار کرده بود و باقی یا کمربسته آمریکا بودند یا انگلیس. کودتای 28 مرداد اولین کودتای طراحی‌شده توسط سیا بود و موفقیتش چندان به مذاق این سازمان جوان خوش آمد که بدل شد به نقشه راه ده‌ها کودتای دیگر علیه دولت‌های مستقل یا چپ‌گرا در جهان سوم توسط آمریکا. این کودتا هشداری هم بود به سایر دولت‌های مستقل که سودای استفاده از منابع ملی خود را داشتند. همان‌گونه که آبراهامیان در کتاب کودتا گفته بود، مشکل مالکیت منابع نبود، دعوا بر سر کنترل منابع بود. کشورهای مستعمره حق نداشتند کنترل منابع خود را بر عهده بگیرند.

کتاب‌های بسیاری در باب کودتای 28 مرداد نوشته شده است؛ تا جایی که شاید به جرئت بتوان گفت کمتر واقعه‌ای در ایران معاصر تا این حد مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است. باوجوداین، هنوز کتاب‌هایی منتشر می‌شود که خواندن آن کمک می‌کند زوایای جدیدی از این حادثه تاریخ‌ساز برای خواننده روشن شود. کتاب «پشت‌پرده کودتا» نوشته علی رهنما و با ترجمه خوب فریدون رشیدیان ازجمله این کتاب‌ها هستند.
رهنما در ابتدای کتاب به‌روشنی هدف خود را از نوشتن کتابی جدید درباره 28 مرداد روشن می‌کند. امری که خواننده، ولو خواننده‌ای آشنا با ماجرا را مجاب می‌کند به‌سادگی از کنار این کتاب نگذشته و به مطالعه آن بپردازد. مهم‌تر اینکه خواننده قطعا از این تصمیم پشیمان نخواهد شد و سبک گیرای کتاب در کنار شیوه خاص پرداختن به ماجرا بر صحت تصمیم خواننده گواهی خواهد داد. کتاب فوق با دقتی مثال‌زدنی به بررسی دقیق حوادثی می‌انجامد که از نهم اسفند تا بیست‌و‌هشتم مرداد ادامه یافت و در‌نهایت منجر به سقوط دولت مصدق شد. رهنما با نگاهی به دست‌اندرکاران اصلی کودتا به تحلیل روابط هر یک از نیروهای شبکه با یکدیگر پرداخته و با جزئیات به نقش افراد مؤثر می‌پردازد.
رهنما در پیش‌گفتار هدف خود را بدین‌گونه توصیف می‌کند: «این کتاب نه درباره مصدق است و نه فهرستی است از هدف‌های دولت او و دستاوردها یا شکست‌های این دولت، بلکه بیشتر پژوهشی است درباب سرنگونی مصدق و نیز در خصوص شرایط تحقق این سرگونی» (19) ازاین‌رو، تحقیق پیش‌رو برخلاف اکثر نوشته‌ها درباب مصدق نه به‌دنبال برشمردن دستاوردهای ملی‌شدن صنعت است و نه‌چندان درگیر واکاوی علل شکل‌گیری چنین جنبشی است. بلکه عمدتا به بررسی حوادث سه روز مهم و تاریخی منتهی به کودتا می‌پردازد. یعنی از زمان کودتای ناکام نخست در 25 مرداد تا کودتای موفق دوم در 28 مرداد. در کنار این دو روز مهم با اشاره‌ای گذرا به حوادث نهم اسفند به عنوان پیش‌زمینه ماجرا نیز خواننده را در جریان زمینه‌های شکل‌گیری کودتا قرار می‌دهد. در این بررسی، همان‌گونه که از عنوان فرعی کتاب مشخص است، تمرکز بر چهار گروه اصلی قرار دارد «اوباش، فرصت‌طلبان، ارتشیان و جاسوسان»، هرچند در خلال این کتاب خواننده متوجه خواهد شد این چهار گروه در برخی موارد با یکدیگر هم‌پوشانی داشته‌اند و در حقیقت شاید کلیدی‌ترین مهره‌های کودتا همان مهره‌هایی باشند که در دو یا چند گروه از این دسته‌ها دارای نفوذ بوده‌اند. از سوی دیگر، ویژگی مهم دیگر این کتاب تمرکز بیشتر بر نیروهای داخلی مؤثر در کودتاست. رهنما باوجود اذعان بر تأثیر نیروهای خارجی، تأکید می‌کند که موفقیت کودتای 28 مرداد عمدتا به‌دلیل کارکرد نیروهای داخلی‌ای بود که در عین وابستگی و پیروی از عوامل خارجی کودتا، نقشی تعین‌کننده در اجرای چنین نقشه‌ای داشتند. پرداختن به چنین امری شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب است.
