سد چمشیر، فاجعهای بدتر از گتوند
حسین آخانی
یک سال و نیم پیش بود که مهندسی از یکی از شرکتهای مشاور سدسازی پشت اتاق کارم منتظر نشسته و خواستار گفتوگو با من بود. او خودش را معرفی نکرد؛ به من گفت یک خواهش دارم، بروید جلوی ساخت سد چمشیر را بگیرید. من تا آن زمان حتی نام چمشیر را نشنیده بودم. او مدارکی به من نشان داد که این سد هم در یک بستر گچی-نمکی در حال احداث است و از این نظر با گتوند تفاوتی ندارد. یک سال گذشت و باز سروکلهاش پیدا شد، مدارک بیشتری آورده بود، هرچه التماسش کردم مدارک و عکسها را به من نداد و نامش را نیز نگفت. او گفت همه این اسناد در وزارت نیرو موجود است. این بار جدیتر به آن فکر کردم و تصمیم گرفتم موضوع را با چند نفر از دوستانی که در صنعت آب میشناختم در میان بگذارم. برایم عجیب بود که بسیاری از آن خبر نداشتند. با مطالعات اولیهای که انجام دادم، مسئله را در رسانهها مطرح کردم. به محض انتشار اولین یادداشت، درهای زیادی به روی من گشوده شد. بسیاری با من تماس گرفتند و مقالات و گزارشاتشان را برایم فرستادند. دانستم که چندین متخصص حرفهای، باتجربه و دلسوز پیگیر این سد بودهاند، ولی با وجود تلاشهایشان، حتی با نامهنگاری به ریاستجمهوری وقت نتوانستهاند کاری کنند. کمکم سیل اسناد و مدارک علمی به سویم راه افتاد و عزم کردم ماجرا را پیگیری کنم. این اسناد را برای بعضی از مدیران وزارت نیرو فرستادم تا شاید قبل از آبگیری سد، عقلانیت بر پنهانکاری پیروز شود. تا آنجا که میدانم مکاتباتی در آخرین روزهای دولت روحانی انجام شد. تقریبا بخش عمده عمر کاری من مطالعه اکوسیستمهای شور، بیابانی و شبهبیابانی ایران بوده است. چند سالی است که بر تحقیقات رویشگاههای گچی متمرکز هستم. رویشگاههای گچی ایران در جهان بینظیرند و تابهحال تحقیقات جدی درباره آنها انجام نشده است. بالاخره برای زدن یک تیر و دو نشان عازم مناطق گچی سازند گچساران و حوضه رودخانههای زهره و مارون شدم. ابتدا در چهارم و پنجک آبانماه به منطقه لنده و برم الوان در استان کهگیلویهوبویراحمد رفتم. با وجود خشکسالی و اتمام فصل رویش، بهحدی از دیدن مناظر و عجایب گیاهی و زمینشناختی منطقه متعجب شدم که افسوس خوردم چرا تابهحال این بخش از سرزمین ایران را کمتر پژوهش کردهام.
در این منطقه بیشترین چاههای نفتی هم متمرکز است که معمولا سفرهای علمی با محدودیتهایی مواجه است. در تاریخ ششم و هفتم آبان در محدوده مخزن سد چمشیر و امتداد رودخانه زهره در قبل و بعد سد مشاهدات و مطالعات خود را انجام دادم. خوشبختانه حتی در محدوده سد کسی مزاحم ما نشد و من با آرامش توانستم آنچه میخواستم به دست بیاورم. ما گیاهشناسها، گاهی خیلی بهتر از زمینشناسها و هیدرولوژیستها میتوانیم از جنس زمین و شرایط آبی اطلاعات کسب کنیم. رویش هر گیاه برای ما مانند یک آزمایشگاه تحقیقاتی است. به محض آنکه پایم به محدوده مخزن رسید مانند فیثاغورس فریادم به هوا شد؛ یافتم! یافتم! اولین گیاهی که دیدم برایم بسیار آشنا بود. این گیاه گونهای از جنس پَرَند بود که سال گذشته از نزدیکی آن منطقه بهعنوان گونهای جدید برای علم گیاهشناسی به نام پَرَند زاگرس
(Pteropyrum zagricum) نامگذاری کرده و در ژورنال معتبر Botanical Journal of the Linnean Society منتشر کرده بودیم. کمی جلوتر رفتم به یک فروچاله بزرگ برخوردم که زمین گچی توسط آبهای سطحی شسته و سوراخهای عمیقی در زمین ایجاد کرده بود. کمی آن طرفتر پر بود از گونههای گیاهی بومی و انحصاری و جنگل زیبایی از کنار. به رودخانه زهره که رسیدم اشک در چشمانم جاری شد؛ مگر میشود کوچکترین علاقهای به این آب و خاک داشت و ارزیابی زیستمحیطی سدی را تأیید کرد که بدون شک میلیونها درخت گز و پده برای همیشه نابود خواهد کرد. با دستگاه هداستسنج شوری آب رودخانه را در فاصله دو کیلومتری از سازه اندازه گرفتم که عدد 2072 میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این میزان شوری، در لبه آب لبشور و شیرین است. دانش زیادی نیاز ندارد که با جمعشدن آب و تماس مستقیم با بسترهای بهشدت فرسایشپذیر و قابل انحلال سازند، شوری افزایش مییابد. اتفاقا یک روز قبل در تالاب برم الوان یک مورد کاملا طبیعی در بستری حتی صخرهایتر با قابلیت انحلال کمتر را با هدایت الکتریکی حدود هشت هزار میکروزیمنس اندازهگیری کرده بودم. اما اوج یافتههای این سفر در حدود
