دستگیری و رد مرز مهاجران افغانستان ادامه دارد
افغانبگیر در اوج
پیمان حقیقتطلب . مدیر پژوهش انجمن دیاران

«افغانبگیر» تجربه مشترک خیلی از مهاجران افغانستانی در ایران است؛ پدیدهای که از اوایل دهه ۷۰ شروع شده و تا به امروز ادامه دارد. پلیس و نیروهای انتظامی به آن میگویند: «جمعآوری مهاجران غیرقانونی»؛ اما خود مهاجران افغانستانی به آن میگویند: «بگیر بگیر»، «هواخوری اجباری»، «افغانبگیر» و... .
بصیراحمد حسینزاده، روزنامهنگار افغانستانی، در خاطرات سال ۱۳۷۳ خود مینویسد: «این روزها با مهاجران افغان در مشهد بهشدت برخورد میشود. آقای مفیدی استاندار خراسان جدا از دولت مرکزی عمل میکند. در تهران و سایر شهرها فقط افراد فاقد مدرک را دستگیر میکنند؛ ولی در مشهد هر افغان که به دست مأموران افتاد، اگر مدرک نداشت که همانجا بلافاصله دستگیر میشود و اگر مدرک داشت، همانجا مدرکش را قیچی میکنند و یک برگه خروج از مرز به او میدهند که در نهایت ۱۰ روز اعتبار دارد. این در حالی است که آقای بشارتی وزیر کشور اعلام کرده که برخورد ما فقط با افراد فاقد مدرک است. البته آقای مفیدی هم این را تأیید کرده و میگوید که ما فقط کسانی را دستگیر میکنیم که یا شغل غیرمجاز یا سکونت غیرمجاز دارند. و هر افغان را اگر در سر کار دستگیر کنند، بهعنوان شغل غیرمجاز مدرک او را قیچی میکنند. اگر در داخل شهر دستگیر شود، میگویند باید در اردوگاه زندگی میکردی و مدرکش قیچی میشود».
دهه ۷۰ شروع خاطرات افغانبگیر برای مهاجران افغانستانی در شهرهای مختلف ایران است. مهاجران افغانستانی ساکن شهر مشهد که سابقه حضور حداقل ۳۰ساله در ایران دارند، از «کریم غول» بهعنوان کابوس مشترکشان نام میبرند. کریم غول یکی از افسران نیروی انتظامی شهر مشهد در اوایل دهه ۷۰ بود که هر افغانستانی را که در کوی و برزن میدید، دستگیر و رد مرز میکرد.
تهمینه که این روزها ۳۶ساله و متولد و بزرگشده ایران است، ترس کودکیاش از افغانبگیرشدن پدرش را هنوز به دوش میکشد: «پدرم روزها میرفت سر کار. میرفت سر گذر که کارگری کند. من آن موقع ششساله بودم. از خانه که میخواست برود بیرون با مامان میرفتیم دستش را میکشیدیم که نرود. التماسش میکردیم که بیرون نرود تا پلیسها نگیرند و رد مرزش نکنند. با بچهها توی کوچه که بازی میکردیم، با دیدن پلیس فرار میکردیم. من یک بچه ششساله بیگناه بودم که از پلیس میترسیدم. پدرم میگفت باید کار کنم تا خرج اجاره خانه را بدهم. مامانم کوتاه میآمد. بابایم که میرفت با مامانم مینشستیم تا وقت برگشتنش تسبیح دست میگرفتیم و دعا میکردیم که بابا رد مرز نشود... . ترسی که آن روزها در من نهادینه شد، هیچ وقت از بین نرفت».
«افغانبگیر» و «رد مرز مهاجران غیرقانونی از ایران» در هیچ دورهای متوقف نشد. در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ با شدت و حدت پیگیری شد. حتی در دوران تسلط طالبان که به قول ابوطالب مظفری، شاعر افغانستانی «طالبان انگشت درکرده رافضی میجستند» نیز «دوستان کامیون در خانه مهاجران میآوردند و از دیوار خانه بالا میرفتند و بدون کدام ملاحظهای که مرد سر کار است و مادر در بازار و فرزندان تنها در خانه، همه را بار زده میبردند و تحویل میدادند». در دوران بعدی هم در بعضی دورهها با شدت کمتر و در بعضی دورهها با شدت بیشتری ادامه داشته است و این روزها در آخرین روزهای سال میلادی ۲۰۲۱ آمارهای جهانی بیان میکنند که در یک سال اخیر «افغانبگیر» و «دستگیری و اخراج مهاجران غیرقانونی افغانستانی» در ایران در ۱۱ سال اخیر رکورد زده است.
افغانبگیر یا جمعآوری مهاجران غیرقانونی؟
دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی و اتباع خارجی که به صورت غیررسمی وارد یک کشور میشوند در همه جای دنیا معمول و رویه است. کشورهایی که در مسیر کریدورهای مهاجرتی بزرگ هستند، بیش از سایر کشورها به دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی میپردازند. آمریکا که مقصد کریدور مهاجرتی کشورهای مثلث شمالی و مکزیک است، سازوکارهای ویژهای برای مقابله با مهاجرت غیرقانونی دارد. سازوکارهایی که هر از چند گاهی مورد اعتراض گروههای مردمنهاد واقع میشوند. اوجگیری زندانی و رد مرز کردن کودکان اهالی کشورهای آمریکای مرکزی در آمریکا در دوره ریاستجمهوری ترامپ اعتراضات حقوقبشری بسیاری از مردم آمریکا و سایر کشورها را برانگیخت. در دهههای گذشته همواره برخورد غیرانسانی نیروهای گارد مرزی آمریکا با مهاجران غیرقانونی در مرزهای جنوبی این کشور بهعنوان موارد نقض حقوق بشر در این کشور مطرح و مورد اعتراض جامعه جهانی بوده است.
