دومین گزارش میدانی «شرق» از تجمع کشاورزان نصف جهان
وعده قبول نمیکنیم
این گزارشی معمولی نیست؛ گزارشی است که در آن خبری از نظر کارشناس و مسئول نخواهد بود و این همان چیزی است که کشاورزان از ما خواستند. از ما خواستند حرفشان را بشنویم، از ما خواستند حمایتشان کنیم، از ما خواستند گوش کنیم نه که بگوییم.
به گزارش روزنامه شرق، این گزارشی معمولی نیست؛ گزارشی است که در آن خبری از نظر کارشناس و مسئول نخواهد بود و این همان چیزی است که کشاورزان از ما خواستند. از ما خواستند حرفشان را بشنویم، از ما خواستند حمایتشان کنیم، از ما خواستند گوش کنیم نه که بگوییم. کارشناس کشاورزی نخواستند، خودشان کشاورزند، پدرانشان و پدران پدرانشان کشاورز بودهاند. سند حقابه دارند به عمر ۱۲۰۰ سال. نظر مسئولان اهمیتی برایشان ندارد. گوششان پر از حرف مسئولان است. چیزی که در گزارشهای رسمی این روز پنهان ماند، همین بود؛ کسی تقاضایی از مسئولی نداشت و نام مسئولی اگر به زبان کسی آمد، مردم یکصدا اعتراض میکردند. کار وزیر نیرو در جواب اعتراضها، پیشنهاد پرداخت پول بود و عرض شرمندگی. دیگر مسئولان هم حرفهایی زدند که شبیه نامههای ازپیشآماده داخل کشوی روابطعمومی بود. کسی نشنیده کشاورزی پولی طلب کرده باشد. کشاورز حق آبش را میخواهد، زمین کشاورزیاش را میخواهد. خلاصهاش، هویتش را میخواهد و اینجا همه به هم گره خوردهایم.
جواب فرزندانمان را چه بدهیم؟
روز جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ خورشیدی از ساعت ۹ صبح همراه جمعیتی عظیم در خیابانهای منتهی به پل خواجو با مردم همراه شدیم و حالا که پشت میز کار برای نگارش ماوقع هستم، دوستی از میان جمعیت هنوز حاضر، خبر میدهد که کشاورزان در حال نذر غذا هستند به همه ازجمله به مأموران که شاید پاسخی کنایی و سمبولیک به پیشنهاد پرداخت پول از سوی دولت تعبیر شود. مأمورانی که امروز هرچند حضوری ملموس داشتند، اما مثل خود مردم متحیر، تنها نظارهگر بودند. کشاورزان اصفهان ما را متحیر کردند. ما که خود امیدی به دوباره یافتن خود نداشتیم، متحیر شدیم که باز همه یک جا جمع شدهایم. هیچ تیپ مشخص اجتماعی، هیچ طبقه خاص اقتصادی در تجمع بزرگ روز جمعه اصفهان غلبه نداشت؛ نه حضور زنان پررنگتر بود، نه مردان؛ نه چادربهسر بیشتر بود، نه فوکولکراواتی. خود ما بودیم با همه رنگارنگیمان و کف زایندهرود بار دیگر ناپیدا شد؛ نه از آب که از ما. در راه از محله قدیمی که با اسمش سازگار نیست، محله نو خواجو با یکی از همسایهها همقدم شدم. سیاسی نیست، کاسب است و حبیب خدا. جز شوخیهای تمامنشدنی اصفهانی و پول تابهحال حرفی از او نشنیدهام. از جدیتش متعجب میشوم. میگوید وظیفه است باید همه برویم زایندهرود و بیشتر متعجبم میکند و جلوی شوخی نوک زبانم را میگیرد. اولبار که به جمعیت چندهزارنفری میرسم، جا میخورم. بدون حضور نیروهای انتظامی، منظمترین تجمعات در حال برپایی است. اگر سالها در پستو به دنبال «مردم» گشتیم، اینک مردم. مراسمی خودگردان که خودش بهخوبی در حال گشتن است. کسی برای تفنن نیامده، از قیافهها پیداست. کسی شعار تند نمیدهد و یکی، دو صدایی را که بلند میشود، مردم خاموش میکنند. شعارها یکراست خود موضوع را هدف گرفتهاند و اگر سالها عدهای با نگاه تنگ به اطراف خود میگفتند جنبشهای مردم ایران مطالبه ندارد، اینک مطالبه. و اگر امروز طبقه بهاصطلاح متوسط شهرنشین -اصطلاحی بسیار نادقیق اما مورد استفاده- از جریانهای سیاسی همسنخ خودشان جلو افتادهاند، حالا کشاورز روستانشین است که از طبقه متوسط پیشی گرفته و جنبشی برپا کرده است که آرزوی آن هم به ذهن طبقه پرمدعا ورود نمیکند؛ جنبشی خودگردان و شورایی؛ مطالباتی مشخص و منسجم؛ تشکیلاتی مستقل و کارآمد و در عین حال حاضر به مذاکره با مسئولان؛ پرهیز از تندروی و خشونت؛ ساختاری افقی و غیرسلسلهمراتبی با قابلیت ائتلاف و بسیجکردن طبقات متفاوت. مردی پشت میکروفن با فریاد میگوید: «امروز به تمام ارگانها، دولتیها، امامجمعههای کل ایران میگوییم، به تمام مسئولان کشور میگوییم مردم اصفهان وعده قبول نمیکنند». سپس به کسانی که بالای پل خواجو نشستهاند، میگوید ما امروز برای شهرمان و میراث باستانیمان آمدهایم. این کار شما خلاف اهداف ماست «قربون شکلتون» و در ادامه میگوید مردم شبهای بارانی این مدت را میآمدند کشاورزان را به خانه دعوت میکردند برای خواب که شیفتشان را بتوانند بایستند. مردم شعار حمایت از کشاورز سر میدهند نیز عدم حمایت شدید از رسانههای رسمی. مصاحبهگرفتن و صدا ضبطکردن کاری است عبث. همه میدانند چرا آمدهاند و همه میدانند مشکلشان چیست و همه میدانند چاره مشکل چیست. تنها میان جمعیت راه میروم و به چهرهها نگاه میکنم. مرد جوانی میکروفن را دست میگیرد. میگوید کمدین است اما «شیره طنز این سرزمین که روزی زبانزد بود، خشکیده». دیگر طنز گزنده اصفهانی هم مسکن مردم نیست. میگوید: «من به فرزندم چه بگویم وقتی میپرسد این جاده خاکی وسط شهر برای چه کاری ساخته شده؟». کشاورزی سالخورده از برابرمان میگذرد و سند حقابهاش را نشان میدهد. مردم از ما خبرنگارترند. وقایع را ثبت میکنند. فیلم میگیرند و صدا ضبط میکنند. به دختر جوانی که دیده بودم از ابتدا با دوربین حرفهای تصویر میگیرد، میگویم اگر بخواهد میتواند برای انتشار فیلم و عکس به ما بدهد. هراسان میگوید تازه رسیده و خیلی چیز قابل عرضهای ندارد و در جمعیت گم میشود. کشاورزان بیانیهای را در ۹ بند قرائت میکنند. به مجلس هم عنایتی میکنند که خوب دلشان را سوزانده است. انتظامات تشکیلات خودگردان کشاورزان مرتب از مردم میخواهد نظم را رعایت کنند، خیابانها را بند نیاورند و مزاحم خلقالله نشوند و شعارهای نامربوط به تجمع ندهند. کشاورزان میگویند و ما گوش میکنیم. ما حرفی نداریم. ما کاری نمیکنیم. تنها سرود میخوانیم. یار دبستانی من را باز با هممیخوانیم.
هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۷۳:
مصاحبه آیتاللّه هاشمیرفسنجانی در پایان سفر سهروزه به استان اصفهان که در ۱۳ خرداد ۱۳۷۳ انجام شده است، میگوید: «تونل کوهرنگ خیلی طرح عظیمی است. حدود ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب را از آن طرف زاگرس به این طرف میآورد. آبی که همیشه از اول تاریخ ایران هرز میرفته است. میدانیم این طرف مناطق مرکزی ایران هر قطرهاش باارزش است. اصولا یکی از کارهای مهم ما در آینده این خواهد بود که از مناطقی که آب زیادی دارند، از آن طرف زاگرس و از جاهای دیگر، آب را به مناطق نیازمند منجمله به منطقه مرکزی منتقل کنیم و بهدنبال همین هم تصمیم گرفتیم خط لوله انتقال آب از زایندهرود به کاشان را اجرا کنیم که جزء آرزوهای این منطقه بود».
محمد خاتمی، سال ۱۳۸۷ (ذکر خاطره و افتخار به اقدام دولت خود):
«در دولت میرحسین موسوی پیشنهاد انتقال آب زایندهرود به استان یزد را ارائه کردم که در آن مقطع برخی دوستان به دلیل اینکه انتقال آب زایندهرود به یزد را از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه نمیدانستند، مخالفت کردند. در آن مقطع من تأکید کردم که باید مشخص شود آیا یزد در کشور باشد یا نه. پس از پیگیریهایی مقدمات این کار در دولت آقای هاشمی ایجاد شد. در اوایل دولت اینجانب، انتقال آب زایندهرود به یزد نهایی شد و این باعث افتخار من است که این اقدام در دولت من انجام شده است».
محمود احمدینژاد سال ۱۳۹۰:
محمود احمدینژاد در جریان سفر خود به چهارمحالوبختیاری و در جمع مردم شهرکرد گفت: «هر قدر و هر جور که نیاز هست، برای صنعت و کشاورزی از آب زایندهرود برداشت کنید! اولویت با شما و بعد استانهای دیگر!». این سخنان به شدت بحران آب و رویارویی مردم در دو استان را دامن زد و کشور را در آستانه یک بحران امنیتی جدی قرار داد.
اسحاق جهانگیری، سال ۱۳۹۵:
معاوناول رئیسجمهور در جلسه با نمایندگان اصفهان تأکید کرد دولت پیگیر موضوع آب استان اصفهان بوده و پروژههای انتقال آب به این استان را رها نکرده است. رئیس مجمع نمایندگان استان اصفهان گفت: «جهانگیری همچنین دلیل بستهشدن آب زایندهرود را تحویل آب برای کشت پاییزه کشاورزان شرق اصفهان اعلام کرده تا در این دو ماه با خشکشدن بتوان پشت سد آب مناسبی را ذخیره کرد».
حسن روحانی سال ۱۳۹۶:
روحانی در سفر انتخاباتی خود به اصفهان خطاب به مردم این استان گفت: «در دولت یازدهم از خشکی دریاچه ارومیه جلوگیری شد و جان ۱۴ میلیون ایرانی نجات پیدا کرد و این بار نوبت زایندهرود است؛ اصفهان به زندهبودن زایندهرود زنده است».
ابراهیم رئیسی، سال ۱۴۰۰:
«به رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری مأموریت دادم مطالعات علمی در زمینه احیای زایندهرود را آغاز کنند. کمیته و کارگروه فعالی برای رسیدگی به این مسئله تشکیل خواهد شد تا احیای زایندهرود و رفع مشکل مربوط به آن مثل فرونشست زمین در مناطق مرکزی کشور بهطور دقیق مورد بررسی قرار گرفته و یک طرح علمی و عملیاتی برای رفع آن تهیه شود».
محرابیان، وزیر نیرو، سال ۱۴۰۰:
«شرمنده کشاورزان عزیز هستیم».