مردسالاری به قتل زنان لبخند میزند!
سیمین کاظمی در یادداشتی نوشت: سر بریدهشده زنی که در میدان شهر و در انظار عموم به نمایش درآمد، نشانی دیگر است از استیلای فرهنگ مردسالاری بر جامعه ایران. دستان پنهان این فرهنگ زنستیز، خونچکان از قتل زنانی است که مظلومانه و بیدفاع به نام ناموس جانشان را از دست دادهاند.
سیمین کاظمی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: سر بریدهشده زنی که در میدان شهر و در انظار عموم به نمایش درآمد، نشانی دیگر است از استیلای فرهنگ مردسالاری بر جامعه ایران. دستان پنهان این فرهنگ زنستیز، خونچکان از قتل زنانی است که مظلومانه و بیدفاع به نام ناموس جانشان را از دست دادهاند. قتل غزل حیدری آخرین قتل از سلسله قتلها و حذف فیزیکی زنان نیست و نخواهد بود، چنانکه قتل رومینا اشرفی، بهزودی فراموش شد، بدون آنکه برای پیشگیری از چنین جنایتهایی چارهای اندیشیده شود و همین نادیدهگرفتن، موجب شد توحش مردسالاری به شکلی فجیعتر و با خندهای پیروزمندانه حضورش را در عرصه عمومی اعلام کند.
حال بار دیگر این پرسش اذهان را درمینوردد که این خشونت وحشتآور چرا رخ داد و چگونه میتوان از وقوع آن پیشگیری کرد؟ درباره خشونت علیه زنان، پاسخ فقط این نیست که ما جامعهای خشن هستیم یا خشن شدهایم؛ چون اینجا به طور مشخص جنایت و خشونت علیه زنان رخ داده است و باید به دنبال ریشههای خشونت مبتنی بر جنسیت بود. خشونت مبتنی بر جنسیت، در زمینه فرهنگی رخ میدهد که بر نابرابری جنسیتی استوار شده است. در فرهنگی که زنان تحت مالکیت و کنترل مرد تعریف شدهاند و مردان رسما دارای اختیار بر زندگی زنان هستند. در فرهنگ مردسالاری، هنجارها و ارزشهای اخلاقی جامعه از سوی مردان تعیین شده که محور آن اعمال محدودیت و کنترل بر زندگی زنان است و تخطی از این هنجارها و ارزشها مستوجب مجازات زن شناخته میشود. در واقع مرد اقتدارش را در مطیعکردن زن و تبعیتش از هنجارهای مردسالاری به دست میآورد و اگر زن اطاعت نکند، آبرو و اعتبار مرد را خدشهدار کرده است. در فرهنگ مردسالاری راه جبران این بیآبرویی و بازگشت اعتبار به مرد، مجازات زن و اعمال خشونت بر اوست. زن ناموس مرد شمرده میشود و مرد لازم است نسبت به این ناموس از خود غیرت بروز بدهد. غیرت نام موجه کنترل زنان در چنین فرهنگ خشونتسازی است. مردسالاری از زن انسانیتزدایی میکند و به این وسیله زمینه را برای خشونت بر او فراهم میکند. در فرهنگ مردسالاری، زن انسان نیست؛ بلکه موجودی پستتر از انسان شمرده میشود که میتوان بهراحتی او را نابود کرد و نهتنها از مجازات مصون ماند؛ بلکه به آن افتخار هم کرد.
زنان در ایران گرفتار چنین فرهنگی هستند که هرازگاه نمونههایی از توحش آن علنی میشود. در ایران زن هیچگاه احساس امنیت نمیکند و باید مراقب باشد که تخطی از ارزشهای مردسالاری هر آینه ممکن است او را در معرض خشونتهای خانوادگی یا سازمانیافته قرار دهد؛ از اسیدپاشی و تیراندازی از سوی مردان غیرتمند ناشناس تا بریدهشدن سر با داس و قمه به دست پدر و شوهر و افراد ذکور خانواده.
اما سؤال این است که چرا با وجود تغییرات اجتماعی، مردسالاری هنوز برقرار است و به تهدیدی برای سلامت و جان زنان تبدیل شده است. مردسالاری در تاریخ و فرهنگ و ادبیات و هنر این ملک ریشه دوانده و هنوز بخشی از جامعهپذیری مردان و زنان بر پایه چنین فرهنگی رخ میدهد. آنها که دل در گرو سنتهای تاریخ مصرفگذشته دارند و منافعشان از قِبَل حفظ چنین سنتهایی تأمین میشود و تغییرات روبهجلوی جامعه را برنمیتابند، کوشش میکنند فرهنگ مردسالاری و تحقیر زنان حفظ شود. بهاینترتیب با تقدیس ارزشهای مردسالاری و نوستالژی نسبت به غیرت و ناموسپرستی، آتش خشونت علیه زنان را روشن نگه میدارند.
با استیلای فرهنگ مردسالاری، تلاش اصلی و رسمی آن است که خشونت علیه زنان عادی و امری خصوصی جلوه داده شود و در آن مداخله نشود. زنان بدون حمایت قانونی به حال خویش رها میشوند و مردان با اتکا به قانون یا مفرّهای آن میتوانند علیه زنان خشونت بورزند. در واقع اختیار زنان بهعنوان موجوداتی که فاقد مقام انسانیت هستند، به مردان خانوادهشان سپرده شده که هرگونه خواستند با آنها رفتار کنند. بهاینترتیب قتل زنان، به دست اعضای ذکور خانواده، عموما یک جنایت بیعقوبت است و نادیده گرفته میشود. نتیجه این بیتوجهی به حقوق و امنیت زنان، تاکنون تشجیع و دلیرشدن مردان بر قتل زنان بوده است.
قتل زنان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران، در حال وقوع است و هرازگاه به میانجی رسانهها وجدان عمومی را جریحهدار میکند؛ اما تاکنون اقدامی مؤثر و درخور برای حفاظت از زنان در برابر خشونت صورت نگرفته است. مواجهه رسمی با چنین قتلهایی عموما کوچکشماری یا نادیدهانگاری بوده و حتی تمایل بر آن است که خبر چنین قتلهایی در رسانهها منتشر نشود. هنوز قانونی برای حمایت از زنان تصویب نشده و سرنوشت لایحه موسوم به حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت نامشخص است. با چنین وضعیتی خشونت علیه زنان نهتنها کاهش نخواهد یافت؛ بلکه خطر افزایش آن احساس میشود. امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت حمایت از زنان در برابر خشونت و اتخاذ راهکارهایی برای مقابله با این پدیده نمایان شده است و با تداوم بیتوجهی به این مسئله ناگزیر باید منتظر افزایش قتل و وقوع اشکال سبعانهتری از خشونت علیه زنان باشیم، سبعانهتر و وحشیانهتر از چرخاندن سر بریده زنی 17ساله در میدانی از شهر اهواز؛ سر بریده غزل حیدری.