داستاننویسی یا تأمین مالی؟!
مسئله اما کاشتن نهال آگاهیست
همۀ ما دوست داریم به مناسبتهای مختلف به عزیزانمان هدیهای بدهیم یا به یاد آنها کاری کنیم. طرح نهال فرصتیست که این هدیه را بدل به یک نهال آگاهی کنیم.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ مهراوه موسوی، فعال اجتماعی- یک: وقتی قصه بدل به دغدغۀ پول میشود.
وقتی از حدود 10 سال پیش، به عنوان داوطلب وارد خانۀ کودک کوچک اما متفاوت و دوستداشتنی انجمن دوستداران کودک پویش در مناطق حاشیهنشین جنوب شرقی تهران شدم، هیچ وقت فکر نمیکردم، وارد مسیری بشوم که در آن طی یک دهه، با یکی از پرمسئلهترین چالشهای یک سازمان مردمنهاد روبرو باشم. من اهل ادبیات و قصه و نوشتن بودم و خوشبینانه و با اشتیاق بسیار میخواستم به بچهها داستان نوشتن یاد بدهم. در خیالم میخواستم به آن کودکان بازمانده از تحصیل، به آن کودکانی که فقر و جنگ و حاشیهنویسی رؤیاهای کودکیشان را از آنها گرفته بود، کمک کنم که بتوانند راوی خودشان باشند، راوی ناگفتههای بسیارشان. میخواستم همراهشان باشم که با روایتگری بتوانند جهان تازهای از صلح و برابری و امید بسازند. بماند که این خیال اولیه چقدر درست و در عین حال چقدر خام بود و برای داوطلب نابلد و بیخبر از همهجایی چون من، چقدر زمان لازم بود که بفهمم برای آموزش کودکان و به طور خاص کودکان در شرایط آسیب، به ابزارهایی خاص و تخصصی نیاز است تا بتوان اثرگذار بود و نه آسیبزننده.
اما موضوعی که در این متن میخواهم از آن بگویم این چالشهای کار آموزشی و یا کار داوطلبانه در سازمانهای مردمنهادی که برای کودکان در شرایط آسیب کار میکنند، نیست. میخواهم از مسیری که در آن افتادم بگویم. بدون آن که بفهمم و حتی بدون آن که بخواهم، از یک داوطلب آموزش داستاننویسی بدل شدم به کسی که بخشی از مسئولیت تأمین مالی سازمانهای مردم نهاد را بر عهده دارد. برای من کار در مدرسهای برای کودکان، از جنس شادی و آرامش ارتباط با کودکان بود، خندههایشان را شنیدن و در پرتوی آن آرامش یافتن. اما حالا در وضعیتی بودم که سر و کارم مدام با عدد و رقم بود، با نیازمندیهای همیشگی و افزایشی ادارۀ خانههای کودک برای کودکان در وضعیت اقتصادی کشوری که مدام در بحران است. یک روز صاحبخانۀ مدرسهای که بچهها در آن درس میخواندند، اجاره را بالا میبرد و باید ضربالاجلی مبلغ کلانی تأمین میشد، یک روز سقف خانۀ کودک خراب میشد و هزینۀ تعمیراتش سر به فلک میزد، یک روز صندوق خالی میشد و ما از پس دادن حقوق معلمهایی که با عشق و نیمهداوطلبانه تمام وقت خود را صرف آموزش این کودکان میکردند، بر نمیآمدیم، اول سال بچهها روپوش مدرسه لازم داشتند، کیف و لوازمالتحریر، کودکی هزینۀ درمانش سر به فلک میزد و باید برایش کاری میکردیم، یک روز کرونا از راه میرسید و بچهها تبلت یا گوشی برای درس خواندن نداشتند. این قصهها و چالشها بیشمار بودند و هستند و همۀشان نیاز به پاسخ فوری داشتند و دارند. من تازه در جای امن و آرامی بودم و ترکشهای این همه بحران مستمر، تنها اندکیش به من میرسید. مدیران و اعضای هیأت مدیرۀ سازمانهای مردمنهاد، در خط مقدم این نبرد قرار داشتند و دارند، همانهایی که فداکارانه و صبورانه و باید گفت دلاورانه چراغ خانههایی که این کودکان در آن درس میخوانند را طی این سالهای سخت و بسیار سخت روشن نگه داشتند و نگه میدارند. نفسشان گرم باشد و بمانند برای کودکان.
دو: قصهها هنوز هم به کار میآیند
من از داستاننویسی به تأمین مالی رسیدم و طی این سالها با همراهی همکارانم، داستانهای زیادی برای مردمان سرزمینم از قصههای این کودکان گفتیم تا آنها با واقعیت زندگی این کودکان و واقعیت تلاش شبانهروزی دستاندرکاران این سازمانها و اثرگذاری شگفتی برانگیزشان آشنا شوند. حالا دوست دارم در پایان این متن داستان تازهای تعریف کنم، داستانی از کاشتن نهال آگاهی. من دارم قصۀ درختی را میگویم که نقطۀ اغازش یک نهال کوچک است. کسی این نهال کوچک را در واپسین روزهای زمستان در زیر خاک میکارد و به آن آب میدهد و نور میدهد و از سرما و گرما نگاهش میدارد و آن نهال درخت تنومندی میشود، درختی که سایهاش آرامش است و وجودش زیبایی و آگاهی. این داستان هر کمک هرچند کوچک شما به سازمان مردمنهادیست که برای کودکان کار میکند، نهالی که بدل به درختی پربار میشود. این را مثل یک شعری که فقط در خیال رخ میدهد نشنوید. آنها که با کودکان در این سازمانها سر و کار دارند، قصههای واقعی بسیاری از رشد یک نهال کوچک برای تعریف کردن دارند، قصههای شنیدنی و پرنور. حالا ما در انجمن پویش، این استعارۀ نهال را بدل به یک طرح کردهایم، طرحی که در آن یک ارتباط زیبای چندجانبه شکل میگیرد.
سه: نهال آگاهی
همۀ ما دوست داریم به مناسبتهای مختلف به عزیزانمان هدیهای بدهیم یا به یاد آنها کاری کنیم. طرح نهال فرصتیست که این هدیه را بدل به یک نهال آگاهی کنیم. ما میتوانیم این هدیه را به نیابت از آن عزیزان به انجمن پویش اهدا کنیم تا صرف پروژههای آموزش خانوادهمحور کودکان بازمانده از تحصیلش کند. انجمن نیز به یادگار سندی دیجیتالی به ما هدیه میدهد که در آن نام آن عزیز همراه با متنی زیبا، به عنوان دوستدار کودک حک خواهد شد. ما در انجمن پویش که همچون شما دوستدار همۀ کودکان جهانیم، مشتاقانه منتظر حضور شما در طرح نهال هستیم و یقین داریم که این قصه نیز همچون قصههای دیگر تعامل مردم و سازمانهای مردمنهاد، قصهای شنیدنی خواهد شد. شروع سال جدید میتواند زمان مناسبی برای دادن هدیۀ نهال آگاهی به عزیزانمان و به کودکان این سرزمین باشد. نفستان مانا و نوروزتان پیروز.
ما میتوانیم این هدیه را به نیابت از آن عزیزان به انجمن پویش اهدا کنیم تا صرف پروژههای آموزش خانوادهمحور کودکان بازمانده از تحصیلش کند. انجمن نیز به یادگار سندی دیجیتالی به ما هدیه میدهد که در آن نام آن عزیز همراه با متنی زیبا، به عنوان دوستدار کودک حک خواهد شد. ما در انجمن پویش که همچون شما دوستدار همۀ کودکان جهانیم، مشتاقانه منتظر حضور شما در طرح نهال هستیم و یقین داریم که این قصه نیز همچون قصههای دیگر تعامل مردم و سازمانهای مردمنهاد، قصهای شنیدنی خواهد شد. شروع سال جدید میتواند زمان مناسبی برای دادن هدیۀ نهال آگاهی به عزیزانمان و به کودکان این سرزمین باشد. نفستان مانا و نوروزتان پیروز.