در ایران نیز متولی برخورد با حضور غیرقانونی مهاجران غیرایرانی، پلیس و نیروی انتظامی است. دستگیری مهاجران غیرقانونی از این دریچه عملی شایسته و منطقی است. ورود و حضور غیرقانونی اتباع خارجی در کشور افزون بر آسیبهای اجتماعی و اقتصادی در نگاهی کلانتر آسیبهای امنیتی نیز برای جامعه ایران به همراه خواهد داشت؛ اما سؤالاتی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا سازوکار ورود قانونی مهاجران به ایران مهیاست؟ آیا مهاجرانی که سالها در ایران سکونت دارند، میتوانند بهراحتی مدرک اقامتی خود را تمدید کنند و به مهاجر غیرقانونی تبدیل نشوند؟ آیا اساسا نحوه برخورد دستگاههای دولتی و متولی امور مهاجران در جهت قانونیسازی مهاجران است یا اینکه با ایجاد انواع دردسرها آنها را به سوی غیرقانونیشدن سوق میدهند؟ مهاجران قانونی در ایران از چه امتیازاتی بهرهمند هستند که مهاجران غیرقانونی تشویق به حضور قانونی شوند؟ آیا مهاجران قانونی حق برخورداری از کارت بانکی، سیمکارت، گواهینامه و سایر حقوق اولیه شهروندی را دارند که بتوان گفت قانونیبودن بر غیرقانونیبودن مزیت دارد؟ آیا مهاجری که در ایران متولد و بزرگ شده و هرگز افغانستان را ندیده
از منظر قوانین ایران حقی بیشتر از یک مهاجر تازهوارد غیرقانونی دارد؟ آیا مهاجرنامیدن کسی که نه تنها پدر و مادرش بلکه پدربزرگ و مادربزرگش هم متولد و بزرگشده ایران هستند مضحک نیست؟ آیا دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی و غیررسمی در ایران با حفظ احترام و کرامت انسانی صورت میگیرد؟ پاسخ به این سؤالات است که مشخص میکند چرا به طرح جمعآوری مهاجران غیرقانونی در ایران، «افغانبگیر» گفته میشود.
مهاجران حاضر در ایران در یک نگاه کلان به دو دسته تقسیم میشوند: مهاجرانی مقیم در ایران و نیروهای کاری فصلی. مهاجران مقیم در ایران کسانی هستند که سابقه حضورشان در ایران به بیش از ۱۰ سال میرسد یا اینکه خود در ایران متولد و بزرگ شدهاند. این مهاجران در بهترین حالت افق برنامهریزی یکساله دارند و میتوانند سالانه مدارک اقامتی خود را با اما و اگرهای فراوان تمدید کنند. چراکه هر سال موانع جدیدی در راه تمدید مدارک به وجود میآید. به عنوان مثال در سال جاری تسلط طالبان بر افغانستان و نیمهتعطیل شدن سفارت افغانستان در تهران تبدیل به مانعی در تمدید گذرنامههای مهاجران افغانستانی شده است.
نیروهای کاری فصلی عمدتا مهاجران افغانستانی هستند که به تناسب نیاز بازار کار ایران به نیروهای غیرماهر در فصلها و ماههایی از سال به ایران میآیند و در صورت رکورد اقتصاد و یا اتمام کارشان به کشور خود برمیگردند. دسته دوم مهاجران عموما به دلیل گرانبودن ویزای ایران و عدم صدور سهل و راحت ویزای کاری از سوی کنسولگریهای ایران به صورت غیرقانونی و از طریق شبکه موسوم به «افغانکشی» وارد ایران میشوند. کارفرمایان ایرانی نیز ترجیح میدهند به جای استفاده از کارگران غیرایرانی دارای مدارک اقامتی معتبر یا کارگران ایرانی، از مهاجران غیرقانونی استفاده کنند. چراکه بدین ترتیب با پرداخت دستمزد کمتر و نپرداختن هزینههای بیمه و سایر هزینهها سود بیشتری کسب میکنند. در خیلی از موارد هم میتوانند هر لحظه که اراده کنند با معرفی نیروی کار غیرقانونی به پلیس، کارگران را استثمار کنند. کارگران غیرقانونی جزء فرودستترین اقشار جامعه ایران هستند که به علت غیررسمیبودن از اولیهترین حقوق انسانی خود هم محروم میشوند. بدین ترتیب از نظر اقتصادی تعادل شومی شکل گرفته است. برای مهاجران کاری افغانستانی ورود قانونی به ایران ناممکن و بیش از حد
گران است. از سویی دیگر هم کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند که از نیروی کار غیرقانونی استفاده کنند. بدین ترتیب انجام وظیفه پلیس و نیروهای انتظامی تبدیل به پازل تکمیلکننده این تعادل شوم اقتصادی میشود. بدین ترتیب که نیروهای انتظامی تا حد ممکن به دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی اقدام و در گزارشهای سالانه خود نیز اعداد و ارقام مربوطه را به عنوان موفقیت ذکر میکنند. به عنوان مثال در گزارشهای هشتسالهای که وزارت کشور در پایان هر دولت ارائه میکند همواره عدد تجمیعی تعداد مهاجران رد مرز شده به عنوان موفقیت ذکر میشود و سایر اعداد و ارقام (تعداد مهاجران نخبه جذبشده، تعداد سرمایهگذاران و کارآفرینان بینالمللی جذبشده در ایران و...) محلی از اعراب ندارند.
