به مناسبت انتشار کتاب «رباعیات پسوآ»
گفتوگوی فرناندو پسوآ و خیام
شرق: فرناندو پسوآ از نویسندگان و شاعران مهم ادبیات جهانی است که در ایران هم کموبیش شناخته میشود. پسوآ از یک نظر میتواند اهمیت بیشتری برای ما پیدا کند و آن هم به خاطر توجه او به خیام و رباعیاتش است. پسوآ در سالهای پایانی عمرش توجه ویژهای به رباعی داشت و به واسطه آشناییاش با خیام، رباعیهایی سروده که جایگاه مهمی در کارنامه او دارند. به تازگی کتابی با عنوان «رباعیات پسوآ» با ترجمه سپیده رادفر در نشر نگاه منتشر شده که کتابی دو زبانه است و از متن اصلی ترجمه شده است. انتشار این کتاب میتواند به طور دقیقتر آشنایی و تأثیرپذیری پسوآ از خیام را نشان دهد.
فرناندو پسوآ، نویسنده و شاعر مشهور پرتغالی است که در سیزدهم ژوئن 1888 در لیسبون متولد شد. پدرش، منتقد موسیقی و کارمند دولت بود. پسوآ در پنجسالگی پدر و یک ماه پس از آن برادر کوچکش را از دست داد. دو سال بعد به همراه مادر و ناپدریاش که ابتدا افسر نیروی دریایی و بعد از آن کنسول پرتغال در دورِبن (یکی از مستعمرههای انگلستان) بود راهی آفریقای جنوبی شد و تا هفدهسالگی در آنجا ماند. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کاتولیکها زیر نظر راهبههای ایرلندی و فرانسوی گذراند. در دبیرستان ادبیات انگلیسی را آموخت و با آثار شکسپیر، میلتون، وردورث، والتویتمن، دیکنز و آلنپو آشنا شد. در 1905 پس از بازگشت به لیسبون وارد دانشکده هنر و ادبیات شد و سال بعد به دلیل بیماری موفق به شرکت در امتحانات نشد و از تحصیل انصراف داد. در 1909 با ارثیه ناچیزی که از مادربزرگش به او رسیده بود یک دستگاه چاپ خرید و کار ترجمه و نشر را در آپارتمان خود آغاز کرد و از آن به بعد زندگی خود را با ترجمه متون فرانسه و انگلیسی و انتشار نقدها و مقالههای ادبی، فلسفی و اجتماعی در مطبوعات گذراند. نوشتههای او به نامهای مستعار گوناگونی به چاپ میرسیدند که همه
منهای دیگر او بودند. فضای فرهنگی و خانوادگی که پسوآ در آن رشد کرده بود تأثیری عمیق بر او و در نهایت بر آثارش باقی گذاشت. پسوآ را میتوان بزرگترین شاعر نوگرای پرتغال و یکی از شاعران بزرگ ادبیات جهانی دانست.