500 متری پشت سد و محلهایی بود که قبلا کارشناسان آنها را دیده و در گزارشهایشان آورده بودند. چشمه کاملا شوری را دیدم که شوری آب چشمه 72 هزار میکروزیمنس (هدایت الکتریکی آب دریا 50 هزار است)، یعنی 35 برابر شوری روردخانه زهره در داخل مخزن بود و حتی در یک نقطه هدایت الکتریکی 200 هزار میکروزیمنس یعنی صد برابر شوری رودخانه را اندازهگیری کردم. چندان تعجبآور نیست که شوری آب رودخانه زهره با عبور از این چشمه 400 میکروزیمنس افزایش پیدا میکند. ساخت سد چمشیر در سال 1393، در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی، درست در زمانی کلید خورد که رسانهها پر بود از انتقاد به بزرگترین رسوایی تاریخ مهندسی ایران که به قولی موزه عبرت سدسازی است. تاج سد چمشیر در تراز ارتفاعی 604 قرار دارد و ارتفاع آن ۱۵۵ متر است. قعر سد ۴۵۰ متر ارتفاع از سطح دریا دارد. ظرفیت سد در تراز نرمال دومیلیاردو 300 میلیون متر معکب است. صرفنظر از اثرات وحشتناک محیطزیستیای که با احداث این سد -مانند دیگر سدها- به وجود خواهد آمد، این سد بدترین و خطرناکترین جایگزینی را داشته است. ۷۰ درصد مخزن سد در سازند گچی-نمکی گچساران است. مخزن سد پر بود از گیاهان
ژیپسوفیت و تعداد زیادی فروچالههای گچی که بعضی از آنها عمق زیادی داشتند. در مخزن سد یک جنگل انبوه پده فراتی
Populus euphratica و گونههای گز، بهویژه گونه شورپسند Tamarix pycnocaroa مشاهده شد. در محل مخزن شوری آب را با دستگاه هدایتسنج الکتریکی اندازه گرفتیم که عدد 2072 میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این شوری در حد آب شیرین و لبشور است؛ اما وقتی به سمت دیگر سد رفتیم عمق فاجعه عیان شد. درست در فاصله ۵۰۰ متری سد یک چشمه شور وجود دارد که حجم بالایی آب شور وارد رودخانه زهره میکند. در محل چشمه که به مواد نفتی هم آلوده بود، هدایت الکتریکی 72 هزار میکروزیمنس بر سانتیمتر اندازهگیری شد. معنای این عدد این است که شوری این چشمه ۳۵ برابر شوری آب رودخانه است. حتی در یکی از فرورفتگیهای حاشیه رودخانه شوری ۲۰۰ هزار میکروزیمنس -یعنی صد برابر شوری آب در رودخانه قبل از سد- را ثبت کردیم. تعجبی نبود که شوری آب رودخانه بعد از این چشمه با افزایش ۴۰۰ میکروزیمنس به حدود دوهزارو 500 رسیده بود. آنچه من با چشمان خود ثبت و اندازهگیری کردم چیز جدیدی نبود. قبلا هم کارشناسان این مشاهدات را داشتهاند و براساس نامه شماره 1200/116547 مورخ 4 دی 1395 توسط مدیریت طرحهای مطالعاتی سد و نیروگاه آب و برق خوزستان به مدیرعامل سازمان منعکس
شده است. همچنین براساس گزارش مطالعاتی مفصلی که توسط دانشگاه تهران (آقایان دکتر منتظری و دکتر بهلولی) به سفارش شركت توسعه منابع آب و نیروی ایران تهیه شده است به طور دقیق و با ادله علمی نتیجهگیری شده است که در صورت آبگیری سالانه 500 هزار تن نمک در مخزن سد حل خواهد شد. برای آنکه درک درستی از این عدد نجومی داشته باشید، اگر بنا باشد با کامیونهایی 10 تنی به داخل سد نمک بریزند هر سال به ۵۰ هزار کامیون نمک نیاز است. اگر هر کامیون پنج متر طول داشته باشد باید ۵۰۰ کیلومتر کامیون منتظر باشند تا بار خود را خالی کنند. تنها جملهای که میتوان به کسانی که این سد را طراحی و ساختهاند بگوییم این است که: دستتان درد نکند، خسته نباشید که گتوند را از تنهایی نجات دادید.