افغانبگیر به مثابه یک برخورد تحقيرآميز
همیشه در بیان آمار تعداد مهاجران در ایران از دو عدد صحبت میشود: جمعیت مهاجران قانونی و دارای انواع مدارک اقامتی در ایران و جمعیت مهاجران غیرقانونی. همواره هم این گونه بیان میشود که جمعیت مهاجران غیرقانونی برابر با جمعیت مهاجران قانونی است. به عنوان مثال در سرشماری سال ۱۳۹۵ نفوس و مسکن اعلام شد که ایران میزبان حدود یکمیلیونو ۶۰۰ هزار مهاجر قانونی از کشورهای مختلف است و مقامات وزارت کشور اعلام کردند به همین تعداد هم مهاجر غیررسمی و غیرقانونی داریم.
همانطور که گفته شد یکی از وظایف پلیس و نیروهای انتظامی در سراسر کشور دستگیری و جمعآوری و رد مرز مهاجران غیرقانونی اعلام شده است. با درنظرگرفتن جمعیت مهاجران بدون مدرک در ایران، پلیس به سراغ هر مهاجر افغانستانی که برود با احتمال ۵۰ درصد آن مهاجر غیرقانونی و بدون مدرک خواهد بود. شانس موفقیت سربازان نیروی انتظامی در اجرای وظیفه بسیار بالاست. کافی است تشخیص بدهند فردی که در خیابان در حال عبور است افغانستانی است. مهاجران افغانستانی از اقوام مختلفی تشکیل شدهاند. برخی از این اقوام شباهت ظاهری زیادی با ایرانیان دارند و در نگاه اول نمیتوان متوجه شد که افغانستانیاند. اما افغانستانیهای قوم هزاره که اتفاقا شیعهمذهب و دارای بیشترین قرابت فکری و فرهنگی با اکثریت ایرانیان هستند این گونه نیستند. آنها به خاطر چشمهای بادامیشان همواره در طرحهای افغانبگیر گزینه شماره یک سربازان نیروی انتظامیاند. سربازان نیروی انتظامی از روی چهره به راحتی اهل افغانستان بودن آنان را تشخیص میدهند و به سراغشان میروند. در موارد بسیار زیادی حتی مهاجران هزاره قانونی هم توسط پلیس دستگیر میشوند. چراکه در لحظه دستگیری مدرک هویتی
همراهشان نیست و پلیس هم تنها از روی چهره دستگیر میکند. اطلاعات بیومتریک مهاجران در ایران در دسترس نیست و پس از دستگیری نیز از روی اثر انگشت بررسی صورت نمیگیرد که فرد دستگیرشده حضور قانونی دارد یا نه. پیشفرض این است که همه مهاجران افغانستانی غیرقانونیاند. پیشفرضی که با توجه به سختبودن فرایندهای ورود قانونی به ایران و پیچیدگیهای فرایندهای تمدید سالانه مدارک اقامتی و پرداخت هزینههای مختلف توسط مهاجران چندان بیراه هم نیست. اما دقیقا چیزی که این نوع برخورد را نژادپرستانه میکند، معیار تشخیص سربازان نیروی انتظامی است: چشمهای بادامی. برخوردهای پس از دستگیری هم عموما تحقیرآمیز است.
مقایسه نوع برخوردها و کنشها و واکنشهای بین مردم ایران و مهاجران نیز گویای این است که ایرانیان نوعدوستتر از آن هستند که بشود این اتهام را مطرح کرد. از خود مهاجران افغانستانی هم که میپرسی پذیرش مردم ایران را باور دارند و حتی خیلی از آنانی که به کشورهای غربی رفتهاند مقایسه رفتار مردم ایران با مهاجران را نژادپرستانه نمیدانند. اما برخوردهایی از نوع افغانبگیر است که باعث میشود انگ نژادپرستی به ایرانیان وارد شود و چون برخوردهای تحقیرآمیز جزء آخرین خاطرات بسیاری از مهاجران افغانستانی در ایران است، اثری پایدارتر در ذهن و روان آنان دارد و تصویر ذهنی حکشده در ذهنیت آنان تصویری توأم با تحقیر، کتکخوردن و نژادپرستی است.
رکوردشکنی افغانبگیر
از مرداد امسال که طالبان بر افغانستان مسلط شد، اکثر کشورهایی که در کریدور مهاجرتی افغانستانیها قرار دارند، مرزهای خود را بستند. آلمان اعلام کرد که مرزهایش به روی مهاجران افغانستانی بسته است، یونان هم. ترکیه هم. ترکیه حتی خبر از تسریع در ساخت دیوار مرزی خود با ایران داد. ایران نیز بهصورت رسمی اعلام کرد که نمیخواهد پناهجوی جدیدی بپذیرد و مرزهایش به روی پناهجویان افغانستانی بسته است؛ اما این بستهبودن مرز فقط مربوط به گذرگاههای رسمی بود. البته شرایط وخیم افغانستان پس از طالبان باعث شد موج جدید مهاجرت افغانستانیها به ایران شکل بگیرد. برآوردهای سازمان مهاجرت جهانی میگوید در داخل افغانستان بیش از پنجمیلیونو ۵۰۰ هزار نفر از مردم آواره شدهاند. براساس برآوردهای شورای پناهندگان نروژ در ایران از تابستان امسال روزانه چهار تا پنج هزار پناهجوی افغانستانی بهصورت غیررسمی وارد ایران شدهاند و در چهار ماه اخیر حدود ۵۱۵ هزار نفر به جمعیت مهاجران افغانستانی بدون مدرک در ایران اضافه شده است. کشورهای اروپایی برای تقبل هزینههای پناهجویان جدید به ایران وعدههایی دادهاند و برخی کشورها مانند کره جنوبی نیز کمکهایی
کردهاند. اما نکته این است که تقریبا تمامی این مهاجران تازهوارد بهصورت غیرقانونی و از طریق شبکه افغانکشی وارد ایران شدهاند.
از سویی دیگر به گواه آمارهای سازمان جهانی مهاجرت، دستگیری و رد مرز مهاجران افغانستانی در چند ماه اخیر رکوردی بیسابقه را ثبت کرده است. تا ۲۷ اکتبر سال ۲۰۲۱ مجموعا یکمیلیونو ۳۱هزارو ۷۵۷ مهاجر بدون مدرک افغانستانی از مرزهای ایران به افغانستان بازگشتهاند. این رقم بهطور متوسط سالانه ۵۵۰ هزار نفر بود و در سالیان قبل که شاهد وضعیت وخیم اقتصادی در ایران بودیم، به حداکثر ۹۰۰ هزار نفر رسیده بود. این بازگشتها به دو صورت داوطلبانه و رد مرز توسط پلیس صورت میگیرند. در سالیان قبل بهطور متوسط ۳۰۰ هزار نفر توسط پلیس رد مرز میشدند. امسال این رقم دو برابر شده که نشانگر افزایش پدیده «افغانبگیر» است. گویی سربازانی که باید در مرزها جلوی ورود پناهجویان را میگرفتند ترجیح میدهند که در داخل شهرها و روستاهای ایران «افغانبگیر» کنند. در بیلان کاری آخر سال نیروی انتظامی هم تعداد مهاجران رد مرز شده بهعنوان یک موفقیت ذکر خواهد شد. بخش عمدهای از زیادشدن آمار رد مرز بهخاطر دستگیری مهاجران در مسیر مهاجرت به ایران توسط پلیس است؛ اما مشاهدات میدانی حاکی از این است که «افغانبگیر» در داخل شهرهای ایران هم شدیدتر شده است.
افغانبگیرشدن با اعمال شاقه
لیلا گریه میکند و میگوید: شوهرم را بردند. شوهرم را کتک زدند و بردند. لیلا یک زن ایرانی است. شوهر افغانستانیاش تنها سرپناه زندگیاش است. پدر ندارد. مادرش پیر است. میگوید: برای دختر ششسالهام درخواست شناسنامه داده بودم. پرونده داشت. یک سال پیش پرونده تشکیل دادم. هرچه زنگ زدم و رفتم آمدم گفتند نوبتت نشده. شوهرم پاسپورت داشت. اما ویزایش تمام شده بود. پاسپورتش هم منقضی شده بود. باید اول میرفت سفارت افغانستان پاسپورتش را تمدید میکرد و بعد ویزایش را. طالبان آمد. سفارت تعطیل شد. او بدون ویزا شد. دیروز پلیس در محل کار دستگیرش کرد. ریختند سرش و زدند و بردندش ورامین. زنگ زد به من گفت دارند رد مرزم میکنند. من رفتم ورامین. اردوگاه عسکرآباد. نگهبان آنجا بداخلاق بود. هرچی مدرک داشتم از وزارت کشور و وزارت امور خارجه با خودم بردم. نگهبان گفت فقط ویزا بیاور. ویزا بیاوری شوهرت آزاد میشود. وگرنه رد مرز. گفتم من یک زن ایرانیام. پدر ندارم. شوهرم تنها سرپناه من است. پاسپورت دارد. ویزا ندارد. به خاطر من آزادش کنید. من بدبخت میشوم اینطوری. نگهبان گفت تو غلط کردی با یه افغان ازدواج کردی. برو ویزا بیاور. وگرنه رد مرزش
میکنیم.
لیلا گریه میکند و میگوید: شوهرم دارد رد مرز میشود... من ویزا از کجا گیر بیاورم؟
و واقعا هم هیچ راهحلی برای تمدید اقامت شوهر لیلا وجود ندارد. «افغانبگیر» تر و خشک را با هم میسوزاند. مهاجران افغانستانی شاید دستههای مختلفی داشته باشند. اما برای قانون، مهاجری که همین امروز با پژوهای افغانکش از مرز نیمروز برای اولین بار وارد خاک ایران میشود با مهاجر افغانستانی که در ایران متولد شده و همسر ایرانی دارد هیچ تفاوتی ندارند... هر دو باید «افغانبگیر» شوند!