یکی از آثار مهم پسوآ، «کتاب دلواپسی» نام دارد که پیشتر با ترجمه جاهد جهانشاهی در نشر نگاه منتشر شده بود. پسوا، بیست سال از عمرش را صرف نوشتن «کتاب دلواپسی» کرده بود و نخستین قطعههای این اثر را در سال ١٩١٣ نوشت و آخرین آنها را در ١٩٣۴. این اثر اولینبار در سال ١٩٨٢، یعنی چهل و هفت سال پس از درگذشت نویسندهاش در لیسبون منتشر شد. آنطور که جاهد جهانشاهی در مقدمه این کتاب نوشته، یکی از دلایل تأخیر چاپ این اثر، به خود پسوا برمیگردد که میخواسته سر فرصت و با آرامش به نوشتن قطعات این کتاب بپردازد. او برخی از قطعات را تایپ میکرده و برخی دیگر را به شکل چرکنویس رها میکرده و با دقتی زیاد به بازنویسی قطعات میپرداخته و اگرچه قصد داشته تا پس از بازبینی نهایی و مرتبکردن قطعات کتاب را به چاپ برساند، اما مرگ این فرصت را از او میگیرد. پس از مرگ پسوا، تا چند دهه از آثار او خبری در دست نبود تا اینکه در آخر دستنوشتههای او در چمدانی در انبار امانات شهرداری لیسبون پیدا میشود. ناشران زیادی برای چاپ «کتاب دلواپسی» اعلام آمادگی میکنند اما سرانجام، «پژوهشگر ادبی خاستینو دپرادو کوئلهو توانست با همکاری ماریا آلیته گالهوز
و ترزا سوبرال کانها، از گزیده ۵٢٠ قطعه موجود که بخش عمده آن در گذر زمان ناخوانا و دچار فرسودگی شده بود، کتاب حاضر را در دسترس عموم قرار دهد». بخش بسیار کوچکی از «کتاب دلواپسی» در سالهای حیات پسوا در برخی مجلات آن دوران منتشر شده بود. بخشهای آغازین این کتاب، مثل تمام دوران خلاقیت پسوا با نمادگرایی پیوند خورده و «بر مبنای نگرش شاعرانه آن روزگار بر این باور است که هنر مدرن، هنر رؤیا است و بر تقدم رؤیا بر واقعیت تکیه دارد». جهانشاهی در بخشی از مقدمه کتاب درباره این اثر نوشته بود: «بدینترتیب کتاب دلواپسی سند وجودی انسانی است که از خود و پیرامونش رنج میبرد، و از درک انحطاط آغازین خود هرگز رها نشده، و چهبسا در قطعاتی از کتاب، نوشتههای کائیرو و کامپوس واکنشی نسبت به این درک انحطاط آشکار است. خوانندگان اروپایی بدون دشواری با آثار دیگر نویسندگان همردیف پسوا، همچون رمان ریبورس، اثر هویسمان، مالته لاوریدس بریگه اثر ریلکه و کتاب یادداشتهای رویانه اثر آمیل آشنایی دارند. خواننده بیتوجه به شباهتها درمییابد که پسوای نویسنده اصالت پسوای اخلاقگرا را رقم زده و شاید بدینترتیب کنجکاو شده زمینه آشنایی قلمفرسای
اخلاقگرا را پی بگیرد».
آنطور که اشاره شده، پسوا در سالهای پایانی عمرش توجه ویژهای به رباعی داشت. در ایران رباعی بیش از هر چیز با نام خیام گره خورده است اما خیام یکی از چهرههای ادبیات کلاسیک فارسی است که شهرتی جهانی دارد. اغلب از ترجمه انگلیسی فیتز جرالد از رباعیات خیام به عنوان نقطه آغاز توجه غرب به افکار خیام یاد میشود. صادق هدایت، که علاقهای بسیار به خیام داشت، نوشته بود: «اول کسی که خیام را در بلاد مغرب بسزا معرفی کرد، شاعر عالیقدر انگلیسی فیتز جرالد بود». فیتز جرالد از چند زبان آثاری را به انگلیسی ترجمه کرده بود اما یکی از دلایل اصلی شهرت او ترجمههایش از آثار فارسی است. در این میان نقظه اوج مطالعات فارسی فیتز جرالد را میتوان ترجمه او از رباعیات خیام دانست. اساس این منظومه نسخهای خطی از رباعیات است که به سال 856 قمری مربوط است و دارای 158 رباعی است. فیتز جرالد سالها درگیر ترجمه این منظومه بود.
اعراب هم ظاهرا از طریق غربیان با رباعیات خیام آشنا شدند. بااینحال برخی از پژوهشگران معتقدند شهرت جهانی خیام بیش از آنکه به ترجمه خوب فیتز جرالد مربوط باشد به اندیشه خیام و نیز بستر تاریخی مربوط است که او به غرب معرفی شد. به هرحال شهرت جهانی خیام و توجه غربیان به او و به عبارتی مقبولیت جهانی خیام سبب شد برخی از مهمترین محققان و ادبای معاصر ایران نظیر فروزانفر و همایی و معین و قزوینی به خیام توجه نشان دهند.
مترجم «رباعیات پسوآ»، مدیر مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون است و سفیر پرتغال در ایران، کارلوس موشتا نهوش، در انتشار این کتاب همکاری داشته است. به همین مناسبت نیز پس از انتشار کتاب، مراسم رونمایی آن توسط سفیر پرتغال برگزار شد که در آن سخنرانیهایی درباره این کتاب از جمله توسط سفیر پرتغال و ناشر کتاب انجام شد.
ناشر کتاب در بخشی از یادداشتش در ابتدای کتاب، به این نکته اشاره کرده که ویرایش و تصحیح کتاب توسط سیدعلی صالحی صورت گرفته است. علیرضا رئیسدانایی در بخشی از پیشگفتار کتاب، توجه نویسندگان و اندیشمندان غربی به خیام را نه نتیجه بخت و اقبال شاعر بلکه نتیجه جهانبینی خیام دانسته است. او درباره رباعیسرایی پسوآ نوشته: «تا جایی که میدانم اولین تجربه رباعیسرایی پسوآ در اواسط دهه 1920 در پرتغال بود. پیش از این پسوآ خیام را در آفریقای جنوبی و زمانی بین هشت سالگی و هفدهسالگیاش کشف کرد، یعنی هنگامی که به سبب شغل ناپدریاش به آنجا رفت و تحصیل کرد. مصاحبت پسوآ با خیام تا آخر عمرش ادامه داشت. در کتابخانه او ترجمه چندین مترجم از خیام وجود داشت و او تا جایی که من میدانم ترجمه فیتزجرالد را ترجیح میداد. پسوآ با تأسی از خیام اشعار زیادی در قالب رباعی سرود که شاید بسیاری از آنها منتشر نشده باشد و امیدوارم روزی این آثار منتشر شود».
کتاب مقدمهای نیز به قلم کابرال مارتینش دارد با عنوان «تصویر پارسی-ایرانی». او نیز در مقدمهاش به این نکته اشاره میکند که باب آشنایی پسوآ با خیام مرهون ترجمه انگلیسی فیتزجرالد بوده است. پسوآ رباعی را در اوایل دهه 1920 به عنوان قالب شعری جدیدی وارد زبان پرتغالی کرد. رباعی پرتغالی همچون رباعی فارسی شعری چهار سطری است که هریک ده هجایی بوده و همه ابیات با یکدیگر همقافیهاند به جز بیت سوم. مارتینش درباره رابطه پسوآ و خیام نوشته: «رابطه فرناندو پسوآ با عمر خیام رابطهای بسیار عمیق است که نه تنها به رباعیاتش محدود نمیشود و نوری تازه بر همه اشعار پسوآ میافکند، بلکه تمامی آثار و وجود او را دربرمیگیرد. این رابطه قبل از هر چیز رابطه تحسین و تقدیر از این شاعر و منجم پارسی است. در عینحال خیام برای او چهرهای منحصربهفرد است که هنر و علم را همگام به تجلی رسانده است. بدینترتیب پسوآ این شاعر قرن بیست در برابر شاعر قرن دوازدهم سر تعظیم فرود میآورد و متأثر از او شکل تازهای از شعر را در زبان پرتغالی خلق میکند.»
