|

ملاقات با تاریخ

محمود دولت‌آبادی، متون قدیم و آثار متأخر

از نثر و رویکرد ادبی محمود دولت‌آبادی پیداست که او با ادبیات قدیم ایران پیوندی عمیق دارد و در چند سال اخیر این پیوند با انتشار بازنویسی‌ها و آنتولوژی حکایاتی از ادبیات قدیم آشکار شده است.

از نثر و رویکرد ادبی محمود دولت‌آبادی پیداست که او با ادبیات قدیم ایران پیوندی عمیق دارد و در چند سال اخیر این پیوند با انتشار بازنویسی‌ها و آنتولوژی حکایاتی از ادبیات قدیم آشکار شده است. او پیش از بازنویسی قصه‌هایی از هزارویک‌شب که اخیرا با عنوان «عجوزک و عیاران» در نشر چشمه منتشر شد، آثار دیگری در حیطه ادبیات کهن فارسی نوشته و به طبع رسانده بود که یکی از آنها که در بین مخاطبان اقبال پیدا کرد، «وزیری امیرحسنک» است که روایتی از «ذکر بر دارکردن حسنک وزیر» در تاریخ بیهقی است. و دیگری آنتالوژی که با عنوان «تا سر زلف عروسان سخن» منتشر شد و یا به‌تعبیر خود دولت‌آبادی به‌گزینی از سخن پارسی در میان نثرها، از قرن سوم و تاریخ طبری و بعد تاریخ بخارا، قابوس‌نامه، نوروزنامه، افسانه‌های بیدپای تا قرن دوازدهم و هزارویک‌شب است. دولت‌آبادی در بازخوانی داستان امیر حسنک، ایده‌ای طرح می‌کند تا داستانِ بیهقی را از تاریخ بس دور به روزگار معاصر بکشاند و تاریخ را با سیاست پیوند دهد، و به بیان دیگر امروزیِ ما کند. او تعبیر «تصویر الماس‌گون» را به کار می‌گیرد و با ایده تکرار تاریخ به ملاقات با یک متن تاریخی می‌رود. چنان‌که خودش می‌نویسد «زندگی وزارت-وزیری در کشور ما چنان دیده می‌شود که گویی سرنوشتی‌ست مقدر و ناگزیر که با هتک و قتل وزیر پایان باید بگیرد. در همین معناست که منش‌ و روش و کردار حسنک در مقام وزیر سلطان‌محمود مختصر و منحصر نمی‌شود به بر دارکردن او که در هنر نبوغ‌آسای بوالفضل، همچون حتمیت یک تراژدی، الحق به الماس‌گونگی درخشیده است و می‌درخشد». دولت‌آبادی فهرستی از وزیران که به «دوزخ مسلخِ انگار از پیش مهیاشده» بردندشان، به‌دست می‌دهد که «حسنک نه نخستین وزیر بود که بر دار شد و نه آخرین ایشان» و از قائم‌مقام و امیرکبیر سخن به میان می‌آورد. محمود دولت‌آبادی می‌گوید «در ادبیات قدیم دنبال پدر و مادرِ زبان و ادبیات فارسی می‌گشتم».

«عجوزک و عیاران» قصه‌ای برگرفته از هزارویک‌شب»، تازه‌ترین اثر محمود دولت‌آبادی است که چنان‌که از عنوانش پیداست بازنویسی از دو قصه از این کتاب است و دولت‌آبادی در توضیح بازنویسی خود می‌نویسد: «بدیهی است قصه‌های هزارویک‌‌شب هنجارهای هزارویک‌شبی دارد و تا حدودی که به اصالت و کیفیت اثر آسیب نرسد ویراسته شده است. اما آنچه در قصه‌های هزارویک‌شب مهم است همانا اصل و ذات روایت‌گری است که ذهن و خیال خواننده را جذب خود می‌کند که یعنی بیا همراه خیال‌پردازی‌هایم با من هم‌سفر شو: خاصه با نثر زیبای زنده‌یاد عبداللطیف طسوجی که از ساخت و بافت عبارات و به کار بستن واژه‌هایی خاص می‌بَرَد که از خراسان باشد، و این دریافت بی‌هیچ نشانه‌ای آوردم که بیزارم از تعصبات و داده‌های ناخوشایند آن. زیرا باور دارم که زبان فارسی فرایند زبان و گویش‌های همه مردمان و اقوام ایرانی است؛ و چنین باد». دولت‌آبادی جذابیت این دو قصه را دلیل انتخابش برای بازنویسی می‌خواند و اینکه به تعبیر او پای قصه‌ها روی زمین واقعیت بود و کمتر سر در خیال داشت و به سبک و سیاق دیگر قصه‌های هزارویک‌شب خیالین بود. همچنین دولت‌آبادی در مقدمه کتاب، به جذابیت‌های قصه‌گویی و پدیده عیاری اشاره می‌کند که اساسا توجه به این پیشینه در ادبیات دلیل چنین انتخابی بوده است. «گزینش این قصه هم از آن‌رو به نظرم خوشایند آمد که ناظر است به پدیده عیاری (ای یاری!) که در فرهنگ شرق، از آن جمله در فرهنگ ما ایرانیان، جایی برای خود داشته است و البته به‌تدریج ضایع و باطل شده و ادامه‌اش را به صورتی ناخوشایند در جامعه خود، خاصه پس از آغاز شهرنشینی جدید، داشته‌ایم که پرداختن به آن مهم پیشه دانشوران رشته‌های جامعه‌شناسی -مردم‌شناسی و چنان مقولاتی است که متأسفانه به صورت جدی همچون معضل تاریخی-اجتماعی به آن پرداخته نشده یا شده و من غافل مانده‌ام، و جای چنین پ‍ژوهش مهم و ضروری‌ای امیدوارم خالی نمانده باشد و خالی نماند با وجود عرصه‌های برآمدن ایشان با روحیات و رفتار و کردار خاص در دوره‌های مختلف از تاریخ معاصر ایران».