«افغانبگیر» تجربه مشترک خیلی از مهاجران افغانستانی در ایران است؛ پدیدهای که از اوایل دهه ۷۰ شروع شده و تا به امروز ادامه دارد. پلیس و نیروهای انتظامی به آن میگویند: «جمعآوری مهاجران غیرقانونی»؛ اما خود مهاجران افغانستانی به آن میگویند: «بگیر بگیر»، «هواخوری اجباری»، «افغانبگیر» و... .
بصیراحمد حسینزاده، روزنامهنگار افغانستانی، در خاطرات سال ۱۳۷۳ خود مینویسد: «این روزها با مهاجران افغان در مشهد بهشدت برخورد میشود. آقای مفیدی استاندار خراسان جدا از دولت مرکزی عمل میکند. در تهران و سایر شهرها فقط افراد فاقد مدرک را دستگیر میکنند؛ ولی در مشهد هر افغان که به دست مأموران افتاد، اگر مدرک نداشت که همانجا بلافاصله دستگیر میشود و اگر مدرک داشت، همانجا مدرکش را قیچی میکنند و یک برگه خروج از مرز به او میدهند که در نهایت ۱۰ روز اعتبار دارد. این در حالی است که آقای بشارتی وزیر کشور اعلام کرده که برخورد ما فقط با افراد فاقد مدرک است. البته آقای مفیدی هم این را تأیید کرده و میگوید که ما فقط کسانی را دستگیر میکنیم که یا شغل غیرمجاز یا سکونت غیرمجاز دارند. و هر افغان را اگر در سر کار دستگیر کنند، بهعنوان شغل غیرمجاز مدرک او را قیچی میکنند. اگر در داخل شهر دستگیر شود، میگویند باید در اردوگاه زندگی میکردی و مدرکش قیچی میشود».
دهه ۷۰ شروع خاطرات افغانبگیر برای مهاجران افغانستانی در شهرهای مختلف ایران است. مهاجران افغانستانی ساکن شهر مشهد که سابقه حضور حداقل ۳۰ساله در ایران دارند، از «کریم غول» بهعنوان کابوس مشترکشان نام میبرند. کریم غول یکی از افسران نیروی انتظامی شهر مشهد در اوایل دهه ۷۰ بود که هر افغانستانی را که در کوی و برزن میدید، دستگیر و رد مرز میکرد.
تهمینه که این روزها ۳۶ساله و متولد و بزرگشده ایران است، ترس کودکیاش از افغانبگیرشدن پدرش را هنوز به دوش میکشد: «پدرم روزها میرفت سر کار. میرفت سر گذر که کارگری کند. من آن موقع ششساله بودم. از خانه که میخواست برود بیرون با مامان میرفتیم دستش را میکشیدیم که نرود. التماسش میکردیم که بیرون نرود تا پلیسها نگیرند و رد مرزش نکنند. با بچهها توی کوچه که بازی میکردیم، با دیدن پلیس فرار میکردیم. من یک بچه ششساله بیگناه بودم که از پلیس میترسیدم. پدرم میگفت باید کار کنم تا خرج اجاره خانه را بدهم. مامانم کوتاه میآمد. بابایم که میرفت با مامانم مینشستیم تا وقت برگشتنش تسبیح دست میگرفتیم و دعا میکردیم که بابا رد مرز نشود... . ترسی که آن روزها در من نهادینه شد، هیچ وقت از بین نرفت».
«افغانبگیر» و «رد مرز مهاجران غیرقانونی از ایران» در هیچ دورهای متوقف نشد. در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ با شدت و حدت پیگیری شد. حتی در دوران تسلط طالبان که به قول ابوطالب مظفری، شاعر افغانستانی «طالبان انگشت درکرده رافضی میجستند» نیز «دوستان کامیون در خانه مهاجران میآوردند و از دیوار خانه بالا میرفتند و بدون کدام ملاحظهای که مرد سر کار است و مادر در بازار و فرزندان تنها در خانه، همه را بار زده میبردند و تحویل میدادند». در دوران بعدی هم در بعضی دورهها با شدت کمتر و در بعضی دورهها با شدت بیشتری ادامه داشته است و این روزها در آخرین روزهای سال میلادی ۲۰۲۱ آمارهای جهانی بیان میکنند که در یک سال اخیر «افغانبگیر» و «دستگیری و اخراج مهاجران غیرقانونی افغانستانی» در ایران در ۱۱ سال اخیر رکورد زده است.
افغانبگیر یا جمعآوری مهاجران غیرقانونی؟
دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی و اتباع خارجی که به صورت غیررسمی وارد یک کشور میشوند در همه جای دنیا معمول و رویه است. کشورهایی که در مسیر کریدورهای مهاجرتی بزرگ هستند، بیش از سایر کشورها به دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی میپردازند. آمریکا که مقصد کریدور مهاجرتی کشورهای مثلث شمالی و مکزیک است، سازوکارهای ویژهای برای مقابله با مهاجرت غیرقانونی دارد. سازوکارهایی که هر از چند گاهی مورد اعتراض گروههای مردمنهاد واقع میشوند. اوجگیری زندانی و رد مرز کردن کودکان اهالی کشورهای آمریکای مرکزی در آمریکا در دوره ریاستجمهوری ترامپ اعتراضات حقوقبشری بسیاری از مردم آمریکا و سایر کشورها را برانگیخت. در دهههای گذشته همواره برخورد غیرانسانی نیروهای گارد مرزی آمریکا با مهاجران غیرقانونی در مرزهای جنوبی این کشور بهعنوان موارد نقض حقوق بشر در این کشور مطرح و مورد اعتراض جامعه جهانی بوده است.
در ایران نیز متولی برخورد با حضور غیرقانونی مهاجران غیرایرانی، پلیس و نیروی انتظامی است. دستگیری مهاجران غیرقانونی از این دریچه عملی شایسته و منطقی است. ورود و حضور غیرقانونی اتباع خارجی در کشور افزون بر آسیبهای اجتماعی و اقتصادی در نگاهی کلانتر آسیبهای امنیتی نیز برای جامعه ایران به همراه خواهد داشت؛ اما سؤالاتی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا سازوکار ورود قانونی مهاجران به ایران مهیاست؟ آیا مهاجرانی که سالها در ایران سکونت دارند، میتوانند بهراحتی مدرک اقامتی خود را تمدید کنند و به مهاجر غیرقانونی تبدیل نشوند؟ آیا اساسا نحوه برخورد دستگاههای دولتی و متولی امور مهاجران در جهت قانونیسازی مهاجران است یا اینکه با ایجاد انواع دردسرها آنها را به سوی غیرقانونیشدن سوق میدهند؟ مهاجران قانونی در ایران از چه امتیازاتی بهرهمند هستند که مهاجران غیرقانونی تشویق به حضور قانونی شوند؟ آیا مهاجران قانونی حق برخورداری از کارت بانکی، سیمکارت، گواهینامه و سایر حقوق اولیه شهروندی را دارند که بتوان گفت قانونیبودن بر غیرقانونیبودن مزیت دارد؟ آیا مهاجری که در ایران متولد و بزرگ شده و هرگز افغانستان را ندیده
از منظر قوانین ایران حقی بیشتر از یک مهاجر تازهوارد غیرقانونی دارد؟ آیا مهاجرنامیدن کسی که نه تنها پدر و مادرش بلکه پدربزرگ و مادربزرگش هم متولد و بزرگشده ایران هستند مضحک نیست؟ آیا دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی و غیررسمی در ایران با حفظ احترام و کرامت انسانی صورت میگیرد؟ پاسخ به این سؤالات است که مشخص میکند چرا به طرح جمعآوری مهاجران غیرقانونی در ایران، «افغانبگیر» گفته میشود.
مهاجران حاضر در ایران در یک نگاه کلان به دو دسته تقسیم میشوند: مهاجرانی مقیم در ایران و نیروهای کاری فصلی. مهاجران مقیم در ایران کسانی هستند که سابقه حضورشان در ایران به بیش از ۱۰ سال میرسد یا اینکه خود در ایران متولد و بزرگ شدهاند. این مهاجران در بهترین حالت افق برنامهریزی یکساله دارند و میتوانند سالانه مدارک اقامتی خود را با اما و اگرهای فراوان تمدید کنند. چراکه هر سال موانع جدیدی در راه تمدید مدارک به وجود میآید. به عنوان مثال در سال جاری تسلط طالبان بر افغانستان و نیمهتعطیل شدن سفارت افغانستان در تهران تبدیل به مانعی در تمدید گذرنامههای مهاجران افغانستانی شده است.
نیروهای کاری فصلی عمدتا مهاجران افغانستانی هستند که به تناسب نیاز بازار کار ایران به نیروهای غیرماهر در فصلها و ماههایی از سال به ایران میآیند و در صورت رکورد اقتصاد و یا اتمام کارشان به کشور خود برمیگردند. دسته دوم مهاجران عموما به دلیل گرانبودن ویزای ایران و عدم صدور سهل و راحت ویزای کاری از سوی کنسولگریهای ایران به صورت غیرقانونی و از طریق شبکه موسوم به «افغانکشی» وارد ایران میشوند. کارفرمایان ایرانی نیز ترجیح میدهند به جای استفاده از کارگران غیرایرانی دارای مدارک اقامتی معتبر یا کارگران ایرانی، از مهاجران غیرقانونی استفاده کنند. چراکه بدین ترتیب با پرداخت دستمزد کمتر و نپرداختن هزینههای بیمه و سایر هزینهها سود بیشتری کسب میکنند. در خیلی از موارد هم میتوانند هر لحظه که اراده کنند با معرفی نیروی کار غیرقانونی به پلیس، کارگران را استثمار کنند. کارگران غیرقانونی جزء فرودستترین اقشار جامعه ایران هستند که به علت غیررسمیبودن از اولیهترین حقوق انسانی خود هم محروم میشوند. بدین ترتیب از نظر اقتصادی تعادل شومی شکل گرفته است. برای مهاجران کاری افغانستانی ورود قانونی به ایران ناممکن و بیش از حد
گران است. از سویی دیگر هم کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند که از نیروی کار غیرقانونی استفاده کنند. بدین ترتیب انجام وظیفه پلیس و نیروهای انتظامی تبدیل به پازل تکمیلکننده این تعادل شوم اقتصادی میشود. بدین ترتیب که نیروهای انتظامی تا حد ممکن به دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی اقدام و در گزارشهای سالانه خود نیز اعداد و ارقام مربوطه را به عنوان موفقیت ذکر میکنند. به عنوان مثال در گزارشهای هشتسالهای که وزارت کشور در پایان هر دولت ارائه میکند همواره عدد تجمیعی تعداد مهاجران رد مرز شده به عنوان موفقیت ذکر میشود و سایر اعداد و ارقام (تعداد مهاجران نخبه جذبشده، تعداد سرمایهگذاران و کارآفرینان بینالمللی جذبشده در ایران و...) محلی از اعراب ندارند.
