|

محمدرضا جلائی‌پور، جامعه‌شناس‌ در گفت‌وگو با «شرق»:

تجربه ۸۸ نسل ما را آبدیده‌ کرد

محمدرضا جلائی‌پور گفت: بسیاری از نیروهای سیاسی اساسا در تجربه‌ ۸۸ و هزینه‌هایش سرمایه‌های اجتماعی‌شان شکل گرفت و به جامعه معرفی و آبدیده شدند و بسیاری دیگر هم متأسفانه با همین تجربه و هزینه‌هایش به یک معنا سوختند و نهادهای مدنی ما از خدمات‌شان محروم شدند.

تجربه ۸۸ نسل ما را آبدیده‌ کرد
شهرزاد همتی دبیر گروه جامعه روزنامه شرق

هنوز که هنوز است، سال 1388 یک نقطه عطف در زندگی بسیاری از کسانی است که آن سال در ابتدای دوره جوانی بودند. آرزومندانی که به امید تغییر یکی از پرشورترین انتخابات تاریخ انقلاب را رقم زدند. از رأی‌اولی‌ها تا همه آنهایی که با خود عهد کرده بودند هرگز پای صندوق رأی حضور پیدا نکنند، برخی در این انتخابات با صندوق‌ها آشتی کردند؛ اما آن چیزی که در انتظار مردم بود، اتفاق نیفتاد. حوادث سال 1388 جوانانی که فعالان سیاسی خوشنامی بودند و به آتیه سیاسی‌شان امیدوار بودند، روانه زندان کرد، خیلی از آنها ناچار به مهاجرت شدند، زندگی برخی‌شان از دست رفت و حالا بعد از گذشت 12 سال هنوز خاطراتش را با خودشان حمل می‌کنند. خیلی از آنها با وجود تحصیلات بالا و سابقه‌های خوب هنوز از سوی سازمان‌های مختلف به دلیل اعتراضات سال 1388 رد صلاحیت می‌شوند و در آستانه میانسالی هنوز شغل ثابتی ندارند. سال 1388 روی دوستی‌های بسیاری خط‌های عمیق کشید و روابط بسیاری را نابود کرد. محمدرضا جلائی‌پور در رشته جامعه‌شناسی در دانشگاه‌های تهران، ال‌اس‌ای، آکسفورد و هاروارد تحصیل و پژوهش کرده و در سال ۸۸ هم مدیر پویش موج سوم با عضویت ۴۶۰ هزار نفر بود که در برگزاری میتینگ‌های بزرگ و نوین انتخاباتی، شکل سازمان‌دهی، بهره‌گیری از رنگ در رقابت‌های انتخاباتی (سبز)، تجمع‌های نوین و استفاده از رسانه‌های نو شیوه‌های جدیدی را در ایران آزمود. خودش هم چند بار بعد از انتخابات ۸۸ در سلول انفرادی بازداشت طولانی شد. هنوز هم اگرچه ممنوع‌الخروج و تحت محاکمه است، در دفاع از اصلاحات دادخواه و نهادی می‌نویسد و به‌عنوان جوان‌ترین عضو حقیقی جبهه‌ اصلاحات ایران و در نهادهای مدنی و سیاسی فعالیت می‌کند. درباره تجربه ۸۸ در نسل او چند پرسش را با او طرح کرده‌ایم:

آیا موافقید که سال ۸۸ برای کسانی که دوره‌ جوانی‌شان را می‌گذراندند و اکنون به سال‌های میانسالی نزدیک‌تر می‌شوند، یک نقطه‌ عطف بود؟

بله کاملا. ابتکار عمل، فضاسازی و سازمان‌دهی در سال ۸۷ و ۸۸ عمدتا بر دوش جوانان بود. مثلا ۲۲ عضو هسته مرکزی پویش موج سوم که ۴۶۰ هزار عضو داشت و مستقل از ستادهای مرکزی و رسمی انتخاباتی ابتدا در دعوت از سیدمحمد خاتمی و سپس حمایت از میرحسین موسوی فعالیت‌های متنوعی داشت، عمدتا جوانان ۲۲ تا ۲۶‌ساله بودند. مدیران ستاد ۸۸ هم همین‌طور. در انتخابات‌های ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ و بسیاری از کمپین‌ها،‌ نهادها و جریان‌سازی‌های سال‌های بعد هم بخش بزرگی از بار فضاسازی و بسیج رأی عملا بر دوش همان نسل و فعالانی بود که عمدتا در انتخابات ۸۸ یکدیگر را یافته‌ بودند و جامعه‌پذیری و تربیت سیاسی‌شان به‌شدت تحت تأثیر آن تجربه بود. از منظری کلی‌تر هم تجربه پیش و پس از انتخابات ۸۸ نه‌فقط در زندگی جوانان سیاسی و اصلاح‌طلب بلکه در حیات جمعی و سیاسی عموم ایرانیان یک نقطه عطف مهم و در ردیف مهم‌ترین تحولات سده گذشته بود و در خاطره‌ جمعی ایرانیان ماندگار است. این تأثیر را در اغلب نیروهای سیاسی بزرگ ایران می‌توان به‌وضوح دید. زندگی شخصی و سیاسی بسیاری از جوانان و نیروهای سیاسی فعال در ۸۸ هم به یک معنا به قبل و بعد از این تجربه تقسیم می‌شود. بعضی با وجود همه هزینه‌ها و دشواری‌ها با این تجربه بالیدند و از دستاوردها و ناکامی‌هایش آموختند و برخی دیگر هم زیر فشار هزینه‌ها کمر خم کردند و حتی به کلی با فعالیت سیاسی وداع کردند. یکی از نتایج ناخواسته و ناگوار هم این بود که کشور از بهترین سال‌های تجربه‌اندوزی و خدمات‌رسانی تعداد زیادی از جوانان یک نسل در نهادهای حکمرانی و سیاسی در سال‌های بعد محروم شد. هنوز که هنوز است، بیشتر نیروهای اصلی تأثیرگذار در سال ۸۸ رخصت ورود به سمت‌های مدیریتی و نهادهای نمایندگی را نیافته‌اند و بخشی از ضعف اصلاح‌طلبان در انتقال نسلی مربوط به همین سکته طولانی و محرومیت بخشی از نیروهای توانای‌شان برای فعالیت مؤثر در عرصه‌ عمومی و نهادهای حکمرانی است.

سال ۸۸ تعدادی از فعالان به زندان‌های طویل‌المدت محکوم شدند، دوستی‌های زیادی شکل گرفت،‌ خانواده‌های زیادی پاشید و شغل‌ها و دوستی‌های زیادی از دست رفت. چقدر این تجربه‌ها از اعتماد نسل شما کاست؟

تجربه ۸۸ هم مشابه سایر جنبش‌های اجتماعی و نقطه‌عطف‌های مهم سده گذشته مجموعه‌ای بزرگ از تجربه‌های مثبت و منفی و دستاوردها و هزینه‌ها برای فعالان، عموم شهروندان و کشور بود. به‌سختی می‌توان به برایند کلی‌اش نمره داد. مثلا از طرفی سطحی کم‌سابقه از خیزش امید اجتماعی و مشارکت‌جویی برای بسط خیر همگانی تجربه شد که هرکس را که از نزدیک بازیگر و مشاهده‌گرش بود، تغییر می‌داد و می‌توانست سرمایه‌ای برای توسعه پایدار و فراگیر در کشور شود. من هنوز که هنوز است، هیچ‌جا آن حجم از امید جمعی را که مثلا در همایش موج سوم در برج میلاد یا تجمع‌های خیابانی هفته قبل از انتخابات دیده شد، جایی ندیده‌ام. و از طرف دیگر بعد از اعتراضات بخشی از نیروهای فعال ناامید و منفعل شدند و کشور هم قربانی تحریم‌های شدیدتر و کاهش ظرفیت حل‌‌مسئله‌ای دولت و کاهش قدرت متشکل جامعه شد و تا سال ۹۲ در نوعی فضای کم‌رنگ سیاسی فرورفت.

شما با فعالان سیاسی و اجتماعی زیادی در ارتباط هستید، فکر می‌کنید 1388 چه تأثیری روی آنها گذاشت؟

از یک‌سو در همان زندان‌های بعد از ۸۸ روابط و دوستی‌هایی ایجاد شد که سرمایه‌ کنش‌های سیاسی و جمعی بعدی شد (مثلا نزدیکی بیشتر اصلاح‌طلبانِ با‌سابقه‌ خط امام، تحکیمی‌ها و نهضت‌آزادی‌ها در زندان که زمینه انسجام بیشتر در جبهه‌ اصلاحات و احزابش و دستاوردهای انتخاباتی ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ شد) و از سویی دیگر بسیاری از خانواده‌ها و شبکه‌های ارتباطی ایرانیان دوپاره شد و قطبی‌شدن جامعه هزینه‌های سنگینی داشت. در مجموع تجربه‌ ۸۸ به نظرم فاصله‌ بعضی از جوانان سیاسی را از مشارکت در سیاست رسمی بیشتر کرد و بر پختگی بخشی از جوانان سیاسی افزود. مثلا امروز تعداد بیشتری از جوانان سیاسی ۸۸ توجه دارند که صرفِ خیزش جنبشی و توفیق در بسیج اجتماعی برای بسط عملی دموکراسی و عدالت و آزادی کافی نیست و ضروری‌ است به فراهم‌سازی شرایط تأسیس و تداوم و پایداری نهادهای دموکراتیک و نظم سیاسی و اقتصادی عادلانه‌تر، از‌جمله افزایش کیفیت حکمرانی و مذاکرات و ائتلاف‌سازی‌های موفق‌تر و تقویت تشکل‌یابی، بیشتر بپردازند. تماشای نتایج تلخ تجربه‌ بهار عربی هم مزید بر علت شد و جوانان ۸۸ را امروز پخته‌تر و کمتر خوش‌خیال کرده است.

آیا هزینه‌های ۸۸ هنوز دامن‌گیر نسل شما نیست؟

هست؛ اما تجربه‌های ارزش‌افزا معمولا بی‌هزینه نیستند. حتی آنچه هزینه‌های ۸۸ محسوب می‌شود، هم اغلب خودشان تجربه‌های بالنده‌ای بودند. شخصا بسیار وامدار تجربه‌های بازداشت انفرادی طولانی‌مدتم هستم. همچنین تجربه زندان تعدادی از دوستانم، بی‌دستاورد نبودند. حتی زندان‌ها هم معمولا با مطالعات و گفت‌وگوهای گسترده همراه بود. در سال ۸۸ هم «گل و خار و غم و شادی به هم‌اند». آن تجربه هم سهمگین‌ترین غم‌ها را داشت (برای من از همه شدیدتر مرگ دلخراش جمعی از هم‌وطنان بی‌گناه و امیدوارمان) و هم شیرین‌ترین لحظات (مثلا تجربه‌ دیدارهای بعد از آزادی دوستان‌مان که واقعا هرکدام‌شان از چند عروسی فرح‌بخش‌تر و خاطره‌سازتر بود). بسیاری از نیروهای سیاسی اساسا در تجربه‌ ۸۸ و هزینه‌هایش سرمایه‌های اجتماعی‌شان شکل گرفت و به جامعه معرفی و آبدیده شدند و بسیاری دیگر هم متأسفانه با همین تجربه و هزینه‌هایش به یک معنا سوختند و نهادهای مدنی ما از خدمات‌شان محروم شدند. آن تجربه هم هزینه‌های سنگین داشت و هم ارزش‌افزایی قابل‌اعتنا. هر دو برای بسیاری هنوز برقرار است.

منبع: روزنامه شرق