غفلت از ترک تحصیل ۹۷۰ هزار دانش آموز قابل جبران نیست
مطابق آمار منتشره، ۲۱۰ هزار دانشآموز مقطع ابتدائی و ۷۶۰ هزار دانشآموز دوره متوسطه در مناطق مختلف کشور، ترک تحصیل کردهاند. غفلت از ترک تحصیل دانشآموزان با هیچ هزینه و تلاشی قابل جبران نیست.
به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، مطابق آمار منتشره، ۲۱۰ هزار دانشآموز مقطع ابتدائی و ۷۶۰ هزار دانشآموز دوره متوسطه در مناطق مختلف کشور، ترک تحصیل کردهاند.
ممکن است بعضی افراد، این پدیده را ناشی از شیوع کرونا تلقی کنند و آن را پدیدهای گذرا و کماهمیت جلوه دهند، لکن سؤال اساسی اینست که چنین جمعیت میلیونی را به فرض صحت گمانهزنیها، چگونه میتوان مجدداً به چرخه آموزشی و پرورشی کشور بازگرداند؟
پدیده ترک تحصیل دانشآموزان، بیسابقه نیست و حتی قبل از شیوع کرونا هم چنین آسیبی وجود داشت. از مجموعه وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای مرتبط انتظار میرود که صرفاً به اعلام خبر و هشدار اکتفا نکنند و به آسیبشناسی و علل و عوامل مؤثر در شکلگیری و تشدید این پدیده بپردازند.
باید پرسید که آیا محرومیت از امکانات آموزشی بهویژه در دوره شیوع کرونا در شکلگیری و یا تشدید این پدیده تأثیر داشته است؟ یا آنکه علیرغم وجود امکانات آموزشی و فضای آموزشی مناسب، این جمعیت میلیونی از مجموعه آموزشی کشور فاصله گرفتهاند؟ طبعاً اگر مشکل شیوع کرونا و پیامدهای آن حتی با تزریق واکسن هم به خوبی مهار نشود، این پدیده ممکن است به سرعت گسترش یابد و در آیندهای نهچندان دور، به ناچار از میلیونها دانشآموز ترک تحصیل کرده سخن بگوئیم.
سؤال مهمتر اینست که نظام آموزشی کشور برای جبران چنین خسارتی، چه تمهیداتی را اندیشیده است؟ حتی ممکن است با بررسی علل و عوامل مؤثر در شکلگیری و گسترش این پدیده، به این جمعبندی هم برسیم که مسائل و مشکلات مالی، اقتصادی و اجتماعی هم در این مسئله مؤثر بوده و حتی شاید ریشه اصلی آن باشد.
آموزش و پرورش، «وزارتخانه مادر» است ولی همواره مظلوم واقع شده است. تردید نباید کرد که وظیفه نظام، فقط ایجاد فضای آموزشی، تأمین کادر آموزشی و چاپ و توزیع کتابهای درسی نیست. اگرچه ممکن است مسئولین آموزشی کشور در هر مقطعی به خاطر کمبود امکانات و تجهیزات و بودجه، نتوانند به درستی تمامی انتظارات را برآورده کنند و مسئولیتهای محوله را دقیقاً به سرانجام برسانند ولی نباید از نظر دور داشت که هرگونه نارسائی و ناکارآمدی نظام آموزشی کشور، پیامدهای خسارتبار خود را در جاهای دیگر به نمایش میگذارد که کمترین آن، تبدیل همین دانشآموزان به «کودکان کار» است.
اگر نظام و مراکز تصمیمگیرنده برای درک حساسیت و پیچیدگی شرایط امروز آموزش و پرورش، مسئولانه عمل نکنند و در تخصیص منابع مالی و رفع نیازهای نظام آموزشی کشور بیش از این تعلل ورزند، فردا مجبور خواهند شد برای مقابله با بزهکاری و جرائم سازمانیافته، هزینههای بهمراتب سنگینتری را بالإجبار تقبل کنند ولی کمتر نتیجه بگیرند.
متأسفانه هنوز هم در مراکز تصمیمگیرنده کسانی به مقولات فرهنگی، آموزشی و پرورشی کشور به عنوان «حرکتی غیراقتصادی» مینگرند تا بتوانند از تخصیص اعتبارات لازم طفره بروند. آنها از این حقیقت عینی غافلند که برای مثال، تخصیص «سرانه آموزشی مناسب» و راهگشا، بهمراتب عاقلانهتر، منطقیتر و مؤثرتر از تخصیص هزینههای سرسامآور برای مقابله با آثار و تبعات شوم ناشی از رها کردن یک جمعیت میلیونی درون جامعهای است که میتواند پیامدهای غیرمنتظرهای را متوجه جامعه و کشور کند. سرمایهگذاری در قلمرو فرهنگ، آموزش و پرورش، یک سرمایهگذاری هدفمند، بنیادی، حیاتی و «کاملاً واجب» است که زیرساختهای عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی نسلها را فراهم و تثبیت میکند. غفلت از این موضوع کلیدی، آسیبهای جبرانناپذیری را متوجه ثبات و امنیت ملی و سلامت جامعه میکند که با هیچ هزینه و تلاشی قابل جبران نیست.
یکی از عوامل مهمی که میتواند آموزش و پرورش کشور را از وضعیت نابسامان کنونی نجات دهد، برخورداری وزارتخانه آموزش و پرورش از مدیران کارآزموده و با تجربه آموزشی است. وزیری که مراحل مختلف معلمی و مدیریتی را در این وزارتخانه طی کرده باشد و مدیرانی که همگی از بدنه آموزش و پرورش باشند. فرار از این واقعیت و تزریق افراد غیرآموزش و پرورشی به این وزارتخانه، نهتنها مشکلی را از آموزش و پرورش حل نمیکند بلکه بر مشکلات آن خواهد افزود. آموزش و پرورش را رکن مهمی از ارکان رشد و تعالی کشور بدانید.