افغانبگیر به مثابه یک برخورد تحقيرآميز
همیشه در بیان آمار تعداد مهاجران در ایران از دو عدد صحبت میشود: جمعیت مهاجران قانونی و دارای انواع مدارک اقامتی در ایران و جمعیت مهاجران غیرقانونی. همواره هم این گونه بیان میشود که جمعیت مهاجران غیرقانونی برابر با جمعیت مهاجران قانونی است. به عنوان مثال در سرشماری سال ۱۳۹۵ نفوس و مسکن اعلام شد که ایران میزبان حدود یکمیلیونو ۶۰۰ هزار مهاجر قانونی از کشورهای مختلف است و مقامات وزارت کشور اعلام کردند به همین تعداد هم مهاجر غیررسمی و غیرقانونی داریم.
همانطور که گفته شد یکی از وظایف پلیس و نیروهای انتظامی در سراسر کشور دستگیری و جمعآوری و رد مرز مهاجران غیرقانونی اعلام شده است. با درنظرگرفتن جمعیت مهاجران بدون مدرک در ایران، پلیس به سراغ هر مهاجر افغانستانی که برود با احتمال ۵۰ درصد آن مهاجر غیرقانونی و بدون مدرک خواهد بود. شانس موفقیت سربازان نیروی انتظامی در اجرای وظیفه بسیار بالاست. کافی است تشخیص بدهند فردی که در خیابان در حال عبور است افغانستانی است. مهاجران افغانستانی از اقوام مختلفی تشکیل شدهاند. برخی از این اقوام شباهت ظاهری زیادی با ایرانیان دارند و در نگاه اول نمیتوان متوجه شد که افغانستانیاند. اما افغانستانیهای قوم هزاره که اتفاقا شیعهمذهب و دارای بیشترین قرابت فکری و فرهنگی با اکثریت ایرانیان هستند این گونه نیستند. آنها به خاطر چشمهای بادامیشان همواره در طرحهای افغانبگیر گزینه شماره یک سربازان نیروی انتظامیاند. سربازان نیروی انتظامی از روی چهره به راحتی اهل افغانستان بودن آنان را تشخیص میدهند و به سراغشان میروند. در موارد بسیار زیادی حتی مهاجران هزاره قانونی هم توسط پلیس دستگیر میشوند. چراکه در لحظه دستگیری مدرک هویتی
همراهشان نیست و پلیس هم تنها از روی چهره دستگیر میکند. اطلاعات بیومتریک مهاجران در ایران در دسترس نیست و پس از دستگیری نیز از روی اثر انگشت بررسی صورت نمیگیرد که فرد دستگیرشده حضور قانونی دارد یا نه. پیشفرض این است که همه مهاجران افغانستانی غیرقانونیاند. پیشفرضی که با توجه به سختبودن فرایندهای ورود قانونی به ایران و پیچیدگیهای فرایندهای تمدید سالانه مدارک اقامتی و پرداخت هزینههای مختلف توسط مهاجران چندان بیراه هم نیست. اما دقیقا چیزی که این نوع برخورد را نژادپرستانه میکند، معیار تشخیص سربازان نیروی انتظامی است: چشمهای بادامی. برخوردهای پس از دستگیری هم عموما تحقیرآمیز است.
مقایسه نوع برخوردها و کنشها و واکنشهای بین مردم ایران و مهاجران نیز گویای این است که ایرانیان نوعدوستتر از آن هستند که بشود این اتهام را مطرح کرد. از خود مهاجران افغانستانی هم که میپرسی پذیرش مردم ایران را باور دارند و حتی خیلی از آنانی که به کشورهای غربی رفتهاند مقایسه رفتار مردم ایران با مهاجران را نژادپرستانه نمیدانند. اما برخوردهایی از نوع افغانبگیر است که باعث میشود انگ نژادپرستی به ایرانیان وارد شود و چون برخوردهای تحقیرآمیز جزء آخرین خاطرات بسیاری از مهاجران افغانستانی در ایران است، اثری پایدارتر در ذهن و روان آنان دارد و تصویر ذهنی حکشده در ذهنیت آنان تصویری توأم با تحقیر، کتکخوردن و نژادپرستی است.