مارتینش در مقالهاش به پیوندهای بینامتنی صریح آثار پسوآ با نویسندگان کلاسیک اشاره کرده است و ازاینرو باید گفت که رابطه پسوآ با خیام تنها یک نمونه از ارتباط بینامتنی در آثار اوست. مارتینش میگوید بین ترجمههای فیتز جرالد و رباعیات اصلی فاصله زیادی وجود دارد اما آنچه درمورد تمام ترجمههای اروپایی از خیام حائز اهمیت است، این نکته است که خیام بدل به شخصیتی «روزآمد و برجسته» شده است؛ «عمر خیام آنقدر مدرن است که شاعر همعصر و همزمان با پسوآ به نظر میرسد». مارتینش مینویسد که دو ترجمه از خیام در کتابخانه پسوآ وجود داشته و به تأثیر چشمگیر خیام در آخرین سالهای حیات پسوآ اشاره میکند و حتی میگوید که ده سال آخر عمر پسوآ در دنیای رباعی گذشته است. اما مارتینش به نکته دیگری هم اشاره میکند و آن تضادی است که در این میان وجود دارد: «فراتر از این قرابت، تأکید بر تضاد شدید بین دو شاعر مهم است و این تضادها است که به پسوآ اجازه میدهد تا بهتر روی کار خود متمرکز شود و تلاش کند. اول، توجه به هویت و تألیف برای او بسیار مهم است. در کتاب دلواپسی چنین میخوانیم: کسی مانند عمر خیام، همانی است که هست، کسی که در جهانی عمیق و در
تنهایی زندگی میکند، و کسی که نه تنها در جهانی بیرونی بلکه در یک دنیای درونی، متوالی و متنوع زندگی میکند. بنابراین، از نظر پسوآ، این شاعر پارسیگوی نمایانگر آرمانی از هویت است آنجا که در بحث فلسفی میگوید: همانی است که هست و دیگری همانی نیست که هست. همین تضاد از آن جهت مهم است که به پسوآ اجازه میدهد تا توصیف بهتری از خود و جایگاهش به عنوان شاعری چندگانه، که در یک جهان درونی، متوالی و متنوع زندگی میکند، داشته باشد». انتشار «رباعیات پسوآ» هم گامی دیگر در شناخت بهتر این شاعر پرتغالی است و هم نشاندهنده تأثیر خیام بر ادبیات جهانی است.
شرق: فرناندو پسوآ از نویسندگان و شاعران مهم ادبیات جهانی است که در ایران هم کموبیش شناخته میشود. پسوآ از یک نظر میتواند اهمیت بیشتری برای ما پیدا کند و آن هم به خاطر توجه او به خیام و رباعیاتش است. پسوآ در سالهای پایانی عمرش توجه ویژهای به رباعی داشت و به واسطه آشناییاش با خیام، رباعیهایی سروده که جایگاه مهمی در کارنامه او دارند. به تازگی کتابی با عنوان «رباعیات پسوآ» با ترجمه سپیده رادفر در نشر نگاه منتشر شده که کتابی دو زبانه است و از متن اصلی ترجمه شده است. انتشار این کتاب میتواند به طور دقیقتر آشنایی و تأثیرپذیری پسوآ از خیام را نشان دهد.
فرناندو پسوآ، نویسنده و شاعر مشهور پرتغالی است که در سیزدهم ژوئن 1888 در لیسبون متولد شد. پدرش، منتقد موسیقی و کارمند دولت بود. پسوآ در پنجسالگی پدر و یک ماه پس از آن برادر کوچکش را از دست داد. دو سال بعد به همراه مادر و ناپدریاش که ابتدا افسر نیروی دریایی و بعد از آن کنسول پرتغال در دورِبن (یکی از مستعمرههای انگلستان) بود راهی آفریقای جنوبی شد و تا هفدهسالگی در آنجا ماند. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کاتولیکها زیر نظر راهبههای ایرلندی و فرانسوی گذراند. در دبیرستان ادبیات انگلیسی را آموخت و با آثار شکسپیر، میلتون، وردورث، والتویتمن، دیکنز و آلنپو آشنا شد. در 1905 پس از بازگشت به لیسبون وارد دانشکده هنر و ادبیات شد و سال بعد به دلیل بیماری موفق به شرکت در امتحانات نشد و از تحصیل انصراف داد. در 1909 با ارثیه ناچیزی که از مادربزرگش به او رسیده بود یک دستگاه چاپ خرید و کار ترجمه و نشر را در آپارتمان خود آغاز کرد و از آن به بعد زندگی خود را با ترجمه متون فرانسه و انگلیسی و انتشار نقدها و مقالههای ادبی، فلسفی و اجتماعی در مطبوعات گذراند. نوشتههای او به نامهای مستعار گوناگونی به چاپ میرسیدند که همه
منهای دیگر او بودند. فضای فرهنگی و خانوادگی که پسوآ در آن رشد کرده بود تأثیری عمیق بر او و در نهایت بر آثارش باقی گذاشت. پسوآ را میتوان بزرگترین شاعر نوگرای پرتغال و یکی از شاعران بزرگ ادبیات جهانی دانست.
یکی از آثار مهم پسوآ، «کتاب دلواپسی» نام دارد که پیشتر با ترجمه جاهد جهانشاهی در نشر نگاه منتشر شده بود. پسوا، بیست سال از عمرش را صرف نوشتن «کتاب دلواپسی» کرده بود و نخستین قطعههای این اثر را در سال ١٩١٣ نوشت و آخرین آنها را در ١٩٣۴. این اثر اولینبار در سال ١٩٨٢، یعنی چهل و هفت سال پس از درگذشت نویسندهاش در لیسبون منتشر شد. آنطور که جاهد جهانشاهی در مقدمه این کتاب نوشته، یکی از دلایل تأخیر چاپ این اثر، به خود پسوا برمیگردد که میخواسته سر فرصت و با آرامش به نوشتن قطعات این کتاب بپردازد. او برخی از قطعات را تایپ میکرده و برخی دیگر را به شکل چرکنویس رها میکرده و با دقتی زیاد به بازنویسی قطعات میپرداخته و اگرچه قصد داشته تا پس از بازبینی نهایی و مرتبکردن قطعات کتاب را به چاپ برساند، اما مرگ این فرصت را از او میگیرد. پس از مرگ پسوا، تا چند دهه از آثار او خبری در دست نبود تا اینکه در آخر دستنوشتههای او در چمدانی در انبار امانات شهرداری لیسبون پیدا میشود. ناشران زیادی برای چاپ «کتاب دلواپسی» اعلام آمادگی میکنند اما سرانجام، «پژوهشگر ادبی خاستینو دپرادو کوئلهو توانست با همکاری ماریا آلیته گالهوز
و ترزا سوبرال کانها، از گزیده ۵٢٠ قطعه موجود که بخش عمده آن در گذر زمان ناخوانا و دچار فرسودگی شده بود، کتاب حاضر را در دسترس عموم قرار دهد». بخش بسیار کوچکی از «کتاب دلواپسی» در سالهای حیات پسوا در برخی مجلات آن دوران منتشر شده بود. بخشهای آغازین این کتاب، مثل تمام دوران خلاقیت پسوا با نمادگرایی پیوند خورده و «بر مبنای نگرش شاعرانه آن روزگار بر این باور است که هنر مدرن، هنر رؤیا است و بر تقدم رؤیا بر واقعیت تکیه دارد». جهانشاهی در بخشی از مقدمه کتاب درباره این اثر نوشته بود: «بدینترتیب کتاب دلواپسی سند وجودی انسانی است که از خود و پیرامونش رنج میبرد، و از درک انحطاط آغازین خود هرگز رها نشده، و چهبسا در قطعاتی از کتاب، نوشتههای کائیرو و کامپوس واکنشی نسبت به این درک انحطاط آشکار است. خوانندگان اروپایی بدون دشواری با آثار دیگر نویسندگان همردیف پسوا، همچون رمان ریبورس، اثر هویسمان، مالته لاوریدس بریگه اثر ریلکه و کتاب یادداشتهای رویانه اثر آمیل آشنایی دارند. خواننده بیتوجه به شباهتها درمییابد که پسوای نویسنده اصالت پسوای اخلاقگرا را رقم زده و شاید بدینترتیب کنجکاو شده زمینه آشنایی قلمفرسای
اخلاقگرا را پی بگیرد».
