نتایج جستجو :
-
فریاد در کوچه بنبست
سر ساعت میآید، روی پله کنار میوهفروشی مینشیند و به عابران نگاه میکند. یک ساک کوچک جلوی پایش است. غروبها میآید…
سر ساعت میآید، روی پله کنار میوهفروشی مینشیند و به عابران نگاه میکند. یک ساک کوچک جلوی پایش است. غروبها میآید…