|

ریشه‌های اخلاقی تراژدی کلینیک سینا

ریشه‌های اخلاقی تراژدی کلینیک سینا

غلامرضا نظربلند . تحلیلگر

حادثه دلخراش انفجار و آتش‌سوزی در یکی از کلینیک‌های پزشکی پایتخت در هفته گذشته، زنگ خطر دیگری را به صدا درآورد که فارغ از موضوع ایمن‌نبودن ساختمان‌هایی از این قبیل، از وجود نوعی نابهنجاری اجتماعی حکایت می‌کند. اینکه علت فنی حادثه مزبور چیست و مقصر کیست، برای ما روشن نبوده و موضوع بحث این نوشتار هم نیست. آنچه موضوع یادداشت حاضر است، ناظر بر تبیین چرایی وقوع این دست سوانح و حوادث است. به گمان نگارنده، این چرایی را باید در سبک زندگی فعلی ما جست‌وجو کرد که به نظر می‌رسد جهت‌گیری آن به سمت سرپیچی از پذیرش مسئولیت اجتماعی، احاله آن به دیگران یا همان مسئولیت‌گریزی فرافکنانه و افتادن در تله مارپیچ قهقرایی ازخودبیگانگی (social alienation) به معنای رنگ‌باختن علایق و ارزش‌های مشترک بین افراد جامعه است. این همان کژمنشی اجتماعی‌ای است که آن را «مخاطره اخلاقی» می‌خوانند و ما در پی وقوع حادثه دلخراش واژگونی اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم‌تحقیقات در همین ستون به آن پرداختیم (شرق 1397/10/13 تحت عنوان مخاطره اخلاقی). در آنجا گفتیم این بلیه که ریشه در خودخواهی و «بیگانه‌شدن با همنوع» داشته و دارد، در جامعه ما به حد و درجه‌ای می‌رسد که هشداردهنده و موجب نگرانی است. مخاطره اخلاقی ماهیتی سترون‌کننده دارد؛ چراکه جامعه را مسئولیت‌گریز می‌کند. به عبارت دیگر، جامعه مسئولیت‌گریز سترون است. این در حالی است که مخاطره اخلاقی فقط یک یا چند عضو جامعه را درگیر نمی‌کند، بلکه به همه بافت‌ها و سلول‌های کالبدی جامعه نفوذ کرده و آنها را آلوده می‌کند‌. در جامعه آلوده به مخاطره اخلاقی، چون افراد از همدیگر فاصله می‌گیرند و با آنها غریبه و بیگانه می‌شوند، کسی را غم دیگری نیست. در چنین جامعه‌ای، «ارحم ترحم» (رحم کن تا به تو رحم شود) معنا ندارد؛ زیرا کسی نیست که به او رحم کنید و چون آن کس موجود نیست، طبعا کسی هم به شما رحم نمی‌کند. این است که می‌توانیم جامعه مبتلا به مخاطره اخلافی را جامعه‌ای بی‌رحم بنامیم. کسی که پیچ‌ومهره‌های خطوط ریلی را به سرقت می‌برد و جان مسافران پرشمار قطار حامل آنان را به مخاطره می‌اندازد، قبل از آنکه مرتکب چنین بزهی شود، حس نوع‌دوستی خود را از دست داده و با آن بیگانه شده است. ایضا، آن کسی که سنگدلانه درپوش چاه‌های فاضلاب را می‌دزدد و موجب سقوط رهگذران می‌شود. دله‌دزدی‌هایی از این قبیل یا سرقت‌ها و بزهکاری‌های کلان و عمده، پازل‌هایی هستند که آنچه شرح آن رفت، فقط قطعه‌ای از آن است که ناظر بر نمای بیرونی آن است. در همین دو مورد پیش‌گفته، قطعه دیگر پازل را مالخر ملکوکی می‌سازد که مال دزدی را به ثمن بخس از مال‌دزد می‌خرد و به من و شما می‌فروشد. قطعه بعدی و اصلی پازل که موتور جست‌وجوی کل ماجرا در آنجا تعبیه شده، همان جامعه‌ای است که مال‌دزد و مالخر در آن نشو و نما یافته و بقیه افراد هم غریبه‌وار، هرکدام به شکلی اعم از کنشگرانه یا غیرکنشگرانه، در آن مشارکت کرده‌اند. ماجرای حادثه تراژیک کلینیک پزشکی اشاره‌شده، گرچه شباهتی با دو مثال مخاطره اخلاقی ذکرشده ندارد، اما چنانچه ژرف اندیشیده شود، مخرج مشترکی بین آنها دیده می‌شود که ریشه در همان مسئولیت‌گریزی فرافکنانه دارد. به گفته مسئولان شهری، مالک/ مدیر ساختمان مرکز پزشکی مزبور، در سال‌های 94 تا 98 بارها در رابطه با ایمن‌نبودن ساختمانی که در آنجا حتی عمل جراحی، هرچند محدود، انجام می‌شده، اخطار گرفته بوده است.