آنطور که اشاره شده، پسوا در سالهای پایانی عمرش توجه ویژهای به رباعی داشت. در ایران رباعی بیش از هر چیز با نام خیام گره خورده است اما خیام یکی از چهرههای ادبیات کلاسیک فارسی است که شهرتی جهانی دارد. اغلب از ترجمه انگلیسی فیتز جرالد از رباعیات خیام به عنوان نقطه آغاز توجه غرب به افکار خیام یاد میشود. صادق هدایت، که علاقهای بسیار به خیام داشت، نوشته بود: «اول کسی که خیام را در بلاد مغرب بسزا معرفی کرد، شاعر عالیقدر انگلیسی فیتز جرالد بود». فیتز جرالد از چند زبان آثاری را به انگلیسی ترجمه کرده بود اما یکی از دلایل اصلی شهرت او ترجمههایش از آثار فارسی است. در این میان نقظه اوج مطالعات فارسی فیتز جرالد را میتوان ترجمه او از رباعیات خیام دانست. اساس این منظومه نسخهای خطی از رباعیات است که به سال 856 قمری مربوط است و دارای 158 رباعی است. فیتز جرالد سالها درگیر ترجمه این منظومه بود.
اعراب هم ظاهرا از طریق غربیان با رباعیات خیام آشنا شدند. بااینحال برخی از پژوهشگران معتقدند شهرت جهانی خیام بیش از آنکه به ترجمه خوب فیتز جرالد مربوط باشد به اندیشه خیام و نیز بستر تاریخی مربوط است که او به غرب معرفی شد. به هرحال شهرت جهانی خیام و توجه غربیان به او و به عبارتی مقبولیت جهانی خیام سبب شد برخی از مهمترین محققان و ادبای معاصر ایران نظیر فروزانفر و همایی و معین و قزوینی به خیام توجه نشان دهند.
مترجم «رباعیات پسوآ»، مدیر مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون است و سفیر پرتغال در ایران، کارلوس موشتا نهوش، در انتشار این کتاب همکاری داشته است. به همین مناسبت نیز پس از انتشار کتاب، مراسم رونمایی آن توسط سفیر پرتغال برگزار شد که در آن سخنرانیهایی درباره این کتاب از جمله توسط سفیر پرتغال و ناشر کتاب انجام شد.
ناشر کتاب در بخشی از یادداشتش در ابتدای کتاب، به این نکته اشاره کرده که ویرایش و تصحیح کتاب توسط سیدعلی صالحی صورت گرفته است. علیرضا رئیسدانایی در بخشی از پیشگفتار کتاب، توجه نویسندگان و اندیشمندان غربی به خیام را نه نتیجه بخت و اقبال شاعر بلکه نتیجه جهانبینی خیام دانسته است. او درباره رباعیسرایی پسوآ نوشته: «تا جایی که میدانم اولین تجربه رباعیسرایی پسوآ در اواسط دهه 1920 در پرتغال بود. پیش از این پسوآ خیام را در آفریقای جنوبی و زمانی بین هشت سالگی و هفدهسالگیاش کشف کرد، یعنی هنگامی که به سبب شغل ناپدریاش به آنجا رفت و تحصیل کرد. مصاحبت پسوآ با خیام تا آخر عمرش ادامه داشت. در کتابخانه او ترجمه چندین مترجم از خیام وجود داشت و او تا جایی که من میدانم ترجمه فیتزجرالد را ترجیح میداد. پسوآ با تأسی از خیام اشعار زیادی در قالب رباعی سرود که شاید بسیاری از آنها منتشر نشده باشد و امیدوارم روزی این آثار منتشر شود».