رکوردشکنی افغانبگیر
از مرداد امسال که طالبان بر افغانستان مسلط شد، اکثر کشورهایی که در کریدور مهاجرتی افغانستانیها قرار دارند، مرزهای خود را بستند. آلمان اعلام کرد که مرزهایش به روی مهاجران افغانستانی بسته است، یونان هم. ترکیه هم. ترکیه حتی خبر از تسریع در ساخت دیوار مرزی خود با ایران داد. ایران نیز بهصورت رسمی اعلام کرد که نمیخواهد پناهجوی جدیدی بپذیرد و مرزهایش به روی پناهجویان افغانستانی بسته است؛ اما این بستهبودن مرز فقط مربوط به گذرگاههای رسمی بود. البته شرایط وخیم افغانستان پس از طالبان باعث شد موج جدید مهاجرت افغانستانیها به ایران شکل بگیرد. برآوردهای سازمان مهاجرت جهانی میگوید در داخل افغانستان بیش از پنجمیلیونو ۵۰۰ هزار نفر از مردم آواره شدهاند. براساس برآوردهای شورای پناهندگان نروژ در ایران از تابستان امسال روزانه چهار تا پنج هزار پناهجوی افغانستانی بهصورت غیررسمی وارد ایران شدهاند و در چهار ماه اخیر حدود ۵۱۵ هزار نفر به جمعیت مهاجران افغانستانی بدون مدرک در ایران اضافه شده است. کشورهای اروپایی برای تقبل هزینههای پناهجویان جدید به ایران وعدههایی دادهاند و برخی کشورها مانند کره جنوبی نیز کمکهایی
کردهاند. اما نکته این است که تقریبا تمامی این مهاجران تازهوارد بهصورت غیرقانونی و از طریق شبکه افغانکشی وارد ایران شدهاند.
از سویی دیگر به گواه آمارهای سازمان جهانی مهاجرت، دستگیری و رد مرز مهاجران افغانستانی در چند ماه اخیر رکوردی بیسابقه را ثبت کرده است. تا ۲۷ اکتبر سال ۲۰۲۱ مجموعا یکمیلیونو ۳۱هزارو ۷۵۷ مهاجر بدون مدرک افغانستانی از مرزهای ایران به افغانستان بازگشتهاند. این رقم بهطور متوسط سالانه ۵۵۰ هزار نفر بود و در سالیان قبل که شاهد وضعیت وخیم اقتصادی در ایران بودیم، به حداکثر ۹۰۰ هزار نفر رسیده بود. این بازگشتها به دو صورت داوطلبانه و رد مرز توسط پلیس صورت میگیرند. در سالیان قبل بهطور متوسط ۳۰۰ هزار نفر توسط پلیس رد مرز میشدند. امسال این رقم دو برابر شده که نشانگر افزایش پدیده «افغانبگیر» است. گویی سربازانی که باید در مرزها جلوی ورود پناهجویان را میگرفتند ترجیح میدهند که در داخل شهرها و روستاهای ایران «افغانبگیر» کنند. در بیلان کاری آخر سال نیروی انتظامی هم تعداد مهاجران رد مرز شده بهعنوان یک موفقیت ذکر خواهد شد. بخش عمدهای از زیادشدن آمار رد مرز بهخاطر دستگیری مهاجران در مسیر مهاجرت به ایران توسط پلیس است؛ اما مشاهدات میدانی حاکی از این است که «افغانبگیر» در داخل شهرهای ایران هم شدیدتر شده است.
افغانبگیرشدن با اعمال شاقه
لیلا گریه میکند و میگوید: شوهرم را بردند. شوهرم را کتک زدند و بردند. لیلا یک زن ایرانی است. شوهر افغانستانیاش تنها سرپناه زندگیاش است. پدر ندارد. مادرش پیر است. میگوید: برای دختر ششسالهام درخواست شناسنامه داده بودم. پرونده داشت. یک سال پیش پرونده تشکیل دادم. هرچه زنگ زدم و رفتم آمدم گفتند نوبتت نشده. شوهرم پاسپورت داشت. اما ویزایش تمام شده بود. پاسپورتش هم منقضی شده بود. باید اول میرفت سفارت افغانستان پاسپورتش را تمدید میکرد و بعد ویزایش را. طالبان آمد. سفارت تعطیل شد. او بدون ویزا شد. دیروز پلیس در محل کار دستگیرش کرد. ریختند سرش و زدند و بردندش ورامین. زنگ زد به من گفت دارند رد مرزم میکنند. من رفتم ورامین. اردوگاه عسکرآباد. نگهبان آنجا بداخلاق بود. هرچی مدرک داشتم از وزارت کشور و وزارت امور خارجه با خودم بردم. نگهبان گفت فقط ویزا بیاور. ویزا بیاوری شوهرت آزاد میشود. وگرنه رد مرز. گفتم من یک زن ایرانیام. پدر ندارم. شوهرم تنها سرپناه من است. پاسپورت دارد. ویزا ندارد. به خاطر من آزادش کنید. من بدبخت میشوم اینطوری. نگهبان گفت تو غلط کردی با یه افغان ازدواج کردی. برو ویزا بیاور. وگرنه رد مرزش
میکنیم.
لیلا گریه میکند و میگوید: شوهرم دارد رد مرز میشود... من ویزا از کجا گیر بیاورم؟
و واقعا هم هیچ راهحلی برای تمدید اقامت شوهر لیلا وجود ندارد. «افغانبگیر» تر و خشک را با هم میسوزاند. مهاجران افغانستانی شاید دستههای مختلفی داشته باشند. اما برای قانون، مهاجری که همین امروز با پژوهای افغانکش از مرز نیمروز برای اولین بار وارد خاک ایران میشود با مهاجر افغانستانی که در ایران متولد شده و همسر ایرانی دارد هیچ تفاوتی ندارند... هر دو باید «افغانبگیر» شوند!