پرسش این است که چرا آن اخطارها نادیده گرفته شدند؟ چرا با فرض نادیده گرفته‌شدن اخطارهای قانونی از سوی مدیر ساختمان، اقدام قاطعی صورت نگرفت؟ شاید گفته شود یک‌بار تعطیل شده است؛ پس چرا بازگشایی شده است؟ اگر رفع نقص و عیب شده بود، پس چرا چنین فاجعه مرگ‌باری که قطعا ایمن‌نبودن ساختمان در آن نقش مهمی داشته، رخ داده است؟ اینجاست که می‌بینیم حلقه مفقوده‌ای در کار است. از این حلقه، مخاطره اخلاقی بیرون می‌زند؛ چراکه با غفلت‌ورزیدن طرفین ماجرا (مقامات مسئول و اصحاب ساختمان) از تبعات منفی و حتی مرگ‌بار کاربری غیرقانونی و غیرایمن از چنین ساختمانی، پای مسئولیت‌گریزی فرافکنانه میان می‌آید. آنها یقینا می‌دانسته‌اند که چشم‌پوشیدن از خلافکاری خلافکار و مسکوت‌گذاشتن آن، نه‌تنها از آنها سلب مسئولیت نمی‌کند، بلکه از آن مهم‌تر، موجب رفع خطر از ساختمان در معرض خطر نمی‌شده است. خوانش جامع و کامل مفهوم مخاطره اخلاقی، نه‌تنها طرفین یادشده، بلکه کسان بسیار دیگری را هم در این ماجرا شریک و دخیل می‌داند. آن رهگذر یا همسایه‌ای که همواره کپسول‌های اکسیژن تلنبارشده در کنار ساختمان اینک منفجرشده را شاهد بوده، آن کارکنانی که در این ساختمان اشتغال به کار داشته و آن بیمارانی که به این مرکز پزشکی مراجعه کرده‌اند نیز باید پاسخ‌گو باشند. از منظر جرم‌انگاری، آنها هم می‌توانند شریک جرم فعل ناشی از ترک فعل به حساب آیند. طرفه آنکه در جامعه‌ای که به مخاطره اخلاقی آلوده شد، زنجیره تأمینی از کژمنشی شکل می‌گیرد و همه آحاد آن جامعه خواسته یا ناخواسته در آن قرار می‌گیرند؛ با این تفاوت که بعضی افراد، حلقه‌های این زنجیره را تشکیل می‌دهند و در جهت قهقرا کنشگری می‌کنند و بعضی دیگر در معرض آثار وضعی آن پلشتی‌ها قرار گرفته و آسیب می‌بینند. گرچه در تقصیر دسته نخست حرفی نیست، بااین‌حال قصور دسته دیگر را هم نمی‌توان نادیده ‌گرفت. در اینجا اگر مقصر، فعل مجرمانه مرتکب می‌شود، از قاصر هم ترک فعل سرمی‌زند. جامعه‌ای می‌تواند از تالی فاسد مخاطره اخلاقی رهایی یابد که ضمن مقابله با فعل مجرمانه، با به‌خرج‌دادن مسئولیت‌پذیری اجتماعی، اجازه ندهد هیچ‌گونه کژمنشی زنجیره تأمین شکل بگیرد.