سایه سنگین کرونا بر سیستانوبلوچستان
زهرا روستا
چند روز پیش فیلمی از نیروهای جهادی مستقر در غسالخانه زاهدان منتشر شد که از غسالخانه بهعنوان خط مقدم کرونا یاد میکردند. اما آیا خط مقدم کرونا در غسالخانه است؟ با توجه به ظرفیت بسیار ناچیز زیرساختهای بهداشتی در این استان در همهگیری کرونا، تمرکز بر حوزه بهداشت و پیشگیری کرونا راهی بود که اگر جدی گرفته میشد، بخش درمان امروز با این مشکلات مواجه نمیشد. افزایش غربالگری، ایجاد محدودیت برای تجمعات انتخاباتی، مناسک دینی و مذهبی و حتی سختگیری برای استفاده از ماسک میتوانست از این فاجعه جلوگیری کند.
سیستانوبلوچستان با 47درصد، در رده آخر رعایت پروتکلهای بهداشتی است اما مقصر جلوهدادن مردم در این ماجرا از سوی مسئولان، سادهسازی مسئله است. از آغاز ورود بیماری کرونا جای برنامههای جدی و سختگیرانه برای پیشگیری خالی بود. فرهنگسازی فقط با تشویق مردم و پیامهای بهداشتی اتفاق نمیافتد بلکه نیاز به قانون و آموزش دارد. با بیعدالتی آموزشی در این استان و فاصله بسیار زیاد سرانه فضای آموزشی و امکانات تحصیلی، چطور میتوان انتظار داشت مسائل بهداشتی و فرهنگی برای مردم نهادینه شوند و فقط با پیامهای آموزشی نکات بهداشتی را رعایت کنند. در نقاطی از جنوب استان سرانه فضای آموزشی کمتر از یکمتر و حدود 52 سانتیمتر است. فراهمنبودن امکانات تحصیل، بسیاری از کودکان را از آموزش جدا میکند یا به سمت مکاتب دینی سوق میدهد. مکاتبی که آموزش بسیاری از مسائل بهداشتی در آنها جایگاهی ندارند. نرخ مرگومیر کودکان و مادران باردار شاخصی برای سنجش کیفیت یک نظام سلامت است. در استانی که بیشترین آمار مرگومیر کودکان زیر پنج سال و بالاترین رقم مرگومیر مادران باردار در آن ثبت شده است، مردم نیز یاد گرفتهاند مرگ را به قسمت و تقدیر حواله
کنند و نمیتوان انتظار داشت در این بحران، همگان از ماسک استفاده یا فاصله اجتماعی را رعایت کنند.
عدم مراجعه به پزشک و رویآوردن به درمانهای خانگی، طبیبان سنتی و محلی نیز سبب وخیمترشدن حال بیماران کرونایی شده است. یکی از مشکلات کادر درمان مراجعه دیرهنگام بیماران به مراکز درمانی است؛ بیمارانی که یا راهشان دور است یا درمان در منزل را به پزشک ترجیح دادهاند. گاهی بیماران در حادترین شرایط بیماری به اورژانس مراجعه میکنند. به گفته یکی از کارشناسان اورژانس بیشترین مراجعه به اورژانس یکی از بیمارستانهای زاهدان، نیمهشب و اوایل صبح بوده است. بیماران بدحالی که در منزل انواع و اقسام داروهای گیاهی را تجربه کردهاند و به نتیجه نرسیدهاند، با وخیمشدن حالشان ناچار به مراکز درمانی مراجعه میکنند. آموزش کم، اعتقادات مذهبی که سختیها را به قسمت و تقدیر یا آزمایش الهی ربط میدهد، در کنار بیاعتمادی مردم به سیستم بهداشت و درمان بر مشکلات امروز استان دامن زده است.
