گفتوگو با سیروس علینژاد
زبان روزنامهنگاری الهی تکرارنشدنی بود

صدرالدین الهی روزنامهنگار بزرگی بود که در 40 سال اخیر در ایران حضور نداشت. کمی قبل از انقلاب برای یک فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و با وقوع انقلاب هم در آنجا ماند. مرگ او در ۸۷سالگی موجب شد تا بار دیگر بحثهایی درباره یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روزنامهنگاران ایرانی صورت بگیرد. به این بهانه به سراغ سیروس علینژاد رفتیم. یکی از استادان حال حاضر روزنامهنگار و از شاگردان صدرالدین الهی.
شما تجربه همکاری با آقای دکتر الهی را داشتید؟
در فضای مطبوعاتی خیر. تا ما از دانشگاه فارغالتحصیل شدیم ایشان برای فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و بعدش هم که انقلاب شد و در آمریکا ماند. فقط در دانشگاه شاگردشان بودم.
صدرالدین الهی در دانشگاه چطور استادی بود؟
سال ۱۳۴۹ در دانشکده علوم ارتباطات شاگرد الهی بودم. الهی معلمی تکرارنشدنی بود. به خاطر اینکه از یک طرف تئوری روزنامهنگاری را بسیار خوب میدانست، در فرنگ تحصیل کرده بود و از فرانسه دکترای روزنامهنگاری داشت و از سوی دیگر وقتی در ۳۷سالگی استاد ما شده بود در همه زمینههای مطبوعاتی کار کرده بود و تجربه داشت. به این معنی که در دورهای ورزشینویسی را شروع کرده بود. چیزی که همیشه هم با او مانده بود. مدتی بعد به پاورقینویسی رو آورد و خدا میداند که در آن زمان مطالب او با چه علاقهای خریده و خوانده میشد. بعد از آن سراغ گزارشنویسی رفت و گزارشهای بسیار دقیقی ثبت کرد. اگر گزارشهای او از دهخدا، عارف، عشقی، شهریار و امثالهم نبود شاید شناخت ما از آنها به اندازه امروز نبود. همچنین او سراغ گفتوگو با اهل فکر و چهرههای سیاسی هم رفت. گفتوگوهای او با ناتلخانلری و سیدضیا از این دسته است. به هر حال او پیش از آنکه وارد دنیای آکادمیک شود و گاهی هم حین تحصیل، مشغول تجربهکردن همه حوزههای روزنامهنگاری بود. جالب اینکه در هر زمینهای هم که فعالیت میکرد الگوساز میشد. طبیعی است که چنین چهرهای با این تجربه و کارنامه
درخشان وقتی در ۳۷سالگی وارد کلاس ما شد چه تأثیر شگرفی در سرنوشت ما و علاقهمان به این کار گذاشت.
چطور از کیهان ورزشی سر درآورد؟
او یکی از بنیانگذارهای کیهان ورزشی بود و در کیهان ورزشی سرمقالههای استخوانداری مینوشت. چیزهایی که من که اصلا به اخبار ورزشی علاقهای نداشتم هم نمیتوانستم دست از خواندنش بکشم. وقتی در المپیک ۱۹۶۰ آبِب بیکیلا از اتیوپی با پای برهنه قهرمان مسابقات دوی ماراتن شد، الهی در مقالهای نوشت «آفریقا پابرهنه میدود» و این تنها یک مقاله ورزشی نبود، یک یادداشت سیاسی، تاریخی و اقتصادی بود درباره آفریقا و مصائب آن و بحرانهایش که در خلال آن به قهرمانی این ستاره سیاهپوست هم میپرداخت. محتوایی که انتظار نداشتی در یک مجله ورزشی بخوانی اما الهی با آن قلم زیبایش و اطلاعات وسیعش شما را شگفتزده و دنبالکننده خودش میکرد.
خیلیها الهی را با پاورقیهایش میشناسند و مهارتش در داستاننویسی. شما پاورقیهای او را خواندهاید؟
همانطور که گفتم او سعی میکرد در همه حوزههای روزنامهنگاری فعالیت کند. برای همین دستی در پاورقینویسی هم داشت. در دهههای
۳۰ و ۴۰ که هنوز تلویزیون به صورت جدی زندگی مردم ایران را تحت تأثیر خودش قرار نداده بود، پاورقینویسی در مطبوعات بسیار رایج بود. مردم به دنبال سرگرمی بودند و در مجلات زیادی پاورقینویسی برای پاسخ به این نیاز رایج شده بود. در آن زمان پاورقینویسی مهارتی شده بود که نویسندگان آن زمان در مسیر یادگیریاش تلاش بسیار میکردند. حسینقلی مستعان، ذبیحالله منصوری و امثال اینها پاورقینویسهای مهمی بودند. همه کتابهای مهم ذبیحالله منصوری که این روزها میبینید، پاورقی بودند. در آن زمان الهی هم خودش را به عنوان پاورقینویسی همتای آنها بدل کرده بود. در مجله تهران مصور و گاهی در مجله سپید و سیاه پاورقی مینوشت. سطح روزنامهنویسی آقای دکتر الهی فوقالعاده بالا بود و من هنوز کسی را نمیشناسم که به قدر او در زمینههای وسیعی و در عین حال در سطح بالایی کار کرده باشد.
با این توصیفات باید صدرالدین الهی را یکی از چهرههای مهم صنعت سرگرمی ایران بدانیم.
یکی از هنرهای او تغییر صنعت سرگرمی در ایران بود. با پدیدآوردن مجله هفتگی کیهان ورزشی او به بسیاری از خواستهها و نیازهای جامعه در حوزه سرگرمی پاسخ میداد. اما تنها در اینجا متوقف نشد؛ سراغ گزارشنویسی رفت و آنجا دیگر تنها موضوع سرگرمی صرف مورد نظر نبود. در آنجا سعی میکرد به مخاطبانش اطلاعاتی برساند و پراکنش دانش انجام دهد. وقتی درباره دهخدا مینوشت همه زندگی او را در همه جنبهها معرفی میکرد و خواننده را بینیاز میکرد. چهرهای بود که هم به روزنامهنگاری مسلط بود و هم ادبیات و این در روزنامهنگاران کمی جمع شده است. زبان او بهترین زبان روزنامهنگاریای است که ما در ایران داریم. مرحوم عبدالرحمان فرامرزی روزگاری که به ما درس روزنامهنگاری میداد، میگفت «زبان مطبوعات زبانی است که عوام بفهمند، خواص بپسندند» و الهی دارای چنان زبانی بود. سطح علمی و دانشش از روزنامهنگاران دیگر هم بسیار بالاتر بود.
رابطه او با سیاست چطور بود؟ هیچگاه وارد سیاست شد؟
تا جایی که خاطرم هست وارد سیاست نشد. میگفت من خبرنگارم و همیشه جنبه خبرنگاری را برای خودش حفظ میکرد. در اوایل دهه 30 وضعیت احزاب در ایران بسیار جدیتر از الان بود. الان که حزبی وجود ندارد، ولی در آن سالها مسئله احزاب بسیاری جدی بود و او هم بنا بر حرفهاش با آنها کار میکرد، ولی میگفت «من یاد گرفتم با احزاب کار کنم بدون اینکه وارد هیچ حزبی شوم».
صدرالدین الهی روزنامهنگار بزرگی بود که در 40 سال اخیر در ایران حضور نداشت. کمی قبل از انقلاب برای یک فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و با وقوع انقلاب هم در آنجا ماند. مرگ او در ۸۷سالگی موجب شد تا بار دیگر بحثهایی درباره یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روزنامهنگاران ایرانی صورت بگیرد. به این بهانه به سراغ سیروس علینژاد رفتیم. یکی از استادان حال حاضر روزنامهنگار و از شاگردان صدرالدین الهی.
شما تجربه همکاری با آقای دکتر الهی را داشتید؟
در فضای مطبوعاتی خیر. تا ما از دانشگاه فارغالتحصیل شدیم ایشان برای فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و بعدش هم که انقلاب شد و در آمریکا ماند. فقط در دانشگاه شاگردشان بودم.
صدرالدین الهی در دانشگاه چطور استادی بود؟
سال ۱۳۴۹ در دانشکده علوم ارتباطات شاگرد الهی بودم. الهی معلمی تکرارنشدنی بود. به خاطر اینکه از یک طرف تئوری روزنامهنگاری را بسیار خوب میدانست، در فرنگ تحصیل کرده بود و از فرانسه دکترای روزنامهنگاری داشت و از سوی دیگر وقتی در ۳۷سالگی استاد ما شده بود در همه زمینههای مطبوعاتی کار کرده بود و تجربه داشت. به این معنی که در دورهای ورزشینویسی را شروع کرده بود. چیزی که همیشه هم با او مانده بود. مدتی بعد به پاورقینویسی رو آورد و خدا میداند که در آن زمان مطالب او با چه علاقهای خریده و خوانده میشد. بعد از آن سراغ گزارشنویسی رفت و گزارشهای بسیار دقیقی ثبت کرد. اگر گزارشهای او از دهخدا، عارف، عشقی، شهریار و امثالهم نبود شاید شناخت ما از آنها به اندازه امروز نبود. همچنین او سراغ گفتوگو با اهل فکر و چهرههای سیاسی هم رفت. گفتوگوهای او با ناتلخانلری و سیدضیا از این دسته است. به هر حال او پیش از آنکه وارد دنیای آکادمیک شود و گاهی هم حین تحصیل، مشغول تجربهکردن همه حوزههای روزنامهنگاری بود. جالب اینکه در هر زمینهای هم که فعالیت میکرد الگوساز میشد. طبیعی است که چنین چهرهای با این تجربه و کارنامه
درخشان وقتی در ۳۷سالگی وارد کلاس ما شد چه تأثیر شگرفی در سرنوشت ما و علاقهمان به این کار گذاشت.
چطور از کیهان ورزشی سر درآورد؟
او یکی از بنیانگذارهای کیهان ورزشی بود و در کیهان ورزشی سرمقالههای استخوانداری مینوشت. چیزهایی که من که اصلا به اخبار ورزشی علاقهای نداشتم هم نمیتوانستم دست از خواندنش بکشم. وقتی در المپیک ۱۹۶۰ آبِب بیکیلا از اتیوپی با پای برهنه قهرمان مسابقات دوی ماراتن شد، الهی در مقالهای نوشت «آفریقا پابرهنه میدود» و این تنها یک مقاله ورزشی نبود، یک یادداشت سیاسی، تاریخی و اقتصادی بود درباره آفریقا و مصائب آن و بحرانهایش که در خلال آن به قهرمانی این ستاره سیاهپوست هم میپرداخت. محتوایی که انتظار نداشتی در یک مجله ورزشی بخوانی اما الهی با آن قلم زیبایش و اطلاعات وسیعش شما را شگفتزده و دنبالکننده خودش میکرد.
خیلیها الهی را با پاورقیهایش میشناسند و مهارتش در داستاننویسی. شما پاورقیهای او را خواندهاید؟
همانطور که گفتم او سعی میکرد در همه حوزههای روزنامهنگاری فعالیت کند. برای همین دستی در پاورقینویسی هم داشت. در دهههای
۳۰ و ۴۰ که هنوز تلویزیون به صورت جدی زندگی مردم ایران را تحت تأثیر خودش قرار نداده بود، پاورقینویسی در مطبوعات بسیار رایج بود. مردم به دنبال سرگرمی بودند و در مجلات زیادی پاورقینویسی برای پاسخ به این نیاز رایج شده بود. در آن زمان پاورقینویسی مهارتی شده بود که نویسندگان آن زمان در مسیر یادگیریاش تلاش بسیار میکردند. حسینقلی مستعان، ذبیحالله منصوری و امثال اینها پاورقینویسهای مهمی بودند. همه کتابهای مهم ذبیحالله منصوری که این روزها میبینید، پاورقی بودند. در آن زمان الهی هم خودش را به عنوان پاورقینویسی همتای آنها بدل کرده بود. در مجله تهران مصور و گاهی در مجله سپید و سیاه پاورقی مینوشت. سطح روزنامهنویسی آقای دکتر الهی فوقالعاده بالا بود و من هنوز کسی را نمیشناسم که به قدر او در زمینههای وسیعی و در عین حال در سطح بالایی کار کرده باشد.
با این توصیفات باید صدرالدین الهی را یکی از چهرههای مهم صنعت سرگرمی ایران بدانیم.
یکی از هنرهای او تغییر صنعت سرگرمی در ایران بود. با پدیدآوردن مجله هفتگی کیهان ورزشی او به بسیاری از خواستهها و نیازهای جامعه در حوزه سرگرمی پاسخ میداد. اما تنها در اینجا متوقف نشد؛ سراغ گزارشنویسی رفت و آنجا دیگر تنها موضوع سرگرمی صرف مورد نظر نبود. در آنجا سعی میکرد به مخاطبانش اطلاعاتی برساند و پراکنش دانش انجام دهد. وقتی درباره دهخدا مینوشت همه زندگی او را در همه جنبهها معرفی میکرد و خواننده را بینیاز میکرد. چهرهای بود که هم به روزنامهنگاری مسلط بود و هم ادبیات و این در روزنامهنگاران کمی جمع شده است. زبان او بهترین زبان روزنامهنگاریای است که ما در ایران داریم. مرحوم عبدالرحمان فرامرزی روزگاری که به ما درس روزنامهنگاری میداد، میگفت «زبان مطبوعات زبانی است که عوام بفهمند، خواص بپسندند» و الهی دارای چنان زبانی بود. سطح علمی و دانشش از روزنامهنگاران دیگر هم بسیار بالاتر بود.
رابطه او با سیاست چطور بود؟ هیچگاه وارد سیاست شد؟
تا جایی که خاطرم هست وارد سیاست نشد. میگفت من خبرنگارم و همیشه جنبه خبرنگاری را برای خودش حفظ میکرد. در اوایل دهه 30 وضعیت احزاب در ایران بسیار جدیتر از الان بود. الان که حزبی وجود ندارد، ولی در آن سالها مسئله احزاب بسیاری جدی بود و او هم بنا بر حرفهاش با آنها کار میکرد، ولی میگفت «من یاد گرفتم با احزاب کار کنم بدون اینکه وارد هیچ حزبی شوم».