امیدوارم دولت اصولگرایان نان خود را در شورابههای سد چمشیر ساختهشده توسط دولت قبل آلوده نکند و با اشتباه بزرگی که با آبگیری سد گتوند انجام شد -که شوربختانه آن هم میراث اصلاحطلبان بود- برای خود بدنامی بهجا نگذارد. سدی که با بودجه 230 میلیون یورویی یعنی نزدیک هفت هزار میلیارد تومان بهعلاوه فاینانس کشور چین (که از رقم دقیق آن اطلاعی نداریم) آخرین مراحل ساخت خود را میگذراند، اینقدر برای سازندگانش جذاب بوده است که چشمانشان را روی واقعیتهای زمینشناسی منطقه و گزارشهای علمی ببندند و با توجه به تجربههای قبلی که هیچوقت چنین ولخرجیهایی از صندوق دولت و آسیبهای جبرانناپذیر به محیط زیست و منابع آبی مورد بازخواست قرار نگرفته و کسی هم بهخاطر آن به دست عدالت سپرده نشده است، همچنان روش ویرانگر خود را با طراحی و ساخت سدهای مشابه یا انتقال آب ادامه دهند.
یک سال و نیم پیش بود که مهندسی از یکی از شرکتهای مشاور سدسازی پشت اتاق کارم منتظر نشسته و خواستار گفتوگو با من بود. او خودش را معرفی نکرد؛ به من گفت یک خواهش دارم، بروید جلوی ساخت سد چمشیر را بگیرید. من تا آن زمان حتی نام چمشیر را نشنیده بودم. او مدارکی به من نشان داد که این سد هم در یک بستر گچی-نمکی در حال احداث است و از این نظر با گتوند تفاوتی ندارد. یک سال گذشت و باز سروکلهاش پیدا شد، مدارک بیشتری آورده بود، هرچه التماسش کردم مدارک و عکسها را به من نداد و نامش را نیز نگفت. او گفت همه این اسناد در وزارت نیرو موجود است. این بار جدیتر به آن فکر کردم و تصمیم گرفتم موضوع را با چند نفر از دوستانی که در صنعت آب میشناختم در میان بگذارم. برایم عجیب بود که بسیاری از آن خبر نداشتند. با مطالعات اولیهای که انجام دادم، مسئله را در رسانهها مطرح کردم. به محض انتشار اولین یادداشت، درهای زیادی به روی من گشوده شد. بسیاری با من تماس گرفتند و مقالات و گزارشاتشان را برایم فرستادند. دانستم که چندین متخصص حرفهای، باتجربه و دلسوز پیگیر این سد بودهاند، ولی با وجود تلاشهایشان، حتی با نامهنگاری به ریاستجمهوری وقت نتوانستهاند کاری کنند. کمکم سیل اسناد و مدارک علمی به سویم راه افتاد و عزم کردم ماجرا را پیگیری کنم. این اسناد را برای بعضی از مدیران وزارت نیرو فرستادم تا شاید قبل از آبگیری سد، عقلانیت بر پنهانکاری پیروز شود. تا آنجا که میدانم مکاتباتی در آخرین روزهای دولت روحانی انجام شد. تقریبا بخش عمده عمر کاری من مطالعه اکوسیستمهای شور، بیابانی و شبهبیابانی ایران بوده است. چند سالی است که بر تحقیقات رویشگاههای گچی متمرکز هستم. رویشگاههای گچی ایران در جهان بینظیرند و تابهحال تحقیقات جدی درباره آنها انجام نشده است. بالاخره برای زدن یک تیر و دو نشان عازم مناطق گچی سازند گچساران و حوضه رودخانههای زهره و مارون شدم. ابتدا در چهارم و پنجک آبانماه به منطقه لنده و برم الوان در استان کهگیلویهوبویراحمد رفتم. با وجود خشکسالی و اتمام فصل رویش، بهحدی از دیدن مناظر و عجایب گیاهی و زمینشناختی منطقه متعجب شدم که افسوس خوردم چرا تابهحال این بخش از سرزمین ایران را کمتر پژوهش کردهام.
در این منطقه بیشترین چاههای نفتی هم متمرکز است که معمولا سفرهای علمی با محدودیتهایی مواجه است. در تاریخ ششم و هفتم آبان در محدوده مخزن سد چمشیر و امتداد رودخانه زهره در قبل و بعد سد مشاهدات و مطالعات خود را انجام دادم. خوشبختانه حتی در محدوده سد کسی مزاحم ما نشد و من با آرامش توانستم آنچه میخواستم به دست بیاورم. ما گیاهشناسها، گاهی خیلی بهتر از زمینشناسها و هیدرولوژیستها میتوانیم از جنس زمین و شرایط آبی اطلاعات کسب کنیم. رویش هر گیاه برای ما مانند یک آزمایشگاه تحقیقاتی است. به محض آنکه پایم به محدوده مخزن رسید مانند فیثاغورس فریادم به هوا شد؛ یافتم! یافتم! اولین گیاهی که دیدم برایم بسیار آشنا بود. این گیاه گونهای از جنس پَرَند بود که سال گذشته از نزدیکی آن منطقه بهعنوان گونهای جدید برای علم گیاهشناسی به نام پَرَند زاگرس
(Pteropyrum zagricum) نامگذاری کرده و در ژورنال معتبر Botanical Journal of the Linnean Society منتشر کرده بودیم. کمی جلوتر رفتم به یک فروچاله بزرگ برخوردم که زمین گچی توسط آبهای سطحی شسته و سوراخهای عمیقی در زمین ایجاد کرده بود. کمی آن طرفتر پر بود از گونههای گیاهی بومی و انحصاری و جنگل زیبایی از کنار. به رودخانه زهره که رسیدم اشک در چشمانم جاری شد؛ مگر میشود کوچکترین علاقهای به این آب و خاک داشت و ارزیابی زیستمحیطی سدی را تأیید کرد که بدون شک میلیونها درخت گز و پده برای همیشه نابود خواهد کرد. با دستگاه هداستسنج شوری آب رودخانه را در فاصله دو کیلومتری از سازه اندازه گرفتم که عدد 2072 میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این میزان شوری، در لبه آب لبشور و شیرین است. دانش زیادی نیاز ندارد که با جمعشدن آب و تماس مستقیم با بسترهای بهشدت فرسایشپذیر و قابل انحلال سازند، شوری افزایش مییابد. اتفاقا یک روز قبل در تالاب برم الوان یک مورد کاملا طبیعی در بستری حتی صخرهایتر با قابلیت انحلال کمتر را با هدایت الکتریکی حدود هشت هزار میکروزیمنس اندازهگیری کرده بودم. اما اوج یافتههای این سفر در حدود
500 متری پشت سد و محلهایی بود که قبلا کارشناسان آنها را دیده و در گزارشهایشان آورده بودند. چشمه کاملا شوری را دیدم که شوری آب چشمه 72 هزار میکروزیمنس (هدایت الکتریکی آب دریا 50 هزار است)، یعنی 35 برابر شوری روردخانه زهره در داخل مخزن بود و حتی در یک نقطه هدایت الکتریکی 200 هزار میکروزیمنس یعنی صد برابر شوری رودخانه را اندازهگیری کردم. چندان تعجبآور نیست که شوری آب رودخانه زهره با عبور از این چشمه 400 میکروزیمنس افزایش پیدا میکند. ساخت سد چمشیر در سال 1393، در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی، درست در زمانی کلید خورد که رسانهها پر بود از انتقاد به بزرگترین رسوایی تاریخ مهندسی ایران که به قولی موزه عبرت سدسازی است. تاج سد چمشیر در تراز ارتفاعی 604 قرار دارد و ارتفاع آن ۱۵۵ متر است. قعر سد ۴۵۰ متر ارتفاع از سطح دریا دارد. ظرفیت سد در تراز نرمال دومیلیاردو 300 میلیون متر معکب است. صرفنظر از اثرات وحشتناک محیطزیستیای که با احداث این سد -مانند دیگر سدها- به وجود خواهد آمد، این سد بدترین و خطرناکترین جایگزینی را داشته است. ۷۰ درصد مخزن سد در سازند گچی-نمکی گچساران است. مخزن سد پر بود از گیاهان
ژیپسوفیت و تعداد زیادی فروچالههای گچی که بعضی از آنها عمق زیادی داشتند. در مخزن سد یک جنگل انبوه پده فراتی
Populus euphratica و گونههای گز، بهویژه گونه شورپسند Tamarix pycnocaroa مشاهده شد. در محل مخزن شوری آب را با دستگاه هدایتسنج الکتریکی اندازه گرفتیم که عدد 2072 میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این شوری در حد آب شیرین و لبشور است؛ اما وقتی به سمت دیگر سد رفتیم عمق فاجعه عیان شد. درست در فاصله ۵۰۰ متری سد یک چشمه شور وجود دارد که حجم بالایی آب شور وارد رودخانه زهره میکند. در محل چشمه که به مواد نفتی هم آلوده بود، هدایت الکتریکی 72 هزار میکروزیمنس بر سانتیمتر اندازهگیری شد. معنای این عدد این است که شوری این چشمه ۳۵ برابر شوری آب رودخانه است. حتی در یکی از فرورفتگیهای حاشیه رودخانه شوری ۲۰۰ هزار میکروزیمنس -یعنی صد برابر شوری آب در رودخانه قبل از سد- را ثبت کردیم. تعجبی نبود که شوری آب رودخانه بعد از این چشمه با افزایش ۴۰۰ میکروزیمنس به حدود دوهزارو 500 رسیده بود. آنچه من با چشمان خود ثبت و اندازهگیری کردم چیز جدیدی نبود. قبلا هم کارشناسان این مشاهدات را داشتهاند و براساس نامه شماره 1200/116547 مورخ 4 دی 1395 توسط مدیریت طرحهای مطالعاتی سد و نیروگاه آب و برق خوزستان به مدیرعامل سازمان منعکس
شده است. همچنین براساس گزارش مطالعاتی مفصلی که توسط دانشگاه تهران (آقایان دکتر منتظری و دکتر بهلولی) به سفارش شركت توسعه منابع آب و نیروی ایران تهیه شده است به طور دقیق و با ادله علمی نتیجهگیری شده است که در صورت آبگیری سالانه 500 هزار تن نمک در مخزن سد حل خواهد شد. برای آنکه درک درستی از این عدد نجومی داشته باشید، اگر بنا باشد با کامیونهایی 10 تنی به داخل سد نمک بریزند هر سال به ۵۰ هزار کامیون نمک نیاز است. اگر هر کامیون پنج متر طول داشته باشد باید ۵۰۰ کیلومتر کامیون منتظر باشند تا بار خود را خالی کنند. تنها جملهای که میتوان به کسانی که این سد را طراحی و ساختهاند بگوییم این است که: دستتان درد نکند، خسته نباشید که گتوند را از تنهایی نجات دادید.
امیدوارم دولت اصولگرایان نان خود را در شورابههای سد چمشیر ساختهشده توسط دولت قبل آلوده نکند و با اشتباه بزرگی که با آبگیری سد گتوند انجام شد -که شوربختانه آن هم میراث اصلاحطلبان بود- برای خود بدنامی بهجا نگذارد. سدی که با بودجه 230 میلیون یورویی یعنی نزدیک هفت هزار میلیارد تومان بهعلاوه فاینانس کشور چین (که از رقم دقیق آن اطلاعی نداریم) آخرین مراحل ساخت خود را میگذراند، اینقدر برای سازندگانش جذاب بوده است که چشمانشان را روی واقعیتهای زمینشناسی منطقه و گزارشهای علمی ببندند و با توجه به تجربههای قبلی که هیچوقت چنین ولخرجیهایی از صندوق دولت و آسیبهای جبرانناپذیر به محیط زیست و منابع آبی مورد بازخواست قرار نگرفته و کسی هم بهخاطر آن به دست عدالت سپرده نشده است، همچنان روش ویرانگر خود را با طراحی و ساخت سدهای مشابه یا انتقال آب ادامه دهند.