مسائل فرهنگی در واکسیناسیون کرونا نیز به چشم میخورد و بسیاری از افراد بهویژه در روستاهای جنوب استان از واکسن استقبال نکردهاند. فرهنگسازی از طریق معتمدمان محلی نیز وجود نداشت. چند روز بعد از همهگیری موج کرونای دلتا، مولوی عبدالحمید در یک ویدئو مردم را به استفاده از ماسک و تزریق واکسن تشویق کرد؛ اقدامی مثبت اما دیرهنگام. یکی از پیشکسوتان مرکز بهداشت استان، مشکل واکسیناسیون در استان را مشکلی قدیمی میداند و میگوید در دهه 60 و 70، گاهی خانوادههای روستایی از واکسیناسیون کودکان امتناع میکردند و در مواردی مجبور میشدیم با فشار نیروی انتظامی در روستاها کودکان را واکسینه کنیم. اگرچه واکسیناسیون کرونا در کل کشور بسیار کند و بیبرنامه صورت میگیرد اما مسئولان بهداشتی استان برای تزریق همین مقدار اندک نیز باید تلاش بیشتری کنند.
سایه کرونا بر سر سیستانوبلوچستان هر روز بیشتر سنگینی میکند و آمارها نشان میدهد که تا هفتههای آینده نیز باید شاهد شرایط بحرانی باشیم. در پی هر بحران در این استان، مردم و خیریههای زیادی برای کمکرسانی اعلام آمادگی میکنند. موضوع کمکهای مردمی و خیریهها، داستانی طولانی است که نیاز به بررسی بیشتری دارد. گاهی این کمکها بدون کارشناسی و توجه به مسائل زیرساختی تنها تسکینی کوتاهمدت هستند. از فردی که برای کودکان بلوچ کمپین کنسرو لوبیا راه میاندازد یا شومنی که میخواهد با آب معدنی مشکل آب سیستان را حل کند. در بحران کنونی نیز اگر کمکهای مردمی در جهت درست و کارشناسی قرار نگیرند، نتیجهبخش نخواهند بود. سازمانهای مردمنهاد میتوانند با هماهنگی پزشکان و متخصصان و ارزیابی نیازهای درمانی استان، در اسرع وقت اقدام به خرید و توزیع تجهیزات بیمارستانی کنند.
اگرچه نوبخت هم قول اختصاص بودجه صدمیلیاردتومانی برای ساخت بیمارستان در استان را داده است (قرار است 42 میلیاردتومان از این بودجه به علوم پزشکی زاهدان، 40 میلیارد تومان به علوم پزشکی ایرانشهر و 18 میلیاردتومان به دانشگاه علوم پزشکی زابل اختصاص یابد). اما مشخص نیست این بودجه چه زمانی قرار است تبدیل به تجهیزات شود؛ آنهم در شرایطی که گذشت هر دقیقه ممکن است به قیمت جان یک بیمار تمام شود. سختگیریهای کرونایی هم در بسیاری از شهرهای استان انجام نمیشود و خبر میرسد مراسم مذهبی و نماز جماعت در برخی مناطق همچنان برقرار است. از واکسیناسیون 50سالهها در استان نیز که وزارت بهداشت قول آن را داده بود، کماکان خبری نیست. شاید واکسیناسیون جمعیت قابلتوجهی از این استان از بحرانی که دیر یا زود کل کشور را فراخواهد گرفت، جلوگیری کند. عید قربان و پس از آن سوگواریهای محرم در راه است. اگر تجمعات این مناسبتها مانند تجمعات انتخاباتی کنترل نشود، معلوم نیست چند جان عزیز دیگر را از دست خواهیم داد.
رودخانه کاجو نماد سوءمدیریت در سیستانوبلوچستان است و سیستانوبلوچستان نمادی از اشتباهات مدیریتی در کشور. جنوب شرق بحرانها را پشتسر میگذارد، چیزهایی از دست میرود و چیزهایی میماند اما آنچه بعد از هر بحران بر جای میماند باید عمیقتر بررسی شود تا شاید روزی، عواملی که حوادث را در اینجا دردناکتر میکنند، برطرف شوند.
چند روز پیش فیلمی از نیروهای جهادی مستقر در غسالخانه زاهدان منتشر شد که از غسالخانه بهعنوان خط مقدم کرونا یاد میکردند. اما آیا خط مقدم کرونا در غسالخانه است؟ با توجه به ظرفیت بسیار ناچیز زیرساختهای بهداشتی در این استان در همهگیری کرونا، تمرکز بر حوزه بهداشت و پیشگیری کرونا راهی بود که اگر جدی گرفته میشد، بخش درمان امروز با این مشکلات مواجه نمیشد. افزایش غربالگری، ایجاد محدودیت برای تجمعات انتخاباتی، مناسک دینی و مذهبی و حتی سختگیری برای استفاده از ماسک میتوانست از این فاجعه جلوگیری کند.
سیستانوبلوچستان با 47درصد، در رده آخر رعایت پروتکلهای بهداشتی است اما مقصر جلوهدادن مردم در این ماجرا از سوی مسئولان، سادهسازی مسئله است. از آغاز ورود بیماری کرونا جای برنامههای جدی و سختگیرانه برای پیشگیری خالی بود. فرهنگسازی فقط با تشویق مردم و پیامهای بهداشتی اتفاق نمیافتد بلکه نیاز به قانون و آموزش دارد. با بیعدالتی آموزشی در این استان و فاصله بسیار زیاد سرانه فضای آموزشی و امکانات تحصیلی، چطور میتوان انتظار داشت مسائل بهداشتی و فرهنگی برای مردم نهادینه شوند و فقط با پیامهای آموزشی نکات بهداشتی را رعایت کنند. در نقاطی از جنوب استان سرانه فضای آموزشی کمتر از یکمتر و حدود 52 سانتیمتر است. فراهمنبودن امکانات تحصیل، بسیاری از کودکان را از آموزش جدا میکند یا به سمت مکاتب دینی سوق میدهد. مکاتبی که آموزش بسیاری از مسائل بهداشتی در آنها جایگاهی ندارند. نرخ مرگومیر کودکان و مادران باردار شاخصی برای سنجش کیفیت یک نظام سلامت است. در استانی که بیشترین آمار مرگومیر کودکان زیر پنج سال و بالاترین رقم مرگومیر مادران باردار در آن ثبت شده است، مردم نیز یاد گرفتهاند مرگ را به قسمت و تقدیر حواله
کنند و نمیتوان انتظار داشت در این بحران، همگان از ماسک استفاده یا فاصله اجتماعی را رعایت کنند.
عدم مراجعه به پزشک و رویآوردن به درمانهای خانگی، طبیبان سنتی و محلی نیز سبب وخیمترشدن حال بیماران کرونایی شده است. یکی از مشکلات کادر درمان مراجعه دیرهنگام بیماران به مراکز درمانی است؛ بیمارانی که یا راهشان دور است یا درمان در منزل را به پزشک ترجیح دادهاند. گاهی بیماران در حادترین شرایط بیماری به اورژانس مراجعه میکنند. به گفته یکی از کارشناسان اورژانس بیشترین مراجعه به اورژانس یکی از بیمارستانهای زاهدان، نیمهشب و اوایل صبح بوده است. بیماران بدحالی که در منزل انواع و اقسام داروهای گیاهی را تجربه کردهاند و به نتیجه نرسیدهاند، با وخیمشدن حالشان ناچار به مراکز درمانی مراجعه میکنند. آموزش کم، اعتقادات مذهبی که سختیها را به قسمت و تقدیر یا آزمایش الهی ربط میدهد، در کنار بیاعتمادی مردم به سیستم بهداشت و درمان بر مشکلات امروز استان دامن زده است.
مسائل فرهنگی در واکسیناسیون کرونا نیز به چشم میخورد و بسیاری از افراد بهویژه در روستاهای جنوب استان از واکسن استقبال نکردهاند. فرهنگسازی از طریق معتمدمان محلی نیز وجود نداشت. چند روز بعد از همهگیری موج کرونای دلتا، مولوی عبدالحمید در یک ویدئو مردم را به استفاده از ماسک و تزریق واکسن تشویق کرد؛ اقدامی مثبت اما دیرهنگام. یکی از پیشکسوتان مرکز بهداشت استان، مشکل واکسیناسیون در استان را مشکلی قدیمی میداند و میگوید در دهه 60 و 70، گاهی خانوادههای روستایی از واکسیناسیون کودکان امتناع میکردند و در مواردی مجبور میشدیم با فشار نیروی انتظامی در روستاها کودکان را واکسینه کنیم. اگرچه واکسیناسیون کرونا در کل کشور بسیار کند و بیبرنامه صورت میگیرد اما مسئولان بهداشتی استان برای تزریق همین مقدار اندک نیز باید تلاش بیشتری کنند.
سایه کرونا بر سر سیستانوبلوچستان هر روز بیشتر سنگینی میکند و آمارها نشان میدهد که تا هفتههای آینده نیز باید شاهد شرایط بحرانی باشیم. در پی هر بحران در این استان، مردم و خیریههای زیادی برای کمکرسانی اعلام آمادگی میکنند. موضوع کمکهای مردمی و خیریهها، داستانی طولانی است که نیاز به بررسی بیشتری دارد. گاهی این کمکها بدون کارشناسی و توجه به مسائل زیرساختی تنها تسکینی کوتاهمدت هستند. از فردی که برای کودکان بلوچ کمپین کنسرو لوبیا راه میاندازد یا شومنی که میخواهد با آب معدنی مشکل آب سیستان را حل کند. در بحران کنونی نیز اگر کمکهای مردمی در جهت درست و کارشناسی قرار نگیرند، نتیجهبخش نخواهند بود. سازمانهای مردمنهاد میتوانند با هماهنگی پزشکان و متخصصان و ارزیابی نیازهای درمانی استان، در اسرع وقت اقدام به خرید و توزیع تجهیزات بیمارستانی کنند.
اگرچه نوبخت هم قول اختصاص بودجه صدمیلیاردتومانی برای ساخت بیمارستان در استان را داده است (قرار است 42 میلیاردتومان از این بودجه به علوم پزشکی زاهدان، 40 میلیارد تومان به علوم پزشکی ایرانشهر و 18 میلیاردتومان به دانشگاه علوم پزشکی زابل اختصاص یابد). اما مشخص نیست این بودجه چه زمانی قرار است تبدیل به تجهیزات شود؛ آنهم در شرایطی که گذشت هر دقیقه ممکن است به قیمت جان یک بیمار تمام شود. سختگیریهای کرونایی هم در بسیاری از شهرهای استان انجام نمیشود و خبر میرسد مراسم مذهبی و نماز جماعت در برخی مناطق همچنان برقرار است. از واکسیناسیون 50سالهها در استان نیز که وزارت بهداشت قول آن را داده بود، کماکان خبری نیست. شاید واکسیناسیون جمعیت قابلتوجهی از این استان از بحرانی که دیر یا زود کل کشور را فراخواهد گرفت، جلوگیری کند. عید قربان و پس از آن سوگواریهای محرم در راه است. اگر تجمعات این مناسبتها مانند تجمعات انتخاباتی کنترل نشود، معلوم نیست چند جان عزیز دیگر را از دست خواهیم داد.
رودخانه کاجو نماد سوءمدیریت در سیستانوبلوچستان است و سیستانوبلوچستان نمادی از اشتباهات مدیریتی در کشور. جنوب شرق بحرانها را پشتسر میگذارد، چیزهایی از دست میرود و چیزهایی میماند اما آنچه بعد از هر بحران بر جای میماند باید عمیقتر بررسی شود تا شاید روزی، عواملی که حوادث را در اینجا دردناکتر میکنند، برطرف شوند.