کتاب مقدمهای نیز به قلم کابرال مارتینش دارد با عنوان «تصویر پارسی-ایرانی». او نیز در مقدمهاش به این نکته اشاره میکند که باب آشنایی پسوآ با خیام مرهون ترجمه انگلیسی فیتزجرالد بوده است. پسوآ رباعی را در اوایل دهه 1920 به عنوان قالب شعری جدیدی وارد زبان پرتغالی کرد. رباعی پرتغالی همچون رباعی فارسی شعری چهار سطری است که هریک ده هجایی بوده و همه ابیات با یکدیگر همقافیهاند به جز بیت سوم. مارتینش درباره رابطه پسوآ و خیام نوشته: «رابطه فرناندو پسوآ با عمر خیام رابطهای بسیار عمیق است که نه تنها به رباعیاتش محدود نمیشود و نوری تازه بر همه اشعار پسوآ میافکند، بلکه تمامی آثار و وجود او را دربرمیگیرد. این رابطه قبل از هر چیز رابطه تحسین و تقدیر از این شاعر و منجم پارسی است. در عینحال خیام برای او چهرهای منحصربهفرد است که هنر و علم را همگام به تجلی رسانده است. بدینترتیب پسوآ این شاعر قرن بیست در برابر شاعر قرن دوازدهم سر تعظیم فرود میآورد و متأثر از او شکل تازهای از شعر را در زبان پرتغالی خلق میکند.»
مارتینش در مقالهاش به پیوندهای بینامتنی صریح آثار پسوآ با نویسندگان کلاسیک اشاره کرده است و ازاینرو باید گفت که رابطه پسوآ با خیام تنها یک نمونه از ارتباط بینامتنی در آثار اوست. مارتینش میگوید بین ترجمههای فیتز جرالد و رباعیات اصلی فاصله زیادی وجود دارد اما آنچه درمورد تمام ترجمههای اروپایی از خیام حائز اهمیت است، این نکته است که خیام بدل به شخصیتی «روزآمد و برجسته» شده است؛ «عمر خیام آنقدر مدرن است که شاعر همعصر و همزمان با پسوآ به نظر میرسد». مارتینش مینویسد که دو ترجمه از خیام در کتابخانه پسوآ وجود داشته و به تأثیر چشمگیر خیام در آخرین سالهای حیات پسوآ اشاره میکند و حتی میگوید که ده سال آخر عمر پسوآ در دنیای رباعی گذشته است. اما مارتینش به نکته دیگری هم اشاره میکند و آن تضادی است که در این میان وجود دارد: «فراتر از این قرابت، تأکید بر تضاد شدید بین دو شاعر مهم است و این تضادها است که به پسوآ اجازه میدهد تا بهتر روی کار خود متمرکز شود و تلاش کند. اول، توجه به هویت و تألیف برای او بسیار مهم است. در کتاب دلواپسی چنین میخوانیم: کسی مانند عمر خیام، همانی است که هست، کسی که در جهانی عمیق و در
تنهایی زندگی میکند، و کسی که نه تنها در جهانی بیرونی بلکه در یک دنیای درونی، متوالی و متنوع زندگی میکند. بنابراین، از نظر پسوآ، این شاعر پارسیگوی نمایانگر آرمانی از هویت است آنجا که در بحث فلسفی میگوید: همانی است که هست و دیگری همانی نیست که هست. همین تضاد از آن جهت مهم است که به پسوآ اجازه میدهد تا توصیف بهتری از خود و جایگاهش به عنوان شاعری چندگانه، که در یک جهان درونی، متوالی و متنوع زندگی میکند، داشته باشد». انتشار «رباعیات پسوآ» هم گامی دیگر در شناخت بهتر این شاعر پرتغالی است و هم نشاندهنده تأثیر خیام بر ادبیات جهانی است.