دولت‌آبادی یکی از وی‍ژگی‌های هزارویک‌شب را دست‌بردن‌های نه اندک در آن می‌داند و می‌نویسد: «هم‌زمان با نشر این قصه خیال‌انگیز، قصه‌ای هندی به ترجمه زنده‌یاد محمدرضا دیمیاد و فرزند ایشان به نشر سپرده شده با نام سپیده‌دم و نشان می‌دهد پی و پایه‌ هزارویک‌شب هندی است و در قرون بسیار پیش و پیش‌تر از خلیفه‌گری اعراب خلق شده است. در اختلاط داستان‌های موسوم به هزار افسان هم با هزارویک‌شب سخن رفته است به خامه اهل تحقیق، اخیرا نیز خبر از مجموعه‌ای شنیده‌ام به نام صدویک‌شب در لسان عربی تونسی که به نقل مترجم آن، آقای امیرحسین الهیاری، در دست ترجمه است؛ مجموعه‌ای از گونه‌ای هزارویک‌شب که نقل‌هایی است از دوره امویان و چون به کار عباسیان افتاده آن چندان قصه از متن کتاب برداشته شده است».

«اسب‌ها، اسب‌ها از یکدیگر» رمان اخیر محمود دولت‌آبادی زمانی منتشر شد که مخاطبان انتظارش را نمی‌کشیدند. بحث هنوز بر سر «زوال کلنل» بود که همچنان در هزارتوی دستگاه ممیزی بلاتکلیف مانده است و رمان «طریق بسمل‌شدن» هم بعد از سال‌ها منتشر شده بود. رمانی که به‌تعبیر دولت‌آبادی صحنه‌ای از جنگ تحمیلی و تکه‌ای از تاریخ معاصر ما است. در این میانه رمان «اسب‌ها، اسب‌ها از یکدیگر» در نشر چشمه منتشر شد که در آن زبان اثر به‌سبک و سیاق دیگر آثار دولت‌آبادی جلوه‌گر است اما روایت نیز در اوج به سر می‌برد. نویسنده در این رمان در عین حال که از خیر زبانِ خاص خودش نمی‌گذرد، برای داستان و روایت و شخصیت‌پردازی اهمیت بسیار قائل است.

 روایت‌ها، شخصیت‌ها، جغرافیا و خرده‌روایت‌ها چنان دقیق و درخور در رمان نشانده شدند که به‌خوبی در زبان تنیده می‌شوند. داستان جذاب رمان با شبگردی مردی آغاز می‌شود که به محله ایام کودکی‌اش بازگشته و با یادآوری خاطرات تکه‌های گذشته‌اش را احضار می‌کند تا کنار هم بچیند چه‌بسا واقعیت زندگی خود را دریابد. کریما، دنبال دوست دوران کودکی خود، ذوالقدر و خواهرش جواهر می‌گردد که با ملک پروان، و فرزندخوانده‌اش مواجه می‌شود. رفته‌رفته پیدا کردن گور پسر ملک پروان، به نقطه عطف داستان بدل می‌شود و همین گشتن به دنبال گوری ماهیت جمعی به داستان می‌بخشد و آن را از تداعی خاطرات فردی خارج کرده و به تعبیری به سرگردانی و امری جمعی بدل می‌کند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها