فاطمه علمدار جامعه شناس در گفت وگو با شرق زن کشیهای اخیر ایران را بررسی می کند:
زنکشی در سایه نظم جنسیتی
خبر تلخ قتل یک دختربچه در پیرانشهر بار دیگر مساله زنکشی در کشور را مطرح کرد. اینبار مقتول دختری 17 ساله بود که توسط پدر با ضربات چاقو کشته شد
شادی مکی
کثرت اخبار مرتبط با وقوع زنکشی در کشور مبهوتکننده است. قتلهایی که معمولا به دلیل آنچه «ناموس» یا در ادبیات جدید برخی نهادها «اختلافات خانوادگی» خوانده میشود، رخ داده و زنان ودختران را راهی گورستان میکند. قتلهایی که معمولا شدت خشونت در آنها به شدت بالا بوده و البته آماری قابل توجه را هم به خود اختصاص دادهاند.چنانکه بر اساس آماری رسمی از ابتدای فروردین تا ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ دستکم ۲۳ زن و دختر توسط «همسر، پدر، برادر یا حتی خواستگار سابق خود» به قتل رسیدهاند. همچنین روزنامه اعتماد در گزارشی تخمین زد که براساس آمارهای رسمی و غیررسمی، در ایران هر 4 روز، یک زن به دست مردان نزدیک به خود کشته میشود.
این قتلها در حالی رخ میدهند که به نظر میرسد جامعه ایرانی بهویژه در سالهای اخیر با دچار تغییرات گسترده فرهنگی شده است. اما کثرت این گونه اخبار حاکی از آن است که این تغییرات تنها سطوح قابل مشاهده جامعه ایرانی را در برگرفته و ویترینی خوش ترکیب از تغییرات فرهنگی اجتماعی جامعه ایران را به نمایش گذاشته در حالیکه در لایحههای زیرین و حتی میانی این جامعه آنچه میگذرد، تاسفبار است.
فاطمه علمداری جامعهشناس و روانشناس اجتماعی به «شرق» میگوید: در جامعه ما پسرکشی هم وجود دارد اما نسبت به دخترکشی خیلی شدید نیست و کمتر به آن پرداخته میشود. اما نکته مهم آن است که انتخابهای رفتاری در یک بستر تاریخی- اجتماعی شکل میگیرد. یعنی باید یک پیشینه تاریخی وجود داشته باشد که پدر به موجب آن احساس کند که اجازه دارد دست به چنین رفتارهایی بزند.
انتظار جامعه سنتی از مردان
او به «نظم جنسیتی» اشاره میکند: در این نوع نظم پسر ولیعهد پدر محسوب شده و میتواند در امور اقتصادی و معیشتی به او کمک کند و به همین دلیل قتل پسر از دست دادن سرمایه محسوب میشود. اما در نظم جنسیتی دختر ناموس شمرده شده و باید ارزشهای جنسیتی را رعایت کند، اگر دختر این ارزشها را رعایت نکند، شرف مرد زیرسوال میرود به همین دلیل رفتارهای دختر تنها مربوط به خودش نیست و در این نظم آبرو و شرف خانواده را زیرسوال میبرد. وقتی به تاریخ و سفرنامههای کشورمان و ... نگاه کنید وقتی درباره دختر صحبت میکند جامعه از مردان خانواده انتظار دارد که دختر را در نظم جنسیتی مورد انتظار نگهداری کند. یعنی دختر باید در چهارچوب رفتاری قرار بگیرد که در این نوع نظم برای او در نظر گرفته شده است. دختری که با مردان غریبه قرار میگذارد یا از خانه بیرون میرود یا به حرف خانوادهاش گوش نمیدهد با بازدارندههای اجتماعی مواجه میشود که اصلیترین آن زیرسوال بردن شرافت خانواده است.
این روانشناس اجتماعی ادامه میدهد: در دوران مدرن اما سیستم اجتماعی به گونهای تغییر کرد که تحصیل زنان آزاد شد، زمینه اشتغال آنها در دوران پهلوی اول فراهم شد و آنها به استقلال اقتصادی دست یافتند. همه این موارد با نظم جنسیتی که در گذشته وجود داشت در تعارض قرار گرفت به این معنی که زن دارای استقلال اقتصادی و تحصیلات عالیه نمیتواند حافظ شرافت خانوادگی به معنایی باشد که در نظم جنسیتی سنتی وجود داشت. به همین دلیل هم این نظم سنتی در شرایطگذار قرار گرفت. وضعیتی که امروز مشاهده میکنیم ناشی از آن است که برخی از حافظان نظم جنسیتی سنتی به مردان خانواده فشار اجتماعی وارد میکنند تا زنانی را که خارج از این نظم جنسیتی عمل میکنند به چهارچوب گذشته بازگردانند و آنها را وادارکنند که مطابق همان سیستم ارزشی هنجاری جامعه سنتی رفتار کند.
تدوین قوانین مطابق با نظم جنسیتی سنتی
او به این موضوع هم اشاره میکند که قانون خانواده ما مصوب 1307 بوده و در چهارچوب همان نظم جنسیتی پیشین تدوین شده در حالیکه تا کنون مورد بازنگری جدی قرار نگرفته است: در این قانون مرد به عنوان رئیس خانواده تعریف شد و پدر و جد پدری همزمان بر فرزندان ولایت دارند. همچنین به واسطه ولی دم بودنشان اگر مرتکب قتل شوند قصاص نمیشوند. در همین «قانون قتل در فراش» هم عنوان شده به این معنی که اگر مردی همسرش را در فراش با مرد دیگری ببیند با وجود شرایطی میتواند بلافاصله او را بکشد. در واقع ما یک سیستم حمایت قانونی داریم که در چارچوب همان نظم جنسیتی پیشین نوشته شده است.
این روانشناس اجتماعی تاکید میکند: بنابراین اگر در بسترهای سنتیتر مردی به لحاظ فرهنگی تحت فشار اجتماعی قرار گرفته و بخواهد زن خود را وادار به رعایت نظم جنسیتی کند، از پشتوانه قانونی لازم برای انجام چنین رفتارهایی خشونتباری برخوردار است و دور از ذهن نیست که در چنین فضایی مرد در برابر فشارهای اجتماعی سر فرود آورده و تلاش کند که مطابق میل همان ارزشها و هنجارهای سنتی عمل کند.
عواطف پدری لای چرخدنده انتظارات اجتماعی
به گفته علمداری کاربرد الفاظی مانند بیغیرت، بیناموس و ... برای آن است که مرد به این نتیجه برسد زنانی که در نظم سنتی تحت مالکیت او تعریف شدهاند باید فشار وارد کند تا به چهارچوب ارزشها و هنجارهای سنتی بازگردند. اما اگر زن به این خواسته تن ندهد مرد با پشتوانه قانونی که بر اساس همان نظم نوشته شده میتواند از خشونت استفاده کرده و حتی آن زن را حذف فیزیکی کند.
این جامعهشناس با بیان اینکه عاطفه فردی مرد میتواند تحت تاثیر فشار اجتماعی قرار گیرد بهویژه اینکه در نظام ارزشی جنسیتی ما از مرد انتظار میرود که به جای گوش دادن به عاطفه خود به مسئولیتهای اجتماعی که روی دوش او گذاشته شده مانند حفظ شرافت خانواده، قبیله و.. اهمیت دهد. در واقع مردها هم در این نظم جنسیتی اگر به آنچه مورد انتظار است عمل نکنند با تنبیههای اجتماعی مواجه میشوند از طرد شدن گرفته تا تحقیر و توهین. در چنین فضایی با وجود عاطفه پدری اما از انتظار میرود که به جای عواطف شخصیا ش وظیفه اجتماعیاش را در اولویت قرار دهد.
او تاکید میکند که مساله اصلی اصلاح نظم جنسیتی سنتی و این نگاه سنتی به زن در قانون و فرهنگ جامعه است. در واقع باید این موضوع پذیرفته شود که آنچه به گذشته تعلق داشته نمیتواند در جامعه جدید که وضعیت زنها در آن کاملا تغییر کرده همچنان حفظ شده و به همان شکل رعایت شود.