تأکید بر این سه روز تاریخی منجر به شکل‌گیری تز مهم این کتاب می‌شود. یعنی بررسی دلیل شکست کودتای 25 مرداد و پیروزی کودتای متعاقب آن در 28 مرداد با بررسی نقش نیروهای داخلی مؤثر در این رویدادها. هدف رهنما این است که با دقت و با تحلیلی هوشمندانه به خواننده نشان بدهد چگونه هم‌افزایی و هم‌کاری این چهار گروه باعث شد جریانی که در 25 مرداد به بن‌بست رسید تنها ظرف سه روز توانست تجدید قوا کرده و به پیروزی برسد.
پیش‌درآمد: 9 اسفند
رهنما نخست با بررسی زمینه‌های کودتای 28 مرداد به تحلیل واکنش انگلیس به ملی‌شدن صنعت نفت می‌پردازد و از پیدایش مثلث شوم نیروهای خارجی، دربار و مخالفان داخلی مصدق خبر می‌دهد. او با یادآوری جرقه‌های کودتا در تظاهرات نهم اسفند خاطرنشان می‌کند که مخالفت با مصدق هم از‌سوی دربار هم از‌سوی سیاست‌مداران مخالف او که الزاما به دربار وابستگی نداشتند بر کسی پوشیده نبود. رابطه مصدق به‌تدریج با دربار رو به سردی گرایید؛ به‌طوری‌که در 30 بهمن 1331 مصدق با ارسال یادداشتی به شاه اعلام کرد «دیگر نمی‌تواند رفتار خصمانه شاه و دربارش را نسبت به دولت خود تحمل کند و در نتیجه، این توطئه‌ها را به آگاهی مردم خواهد رساند و در پنجم اسفند استعفا خواهد داد». (98) تهدید مصدق باعث شد شاه یک گام به عقب نشسته و ضمن اعلام حمایت خود از دولت مصدق ازطریق علا به مصدق اعلام کرد که حاضر است کشور را ترک کند و برای مدتی به صلاحدید مصدق در خارج بماند.
خروج شاه از کشور و حمایت او از مصدق ضربه مهمی به مخالفان مصدق بود. عدم استعفای مصدق باعث می‌شد نقشه‌های این گروه برای خلاصی از دست مصدق با شیوه‌ای کم‌هزینه به بن‌بست بخورد. از سوی دیگر، خروج شاه از ایران بر نگرانی ایشان بر تسلط کامل مصدق بر اوضاع دامن می‌زد. به این دلیل این گروه بر آن شدند ضمن جلوگیری از خروج شاه، با ساختن تصویر نخست‌وزیری قلدرمآب در برابر شاهی جوان و ضعیف به وجهه عمومی مصدق آسیب برسانند. لازم به یادآوری است که عموم هنوز ذهنیت مثبتی به سلطنت داشتند و خود مصدق نیز به‌دنبال مواجهه مستقیم با شاه نبود.
با اعلام تصمیم شاه به آیت‌الله کاشانی توسط علا، تیر مخالفان جهت خلاص‌شدن بدون دردسر از مصدق به سنگ خورد. به همین دلیل عده‌ای از مخالفان مصدق درصدد برآمدند با بسیج اوباش بازار را ولو به زور تعطیل کنند و ضمن راهپیمایی به حمایت از شاه جوان مقدمات عزل و حتی قتل او را فراهم کنند. عملیات فوق پیش‌تر با ربودن و سپس قتل تیمسار محمود افشارطوس، رئیس پلیس وقت تهران و ازجمله هواداران مصدق کلید خورده بود. گردهمایی و تظاهرات طرفداران شاه به‌دلیل عدم برنامه‌ریزی دقیق، فقدان حمایت نظامیان و حضور به‌موقع طرفداران مصدق در میدان، ناکام ماند و در روز 11 اسفند تهران کاملا به کنترل طرفداران مصدق درآمد.
گام اول: 25 مرداد
در بخش میانی کتاب رهنما به کودتای ناتمام نهم اسفند اشاره می‌کند. او با بررسی دلایل شکست این کودتا به ما نشان می‌دهد که شکست کودتای فوق هرچند در نظر اول برای مصدق یک پیروزی بود، اما با بررسی دقیق‌تر متوجه خواهیم شد که مثل یک بازی تمرینی نقش بسیار مهمی در آمادگی کودتاچیان برای اجرای نقشه‌شان در 28 اسفند داشت. شکست این کودتا عملا به کودتاچیان نقاط ضعف و قوت خود و مصدق را به‌خوبی نشان داد و برخلاف مصدق که ظاهرا نتوانست از این فرصت برای تجدید قوا استفاده کند، طراحان داخلی و خارجی کودتا به‌خوبی توانستند از این شکست درس بگیرند و مقدمات پیروزی چند روز بعد را آماده کنند.
ناکامی توطئه نهم اسفند باعث شد عوامل خارجی کودتا به سرکردگی سیا و اینتلیجنس‌سرویس تصمیم بگیرند مستقیما زمام امور را به دست گیرند. اتحاد سه‌جانبه‌ای از‌سوی شاه، چرچیل و آیزنهاور برای سرنگونی مصدق شکل گرفت. اتحادی که به گفته رهنما حول محور شبکه عمیق هواداران انگلیس در ایران و حمایت و پشتیبانی سازمان جاسوسی جوان اما ثروتمند آمریکا شکل گرفت. (137) از سوی دیگر ناکامی نهم اسفند به‌منزله آزمایشی بود که نقاط ضعف و قوت مخالفان و موافقان مصدق را به‌خوبی به محک آزمایش گذاشت.
انگلیس به‌طور مشخص دارای شبکه وسیعی از هواداران و سرسپردگانی بود که مستقیما بر آنها نظارت داشت و منویات خود را از‌طریق این شبکه اجرا می‌کرد. مشهورترین این افراد برادران رشیدیان بودند که ضمن نفوذ گسترده در میان سیاست‌مداران، بازاریان و اوباش از پشتوانه مالی بسیار خوبی نیز بهره می‌بردند. آمریکا نیز به‌رغم ورود دیرهنگام به عرصه سیاست ایران در‌مقایسه‌با انگلیس از مهره‌های ارزشمندی در میان مطبوعات و از آن مهم‌تر در ارتش نوسازی‌شده ایران برخوردار بود.
هماهنگی و همکاری این دو کشور در اجرای طرح کودتا به معنی هماهنگی و همکاری بین تمام نیروهای مخالف دولت مصدق از اوباش و سیاست‌مداران طرفدار سلطنت گرفته تا روزنامه‌نگاران مخالف مصدق و نظامیان وفادار به شاه بود. پشتیبانی نظامی و تبلیغاتی سیا در کنار بسیج نیروهای اوباش و سیاست‌مداران تحت نفوذ انگلیس فرصتی مناسب پدید آورد تا ضعف‌های توطئه نهم اسفند برطرف شده و زمینه برای کودتایی همه‌جانبه فراهم شود.
اما مشکل این کودتا به عقیده رهنما اعتماد‌به‌نفس بیش از حد طراحان خارجی به توان خود و ضعف برنامه‌ریزی ایشان به علاوه ناتوانی در سری نگاه‌داشتن طرح نظامی کودتا از‌سوی نظامیان بود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد هماهنگی چندانی بین نظامیان و سایر نیروهای درگیر کودتا نظیر اوباش وجود نداشت. دلیل اصلی این ناکامی به‌نظر رهنما لورفتن نقشه تحرک نظامی بود. (206) دلیل چنین امری توان نیروهای طرفدار مصدق و سازمان افسران حزب توده در شناسایی کودتا پیش از وقوع و جلوگیری از اجرای آن بود. از سوی دیگر تأکید و اعتماد بیش از حد به نیروهای نظامی باعث شده بود سایر نیروهای درگیر در کودتای دوم، عملا نقش چندانی در کودتای اول ایفا نکنند و عدم هم‌افزایی این نیروها در عمل باعث شد این کودتا پیش از شکل‌گیری با شکست مواجه شود. بسیاری از افسران درگیر کودتا از جمله نصیری دستگیر شدند و بدنه نظامی کودتا عملا از اجرای ادامه نقشه خود بازماندند.
گام دوم: 28 مرداد
در بخش اصلی کتاب که به بررسی کودتای 28 مرداد می‌پردازد متوجه می‌شویم که به نظر رهنما پاشنه آشیل کودتای 28 مرداد دقیقا همان نقطه قوتش بود. عملیاتی نظامی که به دقت طراحی شده بود اما به سبب همان دقت و جزئیات هرگونه نقص، ولو کوچک باعث می‌شد کل طرح به شکست بینجامد. (233) همین شکست باعث شد طراحان اصلی به این نتیجه برسند تا به دنبال نقشه‌ای منعطف‌تر و چندجانبه بروند که به‌طور همزمان در چند جبهه کار را به انجام برساند. از سوی دیگر بازگذاشتن دست عوامل داخلی و اعطای قدرت مانور بیشتر به ایشان باعث شد کسانی که نسبت‌به طراحان خارجی با وضعیت موجود آشنایی بهتری دارند عملا مدیریت عملیات را به دست گیرند، به همین سبب است که رهنما عنوان فصل هشتم خود را کودتایی محلی می‌گذارد، بدین معنی که طرح‌ریزی و اجرای این کودتا عمدتا به دست نیروهای داخلی بود تا عوامل خارجی.
بدین سبب کودتای 28 مرداد را می‌توان برایند نیروهای نهم اسفند و 25 مرداد دانست که در اتحادی شوم تصمیم به سرنگونی دولت ملی گرفتند و در این راه نیز موفق شدند. نیروهای فوق همان‌گونه که از عنوان کتاب مشخص است به چهار گروه تقسیم می‌شدند، اوباش، فرصت‌طلبان، ارتشیان و جاسوسان. گروه‌های فوق که در حرکت‌های پیشین به‌صورت جداگانه و غیرهماهنگ عمل کرده بودند، تحت هدایت و فرماندهی سیا و اینتلیجنس‌سرویس موفق شدند با استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر دست به اجرای طرحی بزنند که دو بار پیش از این ناکام مانده بود.
هرچند طراحان اصلی کودتا امید داشتند نیروهای مذهبی از ترس غلتیدن ایران به دامان کمونیسم به حمایت از آنها برخیزند اما از چهار ضلع مد نظر آنها تنها دو ضلع به اردوگاه ضد مصدق پیوستند. آیت‌الله بروجردی که امید اول کودتاچیان بود و در این چهارضلعی از بیشترین وزن برخوردار بود عملا تن به خواسته آنها نداد و از موضع‌گیری مستقیم علیه مصدق سر باز زد. نواب صفوی نیز ظاهرا به‌سبب استخاره‌ای که گرفته بود در کودتا راه سکوت در پیش گرفت.
به عقیده رهنما به‌رغم دستگیری برخی از عوامل نظامی درگیر در کودتای 25 مرداد، فرماندهان اصلی کودتا از جمله زاهدی که به نحوی رهبری کودتای دوم را در دست داشت کماکان آزاد بودند. از سوی دیگر لورفتن نقشه نظامیان در کودتای اول توسط افسران حزب توده و طرفداران مصدق باعث شد این‌بار دایره افراد مطلع از طرح نظامی تنگ‌تر شده و حفاظت دقیق‌تری از طرح نظامی کودتا صورت بگیرد. علاوه بر این، آزادبودن سران اصلی نظامی طراح کودتای اول عملا توانست تنها وقفه‌ای چندروزه در اجرای طرح دوم بیندازد و اجرای آن را با مشکل زیادی مواجه نکند. از سوی دیگر ترس و واهمه ایجادشده توسط تبلیغات شدید ضد مصدقی در چند روز اخیر در بدنه ارتش نسبت به سرنگونی نظام سلطنت باعث شده بود تا بسیاری از ارتشیان مردد یا دچار تردید شوند و در مقابل کودتاچیان دست به عملی نزنند یا به آنها پیوسته و از کودتا حمایت کنند.
نقش تبلیغات ضد مصدقی عمدتا بر عهده جاسوسانی بود که از سوی آمریکا هدایت می‌شدند و با نوشتن مقاله‌های تند به این ترس دامن می‌زدند. از سوی دیگر اوباش نیز با حمله به بازار و تخریب آن با ایجاد حس ناامنی، این‌گونه القا می‌کردند که این طرفداران مصدق هستند که سرمست از پیروزی در 25 مرداد درصدد انتقام از شاه هستند. هرچند برخی از نیروهای ضد سلطنت نیز با حمله به مجسمه‌های شاه و ایراد سخنان علیه سلطنت ناخواسته در این آتش می‌دمیدند.
گام آخر: موفقیت کودتا و سرنگونی مصدق
نطفه کودتا این‌بار شبیه نهم اسفند بسته شد. اوباش به سرکردگی طیب و طاهر حاج‌رضایی از یک‌سو و حسین اسماعیل‌پور معروف به حسین رمضون‌یخی و برادرش نقی از سوی دیگر از صبح 28 مرداد به راه افتادند. پیش‌تر شبکه جاسوسان آمریکایی بانفوذ در مطبوعات به آتش مخالفت با مصدق دامن زده بودند. القای حس ترس از قدرت‌گرفتن حزب توده و افتادن کشور به دست شوروی، ازدست‌رفتن سلطنت و در‌نهایت هرج‌ومرج ناشی از آن از جمله مهم‌ترین مواردی بود که این ضلع کودتا به‌خوبی از انجام آن برآمد. همین امر به‌علاوه غافلگیری طرفداران مصدقی که هنوز از پیروزی 25 اسفند خوشحال بودند و توهم پیروزی نهایی داشتند، باعث شده بود در عمل مقاومت چندانی در برابر ستون اوباش صورت نگیرد.
از سوی دیگر نظامیان نیز که رهبران اصلی خود را حفظ کرده بودند، به‌خوبی توانستند نقشه خود را این‌بار از دید طرفداران مصدق در ارتش مخفی نگاه دارند و در اجرای آن نیز به‌سرعت و دقت عمل کردند. به‌ویژه استفاده از تانک در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار بود، چون نیروهای مدافع مصدق توان مقابله با ادوات زرهی را نداشتند و از سوی دیگر رعب و وحشت ایجادشده توسط ستون‌های زرهی باعث می‌شد طرفداران مصدق نیز نتوانند از خود واکنش قابل توجهی نشان بدهند؛ برای مثال با وجود مقاومت دلیرانه نیروهای محافظ مصدق که بیش از هفت ساعت به طول انجامید، درنهایت سربازان محافظ مصدق نمی‌توانستد با سلاح سبک به مقابله با توپ‌های 75 میلی‌متری تانک‌ها بپردازند.
موفقیت کودتای 28 مرداد به‌دلیل تقسیم دقیق نیروهای کودتا در بین چند گروه تأثیرگذار و از سوی دیگر تشتت و بی‌برنامگی در اردوی مصدق بود. (443) همان‌طور‌که پیش‌تر گفته شد، مصدق نتوانست پتانسیل ایجاد‌شده در جنبش ملی‌شدن صنعت نفت را به جنبشی ماندگار و سازماندهی‌شده بدل کند. در مقابل نیروهای مخالف به‌خوبی توانسته بودند با وجود تفاوت برخی از مواضع حول محور سرنگونی مصدق به وحدت و همبستگی خوبی برسند و در تقسیم وظایف و نیروها نیز به‌خوبی عمل کردند. عامل دوم پیروزی کودتا ناتوانی مصدق در ایجاد ثبات بعد از کودتای 25 مرداد بود. جو اغتشاش به‌وجودآمده از 25 مرداد عملا به ضرر مصدق تمام شد. از یک سو طرفداران مصدق به حرکت‌های اعتراضی و شلوغی‌ها بی‌تفاوت شده بودند، کسانی که نهم اسفند با قدرت در دفاع از مصدق به خیابان‌ها آمده بودند اکنون شاهد آن بودند که هر روز و هر ساعت جماعتی در گوشه‌ای از شهر دست به اعتراض می‌زنند و دیگر برایشان این حرکت‌ها عادی شده بود. وضعیت بی‌ثبات این چند روز برای مخالفان نیز در حکم امداد غیبی بود، چون به‌خوبی می‌توانستند از اوضاع نابسامان امنیتی هم برای اجرای نقشه کودتا استفاده کنند هم برای ایجاد جو رعب و وحشت در دل مردم عادی. به نظر رهنما عدم ارتباط مستقیم مصدق از طریق ارسال بیانیه در این چند روز بر وخامت اوضاع افزود و عملا باعث گیجی و لختی طرفداران مصدق شد. (452)
از عوامل دیگر می‌توان به اعتماد بیش از حد مصدق به کسانی که در نهایت از پشت به او خنجر زدند و گوش‌نکردن به نصایح منتقدان در باب این اعتماد بی‌دلیل اشاره کرد، چیزی که رهنما از آن به‌عنوان «کله‌شقی» مصدق یاد می‌کند (455). مصدق که سیاست‌مداری کهنه‌کار و قانون‌مدار بود، با پیشینه زد‌و‌بندهای سیاسی در فضای ایران آشنا بود؛ اما رفتار او با متحدان سابقش چندان سیاست‌مدارانه نبود. او در عمل اکثر متحدانش را در جریان ملی‌شدن صنعت نفت از دست داد؛ مثلا «سازمان افسران ملی‌گرا» به مصدق پیشنهاد کرده بودند تا از تیمسار محمود امینی که افسری ورزیده و مجرب بود، در نقش رئیس ستاد ارتش استفاده کند؛ اما مصدق از تیمسار ریاحی استفاده کرد که در جریان کودتا از توان نظامی مناسب برای برخورد با نیروهای مخالف برخوردار نبود. (464) از سوی دیگر کودتای نخست به‌وضوح از تشکیل هسته‌ای سخت و منسجم علیه مصدق خبر می‌داد اما مصدق واکنش مناسبی برای مقابله با این هسته انجام نداد و صرفا با دستگیری تعداد اندکی از افسران رده دوم کودتا، غائله را تمام‌شده فرض کرد، افسرانی که در روز کودتای 28 مرداد به‌راحتی توانستند از بازداشت خلاص شوند و برخی از آنها به کودتاچیان پیوستند.
خاتمه: شکست مصدق و آغاز استبداد
این کتاب بیش از هر چیز حاکی از تنهایی مصدق است. تنهایی کسی که روزی تمام ایران به حمایتش پرداخته بود. مصدق در روزهای کودتا یار چندانی نداشت، حتی برخی از نزدیک‌ترین افرادش یا به او خیانت کردند یا واکنشی از خود نشان ندادند. تنهایی مصدق به حدی بود که در فاصله دو کودتا قادر نبود از هیچ راهی با شاه تماس بگیرد و به گفته پسرش دائما از خود سؤال می‌کرد «حالا چه کار کنم؟». (495) مصدق امیدوار بود بتواند شاه جوان را از تصمیم خود در حمایت از کودتاچیان منصرف کند، اما عملا هیچ راه ارتباطی با شاه نداشت.
شاید کمتر کودتایی در تاریخ تا این حد نه‌تنها روی یک کشور بلکه روی منطقه و حتی جهان تأثیر گذاشته باشد. شکست مصدق باعث شد شاه جوانی که نه لوازم و نه توان مستبدبودن داشت، یک‌باره به مستبدی تمام‌عیار تبدیل شود. ترس ازدست‌دادن قدرت منجر به این شد که عملا قانون اساسی مشروطه به حالت تعلیق درآمد و نخست‌وزیران بعدی چیزی بیش از مجری اوامر ملوکانه نباشند. با اینکه آمریکا و انگلیس با اجرای کودتا لطف بزرگی به شاه کردند، اما در درازمدت بر ترس او از بیگانگان دامن زدند. حالا شاه به‌خوبی متوجه شده بود که سلطنت خود را مدیون آنهاست و هم متوجه شده بود آمریکا و انگلیس تا چه حد در تغییر نقشه سیاسی کشورش قدرتمندند. این حس تحقیر در کنار پارانویای خیانت از جانب نزدیکان، باعث شد شاه همواره نسبت به حتی نزدیک‌ترین افراد خود بدبین باشد، خاصه اینکه آخرین سیاست‌مدار مستقل ایران همان مصدقی بود که برکنار کرده بود و باقی یا کمربسته آمریکا بودند یا انگلیس. کودتای 28 مرداد اولین کودتای طراحی‌شده توسط سیا بود و موفقیتش چندان به مذاق این سازمان جوان خوش آمد که بدل شد به نقشه راه ده‌ها کودتای دیگر علیه دولت‌های مستقل یا چپ‌گرا در جهان سوم توسط آمریکا. این کودتا هشداری هم بود به سایر دولت‌های مستقل که سودای استفاده از منابع ملی خود را داشتند. همان‌گونه که آبراهامیان در کتاب کودتا گفته بود، مشکل مالکیت منابع نبود، دعوا بر سر کنترل منابع بود. کشورهای مستعمره حق نداشتند کنترل منابع خود را بر عهده بگیرند